(صفحه(6(صفحه(10(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 7 دي 1388- شماره 19544
 

ابعاد جنگ نرم از منظر قرآن
ايمان به ولايت فقيه ، التزام عملي مي خواهد



ابعاد جنگ نرم از منظر قرآن

خليل منصوري
يكي از شيوه هاي جنگي، جنگ نرم است كه جنگ رواني شاخه اي از آن به شمار مي آيد. در جنگ نرم، به جاي ابزارهاي جنگي متعارف چون توپ و تانك، از ابزارهاي فرهنگي تاثيرگذار بر فكر وانديشه و عواطف و احساسات انساني بهره گرفته مي شود.
با نگاهي به جريان شناسي جنگ نرم مي توان گفت كه اين شيوه جنگي، از ديرباز مورد استفاده قرار گرفته و همواره از سوي انسان ها در جنگ ها به عنوان يك ساز و كار موثر مورد توجه بوده است. تنها تفاوتي كه مي توان در ميان جنگ هاي نرم در دوران گذشته و عصر معاصر يافت، تفاوت در ابزارها و روشهاي آن است و اصولا بهره گيري از هر نوع ابزاري در جنگ نرم بر اين پايه و محور قرار مي گيرد كه بر انديشه و احساسات مخاطب تاثيرگذاشته و او را مرعوب خود سازد و بي آن كه واكنشي از خود نشان دهد، تسليم دشمن شده و يا در مسير خواسته هاي او گام بردارد.
براساس اين فرضيه مي توان به سراغ آموزه هاي قرآني رفت و تحليل قرآن را از جنگ نرم و مسايل و مباحث مربوط به آن را استخراج كرد. نويسنده در اين مطلب با توجه به چنين پيش فرضي به سراغ آيات قرآني رفته تا نگرش قرآن را در اين موضوع ارائه دهد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
جنگ نرم و حدود و مرزهاي آن
دشمن در جنگ نرم تلاش دارد با استفاده از ابزارهاي فرهنگي و ارتباطاتي پيشرفته و با شايعه و دروغ پراكني و استفاده از برخي بهانه ها، ميان آحادمردم ترديد، بدبيني، و اختلاف ايجاد كند. (رهبر معظم انقلاب)
آموزه هاي قرآني به جنگ نرم در حوزه دشمن شناسي و مقابله با دشمن، توجه داشته است. آيات بسياري به اين مسئله از دو زاويه ديد مختلف نگريسته است. به اين معنا كه اگر دشمن برخي از سازوكارهاي جنگ رواني را در جنگ نرم به كار مي گيرد، جامعه اسلامي نيز در دفاع و مقابله با دشمن مي بايست از همه امكانات بهره گيرد و در جنگ نرم، به حكم مقابله به مثل «فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم و اتقواالله و اعلموا ان الله مع المتقين» عمل نمايد. (بقره، آيه 194)
البته در اين آيه و آيات ديگر بر اين مهم توجه و تاكيد شده است كه مومنان به حكم تقواي الهي، از هرگونه رفتارهاي ضد اخلاقي و عقلاني كه هنجارها و ارزش هاي اساسي بشريت را تضعيف مي كند و يا از ميان برمي دارد بايد پرهيز كنند. بنابراين خطوط قرمزها و محدوديت هايي را براي اين مقابله به مثل در همه حوزه ها از جمله جنگ نرم معين كرده است كه مومنان نمي توانند از آن مرزها گذر كنند و همانند دشمنان خدا و دين، عمل نمايند؛ به عنوان نمونه قتل و غارت بي گناهان و زنان و كودكان در فرهنگ ضدبشري دشمنان اسلام صورت مي گيرد ولي مومنان مجاز نيستند اين گونه رفتار كنند. در جنگ نرم نيز دشمنان به شيوه هاي زشت و ناپاكي رو مي آورند كه حريم هاي انساني و نيز قداست و كرامت بشري را مي شكند و به تهمت و افتراهاي ناموسي و همانند آن رو مي آورند، در حالي كه مومنان براساس آموزه هاي اسلامي و محوريت تقواي عقلاني و عقلايي و شرعي نمي تواند در جنگ نرم از آن ها بهره گيرند.
روش شناسي و رفتارشناسي دشمنان
خداوند در تحليل روش شناسي و رفتارشناسي دشمنان اسلام و توحيد، به اين نكته توجه مي دهد كه دشمنان اسلام، به سبب همدلي و مشابهت و همانندي در فكر و انديشه، يكسان و همانند هم عمل مي كنند (بقره آيه 118) از اين رو بخش زيادي از آيات قرآني به گزارش هاي تاريخي از رفتارهاي دشمنان و تحليل علل، عوامل، اهداف و مانند آن اختصاص يافته است؛ زيرا با تحليل آن امور به آساني مي توان رفتارهاي دشمنان عصر حاضر را تحليل و ارزيابي كرد و توصيه هاي مناسب براي مقابله و مواجهه با آن ارائه داد.
دشمنان اسلام و توحيد هرچند كه از نظر ظاهري و نژادي و قوميت ها متفاوت هستند، ولي همگي آنان از عنصر مشترك انسانيت سود مي برند كه مي تواند رفتارها و شيوه هاي آنان را يكسان نمايد. همين تشابه قلوب كه در آيه مطرح شده است، به ما اين امكان را مي دهد تا بتوانيم از پيش، رفتارهاي آنان را پيش بيني كنيم و براساس آن، سازوكارهاي مقابله را فراهم آوريم و اجازه ندهيم تا دشمن به اهداف پست و پليد خود دست يابد.
