(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 23  خرداد 1389- شماره 19668

عقوبات انسان
الگوي تعامل با نادان
منظرهاي انسان شناسي
كلاه سر خودتان نگذاريد!
به مناسبت اول رجب سالروز ولادت پربركت پنجمين مشعل هدايت
تربيت در سيره امام باقر(ع)
معيارهاي حجاب



عقوبات انسان

قال الباقر(ع): ان لله عقوبات في القلوب والابدان وضنك في المعيشه و وهن في العباده و ما ضرب عبد بعقوبه اعظم من قسوه القلب.
امام باقر(ع) فرمود: به درستي كه خداوند كيفرهايي در ارتباط با ارتكاب گناهان در جسم و جان انسان دارد، مانند سختي زندگي و سستي در عبادت، ولي هيچ كيفري بزرگتر از قساوت قلب نيست.1
ــــــــــــــــــــــــــــ
1-ميزان الحكمه، حديث 16695

 



الگوي تعامل با نادان

امام محمدباقر(ع) فرمود: حضرت علي(ع) نماز صبح را در وقت فضيلت مي خواند و تا اول آفتاب به تعقيب نماز اشتغال داشت. موقعي كه خورشيد طلوع مي كرد عده اي از افراد فقير و غيرفقير گردش جمع مي شدند به آنان احكام دين و قرآن مي آموخت و در ساعت معين بكار تعليم خاتمه مي داد و از جا حركت مي كرد. روزي از مجلس درس خارج شد، بين راه با مرد جسوري برخورد نمود و درباره آن حضرت كلمه قبيحي گفت (راوي گويد امام باقر(ع) نفرمود آن مرد بي ادب كه بود و نامش چه بود)
علي(ع) از شنيدن آن سخن دوباره به مسجد برگشت، به منبر رفت و دستور داد مردم را خبر كنند تا در مسجد گرد آيند. بقدر كافي جمعيت آمد و آن مرد بي ادب نيز در مجلس حضور يافت. حضرت پس از حمد باري تعالي فرمود: محبوب تر از هر چيز نزد خداوند و نافع تر از هر چيز براي مردم، پيشواي بردبار و عالم به تعليم الهي است و چيزي مبغوض تر نزد خدا و زيانبارتر براي مردم از ناداني و بي صبري رهبر نيست. بعد چند جمله اي درباره انصاف و طاعت الهي سخن گفت.
سپس فرمود: كسي كه ساعتي قبل سخني به زبان آورد كجا است؟ مرد جسور كه نمي توانست گفته خويش را انكار نمايد با صداي بلند گفت: يا اميرالمؤمنين اين منم كه در مجلس حاضرم. حضرت فرمود: اما من اگر بخواهم، گفتني ها را با حضور مردم مي گويم. مرد كه خود را در معرض هتك و رسوايي مي ديد پيشدستي كرد و بلافاصله گفت، و اگر بخواهي عفو مي كني و مي بخشي، كه تو شايسته چشم پوشي و گذشتي. حضرت فرمود: بخشيدم و عفو نمودم. به امام باقر(ع) عرض كردند كه علي(ع) چه مطالبي را با حضور مردم مي خواست بگويد: فرمود سوابق بد و اوصاف ناپسند او را. (1)
ــــــــــــــــــــــــ
1-بحارالانوار، ج9، ص539

 



منظرهاي انسان شناسي

پرسش:
موضوع انسان شناسي كه يكي از امهات مسايل اسلامي است از نگاه قرآن و روايات از چه منظرهايي مورد توجه قرار گرفته است؟
پاسخ:
در بخش هاي قبلي پاسخ به اين سأال مواردي همچون: 1- تعريف اجمالي انسان 2- جايگاه اهميت و ارزش انسان 3- انسان پيش از ورود به دنيا. 4- آفرينش ملكي انسان 5- آفرينش ملكوتي انسان مورد بحث و بررسي قرار گرفت. اينك در بخش پاياني، ادامه مطلب را پي مي گيريم:
6- حكمت آفرينش انسان
برپايه حكمت آفريدگار، آفرينش انسان، بلكه همه آفريده ها، عبث و بيهوده نيست. همچنين مقتضاي غناي ذاتي خداوند متعال، اين است كه آفرينش انسان و موجودات، سودي براي او ندارد. حكمت هايي كه براي آفرينش در قرآن و احاديث اسلامي آمده، عبارت است از: به كارگيري انديشه و شناخت خدا، آزمايش انسان، عبادت خداوند متعال، رحمت الهي و بازگشت به سوي خدا.
7- ويژگي هاي مثبت و منفي انسان
انسان به دليل اين كه موجودي دو بعدي است: ملكي و ملكوتي، داراي ويژگي هاي مثبت و منفي است. شماري از ويژگي هاي مثبت انسان، عبارت است از: خلقت و سرشت نيكو، اراده و آزادي، انديشه، بيان، حيا، استعداد تعليم و تربيت، استعداد پذيرش امانت و تكليف الهي، استعداد تلقي وحي و الهام از جانب خداوند متعال.
گفتني است كه انسان، با بهره گيري درست از اين ويژگي ها، مي تواند خود را به قله كمال انساني برساند. اما اگر از اين امكانات بالقوه خدادادي بهره نگرفت، خصلت هاي منفي موجود در بعد ملكي او، بر وي غلبه خواهند كرد و در نتيجه، او به اسفل السافلين سقوط خواهد كرد. اين خصلت ها عبارتند از: جهل، شتاب و عجله، ناسپاسي، سركشي، فراموشكاري، غرور، ستمگري، حرص، بخل، بي تابي، حسادت و...
8- اصلي ترين عوامل صعود به قله كمالات انساني
اصلي ترين عوامل صعود به قله كمالات انساني را مي توان در به كارگيري عقل، علم و حكمت، ايمان به مبدأ و معاد، بلندهمتي، كارهاي نيك و مجاهدت با تمايلات نفساني خلاصه كرد.
9- اصلي ترين آفات صعود به قله كمالات انساني
مهم ترين آفات شكوفايي استعدادهاي انسان و وصول به قله انسانيت، عبارت است از: جهل، غفلت، پيروي از هوس و ترك عمل به دانسته هاي خود. آيات و احاديثي كه دلالت بر اين معنا دارند، تأمل برانگيز و سخت آموزنده اند.
10- جايگاه انسان كامل
انسان در سير تكاملي خود، به تناسب ميزان مجاهدت و فرمان بري او از خداوند متعال و نزديكي وي به ساحت قرب ربوبي، مظهر اسما و صفات الهي مي گردد و به تعبير ديگر، خليفه و نماينده خداوند متعال مي شود و در اين موقعيت است كه گاه، مسجود ملائكه مي شود وگاه امام آنها، و حتي اراده او، به اذن حق تعالي، در جهان هستي مأثر مي گردد، و به نسبت صعودش به قله تكامل به ولايت تكويني دست مي يابد.

