(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 13 بهمن 1388- شماره 19575
 

بهترين صدقه
مرگ زودهنگام با ظلم
تهذيب و خود سازي
ملت محبوب خداوند
بي تفاوتي عامل تشديد نابهنجاري
فرشتگان به توبه كاران دعا مي كنند



بهترين صدقه

قال الامام الكاظم (ع): عونك للضعيف افضل الصدقه.
امام كاظم (ع) فرمود:كمك كردن تو به فرد ناتوان، بهترين صدقه است. 1

1- تحف العقول، ص 414

 



مرگ زودهنگام با ظلم

كافي نقل مي كند كه مردي از صحابه و پيروان حضرت صادق (ع) به ايشان عرض كرد برادران پسرعموهايم خانه را بر من تنگ گرفته اند و مرا طوري تحت فشار و سختي قرار داده اند كه مجبورم در يك اطاق زندگي كنم و اگر در اين باره سخني بگويم (منظور شكايت پيش حاكم است) آنچه در دست آنها است مي گيرند. حضرت فرمود: صبر كن كه خداوند براي تو فرج مي رساند. آن مرد گفت من منصرف شدم از اينكه اقدامي براي آنها بكنم تا اينكه در آن سال وبايي آمد. به خدا سوگند همه آنها مردند و هيچكس باقي نماند. هنگامي كه خدمت حضرت رسيدم فرمود: بستگانت چطورند؟ عرض كردم همه آنها مردند. آنجناب فرمود: مرگ آنها به واسطه مزاحمت و ظلمي بود كه نسبت به تو ايجاد كرده بودند و قطع رحم و خويشاوندي نمودند. آيا ميل نداشتي كه آنها همين طور بر تو سخت بگيرند ولي زنده باشند؟ گفتم چرا به خدا سوگند. 1

1- داستان ها و پندها، ج1، ص 131

 



تهذيب و خود سازي

پرسش:
براي تهذيب نفس و خودسازي چه اقداماتي را بايد انجام داد و چه مراحلي را بايد طي كرد؟
پاسخ:
تهذيب نفس و خودسازي يكي از بنيادي ترين رسالت هاي زندگي هر انساني است كه درصورت موفقيت در انجام آن، سعادتمندي دنيا و آخرت را تحصيل خواهد كرد درغيراين صورت انسانيت انسان نه تنها به فعليت نخواهد رسيد بلكه سيرت حيواني در صورت انساني او غلبه پيدا كرده و او را از مسير رشد، تعالي و تكامل و عبوديت حق بازمي دارد. دراين راستا به نظر مي رسد اقدامات و مراحل زير ضروري است:
1-تعيين هدف
انسان بايد درون خود را نظاره كند، جهت دل را بنگرد و تمايلات و علاقه هاي روحي و جسمي خود را بررسي كند و ببيند آهنگ كجا دارد و به كجا ره مي پويد و اعضاي بدن و افكار خود را در راه چه اهدافي به كار مي گيرد. تمايلات و كشش هاي گوناگون برآيند مستقيم نخواهند داشت و افتان و خيزان رفتن، شخص را به مقصد نمي رساند! اگر مقصود خودسازي شد به اين هدف نمي رسد، مگر اينكه رسيدن به مقصود واقعي و محبوب حقيقي را هدف اصلي قرار دهد و آهنگ و اراده كوي دوست كند. بعد از قصد و اراده به سوي هدف، نوبت به عمل مي رسد. براي رسيدن به لقا و قرب الهي كه همان هدف نهايي زندگي و دين است، چاره اي جز اين نيست كه انسان خودش را در ظرف عبوديت حق تعالي قرار دهد.
2-ظرفيت سازي براي عمل
اين ظرفيت داراي دو مرحله زير است:
الف) قرب فرايض: يعني ايجاد ظرف انجام واجبات و ترك محرمات و به عبارت ديگر ظرف تحصيل تقوا
ب) قرب نوافل: كه به معني انجام مستحبات و ترك مكروهات و به عبارت ديگر، ظرف تحصيل ورع است.
توضيح اينكه انسان به وسيله نوافل و مستحبات، به اوج كمال مي رسد، ولي اين ظرفيت هنگامي در ساخت انسان و تعالي او مؤثر مي افتد كه شخص سالك، نسبت به تحصيل تقوا و انجام واجبات، به اطمينان رسيده باشد، زيرا مرتبه نافله بعد از واجب است و بدون تقوا، و رنج حاصل نمي شود.
3-برطرف كردن موانع ظرف عبوديت
ظرف عبوديت با سه مانع بزرگ روبه روست كه تا اين سه مانع از سر راه انسان برداشته نشود، موفقيتي حاصل نمي گردد.
مانع اول: خلقيات و ملكات اخلاقي رذيله
رذايل اخلاقي مانع از اين مي شوند كه شخص بتواند به وظايف عبادي خود به نحو صحيح و احسن عمل نمايد، به طور مثال، كسي كه داراي صفت بخل است، هرگز قادر نخواهد بود به واجبات مالي خود عمل كند.
مانع دوم: وابستگي ها و اسارت هاي انسان
عادت هاي بد، دلبستگي ها به لذات و شهوات دنيوي، مجموعه وابستگي ها و برخي گرايش هاي افراطي مادي، مانع موفقيت انسان در ظرف عبوديت و بندگي خداوند هستند و بدين منظور، سالك اگر بخواهد در اين مسير موفق باشد، بايد براي تحصيل آزادي معنوي و اخلاقي، تلاش كند و خود را از اسارت هواهاي نفساني و خواسته هاي شيطاني برهاند. اگر انسان در تحصيل آزادي و تهذيب نفساني از اسارت ها و ملكات رذيله موفق شود، آن گاه در مسير عبوديت نيز موفق خواهد بود.
مانع سوم: عدم تحصيل عقلانيت معنوي و تقويت عقل معاد
تمامي مراحل خودسازي، وابسته و مشروط به تحصيل عقلانيت معنوي و تقويت عقل معاد است.
در روايتي از امام صادق(ع) چنين آمده است: «عقل آن چيزي است كه به وسيله آن خدا عبادت مي شود و بهشت به دست مي آيد.» (اصول كافي، ج3، ص 11) هركس به مقدار تلاش هاي عقلاني خود در اين مسير موفق مي شود، و حتي ملاك سنجش انسان ها به لحاظ ارزشي و ملاك محاسبه اعمال در قيامت، به مقدار عقل انسان بستگي دارد.
راه هاي پرورش عقل
عقل انسان با تحقق امور زير پرورش يافته و تقويت مي شود:
1-تحصيل دانش و بينش معنوي و الهي
موضوعاتي ازجمله انسان شناسي، خداشناسي، دين شناسي، جهان شناسي و معادشناسي و... مي تواند عقل معاد انسان را پرورش داده و تقويت نمايد.
2-كسب تجربه عملي
انسان به هر ميزان كه در اين مسير حركت و لذت و آثار عبوديت حق تعالي را با جان خويش احساس كند، عقلش فراتر مي رود و حركت و زندگي عقلاني اش به سوي خداوند و قرب او قوت مي گيرد.

