(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 2 شهريور  1389- شماره 19725


سه عامل بازدارنده گردن كشي
نتيجه دنيادوستي و ترس از مرگ
مراقبه
حكمت هاي قرآني
راهكارهايي براي تقويت حجاب و عفاف
رابطه صبر و روزه
نيت و قيامت



سه عامل بازدارنده گردن كشي

قال النبي(ص): لولا ثلاث في ابن ادم، ماطأطا راسه شيء: المرض و الفقر والموت
پيامبر اعظم(ص) فرمود: اگر سه چيز در فرزند آدم نبود، در برابر هيچ چيز، سرخم نمي كرد؛ بيماري، ناداري و مرگ(1)
ـــــــــــــــــــــــــ
1-الخصال، ص 113

 



نتيجه دنيادوستي و ترس از مرگ

روزي رسول خدا(ص) كنار سفره غذا با اصحاب نشسته و مشغول صرف غذا بودند. در اثناي خوردن غذا، حضرت لقمه اي را برداشت تا ميل كند. ناگهان حالشان منقلب شد و مرتب به آن لقمه مي نگريست و فكر مي كرد.اصحاب از اين حال برآشفته و علت را پرسيدند؛ چرا يا رسول الله نگرانيد؟
پيامبر اعظم(ص) فرمود:زماني فرا رسد كه حمله كنند بر شما ملت ها مانند هجمه و حمله كردن شما بر كاسه غذا، شما مسلمانان را مانند لقمه غذا تكه تكه مي كنند و خورد و نابودتان مي كنند.
گفته شد يا رسول الله(ص) اين وضع از كمي عدد ما مسلمانان و زيادي دشمنان ما است؟
حضرت فرمود: خير! شما مسلمانان هم در آن زمان جمعيت تان زياد است اما ارزش شما براي اسلام مانند خاشاكي مي ماند كه آب سيل با خود ببرد، در آن وقت است كه خدا هيبت و ترسيدن دشمن را از شما بگيرد و وهن و سستي را در دل شما بيفكند.
پرسيده شد يا رسول الله(ص)! وهن و سستي چيست؟ فرمود: دنيادوستي و ترسيدن از مرگ يعني براي عيش و نوش دنيا تن به زير هر بار ذلت و خواري مي دهيد و آدم هاي سست عنصر و بي اراده مي گرديد كه به خاطر علاقه به دنيا تسليم خواسته هاي دشمنانتان مي شويد.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-الملاحم والفتن، سيدبن طاوس، ص 129

 



مراقبه

پرسش:
يكي از مقامات اهل عرفان و سلوك مراقبه است. لطفاً در اين زمينه توضيح دهيد كه چگونه مي توان اين مقام سالك را در عمل محقق نمود؟
پاسخ:
هرگاه انسان نفس خود را به كار نيكي سفارش كند و شرط و تعهد نمايد كه آن را انجام دهد، لازم است كه در وقت انجام عمل، با ديده مراقبت به او بنگرد كه كار را خالصاً لوجه الله انجام دهد، نكند كه آن را ترك كند يا توأم با ريا، شرك و تظاهر به جا آورد. اين گونه توجه به اعمال نفس را مراقبت نفس مي گويند كه داراي فضيلت و درجاتي است.
اما درباره فضيلت مراقبه به برخي شواهد نقلي اشاره مي كنيم:
قرآن كريم در سوره علق آيه 14 مي فرمايد: «الم يعلم بان الله يري» آيا نمي داني كه خدا ترا مي بيند. همچنين در سوره نساء آيه1 مي فرمايد: «ان الله كان عليكم رقيباً» بدرستي كه خدا مراقب اعمال شما است. از اين دو آيه مي توان چنين استنباط كرد كه خداي متعال همه جا بر اعمال و رفتار ما شاهد و حاضر و مراقب است و انسان بايد اين معرفت را پيدا كند كه همه حركات و سكنات و رفتار او در پيشگاه و محضر الهي قرار دارد و مراقبت كند تا در مجموعه فعاليت هاي روزانه خود اوامر و نواهي الهي را مورد توجه و اهتمام قرار داده و از آنها تخطي ننمايد.
نقل است جبرئيل از پيامبر اعظم(ص) درباره احسان سؤال كرد كه احسان چيست؟ پيامبر اعظم(ص) فرمود: طوري خدا را عبادت كن كه گويا او را مي بيني. و اگر تو خدا را نمي بيني او تو را مي بيند. (محجه البيضاء، ج8، ص 155)
اما در بيان حقيقت مراقبت و درجات آن بايد گفت كه حقيقت مراقبت عبارت است از ملاحظه و توجه به سوي رقيب به واسطه ترس و هيبت از عظمت او. مي گويند فلاني مراقب و مواظب اعمال خودش هست يعني كارها را با دقت و توجه ويژه انجام مي دهد كه كوچكترين خلافي از وي سر نزند چون مي داند كسي مراقب اعمال او هست تا در صورت مشاهده خلاف او را تنبيه كند. بنابراين مراقبت حالتي است نفساني كه عارض بر قلب مي شود كه نتيجه اش اعمالي است كه بر اعضاي بدن و قلب به واسطه معرفت به خدا ظاهر مي گردد. اما حالتي كه بر قلب ظاهر مي شود اين است كه وقتي انسان خدا را شناخت كه او آگاه بر اسرار قلوب و عالم بر تمام سر و خفيات و مراقب بر اعمال بندگان است، در اين حالت قلب هميشه توجه و التفات به او پيدا مي كند و تمام فكر و ذكرش خدا مي شود و آني از ياد او غافل نمي گردد.
اما حالتي كه بر اعضاي بدن ظاهر مي شود آن است كه تمام اعضاي بدن دربست در خدمت انجام فرامين الهي قرارمي گيرد و هرچه رضاي اوست انجام داده و هرچه خلاف رضاي اوست ترك مي كند .