 



كلاه سر خودتان نگذاريد!

عباسعلي كامرانيان
روزي امام جمعه يكي از شهرستانها به يكي از اطرافيانش گفت: براي چند روز آينده، جلسه اي تشكيل دهيد و از بازاريان شهر دعوت كنيد تا با هم مجلس انسي داشته باشيم و...
روز موعود فرا رسيد و امام جمعه ضمن تقدير و تشكر از رعايت عدالت و انصاف و توجه به لقمه حلال بازاريان شهر به آنها گفت: الان فصل پاييز است. كشاورزان روستاهاي اطراف محصولاتشان را فروخته اند و براي خريد زمستان نزد شما مي آيند. مراقب باشيد كه كلاه سرتان نرود!
بازاريان شهر از اين سخن امام جمعه تعجب كردند و بعضي از محتكران و كم فروشان و گرانفروشان به همديگر گفتند: مثل اينكه آقا خبر ندارد! تازه «بره كشان» ما در اين موقع است كه روستايي هايي كه خبر دقيق از قيمت ها ندارند، براي خريد به بازار مي آيند و...
آقا نگاهي به جمع حاضر انداخت و لبخندي زد و گفت: مي دانم بعضي از آقايان از اين حرف من تعجب كردند، اما مي خواهم در اين باره توضيح دهم.
همه گفتند: بفرماييد!
امام جمعه گفت: در اين روزها، روستايي هايي براي خريد و فروش به نزد شما مي آيند كه ممكن است بيشتر آنها از قيمتها و نرخها اطلاع چنداني نداشته باشند.و بعضي از آقايان وسوسه شوند كه خداي نكرده كم فروشي يا گرانفروشي يا غش در معامله كنند و...
بدانيد كه اگر گرفتار چنين كاري شويد، كلاه سر خودتان گذاشته ايد نه آن افراد ساده و بي غل و غش!
يكي از بازاريان مسن در حاليكه دو زانو نشسته بود گفت: چطور چنين چيزي ممكن است؟
آقا گفت: براي اينكه انسان هر كاري كند به خودش مي كند: هر ظلمي، فسادي، گرانفروشي يا كم فروشي و غشي انجام دهد در حق خودش كرده چون بعداً بايد مجازات اينها را تحمل كند و... يكي ديگر از بازاريان گفت: از قرآن مجيد نشانه اي و آيه اي در اين باره مي آوريد؟
امام جمعه گفت: احسنت! اين خوب چيزي است كه از قرآن كريم دليل مي خواهيد. خداوند متعال در موارد متعدد به اين حقيقت اشاره فرموده است مثلاً در آيه 7 سوره اسرا مي فرمايند: ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اساتهم فلها...
اگر نيكي كنيد، به خودتان نيكي مي كنيد و اگر بدي هم (به كسي) كنيد، بازهم به خودتان (در حقيقت بدي) مي كنيد و...
بازاريان به هم نگاهي كردند و خاموش شدند و امام جمعه زير لب گفت:
... امت اسلام از يك پيكرند. / باگذشت و عاشق همديگرند
جان هر يك جان شيرين همه است
فارغ از كيد و فريب و همهمه است.. (1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- مثنوي گل روي خدا- ص 71

 



به مناسبت اول رجب سالروز ولادت پربركت پنجمين مشعل هدايت
تربيت در سيره امام باقر(ع)