 



ملت محبوب خداوند

كريم فلاح زاده
در مقاله حاضر نويسنده با بررسي برخي آيات قرآني، محبوبيت مردم ايران را در نزد خداوند مورد بررسي قرار داده و با استفاده از منابع تفسيري اهل سنت و شيعه ادعاي خود را مستند كرده است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
دولت شهر قانونگراي پيامبر(ص)
پيامبر بزرگوار (ص) زماني كه در حجاز ماموريت يافت تا جامعه و ملتي ايماني بر پايه آموزه هاي وحياني به عنوان امت شاهد و نمونه براي جوامع بشري برپا كند، با مخالفت هاي شديدي از سوي گروه هاي قومي و ديني مواجه شد. عرب هاي شهرنشين مكه و طائف و يثرب و اعراب باديه نشين نجد و طائف و حجاز از سويي و يهوديان و مشركان و مسيحيان از سوي ديگر با ايشان از در مخالف وارد شدند و به اشكال گوناگون و روش هاي مختلف تلاش كردند تا راه را بر ايجاد چنين جامعه اي ببندند. اهانت ها و تحريم ها و محاصره اقتصادي و بازداشت در شعب ابي طالب به مدت سه سال و شكنجه ياران و دوستان جنگ هاي بدر و احد و احزاب و ده ها جنگ تحميلي ديگر از سوي عرب و اعراب هم نژاد وي و ايجاد شبهات و تهديد و توطئه از سوي يهوديان و مسيحيان، نمونه هايي از مقاومت و مخالفت همگان در برابر برپايي چنين جامعه اي بود.
آن حضرت(ص) پس از بيست و سه سال مقاومت و روشنگري و جنگ و جدال، توانست جامعه كوچك و نمونه اي همانند دولت شهرهاي يوناني در مدينه ايجاد كند و نامش را مدينه النبي يعني دولت شهر قانونگراي پيامبر بنامد. در اين جامعه بسياري از استعدادها و ظرفيت هاي بشري آشكار شد و انسان هاي زيادي به كمال روحي و معنوي رسيدند و جامعه انساني براي نخستين بار در يك شكل كامل و آرماني شكل گرفت و مدينه فاضله اي كه مردم در جست وجوي آن، فلسفه ها بافته بودند تحقق يافت. البته اين جامعه آرماني به علل مختلف تنها نمايي آغازين از ملت و جامعه كامل و آرماني بود و تنها گام هاي آغازين آن برداشته شده بود كه با مخالفت هاي گروه هاي نفاق قديم و نفاق جديد، پيامبر اكرم(ص) دريافت كه اين هسته و نمونه هاي ابتدايي و شاهد و گواه برتر، ديري نخواهيد پاييد كه از هم فرو مي پاشد و حتي ممكن است تمام زحمات و تلاش هاي بيست و سه ساله وي و خون شهداي بسيار به هدر رود. آن حضرت در اواخر عمر خويش بسيار دلتنگ و نگران بود. انديشه بازگشت مردم به عصر جاهليت، وي را رنجور كرده بود. ترس از اين كه نتواند ماموريت خويش را چنان كه بايد و شايد كامل كند او را مي آزرد و اندوهگين مي ساخت. آيات بسياري در قرآن اين اندوه و رنج حضرت را نشان مي دهد.
يكي از ترس هايي كه ايشان را بيش از اندازه مي آزرد و رنجور مي ساخت، ترس از واكنش منفي گروه ها و لايه هاي نفاق از معرفي ولي و جانشين بود كه مي بايست اين راه را بپيمايد و آن را به كمال برساند و نظام ولايي را تثبيت و جامعه آرماني را به شكوفايي و بالندگي برساند.
در آيات سوره مائده اين ترس به خوبي مشهود است. سوره مائده كه آخرين و يا يكي از سوره هاي اواخر عمر شريف آن حضرت است بيانگر تشويش ها و دل نگراني هاي آن حضرت است. ترس از اين كه با معرفي ولي الله و جانشين، مردم واكنش هاي شديد و نابخردانه اي تحت تاثير لايه هاي مختلف نفاق و جريان خزنده قدرت مدار جاهليت گرا بروز دهند و حتي خود آن حضرت و يا جانشين وي ترور و كشته شود و تمام زحمات و تلاش ها به هدر رود.
اين ترس را مي توان در آيه 76 سوره مائده به خوبي مشاهده كرد كه در آن خداوند وضعيت روحي و رواني پيامبر(ص) و اوضاع سياسي و اجتماعي جامعه را به روشني مي نماياند. خداوند ضمن دلداري به پيامبرش مي فرمايد: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس ان الله لا يهدي القوم الكافرين؛ اي پيامبر به مردم آن چه را از جانب پروردگارت در مورد معرفي پيشوايشان به سوي تو فرو فرستاده شده است ابلاغ كن و اگر اين كار را انجام ندهي رسالت خداوندي را به مردم ابلاغ نكرده اي. تو از مردم كفرپيشه بيمي به خود راه مده كه خداوند تو را از گزند آنان مصون مي دارد؛ قطعا خدا اين مردم كفر پيشه را به اهدافشان كه تباه كردن دين و زحمات رسالت است نمي رساند و آنان به مقصد و مقصود خويش نمي رسند.
آيات سوره مائده براي اين كه پيامبر(ص) را از وضعيت آينده و به بار نشستن تلاش هايش مطلع گرداند به اوضاع و احوالي اشاره مي كند كه دل پيامبر شاد مي گردد.
