(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(10(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 25 خرداد 1389- شماره 19671

فتنه سبز با فرمول «ائتلاف سفيد»
تهديد ايران هسته اي واقعيت ها و دروغ ها
بيدار باش88
اصلاحيه



فتنه سبز با فرمول «ائتلاف سفيد»

محمد صرفي
آنچه در مسير برگزاري انتخابات دهم رياست جمهوري درسال گذشته اتفاق افتاد، ماجرايي بود كه ريشه هاي آن را در ساليان گذشته بايد جست وجو نمود؛ سناريويي از پيش طراحي شده كه در آستانه انتخابات 22خرداد سال 1388 ظهور و بروز يافت.
بررسي ابعاد اين سناريو كه از آن با عنوان كودتاي مخملين ياد كرده اند، موضوعي است كه در گفت وگو با حسين شريعتمداري مديرمسئول روزنامه كيهان مورد بررسي قرارگرفته است. ساعت از 22 يك روز جمعه گذشته بود كه گفت وگو آغاز شد. در اثناي مصاحبه، اولين نسخه از روزنامه فردا به دست آقاي شريعتمداري رسيد و او طبق سنتي ديرين، صفحه نخست آن را امضاء كرد. وقتي گفت وگو تمام شد كه چيزي به شنبه نمانده بود. شريعتمداري مثل هر شب، سجده شكر بجا آورد. ما تقريبا آخرين كساني بوديم كه روزنامه را ترك كرديم و اين موضوع ظاهرا براي مديرمسئول كيهان يك رويه است.
اين گفت وگو نخستين بار، هفته گذشته در هفته نامه صبح صادق منتشر شده است.
¤ پيش از برگزاري انتخابات در مورد نامزدها و حوادث پس از انتخابات روزنامه كيهان پيش بيني هايي داشت. مثلا درباره نامزد جريان اصلاحات و يا آشوب پس از انتخابات كه به واقعيت پيوست. منبع اين پيش بيني ها كجا بود و بر چه اساسي ارائه مي شد؟
- اين فتنه ريشه در دو دهه گذشته داشت. حركتي بعد از رحلت حضرت امام آغاز شده بود و دوران جنيني و كمون خود را طي مي كرد. درحقيقت اين حركت از وقتي شروع شد كه دشمن در حوزه جنگ سخت مانند حمله نظامي، كودتا، تحريم اقتصادي و از اين قبيل شيوه ها شكست خورد و خود را ناكام مي ديد.
در اواخر سال 68 سران جريانات ضدانقلاب مقيم آمريكا، اجلاسي را برگزار كردند. هماهنگ كننده و برگزاركننده اجلاس «كنت تيمرمن» بود. او مسئول ميز ايران در وزارت خارجه آمريكا بود و بعد هم همين سمت را در سازمان سيا عهده دار شد. «علي اميني» هم در برپايي اين نشست نقش داشت. درباره محتواي اين نشست و مسائل طرح شده، خبري به بيرون درز نكرد، اما چندماه بعد نشستي با همين مشخصات در هامبورگ آلمان برگزارشد. بعدها شخصي به نام «صدرالدين الهي» در مصاحبه اي، محورهاي اين نشست را فاش كرد و مشخص شد نشست هامبورگ ادامه نشست آمريكا بوده است. در نشست هامبورگ سران جريان معاند مقيم اروپا شركت داشتند. البته تعدادي هم از ايران رفته بودند. علتش هم اين بود كه اينها نمي توانستند به آمريكا بروند و اگر مي رفتند شك برانگيز بود و در اروپا راحت تر مي توانستند شركت كنند.
اين نكته را هم بگويم كه استناد ما به حرف هاي «صدرالدين الهي»، به معناي اهميت داشتن او نيست. اينطور بگويم كه نقش او در اين ميان مثل سوراخي در يك بشكه است. اين سوراخ خودش اهميتي ندارد، اما با نشتي كه از آن صورت مي گيرد، محتويات بشكه مشخص مي شود. او مي گويد ما به اين نتيجه رسيديم كه برخورد نظامي و اقدامات خرابكارانه و تروريستي با ايران نه تنها بي نتيجه است، بلكه نتيجه عكس مي دهد و باعث اعتماد بيشتر مردم به نظام و بي اعتمادي بيشتر نسبت به اپوزيسيون مي شود. بعد هم اين جمله معروف را مي گويد؛ فقط با كار فرهنگي مي توان نظام ولايت فقيه را دست بسته تسليم مردان سياست كرد.
از اين پس حركتي خزنده و نامحسوس آغاز مي شود كه همان اوايل ماجرا، رهبر معظم انقلاب از آن به عنوان تهاجم و سپس «شبيخون فرهنگي» ياد مي كنند. اين اصطلاح شبيخون فرهنگي هم ناشي از هوشياري و تيزبيني ايشان است، چون شبيخون در حالت غفلت و بيخبري از دشمن اتفاق مي افتد.
وقتي به راديوهاي بيگانه گوش مي كنيم، ديگر به سراغ سران گروهك هاي معاند نمي روند و اين اشخاص جاي خود را به چهره هاي فرهنگي زاويه دار و مخالف نظام جمهوري اسلامي مي دهند. كم كم برخي بنيادهاي به ظاهر فرهنگي در خارج از كشور شكل مي گيرد و همزمان با فعاليت بنياد كيان در خارج، نشريه كيان در داخل منتشر مي شود. آن زمان ما در دفتر سياسي سپاه بوديم و حدس مي زديم اعضاي اين نشريه با آن بنياد ارتباط دارند، اما در حد حدس بود. تا اينكه يكي از خود اين افراد اعلام كرد بله، بي ارتباط نيستيم. بررسي هاي بعدي ما هم همين را ثابت كرد.
در حقيقت يك چرخش در محور حركت اپوزيسيون بوجود آمده و بيشترين فعاليت آنها از اقدامات ضد امنيتي و سخت متوجه كارهاي فرهنگي شده است. طبيعي است كه گروهكهاي تروريستي تجربه اي دركارهاي فرهنگي نداشتند و اينجاست كه پاي جريانات ديگري به ميان مي آيد و گروه هاي فرهنگي كه تا به حال در حاشيه بوده اند، ميدان دار مي شوند.