ابزارهاي جنگ نرم
تنها اختلافي كه ميان جنگ هاي نرم در گذشته و حال مي توان يافت، تفاوت در ابزارهاي و روشهايي است كه از سوي دشمنان مورد بهره برداري قرار مي گيرد؛ زيرا انسان ها هر روزي به ابزارهاي جديدي دست مي يابند كه در گذشته غيرقابل دسترسي بود. فرهنگ و تمدن بشري همان گونه كه به سوي كمال پيش مي رود در ابزارها نيز كمال مي يابد و نواقص و كمبودهاي آن جبران مي شود. دشمنان توحيد و عدالت و اسلام نيز در مقابل، هر روز بيش از گذشته تلاش مي كنند تا با استفاده از ابزارهاي نوين، سد راه اهداف كمالي و عدالت خواهانه توده هاي مردم به ويژه مسلمانان و مومنان شوند.
در گذشته ابزارهاي جنگ نرم در داستان سرايي و شعر و مانند آن خلاصه مي شد. اشعار هجوآميز به ويژه در ميدان هاي جنگي به عنوان رجز خوانده مي شد تا روحيه مخاطبان را تضعيف كرده و شرايط روحي مبارزان را تغيير دهد. رجز و شعر دو كاركرد متضاد نسبت به دوست و دشمن داشت. اشعار به دوستان انگيزه مبارزه مي بخشيد و روحيه دشمنان را تضعيف مي كرد.
داستان سرايي و افسانه سازي از شخصيت هاي پهلواني از ديگر ابزارهايي بود كه در جنگ نرم ميان تمدن ها و اقوام و ملل بسيار مورد بهره برداري بوده است. اقوام از طريق افسانه ها و اسطوره سازي، نه تنها موقعيت خويش را فراتر از اقوام موجود تثبيت مي كردند و به مردم و ملت خويش انگيزه مي بخشيدند، بلكه اقوام و ملل ديگر را تحقير كرده و به سخريه مي گرفتند تا جايي كه شخص از انتساب به قوم و قبيله اي شرم مي داشت.
يكي از مهم ترين اتهاماتي كه همواره به پيامبران از سوي دشمنان ايشان زده مي شد، عنوان شاعري بود. اين اتهام از آن رو زده مي شد كه آموزه هاي آنان را در حد سخناني براي تحريك عواطف و احساسات پايين آورند و به مردم بقبولانند كه آموزه هاي آنان بيرون از دايره عقلانيت مي باشد و نمي تواند عامل خوشبختي و سعادت ايشان و دستور درست زندگاني بشر باشد.
دشمنان براي تحقير و تمسخر پيامبران، خود از ابزار شعر بهره مي بردند و اين اشعار را به گونه اي مي سرودندكه مخاطبان از انتساب خود به پيامبران و عنوان پيرو بودن شرم كنند (صافات آيه 36، طور آيه 30، انبياء آيه 5 و حاقه آيه 41)
افسانه سرايي از ديگر روش هايي بود كه دشمنان براي مقابله با پيامبران در جنگ نرم از آن استفاده بسيار مي كردند كه آياتي چون آيه 25 سوره انعام و 31 سوره انفال و آيه 24 سوره نحل و 83 سوره مأمنون و 5 سوره فرقان و آياتي ديگر بر آن دلالت مي كند.
در جهان امروز، ابزارهايي كه براي جنگ نرم مورد استفاده قرار مي گيرد از تنوع و تعدد بسياري برخوردار است. روزنامه ها، تلفن هاي همراه، ماهواره ها، رسانه هاي همگاني و اينترنت و شبكه جهاني آن، در كنار ابزارهاي ديگر، مهم ترين ابزارهاي جنگ نرم است كه در بسياري از كشورها و ملت ها تأثيرات مخرب خود را گذاشته و زمينه را براي تسلط جهانخواران و دشمنان مردم فراهم آورده است.
روش هاي جنگ نرم
در جنگ نرم در طول تاريخ از روش هاي همانندي استفاده شده است. از اين رو مي توان گفت بيشتر روش هايي كه در گذشته مورد استفاده بوده، هنوز به همان قوت و شدت مورد استفاده دشمنان قرار مي گيرد. در تمامي اين روش ها تلاش بر آن است تا با بهره گيري از روان شناسي، عواطف و احساسات مخاطب تحت تأثير قرار گيرد و با تغيير در آن ها، انديشه ها و افكار شخص را نيز تغيير داده و بر وي چيره شوند.
