(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 7 تير 1389- شماره 19680

تحليل حضرت زينب (س) در باره عاقبت بدكاران در دنيا



تحليل حضرت زينب (س) در باره عاقبت بدكاران در دنيا

علي رجب زاده
بي گمان براي بيشتر مردم تحليل وقايع در هنگامه رخدادها سخت و دشوار است. زماني كه همه چيز بر امري دلالت مي كند كه پديده غالب است، نمي توان از جبر گفتماني خارج شد و تحليلي بيرون از گفتمان چيره ارايه نمود، مگر آن كه شخص از اهل بصيرت باشد و از پس پرده هاي ضخيم گفتمان غالب پديده، حقايق را به درستي ديده و برپايه درك درست حقايق، رخدادهاي كنوني را تجزيه و تحليل كرده و توصيه هاي مناسب ارايه نمايد.
از جمله كساني كه اين گونه هستند، راسخون در علم مي باشند كه فشار سهمگين متشابهات را به كناري مي زنند و حقيقت تاويلي را آشكار مي سازند و مردم را از بحران شك و ترديد بيرون مي برند و دستگير مأمنان مي شوند.
حضرت زينب(س) در بحبوحه فتنه اموي و در اوج قدرت يزيد و يزيديان، نشان داد كه وي نيز يكي از راسخون در علم است كه متشابهات قدرت يزيدي و گفتمان غالب نظريه سفياني نتوانست وي را گمراه نمايد، بلكه با تلحيل درست وقايع و رخدادهاي عصر يزيدي، توانست سرانجام اين گفتمان و حركت حكومت باطل اموي را تبيين كند و چراغي روشن در برابر مردم عصر خود بگشايد و برخلاف ظاهر چيره و پيروز، سرانجام شوم و شكست نهايي دولت فاسد و باطل اموي را پيش بيني كند.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با نگاهي به تحليل حضرت زينب(س) درباره عاقبت گفتمان اموي و يزيدي، نشان دهد كه چگونه راسخون در علم مي توانند به سبب بصيرت خويش، راهنماي امت و مردم براي عبور از بحران فتنه ها باشند و پيروي از آنان تا چه اندازه مي تواند خط روشن هدايت را همواره زنده و روشن نگه دارد و مأمنان را راهنماي كامل باشد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
تأويل و تحليل راسخون از رخدادها
به نظر مي رسد دانش تحليل رخدادها از فرمول ساده اي پيروي مي كند كه با نگاهي به متغيرات و عوامل تأثيرگذار دروني و بيروني مادي به دست مي آيد اين در حالي است كه بسياري از تحليل ها ناتوان از درك درست واقعيت ها و تبيين توصيه هاي مناسب است.
كساني كه در دانش تحليلي علوم سياسي دستي دارند، با توجه به متغيرات مادي و اسباب ظاهري به تبيين و تحليل و در نهايت توصيه هايي خاص اقدام مي كنند. از نظر انديشمندان علوم سياسي همه چيز قابل تجزيه و تحليل مادي بوده و توصيه هاي ارايه شده نيز كامل و واقع بينانه است. رشته هاي علوم انساني برپايه تفكر مادي گرايانه غربي همگي از اين فرمول ساده پيروي مي كنند. هر چند كه در ظاهر، متفكران غربي كه اصول و مباني اين رشته ها را پي ريخته اند، انسان هاي خداباور و مؤمني هستند ولي با نگاهي به كنه تفكر ايشان نسبت به خداوند به آساني دانسته مي شود كه آنان اصولاً خداوند را پروردگار جهانيان نمي شمارند بلكه آفريدگاري است كه خلقتي داشته و در نهايت كار را به قوانين ثابتي سپرده است كه بي نظارت خداوندي و يا نظارت كلي او، مديريت جهان را به عهده گرفته است. بر اين اساس، اين قوانين ثابت است كه بر جهان و حتي خداوند حكومت مي كند و خداوند نيز نمي تواند بيرون از دايره قدرت و حكومت قوانين ساخته شده خودش عمل كند.
