(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 15 آبان 1389- شماره 19782

طراحي ترور امام خميني در ايتاليا
نقش آفرينان عصرتاريكي - 5
صف بندي علما درصحنه مشروطيت

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




طراحي ترور امام خميني در ايتاليا

]سند[
سري
اطلاعيه مشروحه زير در تاريخ 27/7/57 از سرويس فرانسه دريافت گرديد:
1-قطب زاده كه به تنهايي به عراق رفته بود به اتفاق خميني مراجعت كرد. در مورد اعمال نفوذ بر روي آيت الله ميان قطب زاده از يك طرف و بني صدر و غضنفرپور از طرف ديگر اختلاف وجود دارد.
2-قطب زاده مي خواهد خميني را به ايتاليا ببرد. حزب كمونيست ايتاليا موافقت كرده كه تسهيلات لازم را براي استقرار نهايي آيت الله درايتاليا فراهم نمايد.
3-در مورد عزيمت احتمالي خميني به آمريكا اطلاعات تازه اي در دست نيست.
4- در اجتماعي كه صبح يكشنبه گذشته در سن ژرمن دوبره تشكيل شده بود دو ايراني وابسته به رهبري جنبش ماركسيست ها در آلمان غربي به نام هاي بزرگمهر و كلانتري درخواست كردند كه براي حضار (ايرانيان) صحبت كنند اما درخواست آنها مورد موافقت قرار نگرفت و حاضران اين دو نفر را از اجتماع خود بيرون كردند. تعداد زيادي از ايرانيان مقيم آلمان و ايتاليا براي ديدن خميني به پاريس آمده اند و اكثريت آنها از طبقات متوسط كم درآمد هستند و وجود شخصيت مهمي در ميان آنها گزارش نشده است.
5-همراهان و اطرافيان خميني اظهار عقيده مي كنند كه گروه هاي مخالف ايران در اروپا احتمالا بعد از عزيمت شاه، بازرگان را به عنوان رئيس دولت در نظر مي گيرند. در عين حال در مورد استقرار يك نايب السلطنه موقت كه موردنظر بازرگان به منظور اطمينان دادن به آمريكايي ها مي باشد اختلاف نظر وجود دارد و قطب زاده مخالف اين نظريه مي باشد.
]دستنويس[:
فوري خبر به اداره كل 3 داده شود كه در بولتن درج شود. 27/7
]سند10[
نخست وزيري
سازمان اطلاعات و امنيت كشور
س.ا.و.ا.ك
پيشگاه مبارك اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر
مفتخرا به شرف عرض مي رساند:
به منظور تسريع و پيگيري اقدامات مربوط به جمع آوري اطلاعات پيرامون فعاليت هاي خميني در پاريس معاون اطلاعات خارجي ساواك از تاريخ پنجشنبه 20/7/57 تا يكشنبه 23/7/1357 به پاريس مسافرت و طي آن ملاقات هايي با مقامات سرويس اطلاعاتي فرانسه و برخي از منابع اطلاعاتي به عمل آورد.
اهم مطالب مطروحه در اين ملاقات ها و اطلاعات مكتسبه در مورد خميني ذيلا از شرف عرض پيشگاه مبارك ملوكانه مي گذرد:
بنا به اظهار مقامات فرانسوي، خميني از بدو ورود به پاريس تاكنون سه بار محل اقامت خود را تغيير داده است و طي اين مدت با ابوالحسن بني صدر، صادق قطب زاده، مظفر فيروز5، غضنفرپور، سيدشمس الدين مجابي و تعداد كثير ديگري از ايرانيان مقيم فرانسه و ساير كشورهاي اروپا به ويژه ايتاليا و آلمان تماس داشته است. ضمنا صادق قطب زاده شخصا به عراق رفته و خميني را با خود به فرانسه برده است. مراقبت از محل اقامت كنوني خميني از نقطه نظر تعيين هويت اشخاصي كه با او ملاقات مي كنند به دليل وضع خاص خانه محل اقامت او، باغ بزرگ با دو ديوار و درهاي متعدد، براي پليس امنيتي فرانسه مشكل است. تحقيقات پيرامون مراجعين به محل اقامت خميني با توجه به شماره پلاك اتومبيل آنها از طرف پليس فرانسه ادامه دارد و قرار است متعاقبا نتيجه به اطلاع مقامات ايراني برسد.
