پنجشنبه 24 دي 1388- شماره
19559
اربابان قدرت، جهان را به كدام سو مي برند؟ فضا در تسخير بمب هاي هوشمند
|
|
|
اربابان قدرت، جهان را به كدام سو مي برند؟ فضا در تسخير بمب هاي هوشمند
اشاره: مدت هاست كه نگراني ها بر سر افزايش خطرات مربوط به سيارك ها بالا گرفته و سالي نمي گذرد كه مطبوعات با اعلام اين كه سياركي از فاصله بسيار نزديك زمين عبور كرده و يا اين كه در سال هاي آينده به كره خاكي اصابت خواهد كرد، به اين وحشت عمومي دامن نزنند. با اين حال، هيچگونه ارتباطي ميان اين تعدد «حوادث بالقوه» و افزايش رقم سيارك هاي نزديك به زمين وجود ندارد، چرا كه در واقع در امكان رديابي اين سيارك هاست كه پيشرفت هاي اساسي حاصل گرديده است. ضمن آن كه، چنانچه امكان برخورد يك سيارك به زمين در زمان پيش بيني شده يك در هزار باشد، 999 شانس ديگر وجود دارد كه محاسبات دقيق تر نشان دهند اين سيارك از كنار زمين عبور خواهد كرد بي آن كه امكان برخورد با آن فراهم و يا اين كه حادثه اي گران بار پديد آيد. و اما، انديشه بهره برداري نظامي از سيارك ها و تبديل آنها به سلاح هايي فوق خطرناك از نوع «كشتار جمعي» نيز به موازات پيشرفت هاي حاصل در زمينه رديابي اين سيارك ها و امكان منحرف ساختن آنها از مسير پيش گرفته، در اذهان اربابان قدرت ريشه دوانيده و آنها را در اين مسابقه كسب قدرت مطلق و سلطه جويي باز هم حريص تر ساخته است. انبار خروارها سلاح متعارف و هسته اي، فرمانروايي بر آب و هوا با هدف تبديل آنها به يك سلاح كشتار جمعي وحشتناك (پروژه «هارپ»)، كنترل سيارك ها و... ديگر چه؟ طمع سيري ناپذير تا به كي و به كدام مقصود؟! ترجمه و تنظيم: مژگان نژند نخستين بار، نظاميان آمريكايي بودند كه توجهات را به خطرات مربوط به سيارك ها معطوف داشتند. اين موضوع به سال 1990 باز مي گردد. در سپتامبر اين سال، كنگره آمريكا سازمان فضايي «ناسا» را موظف ساخت طرحي براي نظارت بر سيارك ها بيابد و پيرامون راه هاي مبارزه با تهديد آنها نيز به مطالعه بنشيند. و به منظور انجام اين ماموريت نخست بود كه «اسپيس گارد» يا «گارد فضايي» ناسا به رياست «ديويد موريسون» شكل گرفت. بدينسان، كنگره اي در ژانويه 1992 با حضور كارشناسان علم نجوم به رياست «اوژن شوميكر» و مسئولان دفاعي به رياست «ادوارد تلر»، پدر بمب «اچ»، در «لس آلاموس» برپا شد و به دنبال آن نيز، دو نشست ديگر در ژانويه 1993 در «تاكسن» و چند ماه بعد در «اريچه» (سيسيل، ايتاليا) برگزار گرديد. آن گونه كه ناظران سپس گزارش دادند، طي اين نشست ها تنها نظاميان بودند كه نسبت به خطرات اصابت سيارك ها به كره زمين ابراز نگراني مي كردند، چرا كه اخترشناسان صرفاً از اين كه امكانات تحقيق درباره سيارك ها به آنها داده شده بود، بسيار خشنود مي نمودند. اما، جملگي حاضران بر سر لزوم شمارش سريع رقم دقيق سيارك هاي بالقوه خطرناك موسوم به «نئو» (Near Earth Orbit NEO) و محاسبه دقيق مدارهاي آنها اتفاق نظر داشتند. واما، سيارك چيست؟ سيارك ها اجرامي آسماني و در اصل سياراتي كوچك اند كه از صخره و فلز ساخته شده، از خود نوري ندارند، ابعادشان نامنظم و بين چند ده متر تا چندين كيلومتر متغير است و برخلاف شهاب سنگ ها بر روي مداري تقريباً بيضي شكل به دور خورشيد در گردش هستند. سيارك ها به منظومه شمسي متعلق اند و در شمار اقمار سيارات قرار ندارند. هزاران سيارك در منظومه خورشيدي وجود دارند كه بسياري از آنها ميان مدار «بهرام» (مريخ) و مدار «هرمز» (مشتري) قرار گرفته و باقي در مكان هاي ديگر اين منظومه يافت مي شوند. نزديك ترين آنها به زمين نيز «توتاتيس» نام دارد. تصور بر اين است كه حدود يك ميليون سيارك با قطر بيش از يك كيلومتر در منظومه خورشيدي در گردش اند. تاكنون 16 سيارك با قطر بيش از 240 كيلومتر كشف گرديده و احتمالا 250 سيارك نيز داراي قطري بيش از 100 كيلومتر هستند. از ديگر نكات قابل اشاره اين كه، سيارك ها مي توانند براي تامين مصالح ساختماني مورد نياز جهت ساخت زيستگاه در كره ماه سودمند باشند. سازمان هاي بين المللي هم اكنون در حال توسعه برنامه هايي به منظور سفر به سيارك ها و برداشت ذخايرطبيعي فضايي آنها هستند. دانشمندان جهت فرود بر روي سيارك ها در انديشه يافتن راهي براي باز ايستادن آنها از چرخش اند و به همين منظور نيز جيپ هايي در نظر گرفته اند كه با نيروي موشكي كار مي كنند. سياركي با قطر 100 متر كه 4 بار در روز حول محور خود مي چرخد، به 39 تن سوخت نياز دارد تا از چرخش باز ايستد. قدرت تخريب سيارك ها متناسب با جرم و مربع سرعت آنهاست، اما گرايش بيشتر به محاسبه ابعاد آن با فرض وزن مخصوص و سرعتي متوسط است. چنانچه قطر يك سيارك بيش از 500 متر باشد، پيامدهاي فاجعه اصابت آن سراسر كره زمين را فرا مي گيرد. در سال 1992، گروهي ديگر از دانشمندان با مأموريت تحقيق پيرامون راه هاي اجتناب از اصابت سيارك ها به كره زمين در «ناسا» شكل گرفت. اين دانشمندان در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيدند كه همه چيز به زماني كه زمينيان در اختيار دارند، بستگي دارد. يك سيارك پيوسته مي تواند «بي خبر» و بدون آن كه امكان رديابي اش فراهم باشد، به زمين اصابت كند. در اين ارتباط، تنها كاري كه از دست ساكنان كره زمين برمي آيد، كاهش تعداد سيارك هاي ناشناس از طريق بهبود امكانات رديابي آنهاست. اما، منفجر ساختن آنها كار چندان جالب توجهي به نظر نمي رسد، چرا كه اين اقدام صرفا به خرد كردن سيارات منجر مي گردد و مجموع اين قطعات خساراتي بيش از خود سيارك ها به بار خواهند آورد! بنابراين، بهترين روش منحرف ساختن سيارك هاست... حال، با توجه به اين كه شعاع كره زمين 6 هزار كيلومتر است، اين انحراف مسير نيز بايد متناسب با ابعاد زمين باشد. و اين ميسر نيست مگر آن كه زمان كافي در اختيار قرار گيرد. در اين راستا، تحقيقات گوناگوني به عمل آمده كه معتبرترين آنها، انفجار يك بمب هسته اي در نزديكي سيارك است. چرا كه، اين انفجار وجهي از سيارك را نابود ساخته، در واكنش سبب انحراف آن از مسير اصلي مي گردد. شايد كه اين راه حل شيوه اي براي بازيافت تسليحات هسته اي باشد كه قابليت استفاده شان از هنگام فروپاشي اتحاد شوروي به زير سؤال رفته است. بهر صورت، نظر كلي اخترشناسان شركت كننده در نخستين گردهمايي هاي انجام گرفته در اين زمينه نيز اين بوده كه نظاميان نوميدانه در جست وجوي راهي براي توجيه حفظ تسليحات هسته اي خود و نيز دليلي براي از سرگيري برنامه «جنگ ستارگان» هستند كه در عمل از سال 1987 كنار گذارده شده است. در سال 1988، تحقيقات پيرامون سيارك ها با راه اندازي دو تلسكوپ «لاينير» (Lincoln Near-Earth Asteroid Research LINEAR) جان تازه اي گرفت. اين دو تلسكوپ كه سبب 57 درصد اكتشافات بوده اند، يك متر قطر دارند و بر مبناي تلسكوپ هاي «ژئودس» (GEODESS) ساخته شده اند كه از سوي نيروي هوايي آمريكا به منظور پيگيري تحركات