 



حكمت هاي قرآني

عباسعلي كامرانيان
بهشت و جهنمي كه ما مي سازيم!
عارفي در مسجد، مردم را موعظه مي كرد. او هم از انذارهاي حق سخن مي گفت و هم بشارتهاي خداوند سبحان را بيان مي نمود.
مردي از وسط جمعيت فرياد زد:
خداوند خيلي مهربان است، هيچ كس را نمي سوزاند!
عارف ساكت شد و نگاه ها به سوي آن مرد برگشت.
عارف اظهار داشت: خداوند متعال هيچ كس را نمي سوزاند، اين حرف درستي است، هركس دوزخ خودش را، خودش با گناهاني كه انجام مي دهد و از آنها توبه نمي كند، برمي افروزد!
يكي گفت: چطور؟!
عارف افزود: اجازه بدهيد برايتان مثالي بزنم: فرض كنيد دو نفر همزمان با هم همه دارايي خودشان را مي فروشند و براي كسب و كار راهي ژاپن مي شوند. يكي از آنها از بدو ورود به آن كشور با برنامه ريزي دقيق تلاش و كوشش فراوان و دقت نظر و ... كار مي كند و حقوق خود را به ايران مي فرستد و پدر يا برادرش براي او خانه، وسيله نقليه، اسباب منزل، باغ و... تهيه مي كنند.
هنگامي كه مدت اقامت او تمام شد به ايران باز مي گردد و صاحب همه چيز است.
اما، اما نفر دوم از بدو ورود به آنجا شروع به عياشي، ولگردي، خرج كردن سرمايه در راه هاي نامناسب و... مي كند. پس از مدتي اقامت به ايران برمي گردد و هيچ اندوخته اي ندارد و گرسنه و تشنه و سرگردان است!
سؤال اين است: چه كسي نفر اول را خوشبخت و دومي را بدبخت كرده است؟
همه يكصدا گفتند: خودشان!
عارف ادامه داد: بله، خودشان، در اين دنيا نيز انسان عمر و سرمايه محدود و گذرايي دارد. بنابراين براساس فرمايش پيامبر اسلام(ص) كه فرموده اند: الدنيا مزرعه الاخره دنيا مزرعه آخرت است، شايسته است كه انسان وفق دستورات خداوند متعال، دراين مزرعه كار و تلاش و كشت و داشت و برداشت نمايد و آن را براي آخرت خويش ذخيره نمايد تا وقتي به عالم آخرت منتقل شد، دست خالي و فقير و بي چيز نباشد.
عده اي، كه كافر، مشرك، منافق، غافل، ظالم و... هستند، نه فقط براي خانه آخرت خويش وسايل آرامش و آسايش نمي فرستند بلكه با ارتكاب انواع و اقسام گناهان، منزلگاه ابدي خويش را پراز آتش و دود و انواع و اقسام عذابها مي كنند!
بله: كساني كه با زبانشان ديگران را آزار مي دهند در دوزخ مورد آزار خود ساخته قرار مي گيرند
اين سخنهاي چو مار و كژدمت
مار و كژدم گردد و گيرد دمت!
خداوند متعال اين حقيقت را در آيات متعدد قرآن مجيد براي ما بيان فرموده است مثلا در آيه 81 سوره رعد مي فرمايند:
للذين استجابوا لربهم الحسني والذين لم يستجيبوا له لوان لهم ما في الارض جمعيا و مثله معه لافتدوا به اولئك لهم سوء الحساب و ماواهم جهنم و بئس المهاد.
براي كساني كه دعوت پروردگارشان (براي ورود به نيكوكاري و بهشت) را اجابت كردند پاداش (و جايگاه) نيكوست و (اما) كساني كه دعوت او را اجابت نكردند (آنچنان در وحشت عذاب گناهانشان فرومي روند كه) اگر آنچه روي زمين است و مانند آن از آنها باشد همه را براي رهايي از عذاب مي دهند (ولي از آنها پذيرفته نخواهد شد) برايشان حساب بدي است و جايگاهشان جهنم (خودساخته) و چه جايگاه بدي است!
عارف نفس عميقي كشيد و خاموش شد و مردم نيز با صلوات بلندي برگفته هاي او مهر تأييد زدند.

