(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 26 ارديبهشت 1389- شماره 19646

در زمينه اسناد دفاع مقدس فرصت سوزي مي كنيم
گفت وگو با كاظم فرامرزي مسئول مركز ملي اسناد و كتابخانه دفاع مقدس
خوش آمدي سردار
علي هاشمي كه بود؟



در زمينه اسناد دفاع مقدس فرصت سوزي مي كنيم
گفت وگو با كاظم فرامرزي مسئول مركز ملي اسناد و كتابخانه دفاع مقدس

كاظم فرامرزي مسئول مركز ملي اسناد و كتابخانه دفاع مقدس است و بهانه گفت وگوي ما روز ملي اسناد بود. در محل كارش واقع در پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس اين گفت وگو انجام شد و برخلاف بسياري از گفتگوها كه بيشتر به گزارش عملكرد و حرف هاي متعارف مي انجامد، اين گفت وگو از همان ابتدا بسيار دغدغه مند آغاز شد و به طوري كه شايد بسياري از دغدغه هاي مشترك اهالي رسانه و جامعه محققين در آن هويدا بود. بسياري از اشيايي كه امروز در اختيار افراد حقيقي و حقوقي مختلف است- اعم از عكس، وسايل، نوشته و...- اسناد با ارزشي است كه خيلي وقت ها قيمت معنوي آنها درك نشده و به مرور زمان نابود مي شوند. از اين اسناد فيزيكي كه بگذريم، مهم ترين اسناد جنگ شايد خاطرات ثبت نشده اي باشد كه غبار فراموشي بر آنها نشسته و مي روند كه در زير اين غبار براي هميشه مدفون شوند.
مجيد مغازه اي
¤ تعريف سند آن هم اسناد تاريخي دفاع مقدس از نگاه جنابعالي چيست؟
-در مفهوم سند آنچه كه حائز اهميت است همان تعريفي است كه سازمان اسناد دارد كه تعريف در نوع خود و براي زمان خود خوب بوده است ولي براي زماني كه پديده اي به نام دفاع مقدس مطرح شد و گونه هاي مختلف سندي خود را نشان دادند ديگر آن تعريف جامعيت خود را ندارد به همين دليل نشستي را در اين زمينه برگزار كرديم كه ماحصل آن تعريفي بود كه مي گفت: «سند هر اثر و نشانه اي از يك موضوع است.»
يعني هر گونه محمل و سازه اي كه معرفت ما را به زمان و مكان جغرافياي 8ساله نزديك كند و زواياي آن براي ما روشن شود از آن به عنوان سند ياد مي شود و اين در حالي است كه در تعاريف قبلي بيشتر محمل هاي مكتوب مدنظر بود ولي با اين تعريف غير مكتوبات مانند نقوش قبر، ديوارنويسي ها، صوت، عكس و فيلم و... هم در تعريف گنجانده مي شود.
و از همه مهمتر از تاريخ شفاهي به عنوان فرآيندي كه توليد سند مي كند نام مي بريم چون سند در يك پهنه زمان و مكان تعريف مي شود و آنچه كه در پهنه زمان سال 59 تا 67 به وقوع پيوست و در مناطق عملياتي و فضاي مربوط به جنگ رخ داد، سند است و تاريخ شفاهي هم مبين آن است.
ما در تبيين اسناد دو مسير در پيش رو داريم تا بتوانيم از آنها بهره برداري كنيم. اول اينكه از سوي سند به سمت افراد حركت كنيم كه اين رابطه سند توسط افرادي كه اطلاعات اسنادي دارند هويدا مي شود.
اهميت اين موضوع از آنجاست كه ما بخش ارزشمندي از اسناد دفاع مقدس را جمع آوري كرده ايم ولي ارزشمندتر از آن اين است كه اطلاعات آن را استخراج كنيم مانند يك عكس يادگاري كه فردي مي تواند با نگاه كردن به افراد حاضر در عكس هم آنها را شناسايي مي كند و هم موقعيت افراد را و كارهايي كه در آن موقعيت كرده اند را تشريح كند كه اين ارزشمندتر از اصل سند يعني خود عكس است.
دومين مسير اين است حركت از سوي افراد به سمت اسناد است زيرا به قول يكي از دوستان ما كمبود اسناد نداريم بلكه كمبود سند داريم! و اسناد به دليل وفور، گم شده اند و يا به دليل عدم تعريف درست از سند، به دست خودمان نابود شده اند چرا كه اساسا آن حامل اطلاعاتي را سند نمي دانستيم و يا بالعكس سندي را نگه مي داشته ايم كه مرتبه و ارزش آن پايين است لذا اعتقاد داريم كه اين افراد هستند كه مي توانند كمبود اسناد را از طريق بيان تاريخ شفاهي جبران كنند، زيرا در مصاحبه ها ذهن جستجوگر مصاحبه كننده مطالبه مي كند و مصاحبه شونده براي اثبات حرفهايش اسناد آن را ارائه مي كند.
