(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 3 اسفند 1388- شماره 19588
 

پشت صحنه حوادث جهان چه كساني مقصرند؟
اربابان قدرت براي تامين منافع دست به هر كاري مي زنند



پشت صحنه حوادث جهان چه كساني مقصرند؟
اربابان قدرت براي تامين منافع دست به هر كاري مي زنند

ترجمه و تنظيم : مژگان نژند
اشاره
رخدادهاي عمده جهان طي قرون گذشته پيوسته نظريه اي را به دنبال داشته اند كه وقوع آنها را به گروهي دسيسه گر و عموما قدرتمند كه از امكانات سياسي، مالي، نظامي، رواني و علمي كافي برخوردارند، يا به عبارت ديگر اربابان جهان، نسبت مي دهند. بدينسان، آنچه كه رخ مي دهد به هيچوجه رويدادي معمولي نبوده، اغلب حاصل اراده هاي ناپاك دسيسه گران مغرض و قدرتمند است. و اين اربابان خود خوانده جهان، همانگونه كه پيشتر نيز بدان اشاره شده است، عموما از خاندان هاي بزرگ ثروتمند و يا اشراف بوده، در سازمان هايي پنهان و بسيار قدرتمند سياست و اقتصاد جهان را رهبري مي كنند. عبارت «تئوري يا نظريه توطئه» نيز از همين نگرش شكل گرفته است. حال، اگرچه برخي از اين تئوري ها در حد «نظريه» باقي مانده و مدرك مستدلي براي ثبوت آنها ارائه نگرديده، اما بسياري نيز كاملا قابل اثبات اند. اما، حتي در صورت عدم امكان اثبات وقايع نيز تجربه نشان داده است كه رويدادهاي مهم پيوسته موجي از بهره برداري ها و توطئه ها را در كنار و يا به دنبال داشته اند. نظريه پردازان توطئه در پي اثبات آنچه خود حقيقت است نيستند، بلكه بيشتر مي كوشند ثابت كنند كه اظهارات جناح مقابل كذب است؛ و از اين نقطه حركت مي كنند كه در پس ظواهر موجود «واقعيتي ديگر» پنهان است.
آنچه در پي مي آيد، از جمله مهمترين نظريه هاي توطئه اي است كه در طول تاريخ اذهان عمومي را به خود بسيار مشغول داشته اند.
نظريه هاي توطئه اغلب به ديدي بدبينانه نگريسته و بسياري اوقات به تمسخر گرفته مي شوند، زيرا كه گاه فاقد هرگونه مدرك مستدل بوده و در حد نظريه باقي مانده اند. بدين خاطر نيز، عبارت «نظريه توطئه» در بسياري موارد با اكراه عنوان گرديده و در صورت مطرح شدن نظريه اي خاص نيز اغلب كوشش مي شود اعتقادي نادرست و عجيب و غريب جلوه داده شود كه از سوي شخص و يا گروهي ديوانه و كم عقل ارائه گرديده است.
با اين وجود و به رغم تلاش شهروندان كارشناس و يا غيرمتخصص براي برخورد منطقي با وقايع مهم، نمي توان به شايعات جاري توطئه- كه به ويژه اينترنت را به عنوان ابزاري مناسب و محيطي مساعد انتشار خود يافته اند- به ديده حقارت نگريست. بنابراين، تجزيه و تحليل شايعات بزرگ كه هر رويداد مهمي را كه بر تحولات كلي جهان تأثيرگذارند دنبال مي كنند، امري كاملا طبيعي است. اين تحليل ها البته تحقيقاتي جدي را مي طلبد.
اما، «نظريه توطئه» چيست؟
يك «نظريه توطئه» تعبير و تفسير رويداد و يا مجموعه اي از رويدادهاست كه عامدانه توسط گروهي از افراد سازماندهي شده است، در حالي كه روزنامه نگاري و تحقيقات تاريخي بر عوامل توجيه گر اين رويدادها پرتو مي افكنند. «تئوري توطئه» به توصيف گرايش عمومي براي توضيح و توجيه رخدادها از طريق نظريه هاي توطئه نيز اطلاق مي گردد. طرفداران تئوري هاي توطئه را «نظريه پردازان توطئه» نيز مي گويند.
حال، اگر چه دسايس و توطئه ها به اندازه عمر زندگي سياسي قدمت دارند، انديشه «تئوري توطئه»- كه «نظريه اي پرتوهم» را القا مي كند- براي نخستين بار در مجمع مخالفان پارلماني پادشاهي انگليس در قرن هفدهم گسترش يافت. مخالفان انگليسي به رياست «هنري بولينگبروك» اين انديشه را پاس مي داشتند كه رقباي سياسي آنها به جاي آن كه از طريق حفظ اصل نمايندگي، منافع مردم را مد نظر گيرند، ماليات ها را افزايش مي دهند تا بدينگونه بر درآمد خود بيفزايند. اين «فرهنگ» مخالفان پارلماني انگليس پس از آن به آمريكا نيز انتقال يافت. بدينسان، مستعمره نشينان آمريكايي بر اين اعتقاد شدند كه پادشاهي انگليس و تمام شهروندان اين كشور قصد سرنگوني قدرت آنان را دارند.