حالا به انتخابات و فتنه سال گذشته برگرديم اگر يادتان باشد بعد از اينكه خاتمي با يك چالش واقعي يا شايد هم ظاهري و به قول معروف جنگ زرگري با موسوي، خودش را نامزد انتخابات دوره دهم معرفي كرد، تقريباً همه گروه هاي جريان اصلاحات و حتي برخي از اپوزيسيون خارج از كشور حمايتشان را از او اعلام كردند. اين در حالي بود كه از اول، دو نفر يعني خاتمي و موسوي در اين جريان مطرح و مورد تأكيد بودند. در همين حين، گروه هاي حامي خاتمي شروع كردند به مقاله نوشتن و مصاحبه كردن و انتقاد از موسوي، حرفشان هم اين بود كه حالا كه خاتمي نامزد شده - دو دوره رئيس جمهور بوده، رأي بالا آورده و اين دوره هم شانس برنده شدن دارد - چرا تو رسماً كنار نمي كشي؟ اين اعتراضي بود كه بعدها جريان اصولگرا به زبان ديگري مطرح كرد و از موسوي مي پرسيد اين 20 سال كجا بودي؟ اين اعتراض را اول خود دوم خردادي ها مطرح كرده بودند.
ما همان موقع مطلبي داشتيم در ستون نكته و در آن گفتيم كه خاتمي كانديداي اصلي نيست. علاوه بر نشريات و رسانه هاي جريان اصلاحات، برخي دوستان هم از اين ديدگاه تعجب كردند، چون ظاهراً همه چيز دلالت بر نامزدي خاتمي داشت.
¤ اساس اين نظر شما چه بود؟
- اين نمونه اي است براي سؤال شما كه ببينيم آيا اينها پيش گويي بوده يا براساس داده ها و تحليل ها ارائه مي شده است. من فقط به يك مورد اشاره مي كنم چون مثنوي هفتاد من كاغذ مي شود!
چند سال قبل- در دوره رياست جمهوري خاتمي- در دانشگاه استنفورد آمريكا كنفرانسي با عنوان «آينده ايران و اصلاحات» برگزار شد. در اين كنفرانس از ايران هم كساني بوده اند، اما اسامي آنها اعلام نشد. يكي از شركت كنندگان آن خانم «گيل لاپيداس» بود. وقتي اين خانم مي رود پشت تريبون مي گويد: «شايد خيلي ها از شركت من در اين كنفرانس تعجب كنند، چون متخصص مسائل شوروي هستم.»
اين خانم در سال هاي پاياني اتحاد شوروي، روي اين موضوع كار مي كرده است. البته ادعاي عامليت در فروپاشي شوروي را نمي كند اما به طور ضمني اشاره مي كند.
لاپيداس در توضيحات خود مي گويد؛ ما به اين نتيجه رسيديم كه آقاي خاتمي نقشي شبيه گورباچف دارد و بايد با شخصي نظير يلتسين جايگزين شود. بعد هم تشريح مي كند كه گورباچف قصد داشت با حفظ برخي ارزش هاي كمونيستي، اصلاحات را پيش ببرد. روسيه جديد نياز به شخصي مثل يلتسين داشت كه بدون پايبندي به ارزش هاي روسيه، در پي پيشبرد اصلاحات باشد.
يك هفته بعد روزنامه صبح امروز- وابسته به حجاريان- مطلبي مي نويسد و مي گويد خاتمي اگر بخواهد به خواسته هاي اصلاح طلبان بي توجهي كند، جايش را به يلتسين مي دهيم.
ما خبر اين كنفرانس را از آسوشيتدپرس (خبرگزاري آمريكا) گرفتيم و يادداشتي نوشتم با عنوان «اين خبر را جدي بگيريد». بقيه روزنامه هاي زنجيره اي هم چيزهايي شبيه مطلب صبح امروز مي نوشتند و به ماجرا دامن زدند. ما نوشتيم كه اولا اين حرفهاي روزنامه هاي زنجيره اي مال خودشان نيست و ريشه اش كجاست. بعد هم هشدار داديم و به آقاي خاتمي توصيه كرديم مراقب اطرافيانش باشد.
باتوجه به اتفاقات دوران اصلاحات و ملاقات هاي خارجي خاتمي و مسائلي كه آنجا مطرح مي كرد، تحليلي كه اصلاح طلبان داخلي و دشمنان خارجي از دلايل شكست اصلاح طلبان و رويكرد مردم به جريان اصولگرا داشتند، اينها را كه كنار هم مي گذاشتيم متوجه مي شديم كه نامزد اصلي آنها خاتمي نيست.
¤ پس دنبال يلتسين از نوع ايراني اش بودند؟
- آن موقع كروبي، رضايي، موسوي و احمدي نژاد مطرح بودند. بايد ديد چه كسي مي تواند نقش يلتسين را بازي كند. معلوم بود قطعاً احمدي نژاد و رضايي كه نيستند. كروبي هم كه از اول به عنوان نخودي به بازي گرفته شد و ظرفيت اين نقش را نداشت و خودش هم مي دانست، مي ماند موسوي! با سوابقي كه او داشت مي توانست اين نقش را برعهده بگيرد. پس اين پيش بيني براساس سوابق و پيگيري و رصد رسانه هاي دشمن و نظريات اعلام شده آنهاست.
بعد از آن ما شاهد برخي اظهارات از سوي مدعيان اصلاحات هستيم. كرباسچي مصاحبه كرده و مي گويد ما بايد روي يك نقطه ائتلاف كنيم تا افراد و جريانات هرچه بيشتري را جذب كنيم.
من نمي گويم اين حرف را مستقيماً از جايي گرفته، اما اين همان ديدگاه ريچارد هاس- رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا- است. «جين شارپ» و «مايكل لدين» و «جورج سوروس» هم همين نظر را دارند.