¤ چه كارهايي در زمينه اسناد انجام شده است؟
- سالهاي پس از جنگ كه آغاز شد، در وفور افرادي بوديم كه در بطن جنگ بودند و هرگونه استفاده اي كه مي خواستيم را مي توانستيم از آنها ببريم چرا كه در دسترس ما؛ در خانواده؛ در سازمان و محلمان بودند و اكنون 22 سال از آن 30 سال از شروع جنگ مي گذرد و عليرغم اينكه حضور رزمندگان پاسخگوي بسياري از نيازها بود اما اتفاقي كه در حال رخ دادن است، به جلو رفتن اين سير زماني سپري شدن بي رحمانه عمر افراد است. بديهي است كه اگر با چشم تاريخي نگاه كنيم بديهي است زماني فرا مي رسد كه جامعه ايراني خالي از حتي يك نفر از كساني شود كه در دفاع مقدس حضور داشتند.
بنابراين بايد براي ماندگاري اين سرمايه كه با ديد نافذ مقام معظم رهبري آن را يك گنج ناميدند و فرمودند «جنگ يك گنج بود» حامل هاي اطلاعاتي كه موجب ماندگاري هستند را پيدا كرده و از آنها محافظت كنيم از اين حامل ها به عنوان سند نام برده مي شود كه بايد به خوبي از آن استفاده كنيم. به تعبير ديگر اين فرمايش فرمانده معظم كل قوا را مي توان اين گونه بسط داد كه اين اسناد جنگ هستند كه گنج محسوب مي شوند.
به اين ترتيب سند يك هديه ارزشمندي است كه از آن دوران به ما عطا شده است و حاوي درسها و عبرتهاي آن است.
¤ ممكن است كمي درباره اهميت اسناد دفاع مقدس توضيح دهيد.
- در همه جنگ ها پتانسيلي نهفته است كه مرسوم است بعد از جنگ از آن بهره برداري مي شود. با نگاهي به كشورهاي پيشرفته مي بينيم كه يك فصل مشتركي در همه آنها وجود دارد چه غالب و مغلوب. و آن جهشي است كه چه به لحاظ اجتماعي، چه اقتصادي و چه فرهنگي پس از جنگ داشته اند البته صبغه آنها بيشتر اقتصادي است لذا كشورهاي پيشرفته دنيا مانند آمريكا، آلمان، انگليس، ايتاليا، ژاپن و كره كه سرآمد آنها هستند پس جنگ جهاني كه دچار يك فروپاشي شدند يك جهشي شكل گرفت.
اگر اين موضوع را اثبات شده فرض كنيم مي توانيم بگوييم كه دفاع مقدس ما به دليل ويژگي هاي منحصر به فردش به طور خاص زمينه جهش فرهنگي را دارد و با توجه به تفاوت گونه اي دفاع مقدس با جنگ هاي متعارف دنيا جنگ تحميلي به خودي خود انقلابي است كه مي توان آن را انقلاب فرهنگي دانست چرا كه تمام بن مايه هاي دين فرهنگ در دفاع مقدس نمود پيدا كرد.
علاوه بر آن مي دانيم امام هم در جريان انقلاب آورده ها و جهت گيري فرهنگي داشتند و اين جهت گيري فرهنگي به طور تمام عيار خود را در اين جنگ نشان داد و اگر اين فلش و جهت گيري را نداشتيم در همان روزهاي اول انقلاب و جنگ قافيه را مي باختيم.
اين جنگ تمام شد اما امروز قدرت، همت و مديريت ما در بهره برداري از اين جنگ بسيار مهم است و اين بهره برداري ها از طريق اسناد انجام مي شود.
اسناد در سطوح كلان مديريتي كه هدايت گر جامعه هستند مي توانند ابزارهاي خوبي براي تصميم گيري و تصميم سازي باشند البته اگر به آنها توجه شود به تعبيري اسناد ستون هاي آگاهي هستند و اگر نتوانيم براي بازيافت حقيقت ها به آنها تكيه كنيم كلاه همه دانستني هاي ما پس معركه است اما با نگاهي دقيق تر به گذشته اسناد درمي يابيم كه اينكار در شأن خودش انجام نشده است يعني كاري كه نسبت به كلان جامعه انجام شده است قابل توجه نيست هرچند نسبت به همت هاي فردي و سازماني قابل اعتناست.