ماهواره ها مورد استفاده قرار مي گيرند. نتايج چشمگير به دست آمده از ميزان پيشرفت تكنولوژيك نظاميان در زمينه تصويربرداري فضايي حكايت دارد. يك سلاح «آخر زماني»! براي آن كه خوش بيني مربوط به «بازيافت تسليحات هسته اي آمريكا با هدف محافظت در برابر خطرات كيهاني»، را متعادل تر سازيم، لازم است به اين نكته اشاره كنيم كه سيارك ها همچنين مي توانند به سلاح هايي مبدل گردند كه تسليحات هسته اي فوق در مقابل شان اسباب بازي كودكانه اي بيش جلوه نكند. اما، بهره گيري از قوه تخريب سيارك ها به همان روش هايي نياز دارد كه براي اجتناب از برخوردشان با زمين بدانها احتياج است. اين كه، سيارك هايي كه به طور منظم از نزديكي زمين عبور مي كنند رديابي گرديده، امكان انحراف آنها از مسيرشان نيز فراهم آيد. تفاوت در اين است كه، سيارك آماده برخورد با زمين به جاي منحرف شدن تغيير مسير داده شده، به سوي نقطه اي خاص از كره خاكي هدايت مي گردد... چنين سلاحي از امتيازاتي بي شمار برخوردار است: ¤ قدرت: سياركي كه تنها 50 متر قطر داشته، با سرعت 02 كيلومتر در ثانيه به زمين اصابت كند، انرژي فوق العاده اي معادل 01 مگاتن «تي ان تي» يا به عبارت ديگر، چيزي برابر با قدرت يك بمب بزرگ حرارتي- هسته اي، رها مي سازد. ¤ پاكيزگي: حتي چنانچه بمب هسته اي كوچكي براي منحرف ساختن يك سيارك موردنياز باشد، آنچه از مواد شكافت پذير حاصل گرديده و به هنگام اصابت در جو پراكنده مي شود، در مقابل قدرت سلاح كاملا ناچيزخواهدبود. ¤ اخلاق: ساكنان منطقه هدف گرفته شده مي توانند از ماهها پيش از وقوع انفجار از جريان آگاه گرديده، بنابراين فرصت تخليه منطقه خطر را به دست آورند. بدينسان، سلاح مزبور شهري را ويران خواهدكرد بي آن كه حتي يك قرباني برجاي گذارد. ¤ اقتصاد: قدرت تخريب بمب هاي هسته اي كوچكي كه به منظور منحرف ساختن سيارك ها به كار مي روند، بيش از اندازه افزايش مي يابد، كه اين خود صرفه جويي در هزينه هاست. ¤ امنيت: با توجه به فاصله زماني كه ميان اقدامات لازم جهت انحراف سيارك ها و شوك اصابت به وجود مي آيد، اخترشناسان از زمان مورد نياز براي محاسبه دقيق و بدون خطر مكان اصابت برخوردار خواهندبود. در صورت عمليات ناموفق نيز اين شانس وجود دارد كه منطقه اي كه به خطا هدف گيري شده است، ساكنان اندكي را در خود جاي دهد. درصورت عكس، مي توان بار ديگر سيارك را منحرف ساخته، حتي از مسير اصابت به زمين نيز دور كرد. و حتي، در صورت شكست نيز مي توان به هرشكل منطقه مربوطه را تخليه كرد. اما مشكلي كه مطرح مي گردد عنصر زمان است. منحرف ساختن يك سيارك به شيوه «اقتصادي» بايد دست كم يك سال پيشتر انجام پذيرد. بدين ترتيب، با اكتساب مدت سفر بي شك بايد كه از لحظه تصميم گيري تا زمان اصابت سيارك سه سال منتظر ماند. در واقع، براي كشور خصم مي توان هشداري اينچنين درنظرگرفت: «چنانچه سلاح هايتان را تا ماه ديگر تسليم نكنيد، پايتخت تان ظرف 3 سال و 03 روز ديگر تخريب خواهدشد، و هيچ چيز نمي تواند از اين رويداد جلوگيري كند!» بايد گفت كه ايجاد تغيير درمسير سيارك ها به كمك بمب هاي هسته اي بدون شك كاري ساده نيست، اما غيرممكن نيز به نظر نمي رسد... و تعيين محل اصابت نيز در صورت دقت عمليات هيچ مشكلي پديد نمي آورد. با بازي با عامل زمان مي توان نقطه برخورد با كره زمين و نيز ساعت دقيق اين برخورد و بنابراين، محل جغرافيايي هدف را هماهنگ ساخت. نظاميان، تشنه قدرت... بزرگترين