(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 2 شهريور  1389- شماره 19725


آزادي در مكتب اسلام و غرب
بنيان هاي نظري فرهنگ غرب در بوته نقد
اصلاح طلبان آمريكايي و براندازي در سكوت دست هاي نامرئي -7

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




آزادي در مكتب اسلام و غرب
بنيان هاي نظري فرهنگ غرب در بوته نقد

نوشته : مهدي جمشيدي
انسان مي تواند محدوديت هاي وهمي خود ساخته اي را براساس تصورات بي پايه در نظر بگيرد. به عنوان مثال، به حقوق ديگران تعرض نكند تا مدح و ثناي ديگران را به دست آورد و از خود، نام نيك به جا گذارد. ولي اين پنداشت ناصواب است، زيرا:
اول، «مدح و ثناي مردم تنها نسبت به اموري است كه از آنها اطلاع داشته باشند. بنابر اين، نمي تواند داعي ] انگيزه اي[ بر انجام كارهاي نيك و ترك كارهاي زشت در خفاء و دور از چشم مردم شود.» 18
دوم، «بقاءنام نيك و التذاد ] لذت بردن[ به آن كه غالباً در مورد فداكاري ها و جانبازي ها براي وطن و به پشتيباني از حكومت منظور مي گردد، نسبت به كسي كه اعتقاد به حيات پس از مرگ ندارد، چيزي جز يك عقيده خرافي نيست كه با اندك تنبهي هشياري زايل مي شود؛ زيرا وقتي انسان نابود شد چگونه مي تواند از اين كه نامش به نيكي برده مي شود و مردم او را مدح و ثنا مي گويند لذت ببرد و كدام عاقلي است كه حاضر شود از حيات و سعادت خود براي خوشي ديگران چشم بپوشد، بدون اين كه كوچك ترين فايده اي براي او داشته باشد؟!» 19
علامه طباطبايي معتقد است كه قانون بدون يك مبناي هستي شناختي واقع گرايانه و صحيح كه قلب و ضمير انسان را متواضع نمايد، ثمري نخواهد داشت:
«قوانين بر افعال و اعمال اجتماعي مردم نظارت دارد نه بر شعور دروني و احساسات پنهاني انسان، در حالي كه اختلاف از شعور دروني، خودخواهي و احساسات پنهاني سرچشمه مي گيرد طريق رفع اين اختلاف، اصلاح احساسات دروني انساني است نه تأكيد و تشديد آن ها و حك و اصلاح متوالي قوانين.» 20
و اين رسالت دشوار، تنها از عهده دين الهي برمي آيد:
«تنها روشي كه مي تواند صفات دروني انسان و اعتقاد را ضمانت نموده و اصلاح كند، روش دين است كه به هر سه جهت اعتقاد، اخلاق و اعمال رسيدگي مي نمايد. نتيجه اين كه، رافع حقيقي اختلافات اجتماعي، تنها روش دين است و بس.» 21
بدين ترتيب، «روش اسلام از هر روش اجتماعي ديگر، پسنديده تر و به حال بشريت، سودمند تر است». 22
