(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 5 اسفند 1388- شماره 19590
 

نقش سايت هاي اينترنتي درتخريب تفكرات اسلامي
خريداري روشنفكران و عناصر ناراضي ادامه خاطرات چهاردهم؛ تشكيلات تهران بازيچه ساواك - 25

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




نقش سايت هاي اينترنتي درتخريب تفكرات اسلامي

همكاري اروپا با امريكا در جنگ نرم 19/4/1379
وقتي مي گوييم طرح امريكايي، معنايش اين نيست كه بقيه ي بلوك غرب در اين زمينه با امريكا همكاري نداشتند؛ چرا، همه غرب و همه اروپا در اين زمينه بشدت با امريكا همكاري مي كردند؛ مثلاً نقش آلمان و انگليس و بعضي كشورهاي ديگر به صورت بارز بود؛ اينها همكاري جدي داشتند.
نقش سايتهاي اينترنتي در تخريب تفكرات اسلامي و شيعي
27/11/1379
امروز دشمن از همه روشها دارد استفاده مي كند. من ديروز در جمع جوان ها مي گفتم كه امروز صدها سايت اصلي و هزاران سايت فرعي در اينترنت وجود دارد كه هدف عمده شان اين است كه تفكرات اسلامي و بخصوص تفكرات شيعي را مورد تهاجم قرار بدهند. تهاجم هم تهاجم استدلالي نيست؛ از روشهاي تخريبي و از روشهاي روانشناسانه و غيره استفاده مي كنند. همه اينها پاسخ دارد؛ پاسخ هايش هم مشكل نيست؛ بايستي از اين وسايل استفاده كرد.
اهميت نقش رسانه هاي عمومي در مقابله
با تهاجم فرهنگي دشمن 2/7/1370
نقش رسانه هاي عمومي و به ويژه مطبوعات در دنياي امروز بر كسي پوشيده نيست؛ ولي افزون بر اين ، مطبوعات در نظام اسلامي ـ انقلابي ، به خاطر مسؤوليتهاي خطير انقلابي ، شأن و منزلت ويژه يي يافته اند. صفحات مطبوعات مسؤوليت شناس ، در اين چند سال همواره عرصه رويارويي هوشمندانه قلم هاي متعهد و دردآشنا با تهاجمات ضد فرهنگي استكبار و عناصر مسخ شده و بي هويت بوده است .
رسانه ها، ابزار مستكبرين در جنگ فرهنگي 19/11/1379
اكثر رسانه هاي دنيا در دست همان غارتگران است؛ راديوها و تلويزيونها و مطبوعات و سازمانهاي خبررساني متعلق به آنهاست؛ غالباً در بيشتر نقاط عالم جنگ فرهنگي و سياسي عظيمي را عليه جمهوري اسلامي شروع كرده اند؛ كه دنبال اين جنگ فرهنگي، جنگ سياسي همراه با موذي گري هاي اقتصادي و فشارهاي گوناگون است. اگر كسي اين دشمن با اين وضوح را نبيند، آيا چنانچه بدخواه نباشد، غافل نيست؟!