معهذا، مورخان به اتفاق بر اين باورند كه نخستين «تئوري توطئه» نظريه اي بود كه در اواخر قرن هيجدهم پيرامون انقلاب فرانسه انتشار يافت. از ديدگاه «فردريك شارپيه»، تاريخدان فرانسوي، در واقع سند تولد «نخستين نظريه توطئه» را كتاب «خاطرات در خدمت تاريخچه ژاكوبينيسم» به قلم «اوگوستن باروئل» (1798) تشكيل مي دهد كه بر مبناي آن، انقلاب فرانسه حاصل توطئه اي ضدمسيحي بوده است.
اگرچه «باروئل» خود خالق نظريه اي كه منتقل مي ساخت (و در سال 1798 مورد حمايت «جان رابينسون» انگليسي نيز قرار گرفت) نبود، اما «شارپيه» در آن نمونه اوليه اي را مي بيند كه حاوي بخش اصلي و اساس روايات آتي توطئه است.
در اين حال، «مارسل گوشه» ديگر تاريخدان فرانسوي، به نوبه خود خاطر نشان مي سازد كه اصطلاح «تئوري توطئه» در واكنش به اظهارات «اوگوستن كوشن» كه اثرش نظريه اي مشابه را انتشار مي دهد، در فرانسه پديد آمده است. «كوشن» مدعي بود كه انقلاب فرانسه نه تنها يك حركت خودجوش مردمي نبوده، بلكه در واقع كودتايي بوده است كه از سوي «مجامع فكري» طالب قدرت پيش بيني و سازماندهي شده بود.
و اما، نخستين استفاده از عبارت «تئوري توطئه» به سال 1909 باز مي گردد. اين عبارت در آغاز اصطلاحي خنثي و بيطرفانه بود كه در جريان دگرگوني هاي سياسي دهه 1960 معنا و مفهوم مجازي كنوني را به خود گرفت و در سال 1997 به ضميمه واژه نامه انگليسي «آكسفورد» راه يافت. عبارت «تئوري توطئه» در محافل دانشگاهي و در فرهنگ مردمي اغلب با هدف شناسايي اسرار نظامي، بانك ها و يا اقدامات سياسي به منظور كسب قدرت، پول و يا آزادي مردم، مورد استفاده قرار مي گيرد.
در آمريكا، نظريه هاي توطئه در اواخر قرن بيستم و اوايل قرن بيست و يكم در رسانه هاي جمعي بسيار رواج يافته، سبب گرديدند تا گرايش به «نظريه توطئه» به عنوان پديده اي فرهنگي و جايگزين احتمالي دموكراسي نمونه در اذهان عمومي شكل گيرد.
در قرن بيست و يكم، قدرت هاي زيرزميني و مجامع مخفي به ويژه ژزوئيت ها، فراماسون ها، ايلوميناتي ها و يهوديان به دسيسه گرايي متهم گرديدند.
تا سال 1950، غالب نظريه پردازان توطئه در شمار راست گرايان افراطي قرار داشتند، اما جهاني سازي و رشد مصرانه سرمايه داري چپ گرايان افراطي را نيز بر آن داشت تا به نوبه خود به نظريه هاي توطئه روي آورند. بدينسان، دسيسه گران ديگري در قرن بيستم در قالب «نخبگان و برگزيدگان سياسي و اقتصادي» پديد آمدند. سوء قصد سال 1963 به جان «جان اف كندي»، رئيس جمهور آمريكا، بيانگر توسعه نظريه هاي توطئه اي است از جانب دست اندركاران امور مملكتي كه غالباً سياستمداران و رسانه ها را نيز در كنار خود دارند.
«پير آندره تاگيف»، تاريخدان فرانسوي، چهار اصل بزرگ را مبناي باورهاي نظريه پردازان توطئه قرار مي دهد: اين كه، هيچ رويدادي حاصل يك اتفاق نيست و ظواهر آنگونه كه نشان مي دهند نيستند، آنچه روي مي دهد از مقاصد و اراده هاي پنهان نشئت مي گيرد و اين كه، همه چيز با يكديگر در ارتباط نزديك قرار دارد، اما به شكلي پنهان و اسرارآميز.
