(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 10 بهمن 1388- شماره 19572
 

جريان هاي جعلي جنبش دانشجويي -بخش پاياني
ضربان
گفت وگويي خواندني با عضو ستاد نياوران ميرحسين:
هرچه قبل انتخابات مي گفتند بعدها بر عكس عمل كردند
آسيب شناسي تاريخ جنبش دانشجويي مسلمان
رونمايي اولين ماهواره دانشجويي



جريان هاي جعلي جنبش دانشجويي -بخش پاياني

الهه صبوري
جريان قوميت گرايي دانشجويي
سياست حكومت مركزي حداقل در دوران پس از پيروزي انقلاب، بر مبناي استحاله قوميت ها و حذف خرده فرهنگ هاي بومي و محلي مستقر نشده است. از اين رو، شكاف هاي قوميتي در ايران، غيرفعال و خنثي بوده اند. اين امر بدان دليل است كه در جامعه ايران، هويت اصلي و اولي قوميت ها را «اسلام» تشكيل داده است. «هويت هاي قومي» در ذيل «هويت هاي اسلامي» قرار داشته و دارند. با وجود همزيستي مسالمت آميز اقوام با يكديگر و روابط عادي آن ها با حاكميت مركزي، شواهد و اخبار حاكي از آن است كه يك عامل پنهان در زمينه تعميق احساسات و گرايش هاي قوميت گرايانه در ايران و در جنبش دانشجويي بسيار موثر است:
«برنامه هاي سرويس هاي امنيتي غرب در تحريك و تهييج علايق و حساسيت هاي قومي در ايران بر ضد حكومت مركزي؛ اهدافي كه از اجراي اين تاكتيك سياسي- امنيتي دنبال مي شود عبارتند از: تضعيف اقتدار حكومت مركزي ايجاد تنش و آشوب در كشور، تجزيه كشور براساس مرزهاي جغرافيايي قوميت و...»9
هر چند اين جريان ها در وهله نخست با تأكيد بر اجراي كامل قانون اساسي به ويژه اصول 15 و 19 پاي به عرصه وجود نهادند، اما سپس با عبور ازاين خواسته اوليه مطالبات متفاوتي چون حق تعيين سرنوشت و استقلال طلبي را مطرح نمودند. در بين جريان هاي قوم گرا، جريان قوم گرايي كرد از فعاليت گسترده تري برخوردار بوده و داعيه تجزيه طلبي و استقلال خواهي را نموده اند.
همچنين در راستاي حمايت و تحريك دشمنان، برخي از رسانه ها و تشكل هاي دانشجويي (همچون طيف غيرقانوني دفتر تحكيم) با زدن برچسب «هويت طلبي» به تلاش هاي «تجزيه طلبانه» برخي معارضين نظام- اعم از دانشجويي و غيردانشجويي- هم نوا با تجزيه طلبان سعي مي كنند به تنش هاي قومي به ويژه در دانشگاه ها دامن بزنند.
سايت ها و وبلاگ ها، نشريات و خبرنامه هاي متعلق به دانشجويان معارض سرشار از واژه هاي «هويت طلبان»، «فعالين مدني»،
«احقاق حق قوميت ها» و... است كه تلاشي براي مشروعيت بخشيدن به اختلافات تجزيه طلبانه محسوب مي شود.»10
بنابراين جريان قوميت گرايي دانشجويي با محوريت هر قوميتي و با هر تابلو و شعاري، خواسته يا ناخواسته در مسير عملياتي كردن پروژه «براندازي حاكميت سياسي» قرار گرفته است! البته متأسفانه واقعيت اين است كه بخش قابل توجهي از فعالين سياسي- اجتماعي گفتمان قوميت گرايي دانشجويي «دانسته و آگاهانه» خود را در مسير منتهي به ضديت با نظام سياسي قرار داده اند. اينان به هر ترتيبي تلاش مي كنند تا با القاء توهماتي از قبيل نگاه منفي و حذفي حاكميت به قوميت ها و پايمال شدن حقوق سياسي و فرهنگي قوميت ها، گروه هاي قومي را ابتدا به سوي مطالبه حقوق از دست رفته شان و سپس در مجراي استقلال طلبي و تجزيه خواهي قومي و انفكاك از ايران اسلامي قرار دهند. بر اين اساس گفتمان قوميت گرايي و دانشجويي، يك گفتمان بي ريشه و ناهمگون با بافت فرهنگي و تاريخي جامعه ايران است و تنها از طريق دست هاي پنهان بيگانگان و عوامل داخلي آن ها و با اهداف براندازانه شكل گرفته و هدايت مي شود.»11
جريان فمينيسم دانشجويي