عده اي خلاف تعاليم امام حركت كردند 1/1/1380
متن ملت عزيز ما تسليم فشار تبليغاتي دشمن نشده و نخواهد شد؛ اما كساني كه خودشان اشتباه كردند، در بين ما هستند؛ اينها راه را غلطي رفتند و بعضي از مجموعه ها را هم با خودشان به راه غلط كشاندند. امام به ملت ما ياد داد كه بايد مسؤولان در فكر ضعفا و پابرهنه ها باشند و به نيازهاي مردم توجه كنند. آنها در تبليغات و در تهاجم فرهنگي خود، توجه به خواست قدرتهاي استكباري را ملاك قرار دادند؛ ببينند امريكا از چه چيزي بدش مي آيد، از آن پرهيز كنند؛ ببينند قلدران و زورگويان عالم به چه چيزي تمايل دارند، به طرف آن حركت كنند؛ اين نقطه مقابل تعاليم جمهوري اسلامي است كه در گفتار امام بزرگوار ما تجلي مي كرد. امام به ما ياد داد كه هرچه فرياد داريد، بر سر امريكا بكشيد؛ اما عده يي فريادهاي خود را بر سر خودي ها كشيدند؛ به ديگران هم ياد مي دهند كه بر سر همديگر فرياد بكشند! امام در وصيت نامه و در تعليمات دوران حيات بابركت خود تكرار مي كرد كه از غريبه ها و نامحرمها و نفوذيها برحذر باشيد؛ مراقب باشيد تا آن كساني كه با اين انقلاب و اين نظام و اين اسلام و با منافع مردم هيچ ميانه خوبي ندارند، در اركان تصميم گيري كشور نفوذ نكنند. مسأله ي غريبه ها و نااهلها و نامحرمها را اول امام مطرح كرد. اينها در مقابل آن جهت و آن خط روشن، مي گويند از دوستان و از خودي ها برحذر باشيد و پرهيز كنيد؛ اينها را با نامهاي گوناگون و چپ و راست مطرح مي كنند. اگر شما هر كدام از اين راديوهاي بيگانه را باز كنيد، در هر يك از برنامه هاشان، حداقل چند بار اسم جناح محافظه كار و نوگرا را مطرح مي كنند؛ تعبيراتي كه ملت ايران و علاقه مندان به انقلاب و مؤمنان و وفاداران به مصالح عمومي اين ملت و اين كشور را به جبهه هاي مختلفي تقسيم مي كند. امام مي گفت ايران يكپارچه، ملت متحد و همزبان؛ اما عده يي سعي مي كنند طبق خواست و ميل و صلاحديد دشمنان اين ملت، جهات غيرعمومي را - قوميتها و مذاهب و دسته دسته كردن مردم و بازي با الفاظي از قبيل حزب و امثال آن را - در ميان مردم رايج كنند و يكپارچگي مردم و آن وحدتي را كه مي تواند ايران اسلامي را از لابلاي طوفانها عبور دهد، به هر شكلي دچار انشقاق و پراكندگي كنند.
عناصر منفي، فرهنگ غرب را به ايران آوردند 12/2/1380
يك روز عده اي غرب زده چشمهاي خود را بستند و گفتند ما بايد همه چيز را از غرب بگيريم. آنها چه چيزي را از غرب گرفتند؟ يكي از خصوصيات خوبي كه اروپاييها دارند، خطرپذيري است؛ منشأ عمده ي موفقيتهاي آنها اين بوده است. آيا غربزده هاي ما اين را گرفتند و به ايران آوردند؟ آيا ايرانيها ريسك پذير شدند؟ خصوصيت خوب ديگر آنها عبارت از پشتكار و از كار نگريختن است؛ آيا آن را به ايران آوردند؟ بزرگترين و ماهرترين مكتشفان و دانشمندان غربي كساني اند كه سالهاي متمادي با زندگيهاي سخت در اتاق خود نشستند و چيزي را كشف كردند. انسان وقتي زندگي آنها را مي خواند، مي بيند چگونه زندگي كردند. آيا اين روحيه ي تلاش خستگي ناپذير فقط براي علم را به ايران آوردند؟ اينها بخشهاي خوب فرهنگ غربي بود؛ اينها را كه نياوردند؛ پس چه چيزي را آوردند؟ اختلاط زن و مرد و آزادي عياشي و پشت ميزنشيني و ارزش كردن لذات و شهوات را آوردند!
