(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 11 اسفند 1388- شماره 19595
PDF نسخه

براي سرداران گمنام نظام جمهوري اسلامي ايران شكار شيرين شرور وقتي سيا و موساد كم مي آورند
خنكاي خاطره خليج فارس
...اتاق انتظار
پيشنهاد چي؟؟؟!
عوامل آمريكايي گفتند « ايران » راه خود را مي رود
ساعت 25
يادداشت سوم
ديري ست كه از دشنه و دشنام به دورم



براي سرداران گمنام نظام جمهوري اسلامي ايران شكار شيرين شرور وقتي سيا و موساد كم مي آورند

بارها پيش آمده كه نزد دوستان و روزنامه نگاران از قدرت كم رقيب نيروهاي وزارت اطلاعات كه در واقع «سرداران گمنام حفاظت از نظام جمهوري اسلامي» هستند و از آنها به حق با نام «سربازان گمنام حضرت حجت (ع)» ياد مي شود، سخن گفته ايم اما مجالي براي يك تشكر اساسي براي همه ماموريت ها و ديده باني ها و شب بيداري هاي آنان پيش نيامده. بارها هم طعم اين اقتدار اطلاعاتي و عملكرد ضربتي و دقيق را چشيده ايم اما كمتر راجع به آنها نوشته ايم و از خودشان تشكر كرده ايم؛ از مردان و زناني كه بدون ديده شدن، سرداران نظام محسوب مي شوند. در واقع اين سرداران گمنام كه شب و روز در سنگرهاي اطلاعاتي و امنيتي نظام بيدار و ديده بان هستند؛ اين روزها شيريني شكاري را در كام ملت ريختند كه سالها بود خواب شيرين را از مردم مناطق مختلف كشور و برخي كشورهاي همسايه گرفته بود؛ مردي كه با گروهي كوچك اوج نفرت و شرارت خود را در برخورد با مردم مسلمان و شيعه ابراز مي داشت و حالا در شكاري بي نظير به دام سرداران گمنامي افتاد كه بعد از مدت ها تلاش همه جانبه؛ در صبح دل انگيز آغاز امامت حضرت ولي عصر عج الله تعالي فرجه؛ سربازي آن حضرت را به شكلي عملي نشان دادند و عيد مردم را شادتر كردند؛ اقدامي كه حتي خونخواران عالم را نيز وادار كرد تا به تحسين بچه هاي اطلاعات برآيند و از دستگيري اين انسان مسخ شده؛ اعلام رضايت كنند و از او و برنامه هايش تبري بجويند. اين ها در حالي اتفاق مي افتد كه مردم امريكا و انگليس كه دولت هاشان سالهاست به بهانه مبارزه با تروريسم و دستگيري بن لادن؛ با كشورهاي خاورميانه در جنگ هستند كم كم و به شكلي جدي به اين تئوري روي مي آورند كه «چرا اجازه نمي دهند دستگيري بن لادن را هم ايران پيگيري كند؟» ... گزارش ما از تحليل رسانه هاي غربي و عربي در خصوص اين عيدي بچه هاي وزارت اطلاعات به ملت ايران و همه آزادانديشان جهان؛ تنها يك خدا قوت نسل سومي به سرداران گمنام نظام و سربازان امام عزيز و سفركرده مان است.
ريگي در بريكينگ نيوز
خبرگزاري هاي خارجي در اخبار و گزارشهاي روز سه شنبه خود موضوع دستگيري عبدالمالك ريگي سركرده گروه تروريستي جندالله را در صدر اخبار خود قرار داده و به طور گسترده پوشش دادند و در كنار آن به فعاليتهاي تروريستي اين گروه در چند سال اخير اشاره كردند. خبرگزاري فرانسه در گزارشي با تخفيف جنايات ريگي نوشت: ريگي به طراحي چندين انفجار و حمله مرگبار تروريستي در ايران متهم است. اين خبرگزاري همچنين در گزارشي به پيشينه فعاليتهاي تروريستي ريگي در كشور پرداخت و نوشت: گروه افراطي جندالله كه مقامات ايراني عبدالمالك ريگي رهبر آن را سه شنبه دستگير كردند از 10 سال پيش اقدامات تروريستي خونيني را عليه جمهوري اسلامي در جنوب شرقي ايران رهبري مي كرد و در سالهاي اخير عمليات مسلحانه بيش از پيش چشمگيري را اجرا كرد.
خبرگزاري آسوشيتدپرس هم خبر دستگيري ريگي را در صدر اخبار روز سه شنبه خود قرار داد و نتوانست اين خبر را تكذيب كند كه نيروهاي اطلاعاتي ايران سركرده يك گروهك شورشي را كه در جنوب شرقي ايران فعاليت مسلحانه داشته است، دستگير كرده اند. اين خبرگزاري گزارش داده است: نيروهاي امنيتي ايران، عبدالمالك ريگي سركرده گروهك تروريستي جندالله را كه مسئوليت چندين مورد بمب گذاري مرگبار را در داخل اين كشور در چند سال اخير برعهده گرفته است، دستگير كردند. گروهك تروريستي جندالله كه به گفته ايران با سازمان تروريستي القاعده مرتبط است، شش سال پيش با حملات پراكنده و آدم ربايي به شهرت دست يافت.
در همين حال خبرگزاري چيني شينهوا خبر دستگيري عبدالمالك ريگي سركرده گروه جندالله مستقر در پاكستان را اينگونه پوشش داد و نوشت: ايران و پاكستان اين گروهك را سازماني تروريستي و مسئول بسياري از اقدامات تروريستي، آدم ربايي و قاچاق مواد مخدر در منطقه
