(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 14 مهر 1389- شماره 19757

اعترافات روشنفكرترين زن دنيا!
نقش برجسته رهبر معظم انقلاب در خودكفايي نيرو هاي مسلح اگر تحريم ها نبود...
چرا رژيم صهيونيستي نمي تواند به ايران حمله كند؟



اعترافات روشنفكرترين زن دنيا!

مهدي سعيدي
يكي از موانع پيش روي موسوي براي موفقيت و عاقبت
به خيري، وجود يك زن به نام«زهرا رهنورد» در كنار وي است كه با انديشه هاي انحرافي اش موسوي را نيز به قهقرا كشانده است. اين انديشه هاي انحرافي كه طبق نظر برخي تحليگران از دوران پيش از پيروزي انقلاب اسلامي همراه وي بوده و بنيانهاي تفكرش را شكل داده اند تا به امروز به خوبي آشكار نشده بود. حوادث پس از انتخابات عرصه اي بود كه وجود اين انحرافات در شخصيت رهنورد بيش از پيش آشكار گرديد.
آخرين رونمايي از افكار انحرافي همسر موسوي را مي توان در مصاحبه وي با سايت ضدانقلاب «خودنويس» مشاهده نمود. «خودنويس» يكي از منحرفترين سايتهاي ضدانقلاب است كه در دوران فتنه تندترين اهانتها و همجمه ها را به آرمانهاي انقلاب اسلامي و شخصيت هاي بزرگ انقلاب از جمله حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري داشته است. در اين ميان سوال اساسي آن است كه خانم رهنورد چگونه پذيرفته است تا با اين سايت منحرف به گفتگو بنشيند و به سوالات «نيك آهنگ كوثر» طنزنويس فاسق دوران دوم خرداد و وبلاگ نويس امروز فتنه سبز پاسخ دهد؟
در ابتداي سخن رهنورد در پاسخ به سوال خبرنگار كه از انتقاد هواداران فتنه سبز از تاكيد موسوي بر «دوران امام» ياد مي كند، ضمن مخالفت با هرنوع تقدس گرايي، دوران امام(ره) را «سالهاي عزت و سر بلندي همراه با خطاها و اشتباهات و تندروي ها» دانسته و اعلام مي دارد كه به غير از 14 معصوم كسي تقدس ندارد!
اين ديالوگ به خوبي نشان مي دهد كه سران فتنه توسط مخالفان و دشمنان امام و انقلاب بطور كامل محاصره شده اند وآنان را تحت فشار قرار داده تا از تكرار و توجه به آن «دوران طلايي» بپرهيزند و به عبارتي از ادعاي خط امامي بودن دست بردارند! رهنورد كه مشخص مي شود خود نيز اعتقادي به اين دوران طلايي ندارد از هواداران ضدانقلاب موسوي مي خواهد تا به جاي تاكيد بر آرمانهاي امام(ره) كه مورد علاقه اين افراد نيست به قانون اساسي روي آورند، البته نه آن قانون اساسي كه مبتني بر آموزه هاي اسلام و آرمانهاي خميني كبير تدوين شده است، بلكه »با اين تكمله كه قانون اساسي ها در هيچ كجاي دنيا وحي منزل نيستند و هر از گاهي دوباره بررسي مي شوند و متمم مي خورند«!؟
سوال ديگر خبرنگار باز هم تاكيد بر وجود برخي تعلق ها نزد موسوي به جريانهاي ارزشي است و نيك آهنگ كوثر كه دوست دارد موسوي را در جايگاه يك ضدانقلاب سكولار تمام عيار ببيند به عنوان سخنگوي حاميان خارج نشين موسوي خواستار كنارگذاشتن اين تعلقهاست! اما رهنورد به هواداران ضدانقلاب فتنه اطمينان مي دهد كه نگران اين ويژگيهاي موسوي نباشند و وي را همين گونه به عنوان عضو كوچكي در ميان فتنه گران بپذيرند! وي جريان فتنه را مصداق تحقق گزاره فلسفي «كثرت در عين وحدت» دانسته و با صراحت اعلام مي دارد كه «فتنه سبز از همه رنگ است»!؟ و در واقع هركس با هر عقيده اي مي تواند در آن حضور داشته باشد! به قول رهنورد «در اين رنگين كمان از ارزشي ترين مذهبي ها تا باورها و نگرشهاي ديگر (بخوانيد سكولارها، بهائي ها، سلطنت طلبان، منافقين و ...) حضور دارند.»! به همين خاطر آن تعلقات نوستالژيك موسوي به خط امام! مشكلي براي فتنه گران ايجاد نخواهد كرد!؟ چرا كه در اين معجون مخلوط فتنه هضم خواهد شد.
