(صفحه(12(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 19 ارديبهشت 1389- شماره 19640

بررسي آسيب هاي انقلاب اسلامي با تكيه بر آراي شهيد مطهري 13 خط قرمز
كالبدشكافي تازه ترين تهديدات اتمي آمريكا عليه ملت ايران نبرد عقايد



بررسي آسيب هاي انقلاب اسلامي با تكيه بر آراي شهيد مطهري 13 خط قرمز

شبنم نادري - قسمت پاياني
آسيب شناسي انقلاب اسلامي
در قسمت قبل به اين مطلب اشاره شد كه نهضت ها نيز مانند پديده هاي ديگر ممكن است دچار آفت زدگي شوند. براين اساس در اين بخش آسيب ها و آفات احتمالي انقلاب اسلامي، از منظر شهيد مطهري بررسي شده است. شايان ذكر است اولويت ارائه شده در بيان آسيب ها با توجه به آراي شهيد مطهري است و تقدم و تأخر آنها در زمان كنوني ممكن است به شيوه اي ديگر تحليل شود.
1- نفوذ انديشه هاي بيگانه:
ويژگي تحليل آسيب شناسانه شهيد مطهري اين است كه بعد از طرح مسئله، راهكار برون رفت از اين آفت را بيان مي كند و در واقع درد و درمان را با هم مطرح مي سازد؛ بنابر اين مي توان گفت اين موضوع از دو جهت بررسي مي شود، اول، بيان آسيب؛ دوم، راه برون رفت از آن.
الف) بيان آسيب
ايشان معتقد است انديشه هاي بيگانه از دو طريق بر پيكر انقلاب نفوذ مي كنند:
1- از طريق دشمنان آگاه وكينه توز كه براي سيطره خويش بر مسلمانان، به تحريف احكام و انديشه هاي اسلامي دست مي زنند. هنگامي كه انقلاب در اوج ايستاده، جاذبه پيدا كرده و توانسته است به واسطه اين قدرت بر مكتب ها و پيروان آنها تأثير گذارد و آنها را تحت الشعاع قرار دهد، پيروان مكتب هاي ديگر براي از بين بردن و پوساندن انقلاب مي كوشند انديشه هاي بيگانه اي را كه مغاير با اصول و اهداف انقلاب است، وارد انديشه و تفكرات نيروهاي انقلاب كنند تا آن انقلاب را از اثر اندازند يا كم اثر كنند.
شهيدمطهري براي اين موضوع نمونه اي را از مسلمانان صدر اسلام ذكر كرده است؛ پس از گستردگي و جهانگيري اسلام، مخالفان اسلام مبارزه با اسلام را از طريق تحريف آغاز كردند. آنها انديشه هاي خود را با مارك تقلبي اسلام صادر نمودند. اسرائيليات، مجوسيات، مانويات را، با مارك اسلام وارد حديث، تفسير، افكار و انديشه هاي مسلمانان كردند.، اما خوشبختانه علماي اسلام متوجه اين نكته شدند و توانستند تا حد زيادي آفت زدايي كنند. اين آفت زدايي همچنان ادامه دارد.
2- از طريق دوستان نادان و ناآگاه در تكدي از افكار و نظريات بيگانه، گاهي پيروان خود مكتب، به علت ناآشنايي درست با مكتب، مجذوب يك سلسله نظريات و انديشه هاي بيگانه مي گردند و آگاهانه يا ناآگاهانه آن نظريات را رنگ مكتب مي دهند و عرضه مي نمايند. نمونه اين مورد نيز در رويدادهاي قرون اوليه دوران اسلامي ديده مي شود؛ يعني زماني كه مجذوب شدگان به فلسفه يوناني و آداب و رسوم ايراني و تصوف هندي، نظريات و انديشه هايي را براي خدمت (نه به قصد خيانت) وارد انديشه هاي اسلامي كردند. خوشبختانه اين جهت نيز از چشم تيزبين علماي اسلامي دور نماند و جريان «نقد انديشه كه سير تحولات آن نظريات در جهت حذف نظريات بيگانه» هدايت شده است، پديد آمد.
ب) راه مبارزه با اين خطر: طرح نيازهاي جديد اجتماعي، تفسير نكردن و پاسخ درست و به موقع ندادن از ناحيه مسلمانان سبب شد كه دشمنان اسلام، ا ين مسئله را دستاويز قرار دهند و دين را شريعت ناقصي معرفي كنند تا از اين رهگذر، انديشه هاي پليد خويش را بر سراسر جامعه حاكميت بخشند.
شهيد مطهري در همان ابتداي انقلاب با مشاهده هر دو گروه (دشمنان آگاه و دوستان نادان) نگراني خويش را اين گونه بيان كرده است:
«هم گروهي را مي بينيم كه واقعاً وابسته به مكتب هاي ديگر بالخصوص مكتب هاي ماترياليستي هستند و چون مي دانند با شعارها و مارك هاي ماترياليستي كمتر مي توان جوان ايراني را شكار كرد، انديشه هاي بيگانه را با مارك اسلامي عرضه مي دارند. بديهي است اسلامي كه با محتواي ماترياليستي درمغز يك جوان فرو رود و تنها پوسته اسلامي داشته باشد به سرعت دور انداخته مي شود، و اين خطرناك تر است، و هم مي بينيم كه افرادي مسلمان اما ناآشنا به معارف اسلامي و شيفته مكتب هاي بيگانه، به نام اسلام اخلاق مي نويسند و تبليغ مي كنند اما اخلاق بيگانه، فلسفه تاريخ مي نويسند همان طور، فلسفه دين و نبوت مي نويسند همان طور، اقتصاد مي نويسند همان طور، سياست مي نويسند همان طور، جهان بيني مي نويسند همان طور، تفسير قرآن مي نويسند همان طور و...»
