(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 24 دي 1388- شماره 19559
 

سيري ناپذيري غيرقانع
شدت عمل با دشمن
توحيد افعالي و اعمال زشت انسان
طلاق ؛ منفورترين حلال
نافرماني والدين تسريع در كيفر
تپش قلم



سيري ناپذيري غيرقانع

قال الامام علي(ع): من عدم القناعه لم يغنه المال
امام علي(ع) فرمود: كسي كه قناعت را از دست دهد، ثروت دنيا بي نيازش نكند. (1)
1- غرر الحكم، ج 2، ص 173

 



شدت عمل با دشمن

منصور دوانيقي(دومين خليفه مقتدر و خونخوار عباسي) براي امام صادق(ع) در ضمن نامه اي نوشت:«چرا اطراف ما مانند ساير مردم نمي آيي؟» امام در پاسخ او نوشت: در نزد ما چيزي نيست كه بخاطر آن از تو بترسيم و در نزد تو از امور آخرت چيزي نيست كه به آن اميدوار باشيم، و تو در نعمتي نيستي كه تو را تبريك بگوييم، و آنچه را كه هست، آن را بلا و عذاب نمي بيني تا تسليت به تو بگوئيم، بنابراين براي چه كار نزد تو آئيم؟ منصور در پاسخ نوشت: «با ما همنشين شو تا ما را نصيحت كني» امام در رد او نوشت: «كسي كه دنيا را بخواهد تو را نصيحت نمي كند، و كسي كه آخرت را بخواهد با تو همنشين نمي شود.» (1)
1- مستدرك الوسايل، ج2، ص 438

 



