(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 24  خرداد 1389- شماره 19669

مصر و سال هاي سرنوشت ساز
طغيان بحران در رود نيل



مصر و سال هاي سرنوشت ساز

ترجمه: محمد معرفي
اشاره
بي شك كشور مصر در سال هاي آينده سال هاي سرنوشت سازي را درپيش خواهد داشت. گرچه پيش از اين نيز، مصر، سال هاي سخت ديگري را درپيش داشت، اما بدون شك سال آينده سرنوشت آن دگرگون خواهد شد و تأثير اين سال ها در شكل دهي مصر جديد بسيار مؤثر خواهد بود.
از طرفي تمديد قانون «حالت فوق العاده» د رمصر براي دو سال آينده موضوع ديگري است كه نمي توان از كنار آن به سادگي گذشت.
اين مقاله به بررسي اوضاع و احوال متلاطم سياسي مصر در مورد آينده اين كشور پرداخته است.
سرويس خارجي
مي دانيم كه كشور مصر، پيش از اين سال هاي سختي را پشت سر گذاشته است، اما همچنان اين نگراني براي سال هاي آينده و احتمال حوادثي كه براي آن محتمل است، موضوع مهمي است كه ذهن بسياري را به خود مشغول كرده است.
چراكه در گذشته رويارويي بين مردم و اشغالگران و استعمارگران بود، اما برخوردهاي آينده، ممكن است به يك رويارويي تمام عيار در بين مردم مبدل شود كه علت آن اختلاف برسر آينده مصر است. به طوري كه شهروند مصري در نوعي سردرگمي به سر مي برد و آينده را تيره و تار مي بيند.
مصر در حال حاضر با مشكلات مختلفي ازجمله افزايش جمعيت، بيكاري، گراني مواد غذايي و مايحتاج عمومي، شيوع بيماري هاي مختلف، بي توجهي دولت به خدمات پزشكي و بحران آب و تعليم و تربيت مواجه است.
در اين وضعيت فقط كورسويي براي حل مشكلات مردم از سوي دولت ديده مي شود، گرچه رؤياهاي شهروند مصري حد و مرزي ندارد و در فكر زندگي آرام و بي دغدغه است، ولي در شرايط فعلي امكان تأمين نيازهاي اوليه وجود ندارد. گرچه اين خواسته، خواسته اي طبيعي و پيش پاافتاده در ساير كشورها است به هرحال مردم مصر، همانند ساير نقاط جهان خواستار خدمات پزشكي مناسب و امكانات آموزشي خوب هستند، اما دولت حسني مبارك، بي توجه به خواسته هاي آنها از كنارشان رد مي شود.
متأسفانه وضعيت فعلي مصر، مأيوس كننده است و خبر از اوضاع بد معيشتي در آينده مي دهد، چراكه حزب حاكم دائماً در حال تغيير و تحول در پست هاي وزارتي و جابه جايي وزيران است و براين مبنا هر وزيري كه مي آيد، حرفي مي زند و وزير بعدي هرچه وزير قبلي رشته كرده، پنبه مي كند. در همين راستا نيز، كشور مصر، دچار فساد مسئولان رده بالا وحتي در ادارات معمولي دولتي است و شهروند مصري، خود را در گردابي مي بيند كه تلاش هايش در آن بي نتيجه خواهد بود.
احزاب مخالف دولت نيز هركدام قبله و آمالي دارند و فقط به شعار دادن اكتفا مي كنند و صداي خود را مي خواهند بلند كنند.
آنها دائماً انتقاد مي كنند ولي هيچ برنامه و طرحي را براي آينده اي روشن در زمينه هاي اقتصادي وسياسي تاكنون ارائه نكرده اند. مثلاً از جماعت اخوان المسلمين كه از دين به عنوان نمادي براي فعاليت خود بهره مي برند، متأسفانه، چيز ملموسي براي رفع محنت و مشكلات شهروند مصري مشاهده نشده است.
در وسط اين اختلافات و مشكلات كه گويا براي مردم مصر پاياني ندارد، شهروند مصري خود را در يك روزمرگي بيهوده انگاشته و راه درست را از نادرست نمي تواند تشخيص دهد.
براين مبنا است كه سال هاي آينده را سال هاي سرنوشت ساز در تاريخ مصر نامگذاري كرده اند، چراكه دو انتخابات سرنوشت ساز رياست جمهوري و پارلماني در پيش روي مصريان قرار خواهد گرفت.
اما سؤال اصلي براي مردم مصر اين است كه چه كسي سكان رهبري اين كشور را در آينده به عهده خواهد گرفت و پاشنه در سياست مصر به كدام سو خواهد چرخيد؟
همچنين مصر چگونه با موانع آينده روبه رو خواهد شد و اوضاع تيره و تار اقتصادي و سياسي را سروسامان خواهد داد؟علاوه بر اين، رهبري مصر در آينده براي حل قضيه فلسطين و بهبود سياست هاي قبلي خود مبني بر حمايت از صلح با اسرائيل چه اقداماتي خواهد كرد؟ اينها سؤالاتي است كه هم اكنون هر شهروند مصري از خود مي پرسد و بر مبناي آن مي خواهد در مورد آينده كشورش تصميم بگيرد.
در كنار اينها، موضوع رود نيل و بحث و جدل هاي موجود درمورد سهميه آب مصر از آن، از چالش هاي جدي هر رهبر سياسي اين كشور در آينده است.
حوادث وبلاياي طبيعي نظير احتمال به زير آب رفتن «منطقه دلتا» در رود نيل و... از ديگر موضوعات مهمي است كه رئيس جمهور آينده مصر نخواهد توانست به سادگي از كنار آن بگذرد. همه اين موانع در پيش روي مصري ها قرار دارد، اما آيا امكان بي توجهي به آنها وجود دارد كه به نظر مي رسد، مردم مصر با جان و دل همه مشكلات را تحمل خواهند كرد، تا سكان رهبريت كشور را به يك شخص لايق و دلسوز بسپارند.
شايد عده كمي در مصر وجود داشته باشند كه حرص و طمع جمع آوري مال و اموال را بر آينده وطن خود ترجيح دهند، اما مسلما همه مردم آن، داراي چنين تفكري نيستند و حاضرند جان خود را فداي ميهن كنند.