ايشان ضمن هشدار به مسئولان و رهبران نهضت بيان كرده است كه نفوذ انديشه هاي بيگانه به نام انديشه اسلامي و با مارك هاي اسلامي چه از روي سوءنيت باشد و چه سوءنيت در كار نباشد، خطري است كه اسلام را تهديد مي كند. اما راه مبارزه با اين خطر عدم تحريم و منع نكردن مردم و جوانان از مطالعه افكار و انديشه هاي بيگانه، عرضه صحيح مكتب در همه زمينه ها با زبان روز، روزافزون كردن فعاليت هاي علمي و فكري مطابق خواسته هاي نسل جوان به ويژه در حوزه هاي علميه، و عرضه كتاب و محصولات فكري به زبان هاي روز دنيا است.
2- تجددگرايي افراطي:
تجدد گرايي افراطي، عبارت است از آراستن اسلام به آنچه از اسلام نيست و پيراستن آن، از آنچه از اسلام است؛ به اين منظور كه آن را رنگ زمان زدند و باب طبع زمان كنند، و اين آفت بزرگي است كه نهضت ها ممكن است به آن دچار شوند؛ از اين رو وظيفه رهبري نهضت است كه مانع از وارد آمدن چنين آسيبي به نهضت گردد.
فقدان برنامه روشن و به دور از ابهام، به منظور جهت بخشي به حيات انساني جامعه، از يك سو و وجود مسائل و معضلات ملموس جامعه از سوي ديگر سبب مي شود كه كارگزاران و دوستان انقلاب مجذوب يك سلسله نظريات بيگانه با مكتب انقلاب شوند و آگاهانه يا ناآگاهانه آن نظريات را در قالب مكتب عرضه كنند. استاد مطهري درباره اين آفت گفته است: «برخي آن چنان عوام زاده هستند كه تنها معيارشان سليقه عوام است كه گذشته گراست و به حال و آينده كاري ندارد. برخي كه به مسائل روز توجه دارند و درباره آينده مي انديشند متاسفانه از اسلام مايه مي گذارند، سليقه روز را معيار قرار مي دهند؛ مثلا مي گويند مهر نبايد باشد؛ چون زمان نمي پسندد، تعدد زوجات يادگار عهد بردگي زن است و...»
متاسفانه امروز هم شاهد اين دو طرز تفكر هستيم. در حالي كه اسلام طرفدار اعتدال است و در مورد مسائل اسلامي بايد مجتهدان آگاه به زمان نظر خود را بيان كنند و افراد نامطلع نبايد در اين باره مطالب بدون پشتوانه علمي اسلامي، بيان نمايند. شهيد مطهري، راه حل برون رفت از اين معضل را در دو مسئله دانسته است: 1-پرهيز از افراط و تفريط و گرايش به اعتدال. «راه اعتدال يك خط باريك است كه اندك بي توجهي موجب خروج از آن است... رعايت اعتدال در هر كاري سخت و دشوار است»؛ 2-ارائه راه حل نو براي مشكلات و مسائل نو و تازه. «بديهي است كه مشكلات جامعه بشري نو مي شود و مشكلات نو راه حل نونهضت ها.»
3-ناتمام گذاشتن آرمان نهضت ها:
متاسفانه تاريخ نهضت هاي اسلامي صدساله اخير، نشان مي دهد نقصي آشكار در رهبري آنها وجود دارد و آن عبارت از ادامه ندادن به رهبري تا مرحله پيروزي بر دشمن؛ يعني اگر رهبران ديني يا سياسي، انقلابي را رهبري كنند و بخش تخريبي آن را به خوبي به پايان برسانند و نظام حاكم را سرنگون كنند ولي وقتي به بخش سازندگي رسيدند آن را رها كنند و نتيجه زحمات خود را به ديگران و در برخي مواقع به دشمن واگذارند، و به خيال آنكه انقلاب به پايان رسيده است به دنبال كارهاي خود بروند. اينجاست كه ميراث خواران فرصت طلب پيدا مي شوند و زمينه را خالي و بلامعارض مي بينند و زمام امور را در دست مي گيرند يا انقلاب را كلا از بين مي برند يا اگر اسمي از آن باقي بماند، از محتوا آن را تهي مي كنند.
شهيد مطهري اين قضيه را مانند كسي مي داند كه زمين غصب شده اش را با قدرت و شدت مطالبه كند و با صرف نيرو و بذل مال و جان آن را از دست دشمن بگيرد، اما همين كه گرفت برود به خانه خود بنشيند و يك دانه بذر هم در آن نپاشد، ديگران بروند از آن به سود خود استفاده كنند؛ مانند انقلاب عراق كه با پايمردي روحانيت شيعه به ثمر رسيد، اما روحانيت از ثمره آن بهره برداري نكرد. مشروطيت ايران را روحانيت به ثمر رسانيد، اما آن را ادامه نداد و نتوانست از آن بهره برداري كند و در نتيجه آن، ديكتاتوري خشني به روي كار آمد و از مشروطيت جز نام چيزي باقي نماند. متاسفانه در جنبش تنباكو نيز كه روحانيت توانسته بود با لغو امتياز رژي يك نظام اسلامي به وجود بياورد كار ادامه رهبري و مبارزه را تمام شده تلقي كرد و جنبش بدون رسيدن به اهداف واقعي نيمه كاره رها گرديد. در مورد انقلاب اسلامي ايران، هر چند وضعيت متفاوت است، هنوز همه آرمان هاي داخلي و خارجي انقلاب جامه عمل نپوشيده است. تلاش براي تقويت و اجراي اين آرمان ها از طريق افزايش آگاهي عمومي و بسيج امكانات، به افزايش اقتدار و استحكام داخلي و نفوذ بين المللي انقلاب مي انجامد.
از منظر شهيد مطهري نهضت هاي انقلابي، پس از مرحله نفي و انكار بايد به دنبال مرحله سازندگي و اثبات باشند و اين مرحله چه بسا از مرحله نخست دشوارتر خواهد بود.
4- رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون:
استاد مطهري رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون هر نهضت را از آفت هاي بزرگ آن نهضت شمرده و وظيفه بزرگ رهبران اصلي نهضت را سد نمودن راه نفوذ و رخنه آنها دانسته است. وي معتقد است هر نهضت، مادام كه مراحل دشوار اوليه را طي مي كند، سنگيني اش بر دوش افراد مومن، مخلص و فداكار است، اما همين كه به بار نشست يا لااقل نشانه هاي بار دادن آشكار گشت و شكوفه هاي درخت هويدا شد، سر و كله افراد فرصت طلب پيدا مي شود. روزبه روز كه از دشواري ها كاسته مي شود و موعد چيدن ثمر نزديك تر مي گردد، فرصت طلبان محكمتر و پرشورتر پاي علم نهضت سينه مي زنند تا آنجا كه تدريجا نيروهاي انقلابي مومن و فداكاران اوليه را از ميدان به در مي كنند.
اين جريان تا آنجا كليت پيدا كرده است كه مي گويند گويي اين خاصيت انقلاب است كه پس از به نتيجه رسيدن «فرزند خور است و فرزندان خود را يك يك نابود مي سازد.» اما شهيد مطهري با اين نظر موافق نيست، بلكه معتقد است كه غفلت رهبران و نفوذ و رخنه فرصت طلبان است كه فاجعه به بار مي آورد. در همه انقلاب ها، اين گروه با تغيير ظاهر خود و با فريب انقلابي هاي واقعي، در ارگان ها و نهادهاي مختلف جامعه نفوذ مي كنند و اگرچه به ظاهر انقلابي تر از انقلابي هاي اصيل هستند، چون اعتقادي به آرمان هاي انقلاب ندارند، زمينه انحراف و قلب ماهيت را فراهم مي كنند.
فرصت طلب ها دو نوع هستند: گروهي كه فقط دنبال جاه طلبي و كسب موقعيت و امتيازات اجتماعي هستند و خود را با هر نوع نظام سياسي سازش و تطبيق مي دهند و مهارت خاصي در تغيير موضع خود براي جلب نظر گروه حاكم دارند، و گروه ديگر، كه عقيده اي متضاد با نيروهاي انقلابي دارند، چون از مواجهه با آنها مايوس اند، با تغيير ظاهر خود و نفوذ در نظام سياسي ضربه خود را در موقعيت مناسب و از درون بر انقلاب وارد مي آورند. فرصت طلب ها با نفوذ خود در درون انقلاب ها و نهضت ها، تاثيرات شومي را از خود برجا گذاشته اند كه به تعدادي از آنها اشاره مي شود.
فرصت طلبي تاثير شوم خود را در تاريخ صدر اسلام و در تاريخ مشروطيت به طور واضح نشان داده است؛ در دوره عثمان، فرصت طلبان جاي شخصيت هاي مومن به اسلام و اهداف اسلامي را گرفتند. ابوذرها و عمارها به تبعيدگاه فرستاده شدند يا در زير لگد مچاله شدند، اما «طريدها» وزير شدند و «كعب الاحبارها» مشاور. پس از به ثمر رسيدن مشروطيت، مبارزان واقعي به گوشه اي پرتاب شدند و چهره هايي كه تا ديروز زير پرچم استبداد، با انقلاب مي جنگيدند به مقام رسيدند. نفوذ فرصت طلب ها به درون نهضت ملي شدن نفت، سبب شد خون شهداي 30تير و زحمات طاقت فرساي آيت الله كاشاني و مردم ايران با كودتايي ساده از بين برود. دليل اين شكست ها افتادن اختيار نهضت در دست كساني بود كه سهمي در نهضت نداشتند.
نهضت را اصلاح طلب آغاز مي كند نه فرصت طلب، و همچنين اصلاح طلب مؤمن به اهداف نهضت مي تواند آن را ادامه دهد نه فرصت طلب كه درپي منافع خويش است. به هرحال مبارزه با رخنه و نفوذ فرصت طلبان، به رغم تظاهرات فريبنده شان، يكي از شرايط اصلي ادامه هر نهضتي در مسير اصلي است. فرصت طلبان در چهره هاي مختلف بزرگ ترين ضربه ها را به انقلاب مي زنند كه به لحاظ اهميت خطرشان در ادامه چهره هاي گوناگون آن بيان شده است:
الف) متحجران و مقدس نماها كه به واقع مشعل داران حماقت هستند. شهيد مطهري، به سخنان گويندگان مذهبي، خيلي حساس بود و با شهامت به تحريفات آنها در واقعه عاشورا اعتراض مي كرد. شجاعت ايشان، در مقابل گروهي كه در واقع مطهري خودرا متعلق به آنها مي دانست كمتر از شجاعت او در مقابل دستگاه طاغوت نبود.
ب) روحاني نماها كه مصداق بارز علماي رسواشونده هستند و طي تاريخ به مزدوران استكبار تبديل شده اند و آن دسته از روحانياني كه گرفتار جمود بودند. شهيد مطهري مي كوشيد با جمود حاكم بر افكار و اذهان اين دسته از روحانيون، مخالفت كند. مطالب مفصلي كه ايشان در مخالفت با تفكر اخباري بيان كرده، به همين زمينه مربوط است.