توحيد افعالي و اعمال زشت انسان

پرسش:
كارهاي قبيح و ناشايست انسان را چگونه مي توان با اراده وسيع خدا توجيه كرد؟ آيا اين نوع اعمال را مي توان متعلق اراده خداوند دانست؟
پاسخ:
اشكالي كه برخي در ارتباط با اين سؤال مطرح كرده اند اين است كه لازمه عموميت و گستردگي ارادأ خداوند نسبت به كارهاي آنان اين است كه كارهاي زشت و ناروا نيز متعلق اراده خدا باشند، در حالي كه اراده كارهاي قبيح مانند انجام آنها قبيح و مذموم است و ذات مقدس خداوند از هر صفت قبيحي منزه و پيراسته است. به نظر مي رسد آنچه موجب اين اشتباه شده است جدا نكردن اراده تكويني و اراده تشريعي است. لذا لازم است توضيح مختصري در اين مورد داده شود. گرچه اختلاف نظر در اين مورد فراوان است.
اراده تكويني وتشريعي خداوند
اساساً دوست داشتن يا تصميم گرفتن نسبت به انجام كار اختياري خدا «اراده تكويني» است. و نسبت به كارهاي اختياري فاعل ديگر «اراده تشريعي» است. استاد مصباح در اين زمينه مي فرمايد: «اما اراده به معناي خواستن و دوست داشتن، در نفوس حيواني و انساني از قبيل كيفيات نفساني است. ولي معناي تجريد شده آن كه حاكي از شئون وجود مجردات است قابل نسبت دادن به مجردات تام و به خداي متعال نيز مي باشد... بنابراين اراده را به همين معني مي توان از صفات ذات دانست و حقيقت آن چيزي جز حب الهي نيست كه عين ذات وي مي باشد. و اما اراده به معناي تصميم گرفتن نفوس متعلق به ماده، كيفيتي انفعالي يا يكي از افعال نفسي است. بهرحال، امري حادث در نفس و مسبوق به تصور و تصديق و شوق مي باشد و چنين امري را نمي توان به مجردات تام و مخصوصاً به خدا متعال نسبت داد زيرا ساحت مقدس الهي از عروض اعراض و كيفيات نفساني منزه و مبري است. ولي مي توان آن را ]بعد از تجريد و منزه كردن از صفات ممكنات و نقايص و ضعف ممكنات[ به عنوان صفت فعلي و اضافي (مانند خلق و ورزق و تدبير و...) براي خداي متعالي در نظر گرفت كه از مقايسه بين افعال و مخلوقات با ذات الهي از آن جهت كه داراي حب به خير و كمالي است انتزاع مي شود و چون يكي از طرفين مقوله، داراي قيود زماني و مكاني است مي توان چنين قيودي را براي اراده الهي هم به لحاظ متعلقش در نظر گرفت.» ]آموزش فلسفه، ج2، ص.390[ حال با اين مقدمه در پاسخ به اين شبهه مي گوئيم: طبق اراده تكويني خدا همه موجودات و از آن جمله انسان و افعال انساني اعم از انسانهاي صالح و كافر و اعم از كارهاي خير و بد، همگي تحت اراده عمومي الهي قرار گرفته و اراده تكويني خدا، مانند علم و قدرت او بر همه كارهاي انسانها و موجودات شمول و گسترش دارد. لكن از نظر تشريعي خدا، كارهاي ارادي و اختياري انسان به دو دسته تقسيم مي شوند:
1-كارهاي نيك و پسنديده 2-كارهاي ناپسنديده و قبيح از نظر محبوبيت و مبغوضيت كه ملاك اراده تشريعي خدا است، فقط دسته اول متعلق اراده تشريعي خدا است چون خداوند متعال براي انسان فقط طاعت و كارهاي خير و نيك را اراده كرده زيرا اينها موجب هدايت و صلاح و سعادت آدمي مي شوند و چنين انساني محبوب الهي و داراي ثواب و پاداش است. اما كارهاي قبيح و زشت و ناروا چون مبغوض خداوند هستند متعلق اراده تشريعي خداوند نيستند چرا كه موجبات خسران و زيان و ضرر انساني را فراهم مي كنند اين اشكال را مي توان با بيان ديگري كه هم مطابق با قواعد فلسفي است و هم با آيات قرآن هماهنگ است، پاسخ داد، مرحوم علامه طباطبائي در اين زمينه مي فرمايد: وجود هستي امكاني هميشه و در همه جا مخلوق و آفريده خدا است «الله خالق كل شي» ]زمر/62[ و آنچه مخلوق و آفريده خداست حسن و زيبا است «الذي احسن كل شيء خلقه» ]سجده/7[ و كارهاي شايسته و ناروا در اصل وجود، با يكديگر تفاوتي ندارند. تصرف در مال ديگران با اذن مالك آن و تصرف غاصبانه از نظر واقعيت و اصل هستي يكي هستند. واقعيت عيني روابط مشروع و قانوني مرد و زن با روابط نامشروع و غيرقانوني آن دو هيچ تفاوتي ندارد. زيرا هر دو، كار اختياري فاعل آنها بوده و در واقعيت و هستي خود، مخلوق و آفريده خدا و متعلق اراده تكويني او مي باشند و بنابراين ناروائي و ناپسندي در آن راه ندارد ]و اين همان اراده تكويني خداست به همه چيز[. اما شايستگي يا ناروايي كارهاي اختياري انسان به خاطر مطابقت و عدم مطابقت با اوامر و نواهي شرعي است، كه اين اوامر و نواهي شرعي نيز بيانگر خشنودي و رضايت و يا ناخشنودي و سخط خدا مي باشند و هرگز محور رضايت و سخط، اراده تكويني خدا نيست. ]علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج1، ص101[ اتفاقاً در پاسخ به اين شبهه روايات ائمه(ع) ساكت ننشسته اند كه در اينجا به دو روايت اشاره مي كنيم: ابوبصير گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: آيا خدا كفر كافران را اراده كرده است؟ فرمود آري. گفتم: آيا آن را دوست داشته و از آن راضي است؟ فرمود: خير. گفتم: پس خدا كارهائي را اراده كرده ولي آنها را دوست نداشته و از آنها راضي نيست. فرمود: اين مطالب به همين صورت از عالم غيب به ما رسيده است. ]بحارالانوار، ج5، باب قضاء و قدر، حديث66[ روي الصدوق-ره- يسنده عن الرضا(ع) عن آبائه عليهم السلام- عن علي(ع) انه قال: اعمال به سه دسته تقسيم مي شوند: 1-واجبات 2-مستحبات 3-معاصي. اما واجبات پس به امر خداوند عزوجل و به رضايت خداوند و قضاء الهي و به قدرت و به مشيت و به علم خداوند است. و اما فضائل و مستحبات به امر (وجوبي) خداوند نيستند لكن به رضايت و به قضاء و قدر و مشيت و به علم خداوند متعال هستند. و اما معاصي اينها به امر (و رضايت) خداوند نيستند اما به قضاء و قدر و مشيت و علم خداوند هستند سپس خداوند مردم عامي را عقاب مي كند.
]توحيد صدوق، باب قضاء و قدر، حديث9[

 