براساس اين مباني و اصول، همه چيز در آزمايشگاه قوانين مادي و حسي قابل شناسايي و تحليل و تبيين است حتي اگر اين مسايل و موضوعات مرتبط به انساني باشد كه خود رفتاري شگفت و غير قابل پيش بيني دارد. براين اساس در تحليل هاي دانشمندان و انديشمندان غربي، هرگز اثري از اسباب غيرظاهري و غير مادي ديده نمي شود و مسأله اي به نام امدادهاي غيبي و تصرفات فرامادي معنا و مفهومي ندارد و تحليل هاي آنان در علوم سياسي و رفتاري و اجتماعي همواره بر مدار قوانين مادي و ظاهري صورت مي گيرد. البته چنان كه بارها و بارها ديده شده و تجربه گرديده است، اين تحليل ها هر چند كه دوره كوتاهي را تحت پوشش خود قرار مي دهد، ولي نسخه اي هم چون مسكن هاي دردهاي بي درمان و يا سخت درماني است كه بيمار را تنها فريب مي دهد و دردش را به صورت موقت آرام مي كند.
كراراً شده كه تحليل هاي برخاسته از اين شيوه ماديگرايانه نتوانسته است دردهاي جامعه را درمان كند، چنان كه در مساله اقتصادي راهكارها و نسخه هاي اين دانشمندان، مقطعي از اقتصاد را پيش مي برد ولي ناگهان چون دملي مي تركد و هم جامعه را به قهقهرا مي برد و هم ده ها درد ديگر را نيز ايجاد مي كند.
در انقلاب اسلامي ايران همين شيوه تحليل ماديگرايانه نتوانست پيش بيني دقيقي داشته باشد و يا در مسأله جنگ تحميلي سرمايه داري و استكبار جهاني عليه ايران نيز شاهد آن بوديم كه دشمن براساس تحليل هاي ماديگرايانه خود نتوانست پيروزي ايران اسلامي را پيش بيني كند. همين مسأله امروز و ديروز در رابطه با اسرائيل و حزب الله و حماس مطرح مي باشد؛ چرا كه بر پايه تحليل هاي ماديگرايانه مي بايست پيروز تمامي ميدان ها رژيم صهيونيستي باشد كه بر همه جهان تسلط اقتصادي و فرهنگي و سياسي دارد و دولتي در جهان نيست كه سايه اقتدار و زورگويي آن بر سرشان نباشد. با اين همه شكست سنگيني را از حزب الله لبنان مي خورد كه شماري اندك از انسان هاي مأمن با كم ترين توان نظامي و اقتصادي و سياسي هستند.
اما در تحليل هاي واقع بينانه اي كه راسخون در علم ارايه مي دهند، همواره واقعيتي بيرون از واقعيت مادي نيز ملحوظ مي شود كه همان واقعيت فرامادي است؛ چرا كه براساس تفكر اسلامي و آموزه هاي وحياني، خداوند همان گونه كه آفريدگار هستي است پروردگار آن نيز مي باشد و افزون بر اسباب مادي، اسباب غير مادي نيز در تحولات جامعه نقش دارد كه انسان هاي ماديگري چون يزيد و امويان و سفيان ها آن را نمي بينند و در تجزيه و تحليل هاي خود وارد نمي كنند.
خداوند در آيات 25 و 35 سوره انفال به اين نكته توجه مي دهد كه تغيير سرنوشت هر قوم بر اثر دگرگوني و نوع عملكرد و رفتار آنان نيز در حيطه علم الهي است. به اين معنا كه هيچ چيزي بيرون از دايره ربوبيت و پرودگاري خداوند نيست و حتي تأثير عملكرد اقوام و جوامع در سرنوشت و زندگي خودشان در چارچوب علم و مشيت الهي قرار مي گيرد. بنابراين در تحليل هر امري مي بايست علم و مشيت الهي را نيز در نظر گرفت؛ چرا كه مشيت انساني مسبوق به مشيت الهي است (انسان/دهر، آيه 03).