بر مبناي اين اصول است كه اتهام «آلت دست قراردادن توده ها» شكل مي گيرد: وجود گروهي كوچك كه با هدف كسب قدرت سياسي، اقتصادي و مالي و يا فرهنگي- يا همه آنها با هم- و يا حفظ آنها، مصمم است به گونه اي پنهان بر رويدادها تأثيرگذارده، كنترل آنها را به دست گيرد و يا محرك وقوعشان باشد. اقليتي دسيسه گر از افراد پرنفوذ، مغرض و مخوف كه از نخبگان اند و در راستاي اهداف و منافع خود تمامي ابزار سياسي، مالي، نظامي، رواني و علمي ممكن را به كار مي گيرند.
انواع نظريه توطئه
تئوري هاي توطئه متنوعند و در انواع ذيل تقسيم بندي شده اند:
1) نظم نوين جهاني: اين نظريه بر اين باور است كه گروهي كوچك از نخبگان و برگزيدگان بين المللي بر دولت ها، صنايع و رسانه هاي سراسر جهان كنترل كامل داشته، آنها را دستاويز خود قرار داده اند. ابزار عمده اين اربابان جهان براي تسلط بر كشورها نيز نظام «بانك مركزي» است. اين گروه غالب جنگ هاي بزرگ 200سال گذشته را عمدتا از طريق تدارك عمليات و حملاتي «تحت لواي دروغين» (false flag) تأمين مالي كرده، مردم را از طريق حمايت از آنان دستاويز قرار داده اند و بدينگونه كنترل اقتصاد جهان را به دست گرفته و سبب ايجاد تورم و ركود گرديده اند.
عاملان نظم نوين جهاني در مناصب بالاي دولتي و صنايع قراردارند و صحنه گردانان آن را نيز بانكداران بين المللي به ويژه مالكان بانك هاي خصوصي در نظام بانك هاي مركزي، همچنين اعضاي «شوراي روابط خارجي»، «كميسيون سه جانبه» و نيز «گروه بيلدربرگ» تشكيل مي دهند. گفته مي شود، نظم نوين جهاني سازمان هاي فراملي و جهاني مانند اتحاديه اروپا، سازمان ملل، بانك جهاني، صندوق بين المللي پول و اتحاديه پيشنهادي آمريكاي شمالي را در كنترل خود دارد.
عبارت «نظم نوين جهاني» پس از آن كه ابتدا از سوي «جرج دبليوبوش» در نطق وي در 11سپتامبر 1990 در مقابل كنگره آمريكا به كار گرفته شد و سپس، «ديويد راكفلر» در سپتامبر 1994 در شوراي بازرگاني سازمان ملل بدان اشاره كرد، محبوبيت يافت. مفهوم اين «دولت سايه» به پيش از سال 1990 بازمي گردد. اين «دولت» متهم است همان گروهي است كه از جمله «اساسنامه بانك مركزي» (1903) را تدوين و تنظيم كرده و از «انقلاب بلشويك» (1917) و اوج گرفتن حزب نازي در آلمان حمايت به عمل آورده است. بانك جهاني و بانك هاي مركزي ابزار «نظم نوين جهاني» به حساب مي آيند. بر مبناي بسياري از نظريه هاي توطئه، فرودگاه بين المللي «دنور» آمريكا مقر نظم نوين جهاني در غرب بوده، يك پايگاه زيرزميني عظيم را نيز در زيرخود پنهان دارد.
نظام بانك مركزي: نظم نوين جهاني ثروت كشورها را به كمك بانك هاي مركزي و از طريق نشر پول تحت كنترل دارد. نظام « فدرال رزرو »، بانك مركزي آمريكاست كه در سال 1913 تأسيس گرديده است. اين نظريه وجود دارد كه نظام « فدرال رزرو »، پديد آمده است تا ثروت طبقات فقير و متوسط جامعه آمريكا را به بانكداران بين المللي نظم نوين جهاني منتقل سازد.
2) عمليات لواي دروغين: اين نوع عمليات كاملا محرمانه بوده، توسط دولت ها، جوامع يا انجمن هاي مخفي و ديگر سازمان ها انجام مي پذيرد، در حاليكه ديگر تماميت ها را مسئول عمليات جلوه مي دهد. عملياتي از اين دست در تمامي طول قرن بيستم انجام پذيرفته، اماماهيت آنها با موفقيت تمام پوشيده مانده است. رويدادهاي ذيل در زمره نمونه هاي بي شمار «عمليات لواي دروغين» قراردارند:
¤در 27 فوريه 1933، ساختمان «پارلمان برلين» طي عملياتي عمدي در آتش سوخت و در نتيجه، به رويدادي كليدي در برقراري آلمان نازي مبدل گرديد.
¤بمباران مركز تجارت جهاني «نيويورك» (6 كشته ، 1042 مجروح ) در سال 1993 را اداره بازرسي فدرال آمريكا تدارك ديده بود.
