(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 30 دي 1388- شماره 19564
 

هدف دشمن ؛ گسستن پيوند نظام و مردم 2

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




هدف دشمن ؛ گسستن پيوند نظام و مردم 2

چيستي جنگ نرم
اما همان طور كه در ابتدا نيز اشاره شد گستره مفهومي جنگ نرم وسيع تر از تهاجم فرهنگي است و با توجه به پيشرفتهاي تكنولوژيك و در هم تنيده تر شدن روابط اجتماعي، جنگ نرم محدوده عملياتي بزرگتري را شامل مي شود.
در محدوده ي عملياتي جنگ نرم علاوه بر حوزه فرهنگ، حوزه هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و حتي بيولوژيك و محيط زيست نيز قرار مي گيرند. جنگ نرم نبرد همهجانبه، تدريجي، متناوب، متنوع و منعطفي است كه اهداف داخلي آن دربرگيرنده فروپاشي، براندازي از درون، استحاله و بي ثبات سازي است.
در بعد داخلي جنگ نرم از تاكتيك هاي متنوع و منعطفي استفاده مي شود كه برخي از آنها شامل نافرماني مدني، مشروعيت زدايي، بي اعتبارسازي، اعتمادزدايي از نظام، اختلاف افكني، ناكارآمد جلوه دادن نظام، ايجاد نارضايتي، القاي غم و ياس و وحشت، بحراني جلوه دادن كشور و ... مي گردد كه در فازهاي كوتاه مدت، ميان مدت و بلندمدت صورت مي پذيرد.
در بعد بين المللي هدف جنگ نرم، مهار و منزوي سازي جمهوري اسلامي از طريق اعمال محدوديت و تحريم هاي سياسي، اقتصادي و اجماع سازي جهاني عليه ايران است. ضمن آنكه تصويرسازي هاي غلط و شيطاني از اسلام و انقلاب در افكار عمومي جهان در قالب سناريوهاي اسلام هراسي و ايران هراسي را نيز بايد به آنها اضافه كرد. هرچندكه در فصل هاي بعدي كتاب به تفصيل به ابعاد مختلف جنگ نرم پرداخته خواهد شد.
الف) تعاريف
تفاوتهاي «تهاجم فرهنگي» با «تبادل فرهنگي» 21/5/1371
«تهاجم فرهنگي»، با «تبادل فرهنگي» متفاوت است. تبادل فرهنگي لازم است. هيچ ملتي بي نياز نيست از اينكه در همه زمينه ها، از جمله در زمينه مسائل فرهنگي - آن مجموعه مسائلي كه به آنها نام فرهنگ داده مي شود - از ملتهاي ديگر بياموزد. هميشه تاريخ هم همين بوده است. ملت ها در رفت و آمدهايشان، آداب زندگي را، خلقيات را، علم را، لباس پوشيدن را، آداب معاشرت را، زبان را، معارف را و دين را، از يكديگر فراگرفته اند. اين، مهمترين تبادله اي ملّتها با هم بوده است. حتّي مهمتر از تبادل اقتصادي و كالا. بسيار اتفاق افتاده است كه اين تبادل فرهنگي، به تغيير مذهب يك كشور انجاميده است! مثلاً در شرق آسيا، بيشترين چيزي كه اسلام را به اين كشورها - از جمله به كشور اندونزي، به كشور مالزي و حتي به قسمتهاي مهمي ازشبه قاره - برد، دعوت مبلّغين نبود بلكه رفت و آمد آحاد ملّت ايران بود. تجّار، سيّاحان ايراني راه افتادند؛ رفتند؛ آمدند. و در سايه اين رفت و آمدهاست كه شما مي بينيد ملت بزرگي كه امروز شايد بزرگترين ملّت اسلامي در آسياست - يعني اندونزي - مسلمان شده اند. اين اسلام را اول بار، نه مبلّغين ديني براي آنها بردند، نه شمشير و جنگ! اسلام را همين رفت وآمدها برد. خود ملّت ما هم، در طول زمان، خيلي چيزها از ملتهاي ديگر آموخته است. و اين، يك روند ضروري براي تروتازه ماندن معارف و حيات فرهنگي در سرتاسر عالم است. اين، تبادل فرهنگي ست، و خوب است.