جريان فمينيسم دانشجويي عملا با نتيجه پيوند با كانون هاي زنان در خارج از دانشگاه از سال 1383 به بعد به صورت علني در دانشگاه ها بروز و ظهور يافته است. فمينيسم در نيمه دوم دهه 1360 با شناسنامه دار شدن «جريان هاي محفلي» فمينيستي داخل كشور و تشكيل NGOهاي به ظاهر مردمي، باعث نزديكي فمينيسم سياسي و فرهنگي شد. با اعطاي جايزه صلح نوبل به زنان ايراني و ايده كمپين يك ميليون امضاء در جهت «تغيير براي برابري» اين ايده را روز به روز پرورش داد كه براي ايجاد تحولات اجتماعي گسترده، بايستي ارتباط خود را با نخبگان به سوي توده هاي مردمي كشانده و به اين ترتيب، جريان فمينيستي در ايران از مدل محفلي به مدل شبكه اي تغيير شكل داده تا ديگر نيازي به ساختار تشكيلاتي نداشته باشد.
فمينيسم محفلي با پيوند زدن جنبش زنان با اقشار توده پذير همچون دانشجويان بر آن شد كه از پتانسيل حوزه زنان با روكش اجتماعي در جهت ترويج آراي سكولاري و جدايي اسلام از همه ساحت هاي بشري و تأثيرگذاري عميق و ساختاري بر فضاي سياسي كشور استفاده كند.
جريان لمپنيسم و ماركسيسم دانشجويي
متعاقب برخي حركت ها و انحرافات پديد آمده در دفتر تحكيم وحدت و راهيابي برخي اشخاص به آن پاي طرح برخي مباحث پيش پا افتاده، بي ارزش و غيراصولي در جلسات اين دفتر به ميان آمد كه سرآغاز نوعي ادبيات مبتذل دانشجويي در اين دفتر بود. به تدريج اين ادبيات رايج شد و مخصوصاً با ورود طيفي كه كاملاً داراي افكار و عقايد سطحي بود و بعداً به پياده نظام طيف به اصطلاح مدرن اين دفتر تبديل شد؛ اين ادبيات به طرف نوعي فحاشي و توهين آشكار به اشخاص و ارزش ها تغيير چهره داد12.
جريان ماركسيستي نيز كه گفتمان غالب جنبش دانشجويي قبل از انقلاب با تكيه بر گرانيگاه حزب توده به شمار مي آمد و با شكست و سركوب جنبش مسلحانه، كاملاً به بن بست رسيده بود، با ورود جريان ليبرال در 84-1383 به دوران سكوت، ركود، گذار و نهفتگي دوباره سربرآورد. باوجود تجربه شكست و فروپاشي نظام ماركسيستي شوروي، ظهور مجدد چپ گرايي دانشجويي در برخي دانشگاه ها تأمل برانگيز است.
برخي معتقدند سياست هاي اقتصادي ليبرالي و خصوصي سازي سريع در دولت هاشمي رفسنجاني و نزديكي بيش از حد به غرب در دولت خاتمي مي تواند از علل جامعه شناختي ظهور اين جريان در عرصه هاي دانشگاهي و روشنفكري باشد.
البته شايان ذكر است كه ماهيت و اهداف ماركسيسم و لمپنيسم دانشجويي با ساير گرايش هاي سكولار در دانشگاه تشابهات فراواني دارند: تحريف و دست كشيدن از اصول اسلامي و ديني، تضعيف و تخريب نظام اسلامي، ترويج آموزه هاي سكولاريستي غرب و حتي توهين به دولت اصول گراي احمدي نژاد از حمله مواضع و رويكرد هاي مشترك كليه اين جريانات است.
اما گفتمان سكولاريستي نمي تواند براي مدتي طولاني هژموني خود را بر جنبش دانشجويي ايران حفظ كند.
تعارض با آموزه هاي اسلامي و عقايد جمعي ملت، ناديده گرفتن آرمان هاي حق طلبانه، چشم فروبستن بر ظلم و تبعيض در جهان، و سرفرود آوردن در برابر بيگانگان و مستكبران عالم، مقولاتي نيستند كه با جوهره حركت و جنبش دانشجويي همخواني و سازگاري داشته باشند و به همين جهت گفتمان سكولار توان و استعداد لازم را براي تبديل شدن به گفتمان هژمون در جنبش دانشجويي، آن هم به صورت درازمدت و طولاني را ندارد.
چنانچه گفتمان اسلامي- انقلابي جاني تازه نگيرد ودست به برنامه ريزي دورانديشانه و عميق معرفيت نزند، گفتمان هاي سكولار آينده علمي، فرهنگي و سياسي دانشگاه ها را به مخاطره خواهند انداخت و انديشه مبارك وراهبردي «دانشگاه اسلامي» و دانشگاه انسان ساز تحقق نخواهد يافت. حقايق و معارف اسلام و انقلاب اسلامي از توان و ظرفيت كافي براي مواجهه فعال نظري با گفتمان هاي سكولاري برخوردار است.

