(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 4 مرداد 1389- شماره 19701

نماد در شعر
معرفي ايران امروز به جهانيان با هدف دستيابي به اقتدار فرهنگي
تقديم به استادان مكتب عشق و معماران حماسه انسان باغبان باغ اميد
بررسي سير تكويني شعر آييني در ادب پارسي - بخش پاياني
اي كه دائم به جهان منتظر منتظري ...



نماد در شعر

سليمان مختاري
اصطلاح «نماد» مفهوم بسيار وسيعي دارد؛ آن چنان كه مي توان از آن براي توصيف هر شيوه بياني كه به جاي اشاره مستقيم به موضوعي، آن را غيرمستقيم و به واسطه موضوعي ديگر بيان مي كند، استفاده كرد. نماد در قلمرو ادبيات و شعر از پيشينه اي طولاني و پرفراز و نشيب برخوردار است. «نماد» معادل واژه (Symbol) برگزيده شده است. نماد عبارت است از هر علامت، اشاره، تركيب و عبارتي كه بر معني و مفهوم وراي آنچه ظاهر آن مي نمايد، دلالت كند، درعين حال «نمادگرايي» يا «سمبوليسم»، فقط نشاندن يك مفهوم به جاي مفهوم ديگر نيست، بلكه استفاده از تصاوير عيني و ملموس براي بيان عواطف و افكار انتزاعي نيز هست.
يك كلمه يا يك شكل وقتي نمادين تلقي مي شود كه به چيزي بيش از معاني آشكار و مستقيم خود دلالت كند.
نمادها را در يكي از سه دسته زير جاي داده اند:
1-طبيعي: مثل گل كه نماد زيبايي است و زالو كه نماد جنايتكار است. آب كه نماد تطهير، لاله، نماد پاكي و جواني و شهيد است و يا آب كه نماد آرامش، ملايمت، مداومت، آسودگي، صلح، هستي، هستي بخش، پاكي و پاك كنندگي است. نمادهاي طبيعي در بعضي موارد دوقطبي هستند وبا توجه به زمينه كاربرديشان، معاني متفاوتي مي يابند؛ چنان كه آب در صورتي كه به سيل يا طوفان تبديل شود، مي تواند عامل تخريب كننده نيرومندي باشد و بدين ترتيب، علاوه بر نمايش آسودگي و صلح، مظهري از وحشت و هرج و مرج نيز باشد.
2- مستور يا اختصاصي: كه تنها در اثر يك شاعر و نويسنده جنبه نمادين يافته است و وقتي از آنها اسمي به ميان مي آيد زود آن نوشته به ذهن خطور مي كند؛ مانند اشعار حافظ كه پيرمغان، عشق، باده، خرابات، رند و.... در ديوان حافظ از بسامد بالايي برخوردار است و تا حد زيادي زبان او را نمادين ساخته است.
3- نمادهاي مرسوم: كه بر اثر عموميت يافتن نمادهاي اختصاصي به وجود مي آيند: مانند زمستان به عنوان نماد پيري، سردي، بي عاطفگي كه اين واژه را ابتدا اخوان دراين مفهوم به كار برد، اما بعدها ديگران آن را پسنديدند و از آن استفاده كردند.
بايد يادآورشد كه علاوه بر تقسيم بندي فوق، به نمادهاي فرهنگي نيز قايل شده اند كه عبارتنداز:
نمادهايي كه براي توضيح «حقايق جاودانه» به كار مي روند و هنوز در بسياري از اديان كاربرد دارند. نمادهاي فرهنگي، تحولات فراواني را پشت سر گذاشته اند و فرايند تحولاتشان كمابيش وارد خودآگاه شده است و بدين سان، جوامع متمدن آنها را به صورت نمايه هاي جمعي پذيرفته اند. نمادهاي موجود در آيين ها و اعياد و مراسم ملي و مذهبي و نيز نمادهاي مربوط به زايش دوباره... از اين نوع اند. يكي از زيباترين و كارآمدترين طبقه بندي نمادها، جاي دادن نمادها در دو نوع نمادهاي فرارونده و نمادهاي انساني است. براساس اين تقسيم بندي نماد عبارت است از حركتي از گستره چيزهاي مادي و احساس هايي كه برمي انگيزند به سوي گسترده برداشت هاي انتزاعي و عواطف فردي، يعني: از گستره بوها، منظره ها، آواها به سوي برداشت ها يا عواطفي كه اين عوامل برمي انگيزانند.
نمادهاي انساني، جنبه شخصي نمادپردازي است كه در آن، تصاوير نمادين ملموس، بيانگر افكار و احساسات ويژه شاعر يا نويسنده است. به عبارت ديگر اين نوع نمادها، احساس نهفته در پس تصويرها را القا مي كند. اكثر نمادهاي مربوط به كوزه در «رباعيات خيام» در اين نوع جاي مي گيرند. اما در نمادپردازي «فرارونده» تصاوير نمادين ملموس بيانگر دنيايي معنوي و حقيقي اند كه دنياي واقع در مقايسه با آن تنها نمودي ناقص به شمار مي آيند.
نمادهاي عرفاني و نمادهاي فرهنگي را مي توان از اين نوع دانست. ولينسكي درباره نمادهاي فرارونده مي گويد: «نمادپردازي عبارت است از ادغام دو جهان محسوس و الهي در تجسمي هنري.»
در توضيح نمادهاي فرارونده بايد گفت كه در تفكر نمادين اين گروه از نمادگراها و به خصوص در تفكر عرفاني همه چيز-حتي انسان- اصل و منشأ الهي و آسماني دارند؛ چنان كه مولانا مي گويد: «اين شخص تو، سايه تو است» و صاحب گلشن راز مي گويد:
هر آن چيزي كه درعالم عيان است
چو عكسي ز آفتاب آن جهان است
و همه عالم، كتاب حق تعالي به شمار مي آيد.از اين چشم انداز، هستي معنايي عميق و باطني مي يابد كه به مراتب فراتر از تجربه هاي حسي و مادي است. ژول لوبل مي گويد: «هر شيء مخلوقي، همانطور كه هست، انعكاسي از كمال الهي است. علامتي قابل ادراك و طبيعي است از حقيقتي فوق طبيعي، و سالوستيوس اظهار مي دارد كه «دنيا، شيء نمادين است.»
شعر عرفاني كه قسمت عظيم اشعار ادبيات فارسي را تشكيل مي دهد، نمادپردازي هاي عميق فرارونده را دارد؛ زيرا به اعتقاد عارفان، همه چيز در جهان محسوس، اصلي الهي و نمونه اي ازلي دارد، جهان مادي جلوه و سايه اي از جهان معنوي است، اكثر آثار عرفاني را مي توان بازتاب مثالي و تصويري يك معني و انديشه ازلي به حساب آورد.
براي مثال در ادبيات فارسي منظومه منطق الطير شيخ عطار نيشابوري كه در شرح سفرنمادين پرندگان مختلف براي يافتن سيمرغ است، هر پرنده نماد دسته اي از مردم است.
شيوه سمبوليست ها همواره به چند اصل كلي متوجه است:
1- به اشكال، نمادها (سمبل)، آهنگ ها و قوانيني كه نه عقل و منطق بلكه احساسات آنها را پذيرفته است توجه دارند.
2- تا حد توان و امكان بايد از واقعيت عيني Objective دور و به واقعيت ذهني (Subjective) نزديك شد.
3- هر خواننده اي اثر ادبي را به نسبت درك و احساس خود مي فهمد، ايشان براي شعر مقام مشابه به موسيقي قايل هستند كه شعر از راه آهنگ كلمات: حالات روحي و احساساتي را به طور غيرمستقيم به خواننده القا مي كند. استفاده از نماد به شاعر كمك مي كند تا شعر او را هركس بنا به درك و احساس خود بفهمد.
4- آنها مي كوشند حالت غيرعادي روحي و معلومات نابهنگامي را كه در ضمير انسان پيدا مي شود در اشعار و آثارشان بيان كنند و بيافرينند.
با توجه به آنچه گذشت، مي توان دريافت كه نماد، معاني متنوعي دارد و درگستره وسيعي از دانش هاي بشري به كار مي رود. با اين همه، نمادگرايي در ادبيات از پيشينه اي طولاني برخوردار است و آنچه در ادبيات از اين كلمه استنباط مي شود، با كاربردهاي آن در ساير دانش هاي بشري تفاوت دارد. به علاوه براي بالابردن ظرفيت زباني، تصاويري در ادبيات به كار گرفته مي شود كه شباهت ها و تفاوت هايي خاص با نماد دارند. جدا ساختن نماد از تصاوير مشابه آن، نحستين گام در نمادپردازي آثار ادبي است.