مي دانند. عبدالحميد ريگي، برادر عبدالمالك ريگي در ماه آگوست به خبرنگاران در زاهدان مركز استان سيستان و بلوچستان گفته بود امريكا در اجراي توطئه هاي تروريستي در داخل ايران نقش حمايت كننده دارد. وي به خبرنگاران گفت: چهارسال پيش، پس از ملاقات با مقامات امريكايي در سفارت امريكا در پاكستان، امريكايي ها به ما قول دادند در تأمين هر آنچه نياز داريم كمك كنند.
خبرگزاري آلمان هم با انتشار خبر دستگيري عبدالمالك ريگي نوشت: گروه شورشي جندالله در قاچاق مواد مخدر، آدم ربايي و انفجار در استان سيستان و بلوچستان در جنوب شرقي اين كشور دخالت و با نيروهاي پليس اين كشور درگيري هايي داشته است.
در همين حال خبرگزاري رويترز در گزارش خود درباره دستگيري عبدالمالك ريگي نوشت: بازداشت ريگي از سوي نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي در واقع نشانگر برتري اطلاعاتي ايران در منطقه است. رويترز هم گروه جندالله را مسئول حملات خونيني در ايران از جمله حمله تروريستي هجدهم اكتبر گذشته دانست كه در آن بيش از چهل ايراني از جمله پانزده نفر از اعضاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران جان خود را از دست دادند. اين خبرگزاري با اشاره به اظهارات استاندار سيستان و بلوچستان درباره دستگيري ريگي گفت اين بازداشت امنيت كامل را به همه منطقه بازگرداند. رويترز نيز مانند ساير خبرگزاري ها به اظهارات عبدالحميد ريگي در اوت سال 2009 اشاره كرد و به نقل از وي نوشت: جندالله از سوي آمريكا تاسيس و حمايت شد و از اين كشور دستور مي گيرد.
تحريف و تخفيف يك واقعه
در اين بين بعضي از شبكه هاي خبري غربي در راستاي سياست ايجاد تفرقه و ايجاد شكاف قومي و مذهبي، ريگي، تروريست شرور را رهبري مذهبي و مخالف تبعيض مذهبي معرفي كردند. اين شبكه ها كه با ايجاد جنگ رسانه اي و فضا سازي هاي سياسي در منطقه همواره در تلاش براي از بين بردن امنيت و آرامش داخلي در ايران هستند، اين بار نيز با برگزيدن عناوين كذب به دنبال ايجاد تفرقه مذهبي و نژادي در ايران اسلامي هستند؛ اين در حالي است كه بسياري از علماي اهل سنت كه مخالفت خود را با اقدامات گروهك ريگي اعلام كرده بودند، از سوي وي تهديد شده بودند.
بي بي سي، اين خبر را با اين تيتر منتشر كرده است: ايران «رهبر مبارزان سني» را دستگير كرد! اين شبكه خبري انگليسي، عبدالمالك ريگي را رهبري مذهبي و مخالف تبعيض مذهبي در داخل ايران معرفي كرده است؛ بي بي سي در ادامه با پرداختن به سابقه فعاليت گروهك تروريستي ريگي در ايران، افزوده است: عبدالمالك مدعي بود به دنبال جدايي از ايران نيست ولي اذعان كرده بود كه اعمال خشونت براي اعتراض به تبعيض ضروري است.
العربيه هم كه پيشتر با پخش تصاوير جنايات اين گروهك تروريستي، از آنها حمايت كرده بود؛ در پوشش اين خبر عليرغم اعتراف به قدرت اطلاعاتي ايران در اين دستگيري آورده است: جند الله عليه تبعيض مذهبي و قومي حكومت مركزي عليه اهل سنت و بلوچ ها مبارزه مي كند!
تايمز آنلاين نيز عنوان رهبر مبارزان سني را براي خبر دستگيري اين تروريسم مزدور انتخاب كرد و در متن خبر نوشت: مقامات ايران، ريگي را به رهبري عمليات هاي تروريستي در استان مرزي سيستان و بلوچستان متهم كرده اند؛ گروهك ريگي سرمنشاء مبارزان سني اين استان است كه با رهبران شيعه جمهوري اسلامي در مبارزه هستند!
سي ان ان و فرانس 24 نيز اين خبر را با تيتر و فضايي مشابه با ديگر شبكه هاي غربي پوشش داده و به نوعي سعي در موجه جلوه دادن فعاليت اين گروه تروريستي براي استيفاي حقوق اهل سنت(!؟) در ايران جلوه دادند.
اين تحريف هاي آشكار در حالي منتشر مي شد كه در طي چند سال اخير و در جريان شرارت هاي وحشيانه ريگي، بسياري از هموطنان اهل سنت نيز به شهادت رسيده اند.
اجبار در اعتراف
با وجود اين شبهه افكني ها و بداخلاقي هاي رسانه اي غرب و برخي شبكه هاي عربي اذعان به قدرت اطلاعاتي ايران كه نماد اقتدار در منطقه و جهان محسوب مي شود؛ چيزي نبود كه حتي اين شبكه هاي مغرض نيز به راحتي از كنار آن عبور كنند. در واقع تاكيد بر پيچيده بودن عمليات نيروهاي اطلاعاتي در گزارش هاي منتشر شده از سوي رسانه هاي غربي به خوبي مشهود بود. در همين ارتباط برخي از روزنامه هاي غربي عمليات دستگيري ريگي آن هم بر فراز آسمان را نمونه و سندي براي اقتدار جمهوري اسلامي ايران و وزارت اطلاعات در پي گيري و مبارزه با اشرار و تروريست ها دانستند.
