(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14



شنبه 3 بهمن 1388- شماره 19566
 

دانشگاه و دولت ديني
مسئولان فرهنگي اين هشدار را جدي بگيرند سايه شوم شيطان
دانشگاه ضلع سوم برقراري امنيت
موج نو در جنبش دانشجويي
گزارشي از نقش دانشجويان ايراني در بزرگترين شكست ارتش رژيم صهيونيستي



دانشگاه و دولت ديني

محمد عبداللهي
1ـ يكي از موضوعاتي كه همواره مورد توجه تشكل هاي معاندين دگرانديش ،بوده استقلال نهاد دانشگاه از دولت است. اين گروه ها معتقدند كه دولت حق ندارد پا به حريم دانشگاه بنهد و در امور داخلي آن مداخله نمايد. البته تأمل در گفته ها و نوشته هاي اينان، اين مطلب را براي ما روشن
نمي سازد كه حدود اين ممنوعيت چيست؟! آيا دولت مطلقا حق هيچ گونه دخالتي را در نهاد دانشگاه ندارد؟! اگر اين گونه است، اساسا وجود دانشگاه هاي دولتي براي جلوگيري از دخالت دولت، بايد از حوزه دولت خارج شوند و به
حوزه هاي ديگر پاي نهند، چرا كه نمي توان در عين اين كه دانشگاه به عنوان يكي از زير مجموعه هاي دولت محسوب مي شود و وزارتخانه اي موظف به سياست گذاري و
برنامه ريزي در مورد آن است سخن از استقلال دانشگاه از دولت گفت! حاصل اين كه، تعبير استقلال مطلق نهاد دانشگاه از دولت، به نهايت مبهم است و نمي تواند بدون تجزيه ي به اجزا و عناصر و تعيين قيود و حدود آن، مورد داوري قرار بگيرد. دانشگاه در چه حوزه هايي و به چه ميزان بايد از دولت مستقل باشد؟! اين شاخص ها را چه كسي تعيين مي كند؟!
2ـ فلسفه ي وجودي دولت، سامان دادن به امور عمومي است: يعني اموري كه اگر به حال خود رها شوند، نظام اجتماعي در اثر هرج و مرج ناشي از آن، از هم مي پاشد. بنابراين، دولت از آن جهت كه نماينده ي منافع و مصالح عموم مردم است، منطقا نمي توان نسبت به امور عمومي بي تفاوت باشد و آن ها را به حال خود رها سازد. دانشگاه نيز از آن لحاظ كه در زمره ي امور عمومي قرار دارد، نمي توان با طرح ادعاي لزوم استقلال از دولت، به تافته اي جدا بافته تبديل شود و نظارت دولت را بر نتابد! اگر هر نهاد بخواهد با تكيه به لزوم استقلالش از دولت، خود را از دخالت برهاند، ديگر چه كاركردي براي دولت باقي مي ماند؟
3ـ دولت ديني داراي ويژگي هاي خاصي نسبت به دولت سكولار است. دولت ديني موظف است در تمامي قلمروهاي تحت نظارت خود، به احكام و گزاره هاي ديني، به عنوان خطوط اصلي حركت خود بنگرد و مجريان منصوب از ناحيه دين را براي اجراي احكام ديني بر مسند قدرت بنشاند . دولت ديني داراي بسياري از وظايف دولت سكولار است و اين بعد مشترك، غالبا مربوط به زندگي مادي انسان ها است. آنچه كه دولت ديني را از دولت سكولار، متمايز مي سازد نقش خاص دولت ديني در زمينه هاي هدايتگري الهي مردم است و بر اساس نظريه ي مردم سالاري ديني، دولت ديني از يك سو به مردم مبتني است و از سوي ديگر رسالت هدايت جامعه را نيز به عهده دارد. دولت ديني نسبت به ارزش و ضد ارزش بي تفاوت نيست!
دولت ديني، حوزه ي فرهنگ را به حال خود رها
نمي كند تا بازار عرضه و تقاضا، تصميم نهايي را درباره ي محتواي اين حوزه بگيرد؛ بلكه موظف به جامعه سازي ديني و تربيت اخلاقي و معنوي مردم است. از منظر دولت ديني فضيلت و رذيلت در يك مرتبه قرار ندارد. در اين ميان، دانشگاه به عنوان يك امر عمومي كه فرهنگ در آن نقش عمده اي را ايفا مي كند نمي تواند هدايت گري و نظارت دولت ديني را بر نتابد و به راه خويش برود. دانشگاه از آن جهت كه متعلق به يك جامعه ديني است، بايد داراي خصوصياتي باشد. اميرالمومنين علي(ع) در نامه ي خود به مالك اشتر به مواردي به عنوان بنيادي ترين وظايف حكومت ديني است اشاره
مي فرمايند كه يكي از آن تربيت ديني مردم است .
بنابراين، نه تنها دولت ديني حق دارد كه در امور فرهنگي و دانشگاهي مداخله نمايد و بخشي از سياست ها و قوانين آن را معين كند، بلكه از منظر ديگر چنين تكليفي نيز بر عهده دارد! بدين ترتيب، دانشگاه در عين اينكه مي تواند نسبت به حاكميت سياسي، موضعي انتقادي داشته باشد و آسيب هاي آن را برشمارد لازم است چارچوب ها و سياست هاي تعيين شده از سوي دولت ديني را بپذيرد و از آن ها تخطي نكند. در هر حال، اين مطلب كه دانشگاه بايد از دولت مستقل باشد، نمي تواند به جاي استدلال عليه سياست هاي دولت ديني بنشيند و به سادگي، صورت مسأله را پاك كند. سخن بر سر اصل دخالت در دانشگاه نيست، بلكه مسأله اين است كه دولت ديني بايد در چه حوزه هايي در امور دانشگاه مداخله كند و وضعيت كيفي آن را ارتقاء بدهد.