مقامات سرويس فرانسه همچنين اظهار داشتند كه قرار بود ظرف روز 23/7/57 خميني براي مصاحبه به محلي در داخل شهر پاريس برود اما نماينده پليس امنيتي فرانسه به منزل او رفت و به خميني اظهار داشت كه اگر به محل ملاقات برود پليس مجبور ست همه كساني را كه به آنجا رفته اند از آن محل اخراج كند. نماينده پليس خطاب به خميني تاكيد كرد كه دولت فرانسه از بدو ورود به وي (خميني) ابلاغ نموده است كه حق هيچگونه فعاليت سياسي عليه ايران را ندارد. مقامات سرويس فرانسه خاطرنشان ساختند كه پس از اين مذاكرات خميني در آخرين لحظه رفتن خود را به محل اجتماع افراد منظور و انجام مصاحبه لغو كرد.
كنت دو مرانش، رئيس سرويس فرانسه، اظهار داشت كه زمينه سازي دولت عراق براي خارج كردن خميني از آن كشور احتمالاً بنابر توصيه وي (كنت) به صدام حسين در اين مورد انجام گرفته است. كنت دومرانش اضافه نمود كه بنابر توصيه وي چهار روز قبل دولت فرانسه تصميم گرفته خميني را از آن كشور اخراج كند ولي با كمال تعجب ملاحظه شد كه سفير شاهنشاه آريامهر مصراً از وزارت امور خارجه فرانسه درخواست كرده كه از اخراج خميني صرفنظر شود.كنت علت اين اقدام را جويا شد. در اين مورد به كنت دومرانش پاسخ داده شد كه احتمالاً علت اين كار اين است كه سفير ايران عقيده دارد كه خميني در پاريس تحت كنترل دوستان فرانسوي ايران است درحاليكه معلوم نيست كشور مقصد بعدي او تا چه حد بتواند يا بخواهد فعاليتهاي او را كنترل كند.
كنت دومرانش خاطرنشان ساخت: دلايل قاطعي در اختيار دارد كه خميني با كمونيست هاي فرانسه و ايتاليا ارتباط دارد و اين عناصر كمونيست براي رفتن او به ايتاليا تلاش مي كنند. رئيس سرويس فرانسه اظهار عقيده كرد كه خوب است وسايل عزيمت خميني به ايتاليا فراهم شود و با استفاده از هرج و مرجي كه در ايتاليا وجود دارد عوامل ايراني به آساني او را از بين ببرند.
در اين مورد به كنت دومرانش توضيح داده شد كه اگر چنين كاري بشود خميني تبديل به يك شهيد خواهد شد و حربه جديدي به دست كمونيست ها مي افتد تا بيش از گذشته دولت ايران را مورد حمله قراردهند. كنت اين نظر را تائيد نمود.
در مورد تصميم خميني داير بر عزيمت به آمريكا اگرچه تا اين تاريخ مقامات اطلاعاتي آمريكا خبر درخواست ويزاي ورود به آمريكا وسيله وي را تائيد نكرده اند ولي رئيس سرويس فرانسه اظهار داشت كه خميني درخواست صدور رواديد آمريكا را از سفارت آمريكا در پاريس به عمل آورده است. به رئيس سرويس فرانسه تاكيد گرديد كه عزيمت خميني به آمريكا مورد تقاضاي ساواك بوده و درخواست مي شود كه وي از امكانات خود براي تشويق خميني به رفتن به آمريكا حداكثر استفاده را بكند. كنت دو مرانش قول داد در اين زمينه هركاري از او ساخته باشد انجام خواهد داد و اضافه نمود كه اقدامات لازم را جهت تسريع در جمع آوري اطلاعات پيرامون فعاليتهاي خميني در پاريس و كنترل و تماس ها و ملاقات هاي وي معمول و نتايج حاصله را سريعاً در اختيار ساواك خواهد گذاشت.
بطور كلي در ملاقات با مقامات فرانسوي چنين استنباط شد كه آنان علاقه محسوسي در مورد همكاري با دولت ايران درباره كسب اطلاع از وضعيت خميني در مدت اقامت در آن كشور دارند.
طي ملاقاتي با اسماعيل رائين در پاريس به وي توصيه شد كه از طريق صادق قطب زاده، خميني را تشويق نمايد كه به آمريكا عزيمت كند و اسماعيل رائين قول داد كه با نماينده ساواك در پاريس همكاري خواهد كرد.
به پيوست اصل و ترجمه گزارش سرويس اطلاعاتي فرانسه به رياست جمهوري آن كشور به مناسبت ورود خميني به پاريس تقديم مي گردد.
مراتب جهت استحضار خاطر خطير ملوكانه معروض مي گردد
جان نثار: سپهبد ناصر مقدم
] امضاء[
در تاريخ 30/7/57 به شرفعرض مباركه ملوكانه رسيد طي شماره 262 در دفتر ثبت گرديد. ] دستنويس مقدم[ ملاحظه فرمودند.
سپهبد مقدم ]امضاء[
30/7/57