مي دانيم كه انسان مجموعه اي از بينش ها و نگرش هاست. نگرش ها، ارتباط تنگاتنگي با سه مألفه شناخت، عواطف و احساسات و رفتار دارد. از آن جايي كه نمي توان در انسان ميان اين سه مألفه جدايي مطلق افكند، تغيير و دگرگوني در هر يك از آن ها مي تواند در دو چيز ديگر نيز تغيير ايجاد كند. بسيار ديده شده است كه شخص از نظر شناخت نسبت به موضوعي در مقام اطمينان و علم عرفي است و يا حتي در مقام قطعيت نشسته است ولي از آن جايي كه عواطف و احساسات وي تحت تأثير قرار گرفته و تغيير يافته، برخلاف شناخت قطعي و يا علم عادي خود عمل مي كند. اين كه در برخي از روايات درباره جوانان به عنوان جاهلان در مقابل عاقلان سخن به ميان آمده و ايشان را عاقل نمي شمارد و يا همين نسبت را درباره زنان نيز اطلاق مي كند، از آن روست كه اصولاً جوانان و زنان بيش از آن كه از شناخت عقلاني و داده هاي آن متأثر باشند، متأثر از عواطف و احساسات هستند و آن چه رفتار و كردار آنان را مديريت و كنترل مي كند، عواطف و احساسات ايشان است.
البته اين مسأله خاص اين دو گروه نيست بلكه همه انسان ها در چنين شرايطي قرار مي گيرند. حتي در گزارش هاي قرآني اين معنا مورد توجه و اهتمام قرار گرفته است كه برخي از خواص نيز كه در مقام بصيرت نشسته اند، ممكن است تحت تأثير عواطف و احساسات خود عمل كنند و آن چه از حقايق را كه به دانش خدادادي و نوري كسب كرده اند، ناديده بگيرند و برخلاف آن رفتار نمايند. در قرآن اين تغييرپذيري و متأثر شدن، درباره بلعم باعورا و سامري گزارش شده است.
مهم ترين روش هايي كه در طول تاريخ جنگ نرم و جنگ رواني گزارش شده است، مجموعه اي از روش ها چون روش افك و افتراء، روش شخصيت سازي، روش تخريب شخصيت، روش شايعه سازي، روش افتراء، روش تهديد، روش تحريم و مانند آن است.
در روش افك و افتراء، دشمنان تلاش مي كنند تا جايگاه رهبران و مسئولان هر جامعه و نظامي را از مقام كاريزماتيك، شخصيت هاي كامل و سالم و الگوهاي مهم ديگران پايين آورده و تنزل دهند. آنان مي كوشند با افك و افترا، هاله نورانيتي كه از شخصيت سالم و كامل ايشان در نزد پيروان و ملت پديد آمده، از ميان بردارند و آنان را حتي از سطح شخصيتي توده مردم نيز فروتر و پايين تر بكشند. از اينرو ترور شخصيت به عنوان مهم ترين روش در جنگ نرم مورد توجه و تأكيد قرار مي گيرد.
در اين روش، تلاش مي شود تا نخست خود شخص، ترور شخصيت شود و از جايگاه و مقام و منزلت خويش به زير كشيده شود. هر آن چه كه براي ملت و پيروان آن شخص، به عنوان ارزش و الگوي براي ديگران تلقي مي شود، با انواع تهمت و بهتان تخريب مي شود.
در طول تاريخ اين گونه رفتارها از سوي دشمنان درباره پيامبران بسيار به كار رفته گزارش شده است. اتهام دزدي و بهره گيري از قدرت و ثروت براي مقاصد شخصي، بهره كشي از ديگران براي مقاصد پست دنيوي و هواهاي نفساني از جمله اين امور است كه همواره از سوي دشمنان استفاده شده است.
در مرحله دوم، اگر ترور شخصيت رهبران، شدني نشد به سراغ خانواده و بستگان نزديك وي مي روند كه ازجمله معروف ترين اين وقايع مي توان به ترور شخصيت پيامبر گرامي (ص) از طريق افك و بهتان به همسر وي اشاره كرد كه در آيه 11 سوره نور گزارشي از آن آمده است. در داستان عيسي (ع) دشمنان يهودي آن حضرت (ع) چون نتوانستند آن حضرت را بي شخصيت كنند، با بهره گيري از افك و بهتان، كوشيدند تا دامن پاك دوشيزه اي چون حضرت مريم (س) را بيالايند و شخصيت كاريز ماتيك آن بزرگوار را هدف گيرند. (مريم آيه 82)
شخصيت سازي
از ديگر روش هاي جنگ نرم مي توان به شخصيت سازي اشاره كرد. دشمنان مي كوشند تا رقيباني از درون همان جامعه براي شخصيت هاي اصلي و رهبران جامعه ايجاد كنند. در اين كار با گزينش كساني كه قابليت هايي را در اختيار دارند، با روش جايگزين سازي مي كوشند تا جا به جايي در سطوح رهبري را فراهم آورند و با كم ترين هزينه، بيش ترين سود را ببرند. در داستان حضرت موسي (ع) فرعون كوشيد تا نخست با ساحران (اعراف آيات 511 تا 711 و نيز شعراء آيات 34 تا 54 و آيات ديگر) و سپس با بلعم باعورا (اعراف آيه 671) به اهداف خود برسد و جايگزيني براي آن حضرت (ع) بسازد كه از نظر او همتراز شخصيتي موسي (ع) بودند. در زمان پيامبر (ص) نيز با معرفي دو نفر به عنوان همتراز ايشان تلاش شد با شخصيت سازي ديگران، جايگزيني براي آن حضرت معرفي كنند و قدرت را با انتقال به آنان مديريت و مهار كنند. (زخرف آيه 13)
در جهان معاصر نيز با اهداي جوايز بين المللي چون صلح نوبل و حقوق بشر و شخصيت سازي از طريق رسانه ها، همانند سازي و شخصيت سازي براي رهبران صورت مي گيرد.
