(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 13 بهمن 1388- شماره 19575
 

...و اينك «ملك سليمان»!
به بهانه نمايش فيلم هاي توقيفي در جشنواره غيرقابل نمايش!
سي و يك سالگي.../8
مي شه ديگه فيلم نسازين؟
نقد و نظري بر برخي فيلم هاي بيست و هشتمين جشنواره فيلم فجر
جشنواره فيلم هاي توقيفي يا صفاسيتي منگوله در جشنواره فيلم فجر!
جفا به واقعيت
جناب آقاي حسين شريعتمداري مديرمسئول محترم روزنامه كيهان
نگاهي به ترسيم «ذي طلبگي»در طلا ومس وقتي از طلبگي مي گوييم از چه چيزي حرف مي زنيم؟



...و اينك «ملك سليمان»!

آرش فهيم
رونمايي فيلم «ملك سليمان» در بيست وهشتمين جشنواره بين المللي فيلم فجر، يك اتفاق بزرگ محسوب مي شود. نه فقط به اين خاطر كه اولين فيلم ديجيتالي سينماي ايران است يا داراي ويژگي هاي شاخص فني است، بلكه اتفاق والاتر، تجلي يك فيلم ديني به عنوان يك پديده نادر است؛ فيلمي كه ضمن برخورداري از فرم و ساختاري شكيل و خيره كننده، به معناي واقعي ديني است. ملك سليمان، بدون شك، يكي از جاذب ترين فيلم هاي تاريخ سينماي ايران است. اما اين جذبه برخلاف بسياري از فيلم هاي ديگر- از راه هاي دم دستي و پيش پاافتاده به وجود نيامده است. بلكه، جلوه هاي عظيم و چشم انداز سترگ اين فيلم است كه علايق و سلايق را به سمت خود مي كشاند.
همسان نمودن و هماهنگي فرم و محتوا، يكي از مشكلات فيلم هاي ديني سينماي ما بوده است. در اين گونه موارد فيلمسازان از يك طرف، به فكر انتقال پيام هستند و از طرف ديگر جانب جذب مخاطب را دارند. اما غالب آثار اين گونه، به دليل عدم قرارگرفتن محتواي ديني، در ميزانسن و ساختاري متناسب با آن، دچار خسران مي شوند. يا فرم را از دست مي دهند و پيام، به شكل گل درشت و شعاري به مخاطب عرضه مي شود، يا در مواردي، فيلمساز آن قدر تحت تأثير دغدغه جاذبه قرار مي گيرد كه معناي اصلي فيلم، گم مي شود. البته در تاريخ سينماي پس از انقلاب اسلامي، آثاري هم كه دچار اين خسارت ها نشده اند، كم نيستند. «ملك سليمان» يكي از اين آثار است. شهريار بحراني، كارگردان اين فيلم بزرگ، به دليل تسلط هم بر مباني و اصول ديني و هم تكنيك سينما، توانسته بر حجاب تكنولوژي غلبه كند و به زبان بعدي متناسبي دست يابد.
اين تناسب تا آنجاست كه ملك سليمان از اثري فانتزيك و اساطيري گذشته و به فيلمي به معناي واقعي كلمه اسلامي و قرآني رسيده است. تصور عام از سليمان نبي(ع)، پيامبري است صاحب قالي پرنده كه تمام شبانه روزش يا در كاخ، مشغول استراحت و وعظ و پند و اندرز مي گذرد، يا در فضايي پر از گل و بلبل، در حال گفت وگو با حيوانات و نباتات است. اما در اين فيلم مي بينيم كه آن حضرت، در كنار مردم و براي خدا، به مبارزه و جهاد مي پردازد و خود به عنوان پيشواي ملكش، در صف اول دفاع مقدس ايستاده است. هم از اين رو، فيلم «ملك سليمان» حتي مي تواند در ژانرهايي چون هنر مقاومت و حماسي هم قراربگيرد.
نكته مهم درباره اين فيلم، تطابق موضوعات مطرح شده در آن، با شرايط روز جامعه است. اين در حالي است كه مي دانيم، اين اثر، مراحل توليد خود را در سال هاي گذشته گذرانده بود و حتي سال قبل نيز تا آستانه اكران در جشنواره بيست وهفتم فجر پيش رفت. با اين حال، مي بينيم كه تم اصلي فيلم، روايت مبارزه حضرت سليمان با شياطين و اجنه اي است كه به ملك او هجوم آورده اند. سليمان نبي بارها تأكيد مي كند كه آن شياطين و اجنه، در پس ايجاد «فتنه» در آن سرزمين هستند. فتنه اي كه به تفرقه افكني بين اهالي ملك سليمان مي انجامد و تنها راه رهايي از آن وضعيت، وحدت در پيروي از آن پيامبر- به عنوان رهبر جامعه- است.
البته اين يك برداشت خاص، در تطابق با شرايط امروز جامعه ماست. وگرنه در موقعيتي ديگر، مي توان تفسير ديگري از آن داشت.
همچنان كه مردم سرزمين هاي ديگر نيز، براساس وضعيت خودشان، مي توانند، برداشتي متفاوت از ملك سليمان داشته باشند. از اين نظر، ملك سليمان نه تنها يك اثر ملي ، بلكه يك فيلم كاملا بين المللي محسوب مي شود كه در صورت برنامه ريزي مناسب در اكران جهاني، مي تواند سفير فرهنگي افتخارآميزي براي كشور ما باشد و ضمن ارتباط با انبوه مخاطبان، از كشورها، فرهنگ ها و اديان گوناگون، اثري جريان ساز در عرصه بين المللي باشد.

 



به بهانه نمايش فيلم هاي توقيفي در جشنواره غيرقابل نمايش!