حامي طرح «دفاع در برابر سيارك ها» در بطن ارتش آمريكا، «ادوارد تلر» بود كه در سپتامبر 3200 درگذشت. اين فيزيكدان فوق العاده متاسفانه بخش عمده توانايي هاي خود را صرف طراحي سلاح هايي كرد كه يكي از ديگري قدرتمندتر و مخرب تر بود. او بدون هيچ ترديد يكي از مهمترين ستون هاي «برنامه منهتن» (نام رمز يك پروژه تحقيقاتي در زمان جنگ جهاني دوم است كه به آمريكا اجازه داد با كمك انگليس، كانادا و پژوهشگران اروپايي، نخستين بمب اتمي تاريخ را درسال 5194 توليد كند) به شمار مي رفت كه تحت مديريت «اوپن هايمر» انجام مي پذيرفت. اما، در حالي كه حتي دورنماي ساخت بمب هسته اي نيز «اوپن هايمر» و بسياري از ديگر فيزيكدانان شركت كننده در «پروژه منهتن» را وحشت زده مي كرد، «تلر» به هيچوجه دستخوش ناراحتي وجدان نگرديد... به همان گونه كه در بي اعتبارساختن «اوپن هايمر» كه به طرفداري از كمونيسم مظنون بود، نيز درنگ نكرد. او درنهايت به عنوان پاداش خدمات خود، پست و سمت «اوپن هايمر» را به ارث برد و به كار طراحي و توليد بمب هيدروژني پرداخت. بنابراين، مي توان از خود سؤال كرد به چه دليل «بازي» با سيارك ها براي «تلر» تا بدين اندازه حائز اهميت مي نموده است. بدون شك- همانگونه كه خود نيز بر آن تاكيد داشت- مي توان متصور شد كه او در مبارزه عليه خطرات اصابت سيارك ها دليلي براي توليد بمب هاي فوق قدرتمند مي ديد كه در اصل هيچ منفعتي براي نظاميان نداشتند... همچنين مي توان پنداشت كه وي استفاده اي ديگر از «اقدام دفاع استراتژيك» يا برنامه «جنگ ستارگان» را مدنظر داشت كه خود باني اصلي آن به شمار مي آمد. و مي توان از خود پرسيد آيا «تلر» در اين برنامه، «پلكاني» به سوي چشم اندازهاي متفاوت از يك «سپر فضايي» ساده و مرتبط با سيارك ها نمي ديده است؟! درسال 0199، گزارشي از «لاول وود»- از مريدان «تلر» از «آزمايشگاه لورنس ليورمول»- خاطرنشان مي ساخت كه سيارك هايي با قطر بيش از 4متر كاملاً «خطرناكند»... اما، ذكر اين واژه بسيار تعجب برانگيز است، چراكه تمامي اخترشناسان بخوبي مي دانند كه سيارك هايي با اين ابعاد به دليل آن كه تقريباً تمامي انرژي خود را در جو از دست داده اند، نمي توانند حقيقتاً خطرناك به حساب آيند. اما، آنچه شگفت انگيز مي نمايد اين است كه، حتي با احتساب انرژي حاصل از اصابت، سياركي با قطر 4متر صرفاً مي تواند در صورت افتادن بسيار غيرمحتمل برروي يك شهر صرفاً خطري مقطعي براي محله اي از شهر محسوب گردد. بنابراين، اين كه ميليون ها دلار صرفاً به اجتناب از حوادثي بسيار غيرمحتمل تر و بي خطرتر از حوادث كاري اختصاص داده شود، عملي بس بي معناست. با اين حال، فراموش نكنيم كه اين ميزان انرژي براي تخريب يك مجموعه صنعتي يا نظامي كافي خواهد بود. لازم به ذكر است كه «وود» همچنين باني طرح «ديدار» سفينه هاي كاوشگر با شهاب سنگ ها و سيارك ها و نيز آزمايشاتي براي منحرف ساختن آنها به كمك بمب هاي هسته اي است كه «تلر» نيز از آن حمايت مي كرده است. تمامي اين ها اين پرسش را مطرح مي سازد: انگيزه واقعي اين پژوهشگران ميليتاريست دو آتشه از پيگيري آزمايشاتي جهت تغيير مسير سيارك هايي كه صرفاً قادرند هدفي استراتژيك را منهدم سازند، حقيقتاً چه بوده است؟! و به چه دليل نظاميان كه خود از پيشرفته ترين تجهيزات ممكن براي تحقيق پيرامون سيارك ها برخوردار بوده اند، اين نياز را احساس كردند كه بايد اخترشناسان غيرنظامي را در پژوهش هاي خود شريك سازند؟ صرفاً به اين دليل كه در تحقيقات خود از بودجه غيرنظامي بهره گيرند و افكار عمومي را نيز براي استفاده «صلح آميز» از سلاح هاي هسته اي در فضا آماده ساخته، زمينه را براي تحقق بلندپروازي هاي خود فراهم آورند. بخصوص آن كه، دانشمنداني چون «تلر» بسيار كمياب بودند، آنهم در جمع اخترشناسان شاعر مسلك! چراكه، غالب اين افراد به پژوهش هاي نظامي چندان گرايش نداشته و درواقع، تنها باري كه نظاميان به جلب توجه و حمايت دانشمندان موفق گرديدند، به هنگام اجراي «پروژه منهتن» بوده است. و آن نيز با ترفند متقاعد ساختن آنها به اين كه آلماني ها در شرف ساختن بمب اتمي اند! با اين حال، غالب اين دانشمندان بلافاصله پس از جنگ جهاني دوم خود را از مسابقه تسليحاتي كنار كشيده، يا به شدت با آن مخالفت ورزيدند. و از آن پس بود كه نظاميان براي جلب همكاري پژوهشگران و يا مهندسان به انواع ترفند از جمله تطميع آنها متوسل شدند، به گونه اي كه قدرت انديشه درمورد آنچه ارائه مي دادند و يا موارد استفاده از انواع سلاح هاي ساخته شده را از آنها سلب كردند. قدر مسلم آن كه، چنانچه معلوم مي گرديد هدف از پژوهش هاي انجام گرفته پيرامون سيارك ها به هيچوجه حفاظت از مردم نبوده، بلكه توليد نوعي سلاح كشتار جمعي است، طرح ها و برنامه هاي مدنظر به هيچوجه نزد جامعه اخترشناسان و نيز افكار عمومي محبوبيتي نمي يافت... در واقع، انجام اينگونه آزمايشات در نقض قطعنامه مصوب سال 3196 سازمان ملل انجام مي پذيرد كه استفاده از هر نوع سلاح كشتار جمعي در فضا را ممنوع مي سازد. بنابراين، كاملاً به سود نظاميان است كه اهداف خود را پنهان نگاهدارند. نتيجه آن كه، اكنون اين پرسش مطرح مي گردد كه آيا سلاح جديد در دست ساخت و يا آماده استفاده است؟ شواهد نشان مي دهد كه كليه تكنولوژي هاي لازم در همان زمان به دست آمده است. به منظور اطمينان از اين امر، كافي است نگاهي به بودجه تحقيقات نظامي فوق سري آمريكا بيفكنيم. «برنامه هاي سياه» (Black Programs) يا تحقيقات فوق سري پنتاگون سالانه بيش از 51ميليارد دلار به خود اختصاص مي دهند كه با بودجه كل «ناسا» برابري مي كند! به همين دليل نيز، بسيار محتمل است كه اين بودجه تحقيقات نظامي را نيز پوشش مي دهد. همچنين، با اطمينان مي توان گفت كه بمب هاي قابل استفاده براي تغيير مسير سيارك ها هم اكنون در دسترس قرار دارند. در جريان جنگ عراق، آمريكا بسختي تلاش كرد استفاده از بمب هاي هسته اي كوچك را كه از قابليت انهدام پناهگاه هاي زيرزميني برخوردار بودند، به همه بقبولاند. و استدلال بر اين بود كه بمب هاي كيلوتني يا كمتر به اين دليل كه در شمار بمب هاي تاكتيكي قرار دارند و نه سلاح هاي كشتار جمعي، بايد كه از معاهده منع آزمايشات هسته اي حذف گردند. اين گونه سلاح هاي هسته اي تاكتيكي اغلب به منظور استفاده هاي خاص بمب هاي نوتروني پرتوزا و غيره، «تكامل» يافته اند. اين نيز مسلم است كه بمب هايي نيز ويژه منحرف ساختن سيارك ها طراحي و ساخته شده است، و اين موضوع به اوايل سال هاي دهه0199- دقيقا همان هنگام كه توجه «تلر» و دوستانش به موضوع «تهديد» سيارك ها معطوف بود- باز مي گردد. بنابراين، واضح است كه «پروژه وود» در دست اجراست و هدف واقعي نيز به هيچوجه محافظت از افراد بشر نيست. انديشه نهايي، قراردادن سفينه هاي كاوشگر در مدار و يا در سطح سيارك هايي است كه امكان نزديك شدنشان به زمين در آينده اي نزديك، بسيار مي