دفاع از منافقين و مخالفت با برخورد قاطع نظام اسلامي با خائنين به ملت در سال 67 نيز اعتراف ديگري است كه در پرونده زهرا رهنورد كه روزگاري خود نيز سمپات اين جريانهاي انحرافي بوده است ثبت مي گردد. وي براي شادكردن هواداران منافق فتنه سبز اعلام مي دارد: «آن اتفاق لكه هاي سياهي است كه به آب زمزم و كوثر سفيد نتوان كرد.» و تاكيد مي كند كه اگر فضاي پليسي كشور! نبود، حتما براي اداي احترام به معدومين و جلب نظر هواداران ضدانقلاب فتنه سبز بر سر مزار آنها حاضر مي گرديد!؟
اما عجيب ترين اظهار نظر كه به خوبي ماهيت براندازانه و ساختارشكنانه اين جريان را آشكار مي سازد آنجايي است كه وي با صراحت اعلام مي دارد: »من فكر مي كنم اگر موسوي يا آقاي كروبي در اين انتخابات رييس جمهور مي شدند قطعا رييس جمهور موفقي نبودند چرا كه ساختار انقلاب اسلامي خيلي زود از مسير سالم خودش خارج شده بود.»
اين عبارات به خوبي نشان مي دهد كه نزديكترين همفكران سران فتنه مسير طي شده توسط نظام اسلامي را مسيري انحرافي دانسته و با هدف تغيير اساسي (بخوانيد براندازي و ساختارشكني) وارد صحنه انتخابات شده بودند. در واقع اقدامات ساختارشكنانه اي كه پس از شكست در انتخابات آشكار گرديد، سناريويي بود كه در صورت پيروزي در انتخابات نيز به شكل ديگري دنبال مي شد.
اين گفتگو حسرتي را نيز براي هواداران ضدانقلاب جريان فتنه به همراه داشت كه اي كاش از همان ابتدا موسوي را رها كرده و «بانوي روشنفكر هفت رنگ» را به جاي «مهندس پير» به عنوان رهبر «رنگين كمان فتنه» برگزيده بودند!

 



نقش برجسته رهبر معظم انقلاب در خودكفايي نيرو هاي مسلح اگر تحريم ها نبود...

«هر روز ما در جنگ بركتي داشته ايم كه در همه صحنه ها از آن بهره جسته ايم.» اين جمله از بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران نشان مي دهد كه جنگ تحميلي علي رغم همه سختي ها، محنت ها و غم ها بشارت هايي فراواني نيز داشته است. در ميان اين بركات، خودكفايي در نيروهاي مسلح از درخشندگي خاصي برخودار است. باتوجه به نظام وابسته ارتش در اوايل انقلاب، عدم خودباوري برخي مديران و فرماندهان ارشد، جوان بودن سپاه و عدم تجربه كافي در اين زمينه و باتوجه به تحريم هاي صورت گرفته از سوي نظام استكباري، پيشرفت هاي نظامي ما در زمينه خودكفايي براي خيلي از ناظران داخلي و خارجي غيرقابل باور است. در ادامه، صحبت هاي سرهنگ نوروزي را مي خوانيد؛ از همافران بازنشسته كه در اوايل انقلاب در دفتر مشاوره نظامي امام(ره) مشغول به خدمت بوده است. او از جرقه هاي خودكفايي در ارتش و نقش آيت الله خامنه اي در اين زمينه مي گويد.
¤ جرقه هاي خودكفايي
هم زمان با تاسيس انجمن هاي اسلامي ارتش كه در همان اوايل انقلاب و با دستور آيت الله خامنه اي شكل گرفت، رهبر معظم انقلاب بر خود اتكايي و خودكفايي تأكيد بسياري كردند و بر ايجاد بستر مناسب براي انجام كارهاي مطلوب در توليد و تعمير تجهيزات ارتش سفارش كردند. برادر عزيزمان جناب آقاي عطاءالله بازرگان كه عضو انجمن پايگاه سوم (پايگاه شهيد نوژه) بود، يك روز به انجمن اسلامي مركزي آمد و با هم صحبت كرديم.
آقاي بازرگان مطرح كرد كه با رفتن آمريكايي ها خيلي از قطعات نمي رسد. آن زمان و بعد از قضيه تسخير لانه جاسوسي كاملا در تحريم بوديم. ايشان مطرح كرد كه ما مي توانيم براساس سفارش آيت الله خامنه اي و با كمك متخصصان خودمان، بعضي از اين قطعات را تعمير كنيم. بنابراين اجازه ندهيم كه هواپيماها زمين گير شوند. ايشان براي اين كار طرحي داشت. باتوجه به ارادت و سابقه آشنايي كه بنده خدمت حضرت آقا داشتم؛ من و آقاي بازرگان خدمت ايشان در ستاد مشترك رفتيم. ايشان در آن زمان مسئول دفتر مشاورت نظامي حضرت امام(ره) بودند.
البته ايشان آقاي بازرگان را به عنوان عضو انجمن اسلامي پايگاه سوم مي شناختند. وقتي آقاي بازررگان اين طرح را مطرح كرد، حضرت آقا خيلي پسنديدند. آقاي بازرگان كاغذ بسيار بزرگي را كه سازماندهي اين طرح به اسم تحقيقات فني بود، پهن كرد و توضيح داد. مقام معظم رهبري طرح را پسنديدند و نامه اي به تيمسار باقري، فرمانده وقت نيروي هوايي نوشتند و آقاي بازرگان را معرفي كردند و اين كه از اين طرح حمايت كنند و اين طرح را اجرا كنند و گزارش پيشرفت كار را ارائه دهند.
