دوشنبه 3 اسفند 1388- شماره
19588
جايگاه و اهميت ارزش هاي عرفي
|
|
|
جايگاه و اهميت ارزش هاي عرفي
محمدرضا آزادي عرف به معناي عادت و آداب و رسوم مقبول و پذيرفته شده، در زندگي اجتماعي بشر نقش بسيار مهمي ايفا مي كند. اصولا عرف همان هنجارهاي اجتماعي است كه در برابر منكر به معناي ناهنجاري هاي اجتماعي قرار مي گيرد. از اين رو هنگامي كه از عرف سخن به ميان مي آيد، بايد آن را در جايگاه هنجارهاي اجتماعي تحليل و تبيين كرد. هنجارهاي اجتماعي نيز داراي خاستگاه هاي گوناگون و متعددي است، زيرا برخي از آن ها داراي ريشه هاي عقلاني و برخي ديگر داراي ريشه هاي عقلايي و گروه سومي حتي مي تواند داراي خاستگاهي چون خرافات و تقاليد كوركورانه از نياكان باشد. اين جاست كه قرآن به عنوان كتاب هدايتي بشر، به تحليل و تبيين عرف توجه داشته و توصيه هاي خاصي را درباره آن ارايه مي دهد. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا به واكاوي عرف، جايگاه و اهميت آن، در نگرش قرآني بپردازد. اينك با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم. عرف، امور پسنديده و شايسته عرف در زبان عربي به معناي رمل مرتفع و تپه (لسان العرب، ابن منظور، ج 9، ص 158) و در اصطلاح به معناي عادت و هر آن چيزي است كه در ميان مردم به شكل پايدار جريان دارد. اين گونه عادات زندگي همان رسوم و آدابي است كه در اصطلاحات جديد از آن به هنجارهاي اجتماعي نيز ياد مي شود. سيد شريف جرجاني در تعريف عرف، آن راعاداتي دانسته است كه به مقتضاي عقول در جامعه جريان دارد. (التعريفات، جرجاني، 193) به نظر مي رسد كه مراد از عقول در اين معنا و مفهوم عام است تا شامل دو دسته احكام عقلاني و عقلايي شود؛ زيرا بسياري از آداب و رسوم اجتماعي و هنجارهاي آن، احكام عقلايي است كه براي تنظيم و ساماندهي رفتارهاي اجتماعي ايجاد شده و به شكل سنت ها، آداب، رسوم، آيين ها و عادت درآمده است؛ چون بسياري از چيزهايي كه از آن به نام معروف ياد مي شود، امور پسنديده در نزد خردمندان است كه از حكم عقل نمي باشد. به سخن ديگر، آن چه معروف و پسنديده هر اجتماعي است همان هنجارهاي اجتماعي مي باشد كه فراتر از احكام عقلاني، داراي خاستگاه عقلايي و بلكه حتي گاه خيالي و تخيلي است كه از آن ها به عنوان خرافات اجتماعي و آيين هاي باطل نياكان نيز ياد مي شود. بهتر آن است كه معروف را به همان هنجارهاي عقلايي تعريف كنيم تا شامل احكام عقلاني و عقلايي شود و موارد خرافي و سنت ها و عادات هاي غير عقلاني را از دايره معروف بيرون نماييم. بر اين اساس، در تحقق مفهوم عرف و معروف، شرط آن است كه داراي ريشه و خاستگاه عقلاني باشد و هم چنين آن امر عقلاني به شكل عادات و سنت اجتماعي درآمده باشد. امور عرفي بيش تر در شكل و قالب شفاهي، از نسلي به نسلي ديگر منتقل مي شود و از طريق جامعه پذيري نسلي، پاياني و مانايي خود را حفظ مي كند. از اين رو عرف هر جامعه در شكل سنت ها و آداب و عادات شفاهي در جريان است و بسياري از آن ها حتي نانوشته مانده و به شكل قانون مكتوب در نيامده اند. قرآن و دعوت به ارزش هاي عرفي ارزش هاي عرفي به سبب آن كه ارزش هاي عقلايي هستند به عنوان هنجارهاي شايسته