منابع:
1- درآمدي بر نمادپردازي در ادبيات، محمدرضا صرفي، فرهنگ، 64 و 74، تابستان - پاييز 28،
2- مكتب هاي ادبي- رضا سيدحسيني، 2ج، تهران، نگاه، 5138
3- فرهنگ اصطلاحات ادبي- سيما داد، تهران، مرواريد، 1137
4- فرهنگ 6 جلدي فارسي، محمدمعين، تهران، اميركبير، 0138

 



محسن پاك آيين تبيين كردمعرفي ايران امروز به جهانيان با هدف دستيابي به اقتدار فرهنگي

نسترن پور صالحي
با توجه به تاكيد مقام معظم رهبري بر بحث معرفي ايران امروز به جهانيان و اقتدار فرهنگي به عنوان اقتدار اصلي نظام جمهوري اسلاني ايران، معاونت فرهنگي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي نيز توجه به معرفي ايران امروز را در دستور كار خود قرار داده و بر همين اساس جشنواره هاي متفاوتي مانند، جشنواره هنرهاي تجسمي را به صورت بين المللي برگزار مي كند. آنچه مي خوانيد، حاصل گفت وگو با محسن پاك آيين، معاون فرهنگي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي است.

گفت وگويمان را با معرفي حوزه فعاليتي معاونت فرهنگي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي آغاز مي كنيم. لطفا در اين باره توضيح دهيد.
در كنار معاونت هاي؛
ما لي- اداري، بين المللي و
پژوهشي- آموزشي، در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، معاومنت فرهنگي، بدنه اجرايي فعاليت هاي فرهنگي در خارج از كشور را تشكيل داده كه تمام فعاليت هاي اجرايي رايزني هاي فرهنگي در خارج از كشور يا جشنواره هاي بين المللي در داخل را اعمال مي كند. اداره كل همكاري و هماهنگي هاي فرهنگي، اداره كل امور ايرانيان و اداره كل امور بانوان و خانواده، بخش هاي متفاوت معونت فرهنگي اند.
اين معاونت چه اهدافي را دنبال مي كند؟
مقام معظم رهبري فرمودند؛ بحث معرفي ايران امروز به خارج از كشور از اهميت خاصي برخوردار است. همچنين ايشان اقتدار اصلي نظام را اقتدار فرهنگي مي دانند. بنابراين ما نيز در اين معاونت، معرفي ايران به معناي ايران بعد از انقلاب اسلامي در كنار تمدن غني ايران قبل از انقلاب را دستور كار قرار داده ايم.
براي دستيابي به اين هدف چه برنامه هايي را دنبال مي كنيد؟
مواردي مانند؛ معرفي مردم سالاري ديني به عنوان پديده اي كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي شكل گرفته در دستور كار رايزني هاي فرهنگي ما قرار داده شده است. همچنين معرفي دستاوردهاي؛ هسته اي، فني تكنولژيكي در حوزه هاي صنعتي و دفاعي، چگونگي مقاومت مردم ايران در دوره 8 ساله دفاع مقدس و بحث مقابله با جنگ نرم و روش هاي آن، مطالبي است كه در چارچوب ايران امروز، به جهان معرفي مي كنيم.
آيا يا رسانه هاي ديگر كشورها هم ارتباطي داريد؟
عرصه ديگر فعاليت ما عرصه ديپلماسي عمومي با تاكيد بر رسانه است. بنابراين در تلاشيم با رسانه هاي هم سو در جهان، برنامه هاي مشتركي را در جهت معرفي ايران امروز انجام بدهيم. بر همين اساس اخيرا مركز فضاي مجازي در معاونت فرهنگي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي راه اندازي شده است.
فعاليت معاونت فرهنگي سازمان در زمينه انتشار كتاب در چه سطحي قرار دارد؟
در ادارات كل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، بنياد «الهدي» به ترجمه و انتشار كتاب مي پردازد و بنياد «انديشه اسلامي»9 مجله و فصلنامه به زبان هاي انگليسي، عربي و فرانسه براي كودكان نوجوانان و بزرگسالان منتشر مي كند.
محوريت موضوعي كتاب هاي درباره چيست؟
كتاب ها درمجموع به مباحثي پيرامون فرهنگ
بين الملل مي پردازند. در عين حال برخي كتاب هاي مرجع داخلي نيز ترجمه و منتشر
مي شوند. براي مثال، اخيرا قانون اساسي كشور را به 30 زبان زنده دنيا ترجمه و به چاپ رسيده است.
لطفا درباره آخرين جشنواره بين المللي كه هفته گذشته برگزار شده، توضيح دهيد.
هفدهمين جشنواره بين المللي هنرهاي تجسمي جوانان در 9 رشته هنرهاي تجسمي و با حضور 16 كشور از سه شنبه 22 تيرماه در تالار فخرالدين اسعد گرگاني افتتاح شد و تا چهار روز ادامه داشت.
ارتباط محاصره غزه و كشتي صلح با اين جشنواره چه بود؟
دكتر مهدي مصطفوي، رييس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي در سخنراني افتتاحيه با اشاره به موضوع محاصره غزه و اعزام كشتي صلح اعلام كرد، به 3 نفر كه بتواند در ارتباط با مظلوميت مردم فلسطين و چگونگي يافتن راهكارهايي براي شكستن حصر غزه طرحي ارايه دهد، جايزه تعلق مي گيرد. اين موضوع با استقبال هنرمندان روبه رو شد.
استقبال از اين جشنواره در ديگر كشورها چگونه است؟
3 دوره است كه اين جشنواره در سطح بين المللي برگزار مي شود. بار اول فقط
5 كشور شركت داشتند. در حالي كه امسال 16 كشور و اين نشان از استقبال از اين جشنواره دارد. انتظار مي رود با بازگشت اين هنرمندان به كشورشان و معرفي اين جشنواره رسانه هاي خود هر ساله با استقبال قابل توجهي مواجه باشيم.
در پايان اين كه آيا از انعكاس اين جشنواره در كشورهاي شركت كننده مطلعيد؟
دستور العملي را به رايزني هاي فرهنگي داده ايم كه زمينه هاي مصاحبه هايي را براي هنرمنداني كه به كشورمان اعزام شده اند، فراهم كنند. با اين مصاحبه هاي هنرمندان، ايران و هنرهاي تجسمي كشورمان را معرفي مي كنند.