آن چه پيامبر(ص) را نگران كرده، وضعيت آينده ملت و جامعه اي است كه بايد از راه اسلام به تكامل آرماني برسد، ولي جريان نفاق و كفر و شرك با انواع توطئه ها و حتي نفوذ در حوزه قدرت و مديريت جامعه تلاش داشتند كه امور را به عصر جاهليت بازگردانند. آيات سوره مائده بازنماي ترس ها و نگراني هاي پيامبر و علت و عوامل آن است. آن چه در اين آيات مطرح است مساله ولايت است كه در آيات چندي از آن مانند آيات 55 و 65 و 15 و مانند آن به خوبي بيان شده است. دغدغه پيامبر اين بود كه ملت و جامعه اي، ولايت طاغوت و كافران و مشركان را بپذيرند و ولايت خداوندي و اولياي او را ترك كرده و رها سازند.
اين جاست كه نقش ايرانيان و ملت بزرگ ايران آشكار مي شود و دل نگراني هاي پيامبر(ص) را به آرامش و شادماني تبديل مي كند.
ملت ايران ، ملت محبوب خدا
در آيه 45 سوره مائده ملت ايران، ملت محبوب خداوند معرفي مي شود. ملتي كه مي تواند دين ولايي و نظام ولايي پيامبر را حفظ كرده و به آرمان هايش صورت تحقق و وقوع خارجي بخشد.
اين ملت چگونه و چرا به اين مقام مي رسد؟ چه ويژگي هايي را داراست كه مي تواند بار اين مسئوليت را به عهده گيرد؟ اگر اين ملت همان ملت محبوب خداوند است چرا از همان آغاز وحي به جاي آن كه در حجاز نازل شود و جامعه نيم بند آرماني شكل گيرد در اين سرزمين شكل نگرفت؟
پاسخ اين پرسش ها را آيات قرآني به درستي داده است. قوم عرب تنها قومي بود كه بيش از چندين سده و يا به تعبير قرآني، فترت، از آموزه هاي وحياني دور بود. مردماني خشن و بي فرهنگ كه از اصول و قوانين مكتوب آگاهي نداشتند. مردماني بي سواد و بي فرهنگ كه تنها بخشي از سنت هاي ابراهيمي با تغييراتي در ميان ايشان رواج داشت. آنان تنها مردمي بودند كه هرگز پيامبري به درستي نديده بودند و از ايمان و باورهاي الهي و آسماني تهي بودند.
مشكل ديگر اين مردم آن بود كه به فرهنگ و به ويژه زبان خويش مي باليدند و ديگر ملتها را گنگ و عجم مي شمردند كه ناتوان از بيان مطالب و مفاهيم به زبان كلمات هستند. البته در اين بخش اخير بيراهه نرفته بودند و زبان عربي داراي ويژگي هاي منحصر به فردي بود كه مي توانست مفاهيم بلندي را بي آن كه دچار تشكيك معنايي شود بيان كند ولي همين مساله موجب شده بود كه تعصبات در ايشان تقويت گردد.
قرآن بيان مي كند كه روحيه عربي چنان بود كه اگر دين و آيين اسلام به هر زبان ديگري وارد مي شد عرب ها بدان ايمان نمي آوردند. البته روحيه تعصب آميز عربي فوايدي نيز داشت كه مي توانست براي حفظ دين و آيات قرآني مفيد باشد.
در اين دوره دو ابرقدرت شرق و غرب جهان را مديريت مي كردند و كشورها و قوم ها را در ميان خويش تقسيم كرده بودند و حتي كشورهاي چين و هندوستان نيز به گونه اي تحت تأثير فرهنگ رومي و ايراني بودند و از نظر سياسي و اقتصادي از آن تأثير مي پذيرفتند.
در چنين اوضاعي اسلام وارد صحنه مي شود. مردمي كه در ميان دو ابرقدرت، زندگي مي كردند خواهان رهايي ازاقتدار فرهنگي آنها شدند و از نظر سياسي، نظام سياسي تازه اي بر پايه قوانين مالي و اقتصادي نظامي و اجتماعي جديد پي ريزي كردند.
در درون جامعه متلاشي حجاز كه نمي توان از آن به جامعه ياد كرد، دولت شهري شكل گرفت كه داراي همان پيچيدگي هاي نظام فرهنگي و تمدني شرق و غرب بود و همه عناصر و مؤلفه هاي تمدني را با خود به همراه داشت و مي توانست رقيب جديد دو تمدن ايراني و رومي شود.
مسلمانان در اين زمان مدافع روميان بودند كه گرايش آنها به توحيد واديان الهي از وضوح و روشني بيشتري برخوردار بود. از اين رو از پيروزي غرب بر شرق شادمان مي شدند، همچنانكه مشركان كه خود را ازنظر فرهنگي وابسته و مدافع فرهنگ شرقي و ايراني مي دانستند از پيروزي ايران و شرق بر غرب مسيحي شادمان مي گشتند. وضعيتي كه آن روز جامعه حجاز و نجد داشت همانند پيش از انقلاب اسلامي ايران بود كه مردم از پيروزي بلوك غرب بر بلوك شرق و اتحاد جماهير شوروي خوشحال مي شدند كه اينان ديندار و خداپرست هستند و آنان كافر و بي دين.
با مطالعه در سوره روم، وضعيت روحي و رواني مسلمانان به خوبي آشكار مي شود؛ زيرا پس از شكست روميان از ايرانيان، مشركان خوشحال شدند و آن را زمينه نابودي دين اسلام برشمردند ولي آيات نخست سوره روم مژده پيروزي روميان بر ايرانيان را به زودي در عرض سه تا هفت سال را مي دهد كه شادماني مسلمانان را فراهم مي آورد.