 



مسئولان فرهنگي اين هشدار را جدي بگيرند سايه شوم شيطان

علي بحريني
ايران اسلامي خصوصاً در سال هاي پس از پيروزي انقلاب نسبت به ديگر كشورهاي اسلامي و شرقي با بيشترين حجم و تنوع آسيب ها و تهديدات فرهنگي دست به گريبان بوده است.
در اين ميان تلاش كشورهاي غربي براي استحاله فرهنگي نظام اسلامي نيز به عنوان عامل شتاب دهنده نقش موثري را ايفا كرده است. در ميان انبوهي ازسناريوهاي ضدفرهنگي غرب، يكي از جريان هاي فاقد فكري و فرهنگي كه ابتدا مرزهاي اخلاقيات را در كشورهاي اروپايي و آمريكايي در هم شكسته و سپس به سرزمين هاي شرقي رسيد «شيطان پرستي» يا «شيطان گرايي» مي باشد.
پس از سخنان حجت الاسلام داوود رنجبران معاون فرهنگي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها كه طي هفته گذشته در مورد كم و كيف «پديده شيطان پرستي در دانشگاه ها» گفتند: «پديده هايي مانند شيطان پرستي پديده هايي جديد هستند و به اين سادگي نيز شناخته نمي شوند. خانواده ها و حتي متخصصان و اهل فن نيز اطلاع كافي از آن ندارند. بنابراين در وهله اول بايد نخبگان جامعه نسبت به آن آگاهي پيدا كنند. در فضاي عمومي، اساتيد در حوزه ها و دانشگاه ها، افراد موثر و خواص جامعه بايد نسبت به اين پديده به اندازه خودش آشنايي و اطلاعات كافي داشته باشند.»
بر آن شديم تا به صورت اجمالي به توصيف ابعاد اين پديده شوم و ضدفرهنگي كه گوشه اي از ناتوي فرهنگي غرب عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي بوده و طبق گفته هاي معاون فرهنگي نهاد رهبري به طور خاص دانشگاه ها را هدف گرفته است، بپردازيم.