به سخن ديگر، تأثير اسباب و علل نظام هستي خود نيز در حيطه علم مطلق الهي مي باشد (بقره، آيه 552) از اين رو علامه طباطبايي در ذيل آيه به اين نكته توجه مي دهد كه شفاعت نيز وساطت مطلق در عالم اسباب و وسايط است (الميزان، ج 2، ص 232).
نتيجه پرودگاري خداوند و پذيرش آن اين خواهد بود كه هرگز در تحليل هاي سياسي و جامعه شناسي و مانند آن نمي توان اسباب غيرظاهري و فرامادي را ناديده گرفت، چرا كه آن نيز خود بخشي از نظام احسن الهي است و متغيرات آن در موضوعات و مسائل مادي تأثير مي گذارد. از اين رو خداوند به صراحت در آيات 24 و 34 سوره انفال و نيز 41 و 51 سوره توبه و 82 سوره فتح به امدادهاي الهي به عنوان سبب و عامل تأثيرگذار در پيروزي مؤمنان اشاره مي كند و از مأمنان مي خواهد كه همواره با توكل به خداوند و استظهار به كمك هاي غيبي الهي در موضوعات اقدام نمايند و عملي را انجام دهند. بر اين اساس در تحليل رخدادهاي اجتماعي و سياسي و غير آن نيز مي بايست به مسأله اسباب غيرمادي و پروردگاري و ربوبيت الهي نيز توجه خاص مبذول شود تا تحليل ها و توصيه ها به درستي واقع بينانه باشد؛ چرا كه مفهوم واقعيت بر خلاف تصوير و تفسير غربي و ماديگرايانه منحصر به واقعيت مادي نيست بلكه شامل واقعيت هاي مادي و غير مادي مي شود كه از آن، گاه به نفس الامر در ادبيات اسلامي تعبير مي شود.
راسخون در علم چون افزون بر متغيرات و اسباب و عوامل مادي، توانايي ديدن اسباب و عوامل غير مادي را دارند، در تحليل هاي خود همواره به راستي حكم مي كنند و توصيه ها و پيش بيني هاي آنان چهره واقعيت به خود مي گيرد.
تحليل حضرت زينب(س) از گفتمان يزيدي
با آن چه بيان شد مي توان به آساني دريافت كه چرا تحليل و توصيه هاي حضرت زينب(س) از گفتمان اموي و حركت يزيدي واقعيت مي يابد و برخلاف ظاهر قوي دولت اموي و يزيدي، به زودي شكست همه جانبه دولت يزيدي آشكارمي شود و حكومت به طور كامل از سفياني ها بيرون و به امويان و سپس عباسيان منتقل مي شود.
حضرت زينب(س) در چند جا نشان مي دهد كه از مقام راسخون در علم برخوردار است و تأويل ايشان از متشابهات عصر خود تا چه اندازه تأويلي درست و واقعي بينانه بوده است. آن حضرت در مجلس يزيد با اشاره به آيه 01 سوره روم، عاقبت شوم دولت يزيدي و سفياني را بر پرده كلام مي آويزد.
يزيد در مجلس پيروزي خود بر مهم ترين و اصلي ترين دشمن خلافت سلطنتي، مستانه چوب خيزران برداشته و به دندان هاي مبارك امام حسين(ع) مي نواخت و با آن بازي مي كرد.