 



راهكارهايي براي تقويت حجاب و عفاف

زين العابدين معيني
معضل بي حجابي و بدحجابي چندي است كه در جامعه مورد بحث بووده و نظرات مختلفي پيرامون آن ارائه مي شود و البته يك مشكل اساسي، آن است كه هر مسئله خلافي آن وقت به آن پرداخته ميشود كه به نظر آيد به حد خطرناكي رسيده است. و گويا ملاك برخوردها با يك مسئله انحرافي آن است كه يا موضوع سياسي شود و يا به حد يك معضل عام البلوي در جامعه رسيده باشد اما در حقيقت، صحيح آن است كه براي پرداختن به مسئله خلاف، جهت رفع آن، تخلف و گناه بودن كافي است و بايد به صورت جدي به حل آن پرداخت. نويسنده كوشيده است نگاهي اجمالي به راهكارهاي تقويت حجاب داشته باشد مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:
بدحجابي و بي حجابي: مسلماً از آنجا كه دين حدود حجاب را بيان فرموده، معناي بي حجابي و بدحجابي هم مشخص ميشود. الف- بي حجابي: كه همان كشف حجاب است و الحمدلله شايد بتوان گفت اين مسئله مورد ابتلاء اكثريت قريب به اتفاق مردم ما نيست.
ب- بدحجابي: اين بخش از لحاظ فهمي كه از لغت ميشود دو تقسيم ميتواند داشته باشد: 1- حجاب ناقص: كه اين عدم رعايت ميتواند براي قسمت كوچكي مثل مكشوف شدن يك تار موي زني براي نامحرم و يا قسمت بيشتري، باشد. 2- حجابي كه فلسفه حجاب را جوابگو نباشد اگرچه از لحاظ فقهي حرام نباشد مانند نمايان بودن اندام هاي حساس، از زير لباس و يا به تعبيري اندام نما بودن لباس، و يا برخي پوشش هاي نامناسب مردان و پسران (البته برخورد با آنهم بسته به نظر مراجع است كه از باب خلاف عفت عمومي بودن و يا مسئله ديگري باشد.)
يكي از فلسفه هاي واضح و روشن حجاب حفظ حريم فرد و جامعه از فساد و دوري جامعه و جمع هاي بيشتر از زن و شوهر (نسبت به يكديگر) از مسائل جنسي است كه اين مهم با رعايت مسائلي از جمله حجاب (حداقل بمقدار واجب) و دوري از مسائلي كه حريم عفاف عمومي را خدشه دار مي كند، محقق خواهد شد.
اما نكته اي كه اكنون درصدد بيان آنيم راهكارهايي است براي تقويت و ارتقاء عفاف و حجاب.
هر مسئله اي كه هدف باشد و بخواهيم آنرا در جامعه اجرائي كنيم بايد براي آن راهكارهايش را هم تعريف و مقدمات قريبه و بعيد آنرا فراهم نموده و يا در جهت آن حركت كنيم. با وجود اين مقدمات است كه مسير نيل به هدف اصلي آسان تر خواهد بود. همانند آن است كه براي هدايت آب براي آن جوي و نهر حفر كنيم تا در اين مسير حركت كند كه در اينصورت بدون هيچ تخلف و بدون نياز به زحمت، آب در همين مسير حركت خواهد كرد. اما اگر بخواهيم مقداري آب را به سربالايي و يا بدون جوي و نهر به مسيري هدايت كنيم، پس از هدر رفت بسياري از آن، شايد موفق شويم با زحمت فراوان به مقدار كمي از اين هدف دست يابيم.
بنابراين هدف از بيان راهكارها تسهيل در امر است اگرچه بعنوان مقدمه محسوب شود. البته ممكن است يك مقدمه نتايج ديگري نيز داشته باشد كه موضوع مورد نظر يكي از نتايج آن باشد و يا آن مقدمه (و يا بخشي از آن) يكي از مقدمات موضوع موردنظر باشد.
تقويت بنيان خانواده
مسلماً خانواده مؤثرترين نهاد براي تربيت و شكل گيري فكري و فرهنگي انسان است. در جامعه متدين ما يقيناً بسياري از بزهكاريها و تخلفات و اعمال خلاف شئون، ناشي از افتراق بين شخص و خانواده، و جايگزيني بعضي رسانه ها و جمع هاي ناسالم به جاي خانواده است كه بحث كمرنگي حجاب و عفاف نيز از اين امر مستثني نيست.
در سستي بنيان خانواده شخص از تربيت صحيح از جمله عفاف و حجاب كه از خانواده سرچشمه مي گيرد محروم مي گردد. و تقويت بنيان خانواده مانع از بروز بسياري از مشكلات در درون فرد و در جامعه مي گردد كه از جمله آن، بحث مورد نظر ماست.