آشنايي با شيطان پرستي
سال هاي پس از رنسانس را مي توان به سال هاي افسار گسيختگي جهان غرب در تمامي ابعاد فردي و اجتماعي و جنبه هاي متعدد منتهي به روابط انساني توصيف كرد.
پس از برداشته شدن يوق تعاليم متعصب كليساي كاتوليك از گردن انسان غربي، چند كنش عمده فكري و فلسفي شكل گرفت كه شرح آن در حوصله اين مقال نمي گنجد، لكن آنچه قابل توجه است، رويكردهاي متفاوت به مساله انسان و رابطه او با خدا است كه زمينه هاي شكل گيري بسياري از جريان هاي فلسفي را فراهم آورد.
قرن ها بعد يعني در سال هاي آغازين قرن بيستم، برخي از عناصر فاسدالاخلاق با اتكا به گرايشات و نظريات توراتي و پروتستاني به صورت مخفيانه جريان «شيطان پرستي» را با ويژگي هايي همچون؛ «گناه گرايي»، «قتل»، «تجاوزات جنسي»، «هدم اصول اخلاقي»، «بي توجهي به مسائل توحيدي» و... پايه گذاري كردند.
اگرچه فطرت خداجوي انساني عاملي بازدارنده در تمايل يافتن تعداد وسيعي از افراد جامعه انساني به اين جريان شده، لكن استفاده از موسيقي هاي جذاب و متنوع، انجام اعمال خارق العاده و دور از ذهن، تهي شدن انساني غربي و عصر جديد از معنويت و اتصال به منبع فيض، موجبات گرايش افراد اندكي را به اين گروه ها فراهم آورد.
نكته حائز اهميت آن است كه علي رغم عدم استقبال عمومي از عضويت در گروه هاي شيطان پرستي، آموزه ها و تعاليم گمراه كننده اي توسط ايشان و به وسيله ابزارهاي اطلاع رساني كه توسط قدرت هاي بزرگ سياسي در اختيار ايشان قرار گرفته، منتشر شده و مي شود و اين گروه ها در سراسر جهان همواره به عنوان كانون هاي فحشا و فساد شناخته مي شوند.
صهيونيسم و شيطانيسم
از منظر يهودي و نقش آنها در شكل گيري شيطان پرستي چند نكته ذيل قابل توجه است.
1- براساس آموزه هاي يهودي و عبراني، شيطان نه يك موجود بد، بلكه يك فرشته خادم براي آزمايش انسان ها است.
2- در مكاشفات علماي يهود نيز به عدد 666 عدد مقدس شيطان پرستان اشاراتي شده و آن عدد وحش توصيف شده است كه بايد شمرده شود.
3- خواه ناخواه متون يهودي منبع برداشت براي مسيحيان نيز قلمداد مي شوند و نگاه خاصي يهوديت به شيطان تاثيرات فراواني را بر مسيحيت داشته است.
تصوف يهودي (كابالا)
كابالا يا قبالا يا همان تصوف يهودي آئيني است كه به نوع خاصي از رياضت هاي شيطاني يهوديت دلالت دارد. برابر نظريات كارشناسان ملل و نحل، اين فرقه تحت تاثير عرفان و تصوف اسلامي در اثر هم نشيني مسلمانان آندلس با برخي از يهوديان تشكيل شده است. كابالا بخش رمزآلود و بسيار سري دين يهودي طي 500 سال اخير محسوب شده و عمده تحولات جهان توسط كاباليست ها دنبال مي شود.
هم اكنون اصطلاح كابالا وصف كننده تمرين آئين و دانش محرمانه يهود است. مهم ترين منابع و كتب كاباليستي كه به عنوان ستون فقرات و پايه اصلي آئين كابالا درآمدند، شامل مجموعه كتب عبري «بهير» (به معناي كتاب روشنايي) و «هيچالوت» (به معناي كاخ ها) مي شوند كه به قرن اول ميلادي بازمي گردند. نهايتاً در قرن سيزدهم ميلادي كتاب «زوهار» نوشته شد كه تفكر و شكل كنوني «آئين كابالا» را تشكيل داد.
دكتر شهبازي نويسنده مجموعه كتاب هاي زرسالاران يهودي و پارسي و متخصص تاريخ، در پايگاه خود درباره اين فرقه مي نويسد:
«كابالا نامي است كه بر تصرف يهودي اطلاق مي شود و تلفظ اروپايي «كباله» عبري است به معني«قديمي» و «كهن».
وي در قسمت دوم مقاله خود مي نويسد:
«سرآغاز طريقت كابالا به اوايل سده سيزدهم ميلادي و به اسحاق كور (1160-1235 م) مي رسد. او در بندر ناربون (جنوب فرانسه) مي زيست و برخي نظرات عرفاني بيان مي داشت.» وي در جايي از قسمت اول مقاله خود درباره گذشته تصوف يهود، پيش از ظهور كابالا، مي نويسد:
«مشاركت يهوديان در نحله هاي فكري رازآميز و عرفاني به فيلواسكندراني در اوايل سده اول ميلادي مي رسد.»
سپس مي افزايد:«در دوران اسلامي نيز چنين است. نحله هاي فكري گسترده عرفاني رازآميز كه در فضاي فرهنگ اسلامي پديد شد بر يهوديان نيز تاثير گذارد و برخي متفكرين يهودي آشنا با مباحث عرفاني پديد شدند كه مهم ترين آنان ابويوسف يعقوب اسحال القرقساني (سده چهارم هجري/ دهم ميلادي) است.»
ورود شيطان پرستي
به ايران
نوع جديد شيطان پرستي طي يك بازه زماني 10 ساله با چند وقفه به ايران ورود يافته است. چند گروه، عامل و حامل ورود شيطان پرستي به ايران بوده اند كه در بندر بعدي به آنها اشاره خواهد شد. اما به صورت كلي و از منظر عوامل چند اقدام، نقش بسزايي را در خصوص ورود جريان مذكور ايفا كرده است.