5- بايد ميان «آزادي فكر» و «آزادي عقيده»، تفاوت قايل شد23. از نظر اسلام، آزادي فكر بسيار مطلوب است و قرآن همواره دعوت به انديشيدن وتعقل نموده است، تا آنجا كه حتي لازم است ايمان به «اصول عقايد اسلامي» براساس تحقيق و كاوش علمي حاصل شود. از سوي ديگر، تفكر نوعي «عبادت» شمرده شده است. در منابع روايي، كتاب هايي با نام «احتجاجات» موجود است كه حاصل مباحثه علمي آزاد ميان ائمه معصومين(ع) و اصحاب ايشان، اهل كتاب و يا كفار است. از اين رو، مي توان دريافت كه شك و پرسشگري و خردورزي از نظر اسلام ستايش شده است و مي تواند مقدمه شكل گيري «ايمان آگاهانه و محققانه» در انسان باشد24.
اما آزادي اعتقاد به طور مطلق مطلوب نيست؛ چرا كه عقيده هميشه محصول آزادي فكر و تحقيق و تدبير نيست، بلكه ممكن است خاستگاه آن احساسات، عواطف، تعصبات، تقليد كوركورانه، منافع شخصي، پيش داوري و... باشد! به عنوان مثال، آيا ممكن است انسان بر مبناي آزادي فكر و تعقل منطقي به اين نتيجه دست يابد كه در اصل خدايي وجود ندارد؟ يا اين تفكر كه بايد گاو را پرستيد يا قايل به سه خدا بود؟!25 بنابراين، نمي توان استدلال كرد كه چون «انسان» محترم و شريف است، هر چه كه محصول اراده آزادانه او باشد نيز محترم است. كرامت تكويني انسان، ملاك ارزش گذاري افعال اختياري وي نيست. به بيان ديگر:
«آن چيزي كه مبنا و اساس حق آزادي و لزوم رعايت و احترام به آن مي شود، ميل و هوي و اراده فرد نيست، بلكه استعدادي است كه آفرينش براي سير مدارج ترقي و تكامل به وي داده است. اراده بشر تا آنجا محترم است كه با استعدادهاي عالي و مقدسي كه در نهاد بشر است، هماهنگ باشد و او را به مسير ترقي و تعالي بكشاند اما آنجا كه بشر را به سوي فنا و نيستي سوق مي دهد و استعدادهاي نهاني را به هدر مي دهد، احترامي نمي تواند داشته باشد.»26
حاصل آنكه نبايد به همه عقايد احترام نهاد، همچنانكه حضرت ابراهيم(ع)، در مقام پيامبر خدا، عقيده باطل مردم جامعه خويش به بت پرستي و شرك را برنتابيد و خدايان چوبي و سنگي آنان را در هم شكست و به تنهايي مقابل «انحراف فكري» جامعه معاصرش ايستاد. همانگونه كه بيان شد، عقيده اي محترم است كه برخاسته از تفكر آزاد و آزادانديشي بوده و معيارهاي عقلاني بر آن حاكم باشد27.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.18 همان، ص .61
.19 همان.
.20 همان، ص .237
21 . همان، ص .238
.22 همو، اسلام و اجتماع، قم: انتشارات دارالتبليغ اسلامي، 1343، صص 18-.19
.23 مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران: انتشارات صدرا، چاپ پانزدهم، 1377، ص 6.
.24 همو، پيرامون جمهوري اسلامي، تهران: انتشارات صدرا، چاپ چهاردهم، 1381، صص96-.93
.25 همان، صص98-.97
.26 مرتضي مطهري، اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب، تهران: انتشارات صدرا، چاپ نوزدهم، 1384، ص.31
.27 پيرامون جمهوري اسلامي، صص104-.100
پاورقي

