(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 8 بهمن 1388- شماره 19571
 

انقلابي نه، به بهانه انقلاب!
گفت و گو با عباس رافعي كارگردان فيلم «كيميا و خاك» چرايي انقلاب از چگونگي آن مهم تر است
سي و يك سالگي.../4 سينماي انقلاب و جشنواره ها
وظايف يك منتقد روشنفكر در جشنواره
كوتاه از نشست هاي پرسش و پاسخ
احترامي تمام قد براي فيلم «طلا و مس» كه علم عشق در دفتر نباشد



انقلابي نه، به بهانه انقلاب!

آرش فهيم
پيش از اين اعلام شده بود كه فيلم «يك گزارش واقعي» يكي از پروژه هاي بنياد سينمايي فارابي به مناسبت سي امين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي است. يعني اثري كه با بودجه دولتي و با موضوع انقلاب ساخته و روانه جشنواره فجر شد. اما با رونمايي «يك گزارش واقعي» ديديم كه «انقلاب» در اين فيلم، تنها يك بهانه است. مثل بسياري فيلم هاي ديگر كه به نام فيلم دفاع مقدس يا انقلابي ساخته شده، اما تأثيرگذاري معكوس داشته اند.
«يك گزارش واقعي» به كارگرداني داريوش فرهنگ، از اساسي ترين عناصر موردنياز آثار انقلابي محروم است. نه حماسه، نه عدالت خواهي، نه آرمانگرايي!
فضاي حاكم بر فيلم آن قدر سرد و رخوت انگيز است كه حتي حس و حال انقلاب را هم برنمي انگيزد. گم شدن جوان و تلاش براي يافتن آن، به حدي خام دستانه اتفاق افتاده كه هيچ تعليقي را ايجاد نمي كند. معماي درون فيلم، ناتوان است و در فلاش بك ها و فلاش فورواردهاي پي درپي، باعث سردرگمي مخاطب مي شود. در پايان نيز، وقتي جوان گمشده پيدامي شود، شخصيت محوري فيلم كه يك نظامي اخراج شده از دستگاه طاغوت بوده، به دوست انقلابي اش مي گويد: «اين ما هستيم كه خودمان را گم كرده ايم.»! يعني اين همه مبارزه و طلب آزادي و استقلال و سرنگوني سلطنت، همه كشك است!
معلوم نيست، چرا چنين آثاري كه علاوه بر ضعف شديد ساختار، دچار سطحي نگري و ضعف انديشه وبصيرت هستند، چرا از حمايت دولتي بهره مند مي شوند. فراموش نكرده ايم كه سال گذشته نيز فيلمي به نام «زادبوم» كه با بودجه كلان بخش دولتي- مشاركت حوزه هنري و بنياد فارابي- ساخته شده بود، چگونه به انقلاب حمله كرد و مباني آن را زيرسؤال برد. نقد فيلم «يك گزارش واقعي» در اين مجال نمي گنجد. اما نمايش اين فيلم در جشنواره، نشان داد كه سياست هاي حمايتي دستگاه سينمايي ما، نياز به اصلاح و بازنگري دارد، تا فرصت ها و سرمايه ها، اين گونه هدر نروند.

 



گفت و گو با عباس رافعي كارگردان فيلم «كيميا و خاك» چرايي انقلاب از چگونگي آن مهم تر است