¤ ماجراي خريد نظامي از انگليس
من در دفتر مشاورت حضرت امام(ره) بودم و آنجا كار مي كردم. يك روز يكي از مسئولان با من تماس گرفت و گفت كار واجبي دارم. من به دفتر او رفتم و گفت كه مي داني چه اتفاقي در حال وقوع است؟ گروهي تصميم دارند كه در اوج جنگ، از انگليسي ها رادارهاي «مارتلو» بخرند. اولا انگليس، پشت سر صدام است. بنابراين هر چه هم از آن ها بخريم، تمام اطلاعات را به عراق مي دهند. ضمناً با پولي كه به انگليس مي دهند، مي توان روي تهران سقف زد! چنين مصيبتي دارد در مقابل رادارهاي«اي دي اس (4ADS4) » كه نيروهاي داخلي مشغول تعمير و راه اندازي آنها بودند، اتفاق مي افتاد.
با حمايت آيت الله خامنه اي در آن زمان نيروها داشتند رادارهاي ADS4 را تعمير مي كردند. ايشان حتي در نماز جمعه فرمودند كه رزمندگان ما دارند رادارهاي (ADS4) را راه مي اندازند. آن ها براي اين كه اين رادارها راه نيفتد، داشتند رادارهاي «مارتلو» را مي خريدند. نيروهاي جهاد خودكفايي مي گفتند كه صبر كنيد تا ما اين ها را راه بيندازيم. آن مسئول وقتي خدمت آيت الله خامنه اي رسيد و موضوع را براي ايشان بازگو كرد، ايشان ضمن مخالفت شديد با اين خريد، دستور دادند تا تمام اعضاي آن گروه بازنشسته شوند.
مشكلات نظام وابسته
باتوجه به آن نظام اداري و سازماندهي نيروي هوايي كه كاملا وابسته به خارج بود و توسط مستشاران خارجي اداره مي شد، براي نيرو خيلي سنگين بود كه يك مركز تحقيق را در ستاد نيروها راه بيندازد. يعني اصلا ساختار اجازه نمي داد، چون همه مقررات و قوانين سازمان و همه ارتباطات سازمان ها با هم تعريف شده بود. بنابراين هيچ جايگاهي براي شروع چنين كاري تصور نمي شد. از همان ابتدا اين طرح تحريم شد. حتي براي گرفتن اتاق و خط تلفن داخلي هم دچار مشكل بوديم. البته با وجود اين گونه ضعف ها، پشتيباني قوي آيت الله خامنه اي را داشتيم و اين پشتيباني قوي به ما جرأت مي داد كه با وجود مخالفت ها بايستيم.
پس از اين كه آيت الله خامنه اي رئيس جمهور شدند، ما خيلي قدرت گرفتيم. جريان خودكفايي هنوز متمركز نبود، اما در بخش هاي مختلف نيروي هوايي، دوستان متعهد ما، خلبانان و فني ها، دست به اين كار زده بودند. در پدافند به خاطر آن مشكلاتي كه با رادارها داشتيم، بحث رادار (ADS4) مطرح بود. دستگاه هايي كه آمريكايي ها آورده بودند، كه احتمالا هشت دستگاه بود، فقط يك دستگاه و آن هم نه به صورت كامل، در سايت كرج راه افتاده بود و بقيه در انبارها مانده بود. نيروهاي آن جا شروع به راه اندازي آن ها كرده بودند. در پايگاه سوم نيز آقاي بازرگان شروع به تعمير قطعات كرده بود، اما اين ها هيچ تمركزي نداشتند. هيچ مركزيتي كه از آن جا هدايت و حمايت شوند و بودجه تعريف شود، وجود نداشت. واقعاً مبارزه شديدي بود. من نمي توانم تصور آن ايام را براي شما توضيح بدهم. بعضي از فرماندهان و حتي فرماندهان حزب اللهي نيروها را طوري بار آورده بودند كه آن ها باور نداشتند كه مي توانيم رادار تعمير كنيم، مي توانيم هواپيما تعمير كنيم و قطعه تعمير كنيم. چنين فرهنگي وجود داشت.
ما اغلب در پايگاه هاي استعمارگران انگليسي و آمريكايي و اسرائيلي تربيت شده بوديم و آن ها به ما خط داده بودند. به گونه اي ما را شست وشوي مغزي داده بودند كه حتي حزب اللهي ترين فرماندهان كه خيلي معتقد و نمازخوان هم بودند، باور نمي كردند كه ما بتوانيم قدمي برداريم. از يك طرف، نيروهاي فني كه خودشان دست اندركار بودند و آمريكايي ها به آن ها اجازه نداده بودند كه كاري انجام بدهند، عقده اي داشتند كه بتوانند كاري انجام دهند. وقتي اين محدوديت برداشته شد، نيرو و فكرشان آزاد شده بود و به خاطر انقلاب، جرأت پيدا كردند كه خيلي از آن طرح هايي را كه اجازه اجرا نداشتند، اجرا كنند.
بنابراين تضاد عجيبي بين طبقات پايين بود. اگر عنايت خدا نبود، اگر بينش حضرت امام(ره) نبود كه به خودكفايي، اتكاي به نفس و خودباوري توصيه مي كردند و اگر حضور حضرت آقا به عنوان رئيس ءجمهور نبود، يقين بدانيد كه ما نمي توانستيم كاري بكنيم. با وجود اشتياق و دل سوزي نيروها، اگر حمايت از بالا نبود، ما اصلا نمي توانستيم پيش برويم.