در چنين اوضاع و احوالي است كه پيامبر(ص) نگران دين و نظام سياسي و اجتماعي خود است. اين ترس به خاطر پيروزي روميان ويا شكست ايرانيان و يا برعكس نيست، بلكه توطئه هاي نفاق ولايه هاي متعدد و طيف هاي متنوع آن است كه جامعه و دين را به نيستي مي كشاند.
همين مسلمانان كه در آغاز از پيروزي روميان بر ايرانيان خوشحال مي شدند نخستين جنگ بيرون از مرزها و درحقيقت جنگ با كشورهاي ديگر را با روميان آغاز مي كنند. بدين ترتيب جنگ تبوك با روم در زمان پيامبر شروع مي شود و حتي جعفر بن ابي طالب معروف به جعفر طيار و عزيزان ديگري از پيامبر(ص) در اين جنگ شهيد مي شوند.
در حقيقت نخستين جنگ خارجي ميان مسلمانان و مسيحيان رخ مي دهد كه خود بيانگر خطر جدي آنان نسبت به اسلام و جامعه آرماني پيامبر(ص) بود. در اين جنگ برخي از بيماردلان كه حاضر به حضور در ميادين جنگي آن هم در بيرون مرزها نبودند، به عنوان توجيه عدم شركت در جنگ خويش، مسئله زيبايي زنان رومي را مطرح مي سازند و خود را از شركت در جنگ به دليل افتادن در فتنه زنان معاف مي دارند.
ويژگي هاي ايرانيان محبوب در قرآن
اما چگونه است ملتي كه شكست آنان موجبات شادي ملت اسلام را فراهم مي آورد به عنوان ملت محبوب خداوند مطرح مي شود و خداوند از آنان به ملت محبوب خود در آيه 45 سوره مائده ياد مي كند و پيامبر(ص) با همين مژده دلشاد مي گردد و اميدهايش در دل زنده مي شود؟
قرآن، ملت ايران را به عنوان يك ملت نه افراد و اشخاص مي ستايد. به اين معنا كه اگر در جامعه مدينه شماري با تلاش هاي پيامبر(ص) به كمال مي رسند و نمونه هايي از نسل هاي كامل را شكل مي بخشند درهيچ يك از آيات از قوم و ملت و نژادي چون ايرانيان تعريف و تمجيد نشده است.
دراين ملت و قوم چه عناصري است كه مورد توجه و محبوبيت خداوند قرار مي گيرد و به عنوان ملت محبوب معرفي مي شوند؟
ويژگي هايي كه خداوند در آيات سوره مائده براي ايرانيان برمي شمارد اموري مرتبط به روحيات و اخلاق و شجاعت آنان است.
چنان كه گفته شد مسئله ولايت و نظام ولايي و ايجاد جامعه برتر و بقاي آن از مهمترين دغدغه هاي رهبري است كه مي خواهد جامعه اي را كه با خون دل ايجاد كرده رها كند و به دنياي ديگر بشتابد. جامعه مدينه با آن همه رشد و كمال، توانايي و يا گرايشي به ولي الله اعظم ندارد و چهره نفاق و لايه هاي متعدد و طيف هاي گوناگون آن به صراحت و با نظام ولايي مخالفت مي ورزند و حتي چند بار اقدام به ترور و قتل پيامبر و ولي الله گرفتند.
از اين رو ويژگي اي كه براي ملت ايران در آيات سوره مائده مطرح شده ولايت مداري آنها است. قرآن با آن كه دوستي و ولايت طاغوت و يهود و نصارا را ممنوع كرده ولي مردم به آنان گرايش داشتند و چون آنان را ملتي با فرهنگ و متمدن مي شمردند، دوستي و ولايت آنها را براي خود افتخار مي دانستند. (مائده آيه 15)
اما ملت ايران چگونه ملتي است؟ خداوند آنان را مردماني ولايت مدار مي شمارد كه به ولايت اميرمؤمنان باور دارند و از جان و دل براي ايشان مايه مي گذارند. (مائده آيه 55) مردماني كه خداوند آنان را به ويژگي و صفت حزب الله مي ستايد. (مائده آيه 65) و آنان را به سبب همين ولايت مداري و حزب الله بودن ملت پيروز و سربلند مي شمارد. (همان)
ايرانيان، ملتي هستند كه براي ايمان و انسانها مؤمن، فروتن و متواضع هستند و حتي خود را در برابر ايمان و مؤمنان خوار و ذليل مي كنند و حاضر نيستند كه مؤمني خوار شود و در جايي به آنان اذيت و آزار رسانند، بلكه مردماني نرم و فروتن در برابر مؤمنان هستند حتي اگر سياه باشند. در نظر ايشان آن چه اصالت دارد قوم و نژاد نيست بلكه ايمان است از اين رو در برابر هر مومني خود را فروتن نشان مي دهند و نرم با ايشان برخورد مي كنند ولي در برابر دشمنان دين اسلام و مؤمنان، بسيار عزت مدار و سربلند هستند. (مائده آيه45) آنان ملتي مجاهد هستند كه تنها براي خشنودي خدا و در راه او، جهاد و مبارزه مي كنند. (همان)
ملت ايران از هيچ سرزنش و دشنامي بيم و هراس به خود راه نمي دهند و تهديد دشمنان را پوشالي و بي تاثير مي دانند. (همان)