پي نوشت ها:
9. مهدي جمشيدي، پيشين، 15/2/1388
.10 فاطمه نواب، روزنامه كيهان، 9/9/1387
.11 مهدي جمشيدي، پيشين
.12 حسين قويدل معروفي و مجيدپور نجمي، پيشين، ص 155- 156

 



ضربان

تويي كه نمي شناختمت!
متن زير دلنوشته اي است با استاد شهيد دكتر عليمحمدي، به پاس ساعات شيرين شاگردي اش كه نصيبم شده بود؛
ديگر نبودي، وقتي خواستم تو را در ذهنم با يك واژه خلاصه كنم: تعهد.
شايد خودت هم چنين امضايي بر پايان نامه استادي ات، تصور نمي كردي!
تو ميان ما نبودي، اما بودنت در حيات حقيقي «عندربهم يرزقون» چقدر پررنگ تر شده بود!
ياد كلاسهايت افتادم كه گرچه حضور و غياب نمي كردي، هميشه پر بود از گوشهاي شنوا و غنيمت جزوه ها.
ياد آنوقتها كه در حد توان تمام كلماتت را مي نوشتيم، چرا كه قيمت لحظه ها را با تكرارهاي بيهوده و واژگان بي ارتباط به درس، پايين نمي آوردي.
و... معلوم بود چه نمره اي به استادي خود ميدادي، وقتي مي گفتي، يك استاد فيزيك بايستي توانايي تدريس هر مبحث آنرا داشته باشد. ما هم مي دانستيم، چون مترصد فرصت انتخاب واحدي بوديم كه در ترم جديد با حضور تو ارائه مي شد.
با اين همه ... ساده انديشي است اگر مسئله رفتنت را يك منهاي ساده از عرصه سياست داخلي بدانيم، آنهم وقتي سابقه وصبغه علمي ات بر وجهه سياسي ات، كاملا چيرگي داشت.
و حق شاگردي ات را ادا نكرديم، اگر بعد از آنهمه مسائل «كوانتوم» كه با راه حلهاي پيچيده، به جوابهاي شيرين مي رساندي، مسئله نبودنت را در يك خط حل كنيم. با پاسخي تلخ.
و بي انصافي است اگر دلسوزيهاي سياسي ات را، خالي از پايبندي به اصول نظام اسلامي مان ببينيم.
استاد شهيدم؛
شايد دشمن مي خواست با بزرگي شعاع و شدت بمبي كه كار گذاشته بود، برابر جسم مادي تو، نمايش قدرتي دهد. اما نتوانست پنهان كند؛ ضربان سهمگين هول و هراسش را كه بر قفسه سينه اش فرود مي آيد، از طنين گامهاي محكم انديشه و علم ايران اسلامي.
و ما اگر چه بر سياق دانشمندان رنسانس اروپا، راه علم را بر آسمان بسته نمي ديديم و ردپاي فيزيك را در كهكشان حقيقت مي يافتيم. اينبار به گونه اي ديگر، رد گامهاي علم را ولو از جنس دانش بشري بر سماوات رصد كرديم، با طول موج سرخي از نور، كه از خون به خاك ريخته ات به آسمان مي رفت...
روحت شاد و راهت به همت بلند شاگردانت آباد
نفيسه.م از رجايي شهر كرج

 



گفت وگويي خواندني با عضو ستاد نياوران ميرحسين:
 هرچه قبل انتخابات مي گفتند بعدها بر عكس عمل كردند