روش ارتداد
از روش هاي جنگ رواني، بازي با ارزش هاي جامعه با ايمان و ارتداد نسبت به آن است. برخي از دشمنان از كافران و منافقان، با بهره گيري از اين شيوه مي كوشند تا ترديد و دودلي را در جامعه بيفكنند. از اين رو گاه با ابزار ايمان و همدلي و همراهي ظاهري با مسئولان و مردم، و سپس اظهار كفر وبي ايماني نسبت به آن مي كوشند تا مردم را دچار ترديد نسبت به آموزه ها و ارزش ها و باورهاي خود كنند. همراهي با شخصيت هاي اجتماعي و رهبران و تاييد مواضع آنان و سپس مخالفت با آنان، بسياري از سست ايمان ها و بيماردلان را به ترديد مي افكند و زمينه اختلاف و تفرقه را فراهم مي آورد. قرآن گزارش مي كند كه در دوره پيامبر (ص) دشمنان از اين روش بسيار سود مي بردند. (نساء آيات 731 و 831)
بازي با ايمان از طريق ارتداد از مهم ترين روش هايي است كه دشمنان براي تخريب روحيه مومنان از آن بهره مي گيرند. درجهان امروز نيز اين شيوه بارها از طريق دشمنان مورد استفاده قرار گرفته است. دشمنان حتي كوشيدند تا براي تاثيرگذاري بيش تر، مدت زماني را در ظاهر ايماني به سر برند و سپس با نفوذ در لايه هاي اجتماعي و وجيه المله شدن، توانستند با بازگشت و ارتداد خود ضربه هاي استواري به ايمان اشخاص سست ايمان بزنند.
شايعه سازي
روش شايعه سازي و شايعه پراكني از ديگر روش هايي است كه در جنگ نرم به شدت مورد توجه و كاربرد است. اين روش حتي در ميدان جنگ براي كاهش روحيه سربازان به كار مي رود. در جنگ احد دشمنان با شايعه كشته شدن پيامبر (ص) تلاش كردند تا موجب اختلاف و فرار و از هم پاشيدگي ارتش اسلام شوند.
در قرآن گزارش هاي بسياري درباره شايعه و نقش آن در تضعيف روحيه و حتي شكست ارتش ها بيان شده كه مي توان به آيه 38 سوره نساء 06 سوره احزاب و 471 و 571 سوره آل عمران اشاره كرد. در اين آيات از نقش تخريبي شايعه و آثار آن در شكست ارتش ها سخن گفته شده و از مومنان خواسته شده تا در دام شايعه سازي دشمن قرار نگرفته و به عنوان عامل دشمن به شايعه پراكني اقدام نكنند و در حقيقت آب به آسياب دشمن نريزند.
روش تهديد و تحريم از ديگر روش هايي است كه در جنگ نرم بسيار مورد توجه است. يكي از روش هايي كه قرآن به مومنان پيشنهاد مي دهد، بهره گيري از روش تهديد از طريق ترساندن و ارعاب است. فراهم آوري تمام قدرت هاي نظامي و غيرنظامي از نظر عده و عده مي تواند موجب ترس وهراس دشمن شود و امكان هرگونه واكنش و عكس العمل درستي را از آنان سلب كنند. (انفال آيه 06)
مخاطبان جنگ نرم
مخاطبان جنگ هاي نرم گروه هاي مختلف جامعه هستند ولي بيش ترين تاثير را در ميان افراد و اقشار جامعه، گروه هايي چون سست ايمان ها، دو چهرگان، خواص مغرور، بيماردلان و مانند ايشان مي پذيرند. از اين رو خداوند از مومنان مي خواهد تا با تقويت توحيد خويش، ربوبيت خداوندي را در همه چيز احساس كنند و دلگرم به حضور و قدرت الهي در هر كاري باشند.
هدف از جنگ نرم
ترديد در شيوه زندگي و نظام سياسي، ايجاد بدبيني نسبت به مسئولان، ايجاد اختلاف و تفرقه براي تسلط بر جامعه و منابع آن از جمله اهداف جنگ نرم مي باشد. در اين روش دشمن به سادگي و آساني بي آن كه حتي هزينه هاي سنگين نظامي و جاني و مالي را تحمل كند، با بهره گيري از احساسات و عواطف جامعه مي كوشد تا مقاصد شوم خود را تحقق بخشد.
قرآن و ضرورت آمادگي دائمي براي جنگ نرم و سخت
حفاظت از منافع مادي و معنوي فرد و اجتماع در آموزه هاي دستوري قرآن مورد توجه بوده و بر آن تاكيد شده است. از آن ميان مي توان به آموزه هاي دستوري قرآن به جنگ هاي رواني و ترساندن دشمن از هرگونه تحركات مخرب و ايجاد تنش در جامعه اشاره كرد. بسياري از آيات قرآن كه به شكل انذار وارد شده است نوعي جنگ رواني را مدنظر دارد.
چنان كه گفته شد در آيه 06 سوره انفال، قرآن به مسئله جنگ رواني اشاره داشته و مي فرمايد: ترهبون به عدوالله و عدوكم؛ تا دشمنان خدا و خودتان را بترسانيد.