بنابراين، مردم مصر در مرحله پيش روي خود، احتياج به تعقل و تدبر و عشق بي غل و غش دارند تا با كنار گذاشتن بحث و جدل هاي روزمره در عرصه سياسي در مسير وحدت كلمه حركت كنند. مسلما با اين عشق و تدبير خواهند توانست بر مشكلات گوناگون داخلي و خارجي كه در حال حاضر كشورشان را احاطه كرده است پيروز شوند و دوباره نام مصر را بلندآوازه كنند.
جنايتي كه مصر را تكان داد
پس از ماه ها برنامه ريزي و گردهمايي، كاروان آزادي حركت خود را به سوي غزه با 9كشتي كوچك و بزرگ و 750فعال صلح براي شكستن محاصره آغاز كرد.
به رغم اينكه سرنشينان كشتي هاي كاروان آزادي خوي ضدانساني صهيونيست ها را مي دانستند، اما با وجود اين، خانه و كاشانه خود را پشت سرگذاشته و قيد زندگي راحت را زده و دل به دريا زدند.
بيش از 750نفر از مليت ها و اديان مختلف سوار بر كشتي هاي كاروان آزادي شده و با خود نزديك به يك تن كمك هاي انسان دوستانه حمل كردند تا آن را به مردم محاصره شده غزه برسانند. اين افراد از قشرهاي مختلف جامعه جهاني، تاب و توان تحمل مشكلات مردم فلسطين را نياورده و پس از اينكه سكوت مجامع جهاني و تماشاگر بودن آن را در مورد رنج و آلام اين ملت ستمديده ديدند، خود دست به كار شدند.
آنها گرچه به آينده از اين نظر خوشبين بودند كه اقدام آنها در شكستن محاصره غزه از نگاه جهانيان بي تاثير نخواهد بود، اما بي شك، مرگ خود را پايان موضوع نمي دانستند، بلكه آن را سرآغازي براي حل ريشه اي قضيه اي مي دانند كه سال هاست جهان با آن دست به گريبان است. اما موضوعي كه در اين جا بايد به آن توجه داشت اين است كه آيا سردمداران مصر از آن درس عبرت گرفتند و آيا خط مشي سياسي خود را در مقابل اسرائيل تغييرخواهند داد؟ بررسي روند سي ساله سازش دولتمردان مصر با اسرائيل تحت عنوان «صلح» گواه اين موضوع است كه آنها هنوز عبرت هاي تاريخي را براي خود جدي نگرفته اند و همچنان به كار خود ادامه مي دهند.
اما گويا اين بار قضيه فرق مي كند و موضوع خيلي جدي شده است، چرا كه دولت مصر در اقدامي شتابزده و بدون اعلام قبلي، گذرگاه رفح را باز و اعلام كرد كه آمادگي پذيرش زخمي شدگان اعضاي كشتي هاي كاروان آزادي را دارد.
گرچه دو تن از نمايندگان مصر از جمله «بلتاجي»، عضو گروه اخوان المسلمين در پارلمان كاروان آزادي را همراهي كرده بودند و دولت آن را كم اهميت شمرده بود، اما، ا فكار عمومي به شدت هيجان زده شده و انتقادات بسياري را متوجه دولت حسني مبارك كرد. پس تنها راه باقيمانده در مقابل دولت به عنوان سوپاپ اطمينان، باز كردن گذرگاه رفح و مطرح كردن اين انتقاد نسبت به اسرائيل بود كه چرا به كاروان آزادي حمله كرده است؟
دولت مصر كه خود در كنار اسرائيل سه سال است كه اقدام به محاصره زميني غزه كرده است، چاره اي جز اين نديد كه با اين كار، افكار عمومي را ساكت كند.
كارنامه حكومت حسني مبارك كه سياه تر از گذشته شده است، حاوي برگ هايي از تاريخ خونبار فلسطين است كه چگونه با محاصره غزه و جلوگيري از ارسال كمك هاي انساندوستانه از طريق زمين، اين رژيم به اسرائيل كمك كرده است.
در حالي كه كاسه صبر افكار عمومي مردم مصر لبريز شده بود و هر آن امكان به راه افتادن تظاهرات ضددولتي عليه رژيم مبارك به عنوان همدست اسرائيل در جامعه مصر وجود داشت، روزنامه هاي دولتي آن كشور و در راس آنها روزنامه قديمي «الاهرام» تحت عنوان خبر درجه چندم اقدام به چاپ خبر حمله اسرائيل به كشتي مرمره در روزهاي آغازين حادثه كرد.
اما تشريح ابعاد جنايتي كه كماندوهاي اسرائيلي در حق فعالان صلح مرتكب شدند توسط دو نماينده مجلس «الشعب» (پارلمان) حتي نماينده هاي بي تفاوت و وابسته به حزب حاكم ملي را به تحرك واداشت كه تجديدنظر در روابط با اسرائيل را از دولت خواستار شوند.
تركيه و مصر
گرچه تركيه و مصر در ژئوپلتيك سياسي منطقه هر كدام جايگاه و موقعيت خاص خود را دارند اما هر دو روابط حسنه اي با امريكا و اسرائيل دارند ولي برخورد آنها با قضيه فلسطين قابل مقايسه نيست.
در چند دهه اخير، تركيه و مصر تلاش مي كردند كه نقش ميانجي گرانه اي در قضيه فلسطين داشته باشند و همين موضع بينابين باعث سرازير شدن دلارهاي امريكا با عنوان كمك هاي اقتصادي و تسليحاتي از سوي امريكا به آنها شد.
اما ظاهرا طمع اين دلارها زيردندان دولتمردان مصري بيشتر مزه كرده است و رژيم حسني مبارك حاضر نيست به هيچ قيمتي، آن را از دست بدهد، به همين علت در تهاجم وحشيانه اسرائيل به غزه در سال 2008 و در مقابل اعتراضات داخلي و بين المللي، همچنان مرزهاي خود را بسته اعلام كرده بود.
در طرف مقابل، دولت تركيه با پي بردن به خلأ رهبري در جهان عرب و با استفاده از نفوذ فرهنگي و تاريخي خود، قضيه فلسطين را مهم ترين عامل در پيدا كردن جاي پايي در خاورميانه دانست و از سه سال پيش تاكنون در يك چرخش آشكار تاريخي، سياست خود را در مقابل اسرائيل اشغالگر اصلاح كرد.
دولتمردان تركيه در هر نشست و سميناري تلاش كردند، با محكوميت اسرائيل، افسار گسيختگي صهيونيست ها و بي توجهي آنها را به جهانيان به اثبات برسانند.