رود. اين كاوشگران مي توانند به اراده نظاميان سيارك را از مسير خود منحرف ساخته، تماس آن با زمين را به برخوردي با مكاني از پيش تعيين شده، مبدل سازند. بدين گونه، فاصله زماني ميان تصميم به نابودي هدفي استراتژيك و انهدام نهايي اين هدف مي تواند بدون شك به كمتر از دو سال كاهش يابد. شايان ذكر است كه هر روز رقم بيشتري از سيارك ها كه ماهواره هاي كوچك متعددي را نيز در اطراف خود دارند، كشف مي گردد. بسياري از اين ماهواره ها در واقع بمب هايي هستند كه در صورت لزوم براي تغيير مسير سيارك ها و منحرف ساختن آنها به سوي هدفي استراتژيك مورد استفاده قرارخواهند گرفت. شهاب سنگ يا بمب؟! اندكي پس از آن كه ارتش آمريكا تحقيقات خود پيرامون خطرات سيارك ها را آغاز كرد، رويداد نجومي استثنايي و بي سابقه اي به طرزي غريب براين ادعا صحه گذارد: شهاب سنگي عظيم با سياره «ژوپيتر» برخورد كرد! اگر چه ژوپيتر سياره اي بسيار بزرگتر از زمين است، اما برخوردي اينچنين مهم نمي تواند جز هر هزار سال يك بار رخ دهد! پس، اقبال زمينيان واقعا بلند بوده است... در 42 مارس 3199 بود كه شهاب سنگي عجيب و غريب متشكل از زنجيره اي از قطعات توسط «اوژن شوميكر»، همسرش «كارولين» و همكارش «دانيل لوي» در نزديكي سياره ژوپيتر كشف گرديد. «شوميكر» تا پيش از مداخله ارتش آمريكا مسئوليت اصلي تحقيق پيرامون سيارك ها را برعهده داشت، و اين نخستين بار نيز نبود كه او و همكارانش شهاب سنگي را كشف مي كردند. آنها شهاب سنگ خود را (Shoemaker-Levy9 زSL9» نام نهادند. اين اخترشناسان به هنگام محاسبه مدارشهاب سنگ دريافتند در مداري قراردارد كه آن را به نزديكترين فاصله ممكن به ژوپيتر يعني 94ميليون كيلومتري سياره مي رساند و در شمار اقمار آن قرار مي دهد. جالبتر آن كه، محاسبات همچنين نشان مي داد كه مدار مزبور به دليل تأثيرات خورشيد در حال نزديكتر شدن به مركز ژوپيتر است، به گونه اي كه در عبور بعدي شهاب سنگ يا زنجيره سنگ ها به اين سياره برخورد مي كند. و اين اتفاقي بود كه بين 61تا 22 ژوئيه 4919 رخ داد، در حالي كه برخوردي از اين دست براي نخستين بار به وقوع مي پيوست! در واقع، ژوپيتر بدون شك تاكنون بارها مورد اصابت سيارك ها و يا شهاب سنگ هاي كوچكتر واقع شده است، اما برخورد شهاب سنگي با جرمي معادل «01 به توان 14 » كيلوگرم و قطري 4كيلومتري بايد كه تماشايي مي بود. و چون حادثه از مدت ها قبل پيش بيني شده بود، تلسكوپ هاي متعدد و كاوشگران فضايي همگي چشم به ژوپيتر داشتند. نمايش نيز انتظارات را برآورده ساخت و تأثيرات رسانه اي نقشي عمده را در تدوين برنامه تحقيقاتي سيارك هاي «خطرناك» ايفا كرد. چندي بعد، در سال 7919، نوشتاري عجيب در سايت اخترشناسي «سي.آسترو» پديدار گرديد كه هيچ واكنشي را درپي نداشت. اين متن يك سال بعد توسط نويسنده آن به فردي به نام «كريستف جوديچي» سپرده شد كه آن را منتشر ساخت. متن كامل و تاريخچه آن را مي توان در سايت «آتاراكسي» مشاهده كرد. نويسنده، فردي به نام «استاگر» يا «ماتيو»، همچنان ناشناس باقي مانده و بسيار كوشيده است تا كماكان گمنام بماند. بهرحال، نوشتار مزبور نشان مي داد كه «SL9» در واقع شهاب سنگي مصنوعي بوده كه بمب هايي «ضد ماده» و فوق قدرتمند را با خود حمل مي كرده است! و اين كه، در واقع آمريكايي ها از سال هاي دهه 0719 در خفا تكنولوژي ساخت گسترده «ضد ماده» را مهار كرده و براي انجام آزمايش خود و مشاهده برخورد مقادير