در حقيقت قرآن آمادگي نظامي را كه به دو شكل شمار كمي نظاميان آموزش ديده و آماده و تهيه تجهيزات نظامي پيشرفته صورت مي گيرد، به عنوان عوامل موثر در حوزه جنگ رواني مورد ارزيابي و تحليل قرار مي دهد و به نقش بازدارنده آن اشاره مي كند. روشن است كه آمادگي در همه جهات مي تواند دشمنان را از تجاوز به مرزهاي جغرافيايي و معنوي مسلمانان باز دارد. در آيات قرآن با تاكيد بر جنگ رواني اين مسئله نمايانده مي شود كه انسان ها به طور طبيعي گرايش به روحيه تجاوزگري دارند و براي خاموش كردن و از ميان بردن بسترهاي مناسب آن بايد همه امكانات پيشرفته و سلاح هاي بازدارنده فراهم آيد. هدف از تهيه نفرات و تجهيزات آن است كه به دشمن هشدار داده شود كه هرگونه جنگ و دامن زدن به آن نه تنها براي او منافع اقتصادي و يا معنوي نخواهد داشت بلكه منافع مهم تري از دست خواهد داد.
در حقيقت قرآن بيان مي كند كه آمادگي نظامي مسلمانان نه براي تهاجم و تجاوز بلكه براي دفاع از منافع امت است به گونه اي كه رويارو نشدن دشمنان با چنين مسلمانان آماده اي به نفع دشمنان خواهد بود.
آمادگي نظامي به گونه اي بايد باشد كه هم دشمنان ظاهر و آشكار از هرگونه تجاوز و جنگي پرهيز كنند و هم دشمنان پنهان و منافقان، هوس حمله و تجاوز به حقوق مسلمانان واقعي و همكاري با دشمنان را نكنند؛زيرا منافقان هرگاه مسلمانان را از نظر دفاعي و آمادگي، ناتوان ببينند هوس همكاري با دشمنان را در سر مي پرورانند، ولي آمادگي مسلمانان، منافقان را وا مي دارد تا براي منافع زودگذر خود هم شده از همكاري با دشمنان پرهيز كنند.
بنابراين هدف از آمادگي هميشگي، جلوگيري از تجاوز و حمله دشمنان شناخته شده و ناشناخته به حريم امت و جامعه اسلامي است.
ابعاد آمادگي نظامي و جنگ رواني
يكي از مهم ترين ابزارهاي بازدارنده از هرگونه تجاوز دشمنان، جنگ رواني است كه با كم ترين هزينه بيشترين بهره و منافع به دست مي آيد. آيات قرآني در همه مواردي كه با دشمنان مشرك و منافق و كافر سخن مي گويد از حربه جنگ رواني بهره مي برد. در آخر اين آيات ما با كلمات تند و انذار و هشدارهاي سختي مواجه مي شويم كه روحيه دشمن را خرد مي كند. خداوند پس از بيان هر مطلبي كه درباره دشمنان اسلام است آنان را به عذاب سخت، بدبختي، بدفرجامي و آتش دوزخ و مانند آن مژده مي دهد و بيان مي كند كه رفتار دشمنان نه تنها براي آنان نفعي نخواهد داشت بلكه موجبات بدبختي آنان را فراهم مي آورد. تخطئه و درهم شكستن روحيه آنان، از اهداف اين جنگ رواني است.
دشمن پيش از آن كه واقعا با عذاب آخرتي مواجه شود، از هجوم بي وقفه آيات كوبنده، نابود و سست مي گردد و روحيه تهاجمي و هدفمند خود را از دست مي دهد. دشمن در مي يابد كه به جاي آن كه منفعتي از حمله به دست آورد، همه چيزش را از دست داده است. توهم و تخيل از دست دادن، وي را به كنجي مي كشد و توان حركت و تهاجم را از او سلب مي كند. خرد كردن روحيه دشمن و ايجاد جنگ رواني، اصل راهبردي بسياري از آيات قرآن است.
اصل هراس انگيزي و بازدارندگي
براي رسيدن به اين هدف، قرآن به مسلمانان شيوه هاي ديگري مي آموزد تا به كمك آن جنگ رواني را تشديد كنند و با متزلزل كردن روحيه دشمن، هرگونه تحرك تنش آفرين و خشونت باري را از آنان سلب نمايد.
