(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 13 بهمن 1388- شماره 19575
 

چرا جنگ نرم ؟!
سفر به ظفار خاطره هفتم ؛ روزنامه نگار يا عروسك خيمه شب بازي- 11
روزهاي گمشده- خاطرات احمد اللهياري

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




چرا جنگ نرم ؟!

مهار تاثير ايران بر جهان اسلام 28/12/1377
حقيقت آن است كه امپراتوري بين المللي زر و زور، به سردمداري امريكا، با همه توان خود در برابر تأثير جمهوري اسلامي بر جهان اسلام، به جدّ و جهد مشغول است. رژيم امريكا و شبكه بين الملل صهيونيزم با مأيوس شدن از مقابله نظامي و اقتصادي با ايران اسلامي، اينك بر تلاش تبليغي و سياسي خود افزوده اند.
شكستن سلطه غرب توسط انقلاب براي مراكز قدرت خسارت كمي نيست 9/12/1379
اين انقلاب و اين نظام و اين حركت عظيم مردمي آمده و اين سلطه و اتوريته تحكم آميز غربي را در اين كشور شكسته است. امروز در كشور ما ارزش هاي غربي به صورت قانوني و رايج وجود ندارد. امروز دادن منافع كشور به بيگانگان، در كشور ما يك امر مذموم محسوب مي شود. امروز سفره اي را كه با هزاران طمع در اين كشور پهن كرده بودند - به خصوص امريكاييها - جمع شده مي بينند؛ اين براي مراكز قدرت و تسلط جهاني خسارت كمي نيست.
چرايي جنگ نرم 14/3/1381
علت اين كه جريانهاي مسلط عالم و سياستهاي استكباري - و در رأس آنها امريكا - عليه جمهوري اسلامي اين همه تلاش مي كنند، اين است كه مي خواهند اين كانون و سرچشمه را در اين جا از بين ببرند؛ مي دانند تا اين چشمه مي جوشد و تا كانون اين فكر نو در اين جا زنده است، در دنيا نمي توانند ملتها را از عدالتخواهي و حق طلبي شان مأيوس كنند.
هويت بسيج، عامل دشمني و تهاجم دشمنان با آنان
02/ 06/ 1384
امروز اگر شما جلوه هاي زيباي پرشور حضور جوانان را در صحنه هاي پرخطر فلسطين و لبنان مشاهده مي كنيد، اين الگوگيري از بسيج است. امروز اگر بيداري جوانان دانشجو را در سرتاسر دنياي اسلام مي بينيد، اين الگوگيري از بسيج است. بسيج يعني حركت عظيم ملت ايران، همراه با آگاهي؛ احساس آميخته با عقلانيت؛ حركت و عمل آميخته با مبناي فكري؛ عملگرايي همراه با آرمانگرايي و ديدن افق هاي دوردست؛ اينها مجموعه اي است كه ذهنيت و هويت بسيج را تشكيل مي دهد. به همين جهت است كه از اول انقلاب تا امروز، بسيج خار چشم دشمنان بوده؛ چه دشمنان داخلي و چه دشمنان خارجي. هميشه بسيج مورد تهاجم لفظي و عملي دشمنان قرار داشته است. سمپاشي و لجن پراكني عليه بهترين جوانان اين كشور كه در صفوف بسيج مستقرند، مخصوص يك دوره از دوره هاي پس از انقلاب نيست؛ از اول بوده، تا امروز هم بوده است؛ خواهد بود؛ بعد از اين هم خواهد بود. البته دشمنان موفقيتهاي بسيج را مي بينند. بسيج در ميدان دفاع مقدس از خود حركتي نشان داد كه براي دنيا شگفت آفرين بود.
غرب روي منطقه خاورميانه برنامه داشت 29 / 03/ 1385
غرب، بعد هم در آخر ميراث خوار غرب - امريكا - روي منطقه
خاور ميانه برنامه ريزي دارند. حالا در اين منطقه حساس كه در آن نفت و منطقه راهبردي و استراتژيك جغرافيايي و سياسي و همه چيز هست، ناگهان دولتي به نام «جمهوري اسلامي»، با اصول خودش و با ضديت با مباني ظالمانه و سياست متجاوزانه امريكا، سر بلند كرده است. بعضي ها مي گويند: شما چرا لج امريكا را در مي آوريد؟ لج امريكا را ملت درآوردند؛ شما درآورديد؛ جمهوري اسلامي را تشكيل داديد، لج امريكا درآمده.