1- مهمترين عامل ورود شيطان پرستي به ايران رواج دادن وتبليغ گروه هاي زيرزميني فساد براي افزايش ميل جوانان به استفاده از موسيقي متاليكا و ساز گيتار بوده است.
طي 10 سال گذشته موسيقي متاليكا به صورت زيرزميني و غيرمجاز وارد كشور شده و در چارچوب آن مفاهيم نحله انحرافي مورد بحث در اختيار جوانان قرار گرفته است.
2- اقدام تأمل برانگيز و بسيار ناشيانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دولت آقاي خاتمي در صدور مجوز براي گروه ها، آلبوم ها و كتاب هاي اشعار موسيقي متاليكا نيز نقش اساسي را در جلب توجه عموم مخاطبين جوان به اين نحله انحرافي فراهم آورد.
در واقع بايد تأكيد كرد كه در كنار موسيقي زيرزميني، وزارت فرهنگ و ارشاد وقت نقش دروازبان ورود يك جريان با شرايط مورد اشاره را ايفا كرد.
گفتني است «هوي متال»، «متال تاريك»، «گوتيك متال يا متال گوتيك» چند سبك از موسيقي شيطاني متاليكا بود كه به يمن غفلت اعجاب انگيز مسئولين فرهنگ كشور كه جدال و «اصلاحات» سياسي را پيشه خود قرار داده بودند وارد كشور شدند!
حاملان شيطان گرايي
آورندگان شيطان پرستي به ايران شامل افراد و گروه هاي ذيل مي باشند:
1- تحصيل كردگان و سرخوردگان اجتماعي در خارج از كشور كه عمدتاً دچار خسارت و شكست هاي سنگين مادي معنوي شده اند.
2- فرزندان منافقين فراري، سلطنت طلب ها، مفسدان اقتصادي رژيم پهلوي كه قبل و بعد از انقلاب موفق به فرار از كشور و محاكمه انقلابي شدند.
3- افرادي از خانواده هاي بسيار ثروتمند ساكن و مقيم داخل كشور كه عمدتاً داراي روابط خانوادگي و... با خارج نيز مي باشند.
4- جاسوسان فرهنگي سازمان هاي اطلاعاتي و امنيتي آمريكا و رژيم صهيونيستي كه با هدف استحاله فرهنگي وارد كشور شدند.
5- فعالان حوزه هنر و موسيقي كه با كشورهاي ديگر علي الخصوص آمريكا، انگليس، كانادا و استراليا در ارتباط بوده و بنا بر دلايل حرفه اي و شغلي مسافرت هاي متعددي داشته اند.
اما نكته اساسي و قابل ملاحظه در اين خصوص آن است كه حداقل 90% از افراد شاخص واردكننده شيطان پرستي به ايران فاقد تحصيلات دانشگاهي و خانواده سالم مي باشند.
وضعيت فعلي شيطان پرستي در ايران
وضعيت فعلي اين گروه ها در ايران طي 5 بخش كه در ادامه شرح آن مي آيد خلاصه مي شود:
1. تحرك در اينترنت
وبلاگ نويسي، گفتگو در محيط ياهو 360 درجه، سايت گروهي همچون كلوپ ها، دريافت خبرنامه ها، محيط هاي چت، شبكه هاي اجتماعي غربي و رايج در ايران همچون فيس بوك و... از جمله تحركات اينترنتي شيطان پرستان ايراني است كه تاكنون نيز ادامه دارد.
2. ترويج نمادها
مغازه ها و اصناف فروشنده زيورآلات نقره اي، فروشگاه هاي پوشاك جوانان و بانوان علي الخصوص در شهر تهران وظيفه عمده ترويج شيطان پرستي در داخل كشور را برعهده دارند. در برخي موارد حتي مي توان اظهار كرد كه فروشندگان و مديران حتي اطلاع اندكي از محتواي عمل خود ندارند.
3. پارتي هاي شبانه
پارتي هاي شبانه «رپرها»، جشن هاي فارغ التحصيلي و مهماني ها خاص دوستانه همواره به عنوان كانون فعاليت شيطان پرستان قابل ذكر هستند. در اين مراسمات و هر بار گروهي از جوانان با انواع و اقسام مختلف با انديشه ها و ظواهر شيطان گرايي آشنا و يا جذب آنها مي شوند.
گفتني است معدود طرفداران گروه شيطان پرست ها در ناآرامي هاي اخير دانشگاه ها و خيابان ها حضور داشته و به اقدامات ساختارشكنانه مشغول بوده اند.
نتيجه گيري
آنچه كه بايد مورد توجه قرار گيرد اهتمام بيشتر مسئولين در مورد فرقه هاي شيطان پرستي است، كه نيازمند شناخت نحله هاي فكري شيطان پرستي، افكار و عقايد آنان مي باشد تا با بررسي و واكاوي اين فرقه بتوان سد محكمي در برابر تجاوزات مخرب اجتماعي و فرهنگي آنان ايجاد نمود. و با آشنا كردن افراد جامعه و مخصوصاً خانواده ها با اين گونه ترفندها، كيان خانواده و همچنين مباني اعلي اسلامي را از گزند اين ناپاكي ها حفظ نمود.
در آخر به گوشه اي از آسيب هاي اين گونه فرقه هاي ضاله اشاره مي نمائيم:
1- رواج فرهنگ ضديت با ارزش هاي انساني و بشري
2- رواج فرهنگ ضديت با دين و اركان آن
3- جعل تاريخ قيام و حركت پيامبران و نقش شيطان در انحرافات جامعه بشري
4- ترويج فحشا و بي بندوباري و انواع اعتياد به موادمخدر شيميايي و الكل
5- ترويج فرهنگ لاابالي گري و گريز از فعاليت هاي سازنده فردي و اجتماعي
6- شيوع يافتن فرهنگ كلامي مبتذل و فاقد عنصر اخلاق
7- انتشار آموزه هاي اساطيري ناقص و بدون استناد تاريخي و علمي از ساير فرهنگ ها
8- حساسيت زدايي از فحاشي و هتك حرمت نسبت به نظام اسلامي
9- سياه نمايي و ترويج نيهيليسم (پوچ گرايي) به صورت گسترده