خليل منصوري
تربيت و رباني نمودن انسان ها از وظايف پيامبران و اولياي الهي است. خداوند در آياتي تربيت تمامي انسان ها را هدف بعثت پيامبر(ص) برمي شمارد. بنابراين همه كساني كه در چارچوب آموزه هاي وحياني، اهداف زندگي خويش راسامان مي دهند، تلاش مي كنند تا افزون بر عروج ملكوتي، دستگير ديگران در اين سير الي الله باشند و خدايي شدن را چنان كه خود آزموده اند، به ديگران نيز بياموزند و شهد شيرين مظهريت يافتن و رباني شدن را به ديگران بچشانند.
يكي از انسان هاي كاملي كه از سوي خداوند ماموريت مي يابد تا نه تنها دستگير شيعيان و امت اسلام باشد بلكه در مقام هدايت و ارائه طريق و ايصال الي المطلوب قرار گيرد، امام باقرالعلوم(ع) است كه تمامي علوم اولين و آخرين را شكافته و به سر منزل دانش مطلق رسيده و در مقام روح القدسي، همه بشريت را از علوم سرچشمه هستي بهره مند ساخته است.
نويسنده در اين نوشتار تنها به گوشه اي از زندگي عالم آل محمد(ص) اشاره كرده و شيوه و سيره تربيتي آن امام همام را براساس آموزه هاي قرآني و روايي تحليل و تبيين نموده است. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