تعريف تهاجم فرهنگي
تهاجم فرهنگي اين است كه يك مجموعه - سياسي يا اقتصادي - براي مقاصد سياسي خودشان و براي اسيركردن يك ملت، به بنيان هاي فرهنگي آن ملّت، هجوم مي برند. آنها هم چيزهاي تازه اي را وارد اين كشور و اين ملّت مي كنند؛ امابه زور؛ امّا به قصد جايگزين كردن آنها با فرهنگ و باورهاي ملّي. اين، اسمش تهاجم است. در تبادل فرهنگي، هدف، باروركردن فرهنگ ملّي و كامل كردن آن است. اما در تهاجم فرهنگي، هدف، ريشه كن كردن فرهنگ ملّي و ازبين بردن آن است. در تبادل فرهنگي، آن ملّتي كه از ملّتهاي ديگر چيزي مي گيرد، مي گردد چيزهاي مطبوع و دلنشين و خوب و مورد علاقه را مي گيرد. فرض بفرماييد، دانش را از آنها تعليم مي گيرد. فرض كنيد، ملّت ايران مي رود به اروپا. مي بيند كه اينها يك ملّتي هستند اهل سختكوشي و روح خطر كردن. اگر اين را از آنها ياد بگيرد، خيلي خوب است! مي رود به اقصاي شرق آسيا. مي بيند كه اينها مردمي هستند داراي وجدان كار، علاقه مند به كار، مشتاق كار. اگر اين را از آنها ياد بگيرد، خيلي خوب است! مي رود به فلان كشور. مي بيند اينها ملّتي هستند وقت شناس، داراي نظم و انضباط، داراي محبّت، حسّ ادب، حسّ احترام. اگر ياد بگيرد، اينها چيزهاي خوبي ست!
در تبادل فرهنگي، قضيه چنين است. آن ملّت فراگيرنده،
مي گردد نقاط درست و چيزهايي را كه فرهنگ او را كامل مي كند، از ديگران تعليم مي گيرد. درست مثل يك انساني كه ضعيف است، و دنبال غذاي مناسبي مي گردد. دوا و غذاي مناسب را مصرف مي كند، تا سالم شود و نقصش از بين برود. در تهاجم فرهنگي، چيزي كه به ملّت مورد تهاجم مي دهند، چيزهاي خوب نيست. بلكه چيزهاي بد است. فرض بفرماييد اروپايي ها، وقتي تهاجم فرهنگي را در كشور ما شروع كردند، نيامدند روحيه وقت شناسي شان را، روحيه شجاعت و خطر كردن در مسائل را، يا تجسس و كنجكاوي علمي را، در ملت ما منتشر كنند، و با تبليغات و تحقيقات، سعي كنند ملت ايران، ملّتي داراي وجدان كاري يا وجدان علمي شود. اين كارها را كه نمي كنند! مسئله لاابالي گري جنسي را وارد كشور ما مي كردند. ملّت ما، در طول هزاران سال، ملّتي بود داراي مبالات جنسي. يعني رعايتهاي مربوط به زن و مرد و اين، در تمام دوران اسلامي بوده است. نه اينكه كسي خطا و تخلف نمي كرده! خطا هميشه هست. در همه دورانها و در همه زمينه ها، افراد بشر، خطا مي كنند. خطا هست. خطا غير از اين است كه چيزي بشود عرف جامعه ...