در اين راستا مي توان به اقدام اردوغان در ترك نشست مجمع اقتصاد جهاني در «داووس» سوئيس و يا تهاجم گسترده اسرائيل به نوار غزه و كشته شدن 1400 شهروند غيرنظامي اشاره كرد كه تركيه آن را به شدت تقبيح و محكوم كرد.
اقدامات تركيه گرچه، جايگاه آن كشور را در قلوب اعراب در خاورميانه باز كرد و اين را نشان داد كه اگر سردمداران اين كشورها در خواب به سر مي برند، اما وجدان هاي بشري در جهان همچنان بيدار است، اما باعث نشد كه سردمداران مصر از خواب غفلت بيدار شوند.
در جنايت اخير اسرائيل، رژيم حسني مبارك، فقط به محكوميت حمله اسرائيل به كشتي مرمره اكتفا كرد و مانند كبك سر خود را در برف پنهان كرده است.
دولتمردان مصر بر اين موضوع واقفند كه آبياري درخت آزادي فلسطين با خون فعالان آزادي آن را تنومندتر از گذشته خواهد كرد و اگرچه چاره اي نينديشند، ممكن است دودمان آنها را به باد دهد.
در اين ميان مخالفان رژيم مصر با آگاهي از ضعف دولت حسني مبارك، با برپايي تظاهرات گسترده در پايتخت و شهرهاي مختلف اين كشور، او را به چالش كشانده و پايه هاي حكومت را متزلزل كردند.
«جنبش ملي تغيير» به رهبري «محمد البرادعي»، اخوان المسلمين، الكفايه، ششم آوريل و... پس از كشتار در كاروان آزادي، حكومت حسني مبارك را شريك اسرائيل در جنايت هايي دانسته و خواستار سرنگوني آن شدند.
روزنامه ها و سايت هاي مخالفان دولت نيز در روزهاي اخير، با تمسك به موضوع محاصره غزه، رژيم حسني مبارك را به بي كفايتي و عدم تحرك در قضيه فلسطين متهم كرده و مورد انتقاد شديد قرار دادند.
تركيه و اسلاميت
گرچه اسرائيل با حمله به كاروان آزادي بار ديگر به جهانيان ثابت كرد كه فقط زبان زور را مي فهمد و با همين سياست، اهداف خود را پيش مي برد، اما در مقابل، تركيه با حمايت قاطع خود از آرمان فلسطيني نشان داد كه حاضر نيست مانند سردمداران اعراب ساكت بنشيند و نظاره گر ددمنشي هاي مشتي صهيونيست در خاورميانه باشد.
اعتراضات مردم و دولتمردان تركيه كه خواستار محاكمه سران اسرائيل به عنوان جنايتكار از سوي جامعه جهاني هستند، در مقابل كري و كوري سران اعراب گواه خوبي بر اين مسئله است كه اگر يك كشور مسلمان به چنين كارواني حمله مي برد، چه بلايي سرش مي آمد و ممكن بود به طرد آن از سوي جامعه جهاني منجر شود. ولي غرب و حاميان آنها در خاورميانه نه تنها سكوت اختيار كردند، بلكه تا جايي كه مي توانستند از اهميت موضوع كاستند تا آن را از نظر ابعاد جهاني كوچك جلوه دهند.
اما اسرائيل كه اين كشتار و جنايت را مرتكب شد، با مشتي كشورهاي غربي و عربي كر و كور روبه رو گرديد كه در مقابل آن ساكت بودند و ديگر دم از حقوق بشر و از اين چيزها نمي زدند.
كشورهاي عربي و در رأس آنها مصر، صرف برگزاري نشست هاي مثلا اضطراري و... نه تنها كاري از پيش نخواهند برد، بلكه به لوث كردن موضوع خواهند پرداخت و پس از مدتي آن را فراموش خواهند كرد. دولت تركيه با تأكيد بر اين موضوع كه اسرائيل كشتي مرمره را كه حامل پرچم اين كشور و در آب هاي بين المللي مورد هدف قرار داده است و در واقع اقدام به كشتار شهروندانش كرده، پس بايد در انتظار پاسخ مناسب از سوي آنكارا باشد، رژيم صهيونيستي را در هول و ترس قرار داده است.
بدون هرگونه مبالغه بايد گفت موضعگيري تركيه در مقابل جنايت اخير اسرائيل، زنگار برجاي مانده بر آئينه سياست خارجي آنكارا در خاورميانه زدوده است و در آينده بايد منتظر اقدامات عملي آن باشيم.
در بررسي موضعگيري هاي اخير تركيه در رابطه با مسائل جهاني مورد علاقه اش، اين مسئله به خوبي نمايان مي شود كه واكنش آنكارا سنگين و شديدتر از گذشته خواهد بود.گرچه كشورهاي ديگري در كاروان آزادي شركت كردند، اما متأسفانه هيچگونه صداي اعتراض آميزي از سوي آنها بلند نشد، ولي باتوجه به بيداري افكار عمومي جهان در حال حاضر، موقعيت مناسبي براي محكوميت اسرائيل و حمايت از مردم مظلوم فلسطين وجود دارد.
اگر كشورهاي عربي و در رأس آنها مصر كه داراي مرز طولاني زميني با اسرائيل است، مي خواستند اين اقدام را محكوم كنند، تاكنون اين كار را كرده بودند و به صدور قطعنامه و نشست هاي بي فايده در قاهره اكتفا نمي كردند.
آنها مي بايست مانند تركيه، صريح و واضح، از منافع مردم فلسطين دفاع و حمايت وحشيانه اسرائيل را به انديشمندان فعال در صلح جهاني محكوم مي كردند.
تعليق صلح با اسرائيل و لغو مبادلات تجاري، منع ورود كالاهاي اسرائيلي، طرد سفراي رژيم صهيونيستي از برخي از كشورهاي عربي، حداقل اقداماتي است كه سران كشورهاي عربي در اين فرصت تاريخي مي توانند از آنها استفاده كنند. اما آنها هنوز در وادي بين رابطه با آمريكا و اسرائيل و حفظ مسند قدرت خود، سرگردان هستند و بعيد نيست، سال ها در آن حالت بمانند.
تركيه در مواضع اخير سياسي خود، حتي آمريكا را كه به عنوان بزرگترين هم پيمان خود در منطقه خاورميانه به شمار مي آيد، را در مورد حمايت از اسرائيل و بي توجهي به قضيه فلسطين مورد انتقاد قرار داد، اما سران عرب هنوز جسارت اين كار را پيدا نكرده اند.
مقايسه مواضع سياسي تركيه و مصر در مقابل اسرائيل همانطور كه در سطور قبلي اشاره شد، اين موضوع را نشان مي دهد كه نقش هر كدام چگونه است.