«هاس» به ائتلاف سفيد معتقد است. اين نظريه مي گويد اگر قرار باشد اپوزيسيون نظام روي چند نقطه يا يك خط ائتلاف كنند، هرچه تعداد نقاط محور ائتلاف بيشتر باشد، تعداد جريانات سياسي و شخصيت هايي كه به آن مي پيوندند كمتر مي شود. موضوع كاملا روشن و بديهي است. وقتي قرار به ائتلاف باشد، هرچه نقاط كمتر باشد، شركت كنندگان بيشتر مي شوند چون اختلاف كمتر است. لذا پيشنهاد يك نقطه را مي كند. سوروس هم پيشنهادش همين است.
كرباسچي مي گويد نقطه اشتراك و ائتلاف ما بايد مخالفت با وضع موجود باشد. فعلا عرضي درباره تحليل اين نظر كرباسچي نمي كنم كه آيا منظور وي نظام هم هست يا نه. هر چند فتنه گران نشان دادند دقيقاً مخالفتشان با اصل نظام است و ائتلافشان با نظريات هاس و شارپ شكل گرفته است.
برگرديم به ماجراي پيش از انتخابات و پيش بيني هاي كيهان. وقتي اين جريان اعلام كرد كميته صيانت از آرا تشكيل داده است، معلوم بود همان فرمول انقلاب هاي رنگي است. چون در همه آنها انتخابات موضوعيت داشته و پس از آن ادعاي تقلب مطرح شده است. شواهد نشان مي داد اينها مي دانند با فاصله بسيار رأي نمي آورند و با اين علم به دنبال زير سؤال بردن انتخابات و تدارك آشوب هستند. علي رغم همه ادعاها درباره استقلال نظر و انديشه، اتفاقات براساس يك فرمول كاملا مشخص شده پيش مي رفت.
همان موقع پيش بيني مي كرديم كه اين جريان نياز به نماد دارد. البته باور نمي كرديم كه اينها دقيقاً مانند كودتاهاي رنگي متوسل به يك رنگ شوند. وقتي موسوي رنگ سبز را اعلام كرد، يك نشانه ديگر هم آشكار شد. اينها مي دانستند جامعه مذهبي است پس بايد رنگ و نمادشان هم بومي مي شد.
من در مسجد سيد اصفهان سخنراني كردم و گفتم وقتي قرآن را سر نيزه مي كنند، شال سبز كه ديگر جاي خود دارد. آقايان اعتراض كردند و برخي دوستان هم گفتند تندروي مي كنيد. ولي اساس استدلال همان فرمول بود و خدشه اي به آن وارد نيست.
شما وقتي به طرح ائتلاف سفيد مراجعه مي كنيد مي بينيد همين راه طي شده است. از جريانات مدعي پذيرش قانون اساسي و نظام تا منافقين و حزب دموكرات و سلطنت طلبان و حتي افراد لاابالي هم ائتلاف مي كنند و زير اين پرچم و روي همان يك نقطه جمع مي شوند.
¤ كمي درباره نقطه ائتلاف توضيح مي دهيد؟
- موسوي و خاتمي و برخي ديگر مي گفتند ما دنبال اصلاحات درون نظام هستيم، اما نقطه ائتلافي نمي تواند طوري باشد كه در آن نظام مورد پذيرش و تاييد باشد. اگر اين طور بود كه دشمنان تابلودار نظام هم در آن شركت نمي كردند.
حتي مي بينيم كساني كه دراين ائتلاف شركت دارند كه با اساس اسلام هم مخالف هستند. كار به جايي مي رسد كه اسراييل بي چون و چرا از اين جريان حمايت مي كند. تلويزيون بي بي سي مثل يك ارگان رسانه اي فعال مي شود صداي آمريكا هم به همين شكل. چندي پيش «تامپسون» مدير شبكه جهاني بي بي سي گفت ما به پيشنهاد وزارت خارجه انگليس برخي راديوهاي مان را تعطيل كرديم تا شبكه بي بي سي فارسي را راه اندازي كنيم.
اين نقطه جايي است كه نظام و اسلام مورد تاييد نيست و شركت كنندگان با اين دو مولفه مشكل دارند و مخالفند ما اين پيش بيني را با احتياط مطرح مي كرديم چون هنوز حركت هايي مثل 13 آبان، روزه خواري علني، شعار به نفع آمريكا و اسراييل، پاره كردن عكس امام(ره) و بي حرمتي به عاشورا و امام حسين(ع) پيش نيامده بود.
براساس اين فرمول جريان بازنده و برانداز پس از انتخابات و اعلام نتايج بايد دست به آشوب بزند. تيتر اول ما سه روز قبل از انتخابات اين بود؛ تدارك آشوب هاي خياباني بعد از انتخابات.
موسوي ساعت 11 شب 22خرداد كه هنوز رأي گيري كاملا تمام نشده، اعلام پيروزي مي كند. خيلي ساده انديشانه است كه فكر كنيم اينها عددي هستند، اينها عروسك هاي خيمه شب بازي اين ماجرايند.
پس ما غيب گويي نكرديم و براساس فرمول حركت دشمن حركت ها را پيش بيني كرده بوديم. البته اين روند پيش بيني با حماقت آنها هم مربوط بود كه سعي داشتند كاريكاتوري از يك انقلاب را درست كنند. مثل طرح شعار الله اكبر كه بعد با مخالفت رو به رو شد. يكي از اين ضدانقلاب ها نوشت فكر نكنيد ما ابلهيم، ما اين شعارها را مي فهميديم، اما سكوت كرديم. براي مصلحت جريان فتنه سكوت و همراهي مي كردند. بعد هم كه ديديم حتي آموزش نمازجمعه هم دادند!