¤ نظريه هاي متعدد در مورد حوادث 11 سپتامبر 2001 نشان مي دهند كه افرادي در دولت آمريكا در جريان وقوع آتي اين حملات قرار داشته، عمدا تلاشي براي جلوگيري از آن به عمل نياورده اند، و اين كه اين حملات تدارك ديده شد تا بهانه اي براي «جنگ ضدتروريسم» در افغانستان و عراق، افزايش نظامي گري، گسترش پليس فدرال و تدوين بسياري از سياست هاي داخلي و خارجي قرار گيرند. طرفداران اين نظريه ها بر طرح عصر نوين آمريكا اتكا دارند و معتقدند كه يك «اتاق فكر» (Think Tank) محافظه كار مصمم است هژموني آمريكا را بهر طريق ممكن بر جهان بنشاند. از جمله اعضاي سابق اين گروه تعمق، «دونالد رامسفلد» وزير دفاع، «ديك چني» معاون رئيس جمهور و بسياري از ديگر چهره هاي دولت «جرج دبليوبوش» بوده اند. در گزارش سال 2000 اين گروه مي خوانيم: «برخي رويدادهاي فاجعه بار و كاتاليزور مانند يك «پرل هاربر» ديگر لازم است تا به بهانه اي براي نشاندن هژموني آمريكا بر جهان در قرن 21 تبديل شوند. اكنون، «جنبش حقيقت 11سپتامبر» در تلاش است تا در پرتو تحقيقات خود، «حقيقت» حوادث 11سپتامبر را روشن سازد.
¤ بمب گذاري قطار «مادريد» در سال 2004، آن گونه كه از اسناد و مدارك قضايي بر مي آيد، حاصل تلاش و توطئه يك گروه اسلامي محلي نبوده، بلكه از سوي گروهي متشكل از افراد و تشكلات گوناگون از جمله گروه تروريستي باسك (اتا)، مسئولان دولت سوسياليست، نيروهاي پليس، سرويس هاي مخفي خارجي، سرويس مخفي اسپانيا، يك رسانه قدرتمند و پرنفوذ و اعضايي از وزارت دادگستري تدارك ديده شده بود.
¤ نظريه هاي ديگري تاكيد دارند كه در پس بمب گذاري سال 2005 در مترو «لندن»، سرويس هاي مخفي انگليس قرار داشته اند.
3) جنگ ها: انگيزه ها و بهانه هاي ارائه شده به منظور آغاز و يا پايان جنگ ها اغلب از سوي تحليلگران و نظريه پردازان توطئه مردود شمرده شده، تامين كنندگان ابزار و تجهيزات جنگي به نفاق افكني ميان كشورها، هماهنگ سازي برنامه ها و ايجاد تحولاتي در راستاني آغاز منازعات متهم گرديده اند. طبق اين گزارش، بهانه جنگ هر چه كه باشد پيوسته گروهي در يكي از كشورهاي طرف منازعه وجود دارد كه از آن سود مي برد، و اين گروه را تامين كنندگان اسلحه و ديگر تجهيزات جنگي تشكيل مي دهند. «دوايت آيزنهاور» در دوران حكومت خود به مجموعه نظامي- صنعتي آمريكا به عنوان يك منبع بالقوه جنگ منافع اشاره كرده و «آبراهام لينكلن» نيز در اواخر جنگ داخلي آمريكا اظهاراتي مشابه را بيان داشته بود.
در همين راستا، برخي جنگ ها كه بنا به ادعاي سياستمداران به منظور حفظ منافع ملي و يا با اهداف بشردوستانه آغاز مي گردند، در واقع انگيزه اي جز دست اندازي بر منابع طبيعي كشورها و كنترل آنها در راستاي منافع تجاري، ندارند. در جريان جنگ اسپانيا- آمريكا، انفجار ناو «يواس اس مين» به انضمام سريع پورتوريكو، فيليپين و گوام انجاميد. در سال هاي اخير نيز، جنگ هاي خاورميانه- مانند جنگ خليج فارس و اشغال عراق- «جنگ نفت» ناميده شدند و آمريكا متهم گرديد براي دستيابي به اهداف خود تمامي اصول اخلاق را زير پا گذارده است. در واقع، عقيده بر اين است كه جنگ وسيله اي ايده آل و يك تاكتيك انتخاباتي باهدف منحرف ساختن اذهان شهروندان از مشكلات پيش روي دولت وقت به حساب مي آيد.