به عقيده تحليل گران، سياست خارجي تركيه در حال حاضر بر پايه حمايت از ملت فلسطين استوار شده است و آنكارا در آينده درصدد قطع روابط خود با اسرائيل است، موضوعي كه مي تواند به بسياري از منافع آن در زمينه گردشگري، اقتصاد و... ضربه بزند.
تركيه در حادثه اخير حمله به كاروان آزادي، سفير رژيم صهيونيستي در آنكارا را در اعتراض به كشتار فعالان ترك و اشغال كشتي مرمره به وزارت خارجه فراخواند و خشم خود را از اقدام اين رژيم ابراز كرد.
به گفته دكتر «محمدالريفي» يك تحليل گر مسائل خاورميانه، اشغالگري اسرائيل، ميخ جديدي را به تابوت روابط تركيه و رژيم صهيونيستي فرو كرد.
اين تحليل گر معتقد است: حمله اسرائيل به كشتي هاي كاروان آزادي، احتمالا در آينده به قطع روابط تركيه و رژيم صهيونيستي منجر خواهد شد، چرا كه آنكارا با توجه به مسائل پيش آمده قبلي، هر آن در انتظار قطع اين روابط با صهيونيست ها است، تا شايد با اين كار، تل آويو را هرچه بيشتر در منطقه منزوي و در افكار جهاني منفورتر كند.
اين در حالي است كه مسلماً، تركيه گام هاي عملي بلندي را در مورد قضيه فلسطين در آينده بر خواهد داشت و برخلاف كشور مصر كه ادعاي رهبري جهان عرب و صلح با اسرائيل را دارد، خواهد توانست رژيم اشغالگر را بر سر جاي خود بنشاند و در تحولات خاورميانه نقش موثري ايفا كند.
به گفته اين تحليل گر، ترك ها در قضيه اخير نشان دادند، حاضرند بيشتر از اين قرباني شوند، اما زير بار زور آن هم از سوي اسرائيل در خاورميانه نروند. الريفي خاطر نشان كرد: ميل و رغبت زيادي از سوي «رجب طيب اردوغان» نخست وزير تركيه براي قطع روابط با رژيم اشغالگر اسرائيل وجود دارد، گرچه اين روابط توسط دولت لائيك گذشته با صهيونيست ها برقرار شده است و مسلماً اين ديدگاه سياسي دولتمردان ترك، مي تواند هشداري براي طرح ها و پروژه هاي اسرائيل در آينده باشد.
اسرائيل در واقع با جنايت اخير خود، ضربه خنجري را بر كمر سياست تركيه وارد كرد كه جراحت آن مدت ها ادامه خواهد داشت و مسلماً با عذرخواهي سران رژيم صهيونيستي، زخم آن التيام پذير نيست و بايد منتظر واكنش آنكارا به اين ضربه خنجر باشيم.
«آنطوان شلحت» كارشناس روابط خارجي اسرائيل در خاورميانه نيز معتقد است: آنچه كه اكنون متصور است، اين است كه تركيه به دنبال مجازات اسرائيل در قضيه حمله به كشتي هاي كاروان آزادي است كه فراخواندن سفير رژيم صهيونيستي به وزارت خارجه و لغو سفر اردوغان به آمريكاي جنوبي مقدمه آن است، تا واكنش مناسب مورد بررسي قرار بگيرد.
شلحت متذكر شد: روابط سياسي تركيه و اسرائيل به شدت دچار تلاطم شده است و دولت اسرائيل پيش از اين واقعه، مسئوليت به راه انداختن كاروان آزادي را متوجه آنكارا كرده بود و ترك ها را متهم به حمايت از حماس و حوادث پيش آمده كرد.
به عقيده انطوان شلحت، تركيه در حال حاضر، سياست تحميل فشار بر اسرائيل را براي اعتراف به مشروعيت حماس دنبال مي كند و اين موضوعي است كه صهيونيست ها را وادار به پيشدستي و گرفتن انتقام از آنكارا كرد.
اين تحليل گر در مورد آينده روابط سياسي تركيه و اسرائيل گفت: اين بحران كه پس از حمله اسرائيل به غزه به اوج خود رسيده است، بر همه مسائل روابط في مابين و به خصوص گردشگري اثر خود را گذاشته است و امروز در سرزمين هاي اشغالي شاهد اين موضوع هستيم كه اسرائيلي ها خواستار تحريم تورهاي سياحتي به آن كشور هستند.
اين تحليل گر خاطر نشان كرد: تركيه به خوبي بر تاثيرات منفي قطع روابط سياسي خود با اسرائيل واقف است و در اين راستا، دولتمردان ترك با آگاهي كامل اقدام به اين كار كرده اند، بنابراين، رژيم حاكم بر سرزمين هاي اشغالي، بيشترين خسارت هاي سياسي و اقتصادي را از قطع اين روابط در آينده متحمل خواهد شد.
در مقابل اين موضع شجاعانه تركيه در خصوص اسرائيل، دولتمردان مصري بر اين اعتقادند كه پيش آمدن بحران در روابط با رژيم صهيونيستي به معناي بحران اقتصادي، بيكاري و... خواهد بود.
اتكاي اصلي دولت مصر بر درآمد گردشگري و استقبال از توريست هاي اسرائيلي از ديد مردم آن كشور پنهان نمانده است و رژيم حاكم نيز به هيچ قيمتي حاضر نيست، دست از آن بكشد، چرا كه در اين صورت با بروز بحران در روابطش با تل آويو، كمك هاي آمريكا كه تحت عنوان كمك هاي فرهنگي، تسليحاتي و... هر سال به مصر سرازير مي شود، فوراً قطع خواهد شد و اقتصاد لرزان قاهره را متزلزل خواهد كرد.
رژيم حسني مبارك همانند رژيم صهيونيستي بر اين اعتقاد است كه محاصره غزه در نهايت به سقوط حماس منجر خواهد شد و آنها به ناچار «گلعاد شاليت» سرباز اسير اسرائيلي را آزاد خواهند كرد، پس ادامه اين سياست به سود مصر خواهد شد.
همچنين به اعتقاد حكومت مصر، ترك ها و اخوان المسلمين كاروان كشتي هاي حامل كمك هاي انساندوستانه به غزه را راه انداخته اند و به اين دليل اسرائيل حق دارد در حمايت از مرزهاي خود با آنها برخورد كند؟!
اين موضوع تحليل آشكاري بود كه روزنامه هاي دولتي مصر در روزهاي اخير بارها آن را تكرار كردند.