پس از اهانت ها و حرمت شكني هاي مداوم جريان مدعي تقلب در انتخابات نقاب ها يكي پس از ديگري كنار رفت و شعارهاي پرزرق و برق رنگ باخت؛ حماسه 9 دي و كاهش غبار فتنه از صحنه سياسي كشور باعث شد تا بار ديگر منطق جايگزين احساسات شود و فضا براي تصميم گيري هاي عقلاني مهيا.
9 دي ماه 88 بعد از آنكه غبارهاي فتنه خوابيد گروه گروه مردم ايران براي دفاع از حريم امن ائمه اطهار(ع) از همه رنگ به خيابان ها آمدند و شعار «حسين حسين» واقعي سر دادند.
انتخابات تمام شد ولي داغ تهمت هاي ناروا هنوز باقي است، برخي ها اين داغ را از روزي احساس كردند كه سبز علوي را روي شعارهاي اموي سوار ديدند برخي امروز كه كارشان به آتش زدن بيرق حسين(ع) رسيده است.
يكي از اين افراد، «محمدرضا رضاييان» است كه 9 دي 88 بعد از ماه ها كه به قول خودش «سبز» بود آمده بود تا از دروغ گويان و كودتاگران مدرن ابراز برائت كند.
صاحب عكس معروف «آقاي موسوي ما... خورديم به تو راي داديم» روبروي خبرنگار «خبرنامه دانشجويان ايران» نشست و از ماه ها سردرگمي گفت و گفت.
وي عضو ستاد انتخاباتي ميرحسين موسوي در نياوران بوده و امروز از تغيير موضع و اظهار تا سفش از راي به ميرحسين موسوي پرده برداشت.
خبرنگار خبرنامه دانشجويان ايران: از نقطه صفر ماجرا شروع كنيم؟ يا اينكه از نقطه اوج ماجرا؟ چقدر پول گرفتي تا اون پلاكارد كذا را بالا بگيري؟ خودتون اون پلاكارد رو نوشته بوديد؟
رضائيان: منظورتان «سانديس و كيك» ديگه! تازه يك «پيراهن سبز» هم داشتم، كه مي خواستم پاره كنم ولي چون سانديسش مشتي نبود، ديگه از پاره كردنش منصرف شدم!!
رضائيان كه در نهم دي پلاكاردي با شعار «آقاي موسوي!... خورديم بهت راي داديم» در مورد شروع فعاليت سياسي خود گفت: اوايل خرداد ماه امسال از طرف يكي از دوستان، به ستاد نياوران (ميرحسين) معرفي شدم. من شرايط كاري خودم را مطرح كردم و گفتم كه فقط صبح ها وقت دارم. چون اوايل كار بود و آنها نياز به نيرو داشتند، هر كس براي كار اعلام آمادگي مي كرد، براي كار اجرايي ثبت نام مي شد.
رضائيان با اشاره به حضور در ميتينگ
2 خرداد در سالن 12 هزار نفري آزادي گفت: فضاي خيلي خوبي بود يعني حداقل مطابق ذهنيات من بود. يك فضاي كاملا شاد، آزاد و البته با سخنراني هاي پوپوليستي! آقاي «كامبوزيا پرتوي» صحبت كرد و گفت: «من هر كاري كه اين رئيس جمهور مي كنه، احساس حقارت مي كنم. هر جايي اين رئيس جمهور مي ره، من احساس حقارت مي كنم و بيشتر از همه احساس حقارت مي كنم چون يك آدم كوچولو منو كوچيك كرد «بعد فائزه هاشمي صحبت كرد و گفتن اينكه بر اين آقا امر مشتبه مي شه و ادعاي امام زماني مي كنه.» بيشتر سخنراني ها مبناي منطقي نداشت؛ فقط جنبه احساسي و پوپوليستي و البته عوام فريبانه، براي اينكه ملت خوششون بياد و خوشمان هم آمد.
شعارها هم عليه امام و انقلاب مثلا شعار «ننگ ما ننگ ما وزير فرهنگ ما»؛ «دولت سيب زميني» هر چند توهين به دولت بود ولي ضدنظام نبود. حتي شعارهايي بر محور امام هم مي دادند. مثلا راي ما يك كلام
خارج شد سبزي بوديم و تو اجتماعات آنها شركت مي كرديم. تا جايي كه روز قدس شعار مي دادند «درود بر اوباما» يعني اميد و آمالشون شده بود رئيس جمهور آمريكا!
من ديدم كساني كه حرف از امام مي زدند به جايي رسيدند كه امام را زير پا له مي كردند و آن حرفهاي قبلي مزخرفاتي بيش نبود! كساني كه با شعار «راي ما يك كلام نخست وزير امام» سعي داشتند امام را هم مصادره به مطلوب كنند كه هيچ غرابتي با امام و ثمره تلاش امام كه جمهوري اسلامي است، نداشتند و حرف و عمل آنها يكي نبود. موسوي نشان داد كه براي قدرت حاضر است هركاري بكند، يك سياست مدار لجباز كه تمام ايران را در شمال تهران خلاصه مي كرد و مي گفت من با اقتدار رئيس جمهور خواهم شد، پس بقيه ايران چي؟
كروبي كه با اقداماتش تابوت خود را مي ساخت، بعد از انتخابات مرد، بحث تجاوز بحث كمي نبود و چقدر ضدانقلاب ها و خارج نشين ها از اين مسئله بهره برداري كردند. اما فعلا آقاي كروبي كه مدعي التزام عملي به خط امام است به جايي مي رسد كه مسعود رجوي كه هر سال 14خرداد، در اردوگاه اشرف جشن مي گرفت، از ايشان حمايت كند. در صورتي كه امام مي گفت: «هرجا دشمنان شما را تاييد كردند همان روز، روز بدبختي ماست» خب اينها توجيه پذير نبود. من روز قدس كه شعارها عوض شد، از جمع آنها جدا شدم.
رضائيان با تحليل جريان اصلاحات افزود: اصلاحات پس از شكست در شوراي شهر و مجلس ديد كه وجهه اي براي خود ندارد اما سعي كرد تا چهره اي را معرفي كند كه از هر نظر مناسب باشد و به موسوي هم القا مي كردند كه تو صددرصد برنده انتخابات هستي! شايد شخص ديگري بود اين طور نمي شد! كروبي دوره قبل چند ميليون رأي داشت ولي افتضاح امسالش را ببينيد! يعني يدك كشيدن عنوان «نخست وزير امام» وجهه مناسبي براي او رقم زده بود. از اين 13ميليون كه همه سوسول و قرتي نبودند؛ من مي ديدم حتي بعضي از مذهبي ها هم به موسوي راي دادند. كه شايد اگر خود خاتمي يا كس ديگري مثل كروبي مطرح بود، اينقدر رأي نداشت. شايد همچين پيشينه اي باعث شد كه حتي شوراي نگهبان هم چنين افرادي رو تاييد كرد و اينجاست كه به اين نكته مي رسيم كه واقعا «ملاك حال افراد است» اما بعد از نمازجمعه رهبري بايد همه چيز تمام مي شد، واقعا امكان تقلب 11 ميليوني وجود نداشت. حتي اگر همه آن چيزهايي كه جريان مدعي مي گفت، هم درست بود تعدادي نزديك به يك ميليون رأي مي شد، اما ذهنيات ايجادشده از قبل، آن هم به صورت گسترده، باعث شد پذيرش تقلب راحتتر باشد. و من يواش يواش احساس كردم كه به پياده نظام اين جريان تبديل شدم كه زمينه چيني اين برنامه اين بود كه از قبل ما را براي پذيرش تقلب آماده كرده بودند.
رضائيان همچنين در تحليل ريشه و منشأ اهانت به امام و روزعاشورا گفت: بذر اين اتفاق جايي پاشيده شد كه گفتند: «امام بايد به موزه برود» جايي كه گفتند: «كشته شدن امام حسين نتيجه خشونت طلبي پيامبر و حضرت علي است»، اينها نتيجه چاپ و نشر مقالات دوم خردادي بود كه ثمره آن همين اهانت ها به عاشورا شد. من تشابهات زيادي بين مجاهدين و جنبش سبز مي بينم. از تغيير ايدئولوژي بگيريد تا كاركردن روي تفكرات جوانان و دانشجويان.
رضائيان در پايان درتشريح تغيير مواضعش افزود: من براي دين، امام و رهبري برگشتم؛ من اگر در جرياناتي، جريان ساز بشوم و باعث گمراهي ديگران، قطعا ضامنم و بايد روزي جوابگو باشم بالاخره همه چيز كه لذت دنيا نمي شود! تازه الان كه حجت تمام شده و اگر كسي درتظاهراتي شركت كند واقعا براي ضدانقلاب رفته و بايد جوابگو باشد. شايد من نماز نخوانم ولي با يك حرف ممكن است خيلي ها منحرف بشوند و از تاثيرات آن نمي شود غافل شد. يعني من با يك حرفم مي توانم در نسل تاثيرگذار باشم. خيلي از اين آقايان با عملكرد خود، با حرفهاي خود، اسلام ستيزي كردند و نمي شود گفت تاثير آن فقط مال همان روز و همان ساعت است؛ و من فكر مي كنم براي اين طور مسائل براحتي روز قيامت را بي خيال نمي شوند.