و پسنديده اجتماعي مورد توجه اسلام قرار گرفته اند. از اين رو خداوند از جمله وظايف پيامبر (ص) را پذيرش و انجام امور عرفي و تقويت آن مي داند خداوند در آيه 157 سوره اعراف وظيفه آن حضرت (ص) را دعوت بلكه فرمان مردم به معروف دانسته است. معروف همان امور پسنديده نزد عرف عقلا و خردمندان است كه در زندگي خويش براي ساماندهي و تنظيم امور به كار مي گيرند. (نگاه كنيد به مجمع البيان، ج 1 و 2، ص 807 و نيز ج 3 و 4، ص 750) خداوند در آيه 199 سوره اعراف به صراحت به پيامبر خويش فرمان مي دهد: خذ العفو و امر بالعرف؛ عفو و گذشت را اصل در زندگي قرارده و به عرف و معروف فرمان ده. اين بدان معناست كه عرف خردمندان از نظر قرآن ريشه در همان فطرت انساني دارد و اطاعت از آن همانند اطاعت از آموزه هاي و حياني شريعت مي باشد. به سخن ديگر، از آن جايي كه عرف عقلايي ريشه در فطرت پاك سالم انساني دارد، به طور طبيعي، امري كمالي و درست و صحيح است و در مسير كلي صراط مستقيم قرار مي گيرد. بنابر اين همانند آموزه هاي وحياني قابل انجام و پي گيري است و بلكه در برخي از موارد واجب و لازم مي شود؛ از اين رو، واژه امر كه دلالت بر وجوب مي كند، در آيات 157 و 199 سوره اعراف وارد شده است. به سخن ديگر، اين كه خداوند به پيامبر (ص) فرمان مي دهد تا مومنان را به عرف و معروف فرمان دهد، به معناي آن است كه عمل به عرف بر مومنان واجب و لازم است و يا اين كه دست كم عرف شامل دو دسته از واجبات و مستحبات خواهد شد. به اين معنا كه مي تواند همانند احكام شرعي به دو شكل واجب و مستحب درآيد. البته به نظر مي رسد كه مفهوم معروف در قرآن فراتر از مفهوم عرف باشد؛ زيرا معروف در كاربردهاي قرآني به امور پسنديده پيش عقل (و عقلا) و شريعت اطلاق مي شود. (مجمع البيان، ج 1 و 2، ص 807) به اين معنا كه دايره معروف فراتر از عرف عقلايي است و شامل پسنديده هاي شرعي نيز مي شود. بر اين اساس هر آن چه را عقل و عقلا و شريعت به عوان امور پسنديده دانسته است لازم است كه مورد پيروي و اطاعت قرار گيرد. خداوند در آيات 102 و 104 سوره آل عمران، از وظايف مومنان، پيروي از معروف و نيز دعوت ديگران به آن برپايه قاعده مشهور «امر به معروف و نهي از منكر» دانسته است. آياتي ديگر چون آيه 110 و 114 سوره آل عمران و آيه 71 سوره توبه و 38 و 41 سوره حج نيز بر اين معنا تاكيد مي كند. لقمان چنان كه آيه 17 سوره لقمان گزارش كرده، فرزندش را دعوت به احياي ارزش هاي عرفي و عقلايي مي كند و آن را وظيفه و مسئوليت وي بر مي شمارد. مصاديقي از ارزش هاي عرفي احسان و نيكي در برابر نيكي هاي ديگران امري مقبول و پسنديده نزد مردم است، بر اين اساس خداوند به مومنان يادآور مي شود تا اين گونه براساس عرف اجتماع و هنجارهاي آن عمل كنند و پاداش نيكي را به نيكي بدهند. خداوند در آيه 60 سوره الرحمن به شكل استفهام تقريري اين مطلب را تبيين مي كند كه عرف عقلا، نيكي در برابر نيكي را به شكل يك ارزش پديرفته اند و به آن پاي بند مي باشند. (مجمع البيان، ج 9 و 10، ص 315 و 316 و نيز الكشاف، زمخشريف ج 4، ص 453) اصولا از نظر خردمندان، نيكي واحسان امري پسنديده است حتي اگر در برابر آن پاداشي نباشد؛ از اين رو بسياري از مردم بي چشمداشتي، به كارهاي نيك مي پردازند و به ديگران احسان مي كنند؛ زيرا از نظر خردمندان، امر نيك بر امر زشت و نكوهيده برتري دارد. بر اين اساس به سوي كارهاي نيك و احسان گرايش مي يابند و به انجام آن اهتمام مي ورزند. (بقره، آيه 61) نيكي به والدين نيز از امور پسنديده عرفي و هنجارهاي سالم و درست اجتماعي است كه خداوند آن را تاييد و امضا كرده و در آيات چندي از جمله آيات 14 و 15 سوره لقمان به آن فرمان داده است. نيكي به خويشان بسيار نزديك نيز از ديگر كارهاي عرف پسند و خردمند پسند است كه خداوند به عنوان معروف از آن ياد كرده و به انجام آن تشويق نموده است. (احزاب، آيه 6) در همين راستا رعايت احترام مهمان و اجتناب از تعدي نسبت به او نيز به عنوان يكي ديگر از معروف هاي خردمندان جامعه و هنجاري سالم اجتماعي مورد توجه و تاكيد در آيه 78 سوره هود قرار گرفته است. از اين رو حضرت لوط پاسداشت احترام و تكريم مهمانان و اجتناب از اذيت و آزار و تعدي به آنان را به عنوان هنجار اجتماعي خردمندان مورد توجه قرار مي دهد و با استفهام از مردم مي خواهد تا به عرف خردمندان توجه يابند و به جاي تعدي به مهمانان به تكريم و احترام آنها مبادرت ورزند. دفاع از وطن و خانواده به هر شكل ممكن، از ديگر هنجارهاي پسنديده اجتماعي مردم خردمند است. از اين رو خداوند در آيه 246 سوره بقره به اين عرف خردمندان توجه مي دهد و به مجازات كساني كه به وطن و خانواده انسان تعدي مي كنند به عنوان يك امر پسنديده و عرف عقلايي تاكيد مي نمايد. بي گمان كامل ترين مصداق عرف پسنديده اجتماعي، عدالت و دعوت ديگران به آن است. از اين رو خداوند در آيه 76 سوره نحل فرمان به عدل و داد را امري ارزشمند در نظر عرف دانسته و مردم را به آن تشويق مي كند. قضاوت براساس عدالت نيز در همين راستا معنا و مفهوم پيدا مي كند؛ لذا خردمندان هرگونه قضاوت و داوري بيرون از دايره عدالت را ناپسند مي شمارند و خواستار انجام داوري و قضاوت براساس عدالت مي شوند و خداوند نيز با فرمان خود به داوري و حكومت عادلانه، اين عرف پسنديده جامعه را تاييد و امضا مي كند. (نساء آيه 58) از ديگر مصاديق ارزش ها و هنجارهاي عرفي مي توان به اداي امانت به صاحب آن اشاره كرد كه از نظر خردمندان امري پسنديده شمرده مي شود. خداوند نيز اين امر پسنديده را تاييد كرده و مهر امضا بر درستي آن مي نهد و با قراردادن جمله «ان الله نعما يعظكم به» به عنوان تعليل حكم لزوم رد امانت، بيان مي كند كه اين عمل از نظر عرف خردمندان امري پسنديده و مقبول است، از اين رو مومنان نيز بايد به عنوان امري پسنديده به آن عمل كنند و امانات مردم را به آنها بازگردانند. عرف خردمندان هم چنين از كارهاي پلشت، زشت و گناهان، پرهيز و اجتناب دارد، زيرا همه گناهان داراي مفسده و زشتي هايي است كه برخي از آن ها بر ما معلوم نيست ولي بسياري از آن ها را مي دانيم و مي شناسيم. به سخن ديگر، هر گناهي داراي مفسده اي است كه خردمندان به سادگي يا تعمق و تأمل در آن مي توانند زشتي هاي آن را درك كنند. از اين رو از نظر قرآن، خردمندان زشتي هاي گناه را نيز درك مي كنند و به ترك آن اهتمام مي ورزند. (ممتحنه، آيه 