به هر حال همان طور كه بن لادن به مردي نامريي در دنياي تروريست ها تبديل شد كه سازمانهاي اطلاعاتي ظاهرا قادر به دستگيري او نيستند، از عبدالمالك ريگي نيز در رسانه هاي غربي و منطقه اي چهره اي ارائه شده بود كه سازمانهاي اطلاعاتي و امنيتي ايران قادر نيستند به دليل حمايت همه جانبه و پوشش چند لايه اي كه سازمانهاي جاسوسي غرب و منطقه از او انجام مي دهند، اين مدل ايراني بن لادن را دستگير كنند ولي نيروهاي اطلاعاتي ايران با عمليات اخير توانستند توانمندي هاي خود را به رخ كشيده و سازمان هاي امنيتي بيگانه را متحير و مبهوت سازند. چرا كه نه تنها اين اقدام دستاوردي براي دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي ايران محسوب مي شود كه توانستند با نفوذ در لايه هاي سازمان هاي جاسوسي بيگانه و تهيه گزارش و تصوير از مقر مشترك نيروهاي سيا و ريگي در خارج از مرزها ضربه اي كاري به آنها وارد كنند كه حتي متوجه نشوند از چه ناحيه اي ضربه اطلاعاتي - امنيتي خورده اند بلكه نشان دهنده اقتدار نظام جمهوري اسلامي ايران در عرصه هاي مختلف بويپه جديت در بحث حفظ آرامش كشور و مبارزه با ترور و تروريسم است.
شبكه خبري الجزيره پس از دستگيري عبدالمالك ريگي طي خبري از نحوه عمليات بازداشت ريگي گزارش داد و عنوان كرد: تعقيب سركرده گروه تروريستي ريگي در خارج از مرزهاي ايران نشان دهنده قدرت سازمان اطلاعات ايران است. تلويزيون
بي بي سي عربي نيز در گزارشي دستگيري ريگي را بيانگر برتري قدرت اطلاعاتي و امنيتي تهران در داخل كشور و منطقه دانست. اين شبكه در گزارشي دستگيري ريگي و دو تن ديگر از همدستانش كه از چند سال پيش تحت پيگرد بوده را بيانگر برتري قدرت اطلاعاتي و امنيتي تهران دانست و به نقل از وزير كشور ايران دستگيري زنده وي را براي تهران بسيار حائز اهميت خواند.
بي بي سي با بيان اينكه نيروهاي اطلاعاتي ايران ريگي را در حالي كه سوار بر هواپيمايي كه از دبي عازم قرقيزستان بود؛ و در همان آسمان وادار به فرود اضطراري كرده و در داخل خاك ايران دستگير كردند؛ تصاويري از مداركي كه وزير اطلاعات كشورمان در نشست مطبوعاتي در معرض ديد رسانه ها قرار داد را پخش كرد.
گزارشگر اين شبكه دستگيري ريگي را واكنش تهران به عمليات رو به رشد اين گروهك در استان سيستان و بلوچستان در جنوب شرق ايران دانست. در ادامه اين گزارش، محمد صالح صدقيان مدير مركز عربي مطالعات ايران، دستگيري ريگي را اقدامي تاثيرگذار و محدود كننده در تحرك گروهك ريگي در داخل اراضي ايران برشمرد.
روزنامه مك كلاچي چاپ آمريكا نيز در گزارشي با اشاره به گزارش آوريل 2007 شبكه خبري اي بي سي
مي آورد كه در آن مطلب به وضوح اعلام شده بود كه مقامات آمريكايي از سال 2005 به طور مخفيانه ريگي را تشويق و حمايت كردند. به نوشته اين روزنامه، آمريكا براي احاطه بر فعاليت هاي ايران و اصطلاحاً مهار آن سعي دارد حلقه اي دور اين كشور تشكيل دهد تا از اين طريق ايران كه الهام بخش ساير كشورهاي آزاديخواه و مسلمان در جهان است را كنترل كند و حضور نيروهاي آمريكا در عراق، كشورهاي حاشيه خليج فارس، پاكستان و افغانستان و كشورهاي شمالي ايران را بايستي در اين راستا ارزيابي كرد. حال كه ايران بدون كمك گرفتن از كشورهاي منطقه و سازمان هاي اطلاعاتي جهاني موفق شد در يك عمليات مديريت شده و نه در يك رخداد اتفاقي پس از چندماه كار اطلاعاتي اين شرور را كه تمامي فعاليت هايش زيرنظر سازمان هاي جاسوسي غرب و منطقه بوده، دستگير كند؛ اتفاقي كه يك شوك عظيم به اين كشورها وارد كرده است.
اين روزنامه در گزارش خود اذعان
مي كند: رديابي او در خارج از خاك ايران، كشف ارتباطات وي، عكس گرفتن از وي در مقر آمريكايي ها، هدايت وي به سمت مرزهاي ايران و بعد عمليات پيچيده دستگيري در كنار گوش هزاران نيروي زبده اطلاعاتي غرب موضوعاتي است كه كشورهاي متهم به همكاري با ريگي را سردرگم كرده است.
سوال مردم امريكا
اكثر نشريات و خبرگزاري هاي امريكايي بعد از انتشار خبر دستگيري ريگي توسط وزارت اطلاعات ايران، در تحليل ها و نظرات خود، يك فصل مشترك را بيان كرده اند و آن اين جملات و عبارات است: پس از حمله به برج هاي دوقلو در 11سپتامبر 2001، آمريكا به بهانه مبارزه با تروريسم صدها هزار نيروي نظامي و اطلاعاتي را وارد خاك افغانستان كرد تا بتواند رهبران طالبان خصوصاً بن لادن را دستگير كند ولي نه تنها تا كنون موفق به اين كار نشده است بلكه افغانستان را تبديل به ويرانه اي كرده است كه زيرساخت هاي آن تا سالها نمي تواند بازسازي شود و به ازاي همه اين خسارت ها و هزينه هاي انجام شده؛ بعد از 9 سال همچنان بن لادن آزاد است و همچنان امريكا؛ مدعي ابرقدرت شماره يك جهان، در پي دستگيري اوست! حال آنكه جمهوري اسلامي ايران و دستگيري ريگي سندي است براي تفسير عبارت «خواستن، توانستن است». آيا امريكا نمي خواهد بن لادن دستگير شود؟!

