(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 12 آبان 1389- شماره 19780

چرا روسيه از فروش ضدهوايي اس-300 به ايران خودداري مي كند؟
نگاهي به سياست خارجي احمدي نژاد انفعال بهتر است يا تهاجم؟
شاخص ولايت بصيرت زائي يك اصل در رويارويي با نقشه هاي دشمن



چرا روسيه از فروش ضدهوايي اس-300 به ايران خودداري مي كند؟

نويسنده: ژنرال لئونيد ايواشوف¤
مترجم: محمد جعفري
اعمال تحريم ها عليه ايران را مي توان آخرين ضربه بر همكاري پوتين- مدودف، كه در اين اواخر رو به زوال بود، ناميد. رئيس جمهور روسيه منزل آمريكا و اسرائيل را براي فرود انتخاب كرده است. بر سر موضوع تحويل احتمالي موشك هاي زمين به هواي اس-300 به تهران جنگ آشكاري بين اين دو مدير ارشد اجرايي آغاز شده است. ژنرال لئونيد ايواشوف رئيس ستاد نيروهاي مسلح روسيه گفت كرملين با انداختن وي در آغوش دشمن به منافع استراتژيك كشور پشت كرده است.
رئيس ستاد نيروي نظامي روسيه ژنرال ان. ماكاروف در بيست و دوم دسامبر اعلام كرد كه روسيه قصد فروش سيستم هاي دفاعي هوايي اس-300 به ايران ندارد. بدون نياز به تفسير و توضيح مقامات و يا هيچ كارشناسي مي توان فهميد كه ضدهوايي اس-300 از آنجايي كه همچون سپري كشوردارنده خود را از خطر هرگونه حمله هوايي و يا كشتي هاي موشك انداز محفوظ مي دارند، منحصرا براي دفاع طراحي شده اند و لذا براي كسي تهديد محسوب نمي شوند مگر كشوري كه به دارنده آن حمله كند.
تهران با توجه به تنشي كه بين او و رژيم اسرائيل وجود دارد همواره تهديد به حملات هوايي مي شود و حركت درجهت جلوگيري از تعرض و تجاوز براي هركشور صلح جو يك امر ضروري است خصوصا كشوري كه عضو ثابت شوراي امنيت سازمان ملل بوده و در امر خطير امنيت جهاني عهده دار مسئوليت مي باشد. اگر اختلاف ميان دو گروهي باشد كه از قدرت نظامي يكسان برخوردار باشند و يا طرف قرباني توانايي وارد ساختن آسيب جدي به طرف متخاصم و يا متجاوز را داشته باشد احتمال وقوع جنگ به حداقل خود مي رسد. در صورت بروز حمله دستيابي كشور ايران به اس-300 مي تواند خطر بزرگي براي نيروي هوايي اسرائيل به شمار آيد. مخالفت با حق ايران در داشتن ابزاري مناسب و كارآمد براي دفاع از خويش به مثابه تشويق براي تهاجم عليه اين كشور است. بنابراين آيا روسيه به شروع اين جنگ كمك نمي كند؟ جنگي كه در مجاورت مرزهاي خودش است، جنگ عليه كشوري كه ميزبان بسياري از متخصصان روسيه مي باشد. بعلاوه كاملا واضح است كه مخالفت با فروش ضدهوايي
اس-300 به ايران مي تواند به منافع اقتصادي و سياسي روسيه لطمه وارد كند.
دليل مخالفت روسيه و انگيزه اي كه پشت اين نوع تصميم گيري وجود دارد چيست؟ مطمئنا دلايل بسياري دارد. موسكوي به ظاهر ناآگاه از زرادخانه هسته اي رژيم اسرائيل سالهاست كه تلاش مي كند اراده ايران را در دستيابي به فناوري هسته اي سست كند و حتي به تصميم شوراي امنيت سازمان ملل مبني بر اعمال تحريمات عليه ايران رأي موافق داد. در واقع تهران بارها پيشنهاد داد كه خاورميانه خالي از هرگونه بمب هسته اي شود. اين تصميم مورد استقبال بخش كثيري از دنياي عرب قرار گرفت اما ظاهرا وزير خارجه روسيه ساز مخالف زد. چرا؟
ايگور يورگنز رئيس موسسه مطالعات توسعه معاصر كه يك اتاق فكر صاحب نام در روسيه محسوب مي شود، در 28 جولاي 2010 در ميزگردي بين روسيه و آمريكا در مركز نيكسون گفت هيچ كس در روسيه اينطور فكر نمي كند كه فروپاشي شوروي يك فاجعه ژئوپلتيكي است (همانطور كه پوتين رئيس جمهور سابق و نخست وزير فعلي روسيه اين توسعه تاريخي را توصيف كرد.) يورگنز در ادامه با اشاره به هدف كساني كه چنين ديدگاهي ندارند گفت هدف تلفيق روسيه با ساختار امنيتي آتلانتيك- اروپا و در نهايت نزديكي آن به ناتو است. او از اصلاحات نظامي آناتولي سرديكوف، وزير دفاع روسيه، تجليل كرد و به شكل تعجب برانگيزي گفت در آينده اي نزديك روسيه حداقل 30% تسليحات و تجهيزات از رژيم اسرائيل و ناتو براي ارتش خود وارد خواهد كرد. سخنگوي روس ديگري در اين نشست بنام ژنرال ولاديمير وركين كه چندي پيش سفري كوتاه به رژيم اسرائيل داشت از سناتورهاي آمريكايي خواست تا هر چه سريعتر به ايران حمله كنند و حتي مدلي رايانه اي از چگونگي حمله به ايران در اختيار هم پيمانان آمريكايي خود قرار داد.