ليلا كريمي
جشنواره فيلم فجر هر سال با عنوان و ياد انقلاب در اين ايام آغاز مي شود و امسال خوشبختانه در بيست و هشتمين جشنواره فيلم فجر شاهد فيلم هايي با موضوع انقلاب هستيم و به قول وزير ارشاد بيست و هشتمين جشنواره فيلم فجر قرار است تحولي در سينماي ايران باشد، امسال در بخش سينماي انقلاب با حمايتي كه از طرف معاونت سينمايي ارشاد صورت گرفته است، سه پروژه سينمايي با موضوع انقلاب اسلامي در اين جشنواره رونمايي مي شود.
«كيميا و خاك» يكي از اين سه پروژه سينمايي كه به كارگرداني عباس رافعي است و قصه اين فيلم درباره پنج نفر است كه در فضاي آبان ماه 57 درصدد هستند تا به آخرين پروازي كه از ايران خارج مي شود، برسند؛ اما در ادامه ماجرايي سرنوشت اين افراد را به هم پيوند مي زند؛ باتوجه به ظرفيت هاي بالاي انقلاب، در به تصوير كشيدن آن در قاب سينما حول موضوع فيلم هاي انقلابي و نگاه جشنواره اي به موضوع انقلاب و... گفت وگويي با عباس رافعي كارگردان «كيميا و خاك» انجام داده ايم كه در زير مي خوانيد:
-همانطور كه مي دانيد جريان ها و مراحل به وقوع پيوستن انقلاب اسلامي ظرفيت هاي بالايي براي تبديل شدن به فيلم نامه هاي سينمايي دارد؛ شما براي ساخت فيلم «كيميا و خاك» به كدام بخش از انقلاب توجه كرده ايد؟
فيلم «كيميا و خاك» در مقطع تاريخي آبان ماه 57 اتفاق مي افتد و براساس يك ماجراي واقعي نوشته شده است و من به دليل اينكه سال ها پيش درگير نگارش يك سريال براي شبكه اول سيما بودم و آن سريال ساخته نشد؛ مطالعات تاريخي مرا رها نكرد به گونه اي كه اولين فيلمي را كه ساختم؛ «راز مينا» بود. ماجراي فيلم در مورد «مجيد شريف واقفي و مرتضي صمدي لباف» بود و خط نفاقي كه در سازمان مجاهدين به وجود آمد و بعد تبديل شد به سازمان پيكار.
مطالعات تاريخي باعث شد كه وسوسه شوم و فيلمي در مورد آدم هاي سال 57 بسازم. فيلم «كيميا و خاك» فقط رويكرد سياسي ندارد، بلكه رويكردي انساني و اجتماعي دارد و به آدم هايي مي پردازد كه زخمي و تنها و درمانده در جستجوي حداقل آزادي ممكن هستند و فرياد اعتراض شان نه به خاطر لقمه ناني بيشتر يا مسائل اقتصادي، بلكه در جستجوي كف آزادي هاي ممكن هستند.
در اين فيلم؛ هشت شخصيت در پنج اپيزود داستاني كه به شكل متقاطع درهم تنيده شده اند، روايت مي شود. شخصيت ها هم به شكلي به شخصيت هاي واقعي اداي دين مي كنند. مثلاً شخصيتي كه حامد بهداد در قالب يك روحاني آن را اجرا مي كند، براساس ماجراي واقعي شهيد اندرزگو شكل گرفته است و يا شخصيت سياوش طهمورث به گونه اي متوجه نگاه خاصي به شخصيت حاج مهدي عراقي است و اگر تماشاگران جستجو كنند، در ديگر كاراكتر هاي داستاني «كيميا و خاك» نشاني از شخصيت هاي واقعي كه خاك ايران را تبديل به كيميا كرده اند؛ مي بينند.
¤ يكي از دلايلي كه به سراغ فيلمي با موضوع انقلاب رفتيد؛ مطالعات تاريخي شما در اين مورد است؛ آيا به صرف اين دليل فقط به سراغ داستان انقلاب رفتيد يا علت هاي ديگري هم دارد؟
-وقتي كه به آدم هاي متواضع و ساده اي برخورد مي كنيم؛ مي گوييم اين آدم ها روحيه «پنجاه و هفتي» دارند و من مي خواستم اين روحيه را به تماشاگران نشان بدهم؛ چه روحيه آرام و درعين حال بزرگي داشتند و خودشان را فداي جمع مي كردند. برعكس بسياري از سست عنصران امروز كه جمع را فداي منافع خود مي كنند.
¤ به مناسبت سي امين سالگرد انقلاب اسلامي، حمايت از ساخت فيلم هايي با موضوع اين انقلاب در دستور كار معاونت سينمايي وزارت ارشاد قرار گرفته؛ آيا يكي از علت هايي كه به فيلمي با موضوع انقلاب پرداختيد؛ طرح اين حمايت نبوده است؟