 



خنكاي خاطره خليج فارس

جيم مثل جواني، جيم مثل جرات، جيم مثل جسارت، جيم مثل جديت، جيم مثل جماران. جماران به عنوان نخستين ناوشكن كاملا ايراني هفته گذشته اولين ماموريت خود را با حضور برخي فرماندهان نيروي دريايي و جمعي از خبرنگاران انجام داد؛ جايي كه من هم بودم.
در كشور ما بسياري از ابداعات و اختراعات صورت مي گيرد و در مسير پيشرفت و عدالت تلاشهاي زيادي انجام مي شود كه اقتضاي آن اين است كه به طور عادي درباره آن بحث و گفتگو شود اما به نظر مي رسد كه اين ناوشكن ابعادي بسيار فراتر از ساير پيشرفت ها داشته باشد و همانطور كه احساس عزت، افتخار و غرور را در همه همسفران اولين ماموريت ناوشكن جماران بالا برد، براي مردم هم بسيار خوشايند تر از ساير پيشرفت ها باشد.
آن هنگام كه بدانيم بيش از يك ميليون و چهارصد هزار قطعه اين ناوشكن از كوچكترين پيچ تا سلاحهاي جنگي آن را تماما در ايران و
به دست دانشمندان خود ساخته ايم. آن هنگام كه بدانيم براي ساخت شافت موتور محرك و سيستم رانش آن، بسياري از صنايع داخلي
دست به دست هم داده اند تا آلياژ مورد نياز جماران را بدست آورند.
آن هنگام كه بدانيم پردازشگرهاي رايانه اي و رادارهاي ايراني اين ناوشكن به حدي پيشرفته است كه در اصطلاح دريانوردي يك نفر كور هم مي تواند آن را هدايت كند.
آن هنگام كه بدانيم اين ناوشكن داراي استانداردهاي بين المللي يك ناوشكن است و در تراز علمي - صنعتي خط توليد جهاني قرار
مي گيرد...آن هنگام است كه احساس غرور يك انقلاب 31 ساله بر روي امواج آبي خلجي فارس بر جان و تنت مي وزد...
اتصال ميان مراكز تحقيقاتي و مراكز صنعتي كه در ساخت اين محصول رزمي بكار بسته شد اتفاقي خجسته بود تا همگان بدانند دانشمندان ما توانايي هاي زيادي دارند و اين صنعت گران ما هستند كه بايد به سراغ آنها بروند هرچند كه از ميان 120 مركز تحقيقاتي - پژوهشي، دانشگاهي و صنعتي درگير با اين پروژه كسي نمي دانست كه ثمره ساخت اين قطعه و يا انجام فلان پروژه تحقيقي در ناوشكن جمهوري اسلامي جماران به بار خواهد نشست.
اين افتخار و غرور را در چهره تك تك افراد حاضر بر روي عرشه ناو
مي ديديم كه با كمي چاشني التهاب براي اولين ماموريت و لبخند رضايت و شادي پس از اجراي اولين مانور ناوشكن جلوه گر مي شد؛ لبخند افتخاري بگرفته از اين حس دروني كه ديگر ايراني مونتاژ كننده نيست و مي تواند بر روي پاي خود بايستد.
خاطره يك روز زندگي بر روي اين ناوشكن و سفر بر روي خليج فارس و تنگه هرمز فراموش نا شدني است. بازديد از قسمتهاي مختلف اين ناوشكن شش طبقه كه سه طبقه آن از همكف به پايين است و دو طبقه آن بالاي عرشه(د ك) اصلي است لحظه به لحظه برايم جذاب و غرورآفرين بود. خاطره نشستن بر بالاي پل فرماندهي لحظاتي قبل از شليك توپ 76 ميلي متري و مسلسل 20 ميليمتري و خوردن شلاق گونه امواج به غرش درآمده خليج فارس بر صورتمان و بادي كه اگر به طور عادي مي ايستاديم ما را از جا مي كند و به دريا مي انداخت...
خاطره خواندن نماز جماعت بر روي دك پاشنه و در محل فرود بالگرد كه براي لحظاتي حركت ناوشكن را به برخلاف جهت قبله تغيير داد تا صفوف نماز جماعت كج نشود. خاطره حضور در پل فرماندهي و ديدن سكاني كه ديگر مانند بسياري از فيلم هاي قديمي به صورت دايره اي بزرگ از جنس چوب نيست كه مانند خورشيدي در قلب پل فرماندهي است.