يك موضوع ديگر تحريفات نسبت به جنگ است كه يكي از آفت هايي است كه نياز ما را به سند بيشتر مي كند؛ برداشت ما بعد از دفاع مقدس اين بود كه تحريف براي بعد از حضور نسل جنگ است و تا ما هستيم با اين همه شاهد كسي جرأت تحريف جنگ را ندارد ولي ديرزماني نگذشت كه تحريف هاي عجيب و غريبي ديديم كه دل هر فردي كه دفاع مقدس بود را به درد آورد هرچند شاهدان زنده جنگ پاي كار آمدند و به تحريفات پاسخ دادند. اما آيا بحث تحريف در آينده منتفي است كه نه قطعاً بيشتر است و اين نياز به سند دارد.
¤ چرا ما نتوانستيم از اين اسناد كه به تعبير شما تفسير همان كلمه گنجي است كه مقام معظم رهبري فرمودند، استفاده كنيم؟
- به چند دليل اين اتفاق رخ نداده اولين دليل وجود مراكز مختلفي است كه مبادرت به نگهداري از اسناد مي كنند يعني در دو دهه گذشته دستگاههاي متولي و دلسوزان بيكار ننشسته و اقدام به شناسايي، نگهداري و ساماندهي از اين اسناد كرده اند.
اما همانطور كه گفتم اين كار در شأن دفاع مقدس انجام نشده است بايد توجه كنيم كه به نسبت دو دهه زمان و توان مراكز اسنادي و اشخاص دلسوز كار بسيار محدودي نسبت به گستره و لايه هاي مختلف اسناد دفاع مقدس انجام شده است خصوصاً اينكه در نگاه اسنادي آثار را هم بگنجانيم.
در نگاه اسنادي اعتقاد داريم درون داشت ها ذهني در درون ضمير و دل و ذهن رزمنده ها يك داشته اسنادي است كه بايد با اعتنا به آن توجه كرد و به سمتش رفت پس دايره بسيار وسيعي پيش روي ماست به دليل همين گذر زمان و وسعت جنگ تحميلي كه از لايه هاي مختلفي تشكيل مي شد معتقديم كه خيلي كم كار شده است. با اين نگاه يك دغدغه مشترك شكل مي گيرد كه از رأس نظام يعني مقام معظم رهبري تا ذيل جامعه را شامل مي شود همانطور كه ايشان بارها و بارها اين موضوع را مطرح كرده اند و به نظرم مي رسد كه آخرين بار مربوط مي شود به بعد از جريانات سال گذشته كه در اولين نشست اصحاب فرهنگ و انديشه يك جمله اي فرمودند و به اين مضمون كه «نگهداري اسناد، پردازش اسناد و تدوين اسناد خيلي مهم است و مسئولين امر نبايد بگذارند كه از بين بروند.»
كمترين اين دغدغه هم براي كهنه سربازاني است كه در جنگ حضور داشتند و الان به سن پيري رسيده اند كه مي گويند اي كاش مي شد آن دوران را انتقال داد.
در اين ميان نگاه صرفاً نظامي به دفاع مقدس هم باعث شده تا به دفاع مقدس ظلم شود زيرا هر چند بعد نظامي و سياسي خيلي مهم بود ولي يك جزئي از كل بود و كل مملكت ما 8 سال با اين جنگ درگير بود يا به عبارت بهتر دولت هاي ما 8 سال با جنگ درگير بودند كه بالطبع وزارتخانه ها هم با آن درگير بودند و لذا همه مردم با اين جنگ درگير بودند.
¤ با اين تفاسير درحوزه اسنادي چه كارهايي انجام شده است؟
- با توجه به اينكه درحوزه اسنادي، كم نداريم و حتي يك ورق هم ممكن است تعيين كننده باشد پس خيال همه راحت كنيم كه دراين حوزه كم نداريم چون كم هم زياد است.
تك تك مردم هم دسترسي به اسناد دارند و همين امر براي ما حايز اهميت است چرا كه معتقديم هم اكنون نيز دو اتفاقي به صورت ناخود آگاه افتاده كه به صيانت اسناد كمك كرده است و مي توان در آينده اين اسناد را مورد بهره برداري قرارداد؛ يكي از آن دو اتفاق نگاه طبقه بندي خصوصا در مجامع نظامي است كه اگر اين طبقه بندي نبود تصميم گيري براي امحا يا از بين بردن اسناد راحت مي شد اما با اين نگاه هر مديري جرأت نمي كرد اسناد محرمانه يا خيلي محرمانه و سري را از بين ببرد هرچند كه در برخي موارد عاملي براي محدود كردن اسناد براي بهره برداري شده است.