سرديكوف و وزير جنگ رژيم اسرائيل ايهود باراك اولين توافق نامه همكاري نظامي را در 6سپتامبر 2010 ميان خود امضا كردند و حتي اطلاعات جاسوسي را در ميان گذاشتند و پيرامون اين موضوع به تفسير و تفكر پرداختند كه آيا زين پس روسيه اطلاعات جاسوسي خود درباره كشورهاي عربي، ايران و تركيه را در اختيار رژيم اسرائيل قرار دهد يا خير. در گذشته دولت روسيه براي فروش سلاح به كشورهاي خاورميانه بدنبال رضايت تل آويو بود اما جالب توجه است كه اخيراً براي چنين معاملاتي نيازمند تحريمات آشكار اسرائيل است. چنين توافقنامه مضحكي در دوران كميسيون «چرنومردين» نيز وجود داشت، هنگامي كه موسكو جرأت نداشت حتي تجهيزات مكانيكي عادي را نيز بدون چراغ سبز واشنگتن به ايران ارسال كند.
رژيم اسرائيل در طراحي و حمله گرجستان به اوستياي جنوبي در اوت 2008 و كشتار روسي هاي حافظ صلح پراكنده در جمهوري دست داشت كه البته اين رازي بود كه بر ملا شد. دست خونين رژيم اسرائيل در اين جنايت به وضوح ديده مي شود اما شگفتا كه امروز هيچ قرباني ذي قيمت تر از ورود به آتلانتيك براي مسكو نيست.
تصميماتي مانند نمونه اي كه توسط ژنرال ماكاروف اتخاذ شد وجهه روسيه را خدشه دار مي كند و علاوه بر تضعيف امنيت اين كشور جهان را جايي ناامن براي زندگي مي كند. در حال حاضر جهان اسلام حق دارد كه باور كند مسكو براي اسكان به سمت اردوگاه دشمنان خويش تغيير مسير داده است. با توجه به گرفتاري مسكو در مناقشه ديرين موجود در بخش مسلمان نشين رشته كوه قفقاز و ميليون ها مسلماني كه در مسكو زندگي مي كنند، دشمني با مسلمانان كار عاقلانه اي نيست.
در نتيجه با توجه به اصلاحات نظامي سرديكوف از جمله معرفي اين سيستم تيپ نظامي، اتخاذ تسليحات ناتو و رژيم اسرائيل، عمليات نظامي مشترك بين روسيه و غرب در آمريكا و اروپا و اقدام براي بستن دانشكده افسري چنين بنظر مي رسد كه در پشت پرده هدفي بزرگ تر دنبال مي شود و آن تبديل باقيمانده نيروي نظامي و دريايي روسيه به نيروي ويژه ناتو و آمريكا است.

¤ژنرال لئونيد ايواشف نائب رئيس آكادمي روابط ژئوپولتيك روسيه مي باشد. وي سابقا رئيس سازمان شوراي عمومي در وزارت دفاع شوروي، وزير شوراي مجمع وزراي دفاع كشورهاي مستقل، رئيس سازمان همكاري نظامي وزارت دفاع فدرال و رئيس ستاد نيروهاي نظامي روسيه بود. او در حال حاضر عضو محور كنفرانس صلح است.
منبع: ولترنت

 



نگاهي به سياست خارجي احمدي نژاد انفعال بهتر است يا تهاجم؟

عاطفه صادقي دره بيدي
خاتمي رئيس دولت هفتم و هشتم ايران براي اولين بار دراوايل رياست جمهوري خويش با كريستين امانپور خبرنگار ايراني الاصل شبكه خبري سي ان ان ديدار كرد كه در آن زمان، انتقاد رسانه هاي ارزشي را برانگيخت، وي دراين ديدار آمريكا را تمدن بزرگ و آبراهام لينكلن، رئيس جمهور مقتول آن را «شهيد» قلمداد كرد.
احمدي نژاد رئيس دولت نهم و دهم نيز با اين مجري شبكه خبري درحاشيه سفر خويش به نيويورك به گفتگو نشست ولي برخلاف رئيس جمهور قبلي، مصاحبه وي مورد حمايت و تائيد رسانه هاي اصولگراي داخلي قرار گرفت.
