(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 19 اسفند 1388- شماره 19601
 

حافظ در هند بسيار محبوب است گفتگو با شاعر هندي، استاد ادبيات و زبان فارسي ؛ محمود عالم
براي حضرت موعود
كي كتاب چاپ كنيم؟
نقاشان جهان پل سزان پدر هنر مدرن



 



براي حضرت موعود

¤ جواد نعيمي
امتداد
من، دامن نگاه خودم را
در سمت آمدنت پهن مي كنم
و حوصله انتظار را
در دست هاي دلم لمس مي كنم
آفتابي ترين سوي دنيا
در امتداد خط نگاه تو
روشن است!
معجزه ايمان
نامت كه در دلم افتاد
برخاستم!
در روشناي معجزه
با پاي عشق!
گاهي، نگاهي
يارا! چه كسي واله و شيداي تو نيست!
اكنون كه بدون عشق تو نتوان زيست
در غيبت خورشيد وجودت، ما را
اي يوسف فاطمه! نگاهي كافيست!
نجوا
مبادا بشنوم من، لن تراني
از آن آقاي خوب جمكراني
هماره عاشق روي تو هستم
مرا از درگهت هرگز نراني!

 



كي كتاب چاپ كنيم؟

محسن تاج آبادي
نويسندگان و شاعران جوان در برابر وسوسه چاپ كتاب هايشان دو تصميم متفاوت مي گيرند.
گروه اول كساني هستند كه در اولين فرصت پيش آمده شعرها و قصه هايشان را به دست چاپ مي سپرند. اما گروه دوم در برابر وسوسه هاي چاپ مقاومت مي كنند ومايل نيستند به آساني آثارشان را در قالب كتاب در معرض قضاوت خوانندگان قرار دهند.
اما براي اين هريك از گروه اين سؤال مطرح است كه: زمان مناسب براي چاپ كتاب چه زماني است؟
شاعر جواني كه 70-80 قطعه شعر سروده است. داستان نويس جوان ديگري كه 50-60 داستانك دارد آيا بايد همين مقدار اثر را با همين مقدار تجربه و دانش چاپ كند يا اينكه نه آثار اوليه را همچنان در دنياي شخصي خود نگه دارند و آثار پخته تري را براي چاپ آماده كنند.
آن دو گروهي كه در بالا ذكر كرديم براي چاپ كردن يا چاپ نكردن آثارشان دلايل متفاوتي مي توانند ارائه دهند.
گروه اول كه در چاپ كتابهايشان تعجيل دارند معتقدند كه يك اثر ادبي و هنري هرچند ضعيف هم باشد بايد آن را چاپ كرد. آنها دليل چاپ اثرشان را چنين توجيه مي كنند كه: وقتي اثر در برابر ديد و داوري مخاطبان قرارگرفت و نقد و بررسي و پذيرفته و يا نفي شد، صاحب اثر به اندازه واقعي خود در اثر مطبوعش پي مي برد و در خلق و چاپ آثار بعدي با واقع بيني و هوشياري بيشتري عمل مي كند؛ چنين نويسنده يا شاعري مي تواند براي مدعاي خود دلايل فراواني بياورد. از شاعران و نويسندگاني نام ببرد كه اولين آثارشان چنگي به دل نزده است حتي ناشران با اكراه آن را چاپ كرده اند. آنها مي توانند بگويند كه مجموعه داستان «آتش خاموش» دانشور «ديد و بازديد» مرحوم آل احمد و «چمدان» مرحوم علوي و دهها مورد ديگر آثاري در حد سياه مشق هستند اما نويسندگان آنها در آثار بعدي خود جزو نويسندگان تاثيرگذار مطرح شده اند، بنابراين، اين گروه صاحبان قلم معتقدند كه بايد در اولين فرصت آثار خود را چاپ كرد.
اما گروه ديگر نظر متفاوتي دارند آنها معتقدند كه نبايد آثار سياه مشق را چاپ كرد. مگر خواننده پول و وقت اضافي دارد كه پاي تمرين هاي شاعري يا نويسندگي جواني تازه از راه رسيده بنشيند. يك جوان چقدر تجربه اندوخته كه بتواند اثر متفاوتي را خلق كند.