 



نقش آفرينان عصرتاريكي - 5
صف بندي علما درصحنه مشروطيت

مرتضي صفارهرندي
صف بندي علما در صحنه مشروطيت
1- مشروطه مشروعه
در رأس علماي مشروعه خواه مشروطه شهيد آيت الله حاجي شيخ فضل الله نوري قرار داشت. او در مراحل اوليه نهضت مشروطيت عليه استبداد، در برقراري قانون و ضرورت عدالت خانه با نهضت همگام بود اما بعد از ورود افراد ناصالح و غير خوش نام به نهضت و با توجه به افراط برخي مطبوعات و همچنين اشتباهات مكرر مشروطه خواهان غربگرا، خواهان انجام اصلاحات اسلامي و ديني براي احتراز از غربي شدن مشروطه بود و اعتقاد داشت كه چون مشروطه و آزادي در ايران سابقه نداشته و استعداد تفسيرها و برداشت هاي غيرديني در آنها وجود دارد، لذا بايد به لفظ مشروطه، مشروعه نيز افزوده شود.
شناخت شيخ از غرب، بسيار عميق بود و دستگاه مشروطه غرب گرا را به شدت نفي مي كرد. جنبه و تأكيد اصلي اين جريان، اولويت صيانت كيان مسلمين از استعمار و قرار داشتن نفي استبداد در درجه دوم بودم است.
2- مشروطه خواهي مذهبي
اين گروه از علما كه داراي بيشترين نفوذ در بين مردم بودند، همواره از مشروطيت پشتيباني مي كردند و به سرنوشت آن در تحقق اهداف ديني، خوش بين و اميدوار بودند. علماي طراز اول و مراجع بزرگ كه با اين ديدگاه در مراحل مختلف مشروطيت حضور داشتند، بيشترين ضربات را بر استبداد و ظلم وارد آوردند. از طرفي، در دوره دوم مشروطيت نيز همواره خطر نفوذ خارجيان و عوامل و افكار آنان را آفتي مهم در راه رسيدن مشروطيت به اهداف خود قلمداد مي كردند.
همان طور كه ذكر شد اختلاف اين گروه از علما با طيف مشروعه خواه در اين بود كه اين مشروعه خواهان ديني ضمن نفي غرب و انتقاد از آن، حضور غرب گرايان و تفكرات وارداتي در نهضت را جدي نگرفته و ازاين رو به عاقبت مشروطه با همين سياق، خوش بين بودند.
علماي بزرگ كه در اين گروه قرار مي گيرند عبارتند از آيت الله آخوند ملا محمدكاظم خراساني، زعيم مذهبي سياسي نهضت مشروطيت در نجف اشرف به همراه دو نفر از مراجع بزرگ، مرحوم آيت الله شيخ عبدالله مازندراني و ميرزا حسين تهراني.
همچنين آيت الله ميرزا محمدحسين نائيني]2[ مشهور به علامه نائيني نيز از جمله مجتهدان و علماي بزرگي بود كه در آن زمان با نوشتن رساله مشهور تنبيه الامه و تنزيه المله كوشيد كه مفاهيم مشروطيت و آزادي را به نحو مؤثري با مباني ديني مورد بررسي قرار دهد.
آيت الله حاج آقا نورالله اصفهاني زعيم مشروطه خواهان از اصفهان و بختياري و همچنين آيت الله سيدعبدالحسين لاري در خطه فارس و لارستان نيز مي توانند در اين گروه مورد بررسي قرار گيرند.
از نظر اين گروه از علما، مشروطيت مي بايست مبتني بر اصول شريعت اسلام باشد. شهيد شيخ فضل الله نوري نيز هميشه در اعلاميه ها و بيانيه هاي خود اذعان مي داشت كه مسأله اختلاف بين علما، امري
ريشه اي و مهم نيست و آنها در كليات با هم اختلاف جدي ندارند. وي در اين باره مي نويسد:
«من همان مشروطه و مجلس را مي خواهم كه جناب آخوند خراساني مي خواهد. ولي اختلاف بين ما و لامذهب هاست كه از عناوين مقدس سوءاستفاده مي كنند... اي مسلمانان، كدام عالم است كه مي گويد مجلسي كه تخفيف ظلم نمايد و اجراي احكام اسلام كند، بد است و نبايد باشد؟ تمام كلمات راجع است به چند نفر لامذهب بي دين آزادطلب كه احكام شريعت قيدي است براي آنها. مي خواهند نگذارند كه رسماً اين مجلس مقيد شود به احكام اسلام و اجراي آن.»19