اتفاق دومي كه موجب صيانت از اسناد شد، پديده اي به نام آرشيوهاي شخصي است كه از صندوقچه هاي شخصي آنها تشكيل مي شود و مي توان ادعا كرد كه افرادي به دليل مسئوليت هايي كه داشته اند هم اكنون آرشيوي دارند كه بعضا بيش از برخي مراكز اسنادي كشور داراي اهميت است.
¤ آيا امروز از اين آرشيوها كه برخي تا 30 سال قدمت دارند. استفاده هم مي شود؟
- ما اعتقاد داريم اسناد درست نگهداري نشده است و حامل هاي اسنادي ما عمرشان به اتمام رسيده است چون اسناد ما يا بر روي كاغذ يا بر روي نوار و يا فيلم و يا بر روي نگاتيو كه جزء برجسته ترين انواع اسناد هستند، مي باشند و گذر 30سال از نگهداري آنها انقضاي اسناد را به همراه دارد به طور مثال در مجموعه قبلي كه حضور داشتيم به چشم خودمان مي ديديم كه بر اثر غفلت فيلم ويدئويي نگهداري شده از دفاع مقدس را براي پي بردن به ارزش آن مشاهده مي كرديم ولي وقتي نوار را ريواند مي كرديم تا از نو ببينيم و تبديل به فرمت ديگري كنيم ژلاتين فيلم فرو مي ريخت و به اين ترتيب يك صحنه منحصر بفرد به جهت اينكه يكبار نگاه شده بود، از بين مي رفت به همين دليل ديدن فيلم هاي آرشيوي را مگر اينكه درحين ديدن تبديل به فرمت ديجتيال شود را حرام و ممنوع اعلام كرده بوديم.
¤ متولي اسناد دركشور چه كسي است؟ آيا اين مركز هم در زير مجموعه سازمان اسناد و كتابخانه ملي قرار مي گيرد؟
-هرچند كه مديريت كلان اسناد يا سازمان اسناد ملي در معاونت رياست جمهوري است اما تعارف اين سازمان در ذيل اهداف دفاع مقدس تعريف نشده است. دراين سازمان تعاريفي حقوقي مطرح است كه طبق آن درحال حاضر تمركزشان بر روي تاريخ پهلوي به قبل است كه البته مورد اعتنا و احترام است اما اين سؤال هم مطرح است كه آنچه مي توانند آورده هاي ما را براي آينده تامين كند كدام دوره نهفته است؟! آيا ما مي توانيم از دفاع مقدس به سادگي عبور كنيم درحالي كه هنوز استمرار دارد و تنها نوع حرب عوض شده است. آيا هيچ كس مي تواند گذاشته اي كه الفباي آن يادگرفتن و هزينه كردن از جوانان اين مرز و بوم بوده است را ناديده بگيرد.
بهرحال جداي از سازمان ملي اسناد و كتابخانه ملي، مراكز اسنادي زيادي كه در زمينه دفاع مقدس فعاليت مي كنند. تشكيل شده است ولي بي ارتباط هستند. مركز ملي اسناد و كتابخانه دفاع مقدس با عنايت به اساسنامه بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس كه به تاييد فرماندهي كل قوا رسيده است و بنياد را مكلف مي كند تا در زمينه اسناد و آثار دفاع مقدس كار كند، تشكيل شده است. در همين راستا به شدت معتقد به كار ستادي هستيم و كار ستادي يعني هماهنگ كننده مراكز مختلف.
¤ با اين تعبير چه مشكلاتي را براي مراكز اسنادي متصوريد و در راستاي حل آن چه راهكارهايي را داريد؟
- قطعا همه مراكز اسنادي يكسري مشكلات مشترك دارند كه شامل يك و يا چند مورد از اينها مي شود تجهيزات، منابع انساني آموزش ديده، فضاي مناسب كه رفع آن به اراده ملي نياز دارد كه اگر با هم ارتباط و انسجام داشته باشند موجب يك توان افزايي و همپوشاني مي شود.
ما از سال گذشته و بخصوص امسال به دنبال اين هستيم كه يك زنجيره اي بين مراكز اسنادي شكل بدهيم كه البته مورد اقبال هم قرار گرفته است.