خداوند در همين آيه بيان مي كند كه اين ويژگي، نعمت و فضل الهي است كه به اين ملت به سبب ولايت مداري و محبوبيت در نزدش داده شده است. در حقيقت عزت و اعتبار و شجاعتي كه ملت ايران به دست مي آورد فضل و بهره اي افزون بر ايشان است؛ زيرا ملتي ولايت مدار هستند و دل پيامبر(ص) را با پذيرش ولايت علي(ع) كه در آيه پس از آن بيان مي شود (آيه 55) مي پذيرند.
خداوند در آيات 45 تا 65 به صراحت اين ويژگي هاي خاص را براي ملت ايران بر مي شمارد كه بسياري از منافقان بدان حسادت مي ورزند زماني كه پيامبر(ص) دست خويش را بر شانه هاي سلمان فارسي محمدي مي گذارد و مي گويد كه ملت اين شخص است كه محبوب خدايند و خداوند در اين آيات آنان را ستوده و مي فرمايد: يا ايها الذين امنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتي الله بقوم يحبهم و يحبوبه اذله علي المومنين اعزه علي الكافرين يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومه لائم ذلك فضل الله يوتيه من يشاء والله واسع عليم، انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يوتون الزكاه و هم راكعون و من يتول الله و رسوله و الذين امنوا فان حزب الله هم الغالبون؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد هركس از شما از دين خود برگردد (مانند منافقان و مرتدين ديگر) و به كفر (نسبت به دين و ولايت) گرايد، بداند كه دين خدا بي ياور نمي ماند؛ زيرا ديري نمي گذرد كه خداوند مردمي را مي آورد كه آنان را خداوند دوست مي دارد و آنان نيز خداوند را دوست مي دارند. در برابر مومنان مردماني فروتن هستند و به آنان مهر و محبت مي ورزند ولي در برابر كافران عزت مدار و سرفرازند در راه خدا پيكار مي كنند و در كارهايشان از سرزنش هيچ سرزنش كننده اي بيم ندارند. اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد عطا مي كند و خدا بخششي گسترده و فضلي بي پايان دارد و به كساني كه درخور بخشش هستند (مانند ايرانيان) مي دهد و او داناست كه چه كند.
جز اين نيست كه عهده دار امور و ولايت امر شما، مومنان، خدا و پيامبر و كساني هستند كه ايمان آورده اند و در همان حال نماز و ركوع زكات مي دهند (يعني اميرمومنان علي(ع))هر كس كه خدا و رسولش و كساني را كه ايمان آورده و از خصلت يادشده برخوردارند (علي(ع) را به ولايت و سرپرستي خويش برگزيند،» آن ملت پيروز است چرا كه حزب الله هستند و حزب خدا پيروز و چيره بر دشمنان است.»
اين ها خصلت هاي ملت محبوب خدا يعني ايرانيان است كه در اين آيات به روشني معرفي شده است.
ايرانيان در روايات تفسيري
بنا به نقل مفسران شيعه (التبيان، ج 3، ص 253؛ مجمع البيان، ج 3، ص 781) و مفسران سني (تفسير ماوردي، ج 1، ص 435؛ كشف الاسرار، ج 2، ص 027) هنگامي كه آيه 331 نساء نازل شد: «ان يشاء يذهبكم ايها الناس و يأت باخرين و كان الله علي ذلك قديرا= اي مردم اگر او بخواهد شما را از ميان مي برد و افراد ديگري را به جاي شما مي آورد و خدا بر اين كار تواناست.» پيامبر(ص) دست به پشت سلمان زد و فرمود: آنها عجم و فارس، قوم سلمان هستند.
در آيه 56 سوره مائده مي فرمايد اي كساني كه ايمان آورده ايد هر كسي كه از شما از آيين خود بازگردد ]به خدا زياني نمي رساند و[ خداوند در آينده جمعيتي را مي آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نيز او را دوست دارند. در برابر مؤمنان، فروتن و در برابر كافران نيرومندند. آنها در راه خدا جهاد مي كنند و از ملامت سرزنش كنندگان هراسي ندارند. روي سخن با مرتداني است كه طبق پيش بيني قرآن از آيين اسلام روي برمي گردانند. خداوند در اين آيه به مسلمانان عرب هشدار مي دهد كه اگر شما از دين باز گرديد خدا به جاي شما گروهي را مي آورد كه داراي صفاتي ممتاز بوده، دين خدا را ياري خواهند كرد. برخي مفسران اهل سنت (كشف الاسرار، ج3، ص741؛ الكشاف، ج1، ص646؛ التفسير الكبير، ج21، ص19-02) و تشيع (مجمع البيان، ج3، ص123). مقصود از آن قوم را ايرانيان دانسته و نوشته اند: چون اين آيه نازل شد، ياران رسول خدا از آن حضرت پرسيدند: آنها چه كساني هستند كه اگر ما بازگرديم خدا آنان را جايگزين ما مي كند؟ در آن هنگام، سلمان فارسي نزد رسول خدا بود. پيامبر(ص) دست خود را بر دوش او نهاد و فرمود: اين و كسان او (هذا و ذووه) يا مردمي كه اين از آنان است. سپس رسول خدا گفت: اگر دين در ستاره ثريا باشد، هر آينه مرداني از فارس به آن دست خواهند يافت.