 



تقديم به استادان مكتب عشق و معماران حماسه انسان باغبان باغ اميد

با سلامي به گرمي خورشيد!
بر تو اي باغبان باغ اميد
نفست سبز از نسيم بهشت!
دلت از مهر جاودانه سپيد
¤¤¤¤
اي معلم طنين بيداري
بي نواي تو ني نوايي نيست
چو صلا مي دهد منادي عشق
بي (بلي)ي تو كربلايي نيست
¤¤¤¤
در شب كربلاي دشت عطش
مي تراود ز چشم تو مهتاب
از دل كوهسار سينه تو
جوش دارد هزار چشمه آب
¤¤¤¤
در تب قحط سالي انسان
از نگاه تو عشق مي بارد
در دل تيره زار غربت خاك
دست تو آفتاب مي كارد
¤¤¤¤
اي دمت بهتر از نسيم بهار!
نفس باغ بي تو مي گيرد
بي گل شمع عاشقانه تو
نغمه عندليب مي ميرد
¤¤¤¤
اي مسيحاي سرزمين حضور!
بي نسيم تو باغها كال است
گر نباشي ز سم باد خزان
باغ آلاله ها لگدمال است
¤¤¤¤¤
باغبان حريم گلشن راز!
لاله اين راز با تو مي گويد:
با دمي غفلت تو در اين باغ
علف هرزه باز مي رويد
¤¤¤¤
جنگل نونهال مي سوزد
زخم دارد ز تركه هاي خزان
دشت از تشنگي ترك برداشت
اي صدايت تلاوت باران
ابوالفضل فيروزي(ني نوا)

 