ج) روشنفكران مذهبي و تحصيل كردگان وابسته. اين گروه از قشرهاي ديگري هستند كه بزرگ ترين ضربه ها را بر پيكر انقلاب وارد مي كنند. آنها روحاني نبوده و از حوزه برنخاسته اند، ولي متدين و مسلمان هستند. آنها با نوشته ها و سخنراني هاي خود دين را به جوانان معرفي مي كنند. شهيد مطهري به تصاويري كه اينان از دين ترسيم مي كردند، حساس بود و درحالي كه متانت و تواضع خود را در برابر آنها حفظ مي كرد و مي كوشيد هرگز در برابر آنها بي انصافي نكند، از مواضع خود نيز هرگز كوتاه نمي آمد. ايشان نسبت به مرحوم مهندس بازرگان، احترام قائل بود، اما با شجاعت و صراحت در مقدمه جلد پنجم «اصول فلسفه و روش رئاليسم «انتقادات جدي خودش را به نظام فكري ايشان- آنجايي كه در كتاب راه طي شده دين را معرفي كرده است- مطرح كرد. مطهري آنجا كه مقام دفاع از دين بود، ملاحظه مقام و اشخاص را نمي كرد. يكي از كوشش هاي سترگ ايشان اين بود كه نشان دهد اسلام نظامي است كه يك انسان خردمند فرهيخته منطقي هم مي تواند به آن باور داشته باشد. دين مجموعه اي از اوهام و تحكمات نيست كه كسي بنابر مفاهيم، سليقه اي، عشقي و سابقه اي آن را دنبال كند، اما قابليت تجزيه و تحليل و عرضه به محك علم و منطق را نداشته باشد. ايشان همين روش را درمورد دكتر شريعتي نيز دنبال كرد: هرچند در آن زمان عده كثيري مي كوشيدند در برابر اشتباه هاي دكتر شريعتي سكوت كنند، استاد مطهري، در محافل مذهبي، اشكالات ايشان را بيان مي كرد. نگراني شهيد مطهري از ناحيه روشنفكران مذهبي، در زمينه مسائل التقاطي بيشتر نمود داشت. وي، بارزترين و كريه ترين چهره التقاط را در آثار مجاهدين خلق و شايد از آنها بدتر، در آثار گروه فرقان مي ديد و با شجاعت، در مقابل اين آسيب ها ايستادگي مي كرد.
5- ابهام طرح هاي آينده:
تجربه نشان داده است كه روشن نبودن طرح مشخص براي آينده هر جامعه مي تواند ضايعات اساسي به بار آورد. از ويژگي هاي اساسي هر انقلابي تدوين و تنظيم طرح ها و برنامه هاي ريشه اي و بنيادين در همه اصول است. ارائه طرح هاي روشن و خالي از ابهام توسط رهبران مي تواند مانع آسيب رساني به بدنه انقلاب شود و مانند چراغ روشني براي يافتن مسيرهاي پيش رو تلقي گردد.
شهيدمطهري، ضمن تأكيد بر ارائه طرح و برنامه توسط رهبران، از روحانيت كه در اين مورد كاهلي كرده انتقاد نموده است: «روحانيت آن گروه مهندس اجتماعي مورد اعتماد جامعه است كه به علل خاصي در ارائه طرح آينده كوتاهي كرده و لااقل به طور كامل و به امضا رسيده ارائه نداده است.» اما از جانب ديگر بيان كرده است كه ما از لحاظ داشتن منابع خام فرهنگي فوق العاده غني هستيم و راه حل برون رفت از اين آسيب را استخراج، تصفيه و تبديل مواد خام فرهنگي به موادي دانسته است كه بشود از آنها استفاده كرد. شهيد مطهري در اين باره گفته است: «قطعاً نهضت بايد طرح هاي روشن و خالي از ابهام و مورد قبول و تأييد رهبران ارائه دهد تا جلوي ضايعات گرفته شود. ما خوشوقتيم و خدا را سپاس گزار كه ازنظر مواد خام فرهنگي فوق العاده غني هستيم... تنها كاري كه بايد بكنيم استخراج و تصفيه و تبديل مواد خام به مواد قابل استفاده است كه مستلزم بيداردلي، كار و صرف وقت است. «اين طرح و برنامه روشن، صريح و سازمان يافته در علم جامعه شناسي ايدئولوژي ناميده شده است كه به هر گروه و جامعه اي امكان توجيه، تشريح، تفسير و تبيين موقعيت خويش را مي دهد. ايدئولوژي در حقيقت نسخه اي است كه جامعه بيمار را از وضع موجود به وضع مطلوب متحول مي سازد. فقدان ايدئولوژي يا طرح و برنامه در هر انقلابي به دنبال خود آسيب هاي متعدد ديگر را براي آن انقلاب درپي خواهد داشت.»
6- انحراف يافتن مسير نيت ها:
ششمين آفتي كه نهضت خدايي را تهديد مي كند، از نوع معني، تغيير جهت دادن انديشه ها و انحراف يافتن مسير نيت هاست. نهضت خدايي بايد براي خدا آغاز شود و براي خدا ادامه يابد و هيچ خاطره و انديشه غيرخدايي در آن راه نيابد تا عنايت و نصرت الهي شاملش گردد، و اگر نه باد غيرت خدايي به صد خار، پريشان دلش مي كند. آنهايي كه نهضت خدايي را آغاز مي كنند، بايد جز به خدا نينديشند، توكلشان بر ذات مقدس او باشد و دائماً حضور ذهني داشته باشند كه درحال بازگشتن به سوي او هستند.
پاك نگه داشتن انديشه و نيت در مراحل نفي و انكار، كه همه سرگرمي ها، درگيري با دشمن بيروني است، آسان تر است؛ همين كه نهضت پيروز شود و نوبت سازندگي و اثبات و ضمنا پاي تقسيم غنائم برسد، حفظ اخلاص بسي مشكل تر است. قرآن كريم در آيه3 سوره مائده، كه از آخرين سوره هاي قرآن است، از ناحيه خدا به همه مسلمانان اين اعلام خطر را مي نمايد كه تاكنون از دشمن مي ترسيديد كه ريشه شما را بركند، اما اكنون نگراني از آن ناحيه منتفي است، اكنون نگراني از ناحيه من است، از اين پس از كافران و دشمنان خارجي نترسيد، از من بترسيد كه در كمين شما هستم.
مفهوم اين آيه به ما مي رساند كه از اين پس از درون خود تهديد مي شويد. هر كس از راه خدايي و راه اخلاص جدا شود و خدا را فراموش كند، دچار انحراف و شكست مي گردد. اين سنت لايتغير خداست كه هر ملتي كه از درون و از جنبه اخلاقي تغيير كند خداوند متعال سرنوشت آنها را تغيير مي دهد. خداوند وضع و سرنوشت مردمي را تغيير نمي دهد. مادامي كه آنها خود را و آنچه به انديشه ها و رفتارهاي خودشان مربوط است تغيير ندهند.