تربيت رباني
تربيت هرچند كه از واژه ربو به معناي فزوني و نمو آمده (لسان العرب، ابن منظور، ج 5، ص 126 ذيل واژه ربا و مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 340 ذيل واژه ربو) اما ارتباط تنگاتنگي با رب و ربوبيت دارد، چرا كه ربوبيت نيز به معناي تربيت و ايجاد چيزي به صورت تدريجي تا رسيدن آن به كمال آمده است (همان، ص 336 ذيل واژه رب) بر اين اساس، تربيت، پرورش دادن استعدادهاي دروني و به فعليت رسيدن قوا مي باشد (تعليم و تربيت در اسلام، شهيد مطهري، ص 57) و اين جز در مورد چيزهايي كه قابل رشد و نمو كمي و كيفي باشند نمي تواند اتفاق افتد. از اين رو ربوبيت و تربيت تنها در اموري چون زراعت و فرزند و مانند آن اتفاق مي افتد كه از چنين استعداد و قوه اي برخوردار هستند. (لسان العرب، ج 5، ص 128)
تربيت و ربوبيت از مهم ترين مقوله هاي آموزه هاي وحياني است، چرا كه هدف از استقرار انسان در زمين، دست يابي او به اين مهم مي باشد تا در يك فرآيندي، استعدادهاي خويش را آشكار ساخته و پس از متاله و خدايي شدن، خود نيز در مقام مظهريت ربوبيت مطلق الهي قرار گيرد و به تربيت ما سوي الله پرداخته و ربوبيت آنها را به عهده گيرد.
از آياتي از جمله 21 و 49 و 76 و 105 و 139 سوره بقره و 49 و 50 سوره آل عمران و ده ها آيه ديگر چنين برمي آيد كه خداوند نخستين مربي انسان هاست چنان كه خدا سرچشمه و منشأ همه تربيت ها و ربوبيت ها مي باشد.
خداوند هم چنين به عللي خود تربيت برخي از افراد انساني را به طور مستقيم به عهده مي گيرد و تحت كفالت خويش آنان را چنان كه خود مي خواهد مي سازد و مصنوع خود قرار مي دهد. (اسراء، آيه 65 و زمر، آيه 10 و آيات ديگر) از جمله كساني كه تحت تربيت مستقيم خداوندي قرار مي گيرند پيامبران الهي هستند. (بقره، آيه 136 و آل عمران، آيه 84 و ابراهيم، آيات 12 و 13) از اين رو خداوند از انتخاب حضرت آدم و تربيت ويژه او از سوي خود در آياتي از جمله 122 سوره طه و 37 سوره بقره سخن به ميان مي آورد؛ چرا كه حتي پذيرش توبه حضرت آدم(ع) به خاطر ارتكاب نهي تنزيهي و ارشادي و راهنمايي او براي حركت به سوي خدا، خود بهترين گواه بر اين انتخاب و تربيت ويژه است. (بقره، آيه 37)
همچنين تربيت حضرت ابراهيم(ع) اين گونه اتفاق افتاد، چراكه وي به طور مستقيم تحت تربيت و كفالت الهي قرار گرفت و تربيت هاي ويژه اي يافت كه در آياتي ازجمله آيه 6 سوره يوسف و 51 سوره انبياء و نيز 126 تا 131 سوره بقره و آيات بسيار ديگر به آن اشاره شده است.
تربيت حضرت اسحاق(ع) و اسماعيل صادق الوعد(ع) از ديگر مصاديق تربيت و پرورش خاص پيامبران است كه در آياتي از جمله آيه 6 سوره يوسف و 45 و 46 سوره ص و هم چنين آيات 54 و 55 سوره مريم بدان اشاره كرده است.
البته انسان هايي پاك غير از پيامبران نيز به عللي تحت كفالت و پرورش خاص الهي قرار مي گيرند كه از جمله آن ها مي توان به اصحاب كهف اشاره كرد. (كهف، آيات 9 تا 11 و نيز همان 14 تا 16).
همچنين گروهي از انسان ها به نام اولوالالباب نيز تحت تربيت خاص الهي قرار مي گيرند كه در آياتي از جمله آيه 7 سوره آل عمران و نيز 190 تا 195 همين سوره و 19 تا 22 سوره رعد به اين تربيت خاص توجه داده شده است.
اينها بيانگر اين معناست كه خداوند خود تربيت رباني برخي از انسان ها را به طور خاص به عهده مي گيرد تا در مسير الهي دستگير ديگران شوند، چراكه سنت الهي بر اين قرار گرفته تا هستي از طريق اسباب، مديريت و ربوبيت شود و پيامبران و اشخاص تربيت شده الهي همان اسباب الهي هستند تا به عنوان حبل الله و عروه الوثقي عمل كنند.
هريك از انسان ها بايد در دايره فعليت خود ديگران را تربيت كنند و دست كم در محدوده خانواده و خويشان اين وظيفه و مأموريت را انجام دهند. خيرخواهي براي اعضاي خانواده و تربيت ديني آنان تكليفي بايسته برعهده مؤمنان است كه در آيه 6 سوره تحريم بدان اشاره شده است. هريك در حد توان و استعداد خويش مي بايست به تربيت و پرورش نفوس ديگران بپردازد، چنان كه پيامبران اين گونه عمل مي كردند. (بقره، آيات 129 و 151 و آل عمران، آيه 164 و جمعه، آيه 2)
شيوه هاي تربيتي
انسان هاي در مقام مظهريت ربوبيت و خلافت الهي بايد به گونه اي عمل كنند تا همه موجودات هستي از عمل ايشان بهره برند. تربيت انسان دامنه گسترده اي دارد كه شامل تربيت حيوانات (ص، آيات 30 تا 32 و مائده، آيه 4) و گياهان تا جنيان و فرشتگان مي شود، چراكه همه آنها تحت تسخير انسان به طور تكويني قرار دارند و سجده ايشان بر انسان نمادي از اين تسخير تكويني است. (بقره، 34)