اين گروه اغلب معتقدند كه بايد تا سن 40 سالگي اثري را چاپ نكرد بايد اجازه داد كه مطالعه و تجربه اثر را ارزشمند تر كند بايد تكليف شاعر و نويسنده با خودش روشن باشد. پيرامونش، اعتقاداتش و نوع قضاوتش درباره هستي را تعريف پذير كند آن وقت دست به خلق و چاپ اثر بزند.
آنها استدلال مي كنند وقتي قرار است شاعر يا نويسنده اي سياه مشق هايي را كه چاپ كرده جمع آوري و خمير كند پس چه اصراري دارد كه آنها را به دست چاپ بسپرد. اين گروه معتقد به چاپ پله كاني آثار خود نيستند و مي گويند كه بايد اولين اثر را در بالاترين پله دانش و تجربه چاپ كرد. ضمن آنكه آنها همچنين بر خلاف نظر معمول معتقد اند كه هر كتابي ارزش يك بار خواندن را ندارد و خوانندگان را از خواندن كتاب هاي ضعيف منع مي كنند و حتي بر اين باورند كه خواندن كتابهاي زرد و بازاري و سطح گرا، قدرت تخريبي دارد و خواننده را از عمق به سطح مي آورد و ذهن و درون او را آسان پذير مي كند.
با وجود همه اين ديدگاهها نگارنده بر اين باور است كه پيش از هر چيز بايد شاعر و نويسنده جوان با خودش رو راست باشد و با خودش كنار بيايد و سعي كند به اين سوال پاسخ بدهد كه آيا او استعداد و انگيزه لازم براي طي كردن اين مسير دشوار و پرمخاطره را دارد؟ آيا او اهل اين جهاني، كه دارد به آن وارد مي شود، هست؟ بايد تكليفش را با خودش روشن كند كه آيا مي تواند اين راه را ادامه بدهد؟ او بايد اين مسئله را جدي بگيرد كه نكند اشتباه شده باشد. جوان بودن و جوياي نام و نان بودن براي طي كردن اين مسير دشوار كافي، نيست؛ تكيه به احساس دادن. توي يك روزنامه رفتن يا پشت يك مجله ديده شدن نمي تواند دليل قانع كننده اي براي ورود و ماندن در اين عرصه باشد. نكند استعداد، علاقه و انگيزه اش به اين جهان ربطي ندارد. از خودش بپرسد آيا اشتباه نشده؟ آيا آدر س را اشتباهي نيامده، اگر چنين است چرا دور برگردان ها را ناديده مي گيرد و همچنان به ماندن در جهاني نامتجانس با روحياتش ادامه مي دهد. بنابر اين اگر او با كاري كه مي كند سنخيت دارد به عقيده نگارنده بايد اثرش را چاپ كند البته وسواس داشته باشد كه هر چيزي را چاپ نكند اما بالاخره همين مقدار معقول را به دست چاپ بسپرد و راه را ادامه بدهد به سمت اثر بعدي و پله دوم، سوم و به سمت بالاترين آنها.
نويسندگان و شاعران به خصوص در دوره حاضر بايد به اين نكته توجه جدي داشته باشند كه به دليل سرعت گرفتن چرخه اطلاعات و تنوع رسانه هاي نوشتاري، ديداري و شنيداري آثار خلق شده به سرعت از تاثير مي افتند و با تغيير ذائقه هنري و ادبي به سرعت از همراهي با خوانندگان باز مي مانند و اثرگذاري وجذابيت خود را از دست مي دهند. برداشت متفاوت از مفهوم تاريخ هنر و ادبيات معاصر باعث شده است كه برخي تعجيل در چاپ آثار خود را به عنوان يك ضرورت مدنظر داشته باشد. خلاصه اينكه به جز آثاري كه به سوالها، خواهش ها و نيازهاي هميشگي انسان پرداخته اند آثار ديگر بايد در موقع خود چاپ شوند. شتاب ويژ گي زندگي امروزه جهان است. نويسندگان و شاعران و صاحبان قلمي كه راه را با كندي مي سپرند از جلوداري و همدلي كه هيچ، از همپايي و همراهي نيز باز خواهند ماند.