¤ آقاي شريعتمداري، بدون شك اين فتنه گذشته از تمام خسارات و هزينه هايش، فوايد و بركاتي هم داشت، نظر شما در اين مورد چيست؟
- دراولين شماره كيهان بعد از نوروز يك يادداشتي در همين مورد داشتم و به بركات آن اشاره شد. آغازش اين بود كه فرض كنيد كه با آگاهي بوجود آمده طي اين مدت، اگر به پيش از انتخابات بازگرديم و دو راه پيش روي مان باشد كدام را انتخاب مي كنيم؟ راه اول برگزاري انتخابات بدون حوادث پيش آمده و راه دوم همين جرياني كه پيش آمد.
هر آدم عاقلي راه دوم را انتخاب مي كند. اين فتنه جريان نفاق جديد را برملا كرد و به همه شناساند. بزرگترين مشكل درباره منافقين پوشيده بودن حركت آنان است. در سوره توبه آيه اي هست كه مي فرمايد منافقين مي ترسند آيه اي نازل شود و چهره آنها برملا گردد. اين جريانات مانند آيه اي نازل شده بود و نقاب ها را كنار زد. بركتي كه خداوند تبارك و تعالي نازل فرمود.
چقدر بايد هزينه كرد تا جرياني را كه غرب سالها روي آن سرمايه گذاري كرده است، شناسايي و افشا كنيم و از بين ببريم؟ هزينه اي كه ما در اين جريان داديم در برابر دستاوردها هيچ است.
آيه104 سوره نساء مي فرمايد اگر در اين مسير حزني ديديد و دردي متحمل شديد، طرف مقابلتان خيلي بيشتر متحمل درد شده و در عين حال شما خدا را داريد كه آنها ندارند. مقام معظم رهبري فرمودند: اگر شما يك مشت خورديد علتش اين است كه 10مشت به دشمن زديد»!
در اين ماجرا اقتدار نظام اسلامي به جهان ثابت شد. كمترين اقداماتي از اين قبيل باعث ساقط شدن خيلي از نظام ها شده و مي شود. در اينجا ما ضعف دشمن را مي بينيم. حماسه 9دي و 22بهمن را ديديم.
بركت ديگر اينكه، ماجراهاي صدر اسلام زنده شد. برخي اتفاقات تلخ صدر اسلام تكرار شد. با اين تفاوت كه مردم بر خلاف آن دوران ايستادند و از حق دفاع كردند. اين كه امام(ره) مي فرمايند مردم ما از مردم صدر اسلام بهترند همين جاست. رسول خدا نماز جمعه مي خواندند كه جار زدند كاروان تجاري آمده است. برخي نماز را رها كردند و رفتند دنبال تجارت كه آن آيات سوره جمعه نازل شد. حالا شما نماز جمعه تهران را ببينيد. من خودم آنجا بودم كه بمب گذاري كردند. تكه هاي بدن شهدا روي ما پاشيد. در ركعت دوم نماز عصر، جنگنده هاي عراقي آمدند. ضد هوايي ها شروع كردند به آتش. هيچكس تكان نخورد. امام جمعه مقام معظم رهبري بودند كه همان شب حضرت امام(ره) از ايشان و مردم و آن نماز جمعه تقدير كردند.
حضرت امير چقدر در نهج البلاغه از مردم عصرش گلايه و شكايت مي كند. تابستان به بهانه گرما و در زمستان به بهانه سرما از جهاد مي گريختند اما نوجوانان ما دست در شناسنامه شان مي بردند تا بتوانند جبهه بروند.
يك بركت مهم ديگر طلوع دوباره حضرت امام بود. انديشه ها و آرمان هاي ايشان بار ديگر در متن توجهات قرار گرفت. خيلي ها انگشت حسرت گزيدند كه چرا غافل بودند و خيلي ها هوشيار شدند.
بركت ديگر اينكه انقلاب و رخدادهاي آن بي واسطه در برابر چشم نسل جوان قرار گرفت؛ نسلي كه دشمن و ترفندهايش را نديده و نمي شناخت، با آنها روبرو شد و عينا شناخت پيدا كرد. بصيرت مردم بخصوص جوانها رشد پرشتابي يافت.
در عرصه ادبيات سياسي مي بينيم تا اتفاقي مي افتاد به طرق مختلف و با قالبهاي گوناگون تفسير و تحليلش منتشر مي شد. مثلا خيلي وقت ها به صورت شعر در پيامك ها.
¤ به عنوان سؤال آخر بفرماييد نقش مقام معظم رهبري را در مديريت اوضاع و مهار فتنه چگونه ارزيابي مي كنيد؟
-بايد بگويم نگاه و مديريت معظم له در اين جريان حقيقتا و دقيقا علي وار بود. وقتي سخن مي گفت، گويي حضرت امير بر منبر خطبه مي خواند. وقتي تحليل مي كرد تمام ريزه كاري ها را چون تابلويي در برابر چشم مردم قرار مي داد. ايشان در اين جريان پيش بيني هاي خيلي دقيقي داشتند. علي رغم همه فشارها از اصول به هيچ عنوان عقب نشيني نكردند. در عين حال كه اوضاع فتنه آميز را مديريت كردند، منحرفين را به راه صلاح دعوت مي كردند. دشمن خيلي سعي داشت اين فتنه را بحراني براي جمهوري اسلامي معرفي كند، اما ايشان با صلابت اين موضوع را رد كرد.
وقتي جنگ شد شما مي دانيد ارتش در حال احيا بود، سپاه داشت جان مي گرفت، چند كودتا، درگيري در مناطق مختلف، حتي جاي مهمات خودمان را نمي دانستيم كجاست. در اين وضع حضرت امام(ره) فرمود چيزي نشده! ديوانه اي آمده و سنگي انداخته و فرار كرده است!
مقام معظم رهبري هم در برابر فتنه همين مشي را داشتند. اسناد منتشر شده از سوي خودشان نشان مي دهد، نه فتنه گران داخلي و نه اربابان خارجي شان تصور نمي كردند ايشان اينچنين با صلابت و هوشمندي برخورد كنند. اينجاست كه فرموده اند؛ از ذات مومن بپرهيز كه او با نور الهي نگاه مي كند.
در پايان بايد بگويم، اين هم يكي ديگر از بركات فتنه اخير بود كه همگان با دل و جان فهميدند؛ خامنه اي خميني ديگر است.