از آن ميان مي توان به ساخت هرگونه ابزار و ادوات جنگي و غيرجنگي كه نقش دفاعي و بازدارندگي را دارند، اشاره كرد. در آيات قرآن به ويژه در آيه 06 سوره انفال به اصول كلي توجه شده و تنها براي بيان نمونه عصري، از برخي از مصاديق نام برده شده است. اصل كلي كه قرآن به صورت آموزه اي دستوري به مسلمانان آموزش مي دهد، فراهم آوري توان و نيرو است. توان شامل هرگونه ابزار و آلات بازدارنده و يا هجومي و يا دفاعي است. ازاين رو تنها به سلاح اشاره نشده است. تهيه هر چيزي كه قدرت امت و دولت اسلامي را افزايش مي دهد امري لازم و ضروري است و باتوجه به شرايط مكاني و زماني تغيير مي كند. ممكن است چيزي در زماني ابزار جنگي مناسبي باشد ولي در عصر ديگري نه تنها مفيد نباشد بلكه زيانبار به قدرت اسلام و مومنان باشد. در زمانه ما رسانه ها به عنوان يكي از ابزارهاي جنگي قوي مطرح هستند، بنابراين بر امت است كه از اين توان نيز برخوردار گردند. چنان كه فراهم آوري نفرات و نيروي انساني زبده و كارآمد امري است كه هرگز نبايد آن را دست كم گرفت. در زماني نيروي زبده كسي است كه سوار بر اسب، تيراندازي مي كند و در زماني ديگر كسي است كه در پس شبكه جهاني اينترنت و يا حوزه خبري و رسانه ها به جنگ رواني مي پردازد. فراهم آوري و آموزش نيروي زبده به معناي آن است كه در همه زمينه ها (توان و نيرو) از آمادگي لازم و بازدارنده برخوردار باشيم. در همه اين ابزارها و نيروها آن چه مهم و اساسي است اصل هراس انگيزي و ايجاد بازدارندگي است. (نگاه كنيد: مجمع البيان، ج 3 ص 211 و نيز جامع البيان مجلد 4 جلد 4 ص 722)
آگاهي از نقاط ضعف و قوت دشمن يا امور دفاعي، جزيي از اين آمادگي است كه مفسران در بيان اين آيه آورده اند. آيات ديگري از قرآن بر اين جنبه از آمادگي دفاعي تاكيد دارند كه از آن ميان مي توان به آيه49 سوره نساء اشاره كرد؛ زيرا از لوازم مصونيت يافتن از دشمن، شناخت دقيق موقعيت جغرافيايي و توان و قوت و قدرت دشمن است. چنانكه شناخت نقاط ضعف و اختلاف فكري و يا روشي نيزاز ابزارهاي مهم است كه در ايجاد قوه بازدارندگي نقش مهمي را ايفا مي كند.
رزمايش هاي مختلف در حوزه هاي موثر و كاربردي، از ديگر ابزارهاي جنگ رواني است. افزون بر اين كه در اين رزمايش ها، نيروهاي نظامي با توان و امكانات خود به صورت علمي آشنا مي شوند و مهارت آنان افزايش مي يابد، تاثير مهمي در روحيه دشمن نيز به جا مي گذارد. نمايش قدرت و توان نظامي به معناي ايجاد رعب و هراس در دل دشمن است تا فكر تجاوز را به ذهن خود راه ندهد. برخي از مفسران در بيان شدت عملي كه در آيه 321 سوره توبه آمده است گفته اند: مراد از آن ضرورت نمايش قدرت و روحيه جنگاوري سپاهيان اسلام است. (تفسير نمونه ج 8 ص 791)
بنابراين بر دولت و امت اسلامي است كه به روش هاي جنگ نرم و جنگ رواني آشنا شوند و با به كارگيري شيوه هاي نوين، هر گونه تحرك را از دشمن سلب كنند. تحقق اين هدف جز با آشنايي با ابزارهاي عصري ممكن نيست. از اين رو گفته شده است كه بايد فرزند زمان خويش بود و كسي كه به زمانه خود آگاه است و ابزارهاي آن را مي شناسد هرگز دچار ترديد نمي شود، در عمل درمانده نخواهد شد.


 



ايمان به ولايت فقيه ، التزام عملي مي خواهد

حسن رضايي مهر
بحث مشروعيت الهي حكومت ديني خصوصا در دو دهه اخير، هر چند مكرراً مورد توجه و تبيين علمي قرارگرفته است اما حوادث پس از انتخابات، طرح دوباره اين مهم را بيش از پيش ضروري كرده است. حوادثي كه مي توان گفت ناشي از عدم توجه به اين مهم و نبود التزام قلبي و عملي به موادي آن است.
بديهي است اگر چنين آسيبي گريبان گير برخي از داعيه داران اعتقاد به مشروعيت ولايت فقيه نمي شد شاهد چنين حوادث ناخوشايندي نبوديم. نوشته حاضر تذكاري است براي آنان كه خود را مدافع مشروعيت الهي حكومت ديني مي دانند اما در عمل پايبندي لازم را از خود به نمايش نگذاشته اند. اينك سخن در باب مشروعيت حكومت ديني و الهي بودن ولايت فقيه را با ذكر اموري پي مي گيريم.
¤¤¤
معناي مشروعيت حكومت: يكي از مفاهيمي كه هر حكومتي خواسته يا ناخواسته به آن محك زده مي شود و موجب التزام آوري نسبت به آن حكومت و نيز مردم مي شود، مشروعيت داشتن آن است. لذا در تفكر سياسي حكومت ها، مفهوم مشروعيت داراي جايگاه خاصي است. البته مشروعيتي كه در فلسفه سياست از آن سخن مي رود، معناي خاص دارد و مي توان گفت اين واژه در فرهنگ سياسي مرادف «قانوني بودن» است لذا مشروع بودن يك حكومتي، قانوني بودن آن قلمداد مي گردد1 به گونه اي كه گروهي حق حاكميت بر مردم داشته و مردم نيز در قبال، موظف به اطاعت باشند.