در تهاجم فرهنگي، دشمن مي گردد آن نقطه اي از فرهنگ خود را به اين ملت مي دهد و وارد اين ملت مي كند كه خودش مي خواهد. و معلوم است كه دشمن چه مي خواهد! اگر در تبادل فرهنگي، ملّتي كه از فرهنگ بيگانه چيزي مي گيرد، تشبيه بشود به آدمي كه در كوچه و بازار، غذا و دواي مناسب مي خرد كه مصرف بكند، در تهاجم فرهنگي، ملتي را كه تحت تهاجم قرار گرفته است، بايد به بيماري كه افتاده و خودش كاري نمي تواند بكند تشبيه كنيم. آن وقت دشمن، آمپولي به او تزريق مي كند. و معلوم است آمپولي كه دشمن تزريق كند، چيست! اين، فرق دارد با آن دارو و درماني كه خود شما برويد و آن را با ميل انتخاب كنيد و وارد بدنتان كنيد. اين، تهاجم فرهنگي ست.
پس، تبادل فرهنگي، به انتخاب ماست. امّا تهاجم فرهنگي، به انتخاب دشمن است. تبادل فرهنگي انجام مي دهيم تا كامل بشويم. يعني فرهنگ خودي را كامل كنيم. اما تهاجم فرهنگي انجام مي گيرد تا فرهنگ خودي را ريشه كن كند. تبادل فرهنگي، از چيزهاي خوب است. تهاجم فرهنگي از چيزهاي بد است. تبادل فرهنگي در هنگام قوّت و روزگار توانايي يك ملت انجام مي گيرد؛ ولي تهاجم فرهنگي، در دوران ضعف يك ملت است. لذا، ديديد كه استعمارگرها، در آسيا و آفريقا و امريكاي لاتين، هر جا خواستند وارد بشوند، قبل از آنكه سياستمدارها و سربازها و قزاقهاشان وارد شوند، ميسيون هاي مسيحي و هيئتهاي تبشيري مسيحي شان وارد شدند. سرخپوست ها و سياه پوست ها را اول مسيحي كردند، بعد طناب استعمار را به گردنشان انداختند. بعد هم از خانه و كاشانه شان، آواره شان كردند. پدرشان را در آوردند!
تفاوت تهاجم فرهنگي با تحميل فرهنگي 19/4/1374
اين را هم بارها عرض كرده ايم كه، فرهنگها تبادل دارند. وقتي كه بحث تهاجم فرهنگي را مطرح و بر آن پافشاري مي كنيم، به آن معنا نيست كه يك فرهنگ نبايد چيزي را از خارج خود، به خود بيفزايد. متأسفانه در ايران اواخر قاجار، كه به فرهنگ غرب توجه شد، و بويژه در دوران منحوس پهلوي، كه اين توجه شدت گرفت، آنچه كه واقعاً تبادل، تلقي، تعاطي و تكامل فرهنگي بود، در ارتباط با غرب، انجام نگرفت. بلكه نوعي تحميل فرهنگي رخ داد.
گاهي انساني هوشمند و عاقل، به اختيار خود، چيزي را گزينش مي كند و مي پذيرد؛ و گاهي به عكس، به يك انسان مست و غافل و بيهوش، به زور، چيزي را تزريق و تحميل مي كنند. مسلماً اين دو، يكسان نيستند. در كشور ما، تحميل فرهنگي كردند. يعني آمدند و بدون اينكه گزينش صحيحي در كار باشد، چيزي را در كالبد فرهنگ و ذهنيات اين مردم، تزريق كردند.
اصل مطبوعات تهاجم فرهنگي نيست 13/2/1375
مطبوعات، وارداتي است. يعني جزو بخش هاي مثبت فرهنگ غرب است كه ما از آنها گرفتيم. يك وقت من درباره «تعاطي فرهنگي» - نقطه مقابل «تهاجم فرهنگي» - بحث مفصلي كردم؛ كه از مصاديقش، يكي همين مطبوعات است. خوب، ما مطبوعات را از غرب گرفتيم. غربي ها سابقه زيادي در حرفه روزنامه نگاري داشتند.