در تفسير آيه: «الا تنفروا يعذبكم عذابا اليما و يستبدل قوما غيركم و لاتضروه شيا والله علي كل شيء قدير= اگر (به سوي ميدان جهاد) حركت نكنيد، شما را مجازات دردناكي مي كند و گروه ديگري غير از شما را به جاي شما قرار مي دهد و هيچ زياني به او نمي رسانيد و خداوند بر هر چيزي تواناست». (توبه 93) از سعيدبن جبير نقل شده كه مراد از قوم ديگر، ابناي فارس هستند. (الكشاف، ج2، ص172؛ مجمع البيان، ج5، ص74؛ تفسير قرطبي، ج8، ص19).
بخش پاياني آيه 83 محمد: «و ان تتولو يستبدل قوما غيركم ثم لايكونوا امثالكم»، هشداري است به عرب مسلمان كه اگر قدردان نعمت پاسداري از آيين پاك اسلام نباشند و از آن، روي برگردانند، خداوند اين مأموريت را به گروه ديگري خواهد سپرد كه در ايثار و فداكاري و نثار جان و مال در راه خدا به مراتب از آنان برترند. آورده اند كه پس از نزول اين آيه، برخي صحابه از رسول خدا پرسيدند: مقصود از اين گروهي كه خداوند به آنان اشاره كرده چه كساني هستند؟ در آن هنگام سلمان كنار پيامبر بود. آن حضرت دستش را بر ران او زد و فرمود: سوگند به خدايي كه جانم در دست اوست، او و قومش اگر ايمان به ثريا آويخته باشد آنها بدان دست خواهند يافت (جامع البيان، ج31، ج62، ص68؛ الكشاف، ج4، ص132؛ مجمع البيان، ج9، ص461). امام صادق(ع) نيز آنان را غيرعرب و از موالي دانسته است (مجمع البيان، ج9، ص461؛ نورالثقلين، ج5، ص64.) بنا به نقل برخي مفسران با نزول اين آيه پيامبر خدا خوشحال شد و فرمود: «هي احب الي من الدنيا= اين براي من محبوب تر است از دنيا.» (التبيان، ج9، ص113؛ تفسير قرطبي، ج61، ص171).
مطابق قولي از ابن عباس و مجاهد، در تفسير آيه: «قل للمخلفين من الاعراب ستدعون الي قوم اولي بأس شديد تقا تلونهم او يسلمون= ...به بازماندگان از اعراب بگو: به زودي از شما دعوت مي شود كه به سوي قومي نيرومند و جنگجو برويد و با آنان پيكار كنيد تا اسلام بياورند» (فتح/61) (مراد از قوم نيرومند و با صلابت، ايرانيان هستند. (جامع البيان، مج 31، ج62، ص710-801؛ مجمع البيان، ج9، ص671؛ روض الجنان، ج71، ص533)
مسلم در صحيح خود از ابوهريره روايت كرده است كه گفت: ما نزد پيامبر بوديم كه سوره جمعه نازل شد: «هوالذي بعث في الاميين رسولا= ...او كسي است كه در ميان مردم بي سواد، رسولي از جنس خودشان مبعوث كرد...» آن حضرت اين آيه را تلاوت كرد تا به آيه: «و ءاخرين منهم لما يلحقوابهم= (همچنين) رسول بر گروه ديگري كه هنوز به آنها ملحق نشده اند...» (جمعه/3) رسيد. يكي از صحابه از آن حضرت پرسيد:مقصود از كساني كه هنوز به ما نپيوسته اند كيان اند؟ رسول خدا دست مباركشان را بر سلمان كه در جمع ما حضور داشت، نهاد و فرمود: اگر ايمان در ثريا باشد، هر آينه مرداني از آنها (ايرانيان) بدان دست خواهند يافت مانند اين روايت به طرق ديگر نيز از قيس بن سعدبن عباده و... نقل شده است. سيوطي اين روايت را از برخي كتب حديث، از جمله صحيح بخاري، صحيح مسلم و... از رسول خدا(ص) نقل كرده است (الدر المنثور، ج8، ص215-351). قرطبي بهترين تفسير «و آخرين منهم» ايرانيان مي داند (التبيان، ج9، ص113؛ تفسير قرطبي، ج61، ص171). شايد به اين اعتبار كه دانشمندان فراواني از ميان آنها برخاسته اند.
برخي مفسران چون ميبدي، آلوسي و رشيدرضا ذيل آيه: «فان يكفر بها هؤلاء فقد وكلنا بها قوما ليسوا بها بكافرين» (انعام/98) مقصود از قومي را كه در راه كفر گام برنمي دارند و در برابر حق تسليم اند ايرانيان دانسته اند كه به زودي اسلام را پذيرفته، در پيشرفت آن، با تمام قوا كوشيدند و دانشمندان آنها در فنون مختلف اسلامي كتابهاي فراواني تأليف كردند. (صحيح مسلم، ج7، ص291؛ جامع البيان، مج41، ج82، ص221؛ كشف الاسرار، ج01، ص96-79؛ الدر المنثور، ج8، ص215-351). برخي ذيل اين آيه روايتي ازپيامبر(ص) آورده اند كه آن حضرت قريش را بهترين عرب و فارس را بهترين عجم معرفي كرد (كشف الاسرار، ج3، ص814؛ روح البيان، ج8، ص625.)
به موجب روايتي، امام صادق(ع) هنگامي كه آيه: «فاذا جاء وعد اولهما بعثنا عليكم عبادا لنا اولي بأس شديد» (اسراء/71) را تلاوت فرمود، از آن حضرت پرسيده شد: مراد از قوم رزمنده و پيكارجو در اين آيه كيان اند؟ فرمود: به خدا سوگند آنان اهل قم هستند. (بحارالانوار، ج75، ص612.)