بررسي سير تكويني شعر آييني در ادب پارسي - بخش پاياني

رضا اسماعيلي
شعر آييني ستايشي و مرثيه اي
شعري است كه هدف اصلي شاعر در آن مدح و منقبت و ستايش خاندان رسالت، بيان كرامات، فضايل و ذكرمصايب آل الله است و همه اين تلاش ها به خاطر «الگوسازي»، از بزرگان ديني براي انسان معاصر است. عنصر غالب دراين گونه از اشعار نعت و «منقبت» و سوگ «مرثيه» است.
از شاعران نام آور اين حوزه نيز به اسامي زير مي توان اشاره كرد:
كسايي مروزي، قوامي رازي، سيف فرغاني، ابن يمين فريومدي، ابن حسام خوسفي، محتشم كاشاني، صباحي بيدگلي، وصال شيرازي و...
ذكر اين نكته نيز ضروري است كه شعر ستايشي و مرثيه اي به اعتبار ممدوح (كه همواره يكي از بزرگان ديني است) به زيرشاخه هاي زير تقسيم مي شود:
شعرنبوي، علوي، فاطمي، عاشورايي، رضوي، مهدوي.
نمودار زير تقسيم بندي شعر آييني را نشان مي دهد:
تقسيم بندي شعر آييني
شعر معرفتي
توحيدي، عرفاني،اخلاقي،حماسي،سياسي- اجتماعي
شعر ستايشي و مرثيه اي:
نبويعلوي (غديريه)،فاطمي،عاشوراييرضوي، مهدوي
نمونه هايي از شعر آييني معرفتي
توحيديه:
از ديرباز تاكنون همه شاعران پارسي گو، بخصوص آنان كه از چشمه سار زلال عرفان جرعه ها نوشيده اند و منازل سير و سلوك و كشف و شهود را با استمداد از ذات اقدس پروردگار و به بركت «تزكيه نفس» و رسيدن به مقام «تجرد نفس» پشت سرگذاشته اند، طليعه دواوين شعر خويش را به «توحيديه» اي متبرك كرده اند تا ضمن تسبيح حضرت حق (جل جلاله) و شكر نعمات بي شمار الهي، راه «خداشناسي» را به سالكان طريقت و شريعت نبوي هموار سازند.
توحيديه زير از عارف و شاعر صاحب نام شيعي سنايي غزنوي است
(473-535):
ملكا ذكر تو گويم، كه تو پاكي و خدايي
نروم جز به همان ره، كه توام راهنمايي
همه درگاه تو جويم، همه از فضل تو پويم
همه توحيد تو گويم، كه به توحيد سزايي
تو حكيمي، تو عظيمي، تو كريمي تو رحيمي
تو نماينده فضلي، تو سزاوار ثنايي
بري از رنج و گدازي، بري از درد و نيازي
بري از بيم و اميدي، بري از چون و چرايي
نتوان وصف تو گفتن، كه تو در وصف نگنجي
نتوان شبه تو جستن، كه تو در وهم نيايي
همه عزي و جلالي، همه علمي و يقيني
همه نوري و سروري، همه جودي و جزايي
لب و دندان «سنايي» همه توحيد تو گويد
مگر از آتش دوزخ، بودش روي رهايي
شعر عرفاني
شعر عرفاني، محملي شايسته و ارجمند براي «خودشناسي» و در منزل بالاتر «خداشناسي» است. شاعران عارف مي خواهند با اكسير عرفان از مس وجود انسان خاكي، طلاي معرفت استخراج كنند و او را از «فرش» به «عرش» بنشانند.
شاعران عارف درصدد برگرفتن حجاب هاي طبيعت، غفلت و معصيت از چهره جان انسان خاكي و برنشاندن روح او بر افلاكند. شعر عرفاني مي خواهد دست انسان فرورفته در غبار «عادت» و «روزمرگي» را بگيرد و او را در وادي تجرد و وارستگي به سماعي عارفانه وادارد تا انسان خرقه خاكي را به آب عرياني دراندازد و در عروجي عارفانه، با استقبال خيل فرشتگان، برآستان جانان سرنهد. چنان كه حضرت لسان الغيب، حافظ شيرازي مي فرمايد:
برآستان جانان، گر سر توان نهادن
فرياد سربلندي، بر آسمان توان زد
عارفانه زير، سروده عطار نيشابوري (315-816 هـ.ق) خالق فاخرترين منظومه هاي عرفاني زبان پارسي است. منطق الطير، اسرارنامه، الهي نامه و مصيبت نامه از برترين آثار اين عارف و شاعر نام آور قرن ششم هجري است. با هم مي خوانيم:
آتش عشق تو در جان خوش تر است
جان ز عشقت آتش افشان خوش تر است
هر كه خورد از جام عشقت قطره اي
تا قيامت مست و حيران خوش تر است
تا تو پيدا آمدي، پنهان شدم
زان كه با معشوق پنهان خوش تر است
درد عشق تو كه جان مي سوزدم