 



دانشگاه ضلع سوم برقراري امنيت

علي البرزي
امروزه مفهوم امنيت درون شبكه پيچيده اي از تحولات اجتماعي نظير صنعتي شدن و مدرن شدن جوامع در شبكه هاي رسمي و غيررسمي مورد بررسي قرار مي گيرد.
مفهوم امنيت با گسترش جوامع صنعتي و تكنولوژي ارتباطات دچار تغييرات اساسي شده است و اين تغييرات تعاريف جديدي را براي امنيت درپي داشته است. از طرفي مدرن شدن روش هاي ارتباطي و تحقق دهكده جهاني باعث دگرگوني هاي فراواني در نوع جرايم و ارتكاب به آن از طرف مجرمين شده است.
لذا در شرايط كنوني تامين، هدايت و كنترل امنيت مستلزم برقراري مثلثي از تعامل ميان مردم، پليس و دانشگاهيان است.
مردم به عنوان آحاد جامعه، پليس به عنوان مسئول برقراري نظم و امنيت و دانشجو و دانشگاهيان به عنوان مركز فرمان فكري براي ارائه طرح ها و ديدگاههاي مختلف سه ضلع اين مثلث تعامل هستند.
امنيت به لحاظ مفهومي چهره متغير و چند بعدي دارد كه از آن جمله مي توان به ابعاد ذهني، فردي، داخلي و خارجي و ادراكي- احساسي اشاره نمود.
با توجه به مفهوم چندبعدي امنيت هريك از اضلاع مثلث تعاملي داراي وظايف و مسئوليت هايي هستند كه به بررسي وظايف هريك از اين اضلاع يعني مردم، پليس و دانشگاهيان مي پردازيم:
ضلع اول، مردم:
ضلع اول اين تعامل مردم به عنوان آحاد جامعه هستند كه بايد توجه داشت هميشه مي توان به نيروي پليس براي برقراري نظم و امنيت متكي بود و مردم يك جامعه بايد خود را در برقراري امنيت به عنوان يك شاهرگ حياتي جامعه سهيم بدانند و با مشاركت همه جانبه خود زمينه تعاملات بهتر با پليس و نيروهاي امنيتي را فراهم آورند.
ضلع دوم، پليس:
اما ضلع دوم اين مثلث تعاملي، برقراركننده امنيت و درحقيقت ضابط قضاي در كشور است كه وظيفه برقراري امنيت درسه ضلع ملي، داخلي و عمومي را برعهده دارد.
براي بررسي وظايف اين بخش سؤالاتي مطرح مي شود؟ براي پليسي كه مي خواهد روي پاي خود بايستد و امنيت اجتماعي و نظم عمومي را با اتكا به دانش و تجربه بومي برقرار سازد آيا راهي به جز تعامل با نخبگان و صاحبان انديشه دارد؟ و آيا نيروي انتظامي به تنهايي و بدون پشتيباني دانشگاهيان از پس دشواري هاي نظري و تكنيكي برقراري امنيت برمي آيد؟هرسه بخش امنيت چه درسطح ملي و چه در سطح داخلي و عمومي لازم و ملزوم يكديگرند و در يك جامعه مبتني بر نظام اجتماعي سازمان يافته امنيت ملي در نتيجه وجود نظم عمومي تحقق پيدا مي كند.
پليس و قواي انتظامي در يك جامعه علاوه بر مسئوليت هاي اجرايي وظيفه برقراري ارتباط لازم در اين بخش را با ايجاد تعامل با دانشگاهيان و استفاده از نظرات آنها در بهبود عملكرد برعهده دارد.
ازطرفي اعتماد به عنوان يك پديده اجتماعي و عمومي يكي از نكات قابل توجه در برقراري تعامل ميان پليس، مردم و دانشگاهيان است چنانچه مردم و دانشگاهيان احساس كنند كه اين اعتماد به طرح ها و نظرات آنها در رابطه با امنيت جامعه وجود دارد درحقيقت جايگاه پليس ارتقاء پيدا كرده است.
ضلع سوم، دانشجو و دانشگاهيان:
ضلع سوم و در حقيقت ضلع اصلي و اثرگذار در تامين و برقراري امنيت در جامعه دانشجويان و دانشگاهيان هستند.
نيروي پليس درهمه كشورها به ويژه در كشور ما استعداد دانش محوري دارد، چرا كه با توجه به تعاملات پليس با مردم ماموريت هاي امنيتي و انتظامي به صورتي است كه همواره درحال توليد و حل مسئله است.به همين جهت نيروي انتظامي در كشور ما نيازمند تكنولوژي و دانش و فناوري جديد براي پيشبرد اهداف خود است و اين موضوع تنها با تعامل دانشگاهيان برقرار مي شود.
حضور محققان نيروي انتظامي در مجامع دانشگاهي و ارائه تحقيق ها و پژوهش ها در همايش هاي دانشگاهي و حضور متقابل دانشگاهيان و صنعتگران در بررسي و تحليل ماموريت هاي پليس و ارائه ديدگاههاي مختلف در رابطه با نوع عملكرد پليس دربازه زماني مشخص زمينه را براي رشد هر دوطرف مهيا خواهدكرد كه اين رشد و تعامل بسترساز امنيت پايدار و تحقق اهداف امنيت درچشم اندازهاي مختلف خواهدشد.

 