چرا اين اعتراض ها متوجه وي نشد؟!
درهفته هاي اخير مسائل مربوط به سفر احمدي نژاد به نيويورك براي شركت در شصت و پنجمين اجلاس عمومي سازمان ملل و سفروي از لبنان يكي از خبرسازترين رخدادها براي رسانه هاي ايران و بسياري از شبكه هاي خبري دنيا بوده است.
آيا سياست خارجي دولت احمدي نژاد، متاثر از فضاي شعارهاي اوائل انقلاب اسلامي ايران و به دور از ترسيم فضا و موقعيت واقعي ايران درجهان است كه منافع ملي ما را به خطر مي اندازد و آنگونه كه خاتمي درسايت بنياد باران درتاريخ 15شهريور عنوان كرده است دولت فعلي، متوهم و خشونت گراست نه خردمند و
خير خواه؟!
آيا رسانه هاي اصولگرا خصوصا تلويزيون ايران، در بيان تاثير سفر احمدي نژاد به لبنان و نيويورك اغراق كرده و صرفا يكي فضاي وهمي براي مردم ساخته اند و همه رسانه ها بايد از روزنامه شرق ياد بگيرند كه در روز پنج شنبه 22 مهر ماه با خردمندي و خيرخواهي تمام، عكس و خبري از سفر رئيس جمهور به لبنان درصفحه اول كار كرد درحاليكه وي از زيرطاقي گنبدي شكل و سبز رنگ! توسط ماشيني امنيتي و درمحاصره محافظين، ردمي شود، كه عده اي به زبان شيرين فارسي شعار مي دهند «احمدي قهرمان، خوش آمدي به لبنان» و «ابالفضل علمدار احمدي را نگه دار» و يحتمل براي پرچم ها و آدم هايي كه ازايران به آنجا برده اند دست تكان مي دهد.
«استقبال لبنان از احمدي نژاد» تيتر شرق بود، نه «استقبال مردم لبنان از احمدي نژاد»
البته تفاوت اين دو تيتر به خوبي نشان مي دهد كه آنها نمي خواهند به مردم با ايجاد يك توهم قهرمان پروردروغ گفته و منافع ملي را قرباني بلند پروازي و جاه طلبي خود نمايند!
مرور دوباره سياست خارجي خاتمي و احمدي نژاد براي درك اين حقيقت كه كدام روش ما را به منافع ملي مان نزديكتر مي كند الزامي است.
براي اتخاذ سياست هاي كلان و راهبردي درعرصه بين الملل به دليل باور و ايمان مي بايست مولفه هاي ايدئولوژيك و آرماني خود را لحاظ كنيم كه براي اجراي آن ها- اتخاد تاكتيك- روش هاي متفاوت روساي جمهور مختلف مطرح مي شود. لازم به ذكر است كه سياست هاي كلان، سياست هاي نظام است و ربطي به روش روساي دولت ندارد بلكه روش رئيس جمهور براي اجراي اين سياست هاي كلان در عرصه ديپلماسي و سياست خارجي مدنظر اين نوشتار است.
ما به دنبال جواب اين پرسش هستيم كه از روش خاتمي يا احمدي نژاد در سياست خارجي، كداميك ما را به اهداف كلان و آرماني از يك طرف و منافع ملي ازطرف ديگر نزديكتر مي كند.
به دليل نزديكي سياست هاشمي به خاتمي، ديدگاه سودمحور، عملگرا و نتيجه گراي ايشان و از سوي ديگر بروز حوادث غيرقابل پيش بيني در دوران رياست ايشان بر دولت، كه اتخاذ سياستي متفاوت را مي طلبيد از تحليل و مقايسه سياست خارجي زمان ايشان رد مي شويم.
سيدمحمد خاتمي درعرصه ديپلماسي و سياست خارجي، به اجراي تاكتيك اعتمادسازي و تنش زدايي پرداخت و سعي داشت تا ديوار بي اعتمادي ميان دوكشور ايران و آمريكا را برداشته و گفتگوي تمدن هاي موردنظر خويش را محقق سازد. وي درسال1367ش. (1997م) سياست برخورد تمدنها را به چالش كشيد و سازمان ملل متحد درپاسخ به پيشنهاد خاتمي، سال 2001 را «سال گفتگوي تمدنها» ناميد.