گرهمه زهر است، از جان خوش تر است
درد بر من ريز و درمانم مكن
زان كه درد تو ز درمان خوش تر است
چون وصالت هيچ كس را روي نيست
روي در ديوار هجران خوش تر است
خشكسال وصل تو بينم مدام
لاجرم در ديده توفان خوش تر است
همچو شمعي در فراقت هر شبي
تا سحر «عطار» گريان خوش تر است (4)
شعر اخلاقي
پيامبر خاتم، حضرت رسول اكرم(ص) مي فرمايند: «من مبعوث نشدم، مگر براي تكميل مكارم اخلاقي»، و اين رهنمود حكيمانه و انسان ساز پيامبر(ص)، سرلوحه كار شاعراني است كه در اشعار خود به «آموزه هاي اخلاقي» توجه دارند.
بي هيچ ترديدي بايد گفت كه جامعه «بي اخلاق» و «بداخلاق» كشتزار شيطان است و بذر گناه و بي ايماني در چنين جامعه اي به بار مي نشيند و قد مي كشد. جامعه تهيدست از فضيلت هاي اخلاقي، بستر مناسبي براي به برگ و بار نشستن بذر «وساوس شيطاني» و «خواهش هاي نفساني» است.
از همين رو شاعراني كه در مكتب انسان ساز اسلام پرورش يافته و در سايه سار آموزه هاي وحياني باليده اند، آيينه شعر خود را جلوه گاه فضايل اخلاقي ساخته اند، به طوري كه هر انسان طالب كمالي مي تواند در آيينه بي غبار اين اشعار، به تماشاي زيبايي ها وزشتي هاي روح خود بنشيند و به مدد توصيه هاي اخلاقي اين شاعران عارف كه به حلاوت آرايه هاي كلامي آميخته است، به خانه تكاني روح خويش بپردازد.
شعر زير نمونه اي ارجمند در گونه «شعر اخلاقي» از گنجينه هزار ساله شعر پارسي است.
شاعر اين سروده حكيم ناصرخسرو قبادياني (493-184 هـ.ق) از قصيده سرايان بزرگ زبان پارسي است:
گر خرد را بر سر هشيار خويش افسركني
سخت زود از چرخ گردان، اي پسر سربركني
برسرت بويا چو مشك و عنبر سارا شود
گر تو خاكستر به نام آل او بر سر كني
هم مقصر باشي اي دل گر به مدح مصطفي(ص)
معني از گوهر طرازي، لفظش از شكر كني
اي پسر، پيغمبري را تاج كي باشد شگفت
گر تو بر سر روز محشر ماه را افسر كني؟
گر به راه اين جهان خورشيدمان رهبر شده ست
سوي يزدان مان همي مر عقل را رهبر كني
هركه او فضل تو و آل تو را منكر شود
خوبي و معروف او را زشتي و منكر كني
فضل و جود و عدل ايزد خدمت كوثر كند
چون تو روز حشر، مجلس بر لب كوثر كني
دشمني با اهل و آل تو همي بي مر كنند
همچنان كانسان تو با ايشان همي بي مر كني
چون پيمبر را برادر بود حيدر سوي خلق
گر بنازم من بدو چون روي خويش اصغر كني
آل پيغمبر بسي كشته بت منحوس توست
تو همي او را به حيلت بر سر منبر كني
من همي نازش به آل حيدر و زهرا كنم
تو همي نازش به سند و هند بدگوهر كني
وقت آن آمد كه روز كين چو خاك كربلا
آب را در دجله از خون عدو احمر كني(5)
شعر حماسي (پايداري)
بعداز پيروزي انقلاب اسلامي و با آغاز جنگ تحميلي، شاهد شكل گيري گونه ديگري از شعر با عنوان «شعر دفاع مقدس» و يا به تعبيري گسترده تر «شعر پايداري» بوديم. شعري حماسي، با صلابت، پرتپش و رزمنده. شعري كه درسال هاي پرالتهاب دفاع مقدس، لباس رزم بر تن كرد و همدوش رزمندگان اسلام با شعار «حب الوطن، من الايمان» به پاسداري از مرزهاي مقدس ميهن اسلامي پرداخت.
ولي آنان كه با تاريخ ادبيات ايران آشنايي دارند خوب مي دانند كه تاريخ تولد شعر حماسي (پايداري)، سده چهارم هـ.ق و بنيانگذار اين گونه ادبي «حكيم فردوسي طوسي» خالق شاهنامه است كه يكي از شاهكارهاي بي بديل ادبيات ايران و جهان است.
فردوسي به خاطر عشقي كه به ايران و ايراني داشت، در سن 53 سالگي (سال 563 هـ.ق) كار به نظم كشيدن شاهنامه را آغاز كرد و بيش از سي سال از عمر گرانبهاي خود را بر سر اين كار گذاشت، تا سرانجام در سن 07 سالگي، يعني به سال 004 هـ.ق كار شاهنامه را با سربلندي به پايان برد و با خلق اين شاهكار عظيم، نام خود را در تاريخ اين سرزمين به عنوان بزرگ ترين شاعر حماسه سراي ايران جاودانه ساخت.