بعد از تيمسار باقري، شهيد فكوري، فرمانده نيرو شدند. جنگ شروع شد. جنگ هم فشار آورد. يعني اصلا بركت جنگ اين است، زيرا همه دستگاه ها براي رفع نياز جبهه به قطعات، هواپيماها، رادارها و... شروع به كار كردند. از اين طرف، تحريم هم بود.
و سرانجام «جهاد خودكفايي»
به هر حال، جهاد خودكفايي رشد كرد و زمينه فعاليت نيروها در آن بيشتر شد. در اين زمان، مقداري دست نيروها براي كار كردن باز شد. مخصوصاً كه با رياست جمهوري حضرت آقا اوضاع بهتر شد. ايشان رئيس جمهور شدند و زمينه كار بچه هاي حزب اللهي بيشتر شد. اما باز هم آن فرهنگ در نيروي هوايي حاكم بود. فرماندهان نيروي هوايي باور نداشتند كه بتوانيم كارهاي بزرگي انجام دهيم.
اين قضيه ادامه داشت تا اين كه معاونت خودكفايي به شكل رسمي آغاز به كار كرد و آقاي بازرگان، معاون جهاد خودكفايي شد. البته اسم طرح آقاي بازرگان تحقيقات فني بود، اما نظر آيت الله خامنه اي اين بود كه كلمه جهاد باشد؛ مثلا جهاد خودكفايي. يعني اصرار بود كه معاونت جهاد خودكفايي تشكيل شود.
¤ تمركز نيروها و ظرفيت ها
با تشكيل معاونت جهاد خودكفايي، كارهاي پراكنده نيروها در تمام پايگاه ها و ايستگاه ها انسجام پيدا كرد. براي آن ها بودجه تعيين شد و تجهيزات و امكانات در اختيار آن ها گذاشتند. البته با اين كه به عنوان معاونت جهاد خودكفايي سازماندهي شد، اما هنوز رابطه آن با بقيه سازمان ها تعريف نشده بود. يعني مثلا ما براي ارتباط معاونت جهاد خودكفايي با معاونت عمليات تعريف نداشتيم. از نظر سازماندهي با معاونت طرح و برنامه، معاونت اداري و حتي با معاونت لجستيك ارتباط نداشتيم. مثلا بايد روش هايي تدوين مي شد كه اين روش ها، معاونت لجستيكي را مجبور كند كه قبل از خريد، از جهاد درخواست كند و اگر جهاد نمي توانست اين قطعه را توليد يا تعمير كند، درخواست خريد انجام شود. چنين تعريفي نبود.
تعريفي بين معاونت عمليات و جهاد نبود كه معاونت عمليات خودش را موظف بداند كه باجهاد، براي عمليات برنامه ريزي كند. مثلا بگويد كه ما داريم چنين عملياتي انجام مي دهيم و نياز به چنين بمب يا موشك يا راداري داريم. اين چيزها نبود و آنچه اتفاق مي افتاد، به صورت مجزا از ساختار بود. حضرت آقا اين قضيه را درك كرده بودند. ايشان همان موقع فرماندهان را تشويق مي كردند كه روش ها را عوض كنيد. يكي از عبارات بسيار زيباي حضرت آقا در آن زمان اين بود كه: «جنگ با اين روش ها، جنگ با خود آمريكا است.» يعني به اندازه جنگ با آمريكا اهميت دارد.
¤ سجيل
ما پيشرفت هايي در قسمت هاي تجهيزات فني داشتيم. مثلا وقتي فلان قطعه تمام شد، جلساتي تشكيل دادند كه آن را از جاهاي مختلف بخرند و بياورند. همان موقع آيت الله خامنه اي دستور دادند و كميته اي زير نظر آقاي بازرگان براي چاره انديشي درباره عملياتي نگه داشتن هواپيماي اف14 تشكيل شد. البته آن هايي هم كه خارج رفتند، نتوانستند كاري بكنند، اما در داخل، اين كميته زير نظر جهاد خودكفايي تشكيل شد. آن ها توانستند موشك هاي هاگ را طراحي كنند و جاي فونيكس، زير هواپيماي اف14 ببندند.
پروژه سجيل، همان استفاده از هاگ به جاي فونيكس بود. با دشواري، آن را آزمايش كردند و آزمايش هم موفقيت آميز بود، اما مشكل اين بود كه ساختار وابسته، اجازه آزمايش چنين چيزي را نمي داد. قانع كردن عمليات كه آن را آزمايش كنند، مشكل بود. ايراد ساختار وابسته اين است. يعني اگر هماهنگي هايي بين عمليات و جهاد وجود داشت، كار خيلي آسان انجام مي شد. اگر همه چيز تعريف شده بود كه وقتي پروژه اي از لحاظ فني به پايان مي رسد، طبق اين روش ها و با آن پشتيباني و با اين بودجه مي توانند آن را آزمايش كنند، اما متأسفانه چنين چيزي نبود، بايد التماس مي كردند تا به آن ها كمك كنند. دغدغه حضرت آقا نيز در آن زمان همين بود.