12) از ديگر مصاديق عرف پسنديده اجتماعي جوامع خردمند، مي توان به برتري انسان هاي عالم و بصير بر مردمان جاهل و فاقد بصيرت و انسان هاي كوردل اشاره كرد كه خداوند در آيه 50 آن را بيان و از اين عرف اجتماعي پسنديده تعريف مي كند. (انعام، آيه 50 و هود، آيه 24 و رعد، آيات 16 و 19 و فاطر، آيات 19 تا 22 و نيز زمر، آيه 9) داشتن يك صاحب اختيار به جاي چند ارباب از ديگر امور پسنديده عرفي و عقلايي است كه در آيه 39 سوره يوسف و نيز 29 سوره زمر به آن توجه شده و امضا گرديده است. بنابراين مي توان گفت كه انسان به جاي اين كه كسان و يا چيزهايي غير از خداي تبارك و تعالي را به عنوان معبود و پروردگار خويش قرار دهد بهتر است كه خداوند قادر و حكيم و خبير و مهربان را ارباب خود قرار داده و از تعداد خدايان و آثار مخرب آن در امان بماند. موارد رجوع به عرف موارد زيادي است كه قرآن خواهان مراجعه به عرف عقلا مي شود. اين مراجعه به عرف مي تواند در حوزه مفاهيم و نيز اعمال باشد. به اين معنا كه مراجعه به عرف براي شناخت اموري چون مفاهيم و حدود و مرزهاي آن و نيز چگونگي رفتار و محدوده هاي آن امكان پذير بلكه در برخي موارد لازم و ضروري است. قرآن در آيه 53 سوره نور اطاعت از خداوند با ضابطه عرف عقلا را خواسته خداوند از انسان ها دانسته و از مردم خواسته است تا با اين گونه رفتار پسنديده، از ايمان دروغين در امان مانند. فخر رازي در تفسير كبير خود مي گويد كه مراد از «طاعه معروفه» آن است كه مطلوب از مومنان، اطاعت از خداوند براساس عرف عقلاست. (تفسير كبير، ج8، ص 411) عرف، در امور بسياري، معيار تشخيص و داوري است. از جمله مي توان به تشخيص عرف براي تعيين اجرت براي سرپرستي اموال يتيم اشاره كرد كه در آيه 6 سوره نساء بيان شده است. در اين آيه ميزان اجرت از مال يتيم براي سرپرست اموال، مراجعه به معروف دانسته شده، لذا بايد براساس حال كسي كه ولايت يتيم را به عهده مي گيرد و نيز مقتضيات زمان و مكان عمل كرد (تفسير التحرير و التنوير، ج 3، ص 245) و در برخي از روايات نيز معروف به اجره المثل تفسير شده است (مجمع البيان، ج 3 و 4، ص 71) كه عبارت از تشخيص عرفي آن براساس زمان و مكان و افراد مي باشد. هم چنين براساس آيات 233 سوره بقره و 6 سوره طلاق، عرف خردمندان، ملاك تشخيص در اجرت براي شير دادن دايه است، چنان كه آيه 232 سوره بقره جواز ازدواج زن با شوهر سابق پس از انقضاي عده را در صورت توافق آنان براساس موازين شريعت وعرف خردمندان قرار مي دهد و هم چنين در تعيين ديه از سوي قاتل در صورت عفو وارثان مقتول و عدم قصاص، عرف خردمندان، ملاك تعيين قرار داده مي شود. (بقره آيه 178) علامه طباطبايي در اين باره مي نويسد: فاتباع بالمعروف مبتدايي است كه خبرش محذوف مي باشد. يعني بر وارق مقتول است كه در طلب ديه از قاتل، براساس عرف، رفتار كند. (الميزان، ج 1، ص 433) هم چنين در تعيين نفقه زن و تأمين مخارج متعارف زنان مطلقه در زمان شيردهي، معيار سنجش و تعيين، عرف خردمندان و عقلاست (بقره آيه 233) چنان كه تأمين روزي و پوشاك نيز براساس عرف و ملاك هاي عرفي از وظايف شوهر است كه آيه بر آن دلالت مي كند. خداوند در آيه 229 سوره بقره