 



تهديد ايران هسته اي واقعيت ها و دروغ ها

حسين بابايي- علي قاسمي
30 سال پيش، زماني كه در ايران، يك رژيم ديكتاتور بر سر قدرت بود تصميم آمريكا و سران كشورهاي غرب بر اين بود كه با ايران همكاري اتمي داشته باشند و موضوع برخورداري ايران از انرژي اتمي به عنوان يك نياز مسلم براي كشور برآورد مي شد. از اين رو برنامه هسته اي ايران با امضاي قرارداد همكاري با آمريكا در 1957 آغاز شد.
در سال 1967 يك شركت آمريكايي(ATVIF) به راه اندازي مركز تحقيقات هسته اي تهران اقدام نمود و پيگيري انرژي هسته ايران در پي انتشار مطالعه اي در سال 1973 شتاب گرفت. در اين سال ايران قراردادي با بنياد پژوهشي استنفورد آمريكا(Stanford research institute) ياSRIمنعقد كرد كه طي آن اين مركز پژوهشي وابسته به دانشگاه استنفورد، مجري تحقيق و ارائه چشم اندازي ميان مدت در ابعاد اجتماعي، اقتصادي و صنعتي براي توسعه ايران شد. بنياد استنفورد نهايتاً در يك مطالعه 20جلدي كه تحت عنوان (SRI Report)به ايران ارائه كرد، پيشرفت صنعتي و اقتصادي ايران را متكي به توليد 20هزار مگاوات برق تا سال 1995 و راه اساسي توليد اين مقدار برق را از طريق تأسيس نيروگاه هاي هسته اي در ايران قلمداد كرد.
در واقع در اين مطالعه نياز ايران به انرژي هسته اي پيش بيني و ساخت نيروگاه هاي هسته اي با توان توليد 20 هزار مگاوات تا پيش از سال 1994 پيشنهاد شده بود. براين اساس، طرح هايي براي ساخت 20 نيروگاه برق هسته اي در سراسر كشور تهيه شد. قراردادهاي بيشماري براي ساخت نيروگاه هسته اي و تربيت دانشمندان هسته اي ايران با شركت هاي مختلف غربي منعقد شد. كشورهاي غربي در مناقصات طرح هاي هسته اي با يكديگر رقابت مي كردند.
شركت آلماني(werk union Kraft) از زيرمجموعه هاي زيمنس ( AG ) قرارداد ساخت 2 راكتور هسته اي در نيروگاه بوشهر در سال 1974 نصيب خود كرد و عمليات ساخت آن را در آگوست 1975 آغاز كرد. همان سال، ايران قراردادي با يك شركت فرانسويFrumutome) فراماتوم) براي ساخت 2 راكتور 950 مگاواتي را در دارخوين (شهري در جنوب اهواز) امضا كرد.
قرارداد قابل تجديد خريد هسته اي در سال 1974 و 1975 با ايالات متحده و فرانسه منعقد شد. ايران به علاوه سهمي 10درصدي از كارخانه غني سازي اورانيوم يوروديف خريد كه در اين قرارداد امكان افزايش سهم ايران ظرف سال هاي بعد تا 15 درصد درنظر گرفته شده بود. در سال 1976 ايران نسبت به كسب فناوري غني سازي اورانيوم ابراز علاقه كرد و آفريقاي جنوبي با عرضه كيك زرد به ايران موافقت و آمريكا نيز اقدام كرد.
براساس يادداشت تصميم امنيت ملي شماره 292 به تاريخ 22 آوريل 1975 رئيس جمهوري آمريكا تصميم گرفت اجازه تبديل مواد هسته اي آمريكا را به سوخت هسته اي در ايران صادر كند. همين سوخت قرار بود به مصرف راكتورهاي ايران انتقال و به كشورهاي ثالثي كه آمريكا با آنها روابط دوستانه دارد برسد از اين رو يك كارخانه چندمليتي در ايران پيش بيني شده بود.
جمهوري فرانسه نيز بر همكاري اتمي با آن رژيم تا سطح عالي مورد قبول و توجه اقدام نمود و آن سال ها فرانسويان نه تنها از خود درباره اهداف برنامه اتمي شاه سؤال نمي كردند، بلكه معتقد بودند ايران بايد به عنوان يك اقتصاد، مكمل در زمينه همكاري هاي هسته اي انتخاب شود. از اين رو زمينه مشاركت ايران در فراماتوم و سپس اورديف را پيشنهاد كرده و حتي به ميزباني از شاه تا عمق پايگاه هسته اي خود در ساكلي مبادرت كردند و هيچ دغدغه نداشتند كه همكاري در زمينه هسته اي (حتي نظامي) با يك ديكتاتور چه تبعاتي مي تواند داشته باشد.
سال ها بعد هنگامي كه مردم ايران در جستجوي عدالت به عمر نظام ديكتاتوري پايان دادند و با الهام از اصول عاليه اسلام بنيان يك نظام جمهوري را با شعار استقلال و آزادي كه خود بخشي از شعار انقلابيون فرانسه قرن نوزدهم و اصول جمهوري پنجم فرانسه بود پي افكندند، همكاري هاي توسعه اي متوقف شد و فصول كتاب روابط بدان حد سياه شد كه تسليحات آمريكايي، فرانسوي و غربي سخاوتمندانه در اختيار ديكتاتوري بزرگ ديگري به نام صدام قرار داده شد تا با آن مردم بي دفاع شهرهاي ايران را مظلومانه هدف قرار دهد بلكه بخشي از ميراث شكوهمند تاريخي كشوري كهن چون «پارس» را نيز با سلاح غربي نابود سازد.