گرچه حسني مبارك رئيس جمهور كنوني مصر، مانند بيشتر سردمداران كشورهاي عربي وابسته به غرب، اين فرصت تاريخي براي قطع روابط و محكوميت اسرائيل را از دست داده است، اما در آينده در پيشگاه ملت خود بايد به اين سؤال پاسخ دهد، چرا از مشتي اشغالگر كه ادعاي احترام به قوانين بين المللي را دارند، در محاصره 5/1 ميليون انسان در غزه حمايت كرده است؟ پرسش ديگر اينكه چرا مصر كه در خط مقدم روابط با اسرائيل است، همانند سال هاي گذشته بازيچه دست او قرار گرفته است و جنايت هاي او را مورد تائيد قرار مي دهد؟
منابع : قدس ، محيط ، الرياض ، المصري ، اليوم

 



طغيان بحران در رود نيل

اكبر صفري
اشاره :
تقسيم آب رود نيل ميان كشورهاي حوزه اين رودخانه يك موضوع قديمي و ريشه دار است، اما نقش رژيم صهيونيستي در ميان قابل تأمل است.
اسرائيل تلاش مي كند با تقويت مناسبات خود با كشورهايي كه از لحاظ تقسيم آب رود نيل با مصر رابطه خوبي ندارند، از آن به عنوان اهرم فشاري براي پيشبرد اهداف خود در منطقه استفاده كند.
رود نيل با 6688 كيلومتر طول، شاهرگ حياتي مصر محسوب مي شود و بيش از 80درصد آب شرب و كشاورزي را تأمين مي كند و 90درصد جمعيت مصر نيز در حاشيه حاصلخيز آن زندگي مي كنند. به هر حال مصر كه در پايين دست نيل قرار دارد، به همراه سودان بيشترين مصرف كننده آب اين رود به حساب مي آيد بنابراين كشورهاي بالادست، در اعتراض به اين امر، اخيراً اقدام به امضاي توافقنامه اي در مورد تقسيم آب كردند كه به شدت مورد اعتراض قاهره و خارطوم قرار گرفته است.
اقدام اخير چهار كشور آفريقايي (تانزانيا، رواندا، اوگاندا و اتيوپي) حوزه بالادست نيل براي تقسيم آب اين رود، دولتمردان مصري و مردم اين كشور را كه در پايين دست آن قرار دارند، با نگراني هاي جدي مواجه كرده است.
سودان و مصر به دلايل تاريخي و مصرف بيشتر، احساس مالكيت بر رود نيل مي كنند و با موافقتنامه هايي از اين دست مخالفت كرده و آن را بي اعتبار مي دانند.
از سوي ديگر رژيم صهيونيستي كه به اين امر واقف است، با استفاده از روابط خود با اتيوپي از آن كشور به عنوان اهرمي براي وارد كردن فشار به مصر براي پيشبرد سياست هاي خود استفاده مي كند.
آب در كشورهاي مصر و عراق كه به لحاظ ساختار اقليمي و وضعيت ژئوپلتيك در شرايطي هستند كه سرچشمه اصلي ترين منابع تأمين آب آنها در خارج از خاك اين كشورها وجود دارد از اهميت استراتژيك فوق العاده اي برخوردار است. در همين راستا اقدام اخير چهار كشور آفريقايي حوزه رود نيل- تانزانيا، رواندا، اوگاندا و اتيوپي- براي تقسيم آب اين رودخانه، دولتمردان مصري و مردم اين كشور را كه در پايين دست حوزه نيل قرار دارند با نگراني هاي جدي مواجه ساخته است.
اين كشورها معتقدند با توجه به افزايش جمعيت و كمبود منابع آبي، معاهده هاي گذشته مربوط به تخصيص آب رود نيل منصفانه نيست و اعتبار خود را از دست داده است.
از جمله اين معاهده ها «معاهده نيل» است كه به موجب آن طول رود نيل و سرچشمه هاي آن در اعماق قاره آفريقا اداره مي شود. اين معاهده استعماري كه در سال 1929 براي تعيين تكليف مستعمرات آفريقاي شرقي انگلستان بين مصر و انگليس بسته شد، از طرفي به مصريان كه در سواحل انتهايي رود ساكن هستند اجازه استفاده كامل از آب رود را مي دهد و از طرف ديگر ساكنان بالا دست نيل را بلاتكليف گذاشته است.
بنابراين كشورهاي بالاي نيل در پي اعتراض به معاهده هايي ازاين دست خواستار يك توافقنامه جديد در مورد سهم آب، براي ساخت پروژه هاي آبياري و توليد نيرو شده اند.
شبكه خبري «الجزيره» اخيرا طي گزارشي به سخنان نخست وزير اتيوپي در اين مورد اشاره كرد و به نقل از وي گفت: دوره تاريخي دال بر تعيين كننده بودن ديدگاه مصر در مورد چگونگي تقسيم آب نيل به سر آمده است و مقامات مصر بايد منافع كليه كشورهاي ذي نفع در بهره برداري از رود نيل را بپذيرند.
اين درحالي است كه از ميان 9 كشور واقع در حوزه نيل (شامل رواندا، بروندي، تانزانيا، زئير، كنيا، اوگاندا، اتيوپي، كنگو، سودان، مصر و كشور اريتره كه در مقام ناظر اين فهرست قرار دارد) سودان و مصر به دليل اينكه بيشترين مصرف كننده آن به شمار مي روند با اين توافق نامه به شدت مخالفت كرده و به جز چهار كشور مذكور، ساير كشورها نيز از پيوستن به اين معاهده خودداري مي كنند. پيش از اين نيز «بروندي»، «جمهوري دموكراتيك كنگو»، «اتيوپي»، «كنيا»، «رواند»، «تانزانيا» و «اوگاندا» در 13 آوريل 2010 درباره توافقنامه جديد به توافق رسيده بودند، اما همچنان مصر و سودان از پذيرش اين توافقنامه خودداري كرده اند. اما آنچه باعث شده تا امضاي اين توافق نامه كشور مصر را با يك بحران ملي مواجه سازد به اهميت اين گلوگاه استراتژيك براي اين كشور باز مي گردد. طوري كه دولت و مردم مصر بر اين باورند كه عملي شدن اين توافقنامه به معناي تلاش براي قطع شاهرگ حياتي اين كشور محسوب مي شود.