4) كودتاها: دولت هاي غربي، به ويژه دولت آمريكا، به منظور روي كار آوردن دولت هايي دست نشانده در كشورهاي بيگانه، كودتاهايي تحت لواي دروغين به راه انداختند. برخي از اين كودتاها مانند «عمليات آژاكس» (1953) كه به منظور سرنگوني رهبراني كه به شيوه دموكراتيك در ايران انتخاب شده بودند انجام پذيرفت، مدت زماني پس از آن فاش گرديد. ديگر كودتاهايي كه توجه نظريه پردازان توطئه را به خود معطوف داشته، دولت آمريكا را در مظان اتهام قرار مي دهند، عبارتند از: قتل «كندي» (1963)، كودتاي بنگلادش (1975)، بركناري «گوويتلم» نخست وزير استراليا در سال 1975 از سوي «جان كر» فرماندار كل اين كشور به دليل نارضايتي سرويس هاي مخفي آمريكا از سياست هاي اقتصادي، اجتماعي و خارجي وي، كودتاي تركيه (1980)، كودتاي هائيتي (1991)، كودتاي نافرجام ونزوئلا (1992)، انقلاب اندونزي (1998)، كودتاي پاكستان (1999).
5) قتل ها: تئوري هاي توطئه گاه در پي قتل شخصيت ها شكل مي گيرند، كه شناخته شده ترين آنها قتل «جان اف كندي» در سال 1963 است. محور اين نظريه را اين ادعا تشكيل مي دهد كه جراحات «كندي» و «جان كانلي» نمي توانسته براثر شليك هاي يك تك تيرانداز، آنهم از سمت راست كاروان رياست جمهوري به وجود آمده باشد. سه نظرسنجي از مردم آمريكا در سال 2003 نشان داد كه 68 تا 83 درصد شهروندان سراسر اين كشور نظريه رسمي را در اين زمينه باور ندارند.
قتل هاي «رابرت اف كندي»، «مارتين لوتركينگ» و «مالكولم ايكس» نيز محور بسياري از تئوري هاي توطئه قرار گرفته است. بسياري اوقات نيز اين سؤال مطرح مي گردد كه: «چه كسي از ماجرا نفع مي برد؟» چرا كه، به اعتقاد نظريه پردازان توطئه، دست اندركاران امور مملكتي در مقايسه با افرادي كه به قتل عمد متهم مي شوند از انگيزه اي بسيار قوي تر برخوردارند. نظريه پردازان و تحليلگران در شمار قتل هاي حاصل از توطئه ها به قتل «آبراهام لينكلن» و «فرانسوا فرديناند» اتريش اشاره دارند، و يا قتل «اريك پنجم» دانمارك. نمونه هاي تازه تر اين قتل ها عبارتند از: قتل «شيخ مجيب الرحمان» (نخست وزير بنگلادش)، «كاررو بلانكو» (سياستمدار اسپانيايي)، «بنينيو آكينو» (رئيس جمهور فيليپين)، «اولاف پالمه» (نخست وزير سوئد)، «بي نظير بوتو» (نخست وزير پاكستان).
برخي مرگ ها نيز كه رسماً حادثه، خودكشي و يا مرگ طبيعي اعلام شده اند، از سوي نظريه پردازان و تحليلگران حوادثي ناشي از توطئه ها عنوان گرديده اند. مانند: حادثه اي كه در سال 1997 به مرگ «پرنسس ديانا»، همسر وليعهد انگليس، منجر گرديد. و يا مرگ «جان اف كندي جونيور» در سانحه هوايي سال 1999، و مرگ سناتور «پل ولستون» در سانحه هوايي سال .2002 از ديگر نمونه ها نيز مي توان به حوادث ذيل اشاره كرد: خودكشي «وينسنت فوستر» مشاور سابق كاخ سفيد، سقوط هواپيماي «رون براون» وزير بازرگاني سابق آمريكا، حادثه «مايرلينگ»، مرگ «زاخاريا تيلور» و «ليندون بي جانسون» (رؤساي جمهور آمريكا)، «ولاديسلاو سيكورسكي» (ژنرال سياستمدار لهستاني)، «جيمز فارسترال» (وزير دفاع اسبق آمريكا)، «هاگ گيتسكل» (رهبر سياسي انگليس)، «هارولد هولت» (نخست وزير استراليا)، «نورمن كرك» (نخست وزير نيوزلند)، «ديويد كلي» (كارشناس جنگ ميكروبي انگليس).
نظريه هاي ديگري نيز وجود دارد كه نشان مي دهند برخي سوء قصدهاي نافرجام از سوي جوامع مخفي تدارك ديده شده است. اما، درمواردي نيز سوء قصدها صرفاً «صحنه سازي» و هدف، افزايش محبوبيت فرد مورد سوء قصد بوده است. مانند موارد متعدد سوء قصد نافرجام عليه رؤساي جمهور آمريكا، از جمله «جرالد فورد»، «رونالد ريگان» و «جرج بوش پدر».