 



بي تفاوتي عامل تشديد نابهنجاري

خليل آقاخاني
نكوهش بي تفاوتي
يكي از شعارهاي انقلابي در دوره مبارزه با طاغوت شاهنشاهي، دعوت به همگرايي از سوي انقلابيون مسلمان بود كه گاه با نكوهش بي طرفي انجام مي شد. شعار بي طرفي، بي شرفي، زمزمه مردمي بود كه از بي تفاوتي گروهي از ملت به سختي رنج مي بردند.
اصولا نسبت هر كسي با فضيلت و هنجار و يا رذيلت و نابهنجاري مي تواند به اشكال متفاوتي نمود پيدا كند. يا شخص خود اهل هنجار است و نسبت به نابهنجاري در همان حوزه سكوت مي كند و بي تفاوت مي گذرد و يا اين كه در برابر آن واكنش نشان مي دهد و به شكل ناهي از منكر خودنمايي مي كند.
صورت ديگر آن است كه شخص خود كژرفتار و اهل نابهنجاري هاست ولي كسي را به آن نمي خواند، هر چند به سبب اجتماعي بودن، خود به خود عامل دعوت ديگران به آن است و يا آن كه ديگران را در عمل و گفتار به نابهنجاري و گسترش آن مي خواند.
براي روشن شدن موضوع، مثالي ذكر مي كنيم. در كوفه زمان امام حسين(ع) نسبت به نابهنجاري هاي عصر يزيدي، همه اين كنش ها و واكنش ها وجود داشت.
عده اي از مردم خود اهل هنجارها بوده و نسبت به نابهنجاري هاي حكومتي و ظلم و ستم و خروج عملي دولت از دين، واكنش نشان مي دادند. آنان در آغاز به سبب جو عمومي و گفتمان غالب بر كوفه، اكثريتي را شكل مي بخشيدند كه به امام(ع) نامه مي نويسند، ولي پس از حضور شمشير، قدرت، تطميع و تهديد، نوعي نفاق را در پيش مي گيرند كه از آن رفتار منافقانه، به عنوان دل ها با امام(ع) و شمشيرها عليه امام(ع) تعبير شده است.
گروهي ديگر مردمي بودند كه نسبت به نابهنجاري ها سكوت مي كنند و با اعلام بي طرفي، به كنجي مي خزند و يا از شهر كوفه به جاهاي ديگر فرار مي كنند.
گروه سوم كساني بودند كه خود اهل نابهنجاري بودند ولي كسي را به آن دعوت نمي كردند و گروه چهارم كساني بودند كه به نابهنجاري نيز دعوت مي كردند. اين گروه سوم و چهارم در حقيقت يك گروه بيش تر نيستند؛ زيرا هر دو در عمل، دعوت كنندگان به نابهنجاري با عمل و قول بودند.
گروههاي اجتماعي سه گانه در قرآن
قرآن در آيات 164 تا 166 سوره اعراف در رابطه با هنجارها و نابهنجاري ها از سه گروه اجتماعي سخن به ميان مي آورد: 1.كساني كه خود مرتكب نابهنجاري بودند؛ 2.كساني كه اهل هنجارهاي اجتماعي بوده و نسبت به نابهنجاري سكوت و اعلام بي طرفي و يا بي تفاوتي مي كردند؛ 3.و گروه سوم كه خود نه تنها اهل هنجارهاي اجتماعي بودند، بلكه ديگران را به معروف و هنجارها دعوت و از منكر و نابهنجاري ها باز مي داشتند. به عبارت ديگر گروهي كه مرتكب منكر مي شدند و گروهي كه نسبت به اين منكر بي تفاوت بودند و گروه سوم كه ساكت ننشسته و نهي از منكر مي كردند.