ما نمي گوييم تمام فرهنگ غرب منفي است 26/2/1375
ما كه مي گوييم «فرهنگ غرب»، نمي خواهيم بگوييم كه اين فرهنگ، همه اش از باي بسم اللّه تا تاي تمّت، بدي و زشتي و خرابي است. شما ديده ايد كه بنده مكرر راجع به غرب و تهاجم فرهنگ غربي حرف مي زنم. معناي صحبت هاي بنده، صرفاً اين نيست كه فرهنگ غرب از باي بسم اللّه تا تاي تمت، همه اش خراب و خرابي و بدي است. كه اگر اين گونه بود، شهروندان ممالك غربي، از اول آن را نمي پذيرفتند و اصلاً تحمّل نمي كردند. بنابراين، فرهنگ مذكور، نقاط مثبتي كه آن نقاط مثبت، چشم مردم را گرفت، و جوامع را به خود جذب كرد.
اشكالات فرهنگ غرب علي رغم نكات مثبت 26/2/1375
... ]فرهنگ غرب[ عوامل حفظ رشد حقيقي انسان را در خود نداشت. آنها غافل بودند، و متوجه اين نكته نشدند. مثلاً - فرض بفرماييد - شما حوضچه يا منبع آبي براي شرب مردم، در محلي ايجاد كنيد. در و ديوارش را محكم سازيد، تمام منافذش را ببنديد، دريچه ورود و خروج آب منبع را تعبيه كنيد، و ديگر هيچ نگراني اي از اين بابت كه آب وارد محفظه خواهد شد و در آنجا باقي خواهد ماند، نداشته باشيد. اما در مجاورت قرار گرفتن منبع آب را، با فلان ماده مسموم كننده، پيش بيني نكنيد. مسلماً اين آب، زلال و خنك هم خواهد بود؛ و انسان وقتي بنوشد، لذت هم خواهد برد. اما در اين آب، به سبب مجاورت با ماده مسموم كننده، ميكروب و آلودگي وجود خواهد داشت. شما كه منبع آب را تهيه كرده بوديد، همه نكات سلامت آب را در نظر داشتيد؛ اما اينجايش را ديگر نخوانده بوديد. يك طرف را ديده بوديد؛ اما طرف نامشهود قضيه را نديده بوديد.
آنچه ما آن را تهاجم فرهنگي دشمن مي ناميم... 28/12/1377
آنچه ما آن را تهاجم فرهنگي دشمن مي ناميم و پيوسته مردم هوشيار خود و بيش از همه جوانان را به مجاهدت در برابر آن
فرامي خوانيم، همانا كوشش همه جانبه ي دشمنان ما با استفاده از همه ي ابزارهاي تبليغي و خبري و سياسي و امنيتي براي برانگيختن همين دشمن دروني است.
معناي تقابل نظري امريكا با جمهوري اسلامي 22/2/1382
امريكا بعد از اين كه سالهايي را در مقابل جمهوري اسلامي و ملّت ايران، با اين روش عمل كرد، به اين نتيجه رسيد كه تقابل عملي كافي نيست و بايد در كنار آن، تقابل و تخاصم و مبارزه نظري را هم شروع كنند. معناي تقابل نظري چيست؟ يعني مبارزه با جمهوري اسلامي در صحنه اعتقاد، در زمينه فرهنگ و در زمينه مسائل اخلاقي. البته قبلاً هم يك مبارزه ي جدّي بود؛ منتها احساس كردند بايد نقطه ثقل اين باشد. فكر كردند با مبارزه اعتقادي مي توانند بخش عظيمي را فلج كنند و يك مانع را بردارند. فكر كردند با مبارزه در زمينه هاي اخلاقي، يك بخش ديگر از امكان و سلاحي را كه در اختيار جمهوري اسلامي است، بگيرند؛ يعني اين سياست امريكا شد.