درواقع با شكل گيري جمهوري اسلامي ايران اشتياق به برنامه هسته اي ايران ناگهان روند معكوس گرفت. همان دولت ها و مقاماتي كه برنامه هسته اي ايران را تشويق مي كردند. شروع به زير سؤال بردن نيازايران به انرژي هسته اي و آن كردند. هنري كيسينجر، وزير اسبق خارجه آمريكا سال 2005 در روزنامه و اشنگتن پست نوشت «انرژي هسته اي براي يك كشور بزرگ توليدكننده نفتي مانند ايران اتلاف منابع است». اين درحالي است كه 30 سال قبل هنگامي كه كيسينجر وزير خارجه دولت جرالدفورد بود اعتقاد داشت به كارگيري انرژي هسته اي هم نيازهاي فزاينده اقتصادي ايران را برطرف خواهد كرد و هم منابع باقي مانده نفت ايران را براي صدور يا تبديل به پتروشيمي آزاد خواهد كرد.
به عبارت ديگر دولت هايي كه تا ديروز دستيابي به انرژي اتمي را به عنوان نياز اصلي ايران مي دانستند و هنوز جوهر امضاي قراردادهايشان خشك نشده بود با بهانه هاي كذايي و دروغين نه تنها اين نياز اساسي ملت ايران را نفي كردند، بلكه در انجام قراردادهايي كه براساس آن مكلف به انجام وظيفه خود در ساخت و ساز نيروگاه هايي اتمي در ايران بودند كوتاهي نمودند و دستيابي به آن را براي ملتي كه خود قرباني جنگ افروزي هاي اين دولت ها بوده است به عنوان تهديد صلح جهاني و تهديد عليه امنيت جهان مطرح نمودند.
از اين رو با توجه به رفتار دوگانه و متناقض آمريكا و كشورهاي غربي نسبت به حقوق مسلم ملت ايران دشمني با پيشرفت ايران بيش از پيش مشخص مي گردد كه باتوجه به نبود هيچ شواهدي مبني بر وجود برنامه توليد و گسترش سلاح هاي هسته اي در ايران، آمريكا و متحدانش با ايجاد عمليات رواني تلاش فراواني به دنبال تحقق «پروژه ايران هراسي» بوده و اين موضوع نيز با هدف جلوگيري از رسيدن ايران به قله هاي پيشرفت دانش و توانمندي در عرصه هاي مختلف ازجمله برنامه صلح آميز هسته اي ايران مي باشند.
در همين راستا در ژوئن 2005، برونوپلاود- معاون پيشين البرادعي- توسط اطلاعات واخوانده شد و از وي پرسيده شد كه آيا ايران قصد ساخت بمب هسته اي را دارد يا نه، او پاسخ داد: «تصور من اين است كه نه، نظر من مبتني بر اين واقعيت است كه ايران با صدور اجاره بازرسي سرزده از سوي آژانس در دسامبر 2003 وارد قمار بزرگي شد. اگر ايران يك برنامه نظامي داشت به آژانس اجازه نمي داد پروتكل الحاقي براي آنها ارائه كند. آنها نمي بايست اين كار را مي كردند». نياز ايران، توليد قدرت هسته اي واقعي است.
از اين رو اين واقعيت براي مزاج كشورهاي غربي به ويژه آمريكا و صهيونيزم بين الملل بسيار تلخ و از اين رو با تبليغات و هياهوي رسانه هاي دست به ساخته و پرداخته كردن اتهامات بي پايه و اساس در مورد امكان استفاده نظامي ايران از اين برنامه صلح آميز هستند و به رغم سابقه ايران، كارزاري گسترده براي تكميل پروژه ايران هراسي و نشان دادن ايران به عنوان تهديدي براي ثبات منطقه و صلح و امنيت بين الملل مي باشند كه با دروغي بزرگ به دنبال ايجاد تصويري غيرواقعي از ايران هسته اي مي باشند.
اين درحالي است كه جمهوري اسلامي ايران تنها كشوري نيست كه برنامه هسته اي دارد و فهرست بلندبالايي از كشورهاي داراي برنامه هسته اي را مي توان اشاره نمود. آرژانتين- آلمان- آمريكا- اسپانيا- انگليس- اسلووني- آفريقاي جنوبي- اوكراين- بلژيك- بلغارستان- برزيل- پاكستان- چين- چك- ژاپن- روسيه- روماني- سوئد- سريلانكا- كره جنوبي- كره شمالي- ليتواني- هلند و هند ازجمله كشورهايي هستند كه رسماً در زمينه نظامي و غيرنظامي هسته اي فعاليت مي كنند و اين درحالي است كه رژيم صهيونيستي و برخي ديگر از كشورها بي آنكه مطرح شوند، برنامه هاي پنهان هسته اي دارند. ايران از قديمي ترين كشورهاي عضو پيمان عدم اشاعه هسته اي(NPT) است و تعهدات پيمان را در عدم انحراف هسته اي رعايت كرده و صرفاً به فعاليت هاي صلح آميز هسته اي مشغول است و با اين وجود متأسفانه دچار اين چنان فضاي سنگين تبليغاتي ساخته شده توسط رسانه هاي صهيونيستي شده است. در جهاني كه 31000 كلاهك هسته اي جنگي وجود دارد و 14000 عدد از آنان آماده شليك هستند و 441 نيروگاه هسته اي كه مي تواند اورانيوم مناسب ساخت سلاح هسته اي توليد كند، پرونده فعاليت هاي صلح آميز هسته اي ج.ا.ا موضوع امنيتي شده و به شوراي امنيت سازمان ملل گزارش مي گردد.
