(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 10 اسفند 1388- شماره 19594
 

بزرگترين بلا؛ مرعوب شدن در مقابل تبليغات غرب
خاطره شانزدهم؛ خبرنگار شماره 11 چه كسي بود؟! - 29
زندگي و حرفه منصوره پيرنيا

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




بزرگترين بلا؛ مرعوب شدن در مقابل تبليغات غرب

گردآورندگان : مجتبي احمدي ـ ابوذر زارع ـ حسين همازاده
وقتي مديران و مردمي فاسد شدند، اين مي شود
پايگاه دشمن خارجي 19/10/1380
وقتي پول و لقمه حرام در بين مردم و نخبگان و زبدگان رايج شد، گناه رايج مي شود؛ «امرنا مترفيها ففسقوا فيها». وارد شدن در ميدان فساد مالي، مقدمه ورود به ميدان فساد اخلاقي و فساد جنسي و فساد شهواني و انواع و اقسام فسادهاست. وقتي مديران و مردمي فاسد شدند، اين مي شود پايگاه دشمن خارجي. دشمن خارجي از آدم هاي فاسد، براي اهداف سياسي خود در كشور خوب استفاده مي كند.
دشمن براي سلطه نظامي نياز به زمينه سازي دارد 22/2/1382
در داخل، به وسيله گسستن پيوند نظام با مردم، زمينه سازي مي كنند. اساس سياست آنها اين است كه بتوانند بين نظام جمهوري اسلامي و مردم، گسيختگي به وجود بياورند. بعد هم آماده سازي افكار عمومي در سطح عالم و در سطح بين المللي. حال چرا احتياج به اين زمينه سازي دارند؟ براي اين كه بدون اين زمينه سازي، امريكا مي داند كه پيروزي اش بر جمهوري اسلامي - با وجود برتري هاي نظامي - ممكن نيست؛ اين يك واقعيت است. برتري نظامي همه جا تعيين كننده نيست. امريكا احتياج به اين زمينه سازي داخلي دارد تا بتواند برتري نظامي و سلطه نظامي را به دست آورد و از سلطه ي نظامي استفاده كند؛ والّا نمي تواند.
عاقبت به خواب رفتن و غافل شدن از مبارزه 26/9/1382
اگر ملتي از مبارزه در راه آرمان خود دست بكشد و از آنچه درست مي داند، لحظه يي غفلت كند، همان بر سرش خواهد آمد كه دنياي اسلام و امت اسلامي و ملت هاي اين منطقه در طول قرن ها بر سرشان آمد. بيشترين منابع و بيشترين ثروت طبيعي را ما اين جا داشتيم؛ مهمترين مناطق راهبردي و استراتژيك جهان را ما اين جا داشتيم؛ امت اسلامي مايه حيات دنياي مدرن و مترقي و صنعتي يعني نفت را در اختيار داشت؛ اما امروز وضع سياسي، علمي و عقب افتادگي هايش را نگاه كنيد؛ اين به خاطر به خواب رفتن و غافل شدن از مبارزه است. سختي هاي مبارزه را بايد تحمل كرد تا بتوان هم به جايگاه شريف و عزيز انساني رسيد، هم نسلهاي پياپي بعد از خود را رساند. در اين مبارزه بايد به خدا تكيه كنيم.
بزرگترين بلا؛ مرعوب شدن در مقابل تبليغات و هوچيگري غرب 26/9/1382
بزرگترين بلايي كه مستقيم و غيرمستقيم در اين دويست سال دوران استعمار بر سر ملت هاي مشرق و به خصوص ملت هاي اسلامي آمد، همين بود كه در مقابل تبليغات غرب مرعوب شدند و عقب نشيني كردند؛ اين تهاجم خونين و بسيار سهمگين را كه سردمداران استكبار غربي از طريق فرهنگ به آنها كردند، نتوانستند تحمل كنند و مجبور شدند
عقب نشيني كنند و دست هايشان را بالا ببرند.
خطر تقليد فرهنگي 17 / 04 / 1383