7- كنار گذاشتن روحانيت:
استاد شهيد يكي از نقيصه هاي نهضت هاي اسلامي در صدساله اخير را كناره گيري روحانيت از رهبر دانسته است: هيچ كس منكر اين نيست كه روحانيت سهم اساسي، در پيروزي انقلاب داشته است. امام خميني(ره) در اين باره فرموده است: «اسلام منهاي روحانيت يعني هيچ و اصلا روحانيون بودند كه انقلاب اسلامي را شروع كردند و هر چيز كارشناس لازم دارد و كارشناس اسلام هم روحانيون هستند.»
به يقين بايد گفت در آينده اين نهضت نيز به روحانيت نياز دارد و اگر روحانيت از صحنه كنار رود، به يقين انقلاب ما منحرف خواهد شد. استاد دراين باره گفته است: «انقلاب ايران، اگر در آينده بخواهد به نتيجه برسد و همچنان پيروزمندانه به پيش برود، مي بايد باز هم روي دوش روحانيون و روحانيت قرار داشته باشد. اگر اين پرچمداري از دست روحانيت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفكران بيفتد، يك قرن كه هيچ، يك نسل بگذرد اسلام به كلي مسخ مي شود؛ زيرا حاصل فرهنگ اصيل اسلامي در نهايت باز هم همين گروه روحانيون متعهد هستند.»
ايشان معتقد است روحانيت وظيفه اي اساسي در حفظ و تداوم انقلاب برعهده داشته است و بايد با كوشش همه جانبه مكان و جايگاه خود را حفظ نمايد و در صف اول مردم حركت كند.
البته اين تأكيد استاد به حضور روحانيان در صحنه هاي انقلاب به آن معنا نيست كه روحانيت تحت هر شرايطي مفيد هستند، بلكه ايشان تصريح كرده است كه نظام روحانيت بايد اصلاح گردد. «لازم است روحانيت را اصلاح كرد نه اينكه آن را از بين برد. ثابت نگاه داشتن سازمان روحانيت در وضع فعلي نيز به انقراض آن منتهي خواهد شد، اين مطلب را حدود ده سال است كه بارها و بارها تكرار كرده ام و گفته ام كه روحانيت يك درخت آفت زده است و بايد با آفت هايش مبارزه كرد.»
پس از بيان ديدگاه هاي شهيد مطهري درباره آسيب هايي كه مي تواند انقلاب ما را تهديد كند، در ادامه چند آسيب احتمالي ديگر كه مي توان آنها را بر آسيب هاي پيشين افزود ذكر شده است:
8- كاهش حساسيت و مشاركت عامه:
كاهش حساسيت و مشاركت عمومي در مسائل سياسي، اجتماعي و در كليه صحنه هاي تصميم گيري سبب مي شود كه حكومت از صلاحيت گذشته بي بهره گردد و زمينه سست شدن اركان انقلاب فراهم آيد؛ از اين رو توجه به حضور دائمي و آگاهانه نيروهاي انقلابي در كليه مراحل شكل گيري، تثبيت و تداوم انقلاب ضروري است؛ زيرا در غير اين صورت مسير نهضت و انقلاب در جهت نيل به اهداف از پيش تعيين شده نخواهد بود.
ترديدي نيست كه مشاركت و حضور گسترده مردم در صحنه انقلاب از عوامل اصلي و مهم پيروزي و خنثي كردن توطئه هاي دشمنان انقلاب بوده است. اكثر انقلاب هاي تاريخ معاصر به رغم مشاركت مردم در انقلاب، بعد از پيروزي، از حضور مردم خالي شده و نظام انقلابي به ديكتاتوري هاي فردي و طولاني تبديل گرديده است، ولي در انقلاب اسلامي، امام خميني كوشيد با توجه به قدرت و نفوذ كلام خويش، در عين ارشاد مردم، حضور آنها را در صحنه همچنان حفظ و نهادينه كند و اين حضور تا به امروز هم، چه از نظر انتخاب مديران جامعه و چه از نظر تأمين نيروهاي لازم در جبهه هاي جنگ براي مقابله با دشمنان داخلي و خارجي و رفع خطرهاي عارض شده، حفظ شده است و اين احساس براي مردم وجود دارد كه انقلاب متعلق به خودش است. هر تلاشي كه زمينه غيبت مردم از صحنه سياسي را فراهم سازد آسيبي جدي بر انقلاب وارد خواهد آورد.
9- انتقال ندادن مفاهيم و ارزش هاي انقلاب به نسل جديد:
تاريخ نشان داده است كه همواره برقرار نشدن ارتباط ميان دو نسل زمينه پديد آمدن بحران و مشكلاتي را براي جامعه فراهم آورده كه مسئله فاصله ارتباطي و درك متقابل ميان دو نسل از جمله اين مشكلات است و از اين لحاظ تفاوتي ميان جوامع انقلابي وجود ندارد. اگر نسل انقلاب نتواند آرمان ها و انديشه هاي انقلابي خود را به نسل بعد از خود، كه تصوير روشني از حوادث قبل و بعد از دوران انقلاب ندارند، منتقل كند، با اين بحران مواجه مي شود و دشمن مي تواند از وجود همين شكاف بهره برد و اين دو نسل را در مقابل يكديگر قرار دهد.
10- تضعيف رهبري:
يكي از نوآوري هاي امام خميني(ره) در انقلاب اسلامي، ارائه اصل ولايت فقيه و ايجاد نظام سياسي بر همين پايه است؛ در واقع ولايت فقيه عمود خيمه انقلاب به شمار مي رود و رويدادهاي اين دو دهه ثابت كرده است كه در صورت نبودن اين نهاد، چيزي از انقلاب اسلامي و نظام مولود آن نمي توانست باقي بماند. هر اقدام يا هر تفسيري كه براي تضعيف اين اصل انجام شود، سبب تضعيف ركن رهبري انقلاب مي گردد و به طرف افول نظام پيش خواهد رفت. تجربه انقلاب هاي ديگر نشان داده است كه با درگذشت رهبر انقلاب و به خاطر نهادينه نشدن رهبري، نزاع و درگيري ميان جانشينان او روي داده و سرانجام انقلاب به ديكتاتوري تبديل شده است. اين درحالي است كه درانقلاب اسلامي، به خاطر نهادينه شدن اصل ولايت فقيه، ارتحال امام خدشه اي درركن رهبري ايجاد نكرد و بدون درگيري و نزاع، اين نهاد با انتخاب جانشين رهبر انقلاب به كار خود ادامه داد.