بسياري «ضد ماده» به ژوپيتر در كادري حقيقي، حدود 02 بمب را در قالب قطعات شهاب سنگ به فضا ارسال داشته بودند. اگر چه پنهان كاري هايي اينچنين همان گونه كه «آلن موري»، اخترشناس فرانسوي، بدان اشاره دارد - و بر همين اساس نيز آن را مردود مي شمارد -، در نقض كنوانسيون هاي بين المللي انجام مي پذيرد، اما به هيچوجه دور از ذهن نيست! چرا كه، نمونه هاي بسياري از اين دست در گذشته نيز مشاهده گرديده است. مانند هنگامي كه سربازان و حتي مردم غيرنظامي بي آن كه خودبدانند به منظور برآورد ميزان تأثير پرتوهاي زيانبار بر بدن انسان، مورد آزمايش قرار گرفتند. و عجبا كه رويداد نادر و بي سابقه برخورد شهاب سنگ «SL9» به ژوپيتر، در اوايل دهه 0919 به وقوع پيوسته است. يعني درست همان هنگام كه ارتش آمريكا كنگره اين كشور را براي صدور مجوز تحقيقات پيرامون خطرات سيارك ها و يافتن راه هاي خنثي كردن آنها، تحت فشار قرارداده بود. در نوشتار فوق پيرامون حقيقت وجودي شهاب سنگ «SL9» ، همچنين مي خوانيم: «در غرب، در پس ظاهر درخشان مدافعان صلح، اربابان تشنه قدرت و دانشمندان ديوانه فراوان يافت مي شوند. و اكنون كه مسابقه تسليحاتي اندكي راكد مانده، به راحتي از آن چشم مي پوشند تا شيطاني ترين انديشه ها را به واقعيت مبدل سازند. و آن نيز، آزمايش بمب هاي ضد ماده در سطحي گسترده است، بمب هايي كه هزاران برابر از هر آنچه تاكنون طراحي و توليد گرديده، قدرتمند ترند. حال كه فضاي زمين براي اجراي اين گونه پروژه ها به لحاظ جغرافيايي و استراتژيك زيادي تنگ است، اربابان جهان و دانشمندان ديوانه شان چشم به فضا دارند و به سياره ژوپيتر روي آورده اند!» گفتني است، سياره عظيم ژوپيتر در واقع نقش «سپري» ضد شهاب سنگ را در برابر ديگر سيارات ايفا مي كند. و يافتن سيارك ها و يا شهاب سنگ هايي كه براي برخورد با ژوپيتر صرفاً به تلنگري نيازمندند، به هيچوجه دشوار نيست. بهر صورت، آن تعداد از اخترشناسان كه توطئه ها و پنهان كاري هاي اربابان قدرت را دنبال مي كنند، كاملاً قادرند وجوه «غيرطبيعي» را در چنين برخوردي رديابي كنند. اين كه نظاميان موفق شده باشند 51 سال پيش از اخترشناسان به پيشرفت هايي در زمينه رديابي اجرام آسماني نائل آيند، به هيچوجه دور از ذهن نيست. چرا كه، تلسكوپ هاي فضايي قدرتمند آنها هيچ چيز كم از «هابل» ندارند. ضمن اين كه، نظاميان در روش هاي «تصحيح» اختلالات جوي گوي سبقت را از دانشمندان فضايي ربوده اند. بهرصورت، مي توان اطمينان داشت كه تكنولوژي هاي نظامي ديگري وجود دارد كه دانشمندان غيرنظامي هنوز بدانها دست نيافته اند. نويسنده گمنام نوشتار فوق باز هم به ما مي گويد كه «ماموريت «SL9» به 6 سفر فضايي كاوشگران نيازمند بوده و اين سفرها به ترتيب در 8 اوت 9819، 22 نوامبر 9819، 82 فوريه 0919، 51 نوامبر 0919، 82 آوريل 1919 و 42 نوامبر 1919 انجام پذيرفته و مقدار ماده انفجاري هسته اي براي انجام اين مأموريت نيز بين 51 تا 03 تن يعني در مجموع 051 تن بوده است. اين نوشتار به ديگر سفرهاي فضايي و همينطور پرتاب موشك «تايتان» نيز اشاره دارد كه پس از مأموريت هاي مشابه به سوي خورشيد انجام پذيرفته اند. كليه اين سفرها مخارجي هنگفت را مي طلبد كه چنانچه بهانه ارائه شده صرفاً جلب توجهات به خطرات اصابت سيارك ها باشد، توجيه ناپذيرند... اما، شايد كه آمريكايي ها مترصدند در رقابت با روس ها و اروپائيان، بزودي مهارت خود در منحرف ساختن سيارك