طلاق ؛ منفورترين حلال

محمدرضا دربندي
در مقاله حاضر نويسنده با بررسي برخي آمارهاي تكان دهنده درباره ميزان افزايش طلاق در ايران و جهان، به تحليل زمينه هاي بروز طلاق از ديدگاه قرآن مي پردازد و از آن به عنوان آخرين راهكار و منفورترين حلال خداوند ياد مي كند كه با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
از بين رفتن قباحت طلاق
بي گمان طلاق، مبغوض ترين حلال خداوند است. از اين رو به عنوان آخرين سازوكار در زندگي مشترك از سوي خداوند تشريع شده تا زندگي هاي به بن بست رسيده را به شكلي ديگر سامان دهد. آموزه هاي قرآني زماني به مسئله طلاق پرداخته كه هيچ يك از راه هاي ديگر چون عفو و بخشش دوطرف، حكميت و داوري خانوادگي و مانند آن نتوانسته است اختلافات ميان زن و شوهر را حل و فصل كند و به زندگي مشترك تداوم دهد.
در روزگاري نه چندان دور، هر خانواده ايراني از شنيدن نام طلاق، لرزه بر اندامش مي افتاد و خانواده ها به هيچ وجه تن به اين حلال خدا نمي دادند و مي كوشيدند تا به هر شكلي شده، زندگي مشترك را حفظ كنند. حتي هر يك از دو طرف زندگي زناشويي از بسياري از حقوق شرعي و طبيعي خود مي گذشت تا بنيان خانواده را حفظ كند. اين مسئله زماني اهميت بيش تري مي يافت كه فرزنداني در اين ميان به سبب طلاق در وضعيت بحراني قرار مي گرفتند و آينده آنان به شدت تحت تأثير جدايي پدر و مادر در معرض خطر قرار مي گرفت.
درباره يكي از مراجع تقليد معروف دهه هاي اخير نقل مي كنند كه او زني بدزبان و تندخو داشت، به گونه اي كه حتي شاگردان و مقلدان آن مرجع، از شيوه رفتاري زن به شدت انتقاد مي كردند. با اين همه، آن مرجع بزرگوار حاضر به طلاق زن نشد؛ زيرا آن را آزموني براي خود مي دانست و ترس اين داشت كه اگر طلاق دهد و با فرد ديگري ازدواج كند، آن فرد به سبب همين بدزباني و تندخويي، وي را كتك بزند و بيازارد.
اين درحالي است كه در جامعه امروز اندك اندك قباحت بسياري از رفتارها و نابه هنجاري ها ريخته شده و همانند غيرمسلمانان، نخستين راهكار و سازوكار براي حل اختلافات طلاق قرار مي گيرد و پدر و مادرهاي دو طرف به سادگي با آن كنار مي آيند و حتي تشويق و ترغيب به اين عمل مي كنند. بدين ترتيب با جامعه اي روبه رو مي شويم كه عنصر هرج و مرج خانوادگي، بيماري هاي روحي و رواني در ميان جوانان، اباحه گري، فساد و فحشاي خياباني و مانند آن افزايش مي يابد و خانواده هاي سالم نيز به سبب گسترش زنان مطلقه، تهديد به فروپاشي مي شوند.
عبور از مرز هنجارها
به گزارش خبرگزاري برنا، افزايش طلاق در زندگي هزاره سوم در ايران درحالي مرز هشدار را رد كرده است كه بنا به گفته معاون قضايي رئيس كل دادگستري تهران، 82 درصد طلاق هاي كشور در سال 85 توافقي بوده است. براساس آمارهاي به دست آمده تا سال 79 رشد طلاق در ايران سيري آرام و تقريبا ثابتي را طي مي كرده است، اما از سال 80 طلاق با سير صعودي چشمگيري در ايران مواجه شده است.
بنابر گزارش هاي منتشر شده، 80 درصد طلاق هايي كه در مجتمع قضايي خانواده انجام مي شود به درخواست زنان و حدود 40 درصد مربوط به درخواست طلاق زناني است كه تازه ازدواج كرده اند يا در دوره عقد هستند يا سابقه 3 سال زندگي مشترك را با زوج دارند، همچنين براساس گزارش منتشر شده از سوي نماينده قوه قضاييه، در سال 85 بيشترين مراجعه دعاوي خانوادگي در كل كشور، دعوي طلاق توافقي با 93075 مورد بوده است، در چنين شرايطي با ادامه روند صعودي بحران انفجار آمار طلاق، اضمحلال نهاد خانواده چندان دور از انتظار نيست.
در همين حال ايونا گزارشي جالب از نسبت ثروت و طلاق مي دهد. اين گزارش مي نويسد: نتايج بررسيهاي تازه نشانگر افزايش روزافزون روند طلاق در ميان خانواده هاي ثروتمند در شهر تهران است، به گونه اي كه 68 درصد كساني كه در يك تالار مجلل پايتخت ازدواج كرده بودند، ظرف كمتر از يكسال از يكديگر جدا شده اند.