از اين رو مقام معظم رهبري نيز ادعاي تلاش ايران براي توليد سلاح هسته اي را يكي ديگر از تهمت هاي دروغ و ناروا عليه نظام اسلامي برشمرده و در اين باره مي فرمايند: «جمهوري اسلامي ايران براساس عقيده اسلامي و به صورت مبنايي توليد سلاح هسته اي و استفاده از آن را ممنوع مي داند و بر اين عقيده خود ايستاده است و اين مطلب را مسئولان آمريكايي نيز مي دانند ولي در عين حال اين تهمت را در چارچوب سياست ايران هراسي تكرار مي كنند.» (در ديدار مسئولان نظام و سفيران كشورهاي اسلامي،
29/6/1388)
دستگاه هاي اطلاعاتي غرب و تحليل گران واقع بين نيز به اين جمع بندي در خصوص صلح آميز بودن فعاليت هاي هسته اي ج.ا.ا رسيده اند و آژانس بين المللي اتمي نيز، نظامي بودن برنامه هسته اي ايران را تأييد نكرده است. درواقع آن چه منافع نامشروع غرب را تهديد مي كند سلاح نيست زيرا آنها سلاح هايي به مراتب قوي تر دارند و در يك مسابقه سيستماتيك آنان موفق تر خواهند بود. اما آن چه آمريكا و غرب از آن واهمه دارند توانمندي و ظرفيت است كه يك ملت را از وابستگي به آنها مي رهاند. چراكه ايران غيرنيازمند به آمريكا و غرب منافع نامشروع سلطه گران را به جهت ذات استقلال طلب خود به چالش مي كشاند.
در يك مطالعه تحقيقي از سوي كارشناسان نتايجي تحصيل گرديده است كه حاكي از اين موضوع مي باشد كه تا چند دهه آينده ذخاير فسيلي به اتمام خواهد رسيد و انرژي مصرفي موردنياز در آينده از كشورهاي صاحب فناوري هسته اي تأمين خواهد گرديد و اين كشورها به عنوان قطب هاي توليدكننده انرژي دنيا مطرح و نيازمندي انرژي دنيا را تأمين خواهند نمود. از اين رو با توجه به اينكه جمهوري اسلامي ايران نيز جزء چند كشور معدود صاحب فناوري هسته اي است و با ادامه فعاليت هاي هسته اي خود در آينده به عنوان يكي از قطب هاي تأمين كننده سوخت هسته اي براي مصرف انرژي منطقه اي و جهاني مطرح خواهد گرديد؛ اين مسئله براي آمريكا و سياست هاي صهيونيست بين الملل غيرقابل قبول و پذيرش مي باشد. از اين رو ازجمله دلايل بسياري از جوسازي هاي سياسي ورواني آمريكا و كشورهاي غربي در مسئله هسته اي ايران و ايجاد پروژه ايران هراسي در راستاي ممانعت از پيشرفت و جلوگيري از رسيدن ايران به اين جايگاه و رتبه علمي و توانمندي حقيقي خود در منطقه مي باشد چراكه ايران پس از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامي در علوم مختلف دستاوردهاي بسياري داشته است كه باتوجه به دوره هشت ساله جنگ تحميلي و همچنين تهديدات سياسي واقتصادي مختلف، اين موضوع براي آمريكا و متحدانش غيرقابل محاسبه و ارزيابي بوده است و از اين رو با همه اين فشارها و تحميل هاي غيردموكراتيك و غيرانساني، موج آزادي خواهي و استقلال طلبي با صدور، حضور و همكاري انقلاب اسلامي ايران در كشورهاي آمريكاي لاتين و كشورهاي فرامنطقه اي ناكامي آمريكا و صهيونيزم بين الملل را در ادامه سياست هاي ايران ستيزانه خود به دنبال داشته است و همين مسئله حقيقت مخالفت اين كشورها در دستيابي ايران به توسعه فناوري صلح آميز هسته اي را آشكار مي سازد.
در همين راستا يكي از لابي هاي معروف صهيونيستي در آمريكا با ارسال نامه اي به وزراي خارجه 32 كشور جهان خواستار اقدام شديدتر عليه برنامه هسته اي صلح آميز ايران شدند «كميته يهوديان آمريكا» كه از مراكز مهم صهيونيست ها در اين كشور است با ارسال نامه به وزراي امور خارجه 27كشور عضو اتحاديه اروپا و كشورهاي استراليا، كانادا، ژاپن، نروژ، سوئيس از دولت هاي اين كشورها خواسته تا اقدامات بيشتري را عليه برنامه هاي هسته اي ايران انجام دهند. در اين نامه كه در 8 ژانويه 2007 ارسال شد كميته يهوديان مدعي شده است كه همچنان نگران تهديد حكومت ايران براي امنيت و صلح بين المللي و تلاش ايران براي دستيابي به تسليحات هسته اي است. اين مركز صهيونيستي علاوه بر تهديد خواندن ايران براي صلح و امنيت بين المللي از كشورهاي دريافت كننده نامه خواسته است اقدامات بيشتري ازجمله متوقف كردن تمامي روابط تجاري با ايران و عدم سرمايه گذاري در بخش نفت اين كشور را براي متوقف كردن برنامه هسته اي ج.ا.ا انجام دهند.
به نوشته روزنامه وال استريت ژورنال: «تهديدخيزي ايران براي آمريكا به نوعي برچسب ديپلماتيك بدل شده است... كه با آن ائتلافي با هدف كمك به التيام نه فقط عراق بلكه لبنان و مناقشه فلسطين در كنار هم قرار گيرد.»
بر همين اساس دولت آمريكا در جهت ايجاد مانع در مسير رسيدن ايران به انرژي صلح آميز هسته اي در تلاش براي دروغگويي، جعل و دستكاري شواهد براي ايجاد ترس در سطح ملي و جهاني است. براساس مقاله سيموسهوش در نوامبر 2006 «سيا تا به حال شواهد مقتضي دال بر وجود برنامه هسته اي ايران نيافته است كه به موازات عمليات غيرنظامي باشد.» وي افزوده است: كه «كاخ سفيد با اين يافته سيا، سرناسازگاري گذاشته» و ممكن است بكوشد «مانع از گنجاندن ارزيابي سيا در گزارش برآورد اطلاعاتي ملي در مورد توانايي هاي هسته اي ايران شود». زيرا اين يافته برنامه ريزي دولت آمريكا را براي تحقق پروژه ايران هراسي ناكام خواهد گذاشت. تلاش براي دستكاري برآوردهاي اطلاعاتي به منظور كمك به برخي از سياست هاي ضدايراني چيز جديدي نيست. در سال هاي قبل نيز در همين راستا سيا، در نوامبر 1992 پيش نويس برآورد اطلاعات ملي را تدوين كرد كه در آن نتيجه گيري شده بود ايران مي تواند تا سال 2000 به سلاح هسته اي برسد و به همين شكل سالهاست اسرائيلي ها پيش بيني مي كنند كه «ايران ظرف 3 تا 6 ماه از نقطه بدون بازگشت خواهد گذشت.»