تقليد فرهنگي خطر خيلي بزرگي است، اما اين حرف اشتباه نشود با اين كه بنده با مد و تنوع و تحول در روش هاي زندگي مخالفم؛ نخير، مدگرايي و نوگرايي اگر افراطي نباشد، اگر روي چشم و همچشمي رقابت هاي كودكانه نباشد، عيبي ندارد. لباس و رفتار و آرايش تغيير پيدا مي كند، مانعي هم ندارد؛ اما مواظب باشيد قبله نماي اين مدگرايي به سمت اروپا نباشد؛ اين بد است. اگر مديست هاي اروپا و امريكا در مجلاتي كه مدها را مطرح مي كنند، فلان طور لباس را براي مردان يا زنان خودشان ترسيم كردند، آيا ما بايد اين جا در همدان يا تهران يا در مشهد آن را تقليد كنيم؟ اين بد است. خودتان طراحي كنيد و خودتان بسازيد.
نتيجه نسخه هاي اقتصادي بانك جهاني و صندوق بين المللي پول 18/08/1385
شايد اين را در يك جمع دانشجويي ديگر گفته باشم كه ماهاتير محمد، نخست وزير سابق مالزي - كه بسيار هم آدم پركار و دقيق و جدي و پايبندي بود - به تهران آمد، به ديدن من هم آمد؛ همان اوقات بود كه تحولات گوناگوني در آسياي شرقي اتفاق افتاده بود؛ در مالزي، اندونزي و تايلند، و زلزله ي اقتصادي به وجود آمده بود. همين سرمايه دار صهيونيستي و بعد سرمايه دارهاي ديگر، با بازي هاي بانكي و پولي توانستند چند تا كشور را به ورشكستگي بكشانند. در آن وقت ماهاتير محمد به من گفت: من فقط همين قدر به شما بگويم كه ما يك شبه گدا شديم! البته وقتي كشوري وابستگي اقتصادي پيدا كرد و خواست نسخه هاي اقتصادي بانك جهاني و صندوق بين المللي پول را عمل بكند، همين طور هم خواهد شد؛ خود اين بانك جهاني و صندوق بين المللي هم يكي از بخش ها و قطعه هاي اين پازل بزرگند. اين خيلي خطرناك است كه سر رشته تحولات جهاني دست باندهاي قدرت بين المللي باشد؛ كه امروز هست. اينها صهيونيست ها و سرمايه دارهايند و عمدتاً هم در امريكا و در اروپايند.
هر كس امروز نقش دشمن را در ذهن هاي مردم بي اهميت جلوه دهد براي دشمن كار مي كند 19/11/1379
من به شما عرض كنم، هر كس امروز سعي كند نقش دشمن را در ذهن هاي مردم بي اهميت و كوچك جلوه بدهد - چه بداند، چه نداند - دارد براي دشمن كار مي كند.
سه مانع اصلي اعتماد به نفس 13/10/1386
سه مانع اصلي در راه فرايند اعتماد به نفس و به ثمر رسيدنش وجود دارد كه ما بايد متوجه اين سه رخنه باشيم. اين سه رخنه مي توانند فرايند اعتماد به نفس ملي و منتهي شدن آن به پيروزي هاي پي درپي و رسيدن به آرمان ها را مخدوش كنند. اول، ايجاد يأس است؛ تيره كردن افق، به رخ كشيدن فاصله هاي علمي .
اشكال تراشي هاي غير منطقي، نقطه مقابل اعتماد به نفس ملي 13/10/1386
يك نمونه از ايجاد يأس كه من اين را لازم است عرض كنم - يعني انصاف اقتضاء مي كند كه انسان اينها را بگويد - اشكال تراشي هاي غير منطقي است. ممكن است كساني كه اين كارها را مي كنند، ندانند چه تأثير سوئي اين كار دارد. اين، همان ايجاد يأس است؛ يعني نقطه مقابل اعتماد به نفس. اين، حالت ايجاد خودباختگي و انفعال و خودكم بيني است. خيلي از كساني كه در اين ميدانها تلاش مي كنند، فعاليت مي كنند، متأسفانه نمي فهمند و توجه ندارند كه تأثير كارشان چيست. اينها آدم هاي بدخواهي نيستند. البته بعضي بدخواه هستند، اما غالباً بدخواه نيستند؛ ملتفت نيستند، ارزيابي درستي از كار خودشان ندارند ... اغلب كساني هم كه اين كار مي كنند، توجه ندارند به دنباله كارشان...