¤ اگر تحريم ها نبود...
اگر تحريم ها نبود، جهاد خودكفايي راه نمي افتاد. اگر هم راه مي افتاد، اين قدر سرعت در پيشرفت نداشت و به اين اندازه نوآوري نداشتيم. بركت اين تحريم ها اين بود كه نيروها با خودباوري خيلي كارها كردند. ما هواپيماي شرقي را سوخت گيري كرديم. وقتي كشورهايي مثل ليبي و حتي چين متوجه شده بودند، نامه درخواست نوشته بودند. مسئولان نظام احتمالاً آقاي بازرگان را خواسته بودند و گفته بودند كه چين، چنين نامه اي را براي سوخت گيري نوشته است. واقعاً شما چنين تواني داريد كه چين ندارد؟!
ما مستشار به ليبي فرستاديم كه هواپيماهاي ليبي را سوخت گيري مي كردند. بعداً به چين هم رفتند. البته مسائلي پيش آمد كه متأسفانه جلوي اين كار گرفته شد. جريان هاي خلافي كه آن زمان بود، اجازه توسعه كار را نداد. يعني ما تا اين جا پيشرفت كرديم كه از نظر فناوري از قدرت بزرگي مثل چين جلو زديم. چندين سال بعد از آن كه ما پروژه سجيل را انجام داديم، آمريكا هم اين پروژه را اجرا كرد. بنابراين اگر دست جهاد خودكفايي باز بود و ساختار وابسته اجازه مي داد كه افراد با اين عقيده كه «جنگ با روش ها عين جنگ با آمريكا است» ما يقيناً جاي ديگري بوديم.
¤ تاريخ مصرف يا مصرف گرايي
حضرت امام(ره) فرموده بودند كه اين تحريم، بركت است. اين بركت براي ما در نيروي هوايي كاملا مشهود بود. مثلا طبق روش هاي رايج، وقتي تاريخ مصرف برخي از قطعات مي گذشت با وجود اين كه قطعه خراب نشده بود، اما چون موعد تعويض آن مي رسيد، بايد اين قطعه را عوض مي كرديم. لامپ هايي روي رادار نصب بود كه خيلي هم گران بود؛ كلاهسترون و مگنتون و... اين لامپ ها تشعشعات راديواكتيو داشت. نيروها اين لامپ ها را عوض مي كردند و درهر سايت چاهي كنده بودند كه اين لامپ ها را داخل آن چاه مي انداختند. بايد اين قطعات را دفن مي كردند و مجددا تقاضاي قطعات جديد مي كردند، اما پس از تحريم، نيروها عمر اين قطعات را اضافه كردند. اين نيروها رفتند از آن چاه ها، همان قطعاتي را كه سال ها دور انداخته بودند، درآوردند و دوباره استفاده كردند. بنابراين همان وابستگي تداوم داشت.
به اين ترتيب در قسمت هواپيمايي، عمر اين قطعات را اضافه كردند. در قسمت فني، اداري، عمليات و لجستيك هم مشكل داشتيم. لجستيك طوري طراحي شده بود كه به محض اين كه قطعه تمام مي شد، به جهاد و داخل كشور مراجعه نمي كرد. خود به خود به خارج مي رفت. وقتي تحريم شديم، دفاتر خريدي در لندن، سنگاپور و جاهاي ديگر باز كرديم كه بتوانيم خريد كنيم.
شما يقين بدانيد كه اگر روحيه جهاد خودكفايي در كاركنان، فرماندهان و نيروهاي فني نبود، اصلا دفاع ما در جنگ دوام پيدا نمي كرد و از همان اول، هواپيماها زمين گير شده بودند. اصلا انبارها خوابيده بودند و قطعه اي نداشتيم.
¤ مي گفتند دروغ است!
امروز هم كه اين تحريم ها افزايش پيدا كرده، انسان هاي خبره، نيروهاي قوي، باتجربه، جنگ ديده و آشنا به تمام تجهيزات، اعلام آمادگي كردند كه هركاري را كه زمين مانده مي توانند انجام دهند.مثلا پروژه شهيد دوران و پروژه شهيد بابايي. پروژه شهيد دوران ارتقاي هواپيماي اف 4 است و پروژه شهيد بابايي، ارتقاي توان رزمي اف 4 است.
پروژه شهيد ستاري، ارتقاي سي 130 است. پروژه شهيد اردستاني، در رابطه با اف 5 است و پروژه شهيد حبيبي، در رابطه با ميراژ است. ما الان اين مجموعه را جمع كرده ايم و چنين تواني داريم. اين ها همان نيروهاي جهاد خودكفايي هستند كه خود حضرت آقا راه انداخته بودند.
در يكي از رزمايش هاي ما كه هواپيماهاي شكاري سوخت گيري مي كردند، وابسته نظامي يونان عكس گرفت و طبق وظيفه اش گزارش داد كه در اين رزمايش هوايي، هواپيماهاي شكاري هم سوخت گيري مي كردند. او را توبيخ كرده بودند كه از مسائل نظامي چيزي نمي فهمي! آنها نمي توانند چنين كاري را انجام دهند. بعدا اين وابسته يوناني به خاطر اثبات حرف خود، به نيروهاي ما متوسل شده بود كه به من اسنادي بدهيد كه از خودم دفاع كنم، زيرا ممكن است من را عوض كنند. يعني پروژه سجيل باوركردني نبود.