¤ فرصت ها و چالش هاي جامعه اسنادي از ديدگاه جنابعالي چيست؟
- در جامعه اسنادي فرصت ها، دردها و دغدغه هايي نهفته است كه يك سيلابي كه از يك هفته قبل تا يك هفته بعد از روز ملي اسناد راه مي افتد، نمي تواند پاسخگو باشد و بايد جريان سند را در طول يك سال مورد واكاوي و تجزيه و تحليل قرار داد. اين اتفاق كه قشر رسانه به سوي افراد مي رود و كمتر افراد حاضر هستند اسناد خود را در اختيار رسانه قرار دهند نمي تواند ادامه دار باشد لذا اتفاق خاصي نمي افتد كه اين يك آسيب است و اتفاق مهمتر اين است كه در همين سيلاب ها هم فقط به كلان موضوع سند و اسناد ملي پرداخته مي شود.
¤ چه بايد كرد تا اسناد از بين نروند؟
- دو فضا بايد توامان شكل پيدا كند اولا بايد مروج فرهنگ آرشيو شخصي باشيم زيرا همين آرشيوهاي شخصي است كه امروز برخي اسناد را به ما ارائه مي دهد و ما زماني مي توانيم انگشت اتهام به سوي مردم كه آرشيو شخصي درست كرده اند، دراز كنيم كه زيرساخت ها را آماده كرده باشيم كه اين امر را در چشم انداز 10 ساله آينده با نگاه خيلي خيلي خوشبينانه هم نمي بينم اما در همين راستا نبايد از آموزش براي آنها غفلت كنيم زيرا تنها در اين صورت است كه از اسناد چيزي باقي مي ماند لذا بايد امكانات جديد را به آنها آموزش داد.
نگاه دوم ايجابي است به اين معنا كه با توجه به وفور و تكاثر اسناد، نگاه تجميع سند يك خطاست يا تعيين متولي سند به اين معنا كه كل اسناد در يكجا تجميع شود، مهلك است و بهتر آن است كه سامانه اسناد تشكيل شود تا اطلاعات اسنادي به سندها متصل شوند و براي بهره برداري آماده شوند همان طور كه ما در مركز اين سامانه را براي اطلاعات موجود خودمان كه مربوط به واحد تبليغات جبهه و جنگ با مديريت آقاي كمال خرازي بود، فراهم كرديم.

 



خوش آمدي سردار

عليرضا مخبر دزفولي
خوش آمدي سردار
منتظرت بوديم
چه انتظار طولاني اي ..22.سال!
يادش به خير وقتي در«خندق» مي جنگيدي و «خيبر» گشائي مي كردي همه نيزارهاي «هور» تمام قامت به احترامت برخاسته بودند.
يادت هست سردار؟
راستي نمي دانم كجاي دنياي فرمانده از نيروهاي تحت فرمانش جلوتر مي رود كه تو رفتي؟
و كجاي دنيا فرمانده قرارگاه ديرتر از همه قرارگاه درمحاصره را رها مي كند كه تو كردي؟
مگر سردار گرجي به تو نگفت:«حاج علي خطر سقوط قرارگاه است بايد برويم عقب، اين دستور آقا محسن است.» و تو با غرور خاصي گفتي:«برادر گرجي جزيره مجنون فرزند من است، بچه ها هنوز درخط خندق مشغول دفاع هستند. من چطور عقب بيايم؟»
سردار كاش برايمان بگو يي از لحظه هاي وصالت
كاش برايمان بگويي چگونه آسماني شدي؟
يك بعثي به پيشاني بلندت تير خلاص زد؟ يا كلكسيون توپ ها و خمپاره هاي اهدايي شرق و غرب آزاد و دموكراتيك !! به صدام، شرحه شرحه ات كرد؟
سردار خوش آمدي
نمي داني چقدر به موقع آمدي!
آن هم همزمان با تشييع مظلومه مدينه!
كاش عطر پيكر مطهر تو دوباره مشام ها را خدايي كند.
ولي پيشاپيش بدان
خيلي چيزها عوض شده!
شرمنده كه اين را مي گويم مي خواهم شوكه نشوي از ديدن تغييرات!
سردار خيلي آدم ها عوض شده اند
حتي برخي از هم رزمانت...
سردار شوكه نشو اگر شنيدي رهبر بغض كرد و عده اي كف زدند!
سردار جا نخوري اگر شنيدي رهبر مي گفت حرف بزنيد. بعضي ها سكوت مي كردند و مي گفت سكوت كنيد بعضي ها بيانيه مي دادند!!
سردار اصلا بغض نكني اگر شنيدي بعضي ها براي رسيدن به مقامات ناچيز دنيا حاضرند همه را لگدمال كنند. بعد هم ادعا كنند كه همرزم تو بوده اند!!
همرزم تو كه براي نجات ديگران از خودت گذشتي
با هليكوپتر خودت را به رگبار بسته بودند و تو فرياد مي زدي «برويد درون نيزارها»!
سردار تعجب نكن
اصلا تعجب نكن...