و نيز 91 سوره نساء لزوم تعهد شوهر به رعايت حقوق عرفي با همسر خويش را گوشزد مي كند و در آيه 234 سوره بقره بيان مي كند كه زنان شوهر مرده پس از انقضاي عده وفات، داراي حقوق متعارف عرفي هستند. محدوده حقوق همسري نيز برپايه عرف خردمندان تعيين مي شود. از اين رو خداوند در آيه 228 سوره بقره برخورداري همسران از حقوق متقابل را براساس موازين عرفي جامعه قرار داده و اين عرف است كه مشخص مي كند كه حقوق متقابل همسران تا چه اندازه و چگونه است. البته برخي از حقوق ثابت شرعي وجود دارد كه خداوند آن ها را بيان كرده ولي افزون بر آن حقوق ثابت شرعي، هر حقوق ديگري ميان همسران براساس عرف جامعه تعيين مي شود. در مسئله رجوع مرد به زن مطلقه در طلاق رجعي و د رايام عده، عرف ملاك عمل است. به اين معنا كه در مدتي كه زن در عده طلاق رجعي است شوهر مي تواند به او مراجعه كند ولي پس از انقضاي آن ديگر رجوع، معنايي ندارد. در اين مدت نيز مي بايست براساس عرف رفتار كرد. (بقره آيه 231 و طلاق آيه 2 و نيز مراجعه كنيد: الميزان، ج2، ص 236) خداوند در آيه 229 سوره بقره، رفتار مرد با زن مطلقه خود پس از رجوع در طلاق اول و دوم را براساس موازين عرفي قرار مي دهد و بر لزوم رفتار پسنديده با زن مطلقه در اين مدت تأكيد مي ورزد. (بقره آيه 231 و طلاق آيه 2) عرف هم چنين در مباحث ديگر ملاك داوري و تعيين است. از اين رو خداوند بر لزوم پرداخت متاعي مناسب به زنان مطلقه براساس ملاك هاي عرفي در صورت عدم تعيين مهر و يا قبل از آميزش با آنان تأكيد مي كند و در آيه 236 سوره بقره بر مراعات آن پافشاري مي نمايد. خداوند در آيه 263 سوره بقره گفتار و سخن عرف پسند را بهتر از صدقه آزار دهنده برمي شمارد و در آيه 235 سوره بقره نيز جواز گفت وگوي مردان با زنان درحال عده به قصد ازدواج را به گونه متعارف و شايسته خواهان مي شود و در آيه 8 سوره نساء نيز از مردم مي خواهد تا با يتيمان با نرمي و لطافت سخن بگويند كه سخن پسنديده، عرفي مي باشد. به هر حال سخن گفتن براساس معروف و عرف اجتماعي از اصول دعوت اسلام و قرآن است كه در آيه 23 سوره احزاب بر آن تأكيد شده است. بنابراين در سخن گفتن با يتيمان، خويشاوندان فقير ميت در هنگام تقسيم ارث (نساء آيه 8)، فقيران و مسكينان (نساء آيه 8) و سفهيان و جاهلان (نساء آيه 5) و اصولا با هر انساني (بقره آيه 235 و اسراء آيه 35 و احزاب آيه 23 و زمر آيات 71 و 81) بايد عرف پسنديده مراعات شود و بيرون از دايره عرف پسنديده سخن نگفت. خداوند از زنان بيوه پس از خروج از خانه همسر، مي خواهد تا كارهاي خويش را براساس ملاك هاي عرف پسنديده انجام دهند. (بقره آيه 240) و در وصيت و پرداخت تركه به پدر و مادر و خويشان (بقره آيه 180) و وصيت به ثلث و يك سوم مال به دوستان و امور ديگر (احزاب آيه 6) و هم چنين پرداخت مهريه زن مطلقه و تعيين مقدار مهريه (بقره آيه 231 و طلاق آيه 2 و نساء آيات 02 و 12 و نساء آيه 54) به ملاك هاي عرفي توجه كنند و از آن محدوده خارج نشوند. اين ها نمونه هايي از مراجعه به عرف به عنوان ملاك و معيار است كه در آيات قرآني بيان شده است. و مسلما سخن از عرف ومعروف بيش از اين مقداري است كه بيان شد.
|
|
|