نفي و اثبات انقلاب اسلامي، دليل دشمني آمريكا
و شبكه صهيونيستي دنياست
علت دشمني عميق و آشتي ناپذير استكبار و در رأس آنها آمريكا و شبكه صهيونيستي دنيا با جمهوري اسلامي، اين حرف هائي كه گاهي گوشه و كنار گفته مي شود - چه چيزهائي كه آنها شعارش را مي دهند، چه تصوراتي كه بعضي در داخل مي كنند - نيست. مسئله اين است كه جمهوري اسلامي يك «نفي» با خود دارد، يك «اثبات».
نفي استثمار، نفي سلطه پذيري، نفي تحقير ملت به وسيله قدرت هاي سياسي دنيا، نفي وابستگي سياسي، نفي نفوذ و دخالت قدرت هاي مسلط دنيا در كشور، نفي سكولاريسم اخلاقي؛ اباحي گري؛ اينها را جمهوري اسلامي قاطع نفي مي كند .
يك چيزهائي را هم اثبات مي كند: اثبات هويت ملي، هويت ايراني، اثبات ارزش هاي اسلامي، دفاع از مظلومان جهان، تلاش براي دست پيدا كردن بر قله هاي دانش؛ نه فقط دنباله روي در مسئله ي دانش، و فتح قله هاي دانش؛ اينها جزو چيزهائي است كه جمهوري اسلامي بر آنها پافشاري مي كند. اين نفي و اين اثبات؛ اينها دليل دشمني آمريكا و دشمني شبكه صهيونيستي دنياست.
تهاجم و شبيخون فرهنگي براي كم كردن از محتواي نظام است
امروز ملت ما در مقابل خود يك جبهه گسترده اي را ملاحظه مي كند كه با همه توان خود درصدد اين است كه انقلاب اسلامي را از خاصيت و اثر ضد استكباري بيندازد. از اول پيروزي انقلاب، همان جبهه سعي اش اين بود كه نگذارد جمهوري اسلامي كه مولود انقلاب است، پا بگيرد؛ همه تلاش خودشان را كردند كه جمهوري اسلامي را از بنيان نگذارند رشد كند، و البته نتوانستند. اقدام سياسي كردند، محاصره اقتصادي كردند، جنگ تحميلي را هشت سال بر اين ملت تحميل كردند، دشمنان اين ملت را تجهيز كردند، وسوسه هاي دروني را به جان انقلاب و نظام جمهوري اسلامي انداختند، نتوانستند. به اين نتيجه رسيدند كه نظام جمهوري اسلامي را نمي شود ساقط كرد؛ چون مدافع آن، حامي آن، سينه هاي سپركرده ي مردم مؤمن است؛ ميليون ها انسان مؤمن اين نظام را نگه داشته اند. بحث مسئولين و دولت و بحث اينها نيست. يك وقت يك نظام قائم به چند نفر است و يك عده مرتزقه يك نظامند؛ آن نظام براي استكبار خطري ندارد. يك وقت يك نظام متكي به ايمان هاي مردم است، متكي به دل هاي مردم، به پشتيباني عميق مردم است، اين نظام را نمي شود تكان داد. اين را استكبار فهميده است. همين راهپيمائي ها، همين 22 بهمن امسال شما مردم، اين يك نمايش بسيار باشكوه و پرعظمت بود. پيشرفت هاي علمي، حضور جوان ها در صحنه هاي مختلف، شعارهاي انقلاب كه خوشبختانه زنده تر از پيش شده است - كسي از مسئولين با شرمندگي نسبت به شعارهاي انقلاب مواجه نمي شود؛ افتخار مي كنند به استقلال، به آزادي، به اسلام، به اين قانون اساسي معتبر و پرمغز و پرمعنا - نشان مي دهد كه نظام را نمي شود تكان داد. آنها به اين نتيجه رسيده اند كه بايد از محتواي نظام هرچه مي توانند كم كنند. اين تهاجم فرهنگي كه بنده چند سال قبل گفتم، اين شبيخون فرهنگي كه انسان در بخش هاي مختلف علائم آن را مشاهده مي كرد و امروز هم انسان آن را در بخش هاي مختلفي مي بيند، به اين نيت است؛ با اين قصد است؛ انقلاب را از محتواي خود، از مضمون اسلامي و ديني خود، از روح انقلابي خود تهي كنند و جدا كنند. اين، از همان نقاط حساسي است كه هوشياري مردم را مي طلبد... اهميت حوادث را بايد ملت ما درك كند؛ و خوشبختانه امروز درك مي كنند؛ ملت كاملاً هوشيارند. خود اين هم يكي از بركات انقلاب و نظام جمهوري اسلامي بوده است. مردم بيدار شده اند، قدرت تحليل پيدا كردند.
