پنجشنبه اول مهر 1389-
شماره 19747
خط مقدم عشق و ايثار
حقايق دفاع مقدس را به نسل هاي آينده منتقل كنيم - بخش پاياني
|
|
|
خط مقدم عشق و ايثار
حقايق دفاع مقدس را به نسل هاي آينده منتقل كنيم - بخش پاياني
گاليا توانگر هنگامه عمليات هر كسي حال و هواي خودش را داشت. يكي در ميانه خاكريز زيارت عاشورا مي خواند و آن يكي براي عزيزش نامه اي مي نوشت. اما آن هايي كه عزم رفتن كرده بودند، مثل همه آدم هاي ديگر كساني را داشته اند كه چشم انتظار برگشتشان بوده اند. به راستي چگونه گذاشتند و گذشتند؟ رفتنشان دليلي براي دلسردي آنها نبود، اتفاقا گاه بايد از همه چيز خود گذشت تا آتش عشق و آرمان ها شعله ور بماند. آنها چيزهاي بالاتري را درك كرده بودند كه در سايه اين ادراك به سرعت روح تشنه شان وسعت مي گرفت تا به سرچشمه دليل حيات مي رسيد. صبح عمليات حاج همت سوار بر يك تانك 106 به رزمندگان آماده رهسپاري به خط سركشي مي كند. در آسمان ادراك آنها همه يك سطح اند، چه آن رزمنده اي كه از روستايي دورافتاده رهسپار شده و چه حاج همت كه فرمانده لشكر است. آنها شانه به شانه هم در صف شاگرد اول ها سينه چاك عزت ميهن اسلامي و شرافت آرمان هاي حسيني شدند. اي مدعيان فرهنگ و خالقان آثار، چطور مي توان از عشق نوشت و خود قدم در مسير كاروان شهدا و عشاق نگذاشت؟ چطور مي توان به تصوير درآورد و با حماسه سازان دم خور و هم كلام نشد؟ متاسفانه ضعف ما اين است كه هميشه دورادور قلم زده ايم و مدعي شده ايم. كدام داستان نويس ژانر مقاومت را سراغ داريم كه حداقل چند سالي كوه هاي جبهه غرب را زير پاگذاشته باشد و بي شمار مصاحبه با باقيمانده هاي كاروان حماسه انجام داده باشد؟ كدام فيلم سازي را سراغ داريم كه يك فيلم جهاني پيرامون نقش زن در پيروزي هاي دفاع مقدس ساخته باشد؟ هميشه نقص ها را گفته ايم، اما خود به قدر توانمان قدم در مسير جهاد نگذاشته ايم. جهاد امروز درك حقايق دفاع مقدس و ارزش هاي جنگ به نسل امروز است. قلم و دوربين، سلاح امروز ماست. دست پر و با اراده اي راسخ وارد شويم، خط شكنان بي ادعا باشيم. از آنهايي بشنويم كه خود در خط بوده اند شايد يكي از مظلوم ترين موضوعات مرتبط با دفاع مقدس معطوف به انعكاس نقش زنان در فراز و نشيب هاي سال هاي جنگ باشد. تا همين سال هاي اخير و قبل از چاپ كتاب «دا» هيچ گونه صحبت جدي در باب تبيين نقش زنان در دفاع مقدس صورت نمي گرفت. دكتر لعبت گران پايه، جراح عمومي كه در زمان دانشجويي اش با مجروحان جنگي ارتباط تنگاتنگي داشته معتقد است آنچه كه از طريق آثار فرهنگي و هنري مرتبط با جنگ دريافت كرده ايم، تنها انعكاس دهنده بخش كوچكي از حقايق آن سال ها هستند. وي تنها راه رسيدن به حقايق آن روزها را مصاحبه با كساني مي داند كه خودشان مستقيما در صحنه ها حضور داشته اند و بعد به دليل مديريت غلط فرهنگي به سكوت و فراموشي كشيده شده اند. وي مي گويد: «نوجوان مجروحي را به ياد مي آورم كه يك پايش را از دست داده بود علي رغم جراحات سنگيني كه به شكمش وارد شده بود، دائما از كادر بيمارستان عذرخواهي مي كرد كه وقتشان به خاطر او گرفته شده است! من ياد ندارم كه حتي يكبار صداي ناله اش را شنيده باشم. درد براي آنها شيريني عشقي بود كه به جان خريده بودند. اگر اين استقامت ها، بردباري ها و ايثارگري ها به بهترين نحو براي نسل امروز روايت نشود، چطور آنها مي توانند با حقايق ارتباط برقرار كنند؟» وي ادامه مي دهد: «من كه خودم تا حدودي از نزديك شرايط آن سال ها را درك كرده ام، متاسفانه تنها مي توانم از تعداد كمي فيلم هاي دربردارنده حقايق جنگ نام ببرم. آخرين فيلمي كه به دلم نشست خداحافظ رفيق است. چرا بايد پس از گذشت دو دهه از جنگ تنها تعداد انگشت شماري فيلم قابل استناد داشته باشيم كه محتوايشان كمي به حقيقت نزديكند؟ به گمان بنده كار كارشناسي پيش از توليد آثار فرهنگي و هنري مرتبط با دفاع مقدس كمرنگ است. حقايق جنگ را از كساني سراغ بگيريم كه خود از نزديك آن سال ها را تجربه كرده اند. راوي بايد مستقيما اين افراد باشند.» اين پزشك متعهد معتقد است آدم هاي جنگ را آن طور كه بوده اند نشان نداده ايم، يا آنها را فرشته هاي بي نقص توصيف كرده ايم و يا خيلي خيلي دست پايين گرفتيم. وظيفه ما اين است آنها را همان طور كه بوده اند به نسل امروز بشناسانيم. حقيقت را تحريف نكنيم مهدي نيرومنش، مستندساز جنگ با حساسيت چالش هاي پيش روي انتقال ارزش ها و حقايق دفاع مقدس را به نقد مي كشد و مي گويد: «يكي از چالش ها اطلاع رساني ناقص است. بنده در يك مدرسه شاهد پيرامون خاطرات جنگ با مدير جانباز آن مدرسه مصاحبه مي گرفتم. دانش آموزي كنارم آمد و گفت: من هرگز نمي دانستم مديرمان اين چيزها را تجربه كرده است! و قبل از شنيدن حرف هاي او از فرماندهان جنگ تنها در حد يك عكس، پوستر و يك جمله پيش زمينه فكري داشتم.» وي ادامه مي دهد: «دسته دوم كارهاي بصري ژانر دفاع مقدس بازباني نصيحت گونه روايت كرده اند و اين گونه اشتياق دانستن را براي مخاطب از بين برده اند. دسته سوم هم از حقايق دفاع مقدس، كاملا زاويه گرفتند و تنها به انعكاس پوسته بيروني جنگ بسنده كرده اند. يك سري شوخي هاي جنگي ماحصل چنين كارهايي است كه اكثرا تاثيرگذاري عميقي هم ندارند.» وي معتقد است فرهنگ دفاع مقدس خودش يك دايره المعارف دارد كه نبايد به سليقه خود آن را تغيير داد. حتي بايد به واژه هايي كه آن زمان باب بوده در آثارمان وفادار باشيم. وي توضيح مي دهد: «اين كه تصور كنيم با برخي تغييرات مي توانيم براي فرهنگ دفاع مقدس مخاطب پيدا كنيم، سخت در اشتباهيم. اگرچه معتقد نيستم سينما بايد كلي گويي داشته باشد و در اكثر آثار يك جزء را محور قرار مي دهيم اما ديگر نبايد اين طور هم باشد كه كل آنچه بوده را به گونه ديگري نشان دهيم. براي مثال بنده در حاشيه اكران يكي از فيلم هاي دفاع مقدس با تهيه كننده فيلم وارد اين بحث شدم كه لباس رزمنده اي كه شما نشان داده ايد هرگز آن چيزي نيست كه رزمندگان آن زمان به تن مي كرده اند. بنده سال 4 دبيرستان رشته رياضي را رها كردم و وارد جبهه شدم. هيچ گاه به ياد ندارم همسنگرانم يك تي شرت قرمز چسبان به تن كرده باشند. حجب و حيا از رفتار بچه ها هويدا بود، بعد در اين فيلم رزمنده اي را نشان داده بودند كه يك تي شرت قرمز رنگ امروز به تن داشت. تهيه كننده اگرچه موضع گيري تندي نسبت به نقد من داشت، اما در پايان گفت بايد طوري بسازيم كه مخاطب خوشش بيايد!» اين فيلم ساز به موضوع درام هاي موجود در آثار دفاع مقدس اشاره كرده و مي گويد: «حقيقت اين است كه بسياري از شهدا نوجوان بوده اند و اصلا ازدواجي نداشته اند، اما در همه آثار اين محور ازدواج رزمندگان خيلي پررنگ نشان داده شده است. بنده خانواده مرفهي را مي شناسم كه براي نرفتن فرزندشان به جبهه همه عوامل را فراهم كردند تا مهر دختري به دل پسرشان بنشيند و پس از ازدواج او را از رفتن منصرف كنند، اما آن جوان تنها زماني تن به ازدواج مي دهد كه همسرش با رفتن او موافقت مي كند. چرا اين انقلاب دروني جوانان آن دوره را محور قرار نمي دهيم؟ آيا همين سوژه نمي تواند بستر يك فيلمنامه خوب باشد؟» نيرومنش معتقد است تحريف حقايق جنگ گناهي نابخشودني است. وي مي گويد: «يك عده جنگ را بستر يا موضوع فيلم سازي قرار داده اند، اما از جنگ تنها به عنوان پوشش يك درام يا يك داستان غيرواقعي استفاده كرده اند تا به گمان خود مخاطب را جذب كنند. در حالي كه بزرگترين ضربات به فرهنگ حقايق دفاع مقدس وارد شده است.» اين مستندساز معتقد است در جنگ همه ملت ايران شركت داشته اند و ما هنوز نتوانسته ايم مشاركت همه اقشار را آنطور كه شايسته است انعكاس دهيم. الگوسازي از زندگي شهدا را جدي بگيريم مهدي طوقاني، برادر دو شهيد سعيد و محمد طوقاني است. وي كه كارشناس ارشد رشته عرفان است و در عرصه روزنامه نگاري و نويسندگي هم فعاليت هايي داشته به شدت از برخورد نادرست برخي مديران نسبت به انعكاس حقايق مربوط به شهدا گله دارد. وي مي گويد: «سعيد يكي از نخبگان ورزش باستاني بود. قبل از انقلاب در سن خيلي كم بازوبند پهلواني گرفت و وارد گود زورخانه شد، در حالي كه ورود بچه ها به گود ممنوع بود. وقتي انقلاب شد تحت تأثير كلام امام(ره) تصميم گرفت به نشانه اعتراض به پهلوي تا مدتها وارد گود نشود. عكس هايي را كه با دولتمردان آن زمان داشت، پاره كرد و وارد ليست ورزشكاران معترض به پهلوي شد. در همان سن كم (نه سالگي) با امام(ره) ديداري داشت كه او را از اين رو به آن رو كرد. بعدها در سال 26 با دستكاري شناسنامه اش در 41 سالگي به جبهه رفت و در جبهه ورزش باستاني را همگاني كرد. چه بسيار افرادي كه مي گفتند مگر جبهه گود زورخانه است؟! اما او كاري كرد كه ورزش در پادگان دوكوهه نهادينه شود. صبح ها رزمنده ها جمع مي شدند و ورزشكاران و باستاني كارها به حركات نرمشي مي پرداختند. روحيه رزمنده ها با كارهاي سعيد بالا مي رفت و نشاط به آنها تواني دو چندان مي بخشيد.» وي ادامه مي دهد: «اتفاقا ورزش باستاني شباهت هاي تنگاتنگي با رزم دارد. در گود زورخانه فروتني را مي آموزيم. يكي از دلايل كوتاه ساختن در زورخانه و خم شدن باستاني كارها اين است كه غرور درونشان بشكند. اين ورزش نمادهاي جهاد اكبرو اصغر را توأمان دارد. حدود 24 شهيد باستاني كار از سراسر كشور داريم كه هيچگاه درباره شرح حال و زندگي شان نه فيلمي ساخته شده و نه كتابي نوشته شده است. يكبار پيشنهاد دادم كه با همكاري فدراسيون باستاني كاران سايتي بزنيم، خاطرات اين عزيزان را جمع آوري كرده و به صورت كتاب درآوريم، اما آنها هميشه به بنده جواب سربالايي داده اند.» مهدي طوقاني معتقد است كه در زمينه الگوسازي براي جوانان امروز گام هاي موثري برنمي داريم، در حالي كه شهداي باستاني كار شاخصه هاي قهرماني و پهلواني را با هم داشته اند، لذا انعكاس حقايق زندگي اين عزيزان مي تواند هم به ارتقاي اخلاق ورزشي كمك كند و هم الگوهاي موفقي براي جوانان ارائه دهيم. انتخاب مديران براساس تقوا و تخصص جمله هايش با بغض و اين كه مديون شهدا هستيم تمام شد. حسن اختري كه در 02 فروردين 66 در منطقه شلمچه يك پايش را از دست داده است، مي گويد: «من از بچه هاي رزمي مهندسي جهاد بودم. فرمانده ما مي گفت: ميزان پيشروي رزمندگان به خاكريز و جان پناهي بستگي دارد كه شما بايد شب عمليات بزنيد. در حقيقت شما هستيد كه بايد مرز بين كفر و سپاه اسلام را تعيين كنيد. صبح روز عمليات والفجر(1) حاج همت را با چشم هاي خودم ديدم كه با يك توپ 106 به بچه ها سركشي كرد. يكي از رموز موفقيت دفاع مقدس اين بود كه فرماندهان دوشادوش رزمندگان بودند و هيچ كس مگر به ميزان تقوايش از ديگري برتري نداشت. خدا مي داند كه چقدر بچه ها با ديدن حاج همت روحيه گرفتند، در حالي كه هيچ كجاي دنيا فرماندهان جنگ حتي اجازه ندارند از حدي بيشتر قاطي سربازان شوند.» اين روزنامه نگار ادامه مي دهد: «در آن زمان ملاك مديريت تقوا، اهل جهاد بودن، تخصص و گذشت و ايثار بود. متأسفانه در دوره هاي قبل به ويژه 8 ساله اصلاحات شكاف عظيمي بين حقايق جنگ و نسل هاي بعدي ايجاد شد. افرادي در رأس قرار گرفتند كه حتي مواضعشان برخلاف ارزش ها بود. هنوز هم تا رسيدن به روند انتخاب مديران براساس شايسته سالاري فاصله زيادي داريم. اگر مديريت هاي مياني و كلان ما براساس فاكتور تقوا و تخصص انتخاب شوند، مطمئنا بسياري از چالش ها رفع خواهد شد.» گزارش روز
|
|
|