ابوبرزه اسلمي كه حاضر مجلس بود و قبلاً يكي از صحابه حضرت رسول(ص) بود وقتي ديد كه يزيد (خبيث) بر دهان مبارك حضرت حسين(ع) مي زند، گفت: اي يزيد! واي بر تو! آيا دندان حسين را به چوب خيزران مي كوبي؟ گواهي مي دهم كه من ديدم رسول خدا (ص) او و برادرش حسن را مي بوسيد و مي مكيد و مي فرمود: شما دو سيد جوانان اهل بهشتيد، خدا بكشد كشنده شما را و لعنت كند قاتل شما را و ساخته كند از براي او جهنم را! يزيد از اين سخنان ابوبرزه در غضب شد و فرمان داد تا او را بر زمين كشيدند و از مجلس بيرون بردند. در اين وقت جناب زينب(س) دختر اميرالمأمنين (ع) برخاست و خطبه خواند و پس از حمد و ستايش پروردگار و درود برپيامبر(ص) فرمود: هر آينه خداوند راست فرموده هنگامي كه فرمود: ثم كان عاقبه الذي اساو السوي ان كذبوا بايات الله و كانو بها يستهزأن؛ سرانجام كساني كه كارهاي بد كردند اين شد كه آيات خدا را دروغ انگاشتند و بدانها استهزا مي كردند (سوره روم، آيه 01)
يعني كه فرجام تيره و تار كساني كه بدرفتاري و گناه كردند و با حق ستيزي و گستاخي و نافرماني و هوسبازي و انكار پيامبران به خويشتن، ستم روا داشتند، خلق و خوي زشت و ضد ارزشي بود كه دارنده اش را سخت به زيان مي افكند و به زشتي و بيداد مي كشاند، چرا كه آنان آيات خدا را انكار نموده و بدتر از آن به باد تمسخر مي گرفتند.
حضرت زينب(س) در اوج شادماني يزيد از پيروزي نهايي بر دشمنان خود، او را به واقعيت تلخي انذار و هشدار مي دهد كه سرانجام عمل بد يزيدي بوده است. از نظر آن حضرت(س) برخلاف تحليل ماديگرايانه و ساده لوحانه يزيد و بيش تر مردم آن روزگار، عاقب بد يزيد با اين كار رقم خورده است و در حقيقت اين پيروزي همان شكست نهايي يزيد و يزيديان است؛ چرا كه يزيد تنها اسباب مادي را مي بيند و در تحليل پيروزي خود مي آورد.
حضور سرهاي بريده مخالفان و اسارت همه دشمنان، به معناي فتح و پيروزي آشكار خلافت سلطنتي يزيد است. اما تحليل زينب(س) بر اين است كه همين پيروزي ظاهري، خود بيانگر شكست كامل خلافت سلطنتي است كه سفياني ها از سقيفه بنياد آن را ريخته اند.
حضرت زينب(س) براي اين كه پيروزي اهل بيت(ع) را به رخ يزيد در اوج پيروزي و شادماني ظاهري اش بكشد مي فرمايد: هان اي يزيد! آيا گمان مي كني كه چون زمين و آسمان را بر ما تنگ كردي و ما را شهر تا شهر مانند اسيران كوچ دادي، از منزلت و مكانت ما كاستي و بر حشمت و كرامت خود افزودي و قرابت خود را در حضرت خداوند زيادت كردي كه از اين جهت آغاز تكبر و تنمر نمودي و بر خويشتن بيني بيفزودي و يك باره شادمان شدي كه مملكت دنيا بر تو گرد آمد و سلطنت ما از بهر تو صافي گشت، نه چنين است اي يزيد! عنان بازكش و لختي به خود باش! مگر فراموش كردي فرمايش خدا را كه فرموده: البته گمان كنند آنانكه كفر ورزيدند كه مهلت دادن ما ايشان را بهتر است از براي ايشان؛ همانا مهلت داديم ايشان را تا بر گناه خود بيافزايد و از براي ايشانست عذابي خواركننده.