خوش آمدي
قدمت روي چشم
حالا ديگر وزني هم نداري كه چشم ما را آزرده كني
حتما از آن قامت رشيد چند استخوان و پلاكي باقي مانده يادگار روزهاي شرف
كاش يادمان باشد اگر ما هستيم و نفس مي كشيم و نواميسمان بازيچه بعثي ها و آمريكايي ها نيستند مديون همين تكه استخوان هاييم!
كاش بدانيم كه همه قوت نظام ما به همين استخوان هاي پوسيده است!
كاش يادمان باشد كه شما براي چه رفتيد و ما براي چه مانديم... كاش

 



علي هاشمي كه بود؟

8 سال دفاع مقدس
ناگفته هاي بسياري در دل خود دارد. شهيد حاج علي هاشمي ملقب به «سردار هور» يكي از حماسه آفرينان هشت سال دفاع مقدس است كه به دلايل امنيتي تا پس از سقوط ديكتاتوري صدام در گمنامي به سر مي برد،
سردار علي هاشمي قبل از انقلاب در خيابانهاي حصيرآباد با رژيم شاه
مي جنگيد و در سال 1357 چند بار دستگير شد و هر بار به طور معجزه آسايي خود را از دست ساواك نجات داد.
وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در تشكيل كميته حصيرآباد و بعد كميته اهواز نقش مهمي داشت. سپس وارد سپاه شد و فرماندهي سپاه حميديه را برعهده گرفت و در واقع بنيان گذار سپاه حميديه سردار علي هاشمي بود.
تا پيش از آغاز تجاوز رژيم بعث به كشور اسلامي ايران وي در سمت فرماندهي سپاه حميديه توانست در مقابله با ضدانقلاب و اشرار و قاچاقچيان اسلحه و مهمات كارنامه خوبي از خود بر جاي گذارد.
با آغاز جنگ تحميلي و در مقطعي كه عمليات فتح المبين در حال انجام بود. وي به درخواست فرماندهان وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با جذب و سازماندهي جوانان غيور شهرهاي حميديه، سوسنگرد و اهواز اقدام به تشكيل تيپ 37نور كرد و شخصا فرماندهي تيپ را برعهده گرفت و با اين تيپ تازه تاسيس در عمليات
بيت المقدس (آزادسازي خونين شهر) زير نظر قرارگاه قدس شركت كرد.
علي هاشمي و يارانش در اين عمليات مأموريت خود را به خوبي به انجام رساندند و در آزادسازي خرمشهر نقش به سزايي داشتند و اين در حالي بود كه جبهه سختي در جنوب كرخه نور به قرارگاه قدس محول شده بود.
پس از پايان عمليات موفقيت آميز بيت المقدس كه منجر به آزادسازي خرمشهر و بخش وسيعي از مناطق اشغالي كشور شد، تيپ 37 نور در سپاه سوسنگرد ادغام شد و فرماندهي سپاه سوسنگرد به سردار علي هاشمي واگذار شد
ايجاد پاسگاه در مرزهاي بين المللي و كنترل مناطق وسيعي كه به دست رزمندگان اسلام آزاد شده بود، حفظ امنيت شهرهاي آزاد شده و نيز اداره آوارگان جنگي كه در حال بازگشت به شهرهاي خويش بودند به عنوان اولين ماموريت سردار علي هاشمي در سمت فرماندهي سپاه سوسنگرد به وي محول شد.
پس از آزادسازي خرمشهر و از آنجا كه چندين لشكر و تيپ عراق به طور كامل منهدم شدند و نزديك به 20 هزار نفر از نيروهاي آنان نيز به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند صدام درخواست آتش بس كرد ولي فرمانده كل قوا امام خميني (ره) با رد درخواست صدام مبني بر آتش بس موقت، خواهان پايان جنگ و تعيين و تنبيه متجاوز شدند.
اين خواسته امام (ره) به آن دليل بود كه به صدام اعتمادي نبود و چه بسا به بهانه آتش بس تجديد قوا كرده و بار ديگر به ايران حمله ور مي شد.
چنانچه اين پيش بيني امام خميني(ره) در سال 1367 و تنها با گذشت چند روز پس از پذيرش قطعنامه توسط صدام، با تجاوز مجدد ارتش بعث به مرزهاي
بين المللي ايران و نيز در پي حمله صدام به كشور كويت اثبات شد.