3- جريان مشروطه خواه آزادي طلب
اين جريان كه گرايش ديني هم داشت شامل افرادي مانند سيدعبدالله بهبهاني و سيدمحمد طباطبايي بود و البته انسان هاي صادقي بودند. اينان علمايي خوش بين و خوش نيت بودند كه از استبداد قاجار نفرت داشتند. آيت الله بهبهاني فردي قاطع و آيت الله طباطبايي فردي حساس بود كه براي اجراي قانون و حاكميت عدالت، بسيار كوشيدند. اين جريان مشروطه خواه به هر حال با بست نشيني در سفارت انگليس مخالف نبود؛ و حال آنكه اين عمل، حركتي اشتباه و داراي ابعاد منفي بسيار بود. اولين عيب چنين كاري اين بود كه مشكل اصلي ايران ـ يعني استعمار ـ و نيز استبداد وابسته به خارجي در ايران، رنگ باخت و صورت مسأله اصلي براي مردم عوض شد. بنابراين رفتن به سفارت انگلستان، خطاي بزرگي در تاريخ مشروطيت تلقي مي شود. از اين قضيه و قضاياي ديگر معلوم مي شود كه جريان اخير در مورد غرب و استعمار و غرب گرايان، عميق نمي انديشيده، بلكه در مواقعي تحت تأثير تبليغات اطرافيان، خوش بين هم بوده است.
اين جريان و اين گروه علما، آميزه اي از مهر و كين نسبت به غرب داشته و ضداستبداد بوده، داراي رابطه خوبي با روشنفكران بود و در نهايت موج مشروطيت غربي و گروهي از آزادي طلبان همه از اينها حمايت
مي كرد. البته اين دو بزرگوار در سال هاي آخر عمر، نوعي دوري جستن از جريانات روشنفكرانه سكولار را مطرح مي كردند و به همين سبب از غضب تروريسم وابسته به روشنفكري سكولار در امان نماندند. با ترور مظلومانه مرحوم بهبهاني و فوت مرحوم طباطبايي، قضيه رويكرد جديد اين دو عالم مؤسس مشروطه مسكوت ماند و از همين رو در تاريخ، چندان درباره آن بحث نمي شود.
به جز بخش مركزي جريان علما در مورد مشروطيت كه
صف بندي هاي آن پيش تر بيان شد، در شهرهاي مختلف ايران نيز حركت هاي اصيل و تأثيرگذاري با محوريت علما به وقوع مي پيوست كه به نوبه خود در پيشبرد ترويج احكام اثر قابل توجهي داشت. از آن جمله مي توان به جريان حاج آقا نورالله نجفي اصفهاني، در اصفهان اشاره كرد.
حاج آقا نورالله به مشروطه به عنوان حكومتي بر مبناي قانون احياي اسلام مي نگريست و از آن حمايت مي كرد. او و برادرش، آقانجفي، از جمله علماي طراز اول ايران بودند كه به درخواست متحصنين قم در مهاجرت كبري سال 1323 ق، به آن شهر هجرت نمودند و در صدر رهبران مخالف استبداد قرار گرفتند. بعد از اعلان مشروطيت، به اصفهان بازگشته، در همان ابتدا براي اولين بار در ايران، انجمن ملي را برپا نمودند.
حاج آقا نورالله به خاطر سابقه مبارزه و جهاد و افكار عاليه از سوي علما و آزادي خواهان و بزرگان اصفهان به رياست انجمن برگزيده شد و امور سياسي اصفهان، بختياري و منطقه بزرگي از مركز ايران رسماً تحت نظر وي درآمد و بدين ترتيب يك مجتهد شيعه، زعيم سياسي منطقه وسيع و مهمي گرديد و فرصت يافت در زماني كه پايتخت به خود و دسته بندي هايش مشغول بود، آرمان هاي سياسي اسلام را در سطح وسيعي اجرا كند.