بعضي از راهكارهاي اين تقويت در بند 7 اشاره خواهد شد.
1- توليد لباس هاي مناسب
لباس هايي كه امر حفظ حجاب را براي افراد (اعم از زن و مرد) تسهيل كند.
مسلما در بدترين شرايط، فرد اگر خود دغدغه مند حفظ دين خود باشد، مي تواند دينداري كند، اما تسهيل اين امر وظيفه حاكميت و متوليان فرهنگي است.
اگر لباس هاي مناسب در جامعه به حد كافي وجود داشته باشد دغدغه ها كمتر و هدف در دسترس تر خواهد بود.
2- برخورد با لباس هاي نامناسب
يقينا حجم گسترده لباس هاي نامناسب را نمي توان با ديد خوش بينانه نگريست. بله با يك ديد مي توان گفت لباس هاي غيرمناسب پوشش در اجتماع را، افراد براي محل هاي مناسب تهيه مي كنند و فروشنده ها هم به همين منظور مي فروشند، مثلا مانتوهاي كوتاه را حتما افراد براي مجالس زنانه مي خرند و لباس هاي بدن نما و اندام نما را افراد براي پوشيدن در مقابل همسرشان تهيه مي كنند، اما اي كاش واقعيت هم همين بود!
برخورد با اين لباس ها يك روش است و روش ديگر برخورد با ظاهر شدن با اين لباس ها در جامعه است كه خود بخود يا اينگونه البسه خريداري نمي شود و يا در منظر عموم پوشيده نمي شود.
3-محو وبرخورد با مدها و مدلهاي مختلف پوشش غيراسلامي
مسلماً انسان، موجودي نيست كه فقط خود را به آن چه در دسترس اوست محدود كند و مثلاً اگر لباسهاي غيراسلامي توليد نشود و در بازار موجود نباشد ريشه آن كنده شود.
اگر علاقه فرد به چيزي تعلق گيرد بقول معروف از زير سنگ هم كه شده فراهم مي كند لذا بايد سليقه و علاقه افراد جامعه را از مدها و مدل هاي غير اسلامي و تبليغات آن، دور نگاهداشت.
4-توليد و ترويج مدها و مدل هاي مختلف پوشش اسلامي
يك كار لازم محو و برخورد با مدهاي غير اسلامي حذف آن از فضاهاي مختلف اعم از رسانه ها،فروشگاهها و... است و كار ديگري كه اگر همراه آن شود مي تواند تاثيرات مباركي داشته باشد، توليد و ترويج مدهائي است كه طبق موازين اسلامي باشد و بايد گفت يك ضرورت است،چرا كه تنوع طلبي درحد تعادل جزو خلقيات انسانهاست و اين نياز را بايد از راه صحيح و برطبق موازين،پاسخ داد.
يكي از موازين اسلامي و عقلاني، وقار بخشيدن لباس است چرا كه لباس زينت انسان است نه زينت تن انسان.
نكته ديگر آنكه لباس زن اگر جلب توجه نامحروم را نمايد، خود مي تواند مصداقي از بدحجابي باشد.
درنظر گرفتن امثال اين نكات و رعايت آنها مسير حركت دراين جهت را روشن تر مي نمايد.
5-برخورد با بدحجابي و بي حجابي
اين برخورد جهت حل و برطرف كردن مشكل است و مراحل امر به معروف و نهي از منكر از تذكر زباني تا برخورد فيزيكي را شامل مي شود. مسلماً اين برخورد و نفرت از عمل است و نه فرد كه چه بسا فرد، جاهل به حكم بوده و اين تذكر از باب ارشاد جاهل باشد و يا به هر دليل ديگر دراين امر كوتاهي كرده نه اينكه از روي لجاجت و عناد باشد (از باب حمل فعل مسلم بر بهترين محمل).
گاه گفته مي شود كار فرهنگي چاره كار است ضمن تأييد مطلب بايد گفت برخورد با جرم، بيش از هر چيز براي تأديب مجرم و حفظ و اصلاح جامعه است نه انتقام از مجرم، پس اين مورد هم كار فرهنگي محسوب مي شود.
اين طرز تفكر كه همه امور با كار فرهنگي به معناي خاص (كه فقط درتبليغات و اطلاع رساني و... محدود مي شود) حل شدني باشد، با تأملي واضح البطلان است. در بعضي امور كار فرهنگي نيازبه همراهي فعاليت هاي ديگري دارد. اما درمورد برخورد با موضوع بي عفافي نظر صريح ولي فقيه خطاب به نيروي محترم انتظامي اين است:«... با برخي افراد كه تعمدا يا از روي بي توجهي، چهره جامعه را از لحاظ ديني، نجابت و عفاف خارج مي كنند بايد برخوردي قوي و صحيح انجام شود.» اما اين برخورد منحصر به خود بدحجابان درخيابان ها نمي شود بلكه مروجان فرهنگ بدحجابي،توليدكنندگان و عرضه كنندگان لباسهاي نامناسب و مدهاي غير اسلامي،رسانه ها و فيلم هاي مروج بدحجابي و سست كننده ساير معتقدات ديني و ... نيزمشمول اين اصلند. متأسفانه مشاهده مي كنيم حتي دربرخي از ظاهراً مذهبي ترين فيلم ها رعايت مسئله حجاب ناديده گرفته مي شود.