علت حمله نظام سلطه
به جمهوري اسلامي
آنها براي حمله به جمهوري اسلامي استدلال دارند. به نظر من استدلالشان از ديدگاه آنها استدلال تامي است. در يك نقطه بسيار حساس جهان از لحاظ جغرافيائي، يعني اين نقطه خاورميانه، خليج فارس، درياي سرخ، شمال آفريقا، بخشي از مديترانه - اين حوزه عظيمي است ديگر- مجموعه امت اسلامي واقع شده. الان شما ببينيد از اين پنج تا، شش تا گذرگاه آبي حساس حياتي كه در دنيا وجود دارد، سه تايش توي اين منطقه است: تنگه هرمز است، كانال سوئز است، باب المندب است. اينها گذرگاه هاي مهمي است كه تجارت جهاني متوقف به اينهاست. شما نقشه جهان را برداريد جلوي رويتان نگاه كنيد، خواهيد ديد كه اين چند تا مركز چقدر براي ارتباط تجاري و ارتباط اقتصادي دنيا مهم است. بنابراين، اين منطقه، منطقه حساسي است. حالا در اين منطقه بسيار حساس، يك قدرتي دارد قد مي كشد و روزبه روز خودش را بيشتر نشان مي دهد. اين قدرت با همه خواسته هاي استكباري و دستگاه هاي كمپاني ها و شبكه هاي عظيم اقتصادي مفسد في الارض مخالف است؛ با نظام سلطه مخالف است، با سلطه گري مخالف است، با ظلم مخالف است؛ خوب، اين خيلي براي دستگاه استكبار مهم است. دستگاه استكبار فقط ايالات متحده آمريكا نيست، يا فلان رئيس جمهور و فلان دولت آمريكا يا فلان كشور اروپائي نيست؛ دستگاه استكبار يك شبكه عظيم تري است كه شامل اينهاست؛ شبكه صهيونيستي هست، شبكه تجار اساسي بين المللي هست، مراكز پولي عظيم دنيا هست؛ اينها هستند كه مسائل سياسي دنيا را دارند طراحي مي كنند؛ دولت ها را اينها مي آورند، اينها مي برند. اين مجموعه كه تويش دولت ايالات متحده هست، دولت هاي اروپائي هستند، خيلي از اين نفت خوارهاي ثروتمند منطقه خودمان هستند، با يك چنين قدرت رو به رشد رو به اعتلاي در حال قدكشي به شدت مخالفند؛ بنابراين هرچه بتوانند، در مقابله او كار مي كنند. توي اين سي سال هم بيكار نماندند، هرچه بگذرد هم باز بيكار نمي مانند؛ مگر آن وقتي كه شماها همت كنيد؛ شما جوانها كشور را از لحاظ علمي، از لحاظ اقتصادي، از لحاظ امنيتي به نقطه اي برسانيد كه امكان آسيب پذيري اش نزديك به صفر باشد؛ آن وقت كنار مي كشند و توطئه ها تمام خواهد شد. ايني كه من توي اين چند سال به دانشگاه ها مرتب راجع به مسائل علم و تحقيق و پژوهش و نوآوري و جنبش نرم افزاري و ارتباط صنعت و دانشگاه و اينها اين همه تأكيد كردم، براي خاطر اين است كه يك ركن امنيت بلندمدت كشور و ملتتان علم است.