11- ناخالصي، هوا و هوس و تجمل گرايي درمسئولان:
رهبري نظام به نهاد ولايت فقيه محدود نيست. بلكه مجموعه اي از دولتمردان و رجل سياسي و مذهبي را نيز دربرمي گيرد؛ به ويژه با توجه به سهم انكارناپذير علما و روحانيان در انقلاب اسلامي، آسيب پذيري اين قشر، تاثير مستقيمي بركارايي و عملكرد نظام و درعين حال رابطه ميان و مجموعه نظام و اعتماد آنها خواهد داشت.
هر نوع تجمل گرايي مديران جامعه، اخذ امتيازات ويژه براي خود و خانواده، فساد اداري، گسترش و تورم ساختار اداري و سرانجام نفوذ عوامل فرصت طلب و تغيير چهره دادن آنها با نفوذ عوامل ناشناخته بيگانه از جمله آسيب هايي است كه مي تواند زمينه پوسيدگي نظام سياسي را فراهم نمايد و انقلاب اسلامي را به همان سرنوشتي دچار كند كه بعد از رحلت پيغمبر(ص) حكومت اسلامي به تدريج به آن دچار شد. درهر نهضت خدايي يعني هر نهضت مذهبي ضرورتاً بايد خلوص حكم فرما باشد واگر نوعي ناخالصي، هوا، هوس، طمع، به ويژه در رهبران نفوذ پيدا بكند، نهضت مذهبي زود از بين خواهد رفت؛ يعني نهضت هاي مذهبي، به ويژه از نظر رخنه كردن هوا و هوس ها و مطامع، آسيب پذيري بيشتري دارند.
12- بازگشت تدريجي به ارزش هاي طرد شده:
بديهي است كه در هرجامعه انقلابي با سقوط نظام سياسي، ارزش هاي مسلط بر آن بلافاصله محو نمي گردد.
دوام اين ارزش ها به طول مدت سلطه آنها بر جامعه و نفوذ درمسائل فرهنگي، اجتماعي و تربيتي بسته است هرچه طول مدت مبارزه براي پيروزي انقلاب كمتر باشد، آثار ارزش هاي نظام پيشين دوام بيشتري مي يابد.
از جمله ارزش هاي مذموم از نظر نيروهاي انقلابي، تجمل پرستي، راحت طلبي، فساد اخلاقي، تبعيض، بي عدالتي و رشوه خواري است. در صورتي كه با ارزش هاي فرهنگي گذشته به طور مستمر و طولاني مبارزه نشود، تدريجاً با رشد مجدد اين ارزش ها زمينه انحراف و آلوده شدن ارزش هاي اصيل انقلابي فراهم مي شود.
13- خستگي نيروهاي انقلابي و از دست دادن روحيه انقلابي:
يكي ديگر از آفت هاي انقلاب سستي نيروهاي انقلابي است. كناره گيري از صحنه به دليل موفقيت انقلاب و به ثمر رسيدن اهداف آن، خستگي و يأس از انقلاب به دلايل مواجهه با مشكلات و ناكامي درحل آنها و نااميدي از تحقق معيارهاي ايدئولوژيك كه به گوشه گيري و به انزوا كشيده شدن نيروهاي انقلابي منجر مي شود، خود از آفت هاي خطرناك انقلاب است. فساد در اركان انقلاب، از قبيل ضعف و انحراف يا قدرت طلبي و عدول اركان آن از آرمان هاي انقلاب، تفسير و تأويل هاي انحرافي و احياناً التقاطي از ايدئولوژي يا ناتواني ايدئولوژي در تحقق خواسته هاي نيروهاي انقلابي و سرانجام خروج گروه هاي اجتماعي معتقد به انقلاب از صحنه مبارزه نيز از جمله آفت هاي انقلاب است.
اگر نيروهاي انقلابي در مبارزه با مشكلات، فشارهاي دشمنان و آفت هاي انقلاب موفق نشوند، خطر ظهور ديكتاتوري، كه درچنان وضعي خواسته اكثر گروه هاي اجتماعي خواهد بود، وجود دارد.
نتيجه:
بايد گفت هرچند آسيب هاي مطرح شده از ديدگاه شهيد مطهري از آسيبهاي مهمي است كه ممكن است گريبان هر انقلابي را بگيرد، اما آموزش و آگاهي مستمر ندادن به مردم، نفوذ افكار راحت طلبانه و عافيت خواهانه، ايجاد فاصله ميان رهبران و مردم و نفوذ اين فكر كه نظام حاكم نه درخدمت آنهاست و نه متعلق به آنها، كوتاهي درعرضه كردن ايدئولوژي اسلامي مطابق خواسته هاي نسل جوان، نيز ازجمله آسيب هايي است كه مي تواند به تدريج، جامعه انقلابي را به جامعه اي متشكل از انسان هاي بي تفاوت و سرانجام ناراضي تبديل كند و آن را درمقابل نظام حاكم قرار دهد.