نقش رسانه هاي غربي و فريب خوردگان داخلي
در تحقير نسل جديد كشور 12/2/1380
امروز رسانه هاي غربي با برنامه ريزي هاي ميلياردي، در تبليغات رسانه اي خود - چه در تلويزيونشان، چه در راديوشان، چه در مصاحبه هايي كه دايماً مي كنند و متأسفانه بعضي از عناصر داخلي هم فريب آنها را مي خورند و اسير و نوكر آنها مي شوند؛ حرفهايي كه آنها مايلند، اينها بر زبان جاري مي كنند - مي كوشند تا به شما جوانان ايراني تفهيم كنند كه يك ظرف خالي هستيد و مظروف نداريد؛ مظروف شما را ما بايد بدهيم؛ ما بايد اين ظرف را پر كنيم؛ شما امروز اين مايه را نداريد، ديروز هم نداشتيد، طبعاً فردا هم نخواهيد داشت! تاريخ شما را هم منكر مي شوند؛ مي خواهند گذشته شما را هم زير پا لگد كنند؛ نه فقط تاريخ قديم چند صدساله را، بلكه تاريخ بيست ساله ي اخير را هم مي خواهند زير پا لگد كنند و آن را انكار نمايند. آنها مي خواهند فرهنگ سازي و الگوسازي كنند؛ آنها مي خواهند جوان ايراني و نسل نوي ايراني، يك نسل تحقيرشده توسري خور باشد تا بتوانند روي او سوار شوند و به او ديكته كنند و آن كاري را كه آنها مي خواهند، انجام دهد. براي اين كه كسي را به زير مهميز بكشند، بهترين راه اين است كه بگويند تو چيزي نيستي، تو كسي نيستي و گذشته اي نداري. مفاخر يك ملت را انكار مي كنند، براي اين كه او احساس كند چيزي نيست.
مديران و مردم فاسد پايگاه دشمن خارجي مي شوند
19/10/1380
وقتي پول و لقمه حرام در بين مردم و نخبگان و زبدگان رايج شد، گناه رايج مي شود؛ «امرنا مترفيها ففسقوا فيها». وارد شدن در ميدان فساد مالي، مقدمه ورود به ميدان فساد اخلاقي و فساد جنسي و فساد شهواني و انواع و اقسام فسادهاست. وقتي مديران و مردمي فاسد شدند، اين مي شود پايگاه دشمن خارجي. دشمن خارجي از آدمهاي فاسد، براي اهداف سياسي خود در كشور خوب استفاده مي كند.
رسانه هاي ما نبايد عامل دشمن شوند 5/5/1381
اين كه بنده مكرر به مطبوعات و رسانه ها توصيه مي كنم كه با مسائل كشور مسؤولانه برخورد كنند، به خاطر همين است. دشمن مي خواهد مطالب خود را در بين مردم به دروغ و فريب منتشر كند؛ ما نبايد عامل دشمن شويم و كار دشمن را آسان كنيم و همان چيزي را كه او مي خواهد در فضاي فكري و فرهنگي جامعه ما به وجود بياورد، در داخل كشور به وسيله مطبوعات، رسانه ها و تريبون ها به خورد مردم بدهيم؛ اين خطاي خيلي بزرگي است، كه اگر عمداً و با توجه صورت بگيرد، خيانت بزرگي است؛ و اگر از روي غفلت باشد، خطاي بزرگي است. بايد خيلي آگاه و مراقب بود. امروز شگرد سلطه طلبي امريكا و دستگاههاي جهنمي صهيونيستي در دنيا همين است.
دشمن از مزدوران داخلي هم استفاده مي كند 23/8/1382
كساني هم هستند كه حاضرند در داخل، بلندگوي آنها شوند؛ از اينها هم استفاده مي كنند. اخيراً اعلان كرده اند كه ما بايد روزنامه هايي را كه به نفع امريكا حرف مي زنند، در داخل ايران تقويت كنيم! اگر هم چنين روزنامه اي نداشته باشند، مشخص مي كنند كه نقشه ما اين است. سه چهار سال قبل من يك روز همين جا گفتم بعضي از روزنامه ها پايگاه دشمن شده اند؛ اينها الان خودشان دارند اين حقايق را افشا مي كنند. البته آن روز هم ما بي اطلاع نبوديم - فقط تحليل نبود - اما امروز خودشان دارند مسأله را افشا مي كنند.