از اين رو رزمندگان اسلام بر آن شدند تا از تجديد قواي ارتش عراق جلوگيري نمايند و با وارد آوردن ضرباتي ديگر بر پيكر نيمه جان ارتش بعث عراق كار صدام را يك سره كنند و سرنوشت جنگ را در دست بگيرند و در اين راستا دست به طراحي و اجراي سه عمليات وسيع در مرزهاي خاكي بين ايران و عراق زدند. ولي با توجه به تجهيزات پيشرفته و حمايت هاي بي دريغ 38 كشور جهان و در راس آنها آمريكا از ارتش عراق، عملا نيروهاي اسلام پيروزي چشمگيري به دست نياوردند و زنجيره پيروزي هاي رزمندگان اسلام پس از عمليات بيت المقدس قطع شده و جنگ براي ايران به بن بست رسيده بود.
عراق در تمام مناطقي كه احتمال نفوذ نيروهاي ايراني را داشت دست به احداث استحكامات چند لايه شامل: ميادين مين، حفر كانال، موانع سيم خاردار حلقوي و ... نموده بود. عمليات رمضان كه ما بين مناطق شلمچه و طلاييه صورت پذيرفت نتيجه اي در بر نداشت. در منطقه فكه عمليات هاي والفجر مقدماتي و والفجر 1 با شكست مواجه شد و شهيدان زيادي را بر روي دست ملت ايران گذاشت.
بنابر اين فرماندهان ارشد نظامي ايران تصميم گرفتند عملياتي آبي خاكي را با استفاده از اصل غافلگيري بر عليه مواضع دشمن انجام دهند؛ زيرا نيروهاي بعثي از بابت اين نوع عمليات از سوي ايران آسوده خاطر بودند و مطمئن بودند كه ايران توانايي انجام چنين عملياتي را نخواهد داشت.
منطقه هورالهويزه با وسعت 4000 كيلومترمربع سرزميني آب گرفته،باتلاقي و نيزاري بود كه مرز ايران و عراق از وسط آن عبور مي كرد.
اما براي رزمندگاني كه در خشكي جنگيده بودند چگونه ممكن بود در باتلاق بجنگند؟
تانك ها، توپخانه ها و پياده نظام چگونه بايد از آب و باتلاق عبور داده شود؟
در چنين تنگنايي بود كه سردار هور، علي هاشمي گره گشاي جنگ شد. وي به دستور فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اقدام به تشكيل قرارگاه فوق سرّي نصرت كرد.
ماموريت اين قرارگاه جمع آوري اطلاعات،طراحي و بررسي اجراي يك عمليات بزرگ در منطقه هورالعظيم بود.
به گفته محسن رضايي فرمانده اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، سرّي ترين عمليات تاريخ دفاع مقدس را جوانان دشت آزادگان به فرماندهي علي هاشمي انجام دادند.
محسن رضايي مي گويد: « علي هاشمي و جوانان غيرتمند و وفادار دشت آزادگان سرّ نگهدار اين رمز بزرگ جنگ بودند. به كلي، سرّي ترين عمليات تاريخ دفاع مقدس را جوانان دشت آزادگان،
مي دانستند؛ ولي مسئولان اول مملكت نمي دانستند. 10 تا 11ماه در آنجا مخفيانه كار شد و نيروهاي پاسدار و بسيجي و به خصوص نيروهاي بومي كه حق بزرگي بر گردن دفاع مقدس دارند، به صورت گروههاي دو نفره و سه نفره سوار قايق و بلم مي شدند و 30 تا 50 كيلومتر دريا و باتلاق را مي رفتند. در آنجا نيروهاي شناسايي ما پياده مي شدند و حتي (رودخانه) دجله را متر مي كردند تا اگر نيروها خواستند از آن عبور كنند بدانند عرض دجله چقدراست. آنها حتي از اتوبان بغداد - بصره فيلمبرداري و عكسبرداري مي كردند و
بر مي گشتند و به ما اطلاعات
مي دادند...
آن قدر علي هاشمي و يارانش به آن منطقه مسلط شده بودند كه ما تصميم گرفتيم همه فرماندهان جنگ را لباس عربي مثل دشداشه و چفيه بپوشانيم و سوار بلم ها كنيم؛ آن ها به كنار دجله رفتند و حتي به آنجايي كه چندي بعد قرار بود رزمندگان ما در آنجا عمليات انجام دهند دست زدند. كافي بود يكي از اين فرماندهان اسير
مي شد. يكي دو نفر هم نبودند. مرتضي قرباني، محمد باقر قاليباف، احمد كاظمي، حسين خرازي، شهيد باكري و شهيد همت از اين جمله بودند. كه همه آنها را نيروهاي آقاي هاشمي سوار بلم
مي كردند و آنها را به منطقه عملياتي مي بردند كه در آنجا محدوده عملياتي تيپ ها و گردان ها را مشخص مي كردند.