شعر حماسي، ريشه در فطرت زلال و آزاديخواه انسان خداجو دارد، انساني كه خدا او را آزاد آفريده و به گوهر «عزت» و «شرف» نواخته است. از همين رو وقتي ايراني سربلند مي بيند كه دشمنان صلح و آزادي به خاك پاك ميهن او چشم طمع دوخته اند، با نهيب «غيرت» از جا برمي خيزد، لباس رزم مي پوشد، اسلحه به دست مي گيرد و با شعار «حب الوطن، من الايمان» آتش به خرمن ظلم دشمن متجاوز مي زند.
شاعران حماسي سراي ايران از ديرباز تاكنون با اقتدا به فردوسي، همواره براي پاسداري از خاك پاك ميهن و دفاع از نواميس ملي در مقابل دشمن متجاوز آماده رزمي بي امان بوده اند، چنان كه در شعر زير حكيم فردوسي طوسي به زيبايي و با بياني باصلابت و فاخر به اين نكته اشاره مي كند:
چو ايران نباشد، تن من مباد
بدين بوم و بر زنده يك تن مباد
اگر سر به سر، تن به كشتن دهيم
از آن به كه ميهن به دشمن دهيم
شعر حماسي به عنوان يكي از زيرشاخه هاي شعر آييني (معرفتي) همواره مورد توجه و استقبال شاعران پارسي زبان بوده است. بعد از فردوسي نيز- بخصوص در عصر مشروطه- شاعران ديگري در اين حوزه دست به زايش و آفرينش ادبي زده اند كه هر چند سروده هاي آنان قابل قياس با اشعار حكيم طوس نيست، ولي به همين اندازه كه توانسته اند در مقاطع سرنوشت ساز تاريخي روح تعهد و غيرت مندي را در كالبد جوانان ميهن بدمند و آنان را به دفاع و پاسداري از مرزهاي ميهن تشويق كنند، اين خدمت آنان شايسته تقدير است و بي گمان نامشان به عنوان شاعراني ميهن دوست و آزاده در تاريخ ادبيات ايران جاودانه خواهد ماند، شاعراني چون: فرخي يزدي، ميرزاده عشقي، عارف قزويني، و در دوره بعد از پيروزي انقلاب اسلامي اكثر شاعران انقلاب، بخصوص زنده ياد نصرالله مرداني كه مي توان او را از پيشگامان «غزل حماسي» بعد از انقلاب نام برد.
در زير دو نمونه از شعر حماسي را مي آوريم. شعر اول از حكيم ابوالقاسم فردوسي طوسي (923- 114 هـ.ق) بزرگ ترين حماسي سراي ايران است، كه شاهنامه فردوسي و بي هيچ ترديدي بزرگ ترين سند عظمت زبان پارسي و بارزترين مظهر شكوه و رونق فرهنگ و تمدن ايران زمين است:
ز گرشاسب آمد نريمان پديد
كه چون او دو چشم زمانه نديد
كه پور نريمان يل سام بود
خداوند شمشير و كوپال و خود
جهان پهلوان زال سام سوار
ازو مانده اندر جهان يادگار
وز آن پس چو هنگام رستم رسيد
كه شمشير تيز از ميان بركشيد
ز تيغش دل كوه بريان شدي
نهنگ از نهيبش هراسان شدي
بزرگان اين تخمه از جم بدند
سراسر نياكان رستم بدند(6)
نمونه دوم، غزلي حماسي از شام نام آشناي انقلاب نصرالله مرداني است، با هم مي خوانيم:
اي يلان صف شكن، اسطوره شد ايثارتان
كوه آهن آب شد در عرصه پيكارتان
تندر تكبيرتان توفان سرخ روزگار
نعره هاي نور جاري از گل رگبارتان
گونه را در شط خون شوييد، رو در روي خصم
تا شود گلگون تر از روي شفق رخسارتان
در خروش خشم تان اين فاتحان شهر خون
دود شد در دشت آتش دشمن بسيارتان
آذرخش تيرتان ديواره هاي شب شكست
شعله زد خورشيد گل در گلشن پندارتان
در كنار خوان آتش روزه داران نوش باد
شهد شيرين شهادت گر بود افطارتان
مژده اي هابيليان چون ديده تاريخ ديد
در پگاه خون، سر قابيليان بر دارتان
بايد اي ياران به سوي قبله گاه قدس تاخت
با سمند نور مي تازد به شب سردارتان
وارثان خاك، خورشيد شما روح خداست
آن كه كرد از خواب سنگين قرون بيدارتان(7)