ترديدي نيست كه مقابله با اين آفت ها كار ساده اي نيست، ولي مبارزه اي مستمر و دائم، چه به صورت فردي و چه به صورت جمعي، از ميزان خطرهاي اين آسيب ها خواهد كاست و البته برعهده انديشمندان، نخبگان و رهبران جامعه است كه نه تنها درصدد برآيند اين آسيب ها را بشناسند. بلكه راه مقابله و از بين بردن آنها را ارائه دهند. همان گونه كه از بيانات و انديشه هاي استاد مطهري استنباط مي شود. ملت ها نبايد تصور كنند همين كه انقلاب پيروز شد ديگر نيازي به مبارزه نيست، بلكه مبارزه تازه آغاز شده است. حفظ انقلاب مطمئنا بسي مهم تر و دشوارتر از ايجاد آن است. بايد در نظر داشت كه انقلاب به همه اهداف از پيش تعيين شده خود در داخل و خارج كشوراسلامي به ويژه اهداف فرهنگي نرسيده و فقط حضور و پيگيري مستمر مردم و مسئولان و رهبران آگاه است كه مي تواند آن اهداف را تحقق بخشد. شايد براي يك يا دو نسل و شايد براي هميشه در جامعه ما ضرورت داشته باشد كه حالت و روحيه انقلابي حفظ شود تا جامعه بتواند به خواسته هاي انقلابي خود برسد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
¤ منابع در دفتر روزنامه موجود است

 



كالبدشكافي تازه ترين تهديدات اتمي آمريكا عليه ملت ايران نبرد عقايد

دكتر عليرضا آقاحسيني
تاكنون ديدگاه هاي متفاوتي درخصوص چرايي رويكرد سياست خارجي ايالات متحده در قالب تهديد اتمي جمهوري اسلامي ايران ارائه شده است. محافل رسمي ايالات متحده عمدتاً بر اين باور هستند كه سياستمداران دموكرات در تلاش هستند تا از راهبردهاي ناكارآمد در دوران جنگ سرد دور شده نقش سلاح هاي هسته اي را در سياست خارجي خود كاهش دهند، رابرت گيتس وزير دفاع آمريكا شخصاً مدافع اين نگاه است.
عده اي ديگر از تحليل گران غربي معتقدند كه سياست جديد اوباما را مي بايست در چارچوب جنگ رواني تجزيه و تحليل كرد. با عنايت به درماندگي هاي ايالات متحده در خاورميانه، آسياي مركزي و منطقه قفقاز، آمريكاي لاتين و از همه مهمتر ورشكستگي هاي مالي- اقتصادي اين كشور، دولتمردان آمريكايي ابزاري جز يك جنگ رواني در شرايط امروزي عليه جمهوري اسلامي ندارند.
عده اي ديگر از تحليل گران براين اعتقاد هستند كه سياست هاي دوران جديد دموكرات ها دنباله همان سياست هاي نو محافظه كاران و نفوذ لابي هاي قدرتمند صهيونيستي در تاروپود قدرت در آمريكاست. از ديدگاه اين تحليل گران گره خوردن عميق سياست هاي ايالات متحده با صهيونيزم طي ساليان سال اجازه هيچ گسست معناداري را در شرايط امروزي نمي دهد. از سوي ديگر خطاهاي راهبردي نو محافظه كاران آنچنان كلاف سردرگمي را براي دموكرات ها به ارث گذاشته است كه علي الاصول دولتمردان جديد مي بايست در همان زمين نو محافظه كاران بازي نمايند.
ديدگاه چهارمي نيز وجود د ارد كه نويسنده اين سطور درپي تبيين آن است. اين ديدگاه معتقد است كه ايالات متحده به شكل قابل فهمي در قبال نفوذ مادي و معنوي جمهوري اسلامي ايران كم آورده است. اين ناتواني صرفاً در دوران باراك اوباما خود را نشان نمي دهد، بلكه تبار آن به سياست هاي خبط آلود و غلط نو محافظه كاران باز مي گردد. دقيقاً در درون چنين ورشكستگي هاي سياسي بود كه عقلاي كاركشته و صاحب نظران دورانديش دو ساله پاياني رياست جمهوري بوش پسر را بستري قرار دادند تا در دامن آن «تغيير» را عملياتي نمايند. همين جا بايد اضافه كرد كه سياست تغيير قصد نداشت تا به شكل اصولي بنيان هاي غلط گذشته را ريشه كن كرده، بازگشت به ريشه ها را در چارچوب احترام متقابل در عرصه بين المللي به سامان برساند. جان كلام اين بود كه شيوه هاي آزموده شده سخت افزارانه كه عملاً شكست خود را در خاورميانه و اشغال گري هاي خسارت بار نشان داده بود جاي خود را به «اغواگري هاي نرم و هوشمند در قالب جنگ عقايد» دهد. در درون چنين فضاي فكري بود كه يك سال پيش از ورود باراك اوباما به عرصه قدرت عملاً تيم گسترده اي از كارشناسان وزارت خارجه و بخصوص وزارت دفاع راهبردهاي جديد هوشمند را عليه جوامع هدف طراحي كردند. تا آنجا كه موضوع به ايران اسلامي مربوط مي شد گزارش نهادهاي اطلاعاتي آمريكا در سال 2007 و 2009 همراه با نوع گزارش هاي راهبردي اتاق هاي فكر آمريكاهي اولا تاكيد داشتند كه تهديدهاي سخت افزارانه به هيچ رو ايرانيان را وادار به عقب نشيني نمي نمايد و ثانياً جمهوري اسلامي به شكل قابل ملاحظه اي اقتدار سياسي- معنوي خود را در خط مقاومت عليه دست اندازي هاي منطقه اي آمريكا تثبيت كرده است.
با اين وصف طراحي راهبرد سد نفوذ در قالب جنگ نرم و بلكه جنگ عقايد در بيش از دو سال و نيم گذشته در سه محور به حركت درآمده است. اول اختصاص بيش از چهار صد ميليون دلار براي تاثيرگذاري بر امور داخلي ايران به خصوص انتخابات رياست جمهوري اخير و دامن زدن به موضوع شيعه هراسي و ايران هراسي در ابعاد منطقه اي با هدف ايجاد اختلاف ميان جمهوري اسلامي ايران و همسايگان منطقه اي آن و سوم اسلام هراسي در سطح بين المللي.
با اطمينان مي توان گفت كه ايالات متحده در هر سه سطح با شكست مواجه شده است. در اين مجال كوتاه مجال نيست تا ابعاد ناكامي ها و نامرادي هاي دموكرات ها را در قبال جمهوري اسلامي تبيين كرد. همين قدر سر بسته بايد گفت كه جمهوري اسلامي ايران در سطح منطقه اي بر اعتمادسازي متقابل با همسايگان تاكيد داشته و عميقاً در چارچوب ملاحظات حسن همجواري سياست هاي اغواگرانه و هوشمندانه آمريكا را پاسخ داده است. در سطح جهاني بي اعتمادي هاي ريشه دار گذشته نسبت به نيات آمريكا ادامه دارد تا آنجا كه قدرت هاي بزرگ دنيا حاضر نيستند چارچوب هاي رياكارانه و به ظاهر چند جانبه گرانه آمريكا را در ارتباط با تحريم هاي سخت عليه جمهوري اسلامي بپذيرند.