خاطره پرت شدن از سمت چپ ناو به سمت راست آن هم با تلاطم دريا. خاطره ممنوعيت بازديد از اتاق سونار(مركز كنترل اژدرهاي ناوشكن) كه مي تواند عليه اهداف زيرسطحي و سطحي اقدام كند و يا ممنوعيت بازديد از موتورخانه، اتاق عمليات كه در مواقع جنگ به اتاق جنگ تبديل مي شود و بخش مخابرات كه همگي جزء اسرار اين ناوشكن بودند. خاطره دريا زدگي خبرنگاران و حتي پرسنل ناوشكن كه با حال دريا رابطه اي مستقيم داشت...
ناخدا سوم رشيدي كه فرمانده دوم اين ناوشكن بود تعريف مي كرد كه در ماموريت قبلي خود با ناوشكن سبلان به حدي امواج زياد بوده كه بعضا ارتفاع آن تا 11 متر مي رسيد و از ميان 145 نفر بيش از 100 نفر
از پا افتادند و تنها 7 نفر مشغول تميز كردن ناوشكن از احوالات ساير افراد شده اند!
خاطره زمزمه شعر «شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هائل/ كجا دانند حال ما سبك باران ساحل ها» توسط امير دريادار دوم فريبرز قادرپناه كه در منطقه يكم دريايي پس از غروب آفتاب مي گفت حافظ تنها دو هفته بر روي آب بود و اين شعر را گفت و ما... او البته معتقد بود كه اين لحظات بهترين لحظات براي مناجات با يكتاي بي همتاست.
خاطره مشاعره دو روحاني حاضر در ناوشكن براي اولين ماموريت و مشاعره خراساني با خبرنگاران و ده ها خاطره ديگر كه فراموش ناشدني است...
اما از اين موضوع نمي توان به سادگي عبور كرد كه وقتي با ناخدا علي غلامزاده بعنوان فرمانده پوژه موج كه اين ناوشكن خروجي آن بود همكلام شديم و درباره ويژگي هاي اين افتخار ملي سخن گفتيم، وقتي از مديران بخشهاي مختلف سوال كرديم و او چند اسم را صدا كرد تا به جمع ما بپيوندند خوشحالي مان دوچندان شد؛ هنگامي كه آنها وارد شدند، ميانگين سني كمتر از 35 سال داشتند و اين خوشحالي وقتي بيشتر شد كه فرمانده مي گفت: طراح اصلي اين ناوشكن جواني است كه الان 40 سال دارد و از ستوان دومي اكنون به ناخدايي (سرهنگي) رسيده است و به خاطر تواضعش عليرغم اصرار من بر روي عرشه آفتابي نمي شود.
غلامزاده نكات جالب ديگري هم گفت وقتي پرسيديم براي پروژه ناوشكن، روزي چند ساعت كار كردي، گفت: بيشتر از آن چيزي كه فكر بكنيد در اين پروژه كار كرديم و اگر بخواهم اين ساعت كاري را ملموس تر با مثالي بيان كنم بايد بگويم آنقدر كار كرده ايم كه بچه هايم به من بگويند عمو!
البته ناگفتني هايي هم بود كه نگفتند چون نمي خواستند ذائقه ما را تلخ كنند اما درددل هايي بود كه برخي شان را من براي شما مي گويم تا بماند براي هميشه؛ مثل اينكه در افتتاح اين ناوشكن، نقش خانواده ها فراموش شد؛ آنهايي كه مردان و پدران خود را در طول مدت ساخت اين ناوشكن تنها در ساعت هاي محدودي مي ديدند و همه كمبودها و كاستي ها را تحمل مي كردند. يا مقايسه حقوق محافظان و مدافعان كشتي هاي نظامي كه همانا ناوها و ناوشكن هاي نظامي باشند با كشتي هاي تجاري كه با اختلاف فاحش60 تا 120 دلار در روز براي خدمه كشتي هاي تجاري و تنها 20 تا 60 دلار براي ناو ها به حفظ و حراست از منافع كشور عزيزمان مي پردازند....
خلاصه كه جاي همه تان خالي بود در آبي نيلگون خليج فارس و بر عرشه «خودباوري و عزت» آن هنگام كه باد ناتوان از تازيانه هاي بي رحمش، لبخند آفتاب را برايت هديه مي آورد و لبخند امام(ره) را در ميان ابرها بر جانت جاري مي كرد...خداقوت بچه هاي نيروي دريايي!
مجيد مغازه اي