موج نو در جنبش دانشجويي

فاطمه اميري رز
ويژگي هاي خاص دوران دانشجويي كه از جمله جواني و آرمان خواهي سبب مي شود دانشجويان سريع تر از ساير اقشار نسبت به تعارضات داخلي و ناكارآمدي هاي نظام سياسي و نيز دخالت بيگانگان در امور داخلي كشور، موضع بگيرند به عبارت ديگر دفاع از مستضعفان و محرومان در كنار استكبارستيزي و ظلم ستيزي ازويژگي هاي دانشجو به شمار مي رود. به همين دليل جنبش دانشجويي در همه جوامع پيشتاز حركت هاي اجتماعي است.
جنبش دانشجويي همواره از تحولات داخلي جوامع تاثير مي پذيرد و بر اين تحولات تاثير مي گذارد؛ به همين دليل در ايران نيز گفتمان هاي حاكم بر جنبش دانشجويي بي ارتباط با تحولات سياسي اجتماعي ايران نبوده است. صاحب نظران از سه موج در جنبش دانشجويي ايران سخن مي گويند كه متاثر از فضاي سياسي -اجتماعي ايران مي باشد.
از آغاز شكل گيري جنبش دانشجويي (دهه 1330) در ايران تا آستانه پيروزي انقلاب اسلامي ايران (57-1356) به دليل وابستگي محمدرضا شاه پهلوي به غرب و جهان سرمايه داري و تنفر جامعه ايراني از اين وابستگي، بر جريانات دانشجويي نيز «موج چـپ ماركسيستي» حاكم بود. با پيچيدن نواي معنوي و ديني امام خميني همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي، «موج اسلام خواهي» جنبش دانشجويي را نيز در بر گرفت. اما موج سوم در جنبش دانشجويي با پايان جنگ تحميلي و آغاز دوران سازندگي نمود پيدا كرد. روح حاكم بر سياست هاي دوران سازندگي، سياست هاي توسعه برگرفته از تئوري هاي سرمايه داري بود و در نتيجه اين سياستها، تجمل گرايي و اشرافيت به ويژه در بين برخي از مسئولين رواج يافت و از آرمان هاي انقلاب اسلامي فاصله گرفته شد. جنبش دانشجويي نيز از اين استحاله بري نبود. دفتر تحكيم وحدت تنها تشكلي بود كه در اين مقطع در دانشگاه ها حضور پررنگ داشت. اين تشكل كه در ابتدا با اهداف والا و منطبق با آرمان ها و ارزش هاي انقلاب اسلامي تاسيس شده بود، به تدريج و همزمان باسياست هاي دوران سازندگي استحاله پيدا كرده و گفتمان ليبراليستي بر آن حاكم شد. بنابر اين موج سوم، «موج ليبراليستي» بود.
اما به نظر مي رسد اين موج بسيار مقطعي، تحميلي و در تناقض با ماهيت جنبش دانشجويي بود، به همين دليل نتوانست بيش از نيم دهه بر جنبش دانشجويي سايه افكند؛ چرا كه ليبراليسم اساسا با محافظه كاري عجين است، درحالي كه دانشجو همواره آرمان خواه است. بدين ترتيب نشانه هاي «موج عدالت خواهي» درجنبش دانشجويي ايران هويدا مي گردد.
عدالت و «عدالت خواهي» كه در زمره شعارها و اهداف اوليه و اصيل انقلاب اسلامي بوده و هست، از اين قابليت و ظرفيت برخوردار بود كه توسط حركت دانشجويي به عنوان پيشتاز اين گفتمان، رهبري و هدايت شود. عدالت خواهي ناظر بر تحقق اصول عدالت، ظلم ستيزي، حق گرايي و حقيقت طلبي در تمام شئون جامعه است. اين مقوله به عنوان گفتمان پايه اي جريانات دانشجويي اوايل دهه 80 مطرح شد. البته، چه درسالهاي پيش از پيروزي انقلاب و چه در طول 30 سال پس از انقلاب، با وجود غلبه گرايش هاي فكري و سياسي چپ و ليبرال در مجموعه جريان هاي دانشجويي كشور، عدالت طلبي و گفتمان مبتني بر عدالت نيز همواره به نحوي شاخص و پررنگ وجود داشته است، هرچند گفتمان غالب نبود.
پيام ولايت و عدالت خواهي دانشجويي:
گفته شد كه جنبش دانشجويي متاثر از فضاي سياسي- اجتماعي است. به دنبال سياست هاي نه چندان درست دوران سازندگي و گسترش فرهنگ مصرف گرايي در جامعه و نفوذ روح اشرافيت دربين برخي از مسئولين، مقام معظم رهبري خطر اين انحراف را با ذكاوت ويژه اي دريافتند و زودتر از همه هشدار را شروع كردند. در مقاطع مختلف خطر انحراف از مسير انقلاب به ويژه فراموشي «عدالت خواهي» را گوشزد نمودند. ايشان در مورد مفاسد اقتصادي در كشور هشدار داده و مبارزه با مفاسد اقتصادي را متذكر گرديدند.
اوايل دهه 80 با پيام هاي رهبر انقلاب و نامگذاري هاي سال ها ازسوي ايشان به عنوان «سال امام علي(ع)»، «سال پاسخگويي مسئولان» سرآغاز گفتمان عدالت در ايران اسلامي بود. سال 1383 توسط رهبر معظم انقلاب «سال پاسخگويي مسئولان» ناميده شده بود، همچون سالهاي قبل كه خود ايشان بعنوان پرچمدار جريان عدالتخواهي در كشور بيشترين نقش را در تثبيت اين گفتمان ايفا كرده بودند، با تذكرات پياپي ايشان همراه بود و هرچند همچون گذشته توجه جدي به اين تذكرات نمي شد، اما در بخشي از بدنه دانشجويي و مردمي كشور، موثر و جريان ساز بود و راه توجيه را بر بسياري از مسئولان و جريانات محافظه كار مي بست.
ايشان در يكي از بياناتشان در مسير روشن گري در جهت حركت عدالت خواهانه، مي فرمايد:
«يكي از مصداقهاي عدالت، مبارزه با فساد مالي و اقتصادي است كه بايستي جدي گرفته شود. من سالها پيش هم اين را گفته ام، بارها هم تاكيد كرده ام، تلاشهاي خوبي هم انجام گرفته است و دارد انجام مي گيرد؛
اما مبارزه با فساد، كار دشواري است؛ كاري است كه انسان، مخالف پيدا مي كند. شايعه درست مي كنند، دروغ مي گويند و آن كسي كه در اين ميدان جلوتر از ديگران حركت كند، بيشتر از همه مورد تهاجم قرار مي گيرد.»1
بنابراين آغاز گفتمان «عدالت خواهي اسلامي» در جنبش دانشجويي، بيانگر پيشتازي اين جنبش در لبيك گويي به ولايت مي باشد. برخي از گروه هاي دانشجويي (كه بعدا تشكل پيدا كردند) با تأسي به رهبر فرزانه انقلاب اسلامي، انگشت خود را بر روي مفاسد اقتصادي به ويژه در بدنه نظام نهادند و خواستار برخورد با اين مفاسد شدند.
نخبگان عدالت خواه و جنبش دانشجويي:
بدون شك در حركت عدالت خواهانه دانشجويان، روشنگري برخي از اساتيد و نخبگان حوزوي و دانشگاهي موثر بود؛ به عنوان مثال انتقادهاي تند و آتشين دكتر حسن عباسي و روشنگري هاي اساتيدي همچون رحيم پور ازغدي، پناهيان، حميد پارسانيا، وحيد جليلي و... بسيار تأثيرگذار بود و گفتمان عدالت خواهي را در سطح جامعه و به ويژه در بدنه جنبش دانشجويي تقويت مي نمود.
شكل گيري جنبش عدالت خواه دانشجويي:
همزمان با تكثر و چنددستگي در دفتر تحكيم (انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه هاي سراسر كشور) كه در اعتراض به گفتمان ليبرال اين تشكل و وابستگي اش به احزاب سياسي صورت گرفت، تشكل دانشجويي جديدي به عنوان «جنبش عدالت خواهي» پا به عرصه فعاليت هاي دانشجويي نهاد. آغاز فعاليت اين تشكل با حمايت و رضايت مقام معظم رهبري همراه بود. ايشان در بخشي از پيام شان به همايش اين مجموعه دانشجويي مي فرمايند:
«امروز سرآغاز فهرست بلند مسائل كشور مسئله عدالت است. دانشجوي جوان اگر چه خود برخاسته از قشرهاي مستضعف جامعه هم نباشد، به عدالت اجتماعي و پر كردن شكاف هاي طبقاتي به چشم يك آرزوي بزرگ و بي بديل مي نگرد ]...[ مسابقه رفاه ميان مسئولان، بي اعتنايي به گسترش شكاف طبقاتي در ذهن و عمل برنامه ريزان، ثروت هاي سر برآورده در دستاني كه تا چندي پيش تهي بودند، هزينه كردن اموال عمومي در اقدام هاي بدون اولويت، و به طريق اولي در كارهاي صرفا تشريفاتي، ميدان دادن به عناصري كه زرنگي و پرروئي آنان همه گلوگاه هاي اقتصادي را به روي آنان مي گشايد، و خلاصه پديده بسيار خطرناك انبوه شدن ثروت در دست كساني كه آمادگي دارند آن را هزينه كسب قدرت سياسي كنند و البته با تكيه بر آن قدرت سياسي اضعاف آنچه را كه هزينه كرده اند گرد مي آورند.»2
بدين ترتيب «جنبش عدالت خواه دانشجويي» پا به عرصه فعاليت هاي دانشجويي نهاد. برگزاري مسابقه هنري ادبي «حرفي از جنس زمان» كه توسط اين تشكل و با همكاري بسيج دانشگاه امام صادق(ع) صورت گرفت را شايد بتوان اولين فعاليت گسترده تحت عنوان «جنبش عدالت خواه دانشجويي» دانست كه با تعيين موضوعاتي از پيام 6 آبان 1381 مقام معظم رهبري و داوراني از ميان هنرمندان انقلاب در قالب هاي كاريكاتور، شعر، داستان، طنز، مستند و عكس برگزار شد. از اين پس شاهد بروز رسانه اي جدي اين تشكل هستيم. اولين كاري كه با بازتاب بسيار گسترده رسانه اي و اثرگذاري سياسي اجتماعي فراوان روبرو بود و تحت عنوان جنبش صورت گرفت، اعتراض به مرگ 42 كارتن خواب در سرماي سرد شب هاي آذرماه تهران بود كه به صورت نمادين جمعي از اعضاي جنبش 5 شب سرد را در مقابل 5 ارگان مرتبط با اين مقوله خوابيدند و نهايتا نيز اين حركت با مجلس ختم قربانيان شب هاي سرد تهران در مسجد هدايت و با حضور استاد حسن رحيم پور ازغدي پايان يافت كه باعث پيگيري اين مسئله و ساماندهي اين افراد در آن سال و سال هاي بعد گرديد و بازتابي فراوان در سايت ها، مطبوعات و صدا و سيما داشت. سال 84 كه اوايل آن با برگزاري انتخابات رياست جمهوري دوره نهم همراه بود، بستر مناسبي براي فعال شدن بسياري از بدنه دانشجويي و مردمي در عرصه سياسي بود. در اين ميان دفتر مركزي جنبش كه از سال قبل فعاليت هاي خود در اين زمينه را آغاز كرده بود، به صدور بيانيه هاي تخصصي و تحليلي پرداخت3.
در جريان تهديد جمهوري اسلامي ايران از سوي غرب بر سر پرونده هسته اي، فعاليت هاي پراكنده بسياري در سراسر كشور پيرامون مسئله هسته اي صورت مي گرفت. مردادماه 84 بيانيه تهديدآميزي توسط شوراي حكام عليه ايران صادر شد كه فعالان جنبش را به لزوم حمايت موثر از اين دستاورد بومي واداشت، يك هفته بعد «حلقه انساني» نماديني گرداگرد تأسيسات هسته اي ucf اصفهان برگزار شد و با حضور دانشجويان و طلاب و اعضاي جنبش در تهران و علي الخصوص دانشجويان اصفهاني، جمعيت زيادي در اين مراسم حضور يافتند.
به تدريج جنبش عدالت خواه دانشجويي به يكي از فعال ترين تشكل هاي دانشجويي تبديل شد كه در تحولات سياسي- اجتماعي چند سال اخير تأثيرگذار بوده است و امروز با قطعيت مي توان گفت كه هژموني گفتمان ليبرال بر جنبش دانشجويي پايان يافته است.
بايسته هاي عدالت خواهي جنبش دانشجويي:
گفتمان عدالت خواهي براي همه گير شدن نياز به تقويت دارد. از بعد نظري بايسته هايي در مسير تقويت ابعاد فكري و گفتماني عدالت خواهي دانشجويي مورد تأكيد قرار مي گيرد:4
1- بايد نسبت به تدوين مباني تئوريك گفتمان عدالت خواهي اقدام جدي و فراگير در بين جريان هاي دانشجويي صورت گيرد. برگزاري جلسات هم انديشي، انتشار پايان نامه هاي دانشجويي در موضوع عدالت و عدالت طلبي، فراخوان مقاله و راهكارهايي از اين دست مي تواند در مسير تقويت معنا و مفهوم گفتمان عدالت موثر باشند.
2- از آنجا كه مجموعه دانشجويي برآمده از لايه هاي اجتماعي بوده و مرتبط با افكار عمومي است و حتي مي تواند نقش گروه مربع و پيشگام جامعه را در مسايل كلان كشور ايفا كند، بايستي در ارتباطي تنگاتنگ و اثربخش با افكار عمومي، به نظريه پردازي جامعه و مانعي در حوزه عدالت و عدالت خواهي دست يازد.
3- تقليل رويكردهاي اختلافي و زدودن نگاه هاي متفاوت كه ممكن است در مجموعه دانشجويي وجود داشته باشد، يكي از موانع در راه نظريه پردازي و توليد محتوا و مفهوم براي گفتمان عدالت بوده كه شايسته است با تقويت يك شبكه بندي قوي وكارآمد از جريان دانشجويي در اقصي نقاط كشور اين مانع را برطرف كرد.
4- جريان دانشجويي بايد با اتخاذ مسئوليت و تعهد در قبال سرنوشت كشور و ملت با رعايت اصول اخلاق و تقواي سياسي از يك سو و همچنين بدون ملاحظه كاري يا اثرپذيري از عوامل بيرون دانشگاه از سوي ديگر، چارچوب ها و شاخصه هاي يك گفتمان متعالي را كه اجزاي آن عبارتند از: برپايي عدل و حقيقت، ظلم ستيزي، تبعيض زدايي، شايسته سالاري، قانون گرايي، پيشرفت و... طراحي كند.
در پايان لازم به يادآوري است كه گفتمان عدالت خواهي تنها در جنبش دانشجويي مطرح نيست، اتفاقاتي كه از سال 83 و روي كار آمدن دولت نهم در فضاي سياسي ايران رخ داده است، بيانگر احياي گفتمان عدالت خواهي- كه گفتمان حقيقي انقلاب اسلامي است- در جامعه ايران مي باشد. استقبال مجدد مردم از گفتمان دولت نهم در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري، گوياي اين واقعيت است كه بازگشت به گفتمان «عدالت خواهانه انقلاب اسلامي» و خيزش مردم ايران عليه «سرمايه داري» و «اشرافيت» پديده جديد، ولي واقعي است.
ـــــــــــــــــــــــــــ
- پي نوشت ها:
1- بيانات مقام معظم رهبري در حرم امام رضا عليه السلام
01/01/1388
2- پيام مقام معظم رهبري به دومين همايش جنبش عدالت خواه دانشجويان، 6/08/1381
3- تاريخچه شكل گيري جنبش(2)، 1 خرداد 1386 .ir www motalebe
4- مرتضي مهدوي، لزوم تقويت ابعاد گفتماني جنبش عدالت خواهي، سايت كانون انديشه جوان، 20 آذر 1387