- البته طرح اصلي فيلمنامه «كيميا و خاك» را از قبل داشتم به دليل اينكه سال ها قبل نمونه هاي مختلفي از اين قالب را كار كرده بودم و حمايت معاونت سينمايي وزارت ارشاد باعث اجرا شدن اين طرح شد. به خاطر اينكه فضايي به وجود آمده بود كه از فيلم هايي كه در ارتباط با موضوع «انقلاب» ساخته مي شدند؛ حمايت صورت گرفت. اميدوارم اين حمايت ها فقط به مناسبت سي امين سالگرد انقلاب اسلامي نباشد؛ چون انقلاب اسلامي در ادبيات و سينماي ما بسيار مهجور مانده است. يك سال پس از پيروزي انقلاب، درگير جنگ تحميلي شديم، به همين دليل انديشه هنرمندان اعم از شاعران، نويسندگان ادبيات داستاني و نمايشي و سينماگران به سمت دفاع مقدس سوق پيدا كرد و فرصتي يافت نشد كه درمورد انقلاب اسلامي فيلمي ساخته شود. چراكه جامعه درگير جنگ تحميلي بود و نياز مخاطب دوران جنگ، ساخت فيلم هاي روشنگرانه درمورد جنگ تحميلي بود و بعد از آن هم انقلاب تا حدودي فراموش شد و كسي به ياد انقلاب نبود؛ انقلاب اسلامي در تمام زمينه هاي هنري مهجور مانده است و اميدوارم كه فقط به خاطر پركردن آمار و بيلان كاري به سمت ساخت فيلم هايي درمورد انقلاب اسلامي نرويم.
¤ يكي از دلايلي كه كمتر به فيلم هايي با موضوع انقلاب نپرداختيم؛ تلاقي انقلاب با جنگ را عنوان كرديد، آيا اين موضوع كفايت مي كند كه فيلم هايي با اين موضوع را نسازيم و كمتر به آن بپردازيم؟
- بعد از جنگ تحميلي كارگردان ها به دليل اينكه به پز روشنفكري شان برنخورد، حاضر بودند هر نوع فيلمي را بسازند جز فيلمي كه به انقلاب بپردازد.
ما مي بينيم كارگرداني كه از بسياري از رانت هاي جمهوري اسلامي استفاده مي كند و فيلم هايي مي سازد كه به وسيله اين نظام و با حمايت جمهوري اسلامي در خارج از ايران مطرح مي شود. ولي شما وقتي نگاه مي كنيد اين كارگردان و كارگرداناني از اين نوع، فيلمي در مورد انقلاب اسلامي، دفاع مقدس، انديشه هاي آزادي خواهانه انقلاب تاكنون اثري نساخته اند. متأسفانه مديران ما هم غالبا با اين موضوع بيگانه بودند. مديران و متوليان سينما هم نسبت به ساخت فيلم هايي كه انديشه هاي رهبر فقيد انقلاب را بخواهد نمايان كند- چون شناختي عميق از اين انديشه ها نداشته اند- غافل شدند. اگر به طور جدي از فيلم سازان حمايت مي شد قطعا آثار درخشاني در حوزه انقلاب اسلامي توليد و به نمايش درمي آمد؛ مگر نه اينكه وزارت ارشاد سابق؛ با يك حمايت كوچك توانست سه فيلم بيداري، يك گزارش واقعي و همچنين كيميا و خاك را در خصوص انقلاب توليد كنند.
- غير از «كيميا و خاك» فيلم ديگري با عنوان «بيگانگان» در جشنواره فيلم فجر داريد؛ در مورد موضوع اين فيلم هم توضيح دهيد.
موضوع فيلم «بيگانگان» تماما براساس انديشه هاي رهبر انقلاب در مورد فلسطين است. فيلم هايي كه در مورد فلسطين ساخته مي شدند در مورد زمان حاضر و اكنون فلسطين است. هيچ فيلمي در ايران نيامده بگويد فلسطين، كشوري بود كه ديگر نيست و رهبر معظم انقلاب بارها تاكيد كرده بودند كه بگوييد فلسطينيان هنوز كليد و سند خانه هايشان را همراه خود دارند شما فلسطين را فلسطيني كه بود نشان دهيد. شروع فيلم از سال 1948 تا 2009 است و سرنوشت فلسطيني را كه سال به سال نقشه آن كوچك تر مي شود، به نمايش مي گذارد و هيچ گونه كمك و حمايتي از طرف معاونت سينمايي فعلي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به توليد اين فيلم نشده است. دوستان حاضر در وزارت ارشاد اسلامي مشغول جذب افراد غيرخودي هستند.