نهاد«حسابرسي» كلينتون: تئوري توطئه اي «بيل كلينتون» را متهم مي كند در دوران رياست جمهوري اش و پيش از آن، دستياران خود را (به ويژه آنهايي كه مانند «واينس فوستر» مانعي بر سرراه ترقي وي محسوب مي شدند) در خفا به قتل رسانده است. اين نهاد تسويه حساب كه ظاهراً در ارتباط با نهاد تسويه حساب «بوش» آغاز به كار كرده است (بسياري از اعضاي خانواده «بوش» مسئول رويدادهايي چون قتل «جان اف كندي» و ديگر موانع بر سرراه خود شناخته شدند)، فهرستي از 50تا 60 دستيار «كلينتون» را شامل مي شود كه در شرايطي مرموز جان باخته اند. انتشار اين فهرست در اواسط سال 1990 در اينترنت آغاز گرديد و درسال 1993 نيز 24نام بدان افزوده شد كه توسط گروه آمريكايي «فدراسيون عدالت» يك لابي تسليحات به رياست «ليندا تامپسون»، تهيه شده بود.
6) تكنولوژي و اسلحه
در شمار موارد جلوگيري از توسعه تكنولوژي ها مي توان به موارد ذيل اشاره كرد:
¤ لغو سيستم «آورو آرو» (Avro Arrow)
¤ توطئه «جامعه وريل». بر مبناي اين توطئه، شكلي سري از انرژي به نام «وريل» (Vril) مورد استفاده و تحت كنترل جامعه اي سوسياليستي و زير زميني متشكل از «افرادي برتر» قراردارد. طبق اين نظريه، آلمان نازي نيز به منظور ساخت بشقاب پرنده از اين تكنولوژي بهره برده بود.
¤ قتل مخترع نوعي سوخت بسيار مؤثر و كار آمد اتومبيل به دست شركت هاي نفتي كه كسب و كارخود را در خطر مي ديدند.
از جمله مورد توسعه تكنولوژي هاي تسليحاتي نيز مي توان به مورد ذيل اشاره كرد :
آزمايشات تسليحاتي
«پيتر ووگل» در كتاب خود تحت عنوان «آخرين موج بندر شيكاگو» تاكيد دارد كه فاجعه بندر «شيكاگو» در واقع انفجاري اتفاقي و يا عمدي حاصل از آزمايش سلاحي هسته اي در ناوهايي بوده است كه غالب خدمه آنها را آمريكايي هاي آفريقايي تبار تشكيل مي داده اند.
¤ طبق شايعه اي كه در كامرون قوت گرفت، فاجعه دي اكسيد كربن در درياچه «نيوس» اين كشور (1986) براثر آزمايش نظامي آمريكايي يا فرانسوي بمبي در اين درياچه به وقوع پيوست.
¤ برخي تئوري هاي توطئه براين موضوع تاكيد دارند كه سقوط هواپيماهاي «آرو دي سي 8» و «تي دبليو اي 800» به دليل استفاده از يك سلاح الكترومغناطيسي مخفي با انرژي هدايت شونده روي داده است.
نظارت، جاسوسي و آژانس هاي اطلاعاتي
منظور، تكنولوژي هاي «نظارت و كنترل» بسيار ويژه است كه نگراني بسياري از نظريه پردازان توطئه را برانگيخته، از سوي دولت ها تحت بررسي و آزمايش قرار دارند، و هدف نيز دخالت در زندگي خصوصي و خلوت اشخاص و يا صدمه زدن به آنها به ويژه مخالفان حكومت است. نظريه پردازان توطئه آژانس هاي اطلاعاتي دولتي را متهم مي كنند كه با هدف جاسوسي از مردم كنترل اذهان و يا نسل كشي بيگانگان، درپي كسب قدرت هاي تكنيك گسترده اند. شايد كه امكان ايجاد توانايي نظارتي اين چنين به كمك وسايل و ابزار تكنيك و يا برقراري شبكه اي گسترده از خبرچينان را بايد در بستر رويدادهاي كشورهاي بلوك شرق سابق به ويژه فعاليت هاي «اشتازي»، پليس مخفي آلمان شرقي سابق پيش از فروريختن «ديوار برلين» مشاهده كرد.
بسياري دولت ها در راستاي اجراي سياست هاي ملي به شيوه هاي پنهان- كه بسياري اوقات انواع خرابكاري، تبليغات و قتل را نيز شامل مي گردند- از آژانس هاي اطلاعاتي بهره مي گيرند. دراين ارتباط، نظريه پردازان توطئه در مورد آژانس هايي چون سازمان «سيا»، «كاگ ب»، «ام آي 6»، «بي ان دي»، «آي اس اي» و «موساد» اتفاق نظر دارند، چرا كه اين آژانس ها به دست داشتن در بسياري فعاليت هاي سياسي و انواع توطئه مشهورند. در واقع، نظريه هاي توطئه در مورد سازمان هاي جاسوسي به سال هاي دهه 1600 و «رابرت سسيل»، جاسوس انگليسي باز مي گردد كه مسئول «توطئه باروت» در سال 1605 شناخته شد.