تربيت انسان بايد از خانواده آغاز و به همه هستي بينجامد (تحريم، آيه 6 و آيات ديگر) اين تربيت شامل اموري چون آموزش نماز، پرداخت زكات، اطاعت از خدا، آموزش حجاب، ترغيب به رعايت تقوا، پرهيز از گفتار تحريك آميز جنسي، ملازم بودن در خانه در مورد زنان، داشتن وقار، پرهيزاز جلوه گري ها و خودنمايي هاي جاهلي و مانند آن است. (احزاب، آيات 32و 33)
سرپرست خانواده به سبب دارا بودن نقش مؤثر و سازنده در تربيت ديني اعضاي خانواده (تحريم، آيه 6) بايد همواره مراقبت و پي گيري نمايد تا اهل خانواده بر اقامه و برپايي نماز اقدام كرده و در اين باره كوتاهي نكنند. (ابراهيم، آيات 37 و 40 و نيز مريم، آيه 55 و طه، آيه 132) در اين ميان نقش مادر در برهه اي از زمان در حوزه تربيت فرزند پررنگ است و مي بايست شرايط به گونه اي فراهم آيد تا مادر به اين نقش و وظيفه خود به درستي عمل كند (طه، آيه 40) چنان كه والدين بايد بيش ترين دقت و صبر را در دوره خردسالي كودك به خرج دهند، چرا كه بهترين زمان تربيت فرزندان همين ساليان كودكي و نوجواني است. (اسراء آيه 24) زيرا فرزندان تحت تأثير عقايد و رفتارهاي والدين و سرپرستان خويش قرار دارند. (بقره، آيات 132 و 133 و يوسف، آيه 38 و حج، آيه 78)
نيكوكاري پدر و مادر تأثير بسياري در سرنوشت تربيتي كودك به جا مي گذارد (مريم، آيات 28 و 29) و پدر و مادر افزون بر نصيحت و اهتمام به آموزش مستقيم فرزندان و اصلاح رفتارهاي آنان (بقره، آيات 132 و 133) مي بايست از طريق مواعظ گفتاري و عملي (لقمان، آيه 13) و رفتارهاي نيك (مريم، آيات 28 و 29) كودكان خويش را تربيت كنند.
اين تربيت بايد همه حوزه ها و ابعاد زندگي را دربرگيرد. بنابراين آموزش جنسي و بيان تفاوت هاي زن و مرد و لزوم مراعات حريم خصوصي ديگران به ويژه حريم خصوصي جنسي از مهم ترين وظايف والدين است. كودكان بايد دريابند كه حريم خصوصي چيست و اين حريم خصوصي امري مهم و اساسي است كه حتي بايد نسبت به والدين نيز مراعات شود، چرا كه ايشان نيز داراي حريم خصوصي هستند كه فرزندان نمي توانند آن را بشكنند و به آن تجاوز نمايند.
تعليم آداب ورود به حريم خصوصي پدر و مادر به كودكان مي آموزد تا حريم خصوصي ديگران را بشناسند و پاي بند مقررات و آداب آن گردند؛ چرا كه كودكان نخست به مالكيت عمومي مي رسند و سپس به مالكيت خصوصي آگاهي و شناخت مي يابند. از اين رو لازم است تا محدوده مالكيت هاي عمومي و خصوصي، اين گونه آموزش داده شود و كودكان با آن تربيت شوند.
رحمت و محبت كردن اساس تربيت است و اين در فرزندان بيش از ديگر اشخاص بروز و ظهور مي كند. (اسراء، آيات 23 و 24 و اسراء، آيه 24) بنابراين اساس تربيت را بايد بر محبت و رحمت قرار داد و اميد نداشت تا با خشونت و بغض كسي را تربيت كرد و آموزش داد.
در تربيت هم چنين بايد از روش هايي بهره جست كه بر پايه فطرت و عقلانيت باشد و در بسياري از موارد ذكر حكمت و علل و فلسفه احكام واجبي و تحريمي و بايدها و نبايدها مي تواند در ترغيب و تشويق ديگران به آن موثر باشد. از اين رو روش آموزه هاي قرآني در حوزه تربيتي بر اين قرار گرفته تا آن جايي كه امكان دارد، حكمت و فلسفه احكام بيان شود تا انگيزه در مخاطبان براي عمل افزايش يابد. (انعام، آيات 143 و 144 و نيز 148 تا 150 و نيز يونس، آيه 59)
هر كسي مي بايست گروهي را براي ياري خود در امر تعليم و تربيت، پرورش دهد، از اين رو پيامبران وظيفه داشتند تا به تربيت و تعليم رباني گروهي از مردم به عنوان عالمان رباني بپردازند تا ايشان را در امر تربيت ديني مردم ياري رسانند. (آل عمران، آيه 79)
اين عالمان رباني تربيت شده توسط پيامبران، خود نيز بايد گروه هايي را پرورش و تربيت نمايند كه به اين عمل تربيتي اقدام كنند. اين بدان معناست كه هر كسي بايد شبكه اي از عالمان و مربيان رباني را پرورش داده و ايجاد نمايد تا اين گونه در همه سطوح و لايه هاي جامعه افراد تربيت شده حضور داشته باشند و اجازه ندهند تا كساني به نام عالمان رباني به سوءاستفاده بپردازند و يا مردم را از مسير الهي و تربيت ديني دور سازند.
خداوند در آيه 63 سوره مائده و نيز 44 همين سوره، از وظايف عالمان تربيت شده ديني و ربانيون، تربيت مردم دانسته و از ايشان خواسته تا با امر به معروف و نهي از منكر مردم را در مسير هدايت قرار دهند تا اين گونه رسالت پيامبران در جامعه عمل شود. ايشان نيز همانند پيامبران نمي توانند اجرتي براي كار تربيت ديني خويش بخواهند و دين فروشي كنند.
آسان گيري (بقره، آيه 178)، ارايه الگوهاي پسنديده (آل عمران، آيات 146 و 147) اعتدال و دوري از افراط و تفريط (فرقان، آيه 60 و لقمان، آيات 17 و 19)، تبيين علت رفتارها (لقمان، آيات 13 تا 19)، مراقبت و مواظبت نفس از ناپاكي ها (مائده، آيه 105) نمونه هائي از روش هاي قرآني براي تربيت است.