ملاك مشروعيت حكومت ها: يكي از رهيافت هاي مهم در اين بحث تبيين ملاك مشروعيت و قانونمندي حكومت هاست كه يك حكومت به چه چيز مي تواند مشروعيت يافته و موجب التزام عملي براي مردم شود. با يك رويكرد تاريخ گرايانه در باب حكومت ها و ملاك مشروعيت آن ها در مي يابيم كه ملاك ها به حسب اجتماعات مختلف، متفاوت بوده است.
بعضي بر اين عقيده بوده اند كه ملاك مشروعيت، قراردادي اجتماعي بين دولت و مردم بوده است؛ بدين معنا كه بين دولت و مردم قراردادي منعقد مي گردد و ضمن آن مردم خود را ملزم به اطاعت از حكومت دانسته و در قبال اين اطاعت، حكومت نيز خود را موظف به حفظ امنيت و نظم و رفاه و... مردم مي داند.
گروهي رضايت مردم را ملاك مشروعيت دانسته اند؛ يعني هرگاه مردم از حكومتي راضي بودند، حق دستوردادن براي حاكم را تثبيت كرده و خود را ملزم به اطاعت از قوانين و دستورات حكومت مي نمايند.
طايفه اي بر آنند كه هر گاه اراده عمومي و اكثريت به حكومتي تعلق گرفت، آن حكومت قانوني و مشروع است. برخي ديگر تلاش هر حكومتي براي برپائي عدالت را ملاك قانوني بودن آن گرفته اند؛ لذا عدالت منشأ الزام سياسي است.
گروهي بر آنند هر حكومتي كه براي سعادت افراد جامعه تلاش كند قانوني است. پس منشأ الزام آوري اين است كه حكومت به دنبال سعادت مردم باشد. (حال مفهوم سعادت در آن جامعه در چه چيزي تجلي و تبلور دارد، بحث ديگري است). اما در ميان اين انظار، نظريه ديگري هم هست و آن اين كه معيار مشروعيت يافتن يك حكومت الهي بودن آن است و حكومت ديني بر همين اعتقاد بنا نهاده شده است.2 و در اين مقاله به تبيين مشروعيت در حكومت ديني مي پردازيم و نقد نظريات ديگر را به مجال ديگر وامي گذاريم.
مشروعيت حكومت در اسلام: در انديشه سياسي و نيز فقهي- كلامي اسلام، مشروعيت حكومت و نيز حقانيت آن به ذات حضرت احديت برمي گردد و اين از گزاره هاي ثابت و غيرقابل تغيير در فرهنگ و تفكر سياسي اسلام است؛ چرا كه در پرتو اين اعتقاد، خدا مالك اصلي و سلطان حقيقي و حاكم مطلق است، چنان كه در تنزيل شريف در موارد متعددي به اين مطلب تصريح شده است، از جمله آنجا كه مي فرمايد: «الا له الحكم»3 و «ان الحكم الا الله» 4 و «قل ان الامر كله لله»5 و «قل اللهم مالك الملك تؤتي الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بيدك الخير انك علي كل شيء قدير»6 و بسياري ديگر از آيات شريفه كه دلالت مطابقي بر اختصاص منصب حكومت و فرمانروائي به ذات حضرت احديت دارد و اين كه هيچ كس را غير از او حق حكومت بر احدي نيست. پس آن چه را او فرمان داده و حكم مي كند حق و مشروع است و از آن جا كه مسلمين بر اين اعتقادند كه خداي تعالي احكامش در جهت مصالح بندگانش بوده و از جهتي مطابق با ارزش هاي اخلاقي است، لذا فرمانبرداري از فرامين و دستورات او را بر خود لازم مي بينند. بنابراين مشروعيت به معناي التزام آوري ديني براي مردم جز در حكومت الله بر مردم تصور مثبت و بلكه معقول ندارد. و از آن جا كه او در حكومت خود، مختار است از اين روي مي تواند به هر كس كه بخواهد اين حاكميت را و يا مقداري از آن را ببخشد و بدين صورت كسي را براي حاكميت بر جامعه اي معين نمايد. «ان ربك فعال لما يريد» و از اين روست كه در نظام سياسي اسلام، حكومت آن شخص نيز مشروعيت مي يابد.
نمونه بارز اعطاء حق حاكميت را مي توان در وجود مقدس حضرت پيغمبر مشاهده كرد، آن گاه كه از جانب خداي حاكم، حق حاكميت بر جامعه به او عطا شد، تا بتواند بر جامعه حكومت كرده و اهداف الهي را پياده نمايد. در اين ديدگاه بين دو تفكر شيعي و سني اختلافي نيست و نقطه اختلاف، در حكومت حاكمان بعد از پيامبر (ص) است و ازنظر تشيع همانگونه كه مشروعيت حكومت پيامبر(ص) از جانب خدا و به اذن و نصب او بوده است، حكومت امامان معصوم- صلي الله عليه وآله- نيز همين گونه است و آنان نيز از جانب خداي سبحان- جل جلاله- لكن با ابلاغ نبوي به حكومت منصوب شده اند.
در باب مشروعيت حكومت حاكمان در زمان غيبت امام معصوم( ع) نيز، باز آن چه مبناي تفكر و انديشه سياسي شيعه است، مشروعيت يابي «حكومت آنان به نصب عام امام معصوم(ع)» است و از همين منظر در باب مشروعيت حكومت فقيه در زمان غيبت سخن مي رود و حكومت ديني زماني مشروعيت مي يابد كه منتسب به ذات خداوند تعالي باشد و در غير اين صورت هيچ گونه مشروعيتي الهي بر آن متصور نيست و بر اين اساس است كه حكومت فقيه، حكومت شخص بر مردم نيست، بلكه حكومت خدا بر مردم است.