نظريه گفتگوي تمدنها، برخلاف نظريه هانتينگتون، كه گفتار آن بر اصل زور و برخورد نظامي است، تلاشي فكري است نه عملي، كه قصد دارد با هدف تنش زدايي و رفع اختلافات و توجه به اهداف مشترك ديسكورس (گفتار) يا زبان برخورد را به گفتار يا زبان گفتگو بدل سازد. (علمداري، كاظم؛ بحران جهان و نقدي بر نظريه برخورد تمدن ها و نظريه گفتگوي تمدن ها، تهران، توسعه، 1381، ص235)
دستاورد ايده گفتگوي تمدن ها كه در بعضي مواضع، مي رفت تا جايگزين ايدئولوژي امت محور و آرمان استكبارستيز سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران شود، نه تنها تحريم ها عليه ايران را كاهش نداد بلكه با تعليق غني سازي اورانيوم در دولت خاتمي، باج دهي اعتقادي وي به كشورهاي غربي و دورشدن از همراهاني چون حزب الله لبنان و مردم فلسطين، ايران را در ليست كشورهاي محور شرارت آمريكا در زمان بوش قرار داد.
خاتمي در زمين خودي، درمقام توجيه و توضيح، يك ديپلماسي فانتزي را دنبال مي كرد كه در دنياي واقعي محلي از اعراب نداشت، او سعي داشت با تغيير آرمان استكبارستيزي به گفتگوي تمدن ها، اعتماد كشورهاي ديگر و عمدتا كشورهاي غربي را جلب و با منافع ايران همراه سازد، اتفاقي كه در عمل شكست خورد.
ديپلماسي احمدي نژاد اگرچه، كاملا منطبق با آرمان هاي انقلابي و اعتقادي ايران اسلامي ولي به همان ميزان واقع گرايانه بود. درحقيقت احمدي نژاد، آرمان هاي اعتقادي جمهوري اسلامي ايران را به صحنه واقعي بين المللي كشاند و با ادبياتي چالش محور، اين بار توپ ديپلماسي ايراني را به زمين حريف برد و در آنجا پيگير منافع ملي شد.
رويكردي كه تاكنون، با پررنگ كردن نقش منطقه اي ايران در عرصه جهاني، قدرت و امكان مانور بيشتري براي پيگيري منافع بين المللي دولت ايران را فراهم مي كند.
در دولت نهم و دهم، سياست خارجي احمدي نژاد حتي در مورد آمريكا، پويا و فعال بود، وي بازي را به زمين حريف برد، عزتمندانه شروع به سؤال پرسيدن از غرب كرد و در جايگاه شاكي نشست.
محمود احمدي نژاد نشان داد كه نه تنها در بيان آرمان هاي امام و انقلاب، در صحنه بين المللي تعارف و رودربايستي ندارد بلكه ستون هاي وهمي تمدن و قدرت غرب را به خوبي مي شناسد. او تير را درست به هدف زد!
در گام اول از غرب درباره هلوكاست پرسيد و با قوي ترين استدلال، اشغال فلسطين توسط رژيم اسرائيل به بهانه هلوكاست را مردود دانست.
از غرب درباره سلاح هاي هسته اي آمريكا و رژيم اسرائيل سؤال كرد، ايده خلع سلاح جهاني را مطرح و به اين وسيله ديپلماسي هسته اي ما را از انفعال خارج و در مقام تهاجمي قرار داد. به تركيب شوراي امنيت، نحوه مديريت آمريكايي جهان و توزيع ثروت در جهان اعتراض كرد و خواستار اصلاح ساختار سازمان ملل شد. بحث پرداخت غرامت به ايران به دليل آثار جنگ جهاني دوم و درگير كردن كشورمان در اين جنگ را مطرح كرد.
در گفتگو با رسانه هاي مختلف از سي ان ان تا فاكس نيوز، ان بي سي، سي بي اس و ديگر رسانه ها، همواره از رئيس جمهور آمريكا براي مناظره رودررو دعوت به عمل آورد، از اينكه رسانه ها و خبرنگاران خارجي، به راحتي مي توانند با رئيس جمهور ايران مصاحبه كنند ولي خبرنگاران ايراني اين اجازه را ندارند و در همين حال، ايران متهم به ديكتاتوري و اعمال زور مي شود اظهار شگفتي و تعجب كرد.
از همه جديدتر بيان ترديد در مورد حادثه 11 سپتامبر، انفجار و تخريب برج هاي دوقلو و پيشنهاد براي تشكيل كميته اي حقيقت ياب در مورد اين حادثه متشكل از كشورهاي بي طرف است. رئيس جمهور در مجمع عمومي سازمان ملل در اين باره چنين گفت:
«ادعا شد كه در 11 سپتامبر حدود سه هزار نفر كشته شده اند كه همه از آن متأسفيم اما در افغانستان و عراق، تاكنون صدها هزار نفر كشته و ميليون ها نفر مجروح و آواره شده اند و درگيري به طور روزافزون توسعه پيدا كرده است. در معرفي عوامل اصلي اين حادثه سه نظر اعلام شد: 1- يك گروه تروريستي بسيار قدرتمند و پيچيده كه از همه لايه هاي امنيتي و اطلاعاتي آمريكا عبور كرده است. اين نظر بيشتر از ناحيه دولت مردان آمريكا تبليغ شد.