 



...اتاق انتظار

سيد محمد عماد عربي- دعا كن زود برگرديم مولا ...
قديم ترها كه بچه بوديم وقتي پاي منبرها مي نشستيم؛ اولين اشعاري كه خوانده مي شد براي صاحبمان بود. آن وقت ها كه نگاهمان به چشمان اشك آلود پيرمرد هاي مسجد مي افتاد، نمي فهميديم چرا گريه مي كنند! اين همه بي تابي براي چيست؟ بعد ها كه كمي بزرگتر شديم فهميديم سالهاست كه روضه خوانان، روضه فراق مي خوانند و مستمعين كارشان جز اشك و آه نيست. سالهاست كه دعاي فرج، پاي ثابت روضه هاست و...
چه خوش باورند آنها كه مي خواهند شما را با ساز و آواز بياورند؛ به آنها بگوييد هزار و چهارصد سال است كه با گريه، نيامديد ...
آقايان بروند و خوش باشند كه در فلان مراسم يا همايش كه به نام حضرت برگزار شده بود، شركت كردند و پاي سفره رنگين آن نشستند و بعد از صرف شام آن هم از نوع مفصل، آهي از سر سيري كشيدند كه كجايي آقا؟ اي كاش اين جمعه بيايي! و بدانند به قول قزوه عزيز «صد دعا زين دست؛ يك نفرين نخواهد شد» چقدر خوش خيال اند آنها كه مي خواهند با اين شكم هاي برآمده به جنگ فقر و فساد و تبعيض بروند و در ركاب حضرتش باشند. اين انتظار، ارزاني خودتان! چه كج فهمند آنها كه قصر ها مي سازند و خاضعانه بر سر در آن مي نويسند: هذا من فضل ربي !؟
تنهاترين! كدام قرائت از زندگي شما، ما را به اينجا رساند؟ كدام سيره و سنت نبوي ما را بر سر اين سفره هاي تجمل نشاند؟ كدام حق، نا حق شد و كدام باطل، حقيقت؟
بگذريم. اينجا براي از تو نوشتن مرا كم است! اين فراموشي ها، اين كج فهمي ها، اين مصلحت انديشي هاي حقيقت كش؛ همه از بركات غيبت ماست. ما كه يك عمر غايب بوديم از حضور شما. اصلاً بياييد اين بار شما براي ظهور ما دعا كنيد، مثل هميشه دستهاي دعايتان را براي ما به آسمان بلند كنيد، برايمان دعا كنيد شايد كه ما برگرديم ...

 



پيشنهاد چي؟؟؟!

همشهري، مجلات اقماري زيادي را منتشر مي كند و اين روزها خانواده عيال واري را به هم زده است؛ مجموعه اي كه از سرگرمي و جواني و فرزانگي تا ادبيات و سينما و پايداري را در خود دارد و اگرچه افت و خيزهاي زيادي بين اين مجلات خانوادگي ديده
مي شود؛ با اين همه تولد فرزند جديد خانواده اين موسسه قديمي؛ گويا هنوز مسئولان امر را به ذوق نياورده و توزيع بد و تبليغ ضعيف به اين نشريه تحقيقي دفاع مقدس كمي تا حدودي ضربه زده است. دومين شماره همشهري پايداري با يادكردي از مرحوم بهمن جلالي، هنرمند عكاس و به بهانه عكس هاي او از جنگ و انقلاب، گفت وگو با يكي از خلبانان نيروي هوايي ارتش درباره نقش نيروي هوايي در عمليات والفجر هشت و ميزگردي با عنوان «غرش رعد» درباره نقش پدافند هوايي ارتش در اين عمليات بخش هاي اصلي اين مجله خواندني است.
«عمليات در فاو» عنوان پرونده دفاع مقدس اين شماره از همشهري جناب ابولحسني است كه پنبه عمليات والفجر هشت را زده است و به خوبي عمليات را حلاجي كرده است.
پرونده جنگ مصر با اسرائيل در سال 1973 در كنار گزارشي از عبور ارتش مصر از كانال سوئز، معرفي افراد شاخص اين نبرد، دژ معروف بارلو و تجهيزات دو طرف هم از ديگر بخش هاي اين نشريه جذاب است. معرفي يك اثر كلاسيك جنگي خارجي (كچ 22 اثر جوزف هلر) و فيلم آن ساخته مايك نيكولز و همچنين يك اثر فارسي (بهشت براي تو) اثر داوود اميريان پرونده ادبي و هنري شماره جديد همشهري پايداري را تشكيل مي دهد. پيروزي انقلاب اسلامي و شهادت عماد مغنيه هم در بخش مناسبت ها مد نظر نويسندگان و تهيه كنندگان اين شماره نشريه قرار گرفته است كه مسعود مانيان، يكي از دانشجويان همراه امام در نوفل لوشاتو خاطرات آخرين روزهاي همراهي اش با امام در فرانسه را بازگفته است و...