 



اصلاح طلبان آمريكايي و براندازي در سكوت دست هاي نامرئي -7

نويسنده: محمد عبدالهي
سعيد حجاريان از نظريه پردازان اصلاح طلب، در ايام اصلاحات تئوري «فشار از پايين، چانه زني از بالا» را به عنوان نقطه آغاز تغيير مطرح نمود، وي ابعاد اين نظريه را اينگونه تشريح كرد:
« ما راهي جز فشار از پايين و چانه زني از بالا نداريم. فشار از پايين و چانه زني از بالا معطوف به دو پويش جمهوريت و مشروطيت است. يعني حضور گسترده مردم در صحنه و نخبگاني كه بتوانند از اين انرژي و نيرو استفاده كنند و با باز كردن فضاي سياسي، مطالبات خود را مطرح كنند.»75
سعيد مدني از ديگر اصلاح طلبان ليبرال خواه بود كه در اظهاراتي كه ناظر بر آغاز مرحله ي «مشروعيت قهقرايي» و اهداف نهفته در آن است، اظهار داشت:
«بعد از دوم خرداد، ثابت شد كه نيروهاي نظامي و انتظامي به عنوان سدي رخنه ناپذير هستند و مانع اهداف ما مي باشند. قوه قضاييه و اطلاعات نيز يك مانع عمده مي باشند. صدا و سيما هم با توجه به اينكه حدود
نود در صد مردم از طريق آنها تغذيه مي شوند و حدود ده درصد از مطبوعات، لذا بدون داشتن اين رسانه، نمي توانيم كاري موثر داشته باشيم. اگر دور بعدي ما بخواهيم آقاي خاتمي را انتخاب كنيم، يا اگر ايشان نتواند اهداف ما را تامين نمايد و ما بخواهيم شخص ديگري را روي كار بياوريم، بايد به اين دستگاه ها دست يابيم و اگر بخواهيم اين كار انجام شود بايد جوي درست كنيم كه مسئولين اين مراكز براي حفظ نظام به عنوان تكليف كناره گيري كنند. و ما در اين ميان از فرصت جابجايي و تعويض مسئولين استفاده كرده و كار نفوذ در اين دستگاه ها را انجام دهيم.»76
حذف مخالفان ليبراليزه شدن و تضمين موفقيت در انتخابات هاي آينده بخش ديگري از عمليات مشروعيت قهقهرايي است. هواخواهان ليبراليسم با اين اميد كه بي اعتبار سازي و روي گردان نمودن مردم از جريان هاي معتقد به اسلام، انقلاب، امام و رهبري مقدمه حذف آنان را به وجود خواهد آورد، القاء ذهنيت نادرست و دستكاري افكار عمومي از طريق مشروعيت قهقهرايي را آغاز كردند.
در اين ارتباط سعيد حجاريان طي سخناني در دانشگاه تربيت مدرس با عنوان (آزادي و تحقق آن در جمهوري اسلامي) مي گويد:
«بايد تلاش كنيم آنهايي كه التزام عملي به جمهوريت ندارند از مناصب اصلي كشور حذف شوند.»77
علاوه بر موارد پيش گفته، اقدام براي ايجاد گسست پيوند مردم با حاكميت در زمره ي مهم ترين توصيه هاي كاربردي هانتينگتون به هواخواهان ليبراليسم و اصلاح طلبان آمريكايي است. وي با اشاره به پايه مشروعيت (مقبوليت عامه) نظام هاي سياسي مي نويسد:
«اين يكي از نقاط بسيار آسيب پذير است، رژيم را در مسايلي كه مورد توجه عام است، مانند؛ فساد و خشونت مورد حمله قرار بده... مهمترين اهرم فشار براي فرو كشيدن آن (رژيم اقتدارگرا) از سرير قدرت، بزرگ كردن و نماياندن عدم مشروعيت آن خواهد بود.»78
در اين راستا سعيد حجاريان در آغاز سال 1378 تصريح مي كندكه:
«تجريه گذشته و به ويژه در يكي دو سال اخير، نشان مي دهد كه هرگاه جبهه دوم خرداد با امري به طوري جدي و گسترده مخالفت ورزيده است و يا چيزي را خواسته اند، به شرط آنكه مبارزه تبليغاتي موثري نيز درباره آن شده باشد، به نتيجه رسيده اند. آخوند ها و مراجع، آشكارا حدودي براي خود تعيين كرده اند كه گذشتن از آنها را خطرناك مي دانند. جبهه دوم خرداد بايد اين حدود را بشناسد و كشف كند و فراتر برود و تجارب اخير را تكرار كند.اگر مقاومت دوم خرداد جدي و پر دامنه باشد، آنان در وضع دفاعي قرار مي گيرند و وادار به امتياز مي شوند؛ به شرط آنكه جبهه دوم خرداد نترسد و بيشتر بخواهد.»