وقتي اعتراض شود مي گويند فيلم نامه اسلامي بدهيد و... واضح است كه اين مسائل بهانه اي بيش نيست، اگر فيلم نامه اسلامي ندارند اين راكه ديگر مي دانند كه بي حجابي حرام است و يا رعايت و حفظ ظواهر ديگر دين لازم است. آيا اين هم ربط به فيلم نامه و انجمن تخصصي و ورود حوزه علميه و... دارد يا مستقيماً به عملكرد توليدكنندگان و بي قيدي آنان مربوط است؟
6-تفكيك جنسيتي درمراكز مبتلاء به عموم (مانند دانشگاهها، بيمارستانها و...)
قابل انكار نيست كه غريزه جنسي يك غريزه طبيعي آدمي است و در همجواري دوجنس مخالف نامحرم فعال و شعله ور مي شود مخصوصاً براي كساني كه آمادگي بيشتري دارند مانند افراد مجرد.
اگر مدتي اختلاط ادامه يابد و به عادت تبديل شود ممكن است حساسيت هايي از وجود افراد رخت بربندد اما مگر غيراين است كه بخشي از آدميت آدمي به احساسات و حساسيت هاي اوست؟ در اين صورت آنچه به تاراج رفته قسمتي از انسانيت بوده وانگهي آيا مشكلي حل مي شود؟ مشكل كه حل نمي شود هيچ بر آن افزون هم مي شود،چرا كه آنچه از بين رفته طمع جنسي فرد نيست بلكه حساسيت او به نيمه برهنگي است و ميل او به برهنگي مطلق است تا غريزه او ارضاء شود در صورتيكه قبلاً با نيم نگاهي هم تهييج و هم ارضاء مي شد.
لذا يكي از راه حل هاي بدون بدل، آماده نكردن زمينه معصيت بوسيله اختلاط و رفع اين معضل است.
متاسفانه امروزه، با بهانه هاي مختلف روزي به بهانه تخصص بيشتر جنس مخالف و گاه توهم آن، روزي به بهانه عدم دسترسي به جنس موافق و... كار خود را توجيه مي نمائيم و كار بجايي ميرسد كه ديگر از كنترل خارج شده و گاه به عكس عده اي قلم بدست، وقيحانه فرد يا جرياني را به اراده تفكيك جنسيتي مورد مؤاخذه و نكوهش قرار مي دهند!!! و گاه آنرا توهين ميدانند!! اين توهين است يا تكريم؟ آيا اين حرف همان مصداق منكر شدن معروف و معروف شدن منكر نيست؟! چه افتخار از اين بالاتر كه سقف دستورات اسلام را بيان كنيم و در صدد اجراء آن (با روش هاي مناسب) در جامعه باشيم مگر كسي ميتواند منكر شود كه سقف حجاب جدائي و دوري هر شخص با نامحرم خود است (الا در موارد ضرورت) همانطور كه حضرت صديقه كبري(س) فرمودند كه براي زن بهترين چيز آن است كه نه او نامحرمي را ببيند و نه نامحرمي او را ببيند. اين احاديث هم براي عمل به آن است نه فقط براي خواندن و به به كردن. درست است كه اجبار سقف دين (حد فوق واجب دين) صحيح نيست اما برنامه ريزي برطبق آن و براي نيل به آن، اجبار محسوب نمي گردد.
با كمال تأسف بايد گفت اوضاع اختلاط در برخي مراكز آموزشي و برخي بيمارستانها و ... و حتي گاه بصورت تنظيم شده (مانند دكتر مرد براي تخصصي زنان و امثال آن) براي جامعه اسلامي مايه خجالت و شرم است.
7- بسترسازي جهت دروني سازي خانواده ها
خانواده نهادي است مقدس، محفوظ و با ضوابط خودش، اين كانون محلي است براي رشد اوليه هر فرد و حتي در ادامه رشد نيز از موثرترين نهادهاي تاثيرگذار بر شخصيت اوست. يكي از علل مصونيت و محفوظ بودن آن، حساسيت هر فرد به خانواده خود بحث ناموس است كه براي هر فرد خانواده اش بعنوان ناموسي محسوب مي شود كه بر روي آن غيرت مي ورزد.