2- توسط بخش هايي از دولت آمريكا و براي ايجاد تغيير در روند نزول اقتصاد آمريكا و سيطره او بر خاورميانه و همچنين نجات رژيم صهيونيستي انجام شده است. اكثريت مردم آمريكا و ملت ها و سياست مداران بر اين باورند.
3- توسط يك گروه تروريستي انجام شده است ليكن دولت وقت آمريكا از آن پشتيباني و بهره برداري كرده است. ظاهرا اين نظريه طرفداران كمتري دارد.
- مهمترين اسناد اتهام چند گذرنامه كه از ميان حجم عظيم خرابه ها پيدا شده بود و يك نوار ويديويي از يك شخص بود كه محل سكونت او نامعلوم است ولي اعلام شد كه قبلا در تجارت نفت با برخي مقامات آمريكايي مشاركت داشته است. اينگونه وانمود شد كه به دليل شدت آتش سوزي و انفجار از عاملين انتحاري اثري به دست نيامد.
چند سؤال اساسي بدون پاسخ مانده است.
1- آيا عقل حكم نمي كرد كه ابتدا تحقيق دقيقي توسط گروه هاي مستقل انجام و پس از شناسايي كامل عوامل، برنامه اي منطقي براي برخورد با آنها طراحي مي گرديد.
2- به فرض پذيرش نظر دولت آمريكا، آيا روش برخورد با يك گروه چريكي، لشكركشي گسترده، جنگ منظم و كشتار صدها هزار نفر است.
3- آيا امكان نداشت مثل برخورد ايران با گروه تروريستي ريگي كه چهارصد نفر از مردم بي گناه ايران را كشته و زخمي كرده بود اقدام مي شد. در عمليات ايران به هيچ بي گناهي خسارتي وارد نشد.
- پيشنهاد مي شود كه سازمان ملل درباره 11 سپتامبر يك گروه حقيقت ياب مستقل تعيين نمايد تا بعدها عده اي اظهارنظر درباره آن را ممنوع نكنند.
در اينجا مايلم اعلام نمايم كه جمهوري اسلامي ايران در سال آينده، ميزبان كنفرانسي خواهد بود كه با هدف شناخت تروريسم و راهكارهاي مقابله با آن برگزار خواهد شد. از مقامات كشورهاي مختلف، انديشمندان، صاحبنظران، محققين و مؤسسات مطالعاتي براي شركت در اين كنفرانس دعوت مي كنم.»
سخنان احمدي نژاد بازتاب متفاوتي داشت، براي نخستين بار پس از سخنراني رئيس جمهور ايران در سازمان ملل، رئيس جمهور آمريكا سعي كرد تا به سرعت پاسخ وي را بدهد و براي اين كار تلويزيون بي بي سي را انتخاب كرد، اگرچه به اذعان رسانه هاي خودشان، پاسخ اوباما به احمدي نژاد ناكارآمد و از روي دستپاچگي ارزيابي شد.
در داخل كشور نيز برخي به نيابت از غرب درصدد پاسخ برآمدند. يكي از اين افراد صادق زيباكلام، استاد علوم سياسي دانشگاه تهران بود كه در انتقاد به سخنان و پيشنهاد احمدي نژاد در ارتباط با حادثه 11 سپتامبر، در گفت وگو با خبرنگار دي پرس كه متن آن در سايت شخصي وي موجود است، چنين گفت: «نفس چنين پيشنهادي اين است كه مسئولين دروغ گفتند و كار خودشان است و مي خواهند مردم فكر كنند كار گروه ديگري بوده است. اين اظهارات احمدي نژاد كه گروه حقيقت يابي تشكيل شود يعني آنچه توسط مسئولين آمريكايي، انگليسي، آلماني و... در خصوص 11 سپتامبر به عنوان حقيقت گفته شد اعتباري ندارد و دروغ هستند و بايد كميته اي تشكيل شود و حقيقت را مشخص كند... بيان اين اظهار نظرات و مطرح كردن اين حرف ها در اجلاس نيويورك نشان مي دهد كه ما به دنبال جلب نظرات هستيم و به دنبال حقيقت يابي نبوده ايم و به نوعي با مطرح كردن اين حرفها قصد داشتيم انتقاداتي كه رسانه ها و مسئولين غربي از ما داشتند را جبران كنيم. سخنان احمدي نژاد در خصوص ماجرا 11 سپتامبر مانند اين است كه رئيس جمهور و يا نخست وزير كشوري به مسئولين جمهوري اسلامي پيشنهاد كنند تا اجازه دهند و كميته حقيقت يابي در مورد انفجار 7 تير در سال 60 تشكيل شود چون آنها معتقدند كه امكان دارد مسئولين جمهوري اسلامي خود در اين ماجرا نقش داشته باشند.»
البته آقاي زيباكلام توضيح نمي دهند كه آمريكا به دليل حادثه 11 سپتامبر به افغانستان و عراق لشكركشي كرد و نظاميان خود را در اين كشورها مستقر نمود.