 



سفر به ظفار خاطره هفتم ؛ روزنامه نگار يا عروسك خيمه شب بازي- 11
روزهاي گمشده- خاطرات احمد اللهياري

از اوايل دهه 1350 تبليغات وسيع و پرحجمي از سوي خبرگزاري هاي خارجي عليه دخالت ايران در جنگ عليه «سازمان آزاديبخش ظفار» به راه انداخته شد.
اين تبليغات از دو سو عليه ايران صورت مي گرفت. يك سو از جانب «بلوك شرق» يعني جهان كمونيسم كه جهان را از طريق عينك «ماركسيسم، لنينيسم » مي ديد و مواضع خود را براساس ماترياليسم دياليك تيك و در اين گونه مسائل بر اساس «ماترياليسم تاريخي» ژوزف استالين اتخاذ مي نمود و از ديگر سو، «جهان آزاد» كه روابط و مناسبات آن براساس «گزارش آزاد سرمايه» معين مي شد و ظاهراً بيشترين تأكيدش بر حقوق انسان به عنوان يك «فنومن» و پديده اجتماعي بود و با اين درك و دريافت، بيش از هر چيز خود را متعهد به «اومانيسم»
- انسان گرايي - مي دانست.
البته ذكر اين نكته ضروري است كه ماركسيست ها هم خود را بيش از آنان متعهد به انسان مي دانستند و چون تلاش و مبارزاتشان براي رفع ستم طبقاتي و ريشه كن ساختن استثمار فرد از فرد بود، خود را «اومانيستي»ترين مكتب فكري جهاني مي دانستند.
باري، در چنين فضايي هجوم تبليغاتي از دو سو انجام مي شد. ماركسيست ها ايران را رژيمي كه به دليل خيانت پيشگي رهبرانش در مسيري ضدانساني گام مي زند و ارتش آن به فرمان اردوگاه امپرياليسم و غارت و چپاول براي تداوم استثمار (بهره كشي) از طبقات زحمتكش تجهيز شده، افزون بر سركوب قرون وسطايي نيروهاي مترقي و مبارزان داخل ايران، كم كم پاي به خارج از مرزهاي ايران مي گذارد و در اجراي وظيفه اي كه جهان سرمايه داري به عنوان «ژاندارم خليج» به او اعطا كرده است، خون سرباز ايراني را در راه اهداف امپرياليستي به خاك مي ريزد و سلاح و جنگ افزاري را كه به قيمت غارت منابع و ثروت مردم اين مرز و بوم به دست آمده است، در راه حفظ و بقاي حاكميت غرب و تأمين منافع استعماري كارتل ها و تراست هاي فرامليتي به كار مي گيرد. در اين مورد خاص برخي از گروههاي درون كنفدراسيون دانشجويان ايراني و نيروهاي حزب توده و راديويي كه با نام «پيك ايران» و «راديو پكن» هر شب به زبانهاي فارسي و كردي و تركي برنامه اجرا مي كرد، نوكر بي جيره و مواجب و شايد با جيره و مواجب اين اردوگاه بودند و بيانيه ها و تبليغات گروههاي ماركسيستي اعم از جناح هاي طرفدار چين و مائوتسه تونگ و جناح هاي طرفدار كرملين را ترجمه و ضمن چاپ در نشريات هفتگي و ماهانه و پخش از «راديو پيك ايران »و اكثراً« راديو پكن» به صورت اعلاميه هاي جداگانه هم چاپ مي كردند و در سطح جهان توزيع مي نمودند كه اين گونه بيانيه ها در سطح وسيعي به ايران مي رسيد و توزيع مي شد. اين گونه بيانيه ها - البته آن دسته اش كه متعلق به چين و طرفداران مائوتسه دون بودند، در كنار كتاب هاي مائو - كه مثلاً درباره ضرورت مبارزه عليه اشغالگران ژاپني بود - به صورت كاملاً ريز كه 68 صفحه آن جمعاً بر روي يك كاغذ بسيار نازك در ابعاد 30 در 50 ماشين چاپ و صفحه گذاري مي شد كه براي خواندن آنها بايد حتماً از ذره بين هاي قوي استفاده كرد، چون ماشين هاي فتوكپي كه بتواند اين ستون را سريعاً و در اندازه هاي دلخواه بزرگ كند وجود نداشت. در آن ايام تعداد معدودي ماشين فتوكپي به ايران آمده بود كه اغلب در اختيار دفتر وزارتي وزارتخانه ها بود و ابتدا بايد از آن نگاتيو تهيه كرد و سپس و با كاغذ ديگري آن را مبدل به پوزيتو نمود.