 



بيدار باش88

آرتميس پارسا
انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري اسلامي ايران بي شك يكي از عظيم ترين و بزرگترين انتخابهاي شكل گرفته در تاريخ بشر امروز است. با نگاه نصابهاي شركت در انتخابات در كشورهاي غربي و شرقي مي توان به روشني دريافت كه حضور 85 درصدي مردم در انتخابات 88 يك حماسه ملي و جشني بزرگ است. در واقع مردم ايران نشان دادند كه همچنان ركورددار مردمي ترين نظام دنيا را دارا بوده و به آنان كه علي رغم ادعاي دموكراسي كمتر از 40 درصد از مردمشان در انتخابات شركت مي كنند درس مردمسالاري دادند.
اما آنچه كه ما در اين مقال بدان مي پردازيم نه از حيث عظمت اين واقعه بزرگ است كه پرواضح است كه قدر و منزلت آن بر كسي پوشيده نيست بلكه انتخابات 88 درسهاي فراواني را براي اقشار مختلف دربرداشت. درسهايي كه منابع و امتحانات آن بسيار گران بر همگان تمام شد و نتايج ذي قيمتي را دربرداشت.
مردم ايران به عنوان ملتي كه بنا به وعده رسول خدا(ص) در آخر زمان دين خدا را ياري مي كنند همواره مورد آزمايشات سخت الهي قرار گرفته اند برخي از اين آزمايشات چنان صعب و دشوار بوده كه يكي از آنها كافي است تا ملتي را سرنگون كند اما اين ملت قهرمان با پشتوانه ايمان و بصيرت و همت خود از تمامي آنها سربلند بيرون آمده و انگشت تعجب را بر دهان جهانيان گذارده است و ثابت نموده است كه لياقت رهبري جنبش مستضعفان عليه زورگويان و مستكبرين را دارد و خواهد داشت. كارنامه 30 ساله پس از انقلاب مردم همواره نشان داده كه مردم هميشه جلوتر از زمان خود حركت كرده و هرگاه دشمن پيش بيني مي نمود كه با برنامه ريزي و صرف هزينه هاي هنگفت و از همه مهمتر ايجاد شبهه و فضاي مه آلود مي تواند مردم ايران را فريب دهد به ناگاه برخلاف همه پيش بيني هاي آنها اين ملت همگان را كيش و مات نموده است. به واقع اگر به خاطر احتياط نخواهيم نمره 20 را به اين مردم بدهيم قطعا و بدون شك نمره آنها 75/19 خواهد بود و ان شاءالله با ظهور حضرت حجت و قيام انسان كامل بر عليه جهان كفر و نفاق باز هم اين مردم غيور نشان خواهند داد كه هرگز دين خدا را تنها نخواهند گذاشت.
و اما خواص؛ براي خواص و نخبگان سياسي و فرهنگي كشور نيز عرصه هاي مختلفي در طول اين سي سال پيش آمد كه شايد بي اغراق بتوان گفت كه لحظه لحظه آن با امتحانات سختي همراه بود در واقع علاوه بر آنچه بر مردم پيش مي آمد خداوند متعال امتحانات جداگانه اي از ايشان گرفته است در واقع به دليل جايگاه مسئوليتي كه نخبگان كشور دارند ابتلائاتشان نيز به مراتب سخت تر و خطر سقوط شان نيز بيشتر است. برخي نخبگان و خواص برخلاف مردم در مقاطع حساس انقلاب و با وجود روشن بودن راه از امتحانات الهي به تعبير مقام معظم رهبري رفوزه شدند. اين افراد برخي حتي سالهاي بسياري از عمر خود را صرف مبارزه با رژيم ستمشاهي نمودند و براي تحقق آرمانهاي مردم و امام و انقلاب متحمل رنجها شدند و به فرموده رهبر معظم انقلاب مايه غمگساري است كه افرادي كه نان انقلاب را خوردند و اعتبار خودشان را از انقلاب دارند امروز به ارزش هاي انقلاب پشت كرده و حتي بر صورت انقلاب پنجه مي كشند.
انتخابات 88 در واقع نوعي زنگ خطر براي دلسوزان انقلاب بود رهبر فرزانه انقلاب در يكي از بيانات خود فرمودند: انتخابات 88 ثابت كرد كه حتي در اوج قدرت نيز ممكن است دشمن به ما لطمه بزند لذا بايد هميشه بيدار بود. روي سخن با دلسوزان انقلاب و حاميان حريم انقلاب و ولايت است كه از وقايع سال 88 درس گرفته و بيدار باشند كه دشمن شبانه روز در حال تلاش براي لطمه زدن به شجره طيبه انقلاب اسلامي ايران است و در اين راه از تمام ابزار خود استفاده مي كند لذا بايد از اين خمودگي و روزمرگي بيدار شده و مراقب بود تا تعابير افراد سرسپرده و ضعيف النفس در خصوص توهم توطئه باورمان نشود و به جاي پرداختن برخي به كارهاي فرعي و كم اثر، بايسته است نيروهاي ارزشي و در رأس آنها بسيجيان عزيز تقويت تربيتي، معنوي و فكري شوند كه انتخابات 88 ثابت نمود آن جمله پير فرزانه جماران را كه اگر سپاه (و بسيج) نبود كشور نبود.

 



اصلاحيه

در مقاله «نگاهي مستند به داستان اهلان و نااهلان»، مورخ 23خرداد89، در پانوشتهاي شماره 9 و 10، جمله ذيل از قلم افتاده است كه بدينوسيله اصلاح مي شود.
«برگرفته از مقاله دكتر سيداحمد رهنمائي تحت عنوان: غرب از آمدن چه كساني خوشنود است؟»
http://www.anmardamad.blogfa.com

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(10(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14