به گزارش سرويس اجتماعي خبرگزاري زنان ايران «ايونا»، از مجموع 350 مورد ازدواج هاي صورت گرفته در يك تالار مشهور جشن و ميهماني در منطقه فرمانيه در شمال تهران در سال 86، تعداد 238 مورد آن ظرف كمتر از يكسال منجر به طلاق شده است.
اين موضوع زماني فاش شد كه مسئولان تالار تصميم گرفتند از كساني كه ظرف يكسال اخير در تالار آنها مراسم عروسي خود را برگزار كرده بودند، براي شركت در جشن يكسالگي زندگي دعوت كنند اما بيشتر مهمانان آنها پاسخ دادند كه زندگي شان حتي يكسال هم دوام نداشته و آنها تاكنون از هم جدا شده اند.
گزارش ايونا حاكي است طي يكسال گذشته بيش از 350 مراسم ازدواج در تالار مشهور فرمانيه برگزار شده و هزينه برگزاري هر يك از اين مراسم از 150 ميليون تومان هم فراتر بوده است.
براي اين وضعيت بحراني در جامعه ايراني علل و عوامل چندي را بيان كرده اند كه مي بايست در يك تحليل و تبيين ميداني، همه آن ها بررسي و ميزان تاثير متغيرات آن مشخص شود. با اين همه از آن جايي كه اين مشكل به نوعي جهاني است. تحقيقات ميداني در كشورهاي ديگر نشان مي دهد كه يكي از عوامل افزايش طلاق، ابزارهاي ارتباطي جديد از جمله تلفن همراه و اينترنت مي باشد. آمار نشان مي دهد كه انگليسي ها در زمينه استفاده از اينترنت و تلفن همراه براي برقراري روابط عاشقانه با جنس مخالف و خيانت به همسرانشان پيشتاز هستند و همين امر باعث شده كه طي 7 سال گذشته نرخ طلاق در انگستان روز به روز افزايش يابد.
بر طبق آمار منتشر شده از سوي اداره آمار ملي انگلستان در سال 2003 ميلادي 153490 مورد طلاق در اين كشور به ثبت رسيد كه نسبت به سال 2002 دقيقاً 5755 مورد افزايش يافته است. كارشناسان اين مركز معتقدند كه خيانت به همسر به خاطر گسترش اينترنت و افزايش تعداد سايتهاي دوست يابي و امكان تبادل مخفيانه email و SMS طي سالهاي اخير به شدت افزايش يافته است.
اين ها تنها نمونه هاي كوچكي است كه هر از گاهي از طريق رسانه هاي همگاني مطرح مي شود. همين مقدار به خوبي وضعيت حاد و بحراني جوامع بشري را بيان مي كند كه آثار آن تخريب خانواده و تبديل نسل آينده به انسان هايي با رفتارهاي بيمارگونه و هنجارشكنانه مي باشد.
خداوند هنگامي كه به بررسي و تحليل علت نابودي جامعه حضرت نوح (ع) مي پردازد به نكته بسيار جالب در تاثير محيط اجتماعي و خانواده ها در تغيير وضعيت هنجاري و فطري نسل ها اشاره مي كند. در آيه 27 سوره نوح خداوند در بيان تعليل حضرت(ع) براي نابودي قوم خود مي فرمايد: انك ان تذر هم يضلوا عبادك و لا يلدوا الا فاجرا كفارا. خداوندا اينان را نابود كن و اثري از ايشان بر جا مگذار؛ زيرا ايشان بندگانت را گمراه مي كنند و جز فاجر و كافر نمي زايند.
اين در حالي است كه آيات قرآني به صراحت تبيين كرده است كه انسان بر فطرت پاك آفريده مي شود و خداوند هر انساني را براساس اعتدال ميان خوبي و بدي آفريده است تا خود انتخاب كند؛ اما در اين آيه حضرت نوح(ع) مي فرمايد كه قوم و جامعه اش جز كافر و فاجر نمي زايند؛ به اين معنا كه محيط خانوادگي و اجتماعي به گونه اي است كه از نظر عقيده، كودكاني كافر و از نظر رفتار، كودكاني فاجر و بدكار تربيت مي يابند.
در يكي از گزارش ها كه در دانشنامه جهاني در اينترنت آمده در كشور كانادا 35 درصد خانواده به شكل عريان در خانه زندگي مي كنند و در يكي از ايالات آن اين درصد به بيش از 65 درصد رسيده است. در چنين جامعه اي كودك از همان زمان به دنيا آمدن با محيطي آلوده و به دور از هنجارهاي عقلاني انساني رشد مي كند و كفر و فجور در ميان آنان به عنوان امري طبيعي و فطري جلوه مي كند.