- شما معتقديد كه جشنواره فيلم فجر نبايد فقط محدود به سينماگران باشد بلكه جامعه شناسان، نويسندگان و... بايد در تركيب داوران جشنواره فيلم فجر حضور داشته باشند؛ دليل اين رويكرد را بگوييد؟
فيلم هايي ساختم كه بيشترين جايزه هاي فني را از جشنواره هاي خارج از كشور دريافت كرده است؛ البته نه جايزه هاي مفهومي كه به فيلم هاي تلخ و انتقادي و سياه مي دهند بلكه به لحاظ نوع فيلم برداري، جلوه هاي ويژه، فيلم نامه و... جايزه گرفته است. اعتبار جشنواره خارجي به داوران آن است و داوراني كه در زمينه ادبيات دراماتيك، جامعه شناسي هنر، نقد هنر معروف و قابل استناد هستند و يك فيلم ساز بسيار مشعوف خواهد شد كه فيلمش توسط داوراني مورد قضاوت قرار مي گيرد كه در كارهاي بعدي اش مؤثر است. زماني كه يك دكتراي ادبيات نمايش فيلمنامه من را مورد قضاوت و داوري قرار دهد؛ قطعا آزموده تر خواهم شد تا اين كار توسط يك بازيگر سينما صورت گيرد. متأسفانه بازيگرسالاري حتي در انديشه مسئولين ما هم رخنه كرده است كه براي ويترين جشنواره تلاش مي كنند از بازيگران دست چندم براي داوري آثار استفاده كنند تا يك ويترين و نماي خوبي از جشنواره نشان دهند.
- به نظر شما فيلم هايي با موضوع انقلاب در 30 سالگي آن بايد داراي چه مفاهيمي باشد؟
فيلم هايي كه در مورد تاريخ معاصر از جمله وقايعي چون انقلاب، دفاع مقدس، پانزده خرداد و... ساخته مي شود نبايد فقط و فقط «يك گزارش واقعي» باشد. بدين معنا كه بايد «اكنون» ما هم در آن رعايت شود. يعني بايد مخاطب امروز را در نظر گرفت؛ اين فيلم بايد بتواند جوابگوي نيازهاي مخاطب امروز باشد. ما براي نشان دادن يك عبرت تاريخي، فيلم تاريخي مي سازيم؛ وگرنه يك گزارش صرف دادن از تاريخ هيچ جذابيتي ندارد و هيچ مفهومي را هم انتقال نمي دهد. رويكرد ما بايد امروز را در برداشته باشد و نقبي به گذشته بزند.
- بايد به موضوع انقلاب به صورت مستقيم در فيلم ها اشاره كرد يا نه؟ غيرمستقيم؟
فيلم «كيميا و خاك» اصلا به شكل مستقيم به موضوع انقلاب اسلامي نپرداخته؛ بلكه به زمينه ها و ريشه هاي وقوع انقلاب اسلامي پرداخته و اين در جهت درست است. در حقيقت چرايي انقلاب از چگونگي انقلاب مهم تر است.
از موانعي كه براي ساخت فيلمي با موضوع انقلاب- كيميا و خاك- داشتيد، بگوييد.
تهران نسبت به سال 57 به شدت تغيير كرده است. مكان و موقعيتي نداريم كه يادآور سال 57 باشد و معماري تهران به شدت تغيير كرده است و هيچ شهرك سينمايي نيست كه بتواند تداعي كننده سال 57 باشد. يك معماري بي ريشه همه جا را در برگرفته است. معماري اصيل ما براساس فرهنگ ايراني و اسلامي ماست و در حال حاضر شاهد يك معماري التقاطي و بي هويت هستيم و بزرگترين مشكل علاوه بر فضاي شهري اتومبيل هايي است كه در سطح شهر ديده مي شود. براي امكانات و تجهيزات فني و فيلمبرداري مشكلي نداريم بلكه مشكل، مكان هاي واقعي براي گرفتن صحنه هاي انقلاب است كه ديگر وجود ندارد.
¤ آيا وجود اين تعداد كم فيلم با موضوع انقلاب در جشنواره اي كه به ياد انقلاب و به اصطلاح فجر است، كفايت مي كند يا هنوز با وضعيت ايده آل فاصله داريم؟
- نه، قطعا كفايت نمي كند و با وضع ايده آل فاصله داريم. ما بايد خدا را شاكر باشيم كه امسال فيلم هايي در رابطه با «انقلاب» داريم، چون سال هاي قبل فيلمي با اين موضوع نداشتيم و قطعا سالهاي بعد هم با توجه به رويكردي كه معاونت سينمايي فعلي پيش گرفته است، نخواهيم داشت.