 



گزارشي از نقش دانشجويان ايراني در بزرگترين شكست ارتش رژيم صهيونيستي

سال گذشته در چنين روزهايي كه غزه صحنه نمايش خون و مقاومت و حماسه بود، دانشجويان ايراني در كنار ساير ملت ها به محكوميت رفتار ددمنشانه رژيم صهيونيستي مي پرداختند.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجويان ايران»، البته با وجود اين هجمه اخير واكنش گسترده جامعه اسلامي و به صورت اخص جامعه ايران اسلامي و به ويژه طيف فرهيخته دانشجوي مسلمان در خصوص اين كشتار قابل تأمل و بازخواني است.
تاريخ بر اين مدعا گواهي مي دهد كه فطرت انسان ها هيچ گاه در برابر ظلم سكوت نمي كند؛ چه اين ظلم در حق خودش و كيانش باشد و چه اين ظلم در حق همنوعانش صورت گيرد.
از آنجا كه خاستگاه اصلي اين سيره دين مبين اسلام مي باشد و تمام آزادمردان جهان از آن الگوبرداري كرده اند لذا در شكل گيري فرياد ظلم ستيزي همواره شاهد پيشگامي مسلمانان در اين عرصه بوده و خواهيم بود.
جنايات اسراييل در غزه كه بارزترين نمونه ظلم در برابر مردم مظلوم فلسطين بود نيز از اينگونه حركت هاي اعتراضي مستثني نبود. به طوري كه در 22روز مقاومت مردم غزه شاهد موج عظيم ظلم ستيزي در تمام ملت هاي جهان بوديم كه شروع و هدايت و رهبري آن توسط مسلمانان صورت گرفت.
در آن ميان نقش جنبش دانشجويي مسلمان نيز از اهميت ويژه اي برخوردار بود. جنبش دانشجويي كه از آغاز همواره سردمدار عدالتخواهي بوده؛ اين بار نيز آرمان هاي والاي خود را پيگيري نمود.
در آن روزها كه توده مسلمانان اعتراضات گسترده اي عليه رژيم غاصب صهيونيستي ترتيب داده بودند و ساير جريانات را در كشورهاي غيرمسلمان با خود همراه كردند؛ اين جنبش دانشجويي بود كه آغازگر موج اعتراضات در ميان توده مسلمانان بود و اين اعتراضات را به بدنه اجتماع منتقل كرد.
آن موقع اين واكنش ها به مظلوميت زنان و كودكان غزه در ميان دانشجويان از محكوم كردن نيز پا فراتر نهاد و به اقدامات عملي منجر شد به گونه اي كه در همان روزهاي اول، دانشجويان با حضور در مقابل سفارت مصر و باغ قلهك خواستار توقف اين جنايات توسط مسببان اصلي آن ها شدند و چندين شب و روز با تحصن در مقابل باغ قلهك انزجار خود را از اين رفتارهاي غيرانساني اعلام نمودند.
از ديگر اقدامات دانشجويان مي توان به حضور آن ها در فرودگاه هاي كشور اشاره كرد. دانشجويان در آن زمان كه ديگر تاب نظاره آن وضعيت را نداشتند كفن پوشان در فرودگاه ها منتظر اعزام به جبهه هاي مبارزه غزه بودند تا در صورت صلاح ديد جمهوري اسلامي براي كمك به فلسطينيان غزه بشتابند.
اگرچه اين امر ميسر نشد اما اين همراهي دانشجويان بود كه موجب تسلي دل مردم غزه گرديد و ساكنان غزه توانستند پس از 22روز مقاومت از اين آزمون سربلند بيرون بيايند.
از اين رو مي توان كارنامه درخشان ديگري براي اين جنبش در تاريخ ثبت نمود.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14