در حال حاضر، وضعيت اجتماعي در ايران متاثر از جامعه جهاني، به سمت هنجارشكني به ويژه در ميان تحصيل كرده ها و كساني كه با رسانه ها و ابزارهاي پيشرفته سروكار دارند، حركت مي كند.
آمارها و تحقيقات هم چنين نشان مي دهد كه در جامعه ايراني، تغيير شيوه هاي همسريابي در سال هاي اخير، توقعات و خواسته هاي بي جا و فزاينده زوجين، تفاوت ديدگاه هاي آنها نسبت به مفهوم زندگي و خانواده، عدم شناخت كافي و مناسب از اوضاع و احوال فرهنگي و شخصيتي يكديگر، روابط عاطفي و عاشقانه قبل از ازدواج، آزادي هاي بي حد و مرز پيش از آن و محدوديت هاي زندگي زناشويي، فراهم بودن همه شرايط براي فرزندان و محدود شدن آزادي و امكانات در زندگي مشترك و مانند آن، از مهم ترين عوامل درخواست طلاق از سوي زوجين است. از سوي ديگر اعتياد كه از عوامل انهدام خانواده است و همچنين بيكاري و ترك انفاق نيز به عنوان يكي از علل بيان شده است كه درصد آن نسبت به عوامل پيش گفته به ويژه در خانواده هاي ثروتمند كم تر است.
زمينه هاي طلاق در تحليل قرآني
قرآن هنگامي كه به دلايل طلاق در جوامع مي پردازد مي كوشد تا به علل واقعي طلاق توجه دهد تا اين گونه، همه علل تشريع حكم طلاق معلوم شود و هم اين كه علل واهي و توجيهات باطل، شناخته شود؛ زيرا بسياري از طلاق ها براساس دلايل و ادعاهاي واهي صورت مي گيرد.
يكي از دوستان نگارنده كه به امر قضاوت خانواده اشتغال داشت به نكته ظريفي اشاره مي كرد و آن اين بود كه ريشه بسياري از طلاقها كه هيچگاه بطور علني بيان نمي شود، عدم وجود رابطه مناسب زناشويي و جنسي ميان زن و شوهر است وي معتقد بود بسياري از زوجين نمي توانند شرايط را براي ارتباط درست و مناسب جنسي فراهم آورند و توقعات و انتظارات يكديگر را برآورده سازند. اين گونه است كه احساس كمبود عاطفي و مهر و محبت و عدم ارضاي جنسي مناسب، به اشكال ديگر كه قابل طرح در جامعه باشد به عنوان علل و دلايل توجيهي طلاق مطرح مي شود.
از اين رو قرآن در آيات بسياري به مسأله روابط جنسي ميان زن و شوهر توجه ويژه اي مبذول داشته است و به خلوت هاي سه گانه در طول شبانه روز براي برطرف كردن نيازهاي عاطفي و روحي و جنسي به عنوان يك وظيفه و تكليف شرعي توجه داده است.
عدم توجه به نيازهاي روحي و عاطفي و جنسي طرفين مي تواند به عنوان مهم ترين عامل و علت اصلي اختلافات موردتوجه قرار گيرد؛ زيرا هر يك از زوجين پيش از ازدواج، تفكر و انديشه اي ديگر نسبت به همسر داشتند و از آن جايي كه در جوامع امروزي به سبب آسان شدن روابط دختر و پسر، زمينه هاي پاسخ گويي به نيازهاي روحي و عاطفي فراهم تر است، جوانان اميد دارند كه پاسخ كامل و تمام تري پس از ازدواج از همسر خويش داشته باشند. اين درحالي است كه شرايط خانوادگي و زندگي مشترك، فراغ بال و آسايش پيشين را از ميان بر مي دارد و هر يك از زوجين مشغول به امور ديگري مي شوند كه اكنون به عنوان امر با اهميت تر مطرح شده است.
اشتغال به كار و تحصيل درآمد بيش تر و تهيه خانه و ماشين و امور ديگر، موجب مي شود كه به نيازها و خواسته هاي عاطفي و روحي كم تر پاسخ داده شود و در بسياري از كساني كه حرص درآمد و پول بيش تر دارند، اصولاً پاسخ مناسب داده نشود. در برخي از انتقادات اين معنا همواره مورد تأكيد بوده است كه در شرايط زندگي كنوني چگونه مي توان خلوت هاي سه گانه اي را براي همسران فراهم آورد درحالي كه هر يك در گوشه اي از شهر مشغول تحصيل درآمد هستند و تنها در لحظات كوتاهي و آن هم خسته و كوفته در كنار هم مي باشند. كار و اشتغال همسران همزمان با هم به اين مسأله بيش از پيش دامن مي زند.