حجاريان قبل از واقعه ي كوي دانشگاه نيز اذعان داشته بود:
«بايد در گام هاي بعدي به سراغ مديريت سپاه، نيروي انتظامي و صداو سيما برويم؛ ساختارهاي فعلي اين دو نيرو آنها را به مانعي بر سر راه توسعه سياسي تبديل كرده است.»
در ادامه روند بستر سازي تبليغاتي، امپراتوري هاي خبري هم به ياري هواخواهان ليبراليسم آمده و در گزارش هاي تحريك كننده، اذعان داشتند:
«اصلاح طلبان با اكثريت آراي خود مي توانند قوانين محدود كننده را تغيير دهند و مقررات جديد و متكي بر آزادي را بر كرسي بنشانند. انتقاد صريح و شديد اللحن نمايندگان از قانون مطبوعات و دخالت سازمان هاي قضايي در كار مطبوعات، سر آغاز اين نقشه و هدف محسوب مي شود.»79
در همان روزها، گزارش گر راديو بي.بي.سي نيز در حمايت از طرح تغيير قانون مطبوعات گفت:
«در حال حاضر در جمهوري اسلامي، آينده مطبوعات ايران مصداق مبارزه قدرت شده است. در جمهوري اسلامي براي اصلاح طلبان، تنها وسيله يا عمده ترين وسيله ارتباط با مردم، مطبوعات است و اينكه يك روزنامه بسته شده و هيچ امنيتي براي روزنامه ها و روزنامه نگاران ديگر اصلاح طلب و مستقل وجود ندارد، نگراني زيادي براي اصلاح طلبان ايجاد كرده است و آنها مي خواهند اين مسأله در مجلس حل شود.»80
«نافرمان برداري مدني و جسارت سياسي»81 عنوان راه كاري براي خروج از بن بست براندازي رژيم ولايت فقيه است كه از «منوچهر گنجي» يكي از همكاران سازمان سيا و موساد در مهر ماه 1376 در نشر يه ضدانقلابي نيمروز به چاپ رسيد. وي در مقدمه مي نويسد:
«جمهوري اسلامي اصلاح پذير نيست. وابسته نمودن نظام سياسي ايران به دين و اصل ولايت فقيه، ناقض آزادي، حقوق بشر، مردم سالاري، اصل مسئوليت دولت در مقابل مردم و شركت آزاد و برابر مردم در تحقق حاكميت ملي است. براي رسيدن به آزادي، رفاه، ترقي و تعالي ايران، نظام جمهوري اسلامي را بايد برچيد.»82
وي كه از كارگزاران رژيم فاسد شاهنشاهي بود در اين نوشتار تأكيد مي كند:
«امروز نافرمان برداري مدني و جسارت سياسي بايد پايه و اساس مبارزات ... عليه جمهوري اسلامي را تشكيل دهد. ابزار ما، برانگيختن موج مخالفت ها، انواع عدم همكاري ها و مداخله در مبارزه طلبيدن رژيم ديكتاتوري ولايت فقيه است.»
منوچهر گنجي كه از نسل يهوديان مقيم بغداد است، در تشريح ابعاد و اهداف نافرماني مدني تصريح مي كند:
«در مبارزه با رژيم ولايت فقيه، هدف استراتژي بزرگ، تنها بركناري رژيم از صحنه حكومت نيست بلكه هدف، همچنين جايگزيني با يك رژيم دموكراتيك كثرت گراست، از اين رو در تهيه و تنظيم استراتژي بزرگ، ما بايد همچنين نقش مبارزان داخلي، ايرانيان خارج كشور و فشار هاي بين المللي را در جهت ازهم پاشي رژيم ولايت فقيه مورد بررسي دقيق قرار داده و مشخص كنيم.»83
نشريه نيمروز به نقل از منوچهر گنجي در تشريح نافرماني مدني مي نويسد:
«نافرماني مدني از طريق استفاده از حربه رواني، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و ... انجام مي گيرد؛ اين مبارزات شامل انواع اعتراض ها، نافرمانبرداري ها، عدم همكاري ها، تحريم ها، كم كاري ها، اعتصاب ها و به كار گرفتن انواع ديگر موارد است. تجربيات نشان مي دهد كه انواع مختلف راه كارهاي نافرماني مدني بالغ بر دويست مورد مختلف مي شود كه از عمليات اعتراض آميز و قانع كننده شروع شده و به انواع عدم همكاري ها، مداخلات مانند تسخير محل، دست زدن به اعتصاب غذا و اعتصابات عمومي و ... ختم مي شود.»84