امروز مهم ترين ابزار جنگ بين قدرت ها در دنيا رسانه است
28/02/1383
امروز مهم ترين ابزار جنگ بين قدرتها در دنيا رسانه است و امروز حتي قدرتهاي بزرگ هم با رسانه ها دارند كار مي كنند. امروز تأثير رسانه ها و تلويزيونها و هنرها و اين شبكه هاي عظيم اطلاع رساني اينترنتي و... از سلاح و از موشك و از بمب اتم بيشتر است. امروز دنيا، يك چنين دنيايي است. روزبه روز هم دارند اين ميدان را گسترش مي دهند.
امروز جنگ دنيا، جنگ رسانه هاست 11/ 09/ 1383
امروز جنگ دنيا، جنگ رسانه هاست. پيشرفت كارها و سياست هاي بين المللي دستگاه هاي مختلف و جبهه هاي گوناگون، به وسيله تبليغ، خبرسازي، مفهوم سازي و تبيين هاي درست و نادرست - يعني راست و دروغ - دارد انجام مي گيرد. تبليغات، هم قبل از يك حركت نظامي و اقتصادي، هم در اثناي آن، هم بعد از آن، نياز وافر دستگاه هايي است كه مي خواهند در دنيا فعال باشند؛ لذا سرمايه گذاري هم مي كنند، فكر هم مصرف مي كنند و دانش هم به كار مي برند، براي اين كه بتوانند اين را گسترش دهند.

 



خريداري روشنفكران و عناصر ناراضي ادامه خاطرات چهاردهم؛ تشكيلات تهران بازيچه ساواك - 25

نمايشنامه دكتر استوك مان به كارگرداني سعيد سلطانپور با استقبال وسيع مردم مواجه شد و سرانجام رژيم نتوانست آن را تحمل كند و پس از چند شب اجراي آن را ممنوع كرد. از اين زمان بود كه سعيد سلطانپور در خط فعاليت هاي به اصطلاح انقلابي افتاد و زماني كه من او را در قزل قلعه ديدم، اولين بازداشت او بود. سلطانپور در اين ايام با اينكه مورد حمايت غيرمستقيم حزب توده بود، اما راهش را دقيقاً انتخاب نكرده و سرگردان بود.
پس از آزادي اعضاي تشكيلات تهران محدوديت هايي را كه ما در برخورد با ساير زندانيان داشتيم لغو شد و من هم زندگي عادي ام را در زندان آغاز كردم. موضوع نفوذ ساواك در تشكيلات تهران تا چند روز پس از آزادي اعضاي آن موضوع اصلي بحث زندانيان قزل قلعه بود. و هر كس در اين مورد نظري ابراز مي داشت، اما چون زندانيان باقيمانده اكثراً طرفدار «مائوئسه دون» در چين كمونيست بودند و يا به نظرات رژي ديبره و چه گوارا پيرامون نقش «پيشتاز» و حركت مسلحانه اعتقاد داشتند، اين موضوع را ناشي از ضعف حكومت شوروي و تجديدنظرطلبي و ريويزيونيسم حاكم بر آن مي دانستند و در بيشتر تحليل هايشان آن را به نظريه «همزيستي مسالمت آميز» خروشچف ربط مي دادند.
اين سال ها مقارن با اوج فعاليت گروههاي هوادار پكن بود و اكثر گروههاي فعال كمونيستي از جانب پكن تغذيه ايدئولوژيك مي شدند و آثار مائو رهبر چين كمونيست به فراواني به ايران مي رسيد و در بين گروههاي ماركسيستي و جوانان توزيع مي شد.