نظريه هاي بي شماري نيز در مورد «پرواز 007 بوئينگ 747» خطوط هوايي كره ارايه گرديد كه سقوط اين هواپيما را به ارتش شوروي و پس از نقض حريم هوايي اين كشور در سال 1983، نسبت مي دادند. تئوري هايي از اين دست در دوران جنگ سرد در فضايي از تنش ها و بدبيني هاي متقابل فراوان شكل گرفتند و اطلاعات غلط، فريبكاري ها، نابودي مدارك و رويدادهاي سياسي نيز به رشد و افزايش اين تئوري ها دامن زد.
7) افزايش بي رويه بهاي نفت
نظريه هاي متعددي وجود دارد كه نشان مي دهد «افزايش بي رويه بهاي نفت» در واقع حيله اي است از سوي صاحبان صنايع نفت به منظور افزايش قيمت اين سوخت فسيلي، كه در بستري از نگراني ها پيرامون تامين سوخت آينده به كار برده شده است. طبق اين نظريه ها، صنعت نفت به وجود ذخاير گسترده نفت كه هنوز مورد بهره برداري قرار نگرفته اند آگاهند، اما عامدانه از استفاده از آنها سر باز مي زنند تا به توهم نادربودن اين سوخت فسيلي دامن زنند.
نظريه هاي مشابهي نيز در مورد صنعت الماس وجود دارد كه نشان مي دهد مشتي از اربابان جهان كه انحصار اين صنعت را دراختيار دارند، اين توهم را پديد مي آورند كه الماس كمياب است و بدينسان بر ارزش آن مي افزايند.
8) جوامع مخفي و زيرزميني
به رغم آن كه وجود جوامعي از اين دست و مقاصد آنان كه كنترل بر جهان است، ديگر برهيچكس پوشيده نيست، نظريه هاي گوناگوني در مورد توطئه هاي پنهان و برنامه هايي كه فعالانه از آگاهي مردم مخفي و پوشيده مانده، وجود دارد. معروفترين اين جوامع عبارتنداز: كلوپ 1001، گروه بيلدربرگ، گروه بوهميان، كميته 300 نفره، هدف مشترك، شوراي روابط خارجي، فراماسون ها، ايلوميناتي ها (گروهي مخفي كه قصد كنترل جهان را دارند)، لوسركل (دايره)، 9 مرد ناشناخته، جامعه زائران، اسكال اند بونز (اخوتي در دانشگاه «ييل» آمريكا كه بسياري از رهبران مالي و سياسي بانفوذ جهان را در شمار اعضاي خود دارد) و كميسيون سه جانبه.
چند نمونه ديگر
نظريه هاي توطئه در اصل بي شمارند و وجود اشكال مختلف اربابان قدرت سبب گرديده تا در هر زمينه اي از جمله رسانه اي، پزشكي، گسترش اپيدمي ها و پاندمي ها، موادمخدر، نژادي، مذهبي و... مطرح گردند. به عنوان مثال، برخي تئوري هاي توطئه بر اين باورند كه گذار شيوه پخش راديو تلويزيوني به روش ديجيتال در واقع اجراي بينش «بيگ برادر» (big brother) بوده است. نظريه پردازان اين تئوري اطمينان مي دهند كه دوربين هاي فيلمبرداري و ميكروفون هاي مينياتوري در دستگاه هاي جديد تلويزيوني جاسازي شده اند تا به جاسوسي از مردم بپردازند. برخي ديگر نيز بر اين اعتقادند كه تكنولوژي هايي براي كنترل ذهن و تاثير بر آن در سيگنال هاي ديجيتالي پنهان است.
¤ بحران مالي جهان در سپتامبر 2008 را «وال استريت» پديدآورد تا بار مالي خود را برگردن ماليات دهندگان آمريكايي و باقي جهان بگذارد. وجه بخصوص اين توطئه، كمك به انتخاب رئيس جمهوري بود كه «وال استريت» را بخوبي درك كرده، در عين حال به رأي دهندگاني كه خواستار كنترل بهتر و بيشتر اين نهاد مالي بودند، تعهدات لازم را بدهد، اما همچنين به گونه اي اقدام كند كه تجارت پس از پاكسازي هاي لازم و حذف برخي عاملان كه ناشيانه عمل مي كنند، همانند سابق ادامه يابد.