چگونه ممكن است انفجار 7 تير سال 60 در ايران با 11 سپتامبر قياس شود در حاليكه به بهانه اين انفجار، كشور آمريكا به خاك دو كشور حمله كرده و صدها هزار نفر، از جمله غيرنظاميان را به سوداي دستگيري تروريست، همانند تروريست ها به كشتن داد و مگر جمهوري اسلامي براي انفجار
7 تير چنين كرد؟!
اتفاقاً برخلاف نظر ايشان، جمهوري اسلامي نه به دنبال جلب نظر كه به دنبال دفع نظر از خود و انداختن توپ در زمين آنهاست كه بر طبق قواعد علوم سياسي اين اقدام، نشانه هوشمندي و كارآمدي دستگاه ديپلماسي دولت دهم است.
زيباكلام در نهايت به مؤسسات نظرسنجي متوسل مي شود و چنين مي گويد: «بايد نظر اكثريت نخبگان سياسي و فكري را بررسي كنيم و ببينيم واكنش به حرف هاي احمدي نژاد در نزد بسياري از اقشار و در ميان افراد تحصيل كرده چطور بوده است. مؤسسات و كلوپ هاي نظرسنجي هستند كه در برابر هزينه هاي تبليغات، هزينه اي ندارند و با اين نظرسنجي مي توان پي برد كه واكنش به حرف هاي رئيس جمهور چطور بوده است...
اگر اين نظرسنجي نشان داد مردم دنيا حرف هاي احمدي نژاد را باور كردند و طرفدار ايران و احمدي نژاد شدند و به دولت هايشان در خصوص فشارهاي وارده به ايران فشار آوردند ايشان راهشان را ادامه دهند و ماه آينده همايشي در تهران تحت عنوان همايش حقيقت يابي 11 سپتامبر برگزار كنند.»
آقاي زيبا كلام، اجازه بدهيد مانند خود شما قياس كنيم؛ مگر همايش هاي گفتگوي تمدن ها در دولت قبلي، با نظرسنجي عمومي انجام شد و مگر دستگاه ديپلماسي يك كشور برنامه ها و تاكتيك هايش را براساس نظرسنجي عمومي از مردم دنيا پي ريزي مي كند؟!
وي در ادامه چنين مي گويد: «سياست خارجي در 5 ساله اخير منافع جمهوري اسلامي را تامين نكرده است درحاليكه فراموش كرده اند، سياست خارجي دولت قبلي نهايتا ما را به محور شرارت تبديل نمود، روند پيشرفت دانش هسته اي ما را راكد كرد و عملا تحريم هاي اقتصادي عليه ايران را كاهش نداد.»
ايشان حتما مي پذيرد كه نبايد فريب دست چدني زير دستكش مخملي غرب را خورد.
واقعيت آن است كه طرح مباحثي چون گفتگوي تمدنها مانند شعري درباري، صرفا تفرج خاطر اهل سياست است و قواعد بين الملل را واقعيات رقم مي زنند. احمدي نژاد نشان داد كه طرح مباحثي چون ساختار نظام ناعادلانه بين المللي، ترديد در هلوكاست و 11 سپتامبر، استكبارستيزي و دفاع از مظلومين نه يك آرمان ايده آليستي جهاني بلكه واقعيت دنياي امروز است كه بايد بدون تعارف و با شجاعت بيان كرد، چرا كه از انفعال و وادادگي پيشين، نتيجه اي حاصل نشد.
واقع گرايي آرمان گرايانه احمدي نژاد در سياست خارجي، فصلي از بومي سازي تئوريك مدل حكومتي جمهوري اسلامي در عرصه تعاملات بين المللي است كه بايست آن را به فال نيك گرفت، ديدگاهي كه ايران را نه مانند مالزي يا ژاپن اسلامي بلكه همانند جمهوري اسلامي ايران داراي علم و قدرت بومي و متناسب با نيازهاي خود مي خواهد اگر چه اصحاب فكري روزنامه شرق و رسانه هاي اصلاح طلبي، نتيجه اعمال چنين ديدگاهي را انزواي سياسي بدانند و آن را ناخوش بپندارند.
چه موافق سرفصل هاي دروس ترجمه شده دانشكده هاي علوم سياسي باشيم و چه مخالف، رويكردي در دستگاه ديپلماسي كشور، شكل گرفته كه براصول موردنظر مقام معظم رهبري يعني، عزت، حكمت و مصلحت در استقلال و حاكميت ملي جمهوري اسلامي، افشاي خوي استكباري آمريكا و غرب و عدم وادادگي به آنان تاكيد دارد، رويكردي كه با تامين مصالح نظام و منافع ملي همراه است و نقش منطقه اي پررنگ و امتياز جهاني بيشتري را براي ايران به ارمغان خواهد آورد.