هوچيگري كردن، مردم را دلسرد كردن، اعتماد به نفس مردم را شكستن، آنها را نااميد كردن نسبت به آينده، هيچ روا نيست. اين خطاب من به همه است؛ هم به مطبوعات، هم به رسانه ها، هم به مسئولين، هم به كساني كه منبرهاي گوناگون خطابه و سخن گفتن با مردم را دارند؛ در مجلس، در نماز جمعه، در جاهاي ديگر، در دانشگاه ها. اين چيزي است كه بحث مصلحت كشور است؛ بايد مصلحت كشور را رعايت كرد. اين هم يكي از آن راه هاي مقابله با اعتماد به نفس ملي است .
هوچيگري، يكي از موانع اعتماد به نفس ملي 13/10/1386
يكي از راه ها ]ي مانع رشد اعتماد به نفس ملي[ ... مسئله هوچيگري است؛ هوچيگري مطبوعاتي . آدم خيال مي كند كه هو كردن افراد مال محدوده هاي خاصي از مردم است، توي مجامع خاصي ؛ نخير، در سطح بين الملل يكي از كارهائي كه بسيار رايج است، هوچيگري است؛ هوچيگري رسانه اي . امروز امكانات رسانه اي هم فراوان است.
من از اينكه اين هوچيگري ها اثر مطلوب آنها را بگذارد، نگرانم. اينكه راجع به اعتماد به نفس حرف مي زنم، يكي از عللش اين است. اين هوچيگري ها اول در چهار نفر به اصطلاح نخبه هاي ما اثر بگذارد، از طرف ملت ايران احساس شرم كنند در مقابل آن هتاك غربي ، و آنها شروع كنند به حمله كردن؛ اعتماد به نفس ضربه بخورد. توجه داشته باشيد كه اين هوچيگري ها يكي از شيوه هاي سه گانه براي متزلزل كردن اعتماد به نفس يك ملت است .
شيوه سازماندهي آموزش و پرورش هم از لحاظ قالب، هم از لحاظ محتوا تقليدي محض است 12/02/ 1387
يكي از چيزهائي كه ]از غرب[ ياد گرفتيم، مسئله آموزش و پرورش است. آنها شيوه هاي آموزش پرورشي خوبي داشتند و ما هم از آنها ياد گرفتيم. اينكه دبستانها از مكتبخانه هاي قديم بهتر بود؛ دبستان، دبيرستان، تقسيم بندي ها، خوب بود، اينها را كه ما رد نمي كنيم؛ اينها مفيد است؛ اما بالاخره چقدرش، چه جورش، با كدام رويكردش، ما ديگر به اين توجه نكرديم و يكپارچه گرفتيم. آنها گفتند شش كلاس اين جور باشد، شش كلاس آن جوري باشد، ما همان را آورديم. بعد، آنها روششان را تغيير دادند، پنج كلاس و سه كلاس و فلان، ما هم اين را ياد گرفتيم، آورديم. خوب، اينكه نمي شود. آنها كتاب درسي با درس هاي مختلف داشتند، گفتند اينها را تعليم بدهيد، ما هم همينطور اين تراكم تعليمات را فرا گرفتيم.
شيوه سازماندهي آموزش پرورش هم از لحاظ قالب، هم از لحاظ محتوا يك شيوه تقليدي محض است. اين درست نيست. ما بايد نگاه كنيم ببينيم چه لازم داريم، اين شيوه اي كه هست، كجايش معيوب است. اين شيوه عيوبي دارد كه يكي از عيب هايش همين حافظه محوري است به جاي فكرمحوري. آموزش و پرورش ما حافظه محور است. بچه ها بايد همينطور دائم محفوظات درست كنند.
در ميدان تنظيم شده از سوي دشمن بازي نكنيد
13/08/1387
من به شعارهاي جواني و شعار جوان ها اعتقاد دارم، اما مراقب باشيد اين شعارها اختلاف ايجاد نكند، خواست دشمن را تأمين نكند؛ در ميدان تنظيم شده از سوي دشمن بازي نكنيد. اين را مراقب باشيد. همه مراقب باشند؛ سياسيون هم مراقب باشند، مطبوعاتي ها هم مراقب باشند، جوان ها هم مراقب باشند، خود مسئولين هم مراقب باشند. دشمن طراحي مي كند. تو ميداني كه او درست كرده، بازي نكنيد؛ چون چه ببريد، چه ببازيد، به نفع اوست.