نتيجه تلاشهاي بي امان علي هاشمي و يارانش عمليات موفقيت آميز خيبر و بدر در همان منطقه بود.
محسن رضايي مي گويد:«در ثمره آن تلاش ها نه تنها جزاير خيبر گرفته شد و جاده شمال به جنوب عراق ناامن شد و براي هميشه از خاصيت افتاد، همچنين تجربه هور باعث فتح فاو و عمليات پيروز مندانه كربلاي 5 شد. ما هم در فاو و هم حمله به پنج ضلعي و شلمچه از تجربه هور و قرارگاه نصرت استفاده كرديم. آقاي علي هاشمي در به كارگيري نيروهاي بومي تخصص فوق العاده اي داشت يعني از نيروهاي بومي توانسته بود عناصر اطلاعاتي زبردستي را آموزش دهد.
... يكبار من و آقاي علي هاشمي و دوستانش چند روز مانده به عمليات خيبر سوار قايق شديم و كيلومترها رفتيم تا نزديك جزيره شمالي؛ به طوري كه سيل بندهاي جزيره شمالي را مي ديديم و قدم زدن نيروهاي عراقي را هم من شخصآ ديدم. آنچنان اين نيروهاي بومي كه آقاي علي هاشمي سازماندهي كرده بود ما را به خوبي به منطقه بردند و برگرداندند و بعد هم از لو رفتن عمليات جلوگيري كردند كه فكر نمي كنم در هيچ ارتشي چنين مهارتي براي فرماندهان آنها حاصل شده باشد.»
پس از عمليات والفجر 8 و آزادسازي شهر فاو، سردار علي هاشمي به فرماندهي سپاه ششم امام جعفر صادق(ع) كه بسيج خوزستان، لشكر پنج نصر و چهار تيپ ديگر زير نظر آن بود منصوب گرديد و به اين شكل منطقه وسيعي از كوشك تا طلائيه، هويزه، بستان و تنگه چزابه با تعدادي لشكر و تيپ و كل سپاه خوزستان زير نظر سردار علي هاشمي قرار گرفت.
اما متاسفانه در اواخر جنگ تحميلي نيروهاي عراقي توانستند جزيره شمالي را تحت اشغال خود درآورند.
آقاي محسن رضايي در اين خصوص مي گويد: نيروهاي عراقي آمدند، جزيره شمالي را گرفتند و به 200متري قرارگاه آقاي علي هاشمي نزديك شدند. آقاي هاشمي كه مسئول آن منطقه بود و دفاع از جزاير را بر عهده داشت تا آخرين فشنگ و تا آخرين نفس مقاومت سختي انجام داد.اين نبرد كاملآ نابرابر بود. تا آنجا اين مقاومت صورت گرفت كه اگر عقب نمي آمدند به دست دشمن مي افتادند و به آنها گفتم كه نبايد اسير شويد و سريع منطقه را تخليه كنيد، اما عراق آمد با هليكوپتر پشت سر آنها نيرو پياده كرد و آنها در حال آمدن به عقب با نيروهاي عراقي مواجه شدند. بر اثر استقامت شديد علي هاشمي و قرارگاه نصرت تعداد نيروهاي باقيمانده حدود 15 نفر شده بود، در مقابل چند لشكر تا دندان مسلح بعث. از آن 15 نفر حدود 9 نفر از طريق اختفاء در نيزارها به ايران آمدند و 2 نفر اسير شدند و 4 نفر هم مفقود شدند. علي هاشمي جزو اين عده بود
علي هاشمي يكي از
چهره هاي گمنام دفاع مقدس است و علت اين گمنامي نامشخص بودن شهادت يا اسارت وي بوده و از آنجا كه احتمال اسارت وي نيز داده مي شد مسئولين تصميم گرفتند تا مشخص شدن وضعيت وي نامي از او برده نشود تا مبادا در صورت اسارت مورد اذيت و آزار دشمن قرار گرفته و يا اطلاعاتي در اختيار دشمن قرار بگيرد.
پس از سقوط ديكتاتوري صدام پيگيري هاي وسيعي براي يافتن اثري از علي هاشمي در اردوگاه هاي اسراي ايراني در بند عراق انجام شد و در نهايت براي مسئولين محرز شد كه سردار علي هاشمي به شهادت رسيده.
و اما در سال 1388 و در پي تفحص پيكر شهيدان در مناطق عملياتي، پيكر اين سردار رشيد اسلام به همراه چند تن از ياران با وفايش يافته شده و در نماز جمعه
24/2/89 تشييع شده و سپس در روز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) در محل تولدش به خاك سپرده خواهد شد .

 

(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14