 



آسيب شناسي تاريخ جنبش دانشجويي مسلمان

علي خضريان
شايد بتوان پيشينه جنبش دانشجويي در ايران را به روزگار مشروطه و فعاليت دانشجويان كه براي تحصيل در زمان قاجار به خارج كشور رفته بودند، در نهضت مشروطه بازگرداند. اما آنچه مهم است اينكه قديمي ترين و تأثيرگذارترين تشكل اسلام گراي دانشگاه انجمن هاي اسلامي دانشجويان مي باشند كه در طول تاريخ حيات خود دچار فراز و فرودهاي بسيار گشته اند و پرداختن به تاريخ اين تشكل نيز از اين منظر حائز اهميت مي باشد كه توانايي شناساندن بسياري از مشكلات و آسيب هاي تشكل هاي دانشجويي را برايمان فراهم مي نمايد.
محيط دانشگاه تهران در دهه 20 و 30، متأثر از گفتمان چپ روشنفكري جهاني پس از شكل گيري يك بلوك فكري- سياسي در شوروي و اقمارش در برابر جهان سرمايه داري به محل بروز و رشد گرايش هاي ماركسيستي و چپ تبديل شد.
در همين زمان ها اولين «انجمن اسلامي دانشجويان» در سال 1321 در دانشكده پزشكي دانشگاه تهران به دنيا مي آيد. دنيا آمدن اين تشكل دانشجويي بيشتر جنبه دفاعي و عكس العمل مبارزه اي در برابر ميدان يافتن نيروهاي چپ در سطح دانشگاه مي باشد. اساساً اين قدرت و غلبه ايدئولوژي سوسياليستي- ماركسيستي در دانشگاه بوده است كه باعث شكل گيري تشكل هاي دانشجويي رقيب، ولو به صورت ضعيف و كم جمعيت، توسط نيروهاي اسلام گرامي گردد. آنها براي مقابله با تفكرات و فعاليت هاي توده اي ها در درجه اول و البته بهايي ها در وهله بعد وارد صحنه مي شوند.
منشأ آنها (مؤسسين انجمن اسلامي دانشجويان) يك گروه آموزشي به نام «كانون اسلام» بود. اين گروه در سال 1310 (ه.ش) به وسيله آيت الله طالقاني در تهران بنيان نهاد شد، آيت الله طالقاني اين مركز را به منظور نشر معارف وعلوم قرآني بنيان نهاد، تا درجهت پيوند حوزه ودانشگاه تلاش هاي گسترده اي را به عمل آورد.
انجمن هاي اسلامي دانشجويان در طول سال هاي فعاليت خود تا پيروزي انقلاب اسلامي يكي از پايه هاي اساسي مبارزات دانشگاهيان عليه رژيم پهلوي و نظام شاهنشاهي را تشكيل دادند و اين عملكرد را مي بايست در عمق باورها و اعتقادات اسلامي آنها كه متأثر از شخصيت هاي خاصي همچون آيت الله طالقاني، براثر جاذبه و عمق فكري و معرفتي آنها در تعامل نزديك و مستقيم با دانشجويان به وجود آمده بود جستجو كرد.
از اواخر دهه چهل و اوايل دهه پنجاه در جنبش دانشجويي با دو حركت همسو مواجه هستيم؛ حركت اول جنبش مسلحانه كه از سال 50 علني شد و در معرض قضاوت افكار قرا رگرفت. دانشگاه ها محل جذب نيرو براي جنبش هاي مسلحانه بودند و يك تحول بسيار عميق كيفي در حركت هاي دانشجويي بوجود آمد. در اين سال ها نفوذ جريان فكري متمايل به تفسير التقاطي ماركسيستي ازاسلام- كه به لحاظ تئوريك و متدولوژي فاقد كمترين پشتوانه وسامان فكري بود. اما به دليل درپيش گرفتن رويكرد عمليات نظامي شبه چريكي در تهران و معدودي از شهرهاي ديگر، در ميان جنبش دانشجويي صاحب پايگاه و اتوريته گرديده بود- در ميان دانشجويان از نفوذ بيشتري بهره مي برد اما در سال 54 و پس از تغيير ايدئولوژي «مجاهدين خلق» آن زمان، از اسلام التقاطي منافقانه به ماركسيسم علني و صريح، بخشي از نيروهاي مذهبي دستخوش سرگرداني شدند و بسياري از آنها به دليل ترد شدن از سوي خانواده دست به خودكشي زدند.
حركت دوم مربوط به انقلاب فرهنگي بود كه بسياري از انديشمندان اسلامي با تكيه بر امكانات بالقوه دانشجويي راهي نو پيش روي جوانان گشودند. از جمله دكتر شريعتي، آيت الله مطهري، آيت الله طالقاني، آيت الله بهشتي، علامه جعفري و... با تأسيس كانون هاي فكري مانند حسينيه ارشاد تلاش هاي گسترده اي راجهت پي ريزي بيداري اسلامي آغاز كردند و مهمترين دليل ثابت قدمي دانشجويان مسلمان در دوران مبارزات عليه رژيم پهلوي را مي بايست در عمق تئوريك و اعتقادات آنها جستجو نمود كه محصول مطالعه و عمق بخشي آنها در دوران دانشجويي بوده است.
و علي القاعده مي توان از مقايسه اين دو حركت دانشجويي كه در يك مقطع تاريخي به وقوع پيوسته است، يكي از آسيب هايي را كه مي تواند گريبان گير جنبش دانشجويي شود را شناسايي نمود و آن رسوخ سطحي نگري در دانشجويان عضو تشكل هاي دانشجويي است كه مي بايست براي عدم گرفتار شدن به چنين آسيبي جريان هاي دانشجويي برنامه ريزي نمايند.