عرصه هاي تقابل نظري با جمهوري اسلامي 22/2/1382
نقش فعاليت هاي تبليغاتي و تقابل نظري امريكا با جمهوري اسلامي، از نظر آنها چقدر نقش مهمي است. آنها به تبليغات و تقابل نظري احتياج دارند، به بي ايمان كردن مردم نسبت به مباني نظام احتياج دارند؛ همچنان كه به بي اعتقاد كردن مردم نسبت به فضائل اخلاقي و پايبندي هاي اخلاقي احتياج دارند. اينها چيزهايي است كه مردم را از نظام اسلامي جدا مي كند و پيوند مستحكم بين نظام و مردم را از هم مي گسلد؛ اينها به اين احتياج دارند. امروز دشمنان ما همه نيرويشان را روي اين گذاشته اند.
تفاوت بين تهاجم و تعامل فرهنگي26/9/1382
انديشه ترجمه اي براي يك ملت، سرنوشت بسيار سختي را به وجود مي آورد 26/9/1382 البته هركدام از ملت ها فرهنگي دارند كه مي توانند از يكديگر استفاده كنند و فرهنگ خود را با گرفتن تجربه و درس از ديگران تكميل كنند؛ ما با اين مخالفتي نداريم و صددرصد موافقيم؛ اما آنچه در دنيا پيش آمد، اين نبود. تفاوت بين تهاجم و تعامل فرهنگي در اين است كه تعامل فرهنگي مثل اين است كه شما بر سر بساط ميوه يا غذا و سبزي فروشي مي رويد و آنچه را كه ميل تان مي كشد، چشم شما و كام تان مي پسندد و با مزاج شما مساعد است، انتخاب مي كنيد و مي خوريد. در عالم فرهنگ هم همين است كه آنچه ديديد و پسنديديد و مناسب خود دانستيد و در آن ايرادي مشاهده نكرديد، از مجموعه و ملت ديگر مي گيريد؛ هيچ اشكالي هم نداد. «اطلبوا العلم ولو بالصين»؛ اين را هزار و چهارصد سال پيش به ما ياد دادند. در تهاجم فرهنگي به شما نمي گويند انتخاب كن، بلكه شما را مي خوابانند، دست و پايتان را مي گيرند و ماده يي را كه نمي دانيد چيست و نمي دانيد كه براي شما مفيد است يا نه، با آمپول به شما تزريق مي كنند. البته دنياي غرب نگذاشت ما حس كنيم كه دست و پايمان را گرفته اند و دارند به ما تزريق مي كنند؛ صورت قضيه را طوري قرار داد كه ما خيال كرديم داريم انتخاب مي كنيم، در حالي كه انتخاب نمي كرديم؛ بر ما تحميل كردند. آن وقت اينها همان كساني هستند كه اگر اندك خدشه يي به فرهنگ رايج و مورد قبولشان وارد شود، جنجال راه مي اندازند. شما ببينيد در فرانسه كه آن را مهد آزادي مي دانند، براي سه چهار دختر روسري دار مسلمان چه سر و صدايي راه انداخته اند!