حسين كارگر
بيست و هشتمين جشنواره بين المللي فيلم فجر علي رغم برخورداري از نقاط و نكات مثبت و در خور تقدير داراي بعضي حواشي تيره و تار است كه متاسفانه اين چالش ها، برجستگي هاي اين جشنواره را تحت تاثير قرار داده اند.
پس از قطعي شدن نمايش برخي از فيلم هاي توقيف شده كه آثاري سخيف و فاقد شاخصه هاي هنري و محتوايي با ارزش هستند، مسئولان سينمايي كشور تصميم به نمايش فيلم هايي توقيفي كه هنوز رفع توقيف نشده اند گرفتند. به اين ترتيب، سانس هاي پاياني سالن مركزي جشنواره (برج ميلاد) به نمايش اين دست از آثار اختصاص يافت.
اما نمايش اين آثار، حتي به صورت محدود نيز، واكنش هاي فراواني را در پي داشت. تا آنجا كه نشست پرسش و پاسخ يكي از اين فيلم ها- زمهرير- تبديل به جلسه محاكمه عوامل توليد آن شد!
نمايش فيلم موهني همچون «آتش كار» در اين دوره از جشنواره در شرايطي انجام شد كه مهم ترين شاخص هويتي سينماي ايران در جهان، اخلاقگرايي است. جاي تعجب است كه چرا دلسوزان سينماي ايران، شرايطي را فراهم كرده اند كه اين سرمايه گرانبهاي سينماي كشور، به بازي گرفته شود.
جشنواره فيلم فجر، همايش سينمايي، به مناسبت جشن هاي سالگرد پيروزي انقلاب است. با اين حال معلوم نشد كه چرا بايد جشنواره «فجر» فيلمي مثل «صد سال به اين سال ها» به كارگرداني سامان مقدم به نمايش دربيايد؛ فيلمي كه آشكارا، اصل انقلاب را مورد حمله قرار داده است. نكته عجيب اين است كه صدا و سيما، با اين فيلمساز كه با فيلم خود نشان داد كه هيچ اعتقادي به انقلاب ندارد، همكاري مي كند و مستهجناتي چون «شمس العماره» را به خورد مردم فرهيخته و انقلابي ايران مي دهد.
بايد ديد، برخي از برنامه ها و اقدامات مديران محترم و دلسوز فرهنگي و سينمايي، كه تقليدي ضعيف از سياست هاي امتحان پس داده و شكست خورده دولت مدعي اصلاحات است، تا كي ادامه خواهد داشت؟
درباره نمايش فيلم هاي مذكور، نظر دو تن از هنرمندان و كارشناسان را جويا شديم:
چرا بايد ساخته شوند؟
حبيب الله بهمني، كارگردان با بيان اين كه جشنواره فيلم فجر، تا روزهاي مياني برگزاري آن، راضي كننده نبوده گفت: از ديدن فيلمي چون «زمهرير» در اين جشنواره بسيار متاسف شدم و جاي سؤال است كه چرا بايد فضايي به وجود بيايد كه چنين فيلم هايي جرئت ساخته شدن پيدا كنند.
وي ادامه داد: منظورم از جرئت، جرئت حرفه اي و اخلاقي است. چون فيلم مذكور حداقل الزاماتي كه يك فيلم بايد داشته باشد را ندارد؛ چه در فيلمنامه و چه در اجرا.
بهمني افزود: فيلم زمهرير هم ساختار و هم محتواي غيراستانداردي دارد. اين فيلم با بي پروايي و جسارتي وقيحانه، مسائل خاصي را عنوان كرده و به نظرم فيلم بسيار مبتذلي است.
اين كارگردان، با بيان اين كه نمايش اين فيلم ها براي اطلاع كارشناسان و منتقدان مفيد است افزود: هر چند مردم كشور، بسيار فهيم هستند و فرق خوب و بد را از هم تشخيص مي دهند، اما به خاطر احترام به شعور مردم هم كه شده، بهتر است از اكران عمومي اين نوع آثار پرهيز شود.
وي تصريح كرد: براي حفاظت از حريم هاي هنر و جامعه لازم است كه با اين نوع از آثار برخورد جدي شود.
حبيب الله بهمني در پايان گفت: اميدواريم كه در سال آينده با فيلم هاي مناسب تري روبه رو شويم و جشنواره آتي، جشنواره اي قابل احترام باشد.
هشدار!
عليرضا سربخش، كارشناس فرهنگي و منتقد سينما نيز نسبت به برخي تلاش ها براي اكران عمومي فيلم هاي توقيفي هشدار داد. وي گفت: علي رغم تاكيد معاونت سينمايي مبني بر اين كه فيلم هاي توقيفي به نمايش درآمده در جشنواره امسال، مجوز ندارند و براي اطلاع داوران و كارشناسان نمايش داده شده اند، اما مؤسسه پخش بين المللي فيلميران به تازگي اعلام كرده كه با برخي از اين آثار، قرارداد پخش منعقد كرده است!