اما از آنجا كه جامعه ايران پيش از پيروزي انقلاب اسلامي درگير اتفاقات متعددي شد، جنبش دانشجويي نيز به تبع آن وارد مراحل گوناگوني گرديد، جنبش دانشجويي پس از انقلاب اسلامي را مي توان رفيق جامعه مدني و شريك جامعه سياسي معرفي كرد كه آرمان هاي خود را در آرمان هاي انقلاب اسلامي تحقق يافته مي ديد.
برهمين اساس بود كه دانشجويان كه غالباً عضو انجمن هاي اسلامي دانشجويان بودند، از همان ماه هاي ابتدايي پيروزي انقلاب اسلامي نهادهاي مردمي از قبيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، جهادسازندگي، جهاد دانشگاهي و ... را تأسيس كردند.
همچنين بنا به شرايط روز كشور علي الخصوص دانشگاه ها و نياز به ايجاد نوعي تشكل سراسري در بين دانشجويان باعث گرديد تا هسته اوليه يك اتحاديه مركزي توسط دانشجويان دانشگاه هاي تهران، صنعتي شريف، علم و صنعت، پلي تكنيك (اميركبير) و ملي (شهيد بهشتي) به عنوان محور اصلي و چند دانشگاه ديگر گذاشته شود.
بدين ترتيب انجمن هاي اسلامي دانشجويان با نگارش يك مرامنامه اعتقادي در كنار اساسنامه تشكيلاتي خود براي حفظ اصالت و بنيان هاي اعتقادي حاكم، زمينه تأسيس يك اتحاديه سراسري با عنوان اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان دانشگاه هاي سراسر كشور (دفتر تحكيم وحدت) را فراهم نمودند.
اين دانشجويان در طول سال هاي ابتدايي تأسيس اين اتحاديه گام هاي مهم و شاخصي را برداشتند كه مهم ترين آنها را مي توان در تسخير لانه جاسوسي آمريكا، حركت در جهت انقلاب فرهنگي در دانشگاه ها و حضور مؤثر در جبهه هاي جنگ تحميلي در طول سال هاي دفاع مقدس بيان نمود.
يكي از آسيب هايي كه در اين سال ها پس از شكل گيري دو جناح موسوم به راست و چپ سياسي حاصل گرديد و باعث بسياري از تحولات در تاريخ انجمن هاي اسلامي شد، گرايش آنها به سمت جناح چپ سياسي است كه برمي گردد به انتخابات دومين دوره مجلس شوراي اسلامي كه به دليل همين گرايش سياسي، انجمن هاي اسلامي دانشجويان از ليست جناح چپ اعلام حمايت كردند و به دليل اينكه برخي از اعضاي اين انجمن ها- كه در اقليت نيز بودند- از ليست جريان مقابل حمايت مي كردند از انجمن هاي اسلامي خارج گرديدند.
در آن زمان و فقط به دليل اختلاف در مصداق هاي انتخاباتي كه غالباً براساس نگاه حزبي و سياسي بوده و تفاوت عمده اي از لحاظ اعتقادي و كاركردي نداشتند، در درون انجمن هاي اسلامي دانشجويان اختلافاتي بروز كرد، كه در انتها منجر به خروج جريان اقليت از انجمن ها پس از جنگ تحميلي و منجر به تأسيس جامعه اسلامي دانشجويان گرديد.
با پايان يافتن جنگ تحميلي غالب دانشجويان مذهبي دانشگاه با اين تحليل نادرست كه جنگ پايان يافته است و ديگر نيازي به حضور در عرصه هاي دانشگاهي نيست، وارد يك زندگي روزمره گرديدند و نسبت به دانشگاه بي تفاوت شدند، همچنين با شكست جريان چپ سياسي در انتخابات مجلس چهارم، انجمن هاي اسلامي دانشجويان نيز كه به اين جريان سياسي نزديك بود دچار يك سير افولي شد كه اين مسئله با فروپاشي شوروي و حاكم شدن تفكر ليبرالي باعث شد تا گفتمان چپ سياسي نيز تحت الشعاع قرار گيرد.
مهمترين آسيب چنين ركودي را مي توان در ضعيف شدن مرزبندي هاي دفتر تحكيم وحدت و عدم حساسيت برروي نقاط اعتقادي در مرامنامه، به دليل كمبود نيروي انساني در انجمن ها يافت كه باعث گرديد برخي از كساني كه پايبندي محكمي به مباني اعتقادي انجمن هاي اسلامي دانشجويان نداشتند به اين تشكل وارد شوند.
انجمن هاي اسلامي دانشجويان تقريباً تا پايان دوران 8ساله دولت كارگزاران با همان معيارهاي گذشته خويش، يعني آرمانگرايي اسلامي و بر مبناي عدالت به كار خويش ادامه مي دادند، هرچند كه اين فعاليت ها بيش از يك دهه بود كه در انفعال نسبي به سر مي برد.
اما جريان دوم خردادماه سال76 را بايد مبناي تغيير و تحولاتي عمده در فرآيند جنبش دانشجويي كشور دانست؛ چراكه پس از اين رويداد انجمن هاي اسلامي دانشجويان وابسته به دفتر تحكيم وحدت در دانشگاه ها، با تغيير رويكردي آشكار نسبت به گذشته و همچنين تغييرات عمده در آرمان هاي خويش فضاي جديدي را وارد گفتمان دانشجويي كشور نمودند كه تا پيش از اين كم سابقه بود.