 



سي و يك سالگي.../4 سينماي انقلاب و جشنواره ها

ابراهيم محسني
ديروز تذكر دادم كه ترفند جشنواره سازي براي توليد محتواي مفيد براي فيلم ها زياد جالب نيست و خروجي اش اغلب درحد همان جشنواره هاي نامي و مناسبتي مي ماند و اصلا شما مگر ديده ايد فيلم مطرحي از اين همه جشنواره رنگارنگ خاص و عام روي پرده سينماها ظاهر شود؟ در واقع عيار سينماي يك كشور به برگزاري با شكوه يك جشنواره ملي و معتبر است و نه 101 جشنواره محلي و بومي و مناسبتي كه تنها صرف اعتبارات فرهنگي است و محض قطور شدن بيلان كاري مديران غير حرفه اي و ناتوان. چرا كه برگزاري يك جشنواره حتي بي خاصيت و بي ربط بسيار كم هزينه تر و پرفايده تر- براي همان مديران مذكور- از برپايي مثلا كارگاه هاي فيلمنامه نويسي حرفه اي و توليد دو فيلم نامه قوي در سال است و يا برگزاري يك دوره كارگرداني فشرده اما سودمند و تربيت 5 كارگردان جوان اما كاربلد... اين فعاليت ها قواعد و زحماتي دارد كه كار هر مديري نيست. از سوي ديگر بايد بدانيم هدف از برگزاري يك جشنواره ملي در كشور چيست و آيا با برگزاري آن جشنواره به اهدافمان نمي رسيم كه 101 جشنواره ديگر در كشور برپا مي كنيم؟ داستان تعدد اين جشنواره ها از آن جهت مورد تاكيد نگارنده است كه به تجربه ثابت شده است اين قبيل جشنواره ها هيچ اعتباري براي سينماي انقلاب پديد نمي آورد. در واقع روند توليدو عرضه فيلم در كشور هماني است كه هست و برگزاري جشنواره هاي متعدد و بدون كلان نگري، تنها محملي است براي برخي جشنواره اي ها؛ دراين تسلسل بي مبنا خود به دست خود قشري از فيلمسازان را تربيت كرده ايم كه اصطلاحا جشنواره اي هستند و تمام خلاقيت و خروجي خود را نه براي اكران در سينماها و تماشاي مردم بلكه براي جشنواره ها و هيئت داورانش هزينه مي كنند . در اين بين زياد مهم نيست فرش قرمز اين جشنواره ها در داخل پهن شود يا در خارج از كشور؛ مهم اين است كه نسلي از هنرمندان كشور كه مي توانستند براي مردم خودمان فيلم بسازند بنابر برخي شلوغ بازي ها و سياسي كاري هاي غيرفرهنگي، هم و غم خود را مصروف چشم جشنواره ها مي كنند و اين يعني از دست دادن هنرمنداني كه مي توانستند و البته مي توانند تابلوي سينماگر انقلاب را با شاخص هايي كه پيش تر ذكر شد؛ با خود حمل كنند.
از سوي ديگر معنا نكردن وعدم آموزش مفهومي كليدي در حوزه فرهنگ به نام «مديريت فرهنگي» امروز و در سي و يك سالگي انقلاب اصلي ترين گره كوري است كه هم مانع شكوفايي و هدايت صحيح استعدادهاست و هم عاملي براي فرار مغزها. فراري كه الزاما خارج شدن از جغرافياي ايران نيست بلكه خروج از تفكر انقلابي- اسلامي ماست. تفكر غلط مديران ما كه اغلب فرهنگ را با «سياست» مديريت مي كنند و نه با سياست؛ اين است كه مديريت بايد نسخه اي براي فرهنگ و هنر بپيچد و هنرمند چونان بيماري در تخت خواب بهبودي «واو به واو» نسخه را اجرا كند. حال آنكه مديريت فرهنگي يعني زلال كردن سرچشمه و باز كردن
راه آب هايي براي همه؛ يعني رساندن جريان زندگي به رگ هاي جامعه و حالا از پس چنين بينشي است كه هنرمند در مواجهه با جاري زلال آبي كه از سرچشمه به او مي رسد مي تواند در خنكاي دلپذير نسيم همجوار با جاده حيات بخش آن سرشاخه هاي اصلي و فرعي به توليد و تولد آثارش دست بزند؛ فارغ بال از دغدغه و درگيري. مي داند كه نوشيدن اين آب خود سرمنشأ حياتي هنري است كه زادگاهش سرچشمه اي زلال است. درغير اين صورت و در پس سياست بازي مديران فرهنگي- چه ولخرجي فكري باشد و چه جمود ذهني- هنرمند كه خود را متولد «هزار و سيصد و آزادي» مي داند و بزرگ شده شهر عشق و شهره به انديشه و زمان سنجي، در مقام «بازي» با مديران برمي آيد؛ يا با آنها معامله مي كند و هنرش را به ساز آنها كوك مي كند و اين همراهي سوداگرانه را تمام قد به رخ همه مي كشاند! و معاش مي گذراندو يا نت فالشي مي شود كه از بازي سياسي لذت مي برد و گاه به خودكشي فرهنگي دست مي زند و گاه خود را ناهنگام بازنشست مي كند... اين مي شود آغاز راهي كه صف بندي هنري را براي مديران رقم مي زند و هيچ قرباني خاصي ندارد جز «سينماي انقلاب». سينمايي كه قرار بوده به دور از جناح بازي هاي روز و دعواي حاكميتي، پرچم سه رنگ و در اهتزاز جمهوري اسلامي ايران را روي پرده نقره اي به جهان عرضه كند.

 