ها را به رخ جهانيان بكشند و تغيير مسير شهاب سنگي به قطر 01 كيلومتر نيز صرفاً به كار نمايش قدرت آمده است! يادآوري اين نكته ضروري است كه برخوردي با قدرتي مشابه بوده كه 56 ميليون سال پيش به نابودي داينا سورها و بيش از نيمي از اشكال زندگي انجاميده است. و اين كه، سيارك هايي با قطر 05 متر كه قادر به نابودي يك شهر باشند، داراي جرمي يك ميليون برابر كمتر از «SL9» هستند، و بنابر اين منحرف ساختن آنها يك ميليون برابر آسانتر است! ضمناً اين كه، آمريكايي ها و به دنبال آنها، ديگر اربابان قدرت آماده باشند اجرام آسماني كوچكتر را به سمت كره ما هدايت كنند، به هيچوجه دور از ذهن نمي تواند باشد! جنگ سياركي! چه وقت؟ قدر مسلم آن كه، «تلر» و همقطارانش پيوسته انديشه استفاده از سيارك ها به عنوان سلاح را در سر مي پرورانده اند، اما اين نياز به حفاظت از خود در مقابل كدام دشمن احساس مي شده است؟ اين دشمن نمي توانست اتحاد شوروي باشد. چرا كه، درست همان هنگام كه نظاميان آمريكايي علاقه و توجه خود به سيارك ها را بارز مي ساختند، اتحاد شوروي در حال فروپاشي بود. پس، آيا اين تروريست ها بودند كه نگراني عمده آمريكا را تشكيل مي دادند؟ در نگاه نخست، مي توان به اين نتيجه رسيد كه سلاحي اينچنين هيچگونه كاربردي براي تروريست ها نيز نخواهد داشت... اگرچه، انداختن سياركي در ميدان تمرينات تروريستي بي آن كه هيچ كس مسئوليت آن را برعهده گيرد، چندان هم غيرمؤثر نمي نمايد! پس چرا اين دشمن فرضي موجودات فضايي نباشند؟ مي دانيم كه «ريگان» و «گورباچف» در زمان خود بارها اعلام كرده بودند كه تهديد از جانب جهاني ديگر مي تواند به اتحاد قدرت هايشان بيانجامد... اما، حتي اگر هم اينچنين باشد، موجودات فضايي مهاجم بي شك خود از تكنيك هاي برتري براي منحرف ساختن سيارك ها برخوردار خواهند بود! بهر شكل، فرضيات و تخيلات بي پايان اند... هر چه كه هست، چنين به نظر مي رسد كه اربابان قدرت، به ويژه آمريكا، براي خود «دشمني» ساخته اند تا بتوانند به بهانه آن از سلاح هاي فوق پيشرفته خود كمال بهره را ببرند. براي اربابان جهان، اين مهم نيست كه خود بيش از سايرين سلاح در اختيار داشته و يا در جست وجوي توليد گسترده سلاح هايي پيشرفته تر باشند، بايد كه ديگر كشورها را از توليد سلاح هاي كشتار جمعي بازدارند. يا به عبارت ديگر، بتوانند از سلاح هاي خود به طرزي «قابل قبول» استفاده كنند! به عنوان مثال، آمريكا در حفظ عنوان «ژاندارم جهان» از هيچ كوششي فروگذار نيست، اگرچه مي دانيم كه اقتصادي شكننده دارد كه سيري «مجازي» مي پيمايد و اساساً نيز بر اعتباردلار تكيه زده است. و خروارها پولي كه صرف تسليحات مي كند شگفتي جهانيان را برانگيخته است، به گونه اي كه اين كشور را كه زير بار امضاي هيچ كنوانسيوني براي حفظ كره زمين نمي رود، از ديد آنها به «باج گير جهان» مبدل ساخته است. در واقع، اشتهاي سيري ناپذير اربابان قدرت به «قدرت» هر روز رنگي تازه به خود مي گيرد. اكنون، مي توان دريافت به چه دليل پيشرفتي در فضاي غيرنظامي صورت نمي پذيرد و هيچ برنامه قانع كننده اي در راستاي بهبود وضعيت جوامع ارائه نمي شود. حقيقت تلخ اين است كه بودجه ها صرف برنامه هاي نظامي محرمانه و ارضاي طمع سيري ناپذير اربابان قدرت مي گردد... منابع: سايت هاي پرسو نومريكابل، آستروكاسموس، لاسام، ويكيپديا، لوپووار مونديال، آتاراكسي، لينترنوت، فوتورا سيانس، آسترو پوليس، اسكاي راك.
|
|
|