البته تغيير گفتمان در دفتر تحكيم وحدت بسيار آرام صورت مي گرفت و به نوعي نمي توان مرز مشخصي را براي آن تعيين نمود به طوري كه شاهديم در خردادماه 79 دفتر تحكيم وحدت همچنان در موضعي اصولي پيروزي ملت لبنان بر رژيم اشغالگر قدس را تبريك و تهنيت مي گويد.
حتي در محتواي مطالب و بيانيه هايي كه نسبت به مسائل داخلي نوشته مي شد نيز شاهد ادبياتي درون ديني از سوي اين دفتر هستيم، كه در انتهاي دهه 70 شاهديم كم كم جاي خود را به گفتمان برون ديني مي داد به طور مثال در نامه سرگشاده دفتر تحكيم وحدت به سپاه پاسداران در تيتر نوشته شده بود: «نامه سرگشاده به برادران ايثارگر و دلاور سپاه» و در متن نامه نيز تماماً با چنين ادبياتي به رشته تحرير درآمده بود.
نكته اي كه مي توان از آن به عنوان مهمترين دليل تغيير رويكردها و به مرور زمان تغيير بنيان هاي فكري در دفتر تحكيم وحدت به آن اشاره كرد، همراه شدن با جريان هاي سياسي خارج از دانشگاه بود و حتي حضور در عرصه قدرت و به نوعي دنبال نمودن منافع فردي و حزبي، تا جايي كه حتي آشكارا در محدود نمودن انديشه هاي حضرت امام خميني«ره» نيز در يك قالب مشخص گام برداشته شد، حرفي كه «رضا حجتي» عضو شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت در روز 21 ارديبهشت ماه سال 79 بر زبان جاري ساخت حقيقتي تلخ از روزگار دفتر تحكيم وحدت بود. در جايي كه مي گفت: «(دفتر تحكيم وحدت) انديشه هاي امام«ره» را در قالب تفكرات خاتمي دنبال مي كند...»
از آنجايي كه تفكر بر جريان دفتر تحكيم وحدت دچار چنين خطاي تحليلي و محصول آن تفكر، دچار رفتاري متناقض با آرمان هاي دفتر تحكيم وحدت شده بود و وابستگي به جريان هاي سياسي- فكري باعث گرديد برخي از انجمن هاي اسلامي دانشجويان عضو دفتر تحكيم وحدت- همچون انجمن هاي اسلامي دانشجويان علوم پزشكي و شهيد چمران اهواز، علوم پزشكي و بوعلي سينا همدان- كه حتي از حق رأي اضافه در دفتر تحكيم وحدت برخوردار بودند به همراه برخي از انجمن هاي اسلامي دانشجوياني كه از ابتداي تأسيس عضو دفتر تحكيم وحدت نبودند (همچون انجمن هاي اسلامي دانشجويان دانشگاه هاي شاهد تهران، تربيت معلم تهران، سمنان، علوم پزشكي بابل، علوم پزشكي ايلام، دانشكده علوم پزشكي سبزوار) كه در مجموع روي هم 18 انجمن اسلامي دانشجويان را تشكيل مي دادند، توانستند در 13 آبان ماه سال 1378 در قالب «اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان مستقل دانشگاه هاي سراسر كشور» اعلام موجوديت نمايند.
اين انجمن ها معتقد بودند كه انتقاد به جريان ها و مسئولان يكي از ضروريات و وظايف جنبش دانشجويي مي باشد، اما اين به معناي نفي حاكميت نظام ديني نيست بلكه در جهت رسيدن به چنين نظامي قابل تعريف مي باشد.
پس از گذر از دوران پرتشنج همراه با افراط گرايي در سياست بازي هاي دانشگاه كه در طول دوران دوم خرداد به ثمر نشست، دانشگاه به سمت و سوي عقلانيت سياسي همراه با فراگيري گفتمان دانشجويان اسلام گرا با محوريت تشكل هايي همچون بسيج دانشجويي، دفتر تحكيم وحدت، اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان مستقل و جامعه اسلامي دانشجويان سوق يافت كه البته اين مهم باعث گرديده است تا جريانات اسلام گرا در عين يافتن فرصتي كم نظير براي فعاليت در دانشگاه ها با چالش و آسيبي جدي روبرو گردند.
اما مهمترين آسيب و خطري كه در اين برهه جريان دانشجويي اسلام گرا را تهديد مي نمايد احساس رقابت همراه با حسادت نسبت به ديگر جريانات اسلام گراست كه سبب بسياري از تنگ نظري ها و مشكلات عديده در درون دانشگاه ها خواهد شد.
به نظر مي رسد در صورتي كه دانشجويان اسلام گرا نسبت به اهميت اين مقطع تاريخي و تاريخ ساز در جنبش دانشجويي واقف گردند و اين مسئله را درك كنند كه امروز جبهه اصلي آنها در دانشگاه ها يكي است و در حقيقت هدف متعالي آنها در يك مسير قرار دارد، مي توانند بسياري از آسيب هايي كه در اين دوره از حيات دانشگاه براي آنها به وجود آيد مصون بمانند.