وظايف يك منتقد روشنفكر در جشنواره

حضور در هر آئين و مراسمي، آداب خاص خودش را دارد. به خصوص اگر اين آئين، يك جشنواره، به نام جشنواره فيلم فجر باشد. توي چنين برنامه اي، اگر سرتان را بياندازيد پائين، برويد فيلم را ببينيد و دوباره سرتان را پائين بياندازيد و از سينما خارج شويد، ممكن است ديگران فكر كنند شما با پارتي بازي كارت يا بليت گرفته ايد و هيچ نسبتي با سينما و نقد و رسانه نداريد. به همين دليل، قبل از حضور در جشنواره فيلم فجر، لازم است كه با مناسك و آداب حضور در اين آئين، آشنا شويد تا ديگران فكر كنند شما يك منتقد بسيارحرفه اي هستيد. از جمله اين آداب مي توان به موارد ذيل اشاره كرد:
- وقتي دوستانتان را داخل سالن سينما ديديد، حتما قر بزنيد كه چرا سيگار كشيدن ممنوع است. حتي اگر سيگاري نيستيد، اين موضوع را عنوان كنيد.
- در هنگام تماشاي فيلم در سالن و در آن تاريكي، سعي كنيد در برخي زمان ها نچ نچ يا فيس فيس كنيد. اگر در فيلم «شعار» داده شد، يا يك زن، توي گوش شوهرش زد، كف بزنيد. در حين تماشاي فيلم، چند بار از سالن خارج و دوباره وارد شويد. روي صندلي دراز بكشيد و پايتان را روي صندلي جلويي بچسبانيد.
- موقع تماشاي فيلم و يا در جلسات نقد و بررسي فيلم ها، حتما دقايقي بخوابيد! به اين طريق، مي توانيد نشان بدهيد كه چقدر سطح ذائقه تان بالاست و كارگردان، با هر تمهيدي هم كه شده، نمي تواند شما را به هيجان وادارد.
- در همه جاي سينماي مربوطه حضور پيدا كنيد: در كوچه ها و خيابان هاي اطراف، روي بالكن، پشت بام، زيرزمين و... اگر مجسمه يا وسايل تزئيني در سينما هست، روي آن هابرويد و نوشيدني بخوريد.
- حتي الامكان از پوشيدن لباس هاي ساده خودداري كنيد. هر چه قدر لباس ها يا آرايش موي سرتان عجيب و غريب تر و به هم ريخته تر باشد، معلوم مي شود بيشتر اهل جشنواره هستيد.
- استفاده از لپ تاب از اوجب واجبات است! اگر روي زمين ولو شويد و از آن استفاده كنيد با فضاي جشنواره بيشتر جور درمي آيد. از تلفن همراه زياد استفاده كنيد و به فرد پشت خط بگوئيد، توي جشنواره هستيد و گوشي خوب آنتن نمي دهد!
- اگر مديران سينمايي و فرهنگي كشور را داخل سالن ديديد، به سقف نگاه كنيد يا وقتي درحال عبور از كنارتان است، سوت بزنيد و حرف هاي چاله ميداني بر زبان بياوريد. كلا بايد طوري عمل كنيد كه مقام مربوطه تحقير شود و فكر نكند آدم مهمي است.
- اگر فيلمسازان يا بازيگران مطرح را ديديد، با اخم و تخم به سمتشان برويد و بدون اين كه به آن ها احترام بگذاريد، با صداقت تمام بگوئيد كه فيلمشان مفت نمي ارزد. در حين بحث، ازكلمات فلسفي و چيزهايي كه خودتان هم سر درنمي آوريد استفاده كنيد!
- در زمان حضور در جشنواره از خوردن چايي اكيدا پرهيز كنيد. تا مي توانيد قهوه بخوريد. در هنگام پذيرايي، بدون رعايت نوبت، خوراكي يا غذا را تحويل بگيريد.
- همه جا، جار بزنيد كه جشنواره مي رويد. پس از جشنواره هم، به عالم و آدم بگوئيد جشنواره رفته ايد و فيلم ها هم خيلي مزخرف بوده اند. در اتوبوس، تاكسي، مترو و هر مكان عمومي ديگري، درباره جشنواره و فيلم هاي آن صحبت كنيد.
-]...[
- اگر اون طرفي هستيد، موهايتان را از پشت، تا كمر بلند كنيد و دم اسبي ببنديد. اگر اين طرفي هستيد، ريش خود را از جلو تا زير شكم پايين بياوريد. خلاصه اين كه تعادل خودتان را نبايد حفظ كنيد.
- اگه جشنواره نمي رويد و يا اين كه اصلا به سينما هيچ علاقه اي نداريد، سعي كنيد هر طور شده يك بليت جشنواره از جايي جور كنيد يا حداقل از ديگران بليت مطالبه كنيد. اين طوري معلوم مي شود كه خيلي به هنر توجه مي كنيد و اهل فرهنگيد.

 