حتي نيروهاي ما موشك هاي ليزري اختراع كردند. موشك هاي مختلف را به هواپيماهاي مختلف نصب كردند، به گونه اي كه مثلا هواپيماهاي غربي، به سلاح هاي شرقي مجهز بودند يا بالعكس، مثلا تغييراتي كه روي فانتوم انجام شد، به اندازه اي بود كه اگر همين فانتوم در آمريكا بود، اسم ديگري روي آن مي گذاشتند، چون از نظر توان، خيلي بالاتر از همان مدل بود.
در قسمت رادار، بمب، موشك و حتي بدنه تغييراتي داده شده كه بتواند مقاومت كند. در همان اوايل جنگ، وقتي ارتفاع هواپيماها پايين مي آمد، آن ها را از پايين با سلاح هاي سبك مي زدند. اولين دستاورد جهاد خودكفايي كه براي هواپيماها اختراع كرد، محافظي بود كه سلاح هاي سبك نتوانند به آن ها صدمه بزنند. اين قضيه همين طور ادامه داشت و خيلي موثر بود. آن شب هايي كه هواپيماهاي عراقي مي آمدند و تهران را مي زدند، نه هاگ مي رسيد و نه هواپيماها مي توانستند كاري كنند، ولي جهاد، موشك استاندارد سطح به سطح را بدون هماهنگي از انبارهاي نيروي دريايي آوردند و روي هاگ سوار كردند. نام اين كار پروژه «شباهنگ» بود. آن موشك را در بلندي قرار دادند و اولين هواپيما را با همين پروژه زدند.پروژه شباهنگ اصلا باوركردني نبود، اما اتفاق افتاده بود. كلي طول مي كشيد كه جهاد، سايت موشكي هاگ را مستقر كند. نيروهاي جهاد خودكفايي، سايت با عظمت هاگ را موبايل كردند، يعني يك تريلي درست كردند. زماني كه اين تريلي در اين دره ها بالا و پايين مي رفت، طوري تعبيه كردند كه اين سطح تكان نمي خورد. چندين ده ساعت طول مي كشيد كه يك سايت هاگ مستقر شود و شروع كند. زماني هم كه مستقر مي شد، دشمن مي آمد و مي زدش. اين سايت را موبايل كردند. اين اتفاق در دنيا نيفتاده بود، ولي ما اين كار را كرديم. در جزيره مجنون با اين سايت چه ها كه كردند. چقدر هواپيما آنجا ريختند.نمي دانم كدام عمليات بود. آن ها فكر نمي كردند كه چنين تواني داشته باشيم. يعني امروز اين سايت هاگ، اينجا كار كند و يك ساعت ديگر در جاي ديگر. اصلا گيج شده بودند. به همين علت تعداد زيادي هواپيما را از دست دادند.
¤ فرود اضطراري
شما يقين بدانيد كه اگر روحيه جهاد خودكفايي در كاركنان، فرماندهان و نيروهاي فني نبود، اصلا دفاع ما در جنگ دوام پيدا نمي كرد و از همان اول، هواپيماها زمين گير شده بودند. اصلا انبارها خوابيده بودند و قطعه اي نداشتيم. مخصوصا در طول جنگ كه انبارها كاملا خالي شد. بعدهم با تحريم تمام آن دفاتر خريد ما را در خارج بستند. خيلي ها را كه چيزهايي به ما مي فروختند، زنداني كردند.
اگر اتكاء به داخل نبود، اصلا چيزي نمانده بود. با كمبود ترمز هواپيما، هواپيماي اف 14 در همان ابتدا خوابيده بود. احتمالا حضرت آقا به خاطر دارند كه يك بار با سي 130 در دزفول پرواز كرده بودند و بعد سي 130 برگشته بود و با حالت اضطراري نشسته بود. هواپيما اشكال پيدا كرده بود و همين ترمز هواپيما آتش گرفته بود. نيروها بعداز آن ساختاري را تعبيه كردند كه ترمز سي 130 را خنك نگه مي دارد تا آتش نگيرد.