پس عدم پاسخ گويي به نيازهاي عاطفي و احساسي و جنسي مي تواند به عنوان عامل اصلي و مهم ترين مشكل و علت اختلافات و در نتيجه بروز طلاق مطرح شود. خداوند در آيه37 سوره احزاب به داستان زندگي مشترك زيدبن حارثه فرزند خوانده پيامبر(ص) و زينب دختر عمه آن حضرت اشاره مي كند كه علت اصلي طلاق، عدم پاسخ گويي به نيازهاي عاطفي و احساسي و جنسي زيد بوده است؛ زيرا زيد برده آزاد شده پيامبر(ص) و از اقشار پست اجتماعي جامعه مكه بود؛ اين درحالي است كه زينب از اشراف و طبقات عالي جامعه بشمار مي رفت. ازدواج آن دو تنها به سبب پذيرش ولايت پيامبر(ص) از سوي زينب و حكم قطعي آن حضرت(ص) بود. اين ازدواج ديري نپاييد؛ زيرا پس از برطرف شدن نيازهاي جنسي، زندگي آنان با مشكل مواجه مي شود و زيد كه خود را از طبقه اجتماعي پايين تر مي يابد نمي تواند به گونه اي با خود كنار آيد كه زندگي با زني اشرافي را ادامه دهد. آيات قرآني تبيين مي كند كه مشكل از سوي زيد بوده است و هرگز نگاه تحقيرآميز از سوي زينب وجود نداشته است هرچند كه در آغاز با اصل ازدواج مخالف بوده است ولي پس از آن، مي كوشيد تا زندگي مشترك خود را به شكل خوبي مديريت كند.
قرآن در اين آيه گزارش مي كند كه پيامبر(ص) پس از درخواست طلاق از سوي زيد به ميانجيگري رومي آورد و مي كوشد تا با كدخدا منشي و حكميت خانوادگي، مسأله را حل و فصل كند؛ (نساء آيه35) ولي زيد خواهان طلاق بود و در نهايت با همه تحكم و فرماني كه حضرت(ص) به زيد مي دهد و از وي مي خواهد تا زن خويش را نگه دارد ولي او زيربار نمي رود. از آيه به دست مي آيد كه رفتار زيد برخلاف زينب، رفتاري درست نبوده است.
هشدار پيامبر (ص) به زيد براي ترسيدن از خدا از آن روست كه طلاق امري زشت است و اصل در زندگي مشترك، حل و فصل امور با حفظ احسان و عدالت و تقوا و عفو مي باشد. اين درحالي است كه دامن زدن به اختلافات و كشاندن مسأله به سوي طلاق، امري به دور از تقواي الهي مي باشد.
از نظر زيد زندگي مشترك وي با زينب نمي توانست پاسخ گوي نيازهاي عاطفي و احساسي او باشد و شايد مشكلات جنسي را نيز به دنبال داشت ولي از ظاهر آيه برمي آيد كه او به سادگي مي توانست نيازهاي جنسي خويش را برطرف سازد و رفتار زينب در اين حوزه هيچ مشكلي نداشت. مشكل از خود زيد بود كه تفاوت طبقاتي موجب مي شد تا نتواند ارتباط كامل و درست عاطفي و احساسي با همسرش برقرار كند.
خداوند در آيه 228 سوره بقره عدم رعايت حقوق همسر را به عنوان يكي ديگر از علل و عوامل زمينه ساز گرايش به طلاق در ميان همسران مطرح مي كند: زيرا بسياري از همسراني كه خواهان طلاق مي شوند، از عدم مراعات حقوق زناشويي شكايت دارند اين حقوق مي تواند شامل حقوق مالي و مادي و جنسي و عاطفي باشد.
هر انساني حقوق طبيعي و ابتدايي دارد كه به سبب عنصر حيات براي او ثابت مي شود. افزون بر اين عنصر ازدواج نيز حقوقي را در كنار تكاليف براي او ثابت مي كند كه اگر به اين دو دسته از حقوق پاسخ مناسب داده نشود و يا ضايع گردد، عامل اختلاف و جدايي خواهد بود.
اگر شوهري از همسرش توقع و انتظاري دارد و آن را حق خود مي شمارد و تكليفي بر گردن زن خويش، در مقابل، براي زن نيز حقوقي است كه به عنوان تكليف برعهده شوهر مي باشد. بنابراين در برابر هر حقي، تكليفي است، چنان كه در برابر هر تكليفي، حقي ثابت است. عدم مراعات حقوق از سوي هر يك از همسران مي تواند عدم مراعات تكاليف از سوي ديگري را به دنبال داشته باشد. از اين رو خداوند از همسران مي خواهد تا حقوق ديگري را رعايت كنند تا آنان نيز به نوبه خود به تكاليف خويش اقدام كنند.