سيره تربيتي امام باقر(ع)
امام باقر(ع) كه قرآن مجسم و ناطق است، براساس همين روش قرآني به تربيت ديگران پرداخت. وي كه خود از صنايع و سازه هاي الهي بود، مي بايست ديگران را در مسير الهي هدايت ايصالي قرار مي داد. در روايت از معصوم(ع) آمده است: «نحن صنايع الله و الناس بعد صنايع لنا» يا «نحن صنايع الله و الخلق صنايع لنا»؛ بنابراين آن حضرت نيز به تربيت مردمان اقدام مي كرد تا سازه هاي الهي و رباني تحقق يابد.
تربيت قرآني
آن حضرت در مقام عمل به شيوه آموزشي و تربيتي قرآني، به آموزش و تربيت عالمان رباني پرداخت تا در عالم به مسئوليت تربيتي اقدام كنند.
در تربيت فرزندان نيز براساس الگوهاي قرآني عمل مي كرد و آن را تجسم مي بخشيد. محمدبن مسلم از اصحاب بزرگ آن حضرت نقل مي كند كه من در خدمت امام باقر(ع) بودم. در اين هنگام فرزند خردسالش، جعفر(ع) وارد شد و در دستش عصايي بود كه با آن بازي مي كرد. امام باقر(ع) او را به گرمي در آغوش گرفت و به سينه خود فشرد و خطاب به او فرمود: «پدر و مادرم به فدايت باد) با اين چوب) كار لهو انجام مده و بازي مكن، سپس فرمود: «اي محمد، پس از من او امام توست. از او پيروي كن و از دانش او استفاده نما، به خدا سوگند او همان صادقي است كه رسول خدا(ص) او را توصيف نمود كه شيعيان او در دنيا و آخرت پيروزند و دشمنانش در زمان هر پيامبري ملعون هستند. در (اين هنگام) جعفر(ع) خنديد و صورتش قرمز شد، آنگاه امام باقر(ع) به من فرمود: از او سؤال كن، من از او پرسيدم اي پسر رسول خدا، خنده از كدام عضو بدن منشأ مي گيرد. جعفر(ع) فرمود: اي محمد، عقل از قلب، اندوه از كبد و نفس از ريه و خنده از طحال منشأ مي گيرد. (وقتي اين پاسخ را از او شنيدم) از جايم برخاستم و او را بوسيدم.» (بحارالانوار، ج47، ص15، ح12؛ به نقل از كفايه الاثر، ص.321)
تربيت بر پايه اعتدال
امام باقر(ع) در هر كاري از جمله تربيت و محبت بر پايه اعتدال عمل مي كرد و هرگز از آن بيرون نمي رفت، چنان كه خود در اين باره مي فرمايد: «شرالآباء من دعاه البر الي الافراط، بدترين پدران آن هايي هستند كه در نيكي و محبت ]نسبت به فرزندان خود[ زياده روي نمايند.» (تفسير نورالثقلين، ج2، ص408؛ و نيز مستدرك الوسائل، ج15، ص172)
هرچند تفاوت هاي گاه بسيار مهم و اساسي ميان فرزندان وجود دارد، ولي كسي كه در مقام تربيت است مي بايست به گونه اي رفتار كند كه حسادت فرزندان برانگيخته نشود و بلكه حتي گاه لازم است تا كودكي كه شرايطي خاص دارد و آسيب پذيرتر است موردتوجه قرار گيرد تا به ديگران آسيب نرساند. امام صادق(ع) به نقل از پدر گرامي اش مي فرمايد: به خدا قسم، رفتار من با بعضي از فرزندانم از روي تكلف و بي ميلي است. او را روي زانوي خود مي نشانم، محبت بسيار مي كنم، از وي شكرگزاري و قدرداني مي نمايم، درحالي كه اين همه احترام و محبت، شايسته فرزند ديگر من است. به اين تكلف تن مي دهم تا آنكه فرزند شايسته ام از شر آنان مصون باشد و آنان رفتاري را كه برادران يوسف با يوسف انجام دادند مرتكب نشوند. خداوند سوره يوسف را نفرستاد مگر به عنوان مثال كه بعضي از ما نسبت به بعضي ديگر حسد نورزيم چنانكه برادران يوسف به او حسد كرده و ستم نمودند.
صحبت و نصيحت با فرزندان
امام باقر(ع) در فرصت هاي مناسب با فرزندان خود صحبت مي كردند و گاهي به شكل گروهي و عمدتاً به شكل فردي به نصيحت آنها مي پرداختند. اسماعيل بن خالد نقل مي كند از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: پدرم ما (فرزندان) را جمع مي كرد و به ما مي فرمود: اي فرزندان از تعرض نسبت به حقوق ديگران بپرهيزيد، بر مشكلات و سختي ها صبر پيشه كنيد و اگر خويشان، شما را به كاري كه ضررش براي شما بيش از نفعش باشد دعوت كردند اجابت نكنيد.» (حليه الابرار، ج 2، ص 126)
از جمله سفارش هاي آن حضرت به فرزندش امام صادق(ع) اين جملات است: «خداوند سه چيز را در سه چيز ديگر پنهان كرده است، رضايش را در اطاعت مخفي كرد، پس هيچ طاعتي را كوچك نشمار، شايد كه رضايتش در همان طاعت باشد، خشم و غضبش را در معصيت پنهان نمود، پس هيچ نوع معصيتي را كوچك نپندار، شايد كه غضبش در همان باشد و اولياء خود را در ميان بندگانش پنهان كرد، پس احدي از بندگان او را حقير مدان كه شايد همان بنده، ولي او باشد.» (كشف الغمه، ج2، ص 360، سيره الائمه الاثني عشر، ج2، ص 230-229).