 



نقاشان جهان پل سزان پدر هنر مدرن

مهدي فرخي
درميان نقاشان اواخر قرن نوزدهم نامي است كه در آينده چراغ راه بسياري از مكاتب گرديد.
هنگامي كه مكتب امپرسيونيسم در غرب سروصداي زيادي راه انداخت و نقاشان رويكرد شرقي پيدا كردند و به خصوص به سراغ آثار ژاپني رفتند. سزان (1906-1839) از نقاشان تاثيرگذار آن روزها بود.
پل سزان در اوان جواني در نمايشگاههاي امپرسيونيست ها شركت كرد، ولي از برخوردي كه با آنها مي شد چنان آزرده خاطر گرديد كه به زادگاه خويش، شهر اكس آن پدوانس بازگشت و در آن جا، به دور از هياهوي منتقدان، به مطالعه مسائل هنر خويش پرداخت. بي آن كه نگران تامين معاش خودباشد زندگي منظمي را دنبال مي كرد و دغدغه يافتن مشتري براي تابلوهايش را نداشت. بنابراين مي توانست همه زندگي خويش راوقف آن مسائل هنري كند كه براي خود مطرح كرده بود، و ياراي آن را داشت كه سخت گيرانه ترين معيارها را در كار خويش ملحوظ كند. جلوه بيروني زندگي اش با آرامش و فراغت قرين بود، ولي براي رسيدن به آرمان تكامل هنري اش لحظه اي از پيكار شورمندانه خويش باز نمي ايستاد. با بحثهاي نظري ميانه اي نداشت، ولي به مرور كه شهرتش در ميان محدوده كوچكي از طرفدارانش بالا مي گرفت، گهگاه سعي مي كرد قصد و غايت خويش را در چند كلام براي آنها توضيح دهد.
در آثار او احساس مي كنيم همه چيز در جاي خود قرار دارد و هيچ چيز تصادفي يا ابهام آميز نيست.
هر شكل با شفافيت كامل تصوير شده است و پابرجا و حجم دار به نظر مي آيد. مجموعه تابلو نوعي سادگي طبيعي را باز مي نماياند كه قرين سكون و آرامش است. هنر مطلوب سزان هنري بود كه بتواند از اين شكوه و وقار بهره اي داشته باشد. ولي عقيده نداشت با دنبال كردن سبك پوسن به مقصود خويش نائل آيد. استادان پيشين، در هر صورت رايگان اين تعادل و شكوه را به دست نياورده بودند. آنها هيچ تكليفي در بازنمايي طبيعت به گونه اي كه به چشممان مي آمد، احساس نمي كردند. تابلوهاي آنها چيزي غير از تركيب و تنظيم فرمهايي نيست كه از مطالعه هنر باستاني فرا گرفته بودند. حتي فضا و حجم را بيشتر از طريق كاربست قواعد سفت و سخت بازمانده از قديم مجسم مي كردند تا نگاه مستقيم به خود اشياء.سزان با دوستان امپرسيونيست خود هم داستان بود كه اين شيوه هاي هنر آكادميك (مكتبي) هم خوان با طبيعت واقعي نيستند.
او يافته هاي نويني را كه در زمينه رنگ و حجم نمايي به دست آمده بود، ارزشمند مي دانست.
او مي خواست به برداشتهاي مستقيم خويش از طبيعت دل بسپارد، و از شكلها و رنگهايي كه مي ديد نقاشي كند، نه از چيزهايي كه مي دانست يا درباره شان به طور نظري كسب اطلاع كرده بود. ولي مسيري كه هنر نقاشي در پيش گرفته بود. او را خرسند نمي كرد. امپرسيونيست ها در نقاشي از طبيعت به كمال استادي رسيده بودند. ولي واقعا اين كافي بود؟ يا به راستي كم و كاستي تلاش براي طراحي هماهنگ، رسيدن به سادگي و تعادل كامل كه ويژگي برجسته بزرگترين نقاشيهاي گذشته بود، چه شده بود؟ از ديد سزان وظيفه نقاش عبارت بود از نقاشي كردن از طبيعت، استفاده از دستاوردهاي سرآمدان امپرسيونيست و در عين حال احياي حس نظم و ضرورت كه وجه مميز هنر پوسن بود.
سزان از بي نظمي نفرت داشت. ولي مايل نبود كه براي القاء حجم و برجسته نمايي به قراردادهاي آكادميك در مورد طراحي بازگردد. چنانكه نمي خواست براي رسيدن به طرحهاي هماهنگ، به مناظر ساخته شده رجوع كند. او حتي هنگامي كه درباره استفاده صحيح از رنگها به تامل پرداخت با مسئله مبرم تري رو به رو شد. سزان همان اندازه به رنگهاي قوي و شديد علاقه داشت كه به طراحي واضح و روشن. او مي خواست رنگمايه هاي غني و اشباع شده اي را كه به طبيعت زيرآسمانهاي جنوب تعلق داشت باز بنماياند، ولي پي برد كه صرف بازگشت به رنگ آميزي سطوح گسترده با رنگهاي خالص اوليه، تجسم واقعيت را به مخاطره مي افكند. تصاويري كه به اين شيوه كشيده شوند، به شكلهاي مسطح يا دو بعدي شبيه خواهند بود و نمي توانند القاء ژرفا كنند. سزان گويي مي خواست پايبندي مطلق خود را به دريافتهاي حسي اش از طبيعت حفظ كند، و از سوي ديگر مي خواست امپرسيونيسم را به چيزي استوارتر و جاودانه تر، همچون هنر موزه ها، مبدل سازد. و اين دو خواست او در تضاد يكديگر بودند. به همين سبب، اغلب در آستانه يأس و نااميدي قرار مي گرفت، ولي لحظه اي دست از كار نمي كشيد و بي وقفه در حال آزمون و تجربه بود.