 



رونمايي اولين ماهواره دانشجويي

همزمان با اجرا شدن پروژه هاي فضايي در كشور، دانشگاهها نيز تحقيقاتي را در زمينه ساخت ماهواره هاي دانشجويي آغاز كردند كه در اين راستا 14 بهمن در روز ملي فضا اولين ماهواره دانشجويي با نام «يامهدي» رونمايي مي شود.
به گزارش مهر، ساخت و پرتاب اولين ماهواره ملي با نام «اميد» پژوهشگران كشور را مصمم كرد تا با اتكاء به توانمنديهاي داخلي سد انحصار طراحي و ساخت ماهواره ها را بشكنند و در ادامه اين راه پروژه هاي هوافضا يكي پس از ديگري در دانشگاهها تعريف و اجرايي شد.
در اين راستا ماهواره دانشجويي «يا مهدي» به عنوان يك ماهواره دانشجويي به دست دانشجويان و اساتيد دانشگاههاي كشور طراحي و ساخته شد. اين ماهواره دانشجويي كه مقدمه اي براي حضور پررنگ تر دانشجويان در عرصه فناوري فضايي خواهد بود در روز 14 بهمن ماه كه روز ملي فضا نامگذاري شده است رونمايي مي شود.
دكتر رضا تقي پور وزير ارتباطات و فناوري اطلاعات به جزئيات اين ماهواره اشاره كرد و گفت: ماهواره «يا مهدي» يك ماهواره دانشجويي و تجربي است و شامل زيرمحموله هاي مخابراتي و دوربين است كه با كاربردي كردن آن درصدد تست زيرمجموعه آن هستيم.
وي اعلام جزئيات بيشتر در زمينه اين ماهواره را به 14 بهمن ماه موكول كرد.
پيش از اين نيز مسئولان دانشگاه اميركبير از ساخت ماهواره «آت ست» AUT SAT در اين دانشگاه خبر داده بودند. در اين زمينه شاهرخ مهدوي كارشناس امور قراردادهاي دانشگاه اميركبير در گفتگويي با خبرنگار مهر در اين باره گفت: اين پروژه با همكاري سازمان فضايي كشور اجرايي شده است.
اين ماهواره كه با همكاري تعداد زيادي از محققان دانشگاه اميركبير در حوزه هاي مختلف برق، كامپيوتر، هوا و فضا و پليمر ساخته شد در حدود 70 تا 80 كيلوگرم وزن دارد. ارزيابي سوانح طبيعي مانند زلزله، خشكسالي و ارزيابي محصولات كشاورزي از ماموريتهاي اين ماهواره است كه با همكاري چهار دانشكده هوافضا، مكانيك، برق، كامپيوتر با حمايت سازمان فضايي ايران در دانشگاه صنعتي اميركبير ساخته شد.
آغاز ساخت ريز ماهواره در دانشگاه
دكتر فتح الله امي عضو سازمان فضايي ايران نيز چندي پيش در گفتگو با خبرنگار مهر از ساخت ريز ماهواره ها در دانشگاههاي كشور خبر داد و گفت: در اين زمينه پروژه اي با همكاري دانشجويان و محققان همه دانشگاههاي كشور تعريف شده است.وي به جزئيات اين ماهواره اشاره كرد و افزود: ماهواره Q sat با عنوان «دانشجو» در دستور كار قرار دارد كه مراحل نهايي خود را سپري مي كند. اين ماهواره در اندازه هاي 10 در 10 در 10 سانتيمتر ساخته شده است.
امي به ماموريتهاي اين ماهواره اشاره كرد و توضيح داد: ماموريت اين ماهواره ارسال سيگنال است كه از طريق اين سيگنالها مي توان مسير آن را رصد كرد. اين ماهواره در مدارد لئو در ارتفاع 250 كيلومتر قرار مي گيرد.
ارسال موجود زنده به فضا
ارسال موجود زنده به فضا گام ديگر پژوهشگران كشور در حوزه هوافضا است كه در اين راستا دكتر محسن بهرامي رئيس پژوهشگاه هوافضا از ساخت كپسول زيستي خبر داده و گفته است: اين يك پروژه تحقيقاتي است كه حاوي يك موجود زنده است كه با استفاده از راكت به فضا ارسال مي شود.
وي با اشاره به برنامه هاي اين سازمان در زمينه ساخت راكت كاوشگر افزود: برنامه راكت كاوشگر يك برنامه مفصل است كه به صورت بين سازماني در حال اجرا است.بهرامي ساخت كپسول زيستي در راستاي ساخت راكتهاي كاوشگر را از ديگر اقدامات اين پژوهشگاه نام برد و توضيح داد: در يك بخش از اين پروژه به دنبال اين هستيم تا كپسول زيستي طراحي كنيم تا به وسيله آن موجود زنده اي را به فضا ارسال كنيم.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14