البته خداوند چون نظام خانواده را براساس عنصر عواطف و احساسات طبيعي و غريزي تعريف مي كند، بيش از آن كه به حقوق توجه دهد و برآن تأكيد كند، بر عامل احسان و عفو توجه مي دهد؛ زيرا نظام خانوادگي كه بر پايه مهر و محبت و احساس و عاطفه شكل گرفته و براي پاسخ گويي به اين بخش از نيازهاي بشري به وجود آمده، نمي تواند تنها بر پايه حقوق و قانون و تكاليف قوام يابد. از اين رو احسان و عفو و گذشت به عنوان مبناي اصلي بنياد خانواده مطرح شده است؛ چون انسان تنها در سايه احسان و عفو و گذشت است كه مي تواند به آرامشي دست يابد كه هدف ازدواج و مقصود آن است.
خداوند در آيه 28 سوره احزاب يكي از مهم ترين علل و عوامل زمينه ساز طلاق را دنياطلبي همسران معرفي مي كند، زيرا بسياري از كساني كه به سوي طلاق كشيده مي شوند، انسان هايي هستند كه تعريف درستي از مفهوم زندگي ندارند و از نظر بينش و نگرش در وضعيت خوبي قرار ندارند.
كساني كه نسبت به هستي و خدا از بينش درستي برخوردار نمي باشند؛ در نگرش هاي خويش نيز رفتارها و كردارهايي را به نمايش مي گذارند كه بازتاب همان بينش هاي نادرست و ناقص مي باشد.
دنياطلبي زماني شكل مي گيرد كه انسان آخرت را فراموش كند و يا از آن غافل گردد واصالت را به دنيا و مظاهر زودگذر و زينت هاي ناپايدار آن بدهد. انسان با آن كه مي بيند مال دنيا به سادگي ازدست مي رود و هرگز خوشبختي را براي كسي فراهم نمي آورد و يا مي بيند كه چگونه زيبايي هاي ظاهري و صورت هاي زيبا، چروكيده و زشت مي شود و اندام از جمال مي افتد؛ با اين همه ناپايداري در دنياي اطراف خود، باز به سوي دنيا و زينت هاي آن گرايش مي يابد.
اين گرايش به دنياطلبي زندگي را بر همسران سخت مي كند و اجازه نمي دهد تا از شرايط موجود بهترين بهره و سود را برند. غرغر كردن هاي پياپي مي تواند هردو را خسته كند و از يك ديگر بيزار گرداند. اگر هريك از همسران گرفتار دنياطلبي باشند و به حقوق زناشويي ديگري بي توجهي كنند، شرايط براي طلاق و بحران در روابط زناشويي فراهم مي آيد. بنابراين تغيير در بينش ها و نگرش هاي اين دسته افراد ضروري است تا نظام خانواده حفظ شود.
طلاق، آخرين راهكار
با آن كه خداوند در آياتي چند در قرآن، به تشريع و حليت طلاق اشاره مي كند ولي افزون بر اين كه شرايط آن را سخت مي گيرد و براي اجراي صيغه طلاق دو عادل با ويژگي هاي خاص را شرط مي كند تا امر ازدواج- برخلاف دوره معاصر كه به صورت توافقي و غيابي و از طريق دادگاه بي حضور دو طرف، انجام مي گيرد- باقي و برقرار بماند و زندگي مشترك از هم نپاشد، از طلاق به عنوان آخرين سازوكار و راهكار ياد مي كند. از اين رو در روايت به عنوان مبغوض ترين حلال در پيشگاه خداوند ياد شده است.
از جمله در منابع اهل سنت اين روايت نبوي آمده: ابغض الاشياء عندالله الطلاق و يا ابغض الحلال عندالله الطلاق (سنن ابو داود الطلاق(2178)، سنن ابن ماجه الطلاق (2018). اما در منابع شيعي از امام صادق(ع) روايت است كه: ما من شيء ابغض الي الله عزوجل من بيت يخرب في الاسلام بالفرقه (كافي، ج5، ص 328) هيچ چيز نزد خداي عزوجل منفورتر از خانه اي كه با جدايي ويران شود نيست.
آيات 128 تا 130 سوره نساء طلاق را به عنوان آخرين راه براي شكستن بن بست اختلافات مسالمت ناپذير خانوادگي برمي شمارد. به اين معنا كه اگر همه راه ها نتيجه نداد و حكميت و ترس از قيامت و تقواي الهي و عفو و گذشت و احسان و مانند آن كاري را پيش نبرد، آن گاه است كه طلاق به عنوان مبغوض ترين حلال الهي مي تواند اين بن بست را بشكند؛ زيرا ديگر اين زندگي نمي تواند شرايط خوبي براي رشد و تعالي همسران و حتي فرزندان باشد و موجب مي شود كه هر دو طرف از فضل و رحمت الهي محروم شوند. بنابراين براي اين كه روند طبيعي دوباره در زندگي ايجاد شود و حتي كودكان در شرايط بهتر به دور از بگومگوها و اختلافات و دعواهاي شبانه روزي پدر و مادر باشند، طلاق مطرح مي شود.
اين ها بخشي از آيات مربوط به طلاق و مسايل آن بود كه در اين حوصله امكان طرح و تبيين آن براساس آموزه ها و تحليل قرآني فراهم گرديد.