سرهنگ بازنشسته نوروزي
عضو دفتر مشاوره نظامي امام(ره)
منبع: پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار آيت الله خامنه اي

 



چرا رژيم صهيونيستي نمي تواند به ايران حمله كند؟

مترجم: محمد جعفري
منبع: فارن پاليسي ژورنال
تابستان امسال تلاش هايي به رهبري نئومحافظه كاران براي پخش خبر حمله احتمالي ]رژيم[ اسرائيل به ايران صورت گرفت. چنين رويكردي به تيتر نشريه سپتامبر ماهنامه آتلانتيك شباهت دارد كه با فونت درشت چنين نوشته بود: «اسرائيل آماده حمله به ايران مي شود.» در اين نشريه مقاله اي از جفري گلدبرگ با عنوان «نقطه بدون بازگشت» به چاپ رسيده است كه در آن او به بيان ديدگاه ]رژيم[ اسرائيل را مبني بر گزينه گريزناپذير بمباران ايران براي جلوگيري از فعاليت هسته اي اين كشور مي پردازد. مباحث و تفسيرهاي رسانه اي در مورد مسئله بمباران ايران موضوع تهديد ]رژيم[ اسرائيل را به گونه اي جدي كرد و تقويت بخشيد كه مردم آمريكا و شايد حكومت ايران نيز كم كم متقاعد شدند كه اين تهديد يك بلوف نيست. اگرچه نمي توان اسم اين را ديپلماسي گذاشت اما در هر صورت ]رژيم[ اسرائيل با استفاده از اين استراتژي قصد دارد سيگنال هايي به ايران بفرستد تا با اين كار آن ها را نسبت به ادامه گسترش برنامه هسته اي خويش دلسرد كند. براي آنكه تهديدهاي ]رژيم[ اسرائيل باور كردني باشد سيگنالهايي كه مي فرستد ناگزير هزينه بر است. ]رژيم[ اسرائيل با تهديدهايي كه براي حمله به ايران مي كند خود را در مقابل منافع هم پيمانان خود در جامعه بين الملل قرار داده است بويژه خطر بالا پايين شدن جريان نفت در خاورميانه كه مطمئناً حاصل مبارزه مسلح خواهد بود.
چنين علائمي كه از سوي ]رژيم[ اسرائيل فرستاده مي شود مي تواند براحتي گريبان اين كشور و آمريكا را گرفتار جنگ با ايران بكند كه در واقع در حال حاضر شاهد موضع گيري هاي اين چنيني هستيم. مبارزات مكرر رسانه اي با مطرح ساختن سناريوي «هيچ گزينه ديگري باقي نمانده است» عواقبي را براي عقب نشيني و يا قبول شكست مي تراشند كه اوضاع را وخيم تر مي كند و با اين كار راه را براي شروع جنگي هموار مي كنند كه شايد در ابتدا اصلا چنين نيتي وجود نداشته است. اينگونه اقدامات رسانه اي به شكل نادرستي به مزاياي راهكار نظامي پرداخته و آن را تجليل مي كنند و همواره به تقبيح جلوه كشور مقابل مي پردازند و آن را متجاوزي خودسر معرفي مي كنند. اما همواره به مبارزه رسانه اي براي جنگ با ديد منفي نگاه شده است كه البته بستگي به نگرش فرد دارد. و آينده آنها مورد بررسي قرار دهيم.
ديپلماسي كم هزينه ترين و در عين حال سخت ترين گزينه موجود است كه آن را مي توان به زيرمجموعه هايي همچون ديپلماسي پنهان و باز تقسيم كرد. ]رژيم[ اسرائيل و ايران تاريخ بلند بالايي از ديپلماسي پنهان با يكديگر دارند كه از زمان شاه وجود داشته است. اگرچه پس از سال ها تمرين و تجهيز حزب الله، جهاد اسلامي، و اخيرترين آنها حماس، فعاليت هاي ايران عليه ]رژيم[ اسرائيل بيش از اظهارات جنگجويانه محمود احمدي نژاد عليه ]رژيم[ اسرائيل همچون تكذيب هلوكاست بوده است. دست به سر كردن دپيلماسي از طريق چيني اقداماتي يك سويه نيست. همان طور كه ]رژيم[ اسرائيل حزب الله و حماس را نمايندگان ايران تلقي مي كند، كشور ايران نيز ]رژيم[ اسرائيل را دست نشانده و نماينده آمريكا در خاورميانه محسوب مي كند. در نتيجه حكومت موجود در تهران سه دهه است كه استراتژي انتقام گونه «اين به آن در» را در مقابل ]رژيم[ اسرائيل و آمريكا دنبال مي كند. اين انتقامجويي مسائل اقتصادي و سياسي انبوهي را به بار آورده است كه حاصل تحريمات و يا دخالت در امور سياسي ايران در شصت سال گذشته است. اين تلافي حمايت آمريكا از گروه هايي است كه مسئوليت حمله به ايران را به عهده گرفتند.
تا زمان حكومت بوش آمريكا مستقيما به حمايت از گروه هايي چون مجاهدين خلق (منافقين) مي پرداخت، سازمان تروريستي كه قتل چند تن از اعضاي پارلمان ايران و همچنين سوءقصد به جان آيت الله خامنه اي، كه باعث مصدوميت يكي دست ايشان شد، را به عهده گرفتند. كشور آمريكا در دوران كابينه بوش همچنين از گروه تروريستي «پژاك» و گروه جندالله در رهبري حملات به ايران حمايت مي كرد. دولت اوباما با ايجاد يك تغيير در سياست تعهد كرد كه به حمايت از گروه هايي چون مجاهدين، پژاك و جندالله خاتمه مي دهد. رئيس جمهور اوباما حتي پا را فراتر نهاد و به دخالت آمريكا در كودتاي CIA محور سال 1953 كه به سرنگوني نخست وزيري محمد مصدق كه دمكرات گونه انتخاب شده بود منجر شد اعتراف و تا حدي نيز عذرخواهي كرد.