(غيرت حالتي دروني است كه كراهت انسان از دچار شدن شيئي كه به آن غيرت مي ورزد به چيزي كه فاسدشدن مي پندارد را شامل مي شود، كه اين حالت دروني مي تواند در عمل انعكاس داشته باشد).
اين ناموس مورد غيرت جهت گذران زندگي خود به آنچه همگان در روزمره نيازمندند، نيازمند است، تغذيه، استراحت، تفريح، ارتباط و...
بعنوان مثال اگر بنا باشد غيرت ناموسي (نسبت به همان موجود حساس و مورد طمع، يعني جنس مونث) و اموري مانند تفريح و... جمع شوند نياز به يك فضاي محفوظ دارد.
اين دو و جمعشان با دركنار خانواده بودن (در راستاي تربيت صحيح) مكان محفوظ را به خانه منحصر مينمايد (هر مكان كه جامع خانواده و مانع اغيار (نامحرم) باشد حكم خانه را دارد).
پس بايد خانه خصوصياتي داشته باشد كه مكاني براي زندگي و جوابگوي نيازهاي مختلف انسان در روزمره باشد.
درگذشته تا حدودي اينچنين بوده وخوب است در بحث ميراث فرهنگي بجاي توجه به نوع خشت و گل به كار رفته به پيام نقشه و مهندسي و بافت خانه هاي نياكان بيشتر توجه شود.
در جوامع امروزي با وجود خانه هاي كوچك و آپارتماني خانه تبديل به محلي براي خواب و استراحت شده پس اين خانه ها خانه نيستند بلكه خوابگاهند. مسلما جايگزيني براي آن مسائل هم پيش بيني شده كه مثلا با پاركها و سالن هاي غذاخوري و... اين خلأ پر شود.
اما آيا دراين مكانها فرد بايد همان حفظ، و بانوان همان حجاب درمقابل نامحرم را داشته باشند تا نتوانند تفريح كنند و يا تفريح كنند و از حجاب و حفظ خود كوتاه بيايند؟! حداقل از حجاب حداكثري و سقف دين كه بايد كوتاه بيايند!
آيا با مكانهاي تفكيك شده مثل پارك براي بانوان و پارك براي آقايان مشكل حل مي شود؟ مسلما خوب است كه تفكيك صورت گيرد و گاه لازم است اما بسنده كردن به آن آيا باعث جدايي اعضاء خانواده از يكديگر در شادي ها و تفريحات و در نتيجه ايجاد روح خانواده گريزي و پناه به دوستان (دوست بعنوان دوست چه خوب چه بد) نمي شود؟!چه كنيم؟ بهترين راه و شايد تنها راه، غني سازي خانه ها است، بطور قطع اگر هزينه فضاهاي سبز، مجتمع هاي تفريحي و... را تقسيم و به خانواده ها سپرده شود بسيار بهتر از آنچه از لحاظ تربيتي درپي آنيم بدست خواهندآورد، و حتي اگر هزينه آن بيشتر هم شود هزينه نيست، بلكه سرمايه گذاري براي انسانهاي سالم و صالح است. (مسلما در اين باره فرهنگ سازي حرف اول را مي زند، كه با وجود امكانات آن، به نتيجه ميرسد).اين نكته هم براي افكار سرگردان كه شايد بگويند حفظ از فساد در غيرت چه ربطي به پوشش و امثال آن دارد، قابل ذكر است كه: از نظر ما صلاح و فساد را بهتر از هركس دين مبين اسلام و خالق يكتا بيان فرموده كه از موارد فساد و انحطاط فرد و جامعه، برهنگي، شهوت زدگي و اختلاط است. (در اين رابطه خوبست به بخش پاياني نامه 31 نهج البلاغه مراجعه شود.)و اما چگونه براي دروني شدن خانواده زمينه سازي كنيم؟ اين زمينه سازي در ابعاد مختلفي بايد مورد توجه قرار گيرد كه از جمله آنها موارد زير است:
1- بسترسازي جهت فراهم آوردن امكانات تفريحات سالم درون خانه 2- بسترسازي جهت فعاليت هاي اقتصادي سالم درخانه 3- آموزش مهارتهاي ارتباطي به خانواده ها با هدف بهبود و تقويت روابط درون خانه اي و تعامل صحيح و... 4-مهندسي خانه ها بشكلي كه حفظ و مصونيت خانه ها (از اشراف و اطلاع از بيرون خانه، به آن) به حداكثر برسد.
5-تعبيه مكانهاي بيروني و اندروني در خانه جهت محرم و نامحرم (كه سابقا هم چنين بوده و يك ارث فرهنگي نياكان براي ماست) و خوب است اين مهم در ساخت و سازهاي جديد و خانه هاي 99 ساله نيز لحاظ شود، بي شك دراين زمينه هر كمك مادي و غيرمادي كه دولت و ساير مراكز داشته باشند همانطور كه گفته شد هزينه نيست بلكه سرمايه گذاري است.