آن حضرت به فرزندش فرمود: «فرزندم از كسالت و اندوه بپرهيز كه اين دو، كليد هر شري هستند، زيرا اگر سست و تنبل باشي به اداي حق نخواهي پرداخت و اگر محزون و اندوهناك باشي، برحق، صبر پيشه نخواهي كرد.» (همان، ص 344)
سفيان ثوري نقل مي كند كه امام صادق(ع) را ملاقات كردم و از او خواستم مرا نصيحت كند.. .آن حضرت فرمود: اي سفيان! پدرم مرا به سه چيز سفارش و از سه چيز برحذر داشت، از جمله آن سفارشات اين بود كه فرزندم، هركه با رفيق بد همراه شود سالم نمي ماند و هركه در موضع اتهام رود مورد اتهام قرار مي گيرد و هركه بر زبان خود كنترل نداشته باشد پشيمان مي شود.» (الخصال، صدوق، ص 169).
ضرورت تربيت با كردار
مربيان موفق در جهاد مقدس تربيت بيش از آن كه به گفتار، دعوت به نيكي كنند با عمل صالح دعوت كرده اند، پيش از آنكه سخن بگويند عمل نمودند، پيش از آن كه به تربيت ديگران اقدام كنند به اصلاح خويش پرداختند، بنابراين والدين كه خود اولين مربيان فرزندان هستند مي بايست با زبان عمل با فرزندانشان سخن بگويند، فرزندان بايد در عمل ببينند كه والدين به آنچه مي گويند پاي بند هستند و خود عمل مي كنند و گفتارشان با عملشان مطابقت دارد.
اصولاً اساسي ترين عامل تربيتي معصومان (ع) و درواقع مهمترين راز موفقيتشان در تربيت فرزندان همان تربيت با عمل و پاي بنديشان به آنچه مي گفتند بوده است و اين شيوه در سيره تربيتي امام باقر(ع) نيز كاملاً آشكار است، فرزندان آن حضرت با ديدن اعمال پدر براي انجام اعمال صالح و رفتار درست الگو مي گرفته و به راز بندگي خداوند دست مي يافتند.
از فرزند بزرگوار امام باقر(ع) نقل شده كه روزي بر پدرم وارد شدم و ديدم كه در آن روز پدرم هشت هزار دينار به تهي دستان مدينه صدقه داده و اهل خانه اي را كه تعداد آنها به يازده نفر مي رسيد آزاد كرده است.» (بحار الانوار، ج 46، ص 290)
اسحاق بن عمار از امام صادق(ع) نقل كرده است: من پيوسته رختخواب پدرم را پهن مي كردم و منتظر مي ماندم تا ايشان به رختخواب بروند و بخوابند، سپس برمي خاستم و به رختخواب خود مي رفتم، شبي آن حضرت تأخير كردند و من در طلب او به مسجد رفتم، درحالي كه مردم خواب بودند، او را در حال سجده ديدم و غير او كسي در مسجد نبود. من صداي او را مي شنيدم كه مي گفت: «سبحانك اللهم انت ربي حقا حقا، سجدت لك يا رب تعبدا و رقا، اللهم ان عملي ضعيف فضاعفه لي، اللهم قني عذابك يوم تبعث عبادك و تب علي انك انت التواب الرحيم.» (حليه الابرار، ج 2، ص 112)
ابن قداح از امام صادق(ع) نقل كرده كه: «پدرم (امام باقر(ع)) بسيار ياد خدا مي كرد، همراه او راه مي رفتم، او را در حال ذكر مي ديدم، با او غذا مي خوردم، او را در حال ياد خداوند مي ديدم، با مردم سخن مي گفت و اين كار، او را از ياد خدا غافل نمي كرد. من مشاهده مي كردم كه زبان او مدام درحال گفتن ذكر لااله الاالله بود. پدرم ما را جمع مي كرد و ما را به ذكر و ياد خدا امر مي فرمود و اين كار تا طلوع خورشيد ادامه داشت، هر كدام از ما را كه قرائت قرآن آموخته بود به خواندن قرآن و هر كدام كه قرآن نياموخته بود به گفتن ذكر امر مي كرد.» (الكافي، ج 2، ص 299؛ بحار الانوار، ج 46، ص 8- 297؛ جليه الابرار، ج 2، ص 111- 110)
امام صادق(ع) فرمود: «هرگاه مسئله اي پدرم را محزون مي ساخت، ايشان زنان و فرزندان را جمع مي كرد. آنگاه خود دعا مي كردند و آنها آمين مي گفتند.» (بحار الانوار، به نقل از الكافي، ج 2، ص 487) همچنين بريدبن معاويه عجلي نقل مي كند: «هرگاه امام باقر(ع) قصد مسافرت داشتند خانواده خود را در منزلي جمع مي نمودند و اين چنين دعا مي كردند: «اللهم اني استودعك نفسي و اهلي و مالي و ولدي، الشاهد منا و الغائب، اللهم احفظنا و احفظ علينا، اللهم اجعلنا في جوارك، اللهم لا تسلبنانعمتك و لاتغير ما بنا من عافيتك و فضلك». پروردگارا خود و اهلم و مالم و فرزندانم، حاضر و غايب آنها را به تو سپرده ام، پروردگارا ما را حفظ كن و سلامتي ما را مستدام دار، پروردگار ما را در جوار خودت جاي ده و نعمتت را از ما مگير و عافيت و فضلت را نسبت به ما تغيير مده.» (حليه الابرار، ج 2، ص .134)
اين ها تنها نمونه هايي از سيره تربيتي امام باقر(ع) است كه برگرفته از آموزه هاي قرآني است. از اين روست كه اهل بيت(ع) را تجسم و ناطق قرآن گفته اند، چرا كه قرآن، بخشي از وجود ذاتي و نوري ايشان است.
هر چند بيان همه آن چه از قرآن در حوزه تربيت بيان شده و حضرت امام باقر(ع) آن را در زندگي خويش به نمايش گذاشته را نمي توان در اين مقاله كوتاه بيان كرد ولي همين اندازه خود به تنهايي مي تواند حقيقت وجودي آن نور پاك الهي را به تصوير بكشد. باشد با پيروي از ايشان تحت ربوبيت وي قرار گرفته و رباني شويم.