اما تلاش هاي اوباما با بي توجهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران و محمود احمدي نژاد مواجه شد. پيش از وي آمريكا و ايران در مسير مذاكرات به رهبري رئيس جمهور اصلاح طلب خاتمي درحال پيشروي بودند كه شامل تبادلات فرهنگي و مذاكرات غيررسمي مي شد. البته حتي چنين پيشروي هايي نيز پس از آنكه رئيس جمهور بوش ايران را بخشي از يك «محور شرارت» معرفي كرد متوقف شد. روابط در دوران حكومت اوباما پس از شكست ميرحسين موسوي و مهدي كروبي در مقابل محمود احمدي نژاد و آن انتخابات پر سرو صداي سال 2009 به تيرگي گرويد.
پس از تلاش هاي ناموفق در زمينه ديپلماسي كشور آمريكا از گذر دومين گزينه كم هزينه با مسئله هسته اي ايران برخورد كرد: قطعنامه اي كه با توافق سازمان ملل سنگين ترين تحريمات را زمان ملي سازي صنعت نفت مصدق عليه ايران تحميل كرد. هدف از اين تحريم ها مجبور كردن ايران به توقف فعاليت هاي هسته اي بوده است. اگرچه اين رويكرد فشار زيادي را به شهروندان ايراني و همچنين هزينه هاي سنگيني را براي حكومت به بار آورد اما تاكنون ثابت شده است كه تلاش هاي اوباما به همان ميزان بي حاصل بوده است. اگرچه پيامدهاي آن در مقايسه با مبارزه مسلح بسيار كم بود اما هزينه هاي خاصي توسط هم پيمانان آمريكا بوجود آمد. بعنوان مثال تركيه كه به لحاظ استراتژيك براي آمريكا حائز اهميت است، بعنوان شريك تجاري مهم ايران تحت تأثير خط مشي آمريكا واقع نشد و دادن رأي مخالف نسبت به قطعنامه سازمان ملل مخالفت خود را با تحريم ها عليه ايران نشان داد.
اجازه بدهيد دراين بخش به تحليل برخي از عواقب ناشي از بمباران تأسيسات هسته اي ايران توسط ] رژيم[ اسرئيل و چگونگي عكس العمل انتقامجويانه ايران بپردازيم. ابتدا بايد توجه داشت كه كشور ايران جمعيتي معادل 70 ميليون در وسعتي معادل تگزاس دارد. ]رژيم[ اسرائيل تنها يك هفتم جمعيت ايران را دارد در وسعتي معادل جزيره رهود.
حتي با وجود فناوري پايين، انتقامجويي كشور ايران از ] رژيم[ اسرائيل بدليل وسعتش بسيار ويرانگر خواهد بود. اما مهم تر از وسعت، جمعيت و نيروي نظامي ايران موقعيت استراتژيك جغرافيايي اين كشور در خاورميانه است. 40% حمل و نقل نفت استخراجي از دريا در دنيا از طريق تنگه هرمز مي باشد كه برابر 20% تمام حمل و نقل هاي كشتيراني دنيا است. اين آبراه باريك از گذر ساحل ايران عبور مي كند. محمد جعفري، فرمانده سپاه پاسداران جمهوري اسلامي ايران درسال 2008 گفت اگر ايران مورد حمله واقع شود اولين اقدام آنها بستن تنگه توسط مين گذاري آن خواهد بود. حركت بعدي براساس اظهارات نمايندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، بمباران پالايشگاه هاي نفت عربستان سعودي است. برخي از تحليل گرايان معتقدند كه ايران با استفاده از نمايندگان خود مانند حزب الله و حماس مي تواند ضربه بسيار سنگيني را به ]رژيم[ اسرائيل وارد آورد. قطع جريان نفت با چنين مقياس تأثيرات مخربي بر روي جهان دارد. لذا با وجود اينكه كشور ايران به سلاح اتمي دستيابي ندارد، موقعيت استراتژيك آن و توانايي اين كشور در قطع جريان نفت برگ برنده اي را در اختيار آنها قرار داده است كه داراي ارزش و قدرت بالاتري است زيرا تاثير آن جهاني خواهد بود و تقريبا تمام كشورهاي دنيا را تحت شعاع خود قرار خواهد داد.
سؤالي كه باقي مي ماند: آيا ]رژيم[ اسرائيل تمايلي به شروع بمباراني دارد كه عرضه نفت دنيا و در نتيجه اقتصاد جهاني را مورد تاثير خود قرار مي دهد؟ در وضعيت كنوني چنين حركتي در كوتاه مدت براي ]رژيم[ اسرائيل بسيار خطرناك است و بنظر نامعقول مي رسد زيرا خساراتي كه دامن گير خود ] رژيم[ اسرائيل خواهد شد بسيار بالاتر از سودي است كه از توقف برنامه هسته اي ايران براي ]رژيم[ اسرائيل بدست مي آيد. علاوه بر اين، همين اقدام كوركورانه مي تواند هزينه هاي سنگيني را براي هم پيمانان ] رژيم[ اسرائيل نيز به بار آورد.
در نتيجه تمام گزينه ها بر روي ميز باقي مي مانند، ]رژيم[ اسرائيل با توجه به موقعيت استراتژيك ايران در كنار قدرت اين كشور در انتقامگيري بعيد بنظر مي رسد دست به بمباران ايران بزند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14