در پايان به عنوان الگويي عزتمند و مطابق با مصالح نظام براي سياست خارجي، پيام امام خميني(ره) به تاريخ بيستم فروردين 1359 در اعلام قطع رابطه ايران و آمريكا توسط كارتر، ذكر مي شود:
«خبر قطع رابطه بين ايران و آمريكا را دريافت كردم. اگر كارتر در عمر خود يك كار كرده باشد كه بتوان گفت به خير و صلاح مظلوم است، همين قطع رابطه است. رابطه بين يك ملت بپاخاسته براي رهايي از چنگال چپاولگران بين المللي با يك چپاولگر عالم خوار، هميشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما اين ترك رابطه را به فال نيك مي گيريم چون اين قطع رابطه، دليلي بر قطع اميد آمريكا از ايران است.»

 



شاخص ولايت بصيرت زائي يك اصل در رويارويي با نقشه هاي دشمن

علي قاسمي- حسين بابايي
يكي از موضوعاتي كه رهبر حكيم و فرزانه انقلاب اسلامي، حضرت آيت الله خامنه اي (مدظله العالي) با روشن بيني الهي خويش همواره به ويژه طي حوادث بعد از انتخابات در بيشتر فرمايشاتشان به طور جدي به آن تأكيد داشته و مطرح فرموده اند بصيرت است. موضوعي كه در اجتماع عظيم مردم قم نيز بعنوان يكي از اصول رويارويي با طرح ها و نقشه هاي دشمنان انقلاب اسلامي مطرح فرمودند. ايشان با اشاره به تلاش جوانان در بصيرت زائي بعنوان يك اصل در رويارويي با نقشه هاي دشمن حقيقت دشمن شناسي را برعهده جوانان گذاشته تا با شاخص بصيرت و ضرورت برخورداري و بهره مندي از آن به عنوان تنها راه براي گمراه نشدن در گرد و غبار ايجاد شده بر اثر فتنه به مقابله با شيوه و شگردهاي دشمن بپردازند.
در همين راستا با بررسي اجمالي حوادث و مشاهده فراز و فرودهاي تاريخ اسلام از دوران پيامبر اعظم(ص) و ائمه معصومين(ع) تا انقلاب اسلامي و دوران حاضر، آنچه بيش از هر عاملي در رسيدن يا نرسيدن به پيروزي و موفقيت تأثير داشته، ميزان بهره مندي و برخورداري مردم و نخبگان از «بصيرت» بوده است. به اين معني كه در هر برهه اي كه مردم و نخبگان جامعه از بصيرت بهره برده اند، راه درست انتخاب شده و امور به نحو احسن پيش رفته است و برعكس در مواقعي كه مردم بدون بصيرت عمل كرده اند، هم خودشان و هم جامعه را با مشكلاتي روبرو كرده اند. لذا به جرأت مي توان گفت بدليل همه انحرافات سياسي و اعتقادي كه تاكنون امت ها با آن روبرو بوده اند و بعضا به نابودي و انحطاط آنان نيز منجر شده، رفتارها، تصميم گيريها و موضع گيريهاي بدون بصيرت بوده است. لذا تأكيد معظم له بر بصيرت زائي آن هم با تلاش جوانان چيزي به جز درك ضرورت بصيرت زائي در جامعه و تعميق بينش و آگاهي افراد در شناخت عرصه نمي باشد. لذا ايشان مي فرمايند: خود جوانها بايد در اين زمينه تلاش كنند. دشمن را بايد شناخت، روشهاي دشمن را بايد شناخت؛ اين كاري است كه برعهده خود جوانهاست.
اجتماع مردم قم 27/7/89
لذا درگام نخست در بررسي مفهوم بصيرت اين چنين مي توان عنوان نمود كه بصيرت يعني داشتن آگاهي همه جانبه و ژرف به امور؛ فريب ظواهر امر را نخوردن و مشاهده سرانجام كار پيش از اقدام به آن. اين يك تعريف كلي از بصيرت است. وقتي بصيرت در زمينه هاي مختلف اعمال شود، انسان را در همان مورد راهنمايي و ارشاد مي كند، همچنان كه اميرالمؤمنين(ع) سر موفقيت درهمه زمينه ها را داشتن بصيرت مي داند. به عبارت ديگر مقصود اميرالمؤمنين از عبارت «لايحمل هذالعلم الا اهل البصر و الصبر» كه در جنگ صفين مطرح نمودند خطاب به عده اي از افراد سپاه بود كه از جنگيدن با مسلمانان ابا داشتند براي آنها بسيار سنگين بود كه با مسلمانان بجنگند. زيرا مشاهده مي كردند كه آنها نيز نماز و قرآن مي خوانند و دعوت به حق مي كنند. لذا اميرالمؤمنين در خطبه 173 نهج البلاغه مي فرمايد: «و قد فتح باب الحرب بينكم و بين اهل القبله»؛ درب جنگ ميان شما و اهل قبله- كساني كه رو به قبله نماز مي خوانند- يعني مسلمانان ها باز شده است. «لايحمل هذاالعلم الا اهل البصر و الصبر والعلم بمواضع الحق» اين پرچم را تنها كساني مي توانند بردوش بگيرند كه اهل بينش، پايداري و آگاه به مواضع حق باشند؟» يعني اگر كسي به ظاهر مسلمان باشد و ادعاي مسلماني بكند، نماز بخواند، قرآن بخواند و... باعث نمي شود كه با او نجنگند.