در آن زمان داريوش فروهر بازداشت بود. مأموران اتاق بند 4 قزل قلعه را كه حدود 30 متر مساحت داشت، به طور اختصاصي در اختيار او گذاشته بودند و يك تخت فنري در آن زده و يك تلويزيون پرتابل هم در اختيار او قرار داده بودند و هرروز بعد از ظهر روزنامه هاي كيهان و اطلاعات را به صورت اختصاصي براي او مي آوردند. به همين سبب غروب هرروز زندانيان به اتاق فروهر مي رفتند و ضمن احوالپرسي از او روزنامه ها را هم ورقي مي زدند.
تعداد زندانيان باقيمانده در قزل قلعه خيلي كم بود و شايد بيشتر از 20 نفر نبود و با آزاد شدن اعضاي تشكيلات تهران، زندان واقعاً خلوت شده بود.
در اين زمان يك روحاني به نام حجت الاسلام انواري در زندان بود. اين شخص را با همان لباس روحانيت به داخل بند فرستاده بودند و در حالي كه يك بند كامل زندان را در اختيار داريوش فروهر گذاشته بودند، اين روحاني را كه در يكي از اتاقهاي بند عمومي و در كنار ساير زندانيان جاي داده بودند.
در آن زمان اكثر زندانيان مسلمان از قبيل حاج مهدي عراقي، حبيب الله عسكراولادي، مرحوم اماني و ديگران در زندان قصر بودند و از قضاي روزگار در بين آمار بيست نفري قزل قلعه حتي يك نفر مسلمان كه هم صحبت اين روحاني باشد- وجود نداشت. او هرروز ظهر و غروب ها به تنهايي وضو مي گرفت و در گوشه اي از حياط قزل قلعه به نماز مي ايستاد. البته چندي بعد يعني در سال 1351 كه بار ديگر به زندان افتادم وضع كاملاً دگرگون شده بود. در آن موقع نزديك به 800 نفر زنداني در قزل قلعه بود كه اكثريت آنان را بچه مسلمان ها تشكيل مي دادند و ظهرها و شب ها همگي پشت سر حجت الاسلام انواري به نماز مي ايستادند.
چند روز پس از آزادي اعضاي تشكيلات تهران حزب توده يك گروه ماركسيستي ديگر به دام ساواك افتاده بود و اعضاي آن را دستگير مي كردند و به قزل قلعه مي آوردند. اين گروه «توفان» نام داشت و وابسته و طرفدار چين كمونيست بود.
گروه توفان از رهگذر بازداشت يكي از سران آن به نام مهندس گيوژيان پور «لو» رفته بود. گيوژيان پور فارغ التحصيل دانشكده فني دانشگاه تهران بود. او جواني بشدت بيمار و لاغر و تكيده بود. شديداً بيماري تنگي نفس و آسم داشت و به طوري كه خودش مي گفت به دليل شدت بيماري ناچار به عمل جراحي شده و يك ريه اش را به طور كامل برداشته بودند. او در بازجويي تحمل فشار و شكنجه را نياورده بود و كليه اطلاعات خود را در اختيار ساواك گذاشته بود و ساواك هم براساس اطلاعات او اقدام به جمع آوري اعضاي اين گروه كرده بود.
تعداد افراد گروه توفان هم زياد بود. به طوري كه غير از انفرادي ها تمام بند يك و دو و سه قزل قلعه پر از اعضاي اين سازمان شده بود.
يكي از سران مهم گروه توفان جواني به نام حسام الدين اشرفي زاده. وي دانشجوي سال پنجم دانشكده پزشكي دانشگاه تهران بود. او بسيار باسواد بود و تسلط كاملي به زبان انگليسي داشت و به سبب همين تسلط بيشتر متون مطالعاتي اين گروه توسط او ترجمه شده بود. سر و وضع و نحوه رفتارش نشان مي داد كه از يك خانواده مرفه برخاسته است و در متن يك زندگي اشرافي بزرگ شده است. اين نكته را از اشيأ و لوازمي كه خانواده او به هنگام ملاقات برايش مي آوردند، مي شد دريافت به عنوان مثال در شرايطي كه بسياري از زندانيان به دليل فقر پول و يا ميوه برايشان نمي آمد، خانواده حسام الدين اشرفي زاده هر هفته پس از ملاقات با او مقدار زيادي نسكافه و شير و سيگار خارجي برايش مي آوردند.