«عزت الله سحابي»، يكي از عناصر جريان موسوم به ملي- مذهبي طي اظهاراتي در دانشكده ي حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران، ضمن تئوريزه كردن خط آشوب طلبي مي گويد:
«در چنين شرايطي آرامش چه معنايي دارد. فضا اگر عدم آرامش و عدم ثبات و تشنج را اقتضاء مي كند، آرامش جايي ندارد. فضاي حقيقي به ما القاء مي كند كه مقاومت كنيم و نه آرامش، اين مقاومت بايد فعال و اجرايي باشد.»85
«عليرضا علوي تبار» نيز طي مصاحبه اي دراين خصوص مي گويد:
«ما برنامه داريم ولي فعلاً صلاح مي دانيم با چراغ خاموش حركت كنيم. ما مصمم هستيم طرح اصلاح قانون مطبوعات، لغو گزينش و رفراندوم قانون اساسي را در مجلس مطرح كنيم. ولي اگر بخواهيم در اين برنامه ها موفق شويم، بايد آرام آرام حركت كنيم و همه اينها بايد در چار چوب همان طرح چراغ خاموش دنبال شود.»86
در ادامه اين روند حجاريان به تبيين استراتژي اصلاح طلبان پرداخته و مي نويسد:
«از دوم خرداد وارد مرحله ي جديدي شديم، يعني مرحله حاكميت دوگانه... در دوران بعد از انقلاب، ما اين حاكميت دوگانه را نداشتيم، رؤساي دولت در طول حاكميت رفتار مي كردند... مشروعيت دو گانه لازم نيست كه با جنگ و انقلاب داخلي حل شود، حرف در مرحله كنوني همين است. استراتژي ما در هجده خرداد(1380) بايد ناظر براين نكته باشد. استراتژي ما اين است كه كاروان دوم خرداد به جلالت برسد. به مرحله اي كه رقبا بيايند پاي ميز مذاكره.... مردم كه علاف ما نيستند، نمي شود به آن ها گفت كه ما مي خواهيم رئيس جمهور انتخاب كنيم اما در نهايت حاجب الدوله انتخاب كنيم و خاتمي كسي نيست كه زورقي دموكراتيك برروي ساخت اقتدارگرا (لقبي كه هانتيگتون به جمهوري اسلامي مي دهد) باشد. به عبارتي نمي خواهد پيچك بر دور سيم هاي خاردار باشد.»87
همچنين «عباس عبدي» دراين رابطه مي گويد:
«جامعه ما همچون دشتي است كه سرچشمه آب آن، كوه هاي بلند و سر به فلك كشيده تاريخ و فرهنگ اين سرزمين است كه همراه با آب شدن نسبي آن، رودهاي پر آبي را روانه اين دشت حاصل خيز مي كند. در عين حال كه بارش برف و باران بر آن ادامه دارد، اما چند صباحي است كه خشكسالي و گرما، اين كوه ها را در نورديده و نه تنها بارش بر قله هاي يخچالي آن وجود ندارد، بلكه گرماي سوزان در حال ذوب كردن تمام يخچال ها مي باشد و دير يا زود، سيل ناشي از اين آب شدن كوه هاي يخي به جاي آن كه براي دشت اين سرزمين نعمت باشد، تبديل به نقمت شده و هرچه را بر سر راه خود بيابد، ويران و نابود خواهد كرد. به نحوي كه پس از چندي نه از آن كوه هاي يخچالي سر به فلك كشيده خبري است و نه از آن دشت سر سبز.»88
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
75 . هفته نامه راه نو، شماره5، 2/3/77
76http://amniatenarmblogfacom/post-306aspx
77 . روزنامه سلام 16/2/78
78 . ساموئل هانتينگتون، موج سوم دموكراسي، صفحه 168
79 . راديو كلن 1/4/79
80 . راديو بي بي سي 8/4/79
81Civilpisobedince and political defence
82 . نشريه ضد انقلابي نيمروز،شماره 434، 28/7/76
83 . همان، شماره 425
84 . همان، شماره 434
85 . نشريه كريستين ساينس مانيتور، 27/7/79
86 .مصاحبه با عليرضا علوي تبار، فتح سنگر به سنگر ، همشهري ماه 27/11/79
87 .روزنامه نوروز 28/1/80
88 .روزنامه نوروز 30/10/81
پاورقي

 

(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14