در اين بخش حضرت(س) تحليل واقع بينانه اي را برخلاف گفتمان غالب ماديگرايانه ارايه مي دهد كه در جامعه حاكم و غالب است. وي بيان مي كند كه برخلاف آن چه تو و همگان مي پنداري، حكومت و خلافت را از دست ما خاندان بيرون نبردي و براي خود صاف نكردي بلكه تيشه به خلافتي زدي كه از سقيفه آغاز شد. آن حضرت(س) در اين عبارت كوتاه اشاره به غصب خلافت مي كند و روشن مي سازد كه حكومت از آن خاندان پيامبر(ص) بوده است كه غصب شده و اكنون با شهادت امام حسين(ع) يزيد گمان برده است كه ديگر حكومت به طور كامل بر او قرار گرفته و مخالفي باقي نمانده است كه مدعي حق خلافت باشد.
آن حضرت(س) با اشاره به آموزه هاي وحياني تبيين مي كند كه سنت الهي بر امهال و استدراج قرار گرفته است، بنابراين نبايد به ظاهر رخدادها و پديده ها، حكم نهايي را صادر كرد، بلكه عاقلانه آن است كه تحليل جامعي داشت و اسباب غير مادي را در نظر گرفت كه يكي امهال خداوندي است.
وي آن گاه به نقد رفتار دولت يزيدي مي پردازد و ادعاي دينداري آنها را با رفتارهاي آنان در تضادي آشكار قرار مي دهد تا مخاطبان اصلي يعني توده هاي عوام گرد آمده بر دور يزيد و ديگر مخاطبان تاريخ بدانند كه خلافت يزيدي بيرون از دايره قوانين اسلامي و آموزه هاي وحياني و سفارش هاي پيامبر(ص) در حق خاندان پيامبر(ص) است. وي مي افزايد: آيا از طريق عدالت است اي پسر طلقا! كه زنان و كنيزان خود را در پس پرده داري و دختران رسول خدا(ص) را چون اسيران، شهر به شهر بگرداني. همانا پرده حشمت و حرمت ايشان را هتك كردي و در منازل به همراهي دشمنان كوچ دادي و مطمح نظر هر نزديك و دور، وضيع (پست و فرومايه) و شريف ساختي در حالتي كه از مردان و پرستاران ايشان كسي با ايشان نبود و چگونه اميد مي رود كه نگاهباني ما كند كسي كه جگر آزادگان را بجود و از دهان بيفكند و گوشتش به خون شهيدان برويد و نمو كند؟ (اين سخن حضرت زينب كنايه از آن است كه از فرزند هند جگرخواره چه توقع بايد داشت و چه بهره توان يافت و چگونه درنگ خواهد كرد در دشمني ما اهلبيت كسي كه بغض و كينه ما را از بدر و احد در دل دارد و هميشه به نظر دشمني ما را نظر كرده) پس بدون آنكه جرم و جريرتي بر خودداني و بي آنكه امري عظيم شماري با چوبي كه در دست داري بر دندانهاي ابوعبدالله سيدجوانان بهشت مي زني حال آنكه دلهاي ما را مجروح و زخمناك كردي و اصل و بيخ ما را بريدي. از اين جهت كه خون ذريه پيغمبر(ص) را ريختي و سلسله آل عبدالمطلب را كه ستارگان روي زمينند گسيختي و مشايخ خود را ندا مي كني و گمان داري كه نداي تو را مي شنوند، و البته زود باشد كه به ايشان ملحق شوي و آرزو كني كه شل بودي و گنگ بودي و نمي گفتي آنچه را كه گفتي و نمي كردي آنچه را كه كردي، لكن آرزو سودي نكند.
آنگاه حضرت(س) حق تعالي را خطاب نمود و عرض كرد: بار الها بگير حق ما را و انتقام بكش از هر كه بر ما ستم كرد و نازل گردان غضب خود را بر هر كه خون ما ريخت و حاميان ما را كشت.