كوتاه از نشست هاي پرسش و پاسخ

فيلم ديني مبتني بر آموزه ها
در نشست فيلم «صبح روز هفتم» مسعود اطيابي، كارگردان آن با اظهار اميدواري به اين موضوع كه «صبح روز هفتم» نشانه پيشرفتي در كارهايش باشد، گفت: تلاشم اين بود كه اين فيلم، نو و خوب باشد. فكر نمي كنم يك فيلمساز بايد در يك نوع فيلم خود را محدود كند. افراد مختلف يك فيلم را بارها با نگاه هاي مختلف مي سازند و من اين موضوع را دوست ندارم بلكه علاقه دارم ژانر فيلم هايم با هم تفاوت داشته باشد و تنوع آثار برايم زيباست. اميدوارم در مسيري حركت كنم كه فيلم هايم از نظر ساختار شباهتي به هم نداشته باشد.
صدرا عبداللهي تهيه كننده فيلم صبح روز هفتم در ادامه اين نشست گفت: موقعيتي براي ساخته شدن اين فيلم وجود داشت كه از طرف مديريت وقت شبكه سحر به ما پيشنهاد شد و با مطالعه طرح اوليه به فيلمنامه خوبي رسيديم و شبكه سحر نيز به توليد آن كمك كرد.
جهانبخش ايماني نويسنده فيلمنامه اين فيلم نيز در مورد فيلمنامه آن گفت: ايده اصلي فيلم را از يك فيلم هاليوودي گرفتم اما روند تحول شخصيت در آن فيلم طولاني تر بود و من آن را محدود به هفت روز كردم و فيلمنامه را به شكل كارگاهي با كمك همسرم نوشتم.
در ادامه اين نشست اطيابي در مورد اين كه فيلمش به ژانر معناگرا تعلق دارد، گفت: اين مسئله كه معنا چگونه باشد مهم است. من هر فيلمي بسازم- حتي كمدي- دوست دارم كه فيلم مفهوم داشته باشد و دوست دارم تماشاچي را وادار كنم درك بهتري از فيلم داشته باشد.
وي تصريح كرد: اگر بخواهيم فيلم ديني بسازيم بايد مبتني بر اين آموزه ها كار كنيم وزياد به تفكر شخصي در اين نوع سينما اعتقادي ندارم. فيلمنامه «صبح روز هفتم» را نيز روز اول قبول نكردم، اما پس از مطالعه مجدد، ديدم مفاهيم دروني خوبي دارد و ديدم اگر به اين فيلم درست نگاه شود، مي تواند با مباني ديني خودمان هماهنگي زيادي داشته باشد. بنابراين با شرط بازنويسي فيلمنامه و تبديل آن به نسخه سينمايي ساخت آن را قبول كردم و هر بار تصحيح فيلمنامه نيز، باعث شد مفاهيم آن نمود بهتري داشته باشد.
ايماني نويسنده فيلمنامه در ادامه اين نشست با عنوان كردن اين موضوع كه از مشاور مذهبي در اين فيلم استفاده شده، گفت: حس مي كنم شخصيت اصلي فيلمنامه من سيروس يا همان قهرمان داستان نيست، بلكه افرادي هستند كه قصه را مي سازند و هر كدام كاري مي كنند افراد فرعي كه هر كدام با رفتارهاي كوچك شان، مي توانند كسي را تغيير دهند و سيروس، نخ تسبيحي است كه همه آنها را به هم وصل مي كند.
كيانوش گرامي بازيگر اين فيلم نيز در اين نشست تنها گفت:نقشم ويژگي خاصي نداشت اما خوشحالم كه در فيلم بودم.
تجلي انديشه توسط بازيگران
پوران درخشنده، كارگردان فيلم «خواب هاي دنباله دار» در جلسه نقد و بررسي اين فيلم در جشنواره درباره چگونگي بازي گرفتن از نابازيگران توضيح داد: تجلي انديشه هر فيلم در كار بازيگران منعكس مي شود. تمام تلاشم را در روخواني و تحليل شخصيت ها انجام مي دهم تا بازيگران به نقش هاي خود دست يابند و به نابازيگران فرصت مي دهم تا بتوانند استعداد خود را به نمايش بگذارند. او درباره عدم استفاده از نابازيگراني كه داراي معلوليت هاي جسمي هستند در فيلم خود گفت: «براي من سخت تر است كه از بازيگري كه دچار معلوليت نيست بخواهم نقش يك معلول را بازي كند. فهميدن درونيات يك معلول و نگاهش به دنياي پيرامون روانشناسي خاصي را مي طلبد كه يك بازيگر بايد با آن آشنا باشد. براي رسيدن به چنين حالتي ساعت ها با نابازيگرم نقش را تحليل مي كردم و انگيزه اين شخصيت را براي او توضيح مي دادم. براي گرفتن يك پلان يك روز كاري وقت سپري مي كردم تا بازيگر بتواند از پس بازي در اين پلان برآيد. رسيدن به نقش كار ساده اي نيست و تلاش زيادي را مي طلبد كه در مجموع از نتيجه كار راضي هستم.
عليرضا خمسه بازيگر اين فيلم درباره بازي در نقش هاي جدي و غيركميك گفت: در اين فيلم سعي كردم، نقش يك مامور انتظامي را دور از كليشه ها بازي كنم و آن را با رگه هاي طنزبازي كنم. چون در سينماي كليشه اي نيروي انتظامي را خيلي خشك و جدي بازي مي كنند اما من دوست دارم از شخصيت هاي بي روح و رباتيك فاصله بگيرم و شخصيت هاي جديدي ايفا كنم.