¤ «آنفلوانزاي خوكي» حاصل توطئه هاي دولت هاي غربي بوده و به آنها اجازه داده است تا بر خطاهاي متعدد خود در قبال بحران اقتصادي و زيست محيطي سرپوش گذارند. اين بيماري همچنين به صنايع دارويي اجازه داد تا ازطريق توليد واكسن ها و داروهاي ضدويروس، بر رقم سود خود بيفزايند. هدف ديگر نيز، انتشار ويروس هاي كنترل ناپذير ازطريق واكسن ها و بدينسان، حذف ميليون ها فرد بشر در راستاي ايجاد تعادل جمعيت و منابع بوده، منشا آن را نيز منافع سياسي مرتبط با منافع صنايع دارويي تشكيل مي دهد. طبق اين نظريه، سازمان بهداشت جهاني كه به ظاهر مسئوليت هماهنگ ساختن مبارزه عليه بيماري ها را برعهده دارد، دراين توطئه همدست بوده است.
¤ در دوران استعمارزدايي، برخي نظريه پردازان تأكيد داشتند كه جنگ هاي استقلال مانند جنگ هاي الجزاير و يا هندوچين را توده هاي مردم به راه نينداختند، بلكه جناح هاي مخالفان مسلح باني آنها بوده و از سوي حزب كمونيست شوروي و ديگر كشورهاي خارجي كه قصد تصاحب منابع طبيعي اين كشورها را داشته اند، تأمين مالي شده اند.
¤ آمريكا از جمله كشورهايي است كه در قلب نظريه هاي توطئه جاي دارد. موضوع دخالت چند مليتي هاي آمريكايي و يا سازمان «سيا» در كودتاهاي نيمه دوم قرن بيستم در آمريكاي لاتين (شيلي، بوليوي، پاناما) ديگر بر كسي پوشيده نيست و اسناد تاريخي خود را دارد.
¤ نظريه اي در سال 1806 فرقه هاي يهودي را در رأس فرق و جوامع مخفي جهان نشان مي دهد كه متكي بر «طلا» بودند. «قرارداد حكماي صهيون» به ويژه پس از سال 1920، ابعادي جهاني يافت و به «انقلاب بلشويكي» نسبت داده شد. در اوايل دهه 1920، تقريباً تمامي نخبگان روشنفكر اروپا از جمله «وينستون چرچيل»، به توطئه جهاني يهود ايمان داشتند و بر اين باور بودند كه كليه وقايع- از انقلاب كبير فرانسه گرفته تا انقلاب كبير اكتبر- از سوي يهوديان سازمان يافته است.
¤ سنجش آسيب بمب هاي اتمي بر روي 300 سرباز فرانسوي: طبق گزارشي تكان دهنده، دولت فرانسه در سال هاي 1960 تا 1966 سربازان خود را عمداً در معرض تشعشعات حاصل از آزمايشات هسته اي خود در الجزاير قرار داد تا از ميزان آسيب هاي اين پرتوها آگاهي يابد.
بدينسان، بدون تسليم شدن به وحشت حاصل از تصور رويدادهاي فاجعه بار آينده (كه خود يك نظريه توطئه است)، مي توان اذعان داشت كه بحران هاي گوناگون كه زندگي آينده بشر را تهديد مي كنند، بي شك افزايش يافته و قدر مسلم آن كه صدها ميليون قرباني بر جاي خواهند گذارد. تمامي دانشمندان ذيربط نيز به اين واقعيت آگاهند و مدت زماني است كه جرئت افشاي آن را يافته اند. آيا توطئه اي جهاني به ميان نبوده و از خيلي پيش آغاز نشده است؟ توطئه اي كه ميليون ها عامل اقتصادي و سياسي را به يكديگر پيوند مي دهد كه قادرند بحران ها را پيش بيني كنند - و يا خود پديد آورند- بي آن كه كوچكترين اقدامي در جهت جلوگيري از آنها به عمل آيد! همين عاملان همراه با سودجوياني ديگر كه تمامي تلاش خود را در راستاي پوشيده نگاهداشتن رويدادهاي فاجعه بار آينده از مردم به كار گرفته اند، به توطئه هاي خود ادامه داده اند. هدف نيز از جمله ممانعت از اتخاذ اقداماتي در جهت محدود ساختن رشد جمعيت است، اقداماتي كه براي رساندن پيامدهاي بحران جاري به حداقل ممكن، الزاماً سختگيرانه خواهند بود.
بي وجود توطئه گراني معلوم و مشخص، بايد گفت كه توطئه اي به وسعت جهاني از پيش آغاز شده و همچنان در جريان است.
منابع: سايت هاي ويكيپديا- اورو سوليتر- مونديا ليزاسيون- واپيديا موبي- كوربو اينفو- كونتر انفو- وردپرس- نيوورلد اردر ريپورت.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14