وي با بيان اين كه فيلم هاي آتش كار، صد سال به اين سال ها و زمهرير، زير سؤال برنده عفت عمومي و ارزش هاي جامعه هستند گفت: فيلم «آتش كار» حجب و حيا و عفاف را مورد حمله قرار داده و نجابت را زير سؤال مي برد.
سربخش تصريح كرد: ما منكر اطلاع رساني درباره برخي از مسائل نيستيم. اما بهتر است مواردي همچون آنچه در فيلم آتشكار به تصوير كشيده شده است، در قالب هايي همچون مستند و جزوات آموزشي به مردم ارائه شوند.
اين منتقد ادامه داد: رسانه اي همچون سينماي داستاني، وسيله مناسبي براي اطلاع رساني درباره برخي مسائل نيست. همچنانكه در فيلم آتشكار، اشاره به بعضي مسائل نتيجه اي جز مخدوش كردن عفت عمومي و ابتذال نداشته است.
سربخش بيان داشت: اين فيلم به هيچ وجه قابل اكران نيست، زيرا در آن علائم خاص جنسي و شوخي هاي غيراخلاقي بسيار زشتي وجود دارد. همچنين برداشت اين فيلم از بهشت، برزخ و جهنم، مادي گرايانه است و با تعابير اسلامي تضاد دارد.
وي درباره فيلم «زمهرير» نيز گفت: علي روئين تن، اشتباهاتي كه در فيلم قبلي خود «دلشكسته» مرتكب شده بود را در فيلم «زمهرير» نيز تكرار كرده است.
سربخش افزود: اين كارگردان، در فيلم اول خودش هم يك سري شبهات را، بدون اين كه پاسخي براي آن ها ارائه دهد مطرح كرد. در فيلم «زمهرير» هم با طرح شبهات عقلاني، پاسخي غيرعقلاني داده مي شود.
وي ادامه داد: فيلم «زمهرير» با تقليد از برخي فيلم هاي طنزآميز دفاع مقدسي، به قدري باورها و ارزش هاي دفاع مقدس را زير سؤال برده كه در جلسه نقد اين فيلم، شاهد واكنش شديد منتقدان بوديم.
سربخش اظهار داشت: پايان بندي فيلم زمهرير، برداشتي از داستان «من قاتل پسرتان هستم» نوشته احمد دهقان است كه طرح اين داستان در اين فيلم، تنها موجب شبهه افكني شده است.
اين منتقد همچنين درباره «صدسال به اين سال ها» ديگر فيلم توقيفي به نمايش درآمده در اين دوره از جشنواره گفت: در اين فيلم، اين گونه عنوان مي شود كه قبل از انقلاب، ايران غرق در شادي و خوشحالي است، اما بعد از انقلاب، فقط غم و غصه جريان دارد و ديگر خنده «ايران» را هم نمي بينيم.
سربخش اظهار داشت: فيلم «صدسال به اين سال ها» حتي مسلم ترين واقعيت ها را هم ناديده گرفته است. به طوري كه همه مي دانيم، پسر زن سرپرست خانواري كه تنها يك فرزند دارد، هيچ گاه به اجبار به جبهه برده نمي شد، مگر اين كه خودش داوطلب مي شد. اما در اين فيلم، خلاف اين واقعيت نمايش داده مي شود. به گونه اي كه در فيلم، حتي پسر، از جبهه امكان ارسال نامه براي مادرش را هم ندارد!
اين منتقد سينما در پايان گفت: در فيلم صد سال به اين سال ها، انقلابيون، به عنوان اشخاصي منفعت طلب و قدرت پرست نمايش داده شده اند.
حكايت همچنان باقي است
حكايت جشنواره فجر امسال، فقط به اين چند فيلم محدود نمي شود. مسئولان جشنواره فجر امسال، در شرايطي اقدام به افزايش كمي آثار بخش مسابقه سينماي ايران نمودند كه برخي از آثار، قابليت حضور در اين بخش را نداشتند. از جمله فيلم توقيفي «تسويه حساب» كه علاوه بر ساختار نخ نما و پيش پا افتاده، داراي مضموني به شدت زننده و توهين آميز است كه بدون شك بر كيان خانواده ايراني صدمه مي زند.
فيلمي چون «بيداري روياها» به كارگرداني محمدعلي باشه آهنگر نيز علي رغم تبليغات بسياري كه حول آن انجام شد، يك عقب گرد شديد در كارنامه كارگردان توانمند و خوش سابقه اش محسوب مي شود. هنوز چند روز از جشنواره باقي مانده... و حكايت همچنان باقي است!