 



نافرماني والدين تسريع در كيفر

علي شريف زاده
جايگاه پدر و مادر در آيات و روايات
كساني كه حق والدين را ادا نكنند بايد در همين دنيا از كيفر و مجازات عمل خود بهراسند. بسياري از مردم در زندگي با مشكلاتي مواجه مي شوند كه ارتباط تنگاتنگي با رفتارهاي نادرست خودشان دارد. از اين رو خداوند درباره كساني كه ياد خدا را فراموش مي كنند، از وضعيت سخت زندگاني آنان به عنوان آثار رفتارشان سخن مي گويد. به اين معنا كه رفتار خودمان در همين دنيا به شكل آثار و پيامدها به خودمان بازمي گردد.
خداوند در آياتي چند بر نيكي به پدر و مادر تاكيد كرده است كه از آن جمله مي توان به آيه 13 سوره اسراء اشاره كرد كه در آن فرمان داده كه جز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر نيكي كنيد و اگر يكي از آنان يا هر دو به پيري رسيدند، به آنان اف مگوئيد و با آنان تندي مكنيد و با ايشان سخني ملايم و نرم بگوئيد.
پيامبر(ص) مي فرمايد: هر كه بامدادان، پدر و مادرش يا يكي از آن دو از او راضي و خشنود باشند، درهاي بهشت به رويش گشوده مي شود؛ هر كه شامگاهان، پدر و مادرش يا يكي از آن دو از او خشمگين باشند، درهاي دوزخ به رويش باز مي گردد.(انوار الهدايه، ص 107)
آن حضرت مي فرمايد: نگاه محبت آميز فرزند به پدر و مادر عبادت خداست. (بحارالانوار، ج74، ص 84)
درباره بازتاب اعمال انسان در دنيا امام صادق(ع) مي فرمايد: به پدرانتان نيكي كنيد تا فرزندانتان به شما نيكي كنند. (امالي الصدوق، ص 238 و كافي، ج5 ص 554)
پيامبر(ص) نيز خشنودي خدا را در خشنودي پدر و مادر و خشمش را در خشم ايشان مي داند (بحارالانوار، ج 74، ص 80) و امام صادق(ع) آسان شدن سختي هاي مرگ را در صله رحم و ارتباط با خويشاوندان و نيكي به پدر و مادر دانسته و مي فرمايد: اگر كسي اين گونه باشد سختي هاي مرگ بر او آسان مي شود و در زندگي هرگز دچار تنگدستي نمي شود. (همان، ص 81)
نافرماني پدر و مادر، عامل فشارها و ناكامي ها
بنابراين بسياري از تنگدستي ها و فشارهاي مادي زندگي به سبب بي احترامي به پدر و مادر و ناديده گرفتن حقوق ايشان است كه بر آدمي تلنبار مي شود و شخص مي گويد چرا من به اين وضعيت فلاكت بار درآمده ام؛ زيرا اگر به رفتار خود با پدر و مادرش توجه كند درمي يابد كه همه اين مشكلات مي تواند به سبب سوءرفتار با ايشان باشد، يا اين كه ياد خدا را فراموش كرده است.
در ارزش و جايگاه پدر و مادر، حضرت اميرمؤمنان(ع) از پيامبر نقل مي كند كه آن حضرت مي فرمايد: اي علي! هر كس پدر و مادرش را غمگين كند با آنان مخالفت ورزيده است. (همان، ص 84)
به اين معنا كه غمگين كردن ايشان همانند مخالفت كردن با آنان است كه نتيجه آن چيزي جز عقوق والدين نمي باشد؛ زيرا نافرماني پدر و مادر از گناهان كبيره است و خداوند فرزند نافرمان را معصيت كار و بدبخت قرار داده است.(همان، ص 74)
پيامبر(ص) مي فرمايد: كسي كه پدر و مادرش را دشنام دهد ملعون است. (محجه البيضاء، ج5، ص 218) همچنين از كساني كه اعمال و رفتار بدي انجام مي دهند كه ديگران پدر و مادرش را دشنام دهند مي توان به عنوان ملعون ياد كرد، زيرا چه خود دشنام دهد و يا زمينه دشنام را فراهم كند، ملعون مي باشد هر چند كه تفاوتي در دشنام مستقيم با غيرمستقيم نيز هست.
از پيامبر(ص) روايت است كه سه گناه است كه در كيفر آن ها خداوند شتاب و تسريع مي كند و آن را به آخرت موكول نمي كند كه عبارتند از: نافرماني پدر و مادر، ستم بر مردم و ناسپاسي در برابر احسان ديگران.(بحارالانوار، ج57، ص 275)
بنابراين بايد توجه داشته باشيم كه با رفتار خود كاري نكنيم كه عذاب هاي الهي در دنيا دامنگير ما شود و به سبب نافرماني والدين بدبخت و شقي شويم.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
& شيطان با «عجب» خود را بدبخت كرد و نيز از همين «نقطه ضعف» وارد زندگي انسانها شده و آنها را بيچاره مي كند!
¤¤¤
& بدترين دشمن، بهترين دوستي است كه ظاهرش ضد باطنش است!
¤¤¤
& به تناسبي كه در عرصه «لحظه هايمان» آفرينش داريم، زنده ايم.
¤¤¤
& آنكه مي انديشد «من از همه بهترم» سواره بر باره غفلتي است كه شيطان هم به گرد راهش نمي رسد!
¤¤¤
& «روح اروپا» گرسنه تر از «شكم آفريقا» است!
¤¤¤
& در ميدان منازعات انفسي، كمتر خروسهاي جنگي را مي توانيد پيدا كنيد كه صاحبانشان با هم دوست نباشند!
¤¤¤
& عشق، حلقه اتصال آسمان و زمين است.
¤¤¤
& اگر باطن جهان برايمان مكشوف شود بر بسياري از گريه ها يمان مي خنديم و براي خيلي از خنده هايمان خواهيم گريست!
¤¤¤
& كسي كه مراقب نفس اماره اش نيست، به اندازه پيروزي هاي ظاهري، مشكل باطني دارد!
¤¤¤
& چاپلوس، احمقي است كه در مرداب تملق، پاي پشه هاي مالاريا را ضدعفوني مي كند!
¤¤¤
& هر لحظه عمر، حاوي حلاوتي است كه اگر چشيده نشود، تبديل به حسرت ابدي مي شود.
¤¤¤
& مهم نيست كه ما در كجاي دنيا هستيم، بلكه مهم است كه به كدام سو رو كرده ايم و به سوي چه مقصدي مي رويم.
¤¤¤
& اعتماد به خدا، بهاي هر چيز گرانبهايي است و نردباني است كه دست انسان را در دست خدا مي گذارد!
¤¤¤
& ملكوت آسمانها از آن كساني است كه به زمين دل نبسته اند!

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14