برقراري يك نظام اقتصاد ملي با توجه به امكانات داخلي و تحريم گسترده كالاهاي اجنبي، تشكيل يك مجلس مردمي در چهل ستون اصفهان با حضور و تماشاگري مردم كه شاهد مذاكرات براي سرنوشت خود باشند، تشكيل و تحكيم اتحاديه ها و اصناف مختلف جهت اتحاد آراء، ايجاد مراكز عام المنفعه چون تأسيس كتابخانه، قرائتخانه، تأسيس بيمارستان، مدرسه، تشكيل نيروي نظامي پنجاه هزار نفري فدايي از ميان شهر و روستا، انتظام بخشيدن به امور نظامي و تعيين فرماندهان لشكرها، برقراري امنيت راه ها و جاده هاي داخلي و خارج شهر، رتق و فتق امور ساير بلاد، تأسيس روزنامه هاي مختلف و آزادي انتقاد و بحث و نظر را مي توان به عنوان مهمترين اقدامات مرحوم حاج آقا نورالله در اين دوره ذكر كرد. با اينكه حاج آقا نورالله نجفي رهبري مردم را در اخراج قواي دولتي از شهر اصفهان برعهده داشت، به هنگام گسيل قواي سردار اسعد بختياري براي فتح تهران با اقدامات اين عنصر وابسته به غرب به مخالفت برخاست.
فرجام تلخ مشروطه و به سلطنت رسيدن رضاخان نيز حاج آقا نورالله را از انجام تكاليف ديني باز نداشت.
«در اين مدت نيز مرحوم حاج آقا نورالله كه از بزرگان ايران شمرده مي شد، آرام نمي گيرد و با ايادي دولت در اصفهان درگير مي شود و با خوي دلاوري و دل شيري كه داشت، راه را بر پهلوي مي بندد كه دو تن باقيمانده از حريفان خطرناك و بي باك را (يعني مدرس در تهران و حاج شيخ نورالله اصفهاني) از ميان برداشته و آسوده نشيند...»20
هنگامي كه علماي شيعه، حوزه اي تازه و بزرگ را در شهر مقدس قم تأسيس مي كنند، حاج آقا نورالله قيام و هجرت تاريخي خود را عليه حكومت پهلوي برنامه ريزي نموده، عموم علماي ايران و آزادي خواهان واقعي را به هجرت فرا مي خواند و رسولاني نيز نزد علماي مقيم نجف گسيل مي دارد. نظر حاج آقا نورالله اين بود كه با يك قيام سراسري به رهبري علماي ايران در شهر مقدس قم، حمايت همه جانبه مردم جلب شده به نظام حكومتي پهلوي مهر ابطال زده شود. مهاجرت انجام مي گيرد غالب علماي بزرگ به سوي قم رهسپار مي شوند.
بيانيه مـهاجرين به رهـبري حـاج آقا نورالله در واقـع تابلويي از مقاومت شريعت طلبان در برابر سكولاريسمي بود كه پس از مشروطه خواهان غرب گرا، فرد مستبدي به نام رضاخان وظيفه اجراي آن را به عهده گرفته بود. مفاد بيانيه چنين بود:
1- جلوگيري يا اصلاح و تعديل نظام وظيفه رضاخاني
2- اعزام پنج نفر ازعلما مطابق اصل دوم متمم قانون اساسي به مجلس
3- جلوگيري كامل از منهيات شرعيه
4- ابقاء و تثبيت محاضر شرع
5- تعيين يك نفر به سمت ناظر شرعيات در وزارت فرهنگ
6- جلوگيري از نشر اوراق مضره و تعطيل مدارس بيگانه
رضاخان با پذيرش اين امور مي بايست بخش وسيعي از كشور را به علما مي سپرد و از اريكه قدرت نامحدود خود پايين مي آمد. او گفته بود:
«مدرس كم بود حالا آخوندها هم به قم لشكركشي كرده اند، بااين لشكر چه كنم؟»
از همين رو، وزير دربار (تيمورتاش) و نخست وزير (مخبرالسلطنه هدايت) را براي مذاكره و احتمالاً وقت كشي به قم فرستاد، اما سرانجام چاره را در نابودي حاج آقا نورالله ديد و آن رجل بزرگ را به شهادت رساند تا غائله را پايان بخشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
19- موسي نجفي، موسي فقيه حقاني، تاريخ تحولات سياسي ايران، چاپ اول، تهران؛ مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1381، ص 282.
20- موسي نجفي، انديشه سياسي و تاريخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهاني، چاپ سوم، تهران؛ 1384، مؤسسه مطالعات تاريخ معصار ايران، ص 43.

 

(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14