 



خاطره شانزدهم؛ خبرنگار شماره 11 چه كسي بود؟! - 29
زندگي و حرفه منصوره پيرنيا

روزهاي گمشده- خاطرات احمد اللهياري
اشاره:
بخش فارسي «صداي آمريكا» در بهمن 1388 از انتشار كتابي با عنوان «كيهان؛ از هيچ تا كهكشان» خبر داد كه به قلم «منصوره پيرنيا» تحرير و توسط يكي از ناشران سلطنت طلب در ايالات متحده آمريكا منتشر شده است.
پيرنيا كه در اين كتاب تاريخچه موسسه كيهان و ديگر نشريات وابسته به آن در عصر پهلوي دوم را روايت مي كند، كوشيده تا تاريخ سياه و مملو از خفقان دوران ستم شاهي را به روزگاري سرشار از آزادي معرفي كند و مهره هاي ساواك و جاسوسان تابلودار را به مثابه شخصيت هاي ارزنده رسانه اي معرفي سازد.
گرچه موج «جعل تاريخ» و «تاريخ نويسي غرض ورزانه» با حمايت بنيادهاي «فورد»، «كارنگي» و... از روزهاي اول پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي در ايالات متحده به راه افتاد، اما اكنون اين پروژه وسعتي يافته كه نقد و بررسي و بازخواني هويت كارگزاران وابسته آن ضروري به نظر مي رسد.
يكي از نكات قابل توجه در اين موج «جعل تاريخ» آن است كه كساني كه خود مأموران سانسور، خبرنگاران ويژه دربار و روزنامه نويسان سفارشي و حقوق بگير از رژيم خودكامه شاه بودند، به ميدان آمده و مي گويند در زمان محمدرضا پهلوي «سانسور مطبوعات» وجود نداشت!
«منصوره پيرنيا» نويسنده كتاب «كيهان؛ از هيچ تا كهكشان» نيز در زمره همين چهره هاست. وي در گفتگويي كه به مناسبت انتشار كتابش در 11 بهمن 1388 با «صداي آمريكا» انجام داد، پيرامون «خود سانسوري روزنامه نگاران» در عصر پهلوي دوم گفت: «من به عنوان روزنامه نگار مشكل سياسي نداشتم.» «پيرنيا» سپس درباره «چگونگي اعمال سانسور مطبوعات» در آن دوران مي افزايد: «سانسور به معنايي كه الآن وجود دارد، وجود نداشت! محرمعلي خاني بود، بيچاره گرفتار بود... كسي هم به حرف هاي او گوش نمي داد. وي همچنين گفته است كه سناتور مصطفي مصباح زاده (مدير موسسه كيهان در زمان شاه) دخالتي در كارهاي روزنامه نگاران نمي كرد! و در كيهان زمان شاه آزادي كامل برقرار بود!»
براي توجيه اين «آزادي كامل»!، سلطنت طلبان از بذله گويي به چرندگويي افتاده اند، چنان كه امير طاهري (سردبير كيهان) در عصر پهلوي و مأمور شناخته شده «سازمان سيا» كه همراه پيرنيا در گفت وگو با «راديو صداي آمريكا»، حاضر شده بود، مي گويد: «سانسور مستقيم در ايران وجود نداشت، ولي وزارت اطلاعات هر روز صبح تلفن مي كرد به يكي از معاونان سردبير و ليست سوژه ها و موضوع هايي را كه نبايستي آن روزچاپ شود و مورد توجه قرار بگيرد، ديكته مي كرد.»
در اين باره بايد گفت، اگر ديكته شدن ليست كامل ممنوعيت هاي رسانه اي از سوي وزارت اطلاعات آن هم به نحو روزانه و مستمر «سانسور غيرمستقيم» نام دارد، پس سانسور مستقيم ديگر چه صيغه اي بوده است كه هنوز هم امثال «امير طاهري» توان شرح و بيان آن را ندارند و به چنين تناقض گويي هاي رسوا و كودكانه اي مي افتند.
البته اين سخنان خود گوياي آن است كه حتي سردبير اسبق و فراري كيهان در رژيم ستمشاهي نمي تواند سانسور مطبوعات در عصر پهلوي را انكار كند و از اين رو به بافتن چنين تناقضاتي مي افتد!