معيار مسلماني، حق و حقيقت است و اگر ما با معاويه، طلحه و زبير يا حتي عايشه كه احترام بسيار فراواني هم در نزد اميرالمؤمنين و ساير مسلمان ها داشته است مي جنگيم، به خاطر بصيرتي است كه نسبت به نيات و اعمالشان داريم. «اهل البصر» يعني كساني كه بينش عميق نسبت به مسئله دارند و به ظاهر امر توجه نمي كنند. «والصبر» يعني افرادي كه در مقابل فتنه ها و مسائل و مشكلاتي كه پيش مي آيد پايداري مي ورزند. «والعلم بمواضع الحق» دانش داشتن، آگاهي به مواضع حق، از اين جهت خطاب به افراد سپاه خودش كه درجنگيدن با مسلمان ها شك داشتند، دستور مي دهند كه برطبق اين معيارها بايد با آنها جنگيد.
برهمين اساس شايد بتوان گفت داشتن بصيرت در تاريخ اسلام و ايران به عنوان يكي از سرنوشت سازترين خصوصيات افراد محسوب مي گرديده است كه به كرات نداشتنش باعث گمراهي و بدنامي و داشتنش باعث مجد و سربلندي و موفقيت بوده است و چون بايد از تاريخ درس گرفت. چرا كه يكي از بارزترين بي بصيرتي هاي مردم و خواص درجنگ صفين روي داد زماني كه سپاه معاويه به نمازجماعت ايستاد و دركشاكش جنگ قرآن برسر نيزه ها زد و عده اي بي بصيرت در آتش فتنه، حق و باطل را تشخيص ندادند و در ادامه نيز خواص ديندار و بي بصيرتي مثل ابوموسي اشعري كه قبل از آغاز جنگ فتوا دادند جنگ بين مسلمان و مسلمان حرام است، درجريان حكميت فريب نيرنگ عمروعاص خورده و صلحي آنگونه را پذيرفتند چون ديندار بي بصيرت بودند! اما فاجعه بارترين بي بصيرتي درتاريخ اسلام درجريان واقعه عاشورا روي داد جايي كه نوه رسول خدا(ص) را خارجي خواندند و درمقابلش لشكركشي كردند، مردم نيز مجدد فريب نمازجماعت و روزه مشتي ظالم را خوردند و شمشير بر امام حسين(ع) كشيدند. درهمين راستا يكي از ملموس ترين بي بصيرتي ها در خواص و برخي از مردم نيز درجريان اغتشاشات بعد از انتخابات ايران رقم خورد جايي كه برخي از خواص نيز سر درگريبان جيب خويش فرو برده دم برنياوردند، و با سكوت خود شعله هاي ناداني و غبار فتنه را دوچندان نمودند. لذا درچنين شرايطي است كه رهبر فرزانه انقلاب فرياد اين عمار را سر داده و اعلام نمودند كه كجايند مرداني كه همچون عمار يار با وفاي رسالت و تكيه گاه ولايت در حوادث فتنه گون روزگار با بصيرت زايي خويش غبارآلودي فتنه را درهم شكنند و با تبيين حقايق به تعميق بصيرت در آحاد جامعه بپردازند. برهمين اساس در يك نتيجه گيري كلي بصيرت عبارت است از علم يقيني، علمي كه باور انسان را به گونه اي شكل دهد كه گويي حقيقت را بي هيچ واسطه اي مي بيند و درك مي كند و يا نيرويي نهاني كه در شناخت حقايق تا عمق وجود و باطن آن رسوخ مي كند.
درهمين راستا با توجه به اينكه اصل بصيرت-زائي فهم و درك عميق بر تشخيص حق از باطل و انتخاب راه درست از غلط را مي تواند ايجاد كند از مهمترين دستاوردهاي بصيرت زائي كه بعنوان يك رويكرد در برابر طرح و نقشه اي دشمن مثمرثمر مي باشد به موارد زير مي توان اشاره نمود:
شفاف سازي و ابهام زدائي
شناخت حق از باطل- شناخت مهاجم از مدافع
دفع غبارآلودي فضاي فتنه
موضع گيري به جا، توجيه درست و هدايت سياسي
استقامت در راه حق و ولايت
توانايي تصميم گيري در بحران ها
پيش بيني آينده (آينده پژوهي)
حل مشكلات

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14