اعضاي گروه توفان ظاهراً نظرات راديكاليستي داشتند، به دلايلي كه بر من معلوم نشد، پرونده شان به دادرسي ارتش ارسال نشد و تمام آنها بدون محاكمه آزاد شدند.
حسام الدين اشرفي زاده هم با اينكه از اعضاي مركزيت و كادر رهبري سازمان توفان بود، در شمار آزادشدگان قرار داشت. او بعد از حدود سه ماه زندان آزاد شد و رفت. وي از جمله افرادي بود كه پس از آزادي از زندان دست از فعاليت هاي سياسي كشيد و در خدمت رژيم قرار گرفت. من چند ماه پس از آزادي از زندان او را در تلويزيون ملي ايران و در شمار همكاران نزديك محمود جعفريان ديدم و چون خودم هم در تلويزيون كار مي كردم، فهميدم كه او از مديران دفتر مركزي خبر است و مستقيماً با پرويز نيكخواه، پيروز هنربخش و محمود جعفريان كار مي كند.
وي از جمله عناصر چپ گرايي بود كه اصطلاحاً خريداري شده بود و ميزان حقوق و مزاياي او آنقدر جالب توجه بود كه او تحصيلات پزشكي را رها كرده بود و يكسره تمام فعاليت هاي خود را در تلويزيون متمركز ساخته بود.
ذكر اين نكته ضروري است كه حسام الدين اشرفي زاده تا آن حد مورد اعتماد رژيم قرار داشت كه پس از تأسيس حزب رستاخيز زماني كه سازماندهي و انتشار هفته نامه جوانان رستاخيز در دستور كار قرار گرفت، به سمت مدير و سرپرست اين نشريه منصوب شد و ستار لقايي و حسين سرفراز و ديگر اعضاي تحريريه جوانان رستاخيز زيرنظر او كار مي كردند. او در سالهاي آخر حيات رژيم پهلوي و در آستانه انقلاب افزون بر مديريت جوانان رستاخيز مدير گروه خبرهاي خارجي دفتر مركزي خبر تلويزيون شده بود و كليه برنامه هاي خبري راديو و تلويزيون زيرنظر او و «پيروز هنربخش» اداره مي شد.
اصولاً خريداري روشنفكران و عناصر ناراضي و به كارگيري آنان يكي از اصلي ترين سياست هاي رژيم پهلوي از اواسط دهه 1340 بود. اين سياست از اعتقاد اميرعباس هويدا نخست وزير ناشي مي شد كه صريحاً مي گفت:
«هيچ دژي در جهان وجود ندارد كه در برابر چند كيسه زر مقاومت كند. »|| در راستاي اجراي اين سياست بود كه كليه افرادي كه به عنوان مبارز سياسي بازداشت و زنداني مي شدند. به جاي اينكه به دادگاه بروند و محاكمه شوند، در ازاي يك تعهد ساده آزاد مي شوند و سريعاً به استخدام يكي از قسمت هاي دولتي درمي آمدند و رژيم از رهگذر پرداخت حقوقهاي گزاف و «رفاه زده» كردن آنان، عملاً آنها را به خدمت مي گرفت و آنها را تبديل به عناصر رام و فرمانبر مي كرد.
به عنوان مثال كورش لاشايي كه به اتهام اقدام براي ترور سفير آمريكا در تهران بازداشت شده بود و اگر پرونده اش به دادرسي ارتش مي رفت، بدون شك محكوم به حبس ابد يا اعدام مي شد، به آساني و با يك تعهد ساده آزاد گرديد و بلافاصله به عنوان رئيس لژيون خدمتگزاران بشر منصوب شد. از اين نمونه ها در بين روشنفكران و افرادي كه داعيه مبارزات سياسي داشتند به فراواني يافت مي شد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14