 



احترامي تمام قد براي فيلم «طلا و مس» كه علم عشق در دفتر نباشد

تقي دژاكام
روز دوشنبه نمايش فيلمي در سينماي مطبوعات جشنوارأ فيلم فجر، چشمهاي همأ منتقدان را روشن كرد. «طلا و مس» فيلمي كه هم سادگي، هم رواني و هم بازيهاي قوي و از همه مهمتر سوژه و داستان انساني و عاطفي و معنوي فيلم، همه را شگفت زده كرد و راستش شايد هيچ كس فكر نمي كرد امروز با چنين فيلمي مواجه شود.
¤¤¤
«سيدرضا» جواني خراساني، مدتي است كه به همراه همسرش «زهرا سادات» و دو فرزند كوچكش به تهران آمده است تا درس طلبگي بخواند. چيزي از آمدنشان نگذشته است كه همسرش دچار بيماري مشكوكي مي شود كه پزشكان تشخيص مي دهند به «ام اس» مبتلا شده و ممكن است به فلج شدن او بينجامد.
بستري شدن زهرا سادات در بيمارستان و سپس در منزل موجب مي شود سيد رضاي عاشق طلبگي، موقتاً درس و بحث بخصوص درس اخلاق استاد محبوب خود را كنار بگذارد و به پيگيري بيماري همسر و رسيدگي به دختر دبستاني و نوزاد چند ماهه اش بپردازد و در ادامه مسير براي كسب درآمد و گذران امور، كار قاليبافي همسرش را ادامه دهد كه بتدريج فشار عصبي كار و استرس و... او را دچار مشكلات متعدد مي كند، اما سيدرضا با مدد گرفتن از معنويت و اخلاق و با ياريهاي طلبه اي ديگر مسير جديدي را آغاز مي كند كه هم خودش و هم همسر و فرزندانش به آرامش و طمأنينه مي رسند.
¤¤¤
بازي خيره كننده «بهروز شعيبي» در نقش «سيدرضا» كه در ميان فيلمهاي دو روز اول جشنواره يك اتفاق و يك پديده بود البته «شعيبي» بازي كوتاهي هم در نقش پسر حاج كاظم در آژانس شيشه اي حاتمي كيا داشته است. همچنين بازي ارزشمند «نگار جواهريان» در نقش «زهرا سادات» به گونه اي بود كه در برخي برهه ها، گويي رفتارهاي واقعي اين آدمها را در يك مستند تماشا مي كنيم نه در يك فيلم سينمايي. از سوي ديگر، فيلم با تأكيد بر تقوا و اخلاق در روابط اجتماعي و محوريت خانواده و عاطفأ همسري، بر يكي از گمشده ها و به تعبير بهتر و دقيقتر يكي از گوهرهاي ناياب سينماي ايران بخصوص در اين دو دهه انگشت گذاشت و با قلقلك دادن فطرت انساني همه ما، دلهامان را تكان داد به گونه اي كه در بسياري از لحظات فيلم، ناگهان مي ديدي مرداني سر به صندلي نهاده و آشكارا گريه مي كنند و پس از نمايش فيلم مي ديدي چشم منتقد و خبرنگار و... سرخ است. در كنار من خبرنگاري نشسته بود كه وقتي فيلم به پايان رسيد، در بيرون سالن فوراً با همسرش تماس گرفت و گفت: چيزي كم و كسر نداري؟ من امشب تا سئانس آخر نمي مانم تا تو احساس تنهايي نكني و در مقابل چشمان پرسشگر من گفت: احساس مي كنم فاصله ما با همسرانمان و با خانواده مان بسيار زياد شده است و فكر مي كنم اگر براي همسرمان چنين مشكلي پيش بيايد تا چه حد مي توانيم مثل اين طلبأ تازه كار، از امتحان موفق بيرون بياييم.»
جالب اينجاست كه فيلم بدون شعارهاي تهوع آور فمينيستي يا تقبيح كليشه اي رفتارهاي مردسالارانه، بخوبي چون آينه اي، رفتار آرماني در يك خانوادأ سالم و اسلامي را الگوسازي كرده به گونه اي كه براي همه گونه تماشاگري از هر طيف و سليقه اي جذاب و دلنشين است.
سيدرضاي داستان ما در پايان، هرچند ماهها از درس و بحث جا مانده است، اما در اين مسير جديد، كيمياي عشق را يافته و «زر» شده است.
به همأ دست اندركاران ساخت اين فيلم تكان دهندأ بخصوص آقاي «همايون اسعديان» كه از منتقدي شنيدم كه گفته است اين فيلم را تنها و تنها براي دلش ساخته است دست مريزاد مي گوييم و آرزو مي كنيم خدا اين اثر هنري ناب را به بهترين وجه از آنان بپذيرد.

 

(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14