از دو مورد فوق مهمتر دخالت هاي بي شرمانه دولتمردان دموكرات در امور داخلي ايران اسلامي طي دو سال و نيم گذشته است كه پيامدهاي سياسي دردناكي را نصيب ايالات متحده كرد. از يك سو ظاهر آرايي هاي ديپلماتيك با دخالت هاي عريان در روند انتخابات رياست جمهوري و فتنه هاي پس از آن به ملت ايران نشان داد كه تنها ريل سياست هاي استكباري آمريكا تغيير كرده است. در پرتو همين بصيرت بود كه ملت ايران در انتخابات نصابي بي بديل را بجا گذاشته، همزمان در فتنه هاي پس از انتخابات ميخ محكمي را بر تابوت طراحان جنگ نرم و همدستان داخلي آن كوبيدند.
با همه اين اوصاف دولتمردان آمريكايي بر طمع خام خود در قالب جنگ نرم اصرار دارند. نويسنده بر اين اعتقاد است كه ماهيت تهديدات اخير رئيس جمهور مفلوك آمريكا در ارتباط با همان جنگ عقايد قابل تحليل است. سياستمداران كهنكار آمريكايي همانند وزير دفاع آمريكا با ناميدي از فضاي داخلي كشور در شرايط حاضر متوجه فضاهاي منطقه اي و جهاني شده اند. بيانيه هجدهم فروردين ماه سال جاري كاخ سفيد با عنوان راهبرد جديد آمريكا قصد دارد با يك تير دو نشان را هدف قرار دهد. اول تلاش براي اصلاح چهره مخدوش آمريكا به گونه اي كه بتوان گذشته سراسر شرارت بار اين كشور را به فراموشي سپرد و با دروغ و رياكاري آمريكا را پيش قراول جنبش خلع سلاح جهاني معرفي كرد. دوم، كشوري بزرگ را كه عضو فعال معاهده منع تكثير بوده است و به گواهي تمامي گزارش هاي آژانس به هيچ رو انحرافي به سمت و سوي توسعه غيرصلح آميز مواد هسته اي نداشته است در كنار گروه هاي بدنام تروريستي قرار دهد. طبق اين بيانيه سياسي گربه زاهد آمريكا به ديگر كشورها اطمينان مي دهد كه حتي اگر آن كشور مورد حمله ميكربي و شيميايي رقباي غيرهسته اي قرار گيرد، از سلاح اتمي خود عليه آنان استفاده نمي كند. همين گربه زاهد و قديس متظاهر با سياه نمايي تمام در خصوص مقاصد صلح آميز ايران قصد القاء اين موضوع را دارد كه جمهوري اسلامي ايران و گروه هاي تروريستي محورهايي هستند كه جهان، در پويش جديد هسته اي خود مي بايست عليه آنها متحد شد.
البته بايد بلافاصله افزود كه دولت هاي مستقل جهان ماهيت اغواگرانه سياست هاي ايالات متحده را خوب مي شناسند. بخش قابل ملاحظه ي بي اعتمادي جهانيان ريشه در رفتارهاي استكباري گذشته از يك سو و تعهد وفادارانه اين كشور به اتخاذ رويكردهاي دوگانه در قبال رژيم هايي همانند رژيم صهيونيستي با زرادخانه هسته اي و تلاش هاي دولت اوباما براي نوسازي نسل هاي جديدتر سلاح هسته اي و برنامه هاي موشكي از سوي ديگر دارد.
تا آنجا كه موضوع به ابتكارات جمهوري اسلامي ايران مربوط ميشود، اتاق هاي فكر مي توانند موضوع جنگ عقايد و راه هاي مقابله با آن را مجدانه مورد چاره جويي قرار دهند. برگزاري كنفرانس خلع سلاح هسته اي تهران كه به حمدالله با ابتكار وزارت خارجه و ساير نهادهاي مرتبط برگزار شد فرصتي مغتنم را ايجاد كرد تا مرز اغواگري هاي شيطاني آمريكا و رژيم صهيونيستي را بر باد داده، دوستداران واقعي خلع سلاح بتوانند بنيادهاي اصيل و همه جانبه «انرژي هسته اي صلح آميز را براي همه و بم اتم براي هيچكس» را بكاوند و با همكاري دولت هاي مستقل و نهادهاي مرتبط بين المللي راه كارهاي عملي، در دسترس و روشني را به افكار عمومي در خصوص خلع سلاح ارائه نمايند.
جمهوري اسلامي ايران به حق شايستگي تام دارد تا در سايه تمدني چندين هزار ساله شايستگي كامل خود را براي پيش قراولي و پرچمداري جنبش خلع سلاح هسته اي در عرصه جهاني نشان دهد. قطعاً چنين پرچمداري بيش از آنكه جنبه سخت افزارانه داشته باشد از جنس جنگ عقايد است. در پرتو همين اقتدار معنوي- اخلاقي است كه دولت و ملت ايران برتري هاي خود را به رخ ايالات متحده كشيده است و اولا در عرصه توسعه و پيشرفت همه جانبه با آرامي و وقار در حركت است و ثانياً در عرصه علوم و فنون هسته اي با هدف استفاده صلح آميز آن، هيچگونه آپارتايدي را برنمي تابد.
فراموش نبايد كرد كه به همان نسبتي كه جمهوري اسلامي ايران در جنگ نرم و عقيدتي خود با انسجام در سطوح داخلي، منطقه اي و جهاني حضور يابد گرگ ها و شغال هاي بين المللي با زوزه هاي خود نمي توانند كمترين مشكلي را بر سر راه جمهوري اسلامي ايجاد نمايند. ان شاءالله

 

(صفحه(12(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14