 



رابطه صبر و روزه

حسين شمس
روزه از اعمالي است كه آدمي را به تقوا مي رساند. تقوا نوعي توانايي در آدمي است كه زمينه بروز ظرفيت ها و استعدادها را براي وي فراهم مي آورد و شخص را در برابر ناملايمات چنان قوي مي كند كه ديگر چيزي از درون و بيرون بر او چيره نمي شود. از اين رو تقوا را مديريت روح الهي بر جسم و نفس انساني مي دانند. هرچه ارتباط ميان آدمي با حقيقت خالص هستي يعني خداوند بيش تر شود، عزت آدمي افزايش مي يابد و ديگر چيزي بر او چيره و غالب نمي شود. آدم متقي، انساني است كه اتصال او به شعاع الهي قوي تر است و هرچه مي بيند و انجام مي دهد، از دريچه بينش و نگرش الهي است.
صبر و تقوا
انسان متقي، انسان صابر نيز است؛ چرا كه انسان متقي متصل به خداست و تحت شعاع او مي بيند و كار مي كند و زندگي و حيات و حركت خود را سامان مي دهد. لذا صبر در وي به اوج مي رسد و هر مشكلي براي او مشكل خاص او نيست، بلكه آن را در چارچوب حكمت كلي هستي معنا مي كند. تفسير مصيبت در انديشه و تفكر او، تفسير خواست و مشيت الهي است. به اين معنا كه هرچه به او مي رسد نمي تواند بيرون از دايره حكمت و اراده و مشيت الهي باشد؛ چرا كه خودش را همانند همه هستي، بخشي از خدا مي داند و خود و همه چيزي كه در آن جاري و ساري مي شود را از خدا مي يابد. اين گونه است كه همراه هر چيزي و پيش و پس آن، خدا را مي بيند و مي يابد. از اين رو خداوند در تفسير صابرين مي فرمايد: بشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انالله و انااليه راجعون؛ بشارت ده به آنها صابرين را كه هرگاه آنها مصيبتي مي رسد مي گويند ما از آن خداييم و به سوي او باز مي گرديم. اين بدان معناست كه هر چيزي در چارچوب اراده و مشيت الهي اتفاق مي افتد و حكمت الهي آن را مديريت مي كند و هدف از اين مصيبت ها بازگردان بشر به اصل خويش يعني خداست.
راه حصول صبر
براي رسيدن به صبر بايد از ساز و كارهايي خاص استفاده كرد. روزه يكي از عوامل و سازوكارهاي دست يابي به صبر است. از اين رو در روايات، صبر را به روزه تفسير كرده اند، آن جايي كه خداوند مي فرمايد: واستعينوا بالصبر و الصلاه؛ در مسير شدن و كمال يابي از صبر يعني روزه و نماز ياري بجوييد.
روزه به آدمي اين فرصت را مي بخشد تا ظرفيت خويش را افزايش دهد و تقوا و مديريت نفس و تن را به عهده گيرد و نسبت به ناملايمات واكنش مثبت و سازنده اي از خود نشان دهد. اين جاست كه صبر را مي بايست از نتايج روزه داري دانست.