 



عوامل آمريكايي گفتند « ايران » راه خود را مي رود

بعد از انتخابات رياست جمهوري آمريكا، عوامل آمريكايي در شهر كويته پاكستان بعد از زمان رياست جمهوري بوش، دوباره با من ارتباط برقرار كردند. دقيقا بعد از درگيري هفدهم اسفند در نزديكي زاهدان. كه براي ملاقات با آنها به دوبي رفتيم.
به آنها گفته بودم كه تنها در صورتي ملاقات را مي پذيرم كه با من و گروه تحت امرم همكاري كنند.
آنها هم قول مساعدت در رفع مشكلات، آزادي اعضاي گروهكش، كمك مالي و نظامي دادند. در اختيار گذاشتن اسلحه، مهمات و يك پايگاه در مكاني از افغانستان نزديك مرز با ايران، نيز از جمله نتايج آن ملاقات و مساعدت طرفهاي آمريكايي بود. البته من به دوبي نرفتم و يكي از دوستان را فرستادم.
در مقابل درخواست من براي يك جاي امن در نزديكي افغانستان و ايران براي خودم، پاسخ داده بودند اين مسئله را حل و براي حاجي (ريگي) بدون هيچ شرط و شروطي جايي را پيدا خواهند كرد و امنيت شخص مرا تضمين خواهند كرد.
عوامل آمريكايي گفته بودند پايگاهي دارند به نام «مناس» نزديك بيشكك كه مي توانند، آنرا دراختيار من قرار دهند. همچنين گفتند قرار است با يكي از مقامات ارشد سيا در اين پايگاه ملاقات كنم.
در ملاقات دوبي، عوامل آمريكايي گفتند ايران راه خود را مي رود و در شرايط فعلي موضوع ما نه القاعده است و نه طالبان؛ بلكه موضوع فقط و فقط ايران است. گرچه گفتند كه در حال حاضر هيچ برنامه نظامي ضد ايران ندارند.
واشنگتن به اين نتيجه رسيده است كه هيچ راه و هيچ گزينه اي در قبال ايران وجود ندارد، غير از آنكه بايد در برابر ايران ايستادگي كرد. يكي از عوامل بلند پايه سيا به خودم گفت كه حمله نظامي به ايران «مشكل» است.
البته آنها به من گفتند كه آماده هر گونه همكاري و كمك به من و جندالله هستند تا به اهداف خودشان نزديك شوند. طرف هاي آمريكايي در دوبي گفته بودند سيا برنامه اي در دست دارد تا تمام سازمان هايي را كه مخالف نظام (جمهوري اسلامي ايران) هستند و پتانسيل و قدرت جنگ دارند، حمايت كند.
حتي سازمان سيا اعلام آمادگي كرد كه در زمينه آموزش هاي نظامي و امنيتي، روش هاي آموزش امنيت تلفني(شنود)، رايانه و روش هاي چگونگي
بكار گيري ابزار و فناوري لازم هرگونه كمكي را از جندالله دريغ نكند.

 



ساعت 25

رقيه حاجي باقري
«براساس صدور حكم 3559 مورخ 16/11/88 مبني بر خاتمه مأموريت خانم/ آقاي... اعلام مي شود تسويه حساب اينجانب صورت گرفته است.»
موضوع جديدي نبود. خبر داشتي، چند هفته اي مي شد يك نفر از بخش شما رفته بود. اما اينكه چرا بعد از چك كردن نامه، دلت گرفت، سوالي بود كه وادارت كرد كاغذ سياه شده را دوباره ورانداز كني. يكهو كلي حرف هايي كه شنيده و توي كتاب ها خوانده بودي خيز برداشت به ذهنت وقتي عبارت «خاتمه مأموريت» را برجسته تر ديدي. گر مي گيري. از لاي تنگي اتاق دالان مانند، خودت را به ميز كار
مي رساني و رها مي كني روي صندلي. خيره و بهت زده، همه وجودت انگار غرق يك واژه مي شود: «عادت»... لغتي كه لابلاي همه افكار مه گرفته، لبخند تلخي را ضميمه يك دنيا خاطر غم زده ات كرد. به يكباره تصوير خيلي از «رفته ها» در خيالت نقش بست. و تازه يادت افتاد چه «بد» عادت كردي به بودن ها... يادت افتاد آنقدر در روزمرگي اين آسمان باران نديده گم شدي كه اي داد! فراموش كردي بودن همه آن هايي كه نيستند... چيزي نبود جز مأموريتي كه از اول هم قرار بود هر وقت ابلاغشان آمد، حكم انتقالي بگيرند و... بگيرند و بروند. يادت رفته بود خو نگيري، يادت رفته بود موقع دلبسته شدن به هر آن چه هست و نيست يك رونوشت بزني براي قلبت و تأكيد كني كه هر روز كه مي گذرد، نزديك تر مي شوي به آمدن حكم انتقالي ات. يادت رفته بود يكي آنقدر خوب است كه زود منتقلش مي كنند پيش خودشان و يكي آنقدر بد كه سعي مي كنند همان جا نگهش دارند به اميد اينكه همتي كند براي ترفيع. يكي آنقدر خوب است كه مي گذارند بماند تا شايد شيرازه اي باشد و از بركت وجودش از هم نپاشد امور. يكي آنقدر بد كه...
فرم تسويه حساب امروز را كه ديدي و همه اينها كه از خاطرت گذشت؛ خبر زلزله آن نقطه رها شده و گرفتار آن سوي دنيا را هم كه شنيدي، به خود آمدي وقتي ناخودآگاه يك داستان قديمي در خاطرت مجسم شد. قصه اي كه يادت نيست قهرمانش كه بود اما هر چه بود و نبود، اين بود كه عالمي از خدا خواست چند وقت قبل از مرگش، خبرش كنند كه وقت زيادي ندارد. روزگار مي گذراند تا اينكه حضرت عزرائيل به سراغش رفت. عالم با ديدن عزرائيل بهت زده پرسيد: مگر قرار نبود پيشاپيش آگاهم كنيد؟
- ما چند روز پيش خبرت نكرديم؟!
عالم متحير گفت: نه.
ملكه مرگ گفت: چطور ديدي مرگ همسايه ات را و متوجه نشدي؟ چه نهيبي مي خواستي از اين بالاتر...؟!