شعر به عنوان يك رسانه تاثيرگذار وقتي از دربار فاصله مي گيرد و در جبهه مردم، زبان به نقد قدرت حاكم و افشاي مفاسد و مظالم حاكمان مستبد و ستم پيشه مي پردازد، جريان شعر اجتماعي در ادبيات پارسي شكل مي گيرد.
مبدا اين حركت خجسته را مي توان اواسط قرن پنجم دانست. در اين عصر به خاطر بي توجهي پادشاهان سلجوقي به شعر و شاعري، ميان شاعران و دربار فاصله مي افتد و شاعران كم كم راه خود را از دربار جدا مي كنند و در جبهه مردم قرار مي گيرند.
اگر بخواهيم به تاريخ تولد شعر اجتماعي به عنوان يك جريان ادبي تاثيرگذار و پرقدرت اشاره كنيم، بي هيچ ترديدي بايد از عصر مشروطه يا دوره بيداري نام ببريم. در اين عصر اين گونه ادبي به برگ و بار مي نشيند و اعلام موجوديت مي كند و در ادامه با همت شاعراني همچون: عارف قزويني، ميرزاده عشقي، فرخي يزدي، ايرج ميرزا، پروين اعتصامي و... به سير تكاملي خود ادامه مي دهد.
در اين عصر شعر اجتماعي دوران باروري و بالندگي خود را آغاز مي كند و مضاميني همچون: وطن، آزادي، حقوق بشر، مبارزه با استبداد و عدالت خواهي دغدغه ذهني شاعران آزاديخواه مي شود. از همين روست كه شعر عصر مشروطه به ذهن و زبان مردم كوچه و بازار راه پيدا مي كند و مورد استقبال عمومي قرار مي گيرد.
غزل زير سروده فرخي يزدي (م 6031) از شاعران آزاديخواه عصر مشروطه است كه حكومت پهلوي به گناه شعري كه او در ستايش آزادي سروده بود، زبانش را بريد و به زندانش افكند و سرانجام در سال 8131 شمسي در زندان با تزريق آمپول هوا به قتل رسيد:
آن زمان كه بنهادم، سر به پاي آزادي
دست خود زجان شستم، از براي آزادي
تا مگر به دست آرم، دامن وصالش را
مي دوم به پاي سر، در قفاي آزادي
در محيط توفان زا، ماهرانه در جنگست
ناخداي استبداد، با خداي آزادي
دامن محبت را گر كني زخون رنگين
مي توان تو را گفتن، پيشواي آزادي
«فرخي» زجان و دل، مي كند در اين محفل
دل نثار استقلال، جان فداي آزادي
بررسي پيشينه شعر آييني در ادب پارسي
همچنان كه پيش تر اشاره شد، تاريخ تولد شعر آييني در ادب عرب، محرم سال 16 هـ .ق مي باشد و خاندان رسالت (عليهم السلام) نيز از پيشگامان و طلايه داران اين گونه ادبي هستند.
اما اگر بخواهيم به بررسي پيشينه شعر آييني در زبان پارسي بپردازيم، بايد بگوييم كه بعد از غلبه اعراب بر ايران و پذيرش اسلام توسط ايرانيان، ردپاي شعر آييني (به معناي عام) را در آثار اولين شاعران پارسي گو مي توان مشاهده كرد.
با استناد به قرائن و شواهد تاريخي، عصر طاهريان و صفاريان (سده سوم هـ .ق) را بايد نقطه شروع شعر پارسي در دوره اسلامي دانست و اولين رگه هاي شعر آييني را در آثار رودكي سمرقندي (پدر شعر فارسي) بايد جست و جو كرد، آنجا كه مي گويد:
روي به محراب نهادن چه سود
دل به بخارا و بتان طراز
ايزد ما وسوسه عاشقي
از تو پذيرد، نپذيرد نماز
اين كه گفته مي شود «كسايي مروزي» اولين شاعر مرثيه گوي پارسي زبان است، حرف درستي است. به اين معنا كه پيش از كسايي از هيچ شاعر پارسي زباني در رثاي شهداي كربلا شعري به صورت مكتوب در دست نيست. ولي اگر شعر آييني به معناي عام آن موردنظر باشد، با استناد به شعري كه در بالا آورديم، بايد از رودكي به عنوان نخستين شاعر آييني نام ببريم، چرا كه شعر بالا، نمونه استوار و برجسته اي از شعر آييني معرفتي (عرفاني) است.
پانوشت ها:
1-مسند احمد، ج3، ص 654.
2-همان، ص 064.
3- ديوان مولي الموحدين، حضرت علي(ع)، صص 16 تا 85.
4- ديوان عطار نيشابوري، نگاه، تهران، 1831، ص .170
5- ديوان ناصرخسرو، ص 654.
6- فارسي عمومي، منوچهر دانش پژوه، دانشگاه پيام نور، 7631، ص .59
7- نصرالله مرداني، قانون عشق، نشر صدا، 6731، صص 221 و 22.2