آن حضرت(س) تحليل خود را اين گونه درباره رخداد كربلا و پيروزي ظاهري يزيد ادامه مي دهد و مي فرمايد: هان اي يزيد! قسم به خدا كه نشكافتي مگر پوست خودرا و نبريدي مگر گوشت خود را، و زود باشد كه بر رسول خدا وارد شوي در حالتي كه متحمل باشي گناه ريختن خون ذريه او و هتك حرمت عترت او را در هنگامي كه حق تعالي جمع مي كند پراكندگي ايشان را و مي گيرد حق ايشان و گمان مبر البته آنان را كه در راه خدا كشته شدند و مردگانند بلكه ايشان زنده و در راه پروردگار خود روزي مي خورند و كافي است ترا خداوند از جهت داوري، و كافي است محمد(ص) ترا براي مخاصمت و جبرئيل براي ياري او و معاونت؛ و زود باشد كه بداند آن كسي كه تو را دستيار شد و بر گردن مسلمانان سوار كرد و خلافت باطل براي تو مستقر گردانيد و چه نكوهيده بدلي براي ظالمين هست و خواهيد دانست كه كدام يك از شما مكان او بدتر و ياور او ضعيفتر است و اگر روزگار مرا بازداشت كه با تو مخاطبه و تكلم كنم همانا من قدر تراكم مي دانم و سرزنش ترا عظيم و توبيخ ترا كثير مي شمارم چه اينها در تو اثر نمي كند و سودي نمي بخشد، لكن چشمها گريان و سينه ها بريان است چه، امري عجيب و عظيم است نجيباني كه لشكر خداوندند و به دست طلقاء كه لشكر شيطانند كشته گردند و خون ما از دستهاي ايشان بر يزيد و آن جسدهاي پاك و پاكيزه را گرگهاي بيابان به نوبت زيارت كنند و آن تنهاي مبارك را مادران بچه كفتارها بر خاك بمالند.
اي يزيد! اگر امروز ما را غنيمت خود دانستي زود باشد كه اين غنيمت موجب غرامت تو گردد در هنگامي كه نيايي مگر آنچه را كه پيش فرستادي و خداوند بر بندگان ستم كننده نيست و شكايت و اعتماد ما بر حضرت او است اكنون هر كيد و مكري كه تواني بكن و هر سعي كه خواهي به عمل آور و در عداوت ما از هيچ كوششي فرو مگذار، با اين همه به خدا سوگند كه ذكر ما را نتواني محو كرد و وحي ما را نتواني دور كرد، و درك نخواهي كرد غايت و نهايت ما را و عار كردار خود را از خويش نتواني دور كرد و راي تو كذب و عليل و ايام سلطنت تو قليل و جمع تو پراكنده و روز تو گذرنده است كه منادي حق ندا كند كه لعنت خدا بر ستمكاران است.
اين ها گوشه اي از تحليل بصيرت زاي حضرت زينب(س) در مجلس يزيد و در اوج بزم و شادماني يزيديان بود كه عاقبت شوم اين به ظاهر پيروزي را بر ايشان آشكار ساخت و دل هاي مومنان را به پيروزي نهايي و واقعي مسرور داشت. مطالعه اين تحليل با توجه به آموزه هاي قرآني مي تواند دريچه اي به سوي تحليل درست وقايع و رخدادها در عصر كنوني باشد.
دراين تحليل واقع بينانه حضرت زينب(س) به ما مي آموزد كه نبايد به ظواهر واقعيت ها و متغييرات مادي و ظاهري بسنده كرد بلكه مي بايست در تحليل و نيز توصيه هاي كه ارايه مي شود، نقش پروردگاري خداوند نيز همواره مدنظر قرار گيرد. بنابراين دانشجويان علوم سياسي و ديگر رشته هاي علوم انساني بايد در تحليل مسايل همواره مباني اسلامي و اصول وحياني را مدنظر قرار دهند و تنها به ظواهر بسنده نكنند بلكه همانند راسخون در علم، اهل بصيرت بوده و پروردگاري الهي را در تحليل هاي خود به عنوان سبب اصلي و متغير مستقل و كامل در نظر گيرند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14