1- امنيت ملي: رود نيل با 6688 كيلومتر طول، شاهرگ حياتي مصر محسوب مي شود. زيرا بيش از 80 درصد آب شرب و كشاورزي مصر از اين رود تأمين شده و 90 درصد از ساكنان اين كشور نيز در حاشيه حاصلخيز اين رود سكونت دارند. در همين رابطه «اميره الشنواني» عضو كميته كشورهاي حوزه رود نيل در شوراي روابط خارجي مصر در گفت وگو با شبكه خبري «العالم» اظهار داشت: مصر 95 درصد از منابع رود نيل را در همه بخش ها از صنعت گرفته تا كشاورزي و تأمين آب آشاميدني مورد استفاده قرار مي دهد، و اين رود براي مصر جنبه حياتي دارد.
موضوع ديگري كه نگراني عميق مصر را در پي داشته از دست رفتن كنترل مصر بر منابع آب نيل و وابستگي اين كشور به همسايه بالادست رود (اتيوپي) است كه روابط سياسي مصر با آن اغلب تيره بوده است.
در واقع منازعات اتيوپي و مصر بر سر آب كه تا آستانه جنگ پيش رفته، شرايط را براي دولتمردان مصر سخت كرده است، مثلا در سال 1979 انورسادات رئيس جمهوري وقت مصر پس از امضاي قرارداد موسوم به «كمپ ديويد» با اسرائيل اعلام كرد: تنها عاملي كه از اين پس باعث ورود مصر به جنگ خواهد شد، آب است. با توجه به امضاي قرارداد صلح بين مصر و اسرائيل، هشدار سادات مطمئناً تنها به معني جنگ با اسرائيل نبود. اگرچه وي طرف ديگر جنگ احتمالي را مشخص نكرد اما اكثر آگاهان منطقه هشدار او را متوجه اتيوپي دانستند كه 85 درصد منابع آبي نيل را در اختيار دارد.
سال ها قبل نيز مشاجراتي بين مصر و اتيوپي پديد آمد اين امر زماني بود كه گفته مي شد مصر درصدد انتقال آب به اسرائيل است. بنابراين ارتش آن كشور در مورد هر اقدامي به اتيوپي هشدار دادند.
در اين راستا مصري ها با اعمال فشار مانع پرداخت وام از سوي بانك توسعه آفريقا به اتيوپي شدند. زيرا بيم آن داشتند كه اين وام صرف ساختن سدي شود كه اتيوپي از مدت ها پيش قصد داشت آن را بر روي نيل بنا كند.
بنابراين، عملي شدن هر توافق نامه با محوريت اتيوپي مي تواند در قالب يك اهرم فشار در مهار قدرت چانه زني و تصميم گيري دولت مصر از زواياي مختلف تأثيرگذار باشد.
2-ارزش اقتصادي و كشاورزي: از آنجا كه رود نيل از قديم در آبياري زمين هاي كشاورزي مصر نقش بسيار حياتي دارد، اهميت اقتصادي نيل نيز براي آن كشور بسيار برجسته و پررنگ به نظر مي رسد. در همين راستا «جمال نكرومه»، يكي از كارشناسان امور آفريقا، مي گويد: ارزش اقتصادي نيل بيشتر از ارزش كشاورزي آن است. هر هفته هزاران كشتي تفريحي- توريستي از قاهره به سمت جنوب حركت مي كنند. به علاوه هزاران كارخانه هم در حاشيه رود احداث شده اند كه فعاليت هاي آنان وابسته به آب اين رودخانه است. همچنين نيروگاه برق تأسيس شده بر سد اسوان در 800كيلومتري جنوب قاهره بر روي رود نيل با توليد ساليانه بيش از 10ميليون مگاوات برق، جهش بلندي در اقتصاد مصر به شمار مي آيد.
3-كمبود باران و منابع آب زيرزميني: «ممدوح حمزه» يكي از كارشناسان اقتصادي مصر با اشاره به اين كه مصر به خاطر كمبود باران و منابع آب زيرزميني، باكمبود آب شيرين روبه رو است مي گويد: آب درياچه ناصر- كه در سال 1970 پس از اجراي سد «اسوان» بر روي نيل توسط «جمال عبدالناصر» ايجاد شد- فقط براي سه سال آب مصر را تأمين خواهد كرد.
4-كاهس سهم آب: سهم مصر از رود نيل كه در كنوانسيون سال 1959 تعيين شده است، 55ميليارد مترمكعب در سال است. اين امر مربوط به زماني است كه جمعيت مصر 29ميليون نفر بود. درحالي كه پيش بيني مي شود اين تعداد جمعيت در سال 2015 به 3/97 ميليون نفر برسد. بنابراين، كاهش ميزان سهم آب رود نيل علاوه بر اقتصاد اين كشور بر مردم نيز تأثير خواهد گذاشت.
در جائي كه رود نيل به مديترانه مي ريزد و «دلتاي نيل» نام دارد خاك هاي حاصلخيز و پرثمري وجود دارد كه در طول دوران طولاني عمر نيل د رحاشيه رود به جاي مانده است. وجود اين كانون حاصلخيز سبب تكامل تمدن هاي بزرگ و باستاني دنيا در اين منطقه شده است. تمدن كهن مصر اثر عميقي در اديان گذاشته است. براساس روايات، اين رود همان رودي است كه براي عبور قوم بني اسرائيل به رهبري حضرت موسي(عليه السلام) به امر خدا شكافته شد و پس از ورود فرعون و سپاهيانش به هم آمد و آنها غرق شدند.
ملاحظه مي شود كه نيل علاوه بر حيات اقتصادي در بنيان هاي فرهنگي منطقه هم نفوذ دارد و اين موضوع در دوران جديد و به ويژه پس از شروع دوران سلطه استعماري انگليس، ايتاليا، بلژيك، آلمان و فرانسه بر كشورهاي آفريقايي تشديد شد. به طوري كه در موافقت نامه هاي استعماري نقش دولت هاي قوي در تعامل با دولت هاي ضعيف را به خوبي مي توان ديد به هرحال اين دوران را مي توان سرآغاز تدوين و به كارگيري سياست هاي مختلف ازجمله سياست بهره برداري از نيل دانست.
هرچند بنابه اظهارات تحليلگران تقسيم آب رود نيل ميان كشورهاي حوزه اين رود بين المللي يك موضوع قديمي و ريشه دار است و اين چند كشور آفريقايي پس از سال هاي متمادي تأخير، به اين اقدام دست زده اند، اما در كنار همه دلايل و عواملي كه براي طرح تقسيم آب مطرح مي شود نقش رژيم صهيونيستي در اين ميان قابل تأمل به نظر مي رسد.