خداوند بيان مي دارد كه افراد بي تفاوت و بي طرف، به امركنندگان به معروف و نهي كنندگان از منكر مي گفتند: چرا اين ها را پند و موعظه مي دهيد و از منكر و نابهنجاري ها باز مي داريد؟ مگر خود خدا اينان را به گناهانشان در دنيا هلاك نمي كند يا شكنجه نمي نمايد؟ پس چرا ما بايد دخالت كنيم؟
بازدارندگان از نابهنجاري مي گفتند: ما اين كار را براي داشتن عذر در نزد پروردگار خويش انجام مي دهيم؛ زيرا وظيفه ماست تا ديگران را از كارهاي ناپسند بازداريم و به كارهاي نيك دعوت كنيم و شايد با اين كارمان ايشان اهل تقوا شوند و از پلشتي ها و نابهنجاري ها پرهيز كنند. اين همان معناي سوره والعصر است كه نجات يافتگان از خسران را تنها اهل ايمان و عمل صالحي مي داند كه ديگران را به حق و كار نيك و صالح مي خوانند. خداوند در ادامه در آيه 165 بيان مي كند كه از اين سه گروه، تنها كساني را كه امر به معروف و نهي از منكر، كرده بودند، نجات داده و دو گروه بي طرف و عامل منكر را به ميمون و بوزينه تبديل كرده و آنان را اينگونه به هلاكت رسانده است.(آيه 166)
در عصر عاشورا نيز گروه بي تفاوت و بي طرف اين گونه مجازات شدند كه گرفتار حجاج بن يوسف ثقفي شدند و تا سالهاي سال بلكه بيش از هزار سال است كه از آثار بي طرفي و بي تفاوتي در عذاب و شكنجه الهي هستند؛ زيرا همه چيز هستي، لشكريان خداوند هستند و گاه ابليس نيز در نقش جنود الهي عمل مي كند؛ چرا كه خداوند برخي از ظالمان را به برخي ديگر دفع مي كند.
اكنون اگر مردم عراق و فلسطين و افغانستان و هر كشور ديگر اسلامي بخواهند عزت و اقتدار الهي خويش را بازيابند بايد دست از نابهنجاري و نيز بي تفاوتي بردارند و با قيام عملي و نهضت مردمي ريشه نابهنجاري را خشك كنند تا از عذاب و هلاك الهي در امان مانند.

 



فرشتگان به توبه كاران دعا مي كنند

از حكيمي پرسيدند:
ما زياد گناه مي كنيم، چه كنيم؟
گفت: زياد توبه كنيد!
گفتند: هر بار توبه مي كنيم پس از مدتي توبه مي شكنيم.
گفت: باز هم توبه كنيد!
گفتند: توبه زياد مگر مورد قبول است؟
گفت: خداوند فرموده است كه «توابين» (1) را دوست دارد! بنابراين نه تنها گناهانشان را مي بخشد بلكه آنها را دوست هم دارد!
گفتند: اگر كسي توبه كند و سعي نمايد كارهاي خطايش را جبران نمايد، دعاهاي مومنان شامل حالش مي شود؟
گفت: بله نه تنها دعاي مومنان بلكه دعاي فرشتگان هم شامل حالش مي شودخداوند متعال در اين باره فرموده اند:... و يستغفرون للذين آمنوا... فاغفر للذين تابوا و اتبعوا سبيلك
و قهم عذاب الجحيم.
(و فرشتگان) براي اهل ايمان آمرزش مي طلبند و مي گويند به لطف خاص خود گناه توبه كاراني كه راه رضاي تو را مي روند ببخش و آنها را از عذاب دوزخ حفظ كن.(2)
1- بقره 222
2- غافر7

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14