 



يادداشت سوم

احمد طحاني
روي نيمكتي نشسته ام كه نزديك استخر پارك است. تقريبا به همه جا مشرفم. فضاي عجيبي است. درختان كاج سر به فلك كشيده اند، صداي آبي كه از فواره بيرون مي ريزد، با صداي پرندگان تلفيق مي شود و به هر ذهن خسته اي آرامش مي دهد. ني را مي زنم به سانديس و چند جرعه اي مي نوشم. نمي دانم چرا اين اواخر هر وقت سانديس مي خورم نا خودآگاه خنده ام مي گيرد! شايد به خاطر قدرت جادويي اش باشد! آخر همين سانديس ميليون ها نفر را ساعت ها به خيابان مي آورد!
صداي حرف دو نفر مرا به خود مي آورد. انگار دوتا دانشجو هستند، اين را از كيف و كتابشان مي شود فهميد. نمي خواهم به حرفهايشان گوش دهم ولي انگار آنها از اينكه كسي صحبت هايشان را بفهمد بدشان نمي آيد، بلند صحبت مي كنند...
يكي شان تيپ رنگارنگي دارد و سرشار از انرژي است، به دوستش مي گويد: اوضاع اقتصادي كشور خوب نيست، تازه روز به روز بدتر هم مي شود!
آن يكي كه آرام تر به نظر مي آيد جواب مي دهد: مشكلات زيادي وجود دارد ولي برعكس، به نظر من داريم روز به روز بهتر مي شويم، تورم كم شده، قدرت خريد مردم هم دارد يواش يواش بيشتر مي شود...
دوستش كه انگار خيلي حرف دارد مي گويد: قبول داري سياست خارجه مان افتضاح شده؟ وجهه كشور در دنيا دارد خراب مي شود!
اين را كه مي شنوم تكاني به خودم مي دهم، خيلي دلم مي خواهد وارد بحثشان شوم(!) ولي خودم را كنترل مي كنم و منتظر جواب نفر دوم مي شوم.
او كه انگار انتظار شنيدن اين حرف را داشته خيلي آرام جواب مي دهد:
بله، همينطور است كه مي گويي، وجهه ايران دارد هر روز بدتر مي شود(!)، اما بين كدام كشورها؟ بين آمريكا، اسرائيل، انگليس و همدستانشان! ميان ساير كشورها فكر نكنم حرفت درست باشد. ايران بين كشور هاي آزادي خواه، و كشورهايي كه مظلوم واقع شده اند نماد حق طلبي و آزادي خواهي ست و اتفاقا به نظرم روز به روز محبوب تر مي شود...
حرفش كه به اينجا مي رسد موبايلش زنگ مي خورد، از دوستش عذر خواهي مي كند و جواب مي دهد...
پاكت خالي سانديس را در دستم مي چرخانم و به حرفهاي آنها فكر مي كنم. صداي خنده هايشان دوباره توجهم را جلب مي كند، انگار دارند مي روند...
با خودم فكر مي كنم شايد اگر كمي بد اخلاقي مي كردند الان كار به قهر و ناراحتي مي كشيد، اما با مهرباني حرف هاي هم را شنيدند، بدون كوچكترين مشكلي!
صداي اذان بلند مي شود.وقت رفتن است. بلند مي شوم و راه مي افتم. نگاهم به نيمكتي كه آن دو نفر روي آن نشسته بودند مي افتد. ياد اين جمله مي افتم: « انتخابات 40 ميليون برنده داشت... »
روي همان نيمكت مي نشينم تا چند خطي راجع به اتفاقاتي كه گذشت بنويسم. اين آيه شريفه به ذهنم مي آيد: « اشداء علي الكفار، رحماء بينهم...»

 



ديري ست كه از دشنه و دشنام به دورم

من ماهي خو كرده به اين تنگ بلورم
از دوستي دشمن و از دشمني دوست
گهواره ي لذت شده چون ذلت گورم
¤¤¤
پرورده ي نازم؛ چه نيازم به پري ها؟
حالا كه خود ماه در افتاده به تورم
پيشاني ات اي دوست جهان تاب تر از پيش
آيينه ي مصداقم و وابسته ي نورم
نه غوره، نه انگور! شرابم بكن اي عشق!
يا بي نمكم اين همه يا آن همه شورم
اي آينه! هم صحبت من باش كه ديري ست
بي سنگ صبور است دل تنگ صبورم
عليرضا بديع

 

(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14