فرهنگ ستون فقرات حيات و هويت يك ملت است 28/02/1383
فرهنگ مايه اصلي هويت ملت هاست. فرهنگ يك ملت است كه مي تواند آن ملت را پيشرفته، عزيز، توانا، عالم، فناور، نوآور و داراي آبروي جهاني كند. اگر فرهنگ در كشوري دچار انحطاط شد و يك كشور هويت فرهنگي خودش را از دست داد، حتي پيشرفت هايي كه ديگران به آن كشور تزريق كنند، نخواهد توانست آن كشور را از جايگاه شايسته يي در مجموعه بشريت برخوردار كند و منافع آن ملت را حفظ كند. من به حوادث دوران استعمار كه نگاه مي كردم - دوران استعمار تقريباً از اواخر قرن هجدهم ميلادي شروع شد، در قرن نوزدهم به اوج رسيد و تا اواسط قرن بيستم هم ادامه پيدا كرد. حركت استعمار يعني حضور قدرت هاي مسلط نظامي و سياسي دنيا در كشورهايي كه مي توانستند با استفاده از زور در آنها حضور پيدا كنند و منافع خودشان را از آن جاها تأمين كنند و در واقع از موجودي مادي و معنوي آن كشور سرمايه يي براي خودشان بسازند، همان چيزي كه آنها اسمش را استعمار گذاشتند و امروز هم اطلاق مي شود - مي ديدم هرجا كه اينها وارد شده اند، اگر اين توانايي را پيدا كرده اند كه فرهنگ آن ملت را مضمحل كنند و تحت تأثير قرار دهند و تضعيف كنند، پايه هاي قدرتشان در آن جا مستحكم شده و اگر در جايي فرهنگ ملي و بومي به خاطر كهنسال بودن، ريشه دار بودن و برجسته بودن مضمحل نشده و از بين نرفته، استعمارگرها و اشغالگرها نتوانسته اند مدت زيادي از آن جا منافع خودشان را تأمين كنند و ناچار شدند كه آن منطقه را رها كنند. اين در مورد همه جهانگشايي ها و
كشورگشايي هاي دورانهاي گذشته ي تاريخ هم - كه ما در تاريخ مي خوانيم - صادق است. آن كشورگشاهايي توانسته اند در سرزمينهاي گشوده شده با شمشير، با زور پايدار بمانند و مقاصد و سلطه خودشان را در آن سرزمين ها اعمال كنند، كه توانسته باشند فرهنگ آن كشور را در مشت و در اختيار بگيرند. حالا گاهي يك فرهنگ را ريشه كن
مي كنند؛ مثل اين كه زبان يك كشور را به كل از بين مي برند... فرهنگ ستون فقرات حيات يك ملت و هويت يك ملت است.
تهاجم فرهنگي غير از تبادل فرهنگي است 28/02/1383
تعريف تهاجم فرهنگي28/02/1383
تعريف تبادل فرهنگي28/02/1383
اين كه من هميشه مي گويم تهاجم فرهنگي، تهاجم فرهنگي اين است. تهاجم فرهنگي غير از تبادل فرهنگي است؛ غير از گرفتن برجستگي ها و زبده گزيني از فرهنگ هاي ديگر است؛ اين، چيزي است مباح، بلكه واجب. اسلام به ما دستور مي دهد، عقل هم به طور مستقل از ما مي خواهد كه هر چيز خوب، زيبا و باارزشي را كه در هر كجا مي بينيم، آن را فرا بگيريم و از آن استفاده كنيم. اين جملات معروف متداول در زبانهاي مردم ما كه «اطلبوا العلم ولو بالصين» يا «انظر الي ما قال و لا تنظر الي من قال»؛ نگاه نكن حرف خوب، سخن حكمت آميز، دانش و معرفت را چه كسي مي گويد، اگر سخن خوب است، آن را فرابگير، اين گرفتن، گرفتن فرهنگي است و اخذ فرهنگي، تبادل فرهنگي و زبده گزيني فرهنگي، يك چيز لازم است و اين، غير از تهاجم فرهنگي است. من بارها گفته ام كه يك وقت هست كه يك انسان با ميل خود و بر طبق نياز و اشتها و ضرورت زندگي اش يك نوع غذا، يك نوع دارو يا ماده لازمي را انتخاب مي كند و آن را داخل جسم خودش مي كند؛ اين، گزينش است، كه چيز خيلي خوبي است؛ اما يك وقت هست كه يك نفر را مي خوابانند و ماده اي را كه نه براي او لازم است و نه او به آن ميل و اشتهايي ي و نه برايش مفيد است، به زور در حلقش مي ريزند، يا به او تزريق مي كنند؛ اين، نامطمئن است؛ اين، تهاجم فرهنگي است.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14