اما خبرگزاري ها و روزنامه هاي غربي، هميشه اين گونه اقداماتشان بستگي به برخورد دولت داشت. اگر دولت حق و حساب آنها را مي داد و كمك هاي لازم را در قالب رپرتاژ آگهي يا كمك هاي مستقيم به آنان مي نمود، هيچ خبري در اين مورد نداشتند، اما اگر اندكي اين مثنوي به تأخير مي افتاد، رفتار غيرانساني ايران با مبارزان داخل مرز و لشكركشي ايران به ظفار تيتر اول اين گروه از جرايد بيگانه بود.
دسته ديگر از جرايد هم در چارچوب جرايد وابسته به سرمايه داري وجود داشت كه ظاهراً غيروابسته بود و به هر صورت اخبار اين مسائل و رويدادها را منتشر مي كردند كه من امروز پس از گذشت حدود چهل سال يقين دارم كه اين جرايد به ظاهر مستقل و متعهد در شمار جرايد حقوق بگير از بلوك شرق بودند و سبيل آنها از جانب آنان يا گروههاي قدرت ديگري كه با كارتل ها و تراست هاي فعال مايشاء در ايران تضاد و درگيري داشتند، چرب مي شد.
اولين اخبار تحركات درباره ظفار كه بخشي از سلطان نشين عمان بود، از اواخر دهه 1330 در جرايد ايران خودنمايي كرد و اخبار رسيده حاكي از درگيري انقلابيون اين سامان بانيروهاي انگليسي داشت و طبق معمول دعوا بر سر لحاف ملانصرالدين، يعني نفت بود. (1)
انقلابيون ظفار كه در جرايد ايران به عنوان «شورشيان» از آنان ياد مي شد، خواستار جلوگيري از استثمار مردم عمان بودند. اينان از جانب اردوگاه كمونيسم حمايت مي شدند. آنچه در اين سامان گذشت، بخشي از تاريخ اين سرزمين است. فشار اين انقلابيون تا آن حد گسترش يافته بود كه دولت انگلستان - كه به عنوان قيم دولت هاي كوچك و شيخك هاي خليج فارس و درياي عمان عمل مي كرد، سرانجام تصميم گرفت تا در شكل و ظاهر انقلابي سلطان عمان را كنار بگذارد و پسرش سلطان قابوس را طي يك بازي به نام كودتا، حاكم بر اين سرزمين سازد.
پس از بركناري سلطان عمان تا مدتي روزنامه ها سرشار از گزارش هاي گزافه آميز درباره عمان و سلطان عمان و ساكنين فقير آن و چگونگي رفتارش با مردم اين سامان بود. به خاطر دارم در گزارشي كه پس از كودتاي«سلطان قابوس» عليه پدرش در جرايد غرب چاپ شد، حكايت از اين داشت كه در قصر سلطان عمان دهها نفر غلام و برده زبان بريده و بي سواد وجود داشتند. در اين گزارش آمده بود كه زبان اين افراد را به دستور سلطان خودكامه و مستبد بريده بودند تا آنچه را كه در قصر ممكن است بشنوند، نتوانند براي ديگران بازگو نمايند، يا بنويسند.
در آن سال ها كه دولت انگلستان با دشواري هاي مالي مواجه بود، مي كوشيد تا به طريقي هزينه هاي درگيري و ايجاد آرامش در
خليج فارس و درياي عمان را بر دوش دولت ديگري بار كند. اين قرعه سرانجام به نام ايران اصابت كرد و در خردادماه 1354 رسماً وزير امور خارجه عمان اعلام كرد كه ايران قواي كمونيست ها را در عمان سركوب مي كند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - صرفنظر از ديدگاه مرحوم اللهياري يكي از هدفهاي ديگر انگلستان و ايالات متحده آمريكا تبديل كردن ارتش ايران به ژاندارم منطقه بود. بنابراين بلوك غرب مي كو شيد تا بدون دادن هزينه مالي و تلفات نيروي انساني به اهداف استراتژيك خود در منطقه دست يابد ]دفتر پژوهشهاي موسسه كيهان[

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14