با احداث سد خاكي اسوان بر روي رود نيل، ذخيره آب نيل به حدي فراوان به نظر مي رسيد كه مصر آشكارا ايده فروش آب به رژيم صهيونيستي را مطرح كرد. در اين راستا پروژه هاي دوجانبه و چندجانبه بسياري، كه هم برطرف كننده نيازهاي كشورهاي منطقه، به ويژه رژيم صهيونيستي بود و هم در پايداري فرايند روابط آن دو مؤثر بود ارائه گرديد كه از آن جمله مي توان به انتقال آب نيل به نوار غزه در آن دوران اشاره كرد.
اما رشد روزافزون جمعيت در سراسر حوزه رود نيل ازجمله مصر و به تبع آن افزايش تقاضاي مصرف آب، توسعه اقتصادي، كاهش ذخاير و خشكسالي از جمله مسائلي هستند كه راه را بر خوش بيني هاي اين چنيني بست و امكان اجراي طرح هايي از اين دست را منتفي كرد.
ازطرفي به لحاظ اينكه 86 درصد آب نيل، كه از خاك مصر عبور مي كند از اتيوپي سرازير مي شود، لذا رژيم صهيونيستي براي اعمال فشار بر مصر، به طور مخفيانه به اتيوپي (كه در مورد آب هاي نيل با مصر اختلاف دارد) وعده داده بود كه آن كشور را در احداث تعدادي سد، بر روي يكي از شاخه هاي اصلي نيل ياري كند كه اين اقدام آغاز حركتي براي گسترش زمينه هاي همكاري اتيوپي و رژيم صهيونيستي بود.
«علي ابوالخير» معاون سردبير روزنامه «الانوار» مصر با بيان اينكه پس از امضاي، پيمان كمپ ديويد، رژيم صهيونيستي از قاهره خواست بخشي از آب رود نيل را به تل آويو بدهد، در اين باره مي گويد: مقامات مصري با اين درخواست موافقت نكردند و از آن زمان به بعد، اسراييل مناسبات خود را با كشورهايي تقويت كرد كه با مصر از لحاظ تقسيم آب رود نيل رابطه خوبي نداشتند. در حقيقت اسراييل با اعزام كارشناسان خود به اتيوپي، اوگاندا، كنيا، بروندي و رواندا پروژه هايي دراين كشورها به اجرا گذاشت كه نياز به آب زيادي داشتند و اين مسئله سبب شد تا كشورهاي مزبور خواهان تجديدنظر در تقسيم آب رود نيل شوند.
وي معتقد است: دخالت اسراييل در توافق اخير چهار كشور حوزه رود نيل به خوبي نمايان و آشكار است و دراين زمينه از حمايت آمريكا نيز برخوردار است.
اميره الشنواني عضو كميته كشورهاي حوزه رود نيل در شوراي روابط خارجي مصر درباره مداخله رژيم صهيونيستي در موضوع رود نيل نيز گفت: رژيم صهيونيستي مي خواهد از منابع آبي كشورهاي آفريقايي استفاده كند تا به منافع مصر ضربه بزند و دراين راستا توافقنامه هاي محرمانه اي بين اين رژيم و برخي كشورهاي حوزه رود نيل مانند اتيوپي براي خريد آب وجود دارد، و اتيوپي برهمين اساس سهم مصر از آب رودخانه را كاهش داده است.
اما علاوه بر اينكه 86 درصد از سرچشمه هاي رود نيل به عنوان مهمترين منبع آبي آفريقا در كشور اتيوپي قرار دارد و بيش از 10 كشور حوزه نيل و از جمله كشورهايي مانند مصر و سودان به سبب آنكه تنها رود جاري در خاك آنها رود نيل است، به شدت به آب آن نيازمندند. اهميت كشورهاي شرق آفريقا از جمله كشور اتيوپي براي رژيم صهيونيستي را مي توان در موارد زير نيز جست وجو كرد.
موقعيت استراتژيك به دليل همجواري با درياي سرخ:
درياي سرخ به نوبه خود از موقعيت استراتژيك در بين جهان عرب و قاره آفريقا ازيك سو و قاره آفريقا و قاره آسيا از سوي ديگر، برخوردار است. در اين دريا 380 جزيره وجود دارد كه 126 جزيره به اريتره و شش جزيره به «جيبوتي» تعلق دارد. علاوه بر آن مهمترين راه انتقال نفت خليج فارس و ايران به اروپاي صنعتي و آمريكاست و از آنجا كه راه ارتباطي ميان اقيانوس هند و درياي مديترانه است از آن به عنوان راه ارتباطي درياي نيروهاي نظامي كشورهاي مهم جهان از جمله آمريكا و اروپا و مناطقي كه اين كشورها در آن نيرو مستقر كرده اند، نام برده مي شود.
آنچه اهميت اين دريا را دوچندان مي كند وجود «كانال سوئز» در شمال و تنگه «باب المندب» در جنوب اين درياست، زيرا هركس كه بر تنگه باب المندب يا كانال سوئز سيطره داشته باشد، مي تواند بر كشتيراني دراين دريا نيز كامل مسلط شود.
«حسين معلوم» يك كارشناس مصري در مقاله اي كه در شماره 97 مجله «الوحده» كه در اكتبر سال 1992 منتشر شد، نوشت: تلاش براي تسلط بر درياي سرخ يكي از مهمترين هدفهاي راهبردي رژيم صهيونيستي از زمان تأسيس آن بوده و هست. اين تلاش به ويژه پس از حضور يافتن اسراييل در خليج «عقبه» درسال 1994 شدت يافت و رژيم صهيونيستي كوشيده است تا از اين طريق راه تماس خود را با جهان خارج از طريق درياي سرخ هموار كند.
رژيم صهيونيستي براي تحقق اين هدف ابتدا حضور خود را در درياي سرخ تثبيت كرد تا بوسيله آن منافع نظامي، اقتصادي و سياسي خود را ازطريق اين دريا پيگيري كند. اين رژيم در مرحله بعد نفوذ خود را براي سيطره بر درياي سرخ ادامه داد و به همين منظور اراضي عربي در بخش شمالي اين دريا را به اشغال خود درآورد و اندكي بعد درپي اشغال جزاير واقع در بخش جنوبي اين دريا برآمد.