اين موج تحريف و جعل تاريخ مطبوعات درحالي است كه در 30 سال گذشته بخشي از اسناد سازمان اطلاعات و امنيت كشور (ساواك ستم شاهي) توسط مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات چاپ و روانه بازار نشر شده و آن اسناد گوياي چگونگي اعمال سانسور و گسترش فضاي خفقان بر مطبوعات آن دوران است.
از ديگر سو، دفتر پژوهش هاي موسسه كيهان نيز چند سال قبل كتاب «روايت سانسور» (جلد 24 از مجموعه نيمه پنهان) را به قلم مرحوم احمد اللهياري (عضو سابق كانون نويسندگان و از روزنامه نگاران شاخص دوران ستم شاهي) منتشر كرد كه جزئيات اعمال سانسور توسط ساواك و دربار را تصوير كرده است.
از آن جا كه «منصوره پيرنيا» خود يكي از وابستگان به دربار سلطنتي و در دوره اي «خبرنگار ويژه دربار» بوده است، طبيعي است كه وي براي تطهير جنايات رژيم ستم شاهي و همچنين به منظور پاك كردن سوابق سياه خود در آن روزگار، متوسل به بافتن چنين جعليات و تحريفاتي گردد، اما بر روزنامه كيهان فرض است تا با افشاي نوشتار زير از هويت واقعي «منصوره پيرنيا» خوانندگان خود و خصوصا مخاطبان جوان را با بخش هايي ناگفته و نانوشته از تاريخ آشنا سازد.
از اين رو، در ادامه نشر سلسله خاطرات خواندني مرحوم احمد اللهياري، اين قسمت از صفحه پاورقي روزنامه را به نشر خاطره اي از ايشان درباره زندگي و حرفه «منصوره پيرنيا» اختصاص داديم.
دفتر پژوهش هاي موسسه كيهان
بيش از يكصد و پنجاه سال از عمر روزنامه نگاري در ايران مي گذرد و با اينكه در طي اين مدت، به ويژه در سال هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، پژوهش هاي باارزشي درباره مطبوعات از جنبه هاي مختلف انجام پذيرفته و نوشته هاي بسياري پيرامون آن و مباحث گوناگون آن مخصوصا از جنبه «كاركردگرايي» انتشار يافته است، اما هنوز حرف هاي ناگفته در اين مورد بسيار است.
حرف و سخن هايي درباره چگونگي ورود و فعاليت در مطبوعات، در دوران هاي مختلف ستمشاهي، نحوه گزينش خبرنگاران، روش هاي اعمال سانسور و شيوه هاي فرار از آن؛ كه روشنگري در يكايك اين عرصه ها به همت دست اندركاران و اهالي مطبوعات عصر پهلوي بستگي دارد و تنها با مدد خود آنان امكان پذير است. همكاراني كه عمر خويش را بر سر اين كار گذاشته اند و اينك در كرانه هاي سالخوردگي و در آستانه رسيدن به سرزميني كه همه ما، بي شك و ترديد، مسافر آن هستيم، بايد چونان روزهاي جواني و ميانسالي قامت قلم را رها نسازيم و بدون فرمان هيچ كارفرما و خواست و سفارش هيچ سردبير به دستور وجدان و با هدف روشنگري و اداي دين و انجام وظيفه، خاطرات خود از سال هاي سياه ستم و تبعيض و از چگونگي كار در عصر خفقان ستمشاهي را بر سينه سپيد كاغذ بياورند. باشد كه همين نوشته هاي پراكنده و به ظاهر كم اهميت، در ترسيم سيماي واقعي مطبوعات آن ايام مفيد فايده افتد و آيندگان را با فضايي كه ما در نيمه دوم قرن بيستم با آن مواجه بوديم، آشنا سازد.

 

(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14