 



نيت و قيامت

محمدمهدي رشادتي
امام صادق(ع) فرمودند: «ان الله يحشر الناس علي نياتهم يوم القيامه » خداوند در روز قيامت مردم را مطابق نيت هايشان محشور مي كند. (منتخب ميزان الحكمه، ج 1، ص 1391)
آيه الله مشكيني(ره) براي حديث فوق دو تفسير مي آورند:
الف- مراد از نيت: اصول عقايد است. يعني مردم براساس نيت ها و اصول عقايد خويش (مومن يا كافر يا منافق) محشور مي گردند.
ب- يا متصف به جزاي اعمالشان براساس نيت هايي كه در آن اعمال داشته اند محشور مي شوند.
بنده اي در روز قيامت براي خدا دليل مي آورد كه پروردگارا من پيوسته وسايل وسعت و راحتي آفريدگان تو را فراهم مي كردم تا تو نيز امروز رحمت خود را بر من بگستراني.خدا به فرشتگان خطاب مي فرمايد: بنده من راست مي گويد او را به بهشت درآوريد.
وقتي كه مؤمن در روز قيامت در پيشگاه خداوند نگاه داشته مي شود، خداوند به فرشته ها مي گويد: نامه هايي را كه در آنها اعمالي ثبت شده كه او انجام نداده است بياوريد. مؤمن آن نامه ها را مي خواند و مي گويد: به عزتت سوگند كه من هيچ يك از اين كارها را انجام نداده ام. خدا مي فرمايد: راست مي گويي، همين كه نيت آنها را كردي ما برايت نوشتيم، سپس پاداش آنها را به او مي دهند. (علي مشكيني، درسهايي از اخلاق، ص 36)
امام صادق(ع) فرمودند: اينكه اهل آتش هميشه در آتش خواهند بود، بدين جهت است كه نيتشان در دنيا اين بود كه براي هميشه گناه و نافرماني خدا بكنند و همچنين اگر اهل بهشت هميشه در بهشت بمانند براي اين است كه نيتشان در دنيا اين بوده كه هميشه خدا را اطاعت كنند. پس به خاطر نيت هاست كه آن دسته و اين دسته جاويدان هستند. آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: كل يعمل علي شاكلته- (اسراء 48) يعني هركس بر طبق نيتش عمل مي كند.
علامه در ادامه مي فرمايند: اين روايت اشاره به رسوخ ملكات در نفس است، رسوخي كه باعث مي شود نفس استعداد مقابل را از دست بدهد.توضيح آن كه نفس در بدو خلقتش استعداد نيك و بد هر دو را داشت، ولي وقتي ملكه يكي از آن دو در آن رسوخ نمود استعداد آن ديگري به كلي باطل مي شود. (84) (اصول كافي، ج 2، ص 58)
مطابق اين حديث علت خلود اهل بهشت و جهنم كاملا حل مي شود كه در واقع يك مسأله و معضل كلامي محسوب مي شود و اينكه چرا فردي با هفتاد سال مثلا كفر يا بدي تا ابد به جهنم برود.
پيامبر(ص) فرمود : اي مردم جز اين نيست كه اعمال به نيت ها بستگي دارد و در حقيقت براي هركس آن چيزي است كه نيت مي كند پس هركه هجرتش براي خدا و رسول او باشد، به سوي خدا و رسول او هجرت كرده است و هركه هجرتش براي رسيدن به چيزي از دنيا يا ازدواج با زني باشد، هجرتش به سوي همان چيزي است كه به نيت آن هجرت كرده است. (منتخب ميزان الحكمه، ج 2، ص 1029)
نقل است كه باديه نشيني به محضر پيامبر(ص) آمد و گفت: اي رسول خدا روز قيامت چه زماني است؟ حضرت فرمود: براي آن روز چه چيزي آماده كرده اي؟ گفت: نماز و روزه زيادي براي آخرت تهيه نكرده ام. آنچه هست اين است كه خدا و پيامبرش رادوست دارم.
حضرت به او فرمود: انسان با كسي است كه دوستش دارد. (المرء مع من احب)
انس (از ياران پيامبر(ص)) مي گويد: مسلمانان را پس از اسلام به چيزي خوشحال و مسرور نديدم، چنان كه از اين سخن پيامبر(ص) خوشحال ديدم. (محجه البيضاء، ج 8، ص 6)
در آيه 98 سوره شعراء تاكيد مي شود كه «در آن روز مال و اولاد سودي نمي دهد و ليكن هركس باقلب سليم نزد خدا آيد از سلامت قلب سود مي برد. يعني مدار (و ملاك) سعادت در آن روز بر سلامت قلب است. اعم از اينكه در دنيا مال و فرزندي داشته باشد يا نداشته باشد. منظور از قلب سليم، قلبي است كه از ننگ ظلم و تاريكي شرك و گناه سالم باشد. (الميزان ج 51 ص 440- 504)

 

(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14