 



معيارهاي حجاب

محمود قاسمي
پوشش براي انسانها مسئله فطري است و هر انساني كه معيارهاي انسانيت خود را از دست نداده باشد عريان بودن را دوست ندارد زيرا حيا مانع مي شود از اينكه جز درموارد خاص كه شرع مقدس اسلام به آن اجازه داده در انظار ديگران خود را برهنه كند اين موضوع به اندازه اي بديهي است كه حتي فرهنگ منحط و صهيونيستي غرب با ده ها سال كار فرهنگي غير اخلاقي و سكس محور خود باز هم نتوانسته است زنان غربي را به برهنگي كامل بكشاند و خود آنها تا حدودي در برابر اين ناهنجاري مقاومت كرده اند. هر چند درغرب زنان ودختران پوشش مناسبي ندارند ولي حجاب زنان راهبه در كليساها مورد احترام بوده و ملاك درستي مسئله حجاب درغرب تلقي مي گردد دراين باره بايد گفت درجامعه اي كه معيارهاي اخلاقي و انساني و آموزه هاي ديني و ملي آن دستخوش تغيير و تحول شده و سكولارهاي غرب باور مفسر و مبين آموزه هاي ديني و اخلاقي شوند از جمله اتفاقهايي كه مردان و زنان آن جامعه را درگير خواهد كرد موضوع برهنگي فرهنگي و بعد از چند سال بوجود آمدن فرهنگ برهنگي درآن جامعه خواهد بود يعني سكولارها، ابتداء جامعه را با تئوريهاي سكس محور ضد اخلاقي خود از هنجارها و آموزه هاي ديني برهنه و تهي ساخته و آنگاه فرهنگ برهنگي را جايگزين آن مي كنند و درجامعه ما هم در سالهايي نه چندان دور همين اتفاق افتاد و تعدادي سكولارهاي غرب گرا با شعار آزادي و جامعه مدني چنان به حريم حجاب و عفاف تاختند و چنان مسئله حجاب را مورد سرزنش و تحقير و توهين قرار دادند كه عده اي باور كردند حجاب و عفاف مسئله اي زائد و متعصبانه است و مع الاسف تعدادي هم با اين هوسرانان غرب گرا كه فرهنگ سراسر ابتذال غرب پشتيبانشان بود همراه شدند و به جرأت مي توان گفت وضعيت امروز جامعه نتيجه كوتاهي وزارتخانه هاي متولي امور فرهنگي و تا حدودي مردم بوده است ليكن الان كه دير نشده و مي توان با تدبيري شايسته زنان جامعه را به صلاح و فلاح رهنمون شد. چرا كه مردم ايران مردمي فهيمند و اگر درستي كاري با صداقت به آنان گفته شود مي پذيرند و عمل مي كنند دراين ميان يكي از موارد مغغول درمسئله حجاب عدم تعيين معيارهاي اسلامي كه طي سالهاي اخير بوده زيرا هر كس به زعم خود مسئله پوشش را تبيين و تفسير كرده غافل از اينكه اسلام به عنوان مترقي ترين دين جهاني درمسئله حجاب حدود مشخصي دارد و نيازي به تبيين و تفسيرهاي گوناگون از آن نيست. اسلام پوشش زنان را داراي چهارشرط اساسي مي داند كه عبارتند از 1-پوشش بايد به گونه اي باشد كه غير از قرص صورت به اندازه اي كه در وضو شسته مي شود آنهم به شرط نداشتن آرايش غليظ و دستها از مچ تا سر انگلشتان بقيه بدن و موها را كامل بپوشاند درپوشيده داشتن سر زنان و اينكه حتي تارهاي موي زن نبايد در معرض ديد نامحرمان قرارگيرد در بين مراجع عظام كوچكترين اختلافي وجود ندارد. و لذا زنان و دختراني كه با انداختن يك شال به سر خود به گونه اي حجاب مي گيرند كه موهاي آنان از پشت سر و روبرو كاملاً معلوم است در واقع اصلاً حجاب نگرفته اند و اين كار آنها توهين به مسئله حجاب است و دردناكتر اينكه بعضي از خانواده هاي مذهبي هم بدون توجه به اين مهم درحالي كه زنان و دختران آنها چادر و مقنعه پوشيده اند ولي قسمت زيادي از موهاي سرشان بيرون است كه بايد گفت جرم آنها بيشتر از بقيه بدحجاب ها است چرا كه آبروي زنان چادري و با حجاب را هم مي برند و موجبات نيش و كنايه افراد مغرض و دشمنان را به قشر محجبه جامعه فراهم مي سازند. 2- پوشش بايد به اندازه اي نازك نباشد كه بدن يا رنگ لباس يا زيور آلات زن از پشت آن معلوم شود و لذا زنان و دختراني كه با لباسهاي نازك و توري شكل سرو موها يا بدن خود را به خيال خود مي پوشانند درواقع حجاب درستي نگرفته اند بلكه با اين عمل خود حساسيت مردان هوسران را بيشتر كرده و زمينه هاي گناه و فساد را فراهم نموده اند. زيرا به تجربه ثابت شده مردان و پسران به زناني كه لباس توري شكل و نازك پوشيده اند بيشتر از زنان آسيب رسانده اند. 3- پوشش بايد به اندازه اي آزاد باشد كه برجستگي بدن زنان و دختران براي نامحرمان معلوم نشود. پس اگر زنان و دختران جامعه از مانتوهاي كوتاهي استفاده كردند كه دكمه آن به زور بسته مي شود و كاملاً چسبيده به بدن است در واقع حجاب را رعايت نكرده اند. زيرا دراين صورت اندام زنان و دختران به گونه اي براي مردم نامحرم جلوه مي كند كه گويا اصلاً پوششي ندارند با اين تفاوت كه فقط رنگ بدنشان فرق دارد و چنين حالتي براي مردان و پسران بسيار وسوسه انگيز و از زمينه هاي اصلي فساد و گناه و تباهي دركشور و موجب اختلاف بين خانواده ها و در مواردي قتل و خودكشي بوده است. 4- لباس شهرت نباشد. يعني پوشش نبايد از نظر رنگ يا مدل به گونه اي باشد كه مردم به صورت غير متعارف به او توجه كرده و با انگشت او را به همديگر نشان دهند كه اين كار هم خلاف عفاف و حجاب زن است و هم زمينه هاي جلب نظر نامحرمان و مردان و پسران هوسران را فراهم و موجب گناه و آلودگي خواهد بود. اميد است اقشار متدين جامعه خصوصاً والدين گرامي نسبت به رعايت حدود اسلامي در مسئله حجاب اهتمام لازم را مبذول و فرزندان جوان خود را از فتنه آخرالزمان در امان نگهدارند تا حاصل عمرشان كه فرزندانشان هستند خداي ناكرده با افتادن در دام هوسرانان و شيادان اخلاقي و با طلاق و آوارگي و اعتياد به خاكستر تبديل نشود.

 

(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14