در منظره كوه سنت ويكتوار، كوه غرق در نور است ولي در عين حال، برجستگي ها و حجم ها را به خوبي نشان مي دهد. تركيب بندي واضح و روشن است، ضمن آن كه ژرفا و فاصله را در حد كمال باز مي نماياند. نحوه اي كه سزان راه بد و جاده و ادامه آن را در كمركش تصوير به صورت يك محور افقي نشان داده و خطوط عمودي خانه واقع در پيش زمينه، حالتي از نظم و سكون را القاء مي كند، بي آن كه احساس كنيم كه آن نظمي است كه سندان بر طبيعت تحميل كرده است. حتي رنگ گذاري با ضربات قلم موي او به گونه اي انجام شده كه با خطوط اصلي جور درآيد و احساس هماهنگي طبيعي را تقويت كند.
نقاش هلندي با چيره دستي تمام سطوح نرم و پرزدار را بازنمايي كرده است، ولي سزان چهل تكه اي از رنگ گذاريهاي نوك قلمي را ارائه مي كند كه موجب مي شود دستمال سفره از جنس آلومينيومي به نظر آيد. شايد به همين دليل بود كه نقاشيهاي سزان در عرضه داشتهاي اوليه اش، به عنوان رنگمايه هاي مذبوحانه اي، به باد طعن و تمسخر گرفته مي شد. ولي دانستن دليل اين بي دقتيهاي ظاهري كار چندان دشواري نيست. سزان نقاشي بود كه در درستي شيوه هاي سنتي شك كرد، و تصميم گرفت كه از نقطه صفر آغاز كند انگار كه گويي قبل از او هيچ تصويري كشيده نشده است. نقاش هلندي، نقش اشياي خود را به گونه اي كشيده است كه مهارت خويش را به نمايش گذارد. سزان نقش مايه هاي خود را به انگيزه مطالعه درباره مسائلي انتخاب مي كرد كه خواهان حلشان بود. مي دانيم كه او به رابطه رنگ با حجم نهايي، علاقه وافري داشت. بنابراين يك جسم گرد رنگين شفاف مانند سيب براي تفحص اين موضوع، نقش مايه اي ايده آل بود. هم چنين مي دانيم كه تعادل تركيب بندي از جمله دل مشغولي هاي او بود. سزان عنوان پدر هنر مدرن را يافته است. او در تلاش سترگش براي القاي ژرفا بدون فدا كردن شفافيت رنگها، و براي محقق ساختن يك تركيب بندي آراسته بدون فداكردن تجسم عمق- در همه اين پويشها و كاوشها او حاضر نبود كه طبيعت را تحريف كند، ولي چنان چه تغيير كوچكي مي توانست او را در رسيدن به تاثير برانگيزي مطلوب ياري كند، چندان اهميتي نمي داد. ژرفانمايي خطي كه به وسيله برونلسكي در رنسانس ايتاليا ابداع شده بود براي سزان خيلي قابل توجه نبود. هر جا كه آن را محدودكننده كار خويش مي يافت، ناديده اش مي گرفت. اين ژرفانمايي علمي، به هر تقدير، براي آن ابداع شده بود كه نقاشان را در ايجاد توهم ژرفاي فضايي ياري كند. چنانكه مازاتچو در ديوارنگاري خود در كليساي سانتاماريا نوولا در فلورانس از آن بهره گرفته بود. سزان در پي ايجاد توهم نبود. او مي خواست احساس حجم و عمق را منتقل كند و فهميد كه مي تواند بدون استفاده از طراحي سنتي براي ايجاد توهم ژرفا به مقصود خود نائل آيد. بدون شك سزان تصور نمي كرد كه اين بي اعتنايي او به طراحي درست كه وي سرمشقش را به دست مي داد، سنت شكني بزرگي را در هنر نقاشي سبب گردد.
ساده كردن شكلها و رواني طراحي از جمله كارهايي بود كه در آينده منجر به پيدايش كوبيسم گرديد. پيكاسو تحت تاثير شكست فرم از سوي سزان پايه گذار اين مكتب مهم شد.
آثار سزان در خود سادگي را حمل مي كند. موضوعات بيش از حد معمولي هستند و او به تعمد به سراغ اين موضوعات مي رفته است تا فرم را تحت تاثير قرار ندهد. سادگي آثار او از روح كوششگر او برمي خيزد. دريچه اي كه سزان به ما نشان مي دهد، دالاني است سهل و جلوي چشم اما به شدت سخت دست نيافتني است.
طبيعت هاي بي جان سزان با همان هارموني رنگ و تركيب بندي و چيدمان تبديل به منابع ثابت دانشجويان هنر گرديده است. نقاشي كه از طعنه ها و كنايه ها شانه خالي نكرد و به آن چه كه باور داشت عمل كرد. هنرمندي راسخ كه جهان و طبيعت را تنها از منظر خود نگريست. كاري كه به شدت سخت است اما او با ممارست و تمرين فراوان به يك قرائت نوين از طبيعت رسيد.

 

(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14