پيروي از ولي فقيه و قبول ولايت او، قبول ولايت خداست و اين همان نظريه اي است كه حضرت امام خميني(ره) بر آن پاي فشردند و آن را به مرحله تحقق رساندند.
اما درخصوص نقش مردم در حكومت ديني كه خود از گزينه هاي بسيار درخشان در مباحث حقوقي و سياسي به شمار مي آيد، بايد گفت كه مردم در حكومت ديني نقش به سزايي دارند. زيرا هر حكومت به اعتباري، دو جنبه مي تواند داشته باشد. جنبه مشروعيت داشتن و جنبه عينيت يافتن و اين ها دو امر متفاوت هستند. باتوجه به آن چه كه در تبيين مشروعيت حكومت ديني گذشت مردم نسبت به حكومت، مشروعيت آفرين نيستند؛ يعني حقانيت و الهي بودن و به تبع آن التزام آوري، امري است خاص حضرت احديت همانطور كه گذشت. اما نسبت به جنبه دوم حكومت يعني مقبوليت داشتن و عينيت يافتن، مردم نقشي اساسي داشته و عنصر مهم در تحقق حكومت و عينيت بخشيدن به آن هستند؛ بدين معنا كه اگر در جهت تحقق حكومت، اقدامي ننمايند، حكومت ديني نيز محقق نخواهد شد و اگر آن را پذيرفتند و در جهت تحقق آن كوشيدند، بدون شك برپا خواهدشد و مصداق بارز آن برپايي حكومت پيغمبر(ص) بود كه مسلمين با اشتياق وافر براي حكومتش آغوش باز كرده و در تحققش از هرگونه كمك دريغ نورزيدند و همين باعث تحكيم پايه هاي حكومت نبوي گرديد. و از طرفي عدم پذيرش و تحرك مردم نسبت به حكومت اميرالمؤمنين(ع) موجب عدم برپايي حكومتش حدود 25سال گرديد (اين مقال هم اكنون در بيان تبيين علل و اسباب آن نمي باشد) و تحقق حكومت چهار سال و چند ماهه او هم به جهت روي آوري جامعه به ايشان بود و نبايد اين نكته مهم را فراموش كرد كه ولايت و حكومت آن حضرت- عليه السلام- همان طور كه در زمان خلافتش مشروعيت داشت در همان 25سال كنار زدنش از حكومت نيز چنين بود، لكن به جهت عدم اقدام مردم در زمينه عينيت بخشيدن به آن، محقق نشد.
اين كه عامل اصلي تحقق حكومت علي(ع) بعد از 25سال سكوت، آراء و مقبوليت مردمي بوده است، نه به معناي اين است كه آراء و مقبوليت مردمي به حكومت او مشروعيت بخشيد، چنان كه كم و بيش در بعضي نوشته ها ديده مي شود كه: «مشروعيت حكومت در مكتب اسلام و تشيع با مراجعه به آراء و افكار مردم بوده است» و يا اين كه «حضرت علي(ع) پس از 25سال سكوت پس از برعهده گرفتن امر حكومت، عامل اصلي پذيرش حكومت از سوي خود را، آراي مردم قلمداد مي كنند.» بلكه بايد گفت اگر مراد از مشروعيت در اينگونه كلمات، مشروعيت مصطلح در حكومت ديني است چنانچه بحث آن گذشت، قطعاً نمي تواند وجه عقلي و ديني داشته باشد سواي اين كه ساز و كار يك تحقيق علمي هم محسوب نمي گردد. و اگر منظور از مشروعيت، مقبوليت مردمي باشد، از آن جا كه در تفكر سياسي- ديني اسلام، چنين گزينه اي حقيقتاً مفهومي غير از معناي مشروعيت دارد و استعمال آن در چنين معنايي مقارنت بيان را به نحو لزوم مي طلبد و بيان چنين معنايي به نحو اطلاق، نه مجوز لغوي دارد و نه وجه علمي، غير از آن كه چنين استعمال، موجب انحراف افكار نيز مي شود و چه بسا اركان عنصر اعتقاد و ايمان نهفته در دل و جان خداجويان و حقيقت طلبان را متزلزل سازد و موجب پيدايش و تورم نابهنجاري تفكري در عرصه انديشه اعتقادي گردد. اما نكته مهم و سؤال اساسي اين است كه: چرا افرادي كه خود را ملتزم به ولايت فقيه مي دانند عمل آنها مؤيد اعتقادشان نيست؟ آيا عدم التزام عملي به چنين اعتقادي و تضعيف ولايت فقيه، زمينه ظهور و بروز حوادث ناخوشايند اخير، خصوصاً جسارت به ساحت قدسي امام راحل(ره) كه قلب جهاني را جريحه دار كرد، نبوده است؟!
پي نوشت ها :
1- ر.ك: حكومت و مشروعيت، فصلنامه كتاب نقد، شماره7، ص.43
2. انعام، .62
3- انعام، .57
4- آل عمران، .154
5- آل عمران، .26
6- هود، .107

 

(صفحه(6(صفحه(10(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14