(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 18 آبان 1389- شماره 19785

ابهام در تاريخ نگاري فراماسونري دلايل ابهام در تاريخ ماسوني ايران
نقش آفرينان عصرتاريكي - 8
تأييد كاپيتالاسيون از سوي مصدق

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




ابهام در تاريخ نگاري فراماسونري دلايل ابهام در تاريخ ماسوني ايران

فراماسونري در سالهاي 1320
اين ابهام بر تاريخ ماسوني ايران در سالهاي 1320- 1330، كه به دليل پيدايش شرايط مساعد سياسي قاعدتاً بايد دوران شكوفايي فعاليت ماسوني باشد، نيز سايه افكنده است. تقيد ماسونها به حفظ اسرار تشكيلات و طريقت خود، عدم راهيابي اغيار به مجامع ماسوني- بويژه در درجات عالي، سانسور اسناد بازمانده از ماسونهاي سرشناس ايراني و انتشار مواد دلبخواه توسط بازماندگان يا مراجع معين، فقدان يك سازمان اطلاعاتي متمركز در آن زمان كه فعاليت ماسونها را هدف قرار دهد و يا عدم حساسيت دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي موجود به اين فعاليت ها، از عوامل اين ناشناختگي است. معهذا، با تعمق در داده هاي منتشر شده به روشني درمي يابيم كه در دوران فوق نيز فعاليت ماسوني جريان داشته و تاريخ پسين فراماسونري در ايران با تأسيس لژ پهلوي (1330) آغاز نمي شود.
اسماعيل رائين به نقل از محمدخليل جواهري مي نويسد؛
حادثه شهريور