يكي از علت هاي مهم اين تلاش رژيم صهيونيستي، نگراني عميق آن از اين احتمال بود كه كشورهاي عربي درياي سرخ را به يك درياي «عربي» تبديل كنند و از اين پس كشتي هاي «اسراييلي» را به محاصره درآورند. اين نگراني به ويژه با مسدودشدن مكرر تنگه هاي «تيران» و باب المندب درسال 1967 و 1973 قوت گرفت به همين سبب درياي سرخ و منطقه «شاخ آفريقا» هميشه از اهميت ويژه اي براي رژيم صهيونيستي برخوردار است و برهمين اساس اسراييل همچنان براي تحقق اهداف خود و سيطره بر درياي سرخ در سه محور فعاليت هاي خود را گسترش داده است. از يك سو نيروهاي مسلح خود را تقويت كرده و ازسوي ديگر روابط سياسي و ديپلماتيك بسيار نزديكي با كشورهايي مانند اتيوپي برقرار كرده است و در بعد ديگر نيز از تمام توان خود براي استفاده از جزاير درياي سرخ بهره مي گيرد. شايد همين امر بتواند دليل و علت توجه بسيار رژيم صهيونيستي به شرق آفريقا و مناطق نزديك به درياي سرخ را درمقايسه با مركز و غرب آن نشان دهد. لذا رژيم صهيونيستي تلاش زيادي را براي تقويت روابط خود با كشورهاي آفريقايي به خصوص اتيوپي كه از طريق «اريتره» به درياي سرخ راه دارد، به كار برده است.
همچنين رژيم صهيونيستي براي توسعه تلاش هاي خود در درياي سرخ براي مقابله با كشورهاي عربي، كمك هاي اقتصادي و نظامي گسترده اي به اتيوپي ارائه مي دهد تا در مقابل از اهداف راهبردي اين رژيم در اين دريا حمايت كند و اريتره همچنان تحت سيطره اتيوپي باقي بماند.
فعاليت هاي نظامي و اطلاعاتي:
سازمان اطلاعاتي رژيم صهيونيستي (موساد) به صورت فعال در اتيوپي و به ويژه اريتره فعاليت مي كند و اسراييلي ها پا را از اين هم فراتر گذاشته و درسال 1965 و به هنگام سفر «موشه دايان» به اتيوپي، تاسيس يك پايگاه نظامي را در اتيوپي از مقامات اين كشور به دست آوردند. اين رژيم همچنين در جزاير متعلق به اريتره به ويژه در نزديكي تنگه باب المندب پايگاههاي نظامي داير و دو پايگاه نظامي را نيز در نزديكي مرز ميان اريتره و سودان تاسيس كرده است.
فعاليت هاي اقتصادي:
ترس از تحريم كالاهاي رژيم صهيونيستي به ويژه توسط كشورهاي اسلامي از جمله مواردي است كه هر از چندگاهي طرح آن سران اين رژيم نگران كرده است بنابراين گسترش فعاليت هاي اقتصادي در حوزه هايي غير از حوزه كشورهاي اسلامي از جمله مواردي است كه در دستور كار رژيم صهيونيستي قرار دارد.
لذا شاهد فعاليت شركت هاي صهيونيستي، مانند «آنكودي» (در تجارت گوشت)، «سيا» (فعال در زمينه كشاورزي)، «عميران» (فعال در عرصه هاي تجاري)، «سولال بونيه» در عرصه ساخت و ساز، «اتا» در عرصه پروژه هاي كشاورزي و شركت «اخوان ارون» در عرصه واردات و صادرات و نيز اتحاديه ملي كارگران «هستدروت» در عرصه هاي بازرگاني و صنعت در اريتره و اتيوپي هستيم.
توجه خاص رژيم صهيونيستي به اتيوپي به سبب حضور اقليتي از يهوديان كه اهميت ديني و عقيدتي براي صهيونيست ها دارد، را مي توان در اين راستا ارزيابي كرد و آن را بهانه خوبي براي دخالت در امور اين كشور به شمار آورد.
كشور «ليبريا» در سال 1947 به عنوان اولين كشوري بود كه با طرح تقسيم فلسطين موافقت كرد و به عنوان سومين كشور جهان رژيم صهيونيستي را به رسميت شناخت. همچنين دولت ليبريا اولين دولتي بود كه با رژيم صهيونيستي معاهده دوستي و همكاري امضا و ديدارهاي رسمي را ميان مقامات دو رژيم آغاز كرد. اتيوپي هم دومين دولت آفريقايي بود كه با رژيم صهيونيستي روابط ديپلماسي برقرار ساخت، هر چند كه از شركت در رأي گيري براي طرح تقسيم فلسطين امتناع كرده بود. اما ليبريا و اتيوپي تنها كشورهاي آفريقايي بودند كه در جلسه رأي گيري براي طرح تقسيم حضور داشتند.
بنابراين، هرچند اتيوپي به عنوان كشوري پرجمعيت در شمال شرق آفريقا مشغول توسعه شبكه هاي آبياري است اما براي پايان دادن به وابستگي به كمك هاي غذايي خارجيان خواستار افزايش سهم آب خود شده است. ولي در كل با خط مشي سياسي خود در استفاده از آب رود نيل، در جهت صهيونيستي كردن رود نيل گام برمي دارد. زيرا اتيوپي براي مقابله با كشوري كه بيشترين و آخرين مصرف كننده نيل محسوب مي شود و از توان نظامي و سياسي بالايي نسبت به كشورهاي بالادست برخوردار است نيازمند كمك و همكاري رژيم صهيونيستي است.
براين اساس رژيم صهيونيستي نيز متقابلاً از اتيوپي- علاوه بر دستيابي به اهداف موردنظر كه به آن اشاره شد- به عنوان اهرمي در روابط سياسي- نظامي خود با مصر استفاده مي كند و همچنين با افزايش نفوذ خود بر رود نيل شش كشور (مصر، سودان، سومالي، جيبوتي، عربستان و يمن) را ازنظر منابع آبي محاصره كند تا تأمين آب موردنياز طرح از «نيل تا فرات» را به عنوان يك ايده مطرح در گذر زمان عملي كند.
در همين راستا «ديختر» وزير وقت امنيت داخلي رژيم صهيونيستي در اظهارات اخير خود با اشاره به موفقيت پروژه هاي رژيم صهيونيستي در منزوي كردن مصر از جهان عرب و منطقه، گفت: (به حاشيه راندن عراق كم اهميت تر از تداوم منزوي كردن مصر نيست، چه آنكه انزواي قاهره با استفاده از ساز و كارهاي ديپلماتيك به دست آمد، اما انزواي بغداد به تمام ابزارهاي در دسترس كنوني نياز دارد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14