 



اي كه دائم به جهان منتظر منتظري ...

اي كه دائم به جهان منتظر منتظري
گيري از مردم دانا ز ظهورش خبري
روز و شب ذكر زبان تو بود يا مهدي(عج)
در فراقش غم دل داري و اشك بصري
فرض كن، حضرت مهدي به تو ظاهر گردد
بر در خانه و يا بر سر كوي و گذري
ظاهرت هست چناني كه خجالت نكشي
باطنت هست پسنديده صاحب نظري؟
ديده اي هست تو را قابل ديدار امام
مي تواني تو به خورشيد جمالش نگري؟
خانه ات لايق او هست كه مهمان گردد
لقمه ات در خور او هست كه نزدش ببري؟
پول بي شبهه و سالم زهمه دارائيت
داري آن قدر كه يك هديه برايش بخري؟
گر بپرسد ثمرت چيست تو از طول حيات
داري از بهر ارائه سند مختصري؟
ور بپرسد عملت چيست ز بگذشتن عمر
در عملكرد تو باشد عمل معتبري؟
برده اي نان و غذا بهر مساكين يك شب
يا تو داري ز يتيمان و فقيران خبري؟
در پي امر به معروف و نهي از منكر
بوده اي بهر محبان ولايت سپري؟
هيچ گه داشته اي بهر ظهور حضرت
ناله نيمه شب و ذكر دعاي سحري؟
آنچنان هست كه افسرده و غمگين نشوي
گر بگيرد سمت تو بدهد بردگري؟
داري آمادگي آنكه اگر حضرت خواست
از سر مال جهان بهر خدا درگذري؟
واقفي از عمل خويش تو بيش از دگران
مي توان گفت تو را شيعه اثني عشري؟
گر از اين جمله كه گفتم همه را دارايي
خوش به حال تو كه خود ساخته و منتظري
ور از اين گفته تو را هست قصوري (بيگي)
توبه كن بلكه ز محبوب بيابي اثري
نصرت الله بيگي درباغي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14