 



سي و يك سالگي.../8

ابراهيم محسني
نگاه كلان با چاشني انتقاد
داستان «سفارش و تحويل» در سينماي ايران تراژدي غم انگيزي است كه نشان مي دهد «مديريت فرهنگي» در كشور ما چقدر دچار
به هم ريختگي استراتژيك است؛ در واقع به جاي آنكه با ايجاد بسترهاي پژوهشي و بيان ريزنكته هاي معرفتي و تاريخي - سياسي در صدد برآيد تا فيلم ساز را غيرمستقيم تغذيه كند، خود دست به كار مي شود. اگر بودجه خوبي داشته باشد به تنهايي موسسه اي برپا مي كند كه براي سازمان متبوعش «فيلم و سريال» بسازد و اگر چنين بودجه اي نداشته باشد دوستان و آشنايان را جمع مي كند و همه به ياري هم براي نهاد مذكور فيلمي مي سازند كه اصلا(!) معلوم نباشد سفارشي است و
هزينه اي هنگفت براي بيان شعارها و دستاوردهاي آن نهاد معظم به دور از هرگونه مواضع تند و انتقادي صرف مي كند.
و اگر فيلمسازي فيلمي خلاف خواست نهاد مذكور بسازد؛ شديدا توبيخ مي شود .از شكايت و توقيف تا جوسازي رسانه اي و...گويي براي ساخت يك اثر سينمايي علاوه بر تحقيق بايد از آن نهاد نيز اجازه كسب مي شده است! چنين رويكردي تنها و تنها منجر به يك مسير مي شود و آن اينكه مديران و مسئولان نظام خود را از نقد مبرا مي دانند و فارغ از اينكه اجازه نقد به سينماگر را نمي دهند. اگر فيلمي هم با نگاه انتقادي توليد شود چنان برايش خط و نشان
مي كشند كه خواه ناخواه سينماگر ايراني به سمت نوعي خودسانسوري برود و اگر در ميانه ساخت يك فيلم خواست تصويري از نيروي انتظامي و يا جامعه پزشكان و يا حتي يك معلم نشان بدهد، مجبور شود از چندين معبر رسمي و غير رسمي مجوز بگيرد و دست آخر حرفي را بزند كه آنها گفته اند!
محصول چنين نگاه مديريتي اين مي شود كه در فيلم هاي توليدي سينماي انقلاب يا وضعيت سفيد سفيد است و يا سينماگر در يك اقدام انتحاري به خودزني فرهنگي روي آورده و وضعيت را سياه سياه نشان مي دهد.
اينجا نه هنرمند و سينماگر به وظيفه اصلي اش ـ نگاه هنرمندانه و دغدغه مند به جامعه اطراف ـ عمل كرده و نه مديران به وظيفه مديريتي خويش. به عبارتي نوعي جابه جايي تكليفي داشته ايم و مدير به مثابه يك كارگردان و فيلم نامه نويس وارد عرصه شده و كارگردان به عنوان يك سياست مدار صددرصد معترض و يا صددرصد وامدار.
در حالي كه نگاه جمهوري اسلامي به مقوله هنر و در مفهومي جزئي تر؛ سينما، نگاهي كلان با چاشني «انتقاد» است؛ نگاهي كه نسخه اصلي پيشرفت انقلاب است. اما بايد توجه داشت كه انتقاد با نق زدن و غر زدن و سياه نمايي محض، متفاوت است و ذات هنر و اصالت هنرمند نيز به آزادانديشي و آينده نگري اوست و نه لج بازي هاي سياسي و خودزني هاي فرهنگي.
وقتي سازمان تبليغات اسلامي، حوزه علميه، جهاد دانشگاهي، شوراي هماهنگي تبليغات، ستاد احياي امر به معروف و...، شوراي فرهنگ عمومي، ستاد اقامه نماز، شوراي عالي انقلاب فرهنگي و...بسياري از نهادهاي متولي فرهنگ در اين كشور به جاي بحث و بررسي وضعيت سينما با حضور سينماگران و ارائه طرح و نظر خود در خصوص سينما و بررسي توليد فيلم در چارچوب و قواعد خاص خود، يك تنه وارد معركه فيلم سازي مي شوند و يا جشنواره تخصصي(!) برگزار مي كنند، نتيجه اش همين مي شود كه بر روي پرده سينماها مي بينيم؛ نه تنها حركت سينماي انقلاب با جريان انقلاب هم خواني ندارد و توليدات آن در صف رشد و تعالي كشور نيست، بلكه شليك گلوله هايي است از درون به پيكره نظام؛ يك دعواي دوطرفه كه نه مدير به سينماگر اعتماد دارد و نه سينماگر نسبت به مسئولان خوش بين است.
از سويي اين برخورد شبه مديريتي باعث مي شود سينماگر در مقام يك انتقام از اين نگاه غيرحرفه اي برآيد و فيلم هايش را بر اساس سياهي ها و تلخي ها بسازد و از رهگذر همين نگاه تلخ براي خود نام و ناني فراهم آورد؛ اتفاقي كه سالهاست در حوزه سينما مي افتد و كسي هم به فكر رفع اين بيماري نيست؛ بيماري ديدن تلخي ها، بيماري تنفس در هواي تهران، بيماري زندگي شهري آلوده، بيماري فقر و فساد، بيماري فراموشي زندگي پاك...اينگونه مي شود كه در سي و يك سالگي سينماي انقلاب؛ سينماي اجتماعي كشور در «فقر و ازدواج مجدد و اعتياد و بي بندوباري جوانان» خلاصه مي شود و سينماي سياسي به «نق زدن هاي شعاري و تخريب وجهه نظام و زير سوال بردن برخي مفاهيم اصيل انقلاب» و سينماي ارزشي هم به سمت نوعي «لمپنيزم تصويري و قبول شبهات و ابهامات و برخورد شعاري با آنها» منتهي مي شود. سينماي كودك نفس هاي آخرش را مي كشد و سينماي خانوادگي هم به «طلاق و خودكشي و خيانت» مي پردازد.
آيا بايد با تاسف فراوان گفت كه سينماي انقلاب در سي ويك سالگي شديدا دچار تنگي نفس است و با دستگاه ادامه حيات دارد و اين دستگاه همان معدود فيلمسازاني هستند كه پاكي سينمايشان آب حياتي است براي جوي آلوده هنر هفتم كشور كه بي ترديد به خاطر ضعف مديريتي به چنين ايستگاهي رسيده است. آيا اينگونه است يا اينكه فصل تلخي سينماي انقلاب، موسمي است كه با نگاه دقيق و ظريف مديريتي افق هاي روشني پيش رو دارد؟

 



مي شه ديگه فيلم نسازين؟

جشنواره شديداً دارد برگزار مي شود و شما نيستيد تا ببينيد با چه مشقتي فيلم مي بينيم و نسكافه مي خوريم؛ هي فيلم مي بينيم و ساندويچ مي خوريم؛ باز هي فيلم مي بينيم و نسكافه... تازه پريشب خود معاون مطبوعاتي آمده بود دنبالم كه هر طور شده فرار كردم وگرنه اين ستون
بي صاحب مي شد مي رفت پي كارش...
چند شب پيش در جريان پخش يك فيلم فوق حرفه اي كه اگر ابراهيم ملاقلي پور و مرحوم رسول حاتمي كيا با خود استاد علي حاتمي جمع مي شدند نمي توانستند حتي يك سكانس آن را بسازند، اتفاقاتي افتاد كه... لامسب فيلم ساخته بود در حد آواتار! دختر شهيد و مادر شهيد هر دو هنرمند در حد تيم ملي؛ فرمانده يك گروهان درب و داغون هم «لب كارون» مي خوند و لب كارون بچه هاي مردم رو به كشتن مي داد سر هيچي؛ بعد يك خانم وجيهه اي در حد بوندس ليگا مأمور آمبولانس بود و اينا...
به گزارش خودم نشست خبري- تحليلي فيلم «زم هرير» تحفه علي روئين تن در حالي ساعت 3 بامداد در برج ميلاد برگزار مي شد كه همه يك جورايي خواب از سرشان پريده بود و مي خواستند خواب از سر بقيه هم بپرانند. بخش هاي برگزيده اي از اين نشست را با هم مي خوانيم:
مجري: آقاي كارگردان بفرماييد بالا وقت كم است.
كارگردان: مگه كوري؟ من كه اومدم كنارت نشستم؛ بقيه نيومدن! آقاي بازيگر... خانم بازيگر... آقاي دستيار بازيگر... خانم خيلي بازيگر... آهان! آقاي طراح صحنه... بفرماييد... خجالت نكشيد، جشنواره اس ديگه!
مجري: سؤال ها خيلي زياده؛ من سريع مي پرسم. سؤال شده كه به نظر شما سينما يعني چي؟
كارگردان: من عمراً به اين سؤال جواب بدم. يعني چي آخه. ولي به جاش يه بيت شعر مي خونم:
تا مي كشي خطوط مرا پاك مي شوم
دارم كمي فراتر از احساس مي شوم
مجري: مرسي. پرسيدن انگيزه شما از ساخت اين فيلم چي بوده؟
كارگردان: بالاخره من نسبت به شهدا يك نگاهي دارم كه آن را در فيلم لحاظ كردم ولي بهتره به جاي جواب باز هم شعر بخونم...
مجري: ممنون. سؤال شده كه شما چرا به جاي فيلم شعر گفتين؟
كارگردان: خب سينما هم نوعي شعر گفتن است اما شعري تصويري اتفاقاً من يك شعري دارم كه الان مي خونم براتون...
مجري: سؤال شده كه ژانر موزيكال دفاع مقدس نداشتيم؛ شما چطوري اين ژانر رو روي پرده بردين؟
كارگردان: اين سؤال سياسيه و من ترجيح مي دم به جاي جواب يك بيت شعر بخونم...
مجري: گفتن در ساختن اين فيلم چقدر از اخراجي ها الهام گرفتين؟
كارگردان: من يك بيت شعر الان به ذهنم رسيد كه اجازه بدين...
مجري: گفتن «مي شه ديگه فيلم نسازين؟»
كارگردان: اصولا ساخت يك فيلم به نگاه افراد به حوزه سينما برمي گرده من تا زنده ام فيلم خواهم ساخت همونطوري كه سعدي مي گه...
مجري: سؤال شده كه خجالت نكشيدين از ساخت چنين فيلمي؟
كارگردان: خيلي بي تربيتين... شاعر مي گه...
مجري: گويا انتهاي سالن دعوا شده و نمي شه جلسه رو ادامه داد براي همين من با تشكر از عواملي كه اومدن اين بالا همينجوري تشكر مي كنم و ممنونم كه امشب هيچ سؤال فني پرسيده نشد.
كارگردان: من هم از همه عوامل فيلم تشكر مي كنم و معتقدم كه بايد با فرهنگ با فرهنگ برخورد كرد و نه بي فرهنگ با فرهنگ برخورد كرد... من يك شعري هم در انتها بخونم... تا مي كشي خطوط مرا پاك مي شوم...
بنابراين گزارش، شاعر مذكور شعر بلند سينمايي خودش را تقديم كرده بود به زنده ياد بنده خدا خسرو شكيبايي...
¤¤¤
تذكر اول: آنچه خوانديد يك طنز روزانه است و اسنادش نيز موجود است.
تذكر دوم: نام نويسنده بنا بر دلايل امنيتي و ادامه حضور در برج ميلاد؛ در روز پاياني جشنواره درج مي شود.

 



نقد و نظري بر برخي فيلم هاي بيست و هشتمين جشنواره فيلم فجر
جشنواره فيلم هاي توقيفي يا صفاسيتي منگوله در جشنواره فيلم فجر!

محمد آرمان
بيست و هشتمين دوره از جشنواره بين المللي فيلم فجر در متن و حواشي خود، شاهد اتفاقات منحصر به فرد و درخور توجهي است. بي ترديد يكي از مهم ترين اين اتفاقات نمايش فيلم هاي توقيفي چند سال اخير است. آثاري همچون تسويه حساب، هيچ، صد سال به اين سال ها و...
در اين نوشتار به نقد و نظري بر متن و حواشي بيست و هشتمين دوره جشنواره بين المللي فيلم فجر كه روزهاي مياني خود را مي گذراند پرداخته ايم.
خودزني
اكران دو فيلم «به رنگ ارغوان» و «تسويه حساب» بيشتر به يك اقدام انتحاري و يك خودزني در عرصه سينماي ايران شبيه است تا هر چيز ديگر. جالب اينجاست كه حاتمي كيا پس از نمايش فيلمش در جشنواره حاضر به شركت در نشست پرسش و پاسخ فيلم خود نشد تا پاسخگوي اذهان پرسشگر باشد.
واقعيت اين است كه توفان سهمگين دو فيلم تكان دهنده و حيرت آور «به رنگ ارغوان» و «تسويه حساب» با آثار تخريبي و حيرت آور خود در حال وزيدن است و بسياري از مخاطبان و منتقدان سينما هنوز در ابهام، و در ميانه امواج سوالاتي بي شمار درباره كم و كيف ساخته شدن و نمايش اين فيلم ها هستند.
فيلم «به رنگ ارغوان» نياز به يك ريشه يابي عميق در نحوه صدور مجوز ساخت و نيز مجوز بيرون آمدن از محاق توقيف چهارساله و بالاخره مجوز نمايش يكباره آن در افتتاحيه جشنواره فيلم فجر، آن هم در بخش مسابقه سينماي ايران را دارد.
واقعيت آن است كه اكران دو فيلم «به رنگ ارغوان» و «تسويه حساب» بيشتر به يك اقدام انتحاري و يك خودزني در عرصه سينماي ايران شبيه است تا هر چيز ديگر. «زخم شانه هاي حوا»؛ فيلمي كه با تلفيق مهوع و مبتذل يك داستان عشقي با ظواهري از جنگ ودفاع مقدس، باز هم تصويري واژگونه از سينمايي بيمار به ما نشان داد كه بودن به هر قيمتي را در نبودن ترجيح مي دهد.
به راستي فيلم «زخم شانه هاي حوا» چرا، چگونه و از محل كدام درآمد و با اجازه و نظارت چه كساني ساخته و به نمايش در مي آيد؟ نمايش فيلمي چنين ضعيف و ناتوان در جشنواره اي كه ادعاي ملي بودن و بلكه بين المللي بودن دارد، واقعاً توهين آميز است.
نه در حد حميد نژاد
جشنواره بين المللي فيلم فجر روزهاي مياني خود را با نمايش آثار متنوع سينماي ايران در بحث هاي مختلف طي مي كند.
نمايش فيلم آناهيتا، ساخته حميد فرخ نژاد كه عصر ديروز در سينماي رسانه ها انجام شد، اكثريت منتقدان را با بهت و ناباوري از ديدن فيلمي چنين بد از كارگرداني با كارنامه اي چنان خوب و پرافتخار روبرو كرد.
تعجب برانگيز بود كه كارگردان فيلم عزيز و ارزشمند اشك سرما، اثري چنين نامتوازن و نازل همچون آناهيتا بسازد.
تعميم وازكتومي، از كارگردان به تماشاگر
فيلم «آتش كار» ساخته محسن اميريوسفي، فيلمي كه پس از مدت ها توقيف توانست به مدد بي توجهي حاكم در مديريت جشنواره در عين ناباوري و بهت اهالي رسانه به نمايش درآيد.
فيلمي كه به دليل شدت استهجان و ابتذال غيرقابل توضيح و توصيف وقايع و به تبع نقد آن بسيار مشكل است.
فيلم «آتش كار» با به نمايش گذاشتن و تصويرگري متن و حواشي موضوع وازكتومي، به عنوان يكي از تكان دهنده ترين آثار مبتذل و وقيح و شنيع، در سينماي عالي رسانه به نمايش درآمد و بخش قابل توجهي از منتقدان و تماشاگران را بهت زده كرد.
ظاهرا برخي تصميم گيرندگان پيدا و پنهان عرصه فرهنگي و سينمايي در دولت دهم هيچ حد و مرزي براي به حراج گذاشتن اصول و ارزش هاي انقلاب نمي شناسند.
نمايش فيلم «آتش كار» به نوعي تشييع جنازه آرمان هاي انقلاب بود كه متأسفانه به دست مدعيان معركه گير و مديران بي تدبير و خودشيفته هنري دولت دهم رخ داد.
نقد و بررسي فيلم «آتش كار» فرصت نگاهي جدي به فاجعه اي است كه در سينماي رسانه ها به وقوع پيوست، فاجعه اي كه با دريدن پرده هاي حيا و به آتش كشيدن ارزش هاي مردم توانست لكه ننگي بر كارنامه فرهنگي- هنري دولت كنوني باشد.
معلوم نيست روند اتفاقات جشنواره همچون فاجعه اي كه با نمايش فيلم «آتش كار» شاهدش بوديم قرار است به كجا منتهي شود.
شايد در پس اين تحولات بايد به دنبال نمونه جديدي از انقلابي گري و توصيف ديگري از اصولگرايي و شمايل جديدي از ارزش مداري در عرصه سينمايي باشيم!
كشدار و بد ريتم و پر غلط
6- فيلم پوران درخشنده به نام «خواب هاي دنباله دار» ادامه يافت؛ داستاني درباره كودكان استثنايي و مشكلات و مصائب آنها، به ويژه در امر تعليم و تربيت.
فيلمي كه صرفا و احتمالا با يك نيت خوب و البته با يك ناتواني مضاعف در ساخت و پرداخت مناسب، به نمايش درآمده است؛ فيلمي ضعيف و بدون جذابيت كه صرفا براي پر كردن عريضه خالي جشنواره از فيلم هاي مثلا دردمند اجتماعي به نمايش درمي آيد.
ناگفته نماند برنامه نمايش فيلم ها از عصر ديروز با نمايش فيلم ديگري ساخته مهدي رحماني ادامه يافت كه هر چند با فراز و فرودها و داستاني تكراري و متعلق به دهه هاي قبل ساخته شده بود، اما در ميان ساير آثار به نمايش درآمده قابل دفاع تر و يك سر و گردن بالاتر بود؛ البته نمايش فيلمي با عنوان «خاله سوسكه» در فضايي شبه فيلم فارسي به صورت ريتميك و آهنگين و همراه مقادير معتنابهي حركات موزون و سكنات سخيف، بزم جشنواره را به سمت هر چه مبتذل تر شدن كشاند.
جشنواره فيلم فجر در دوره بيست و هشتم از ماه ها پيش تا امروز كه دومين روز خود را سپري مي كند شاهد وقايع عجيب و فراز و فرودهاي قابل تأملي بوده است.
به نظر مي رسد مديران و برگزاركنندگان جشنواره و سياستگذاران آن در انديشه ها و فرآيندهاي برنامه ريزي شده دچار ناشيگري ها و گاف هايي شده اند كه يكي پس از ديگري رخ مي نمايد.

 



جفا به واقعيت

پژمان كريمي
هنوز چند ماه از پيروزي انقلاب اسلامي ايران نگذشته بود كه قدرتهاي استكباري و گروهك هاي معاند با اسلام و انقلاب اسلامي درصدد سرنگوني نظام جمهوري اسلامي برآمدند. از اين رو در پنج نقطه كشور، آتش فتنه و جنگ تجزيه طلبانه برافروخته شد. اين در حالي بود كه:
يك: ارتش و نيروهاي انتظامي مرحله تصفيه از عناصر فاسد و وابسته به دستگاه طاغوت را سپري مي كردند.
دو: دستگاه اطلاعات و امنيت كشور به دليل خدمت به رژيم سفاك پهلوي نابود شده بود.
سه: به دليل رخداد انقلاب، كشور به طور طبيعي تا رسيدن به نقطه ثبات فاصله داشت.
چهار: نظام نوپاي سياسي و مردم ايران آمادگي التهاب و بحران جنگي را نداشتند.
پنج: اقتصاد كشور دوره وخيمي را پشت سر مي گذاشت.
در چنين شرايطي، نظام و ملت ايران جنگ تجزيه طلبانه 58 تا 59 را با سرافرازي و پيروزي پشت سرگذاشت.
در 31شهريور 1359، سناريوي قدرتهاي استكباري به مرحله اجرا رسيد و ارتش مجهز بعث عراق با پشتيباني گسترده و آشكار نظامي و اقتصادي و سياسي- ديپلماتيك 80 كشور بزرگ و كوچك جهان، به مرزهاي ايران تجاوز كرد. در اين جنگ نابرابر نيز ملت ايران با وجود درگيري با اشرار داخلي و فشارهاي شديد اقتصادي و سياسي و تحريم تسليحاتي ايستادگي نمود. و چنين، دشمني را كه آمده بود ظرف چند روز تهران را به تصرف درآورد و بخشي از خاك مقدس ايران- خوزستان- را ضميمه خود كرده و حكومت جمهوري اسلامي را سرنگون سازد، وادار به تسليم نمايد.
شرايط رويارويي ملت ايران با دشمن يا بهتر بگوييم دشمنان، انگيزه ايرانيان در دفاع دليرانه كه آميزه اي از غيرت ديني و عرق ملي بود و در نهايت پيروزي ايران در دفاع از تماميت ارضي و نظام ديني و سياسي خود، هشت سال دفاع مقدس را نه تنها به عنوان مقطعي پرافتخار و نوراني از تاريخ ايرانيان، بلكه به نام «حماسه اي بي نظير در تاريخ ملتهاي جهان»، به ثبت رسانيد.
با اين وصف، آيا هنر هفتم اين سرزمين توانسته است تا به امروز كه بيش از 20 سال از پايان دفاع مقدس مي گذرد، دين خود را نسبت به اين حماسه شكوهمند و بي نظير ادا كند؟
آيا اغلب سينماگران ما توانسته اند به مسئوليت خود در روايت ارزش هاي دفاع مقدس به نسل جديد و آتي، عمل كنند؟
آيا امروزه مي توان در توصيف چيستي و چگونگي دفاع هشت ساله ملت ايران در برابر قدرتها و نيمي از دنيا، به آثار فراوان سينمايي اشاره كرد؟
بي تعارف، نگارنده بر آن است كه پاسخ به پرسشهاي بالا، جمله منفي است!
و بدتر و دردآورتر اينكه، برخي سينماگران نه تنها حرمتي بايسته براي دفاع مقدس قائل نمي شوند كه شايد از روي ساده انگاري به جوانبي از دفاع مقدس مي پردازند كه برخي اذهان ناآگاه را با شبهه نسبت به تقدس آن دفاع جانانه روبرو مي كند!
فيلم سينمايي «دمكراسي توي روز روشن» نمونه اي از آثاري است كه سازندگان آن نسبت به موضوع و واقعيت دفاع مقدس (ناخواسته) جفا نموده اند.
هيچ كس بر آن نيست كه رزمندگان اسلام همگي بي گناه بوده اند. مگر مي توان حكم داد كه هر كسي رخت سربازي به تن كرد، فارغ از لغزش بوده است؟
به گفته يك اهل قلم، هنر حضرت امام خميني(ره) اين بود كه برخي افراد بي اعتنا به دين را به عرصه دينداري سوق داد و از آنها مردان عشق و شهادت ساخت. اين گونه افراد، در كنار كساني كه پيش از جنگ در صف متدينان قرار داشتند، جنگيدند و حماسه آفريدند و بسياري از ايشان نيز به شهادت نائل شدند.
حال اگر يك سردار دفاع مقدس، يك رزمنده يك ديندار، به گونه اي معرفي شود كه او و هر آن كسي كه در جبهه حاضر شده و جنگيده است، خطاكار و رياكار بوده است و چه بسا در عالم برزخ معذب است، آيا جفا به دفاع مقدس و به پادارندگان آن نكرده ايم؟
نزديك به يقين سازندگان «دمكراسي توي روز روشن»، قصد جسارت و جفا نداشته اند اما متاسفانه زاويه ديدشان حاصلي به جز جسارت و جفا ندارد.
موضوع دفاع مقدس را نمي توان ساده انگارانه، سطحي، از روي تنوع و تفنن دستمايه قرارداد!
به علاوه؛ دفاع مقدس ظرفيت پايان ناپذير «گفتني ها»ست!
هر كدام از عمليات نظامي رزمندگان ما قابليت روايت سينمايي دارد؛ به تعبير رهبري معظم انقلاب، زندگاني سرداران دفاع مقدس بايد دستمايه كار هنرمندان قرار گيرد.
برخي فيلم سازان ما، گفتني هاي اصلي را واگذاشته اند به موضوع هاي فرعي دفاع مقدس اشاره مي كنند. آن هم به شكل كال، سطحي و شبهه آور! واقعا اولويت امروز ما درنسبت با دفاع مقدس، اين است كه بيائيم و بگوئيم:
«اي مردم فكر نكنيد اگر يك سردار زمان جنگ شهيد مي شود حتما آدم خوبي بوده است. او ممكن است به زور سردخترش چادر كرده باشد و... و شايد الان در عالم برزخ در عذاب به سر ببرد!... اصلا شايد فلان شهيد مفقودالاثر هم دچار مشكل وجداني باشد...»!
آيا به راستي اولويت امروز ما اين حرفها و ايده هاست؟ آيا دفاع مقدس جنبه هاي جذاب و گفتني ديگري ندارد؟ چرا جفا مي كنيم؟
درباره محتوا و نيز ساختار فيلم ياد شده، نكات ديگري وجود دارد كه در مي گذرم.

 



جناب آقاي حسين شريعتمداري مديرمسئول محترم روزنامه كيهان

ضمن عرض سلام و احترام
بنده 5 سال است در جشنواره فيلم فجر و از اولين دوره در جشنواره سينما حقيقت حضور دارم. در همه اين سالها سينماي ايران در سيطره فيلم فارسي و سينماي شبه روشنفكري بوده است. (من سينماي معناگرا را كه در اين سالها گرد و غباري برپا كرده، دسته بندي جديدي نمي دانم و فيلمهاي آنرا ذيل همان دو جريان فوق الذكر تقسيم بندي مي كنم.) و آثار با تفكر انقلاب اسلامي و امام در اقليت و مظلوميت بوده است. جز فضاي سينمايي، آنچه پيرامون اين شرايط و خصوصا در طول برگزاري جشنواره به چشم مي آيد، سيطره اين دو جريان فكري- سينمايي در مطبوعات سينمايي و نشريات ويژه جشنواره است. فيلم فارسي سازان و امضا از هنرپيشه ها بگيران بهمراه روشنفكران همه پايگاه هايي براي عرضه فكر دارند و با اين پايگاه ها حول فيلم هاي بي مايه و نيش و كنايه اي چنان فضايي ايجاد مي كنند كه گويي شاهكارهايي خلاقه به مخاطبان مظلوم سينمايي عرضه شده است. در همه اين سالها جريان مخالف و منتقد جديي كه بتواند اين بازي را بر هم زده و فيلم هاي انگشت شمار با محتواي انقلاب اسلامي را پوشش دهد، لااقل در عرصه روزنامه ها نديده ام. سؤال و گلايه من از روزنامه هايي است كه داعيه دار تفكر انقلاب اسلامي هستند و با وجود برخورداري از امكانات نسبي، در اين هنگام خود را عقب مي كشند و سرخم مي كنند تا خطري كه رسيده گذر كند. از شما مسئولان روزنامه كيهان و ديگر مطبوعات همفكر مي پرسم كه اگر شما آستين بالا نزنيد و در اين جريان سينمايي كه مقتضيات متعالي ترين هنر كشور- به گفته رهبر انقلاب- را تا سال آينده تامين مي كند؛ تأثير نگذاريد، وظيفه چه كسي است؟ نيروهاي زبده و كافي براي انتشار يك ويژه نامه وجود دارد و فقط بايد احساس نياز مسئولان مطبوعاتي برانگيخته شود. البته بنده سليقه اي تك صدايي ندارم. همه بايد حرف بزنند و سليقه خود را طرح كنند. ولي چرا همه تريبون داشته باشند و ما بچه هاي منتقد دوستدار انقلاب اسلامي نه!!؟

 



نگاهي به ترسيم «ذي طلبگي»در طلا ومس وقتي از طلبگي مي گوييم از چه چيزي حرف مي زنيم؟

محمدرضا محقق
شايد قرار بر اين بود و قسمت و نصيب نگارنده اينگونه شكل گرفته بود كه يخ جشنواره يخ زده امسال، با نمايش فيلمي مثل «طلا و مس» برايش باز شود و قدري گرما احساس كند و چيز آشنايي ببيند و ياد چيزهايي بيفتد كه حال آتشفشان دريغ ها و حسرت هاي اوست. در اثناي آثار بي مايه و مبتذل و دريده اي كه در طي اين سئانس ها شاهد بوده ام، تنها و فقط يك فيلم تا اين لحظه كه ساعتها از نمايش آن مي گذرد، هنوز در ذهن و دلم ترنم دارد. فيلم «طلا و مس»، ساخته ارزشمند همايون اسعديان، در اوج ناباوري نگارنده، تبديل شد به جلوه اي از جلوات عاطفي و علقه اي از اتصالات ديرياب و خطير كودكانگي ها و عواطف دوراني كه معصوميت و مظلوميت، عجين همديگر، رنگ ديگري داشت براي او و شرح ديگري، حس ديگري و عاقبت ديگري؛ دوران سترگ و سهمگين و معصوم و خاطره انگيز طلبگي.
و «طلا و مس» شرح لحظه هاي نابي از اين دوران طلايي زندگي نگارنده است. در روزگاري از دست رفته كه حالا تبديل شده به خاطراتي به دست آمده با آنچه آن لحظه در آن تماشاگه راز، روي پرده ديدم. اتفاقي كه در جشنواره سالهاي دور و نزديك، هرگز برايم رخ نداد و شايد بار ديگري هم در كار نباشد. شايد!
فيلم قدرتمند، معصوم، عاطفي، سرشار، حقيقي و «عزيز»، «طلا و مس»، گويا و جوياي ميزانسني بود كه كمتر كسي توانسته بود- و خواسته بود؟- كه درباره يكي از غريب ترين و در عين حال قريب ترين فضاهاي زيستي در كشور مسلمان ما بدان بپردازد.
جلوه اي از حيات باطني و ظاهري قشري كه در تلاطم اين روزهاي سخت ادامه، توانسته- و خواسته- بر تفوق زر و زور و تزوير فائق آيد و خودش باشد و خودش بماند؛ «طلبه»گي.
سؤالي كه با ديدن فيلم «طلا و مس» در ذهنم نقش بست اين بود كه چنين اثري با اين مايه از ارزش و اقتدار و سرشاري و پرخوني و گرما، چگونه توانسته است به اين تصويرگري بديع و سترگ دست يابد و چنين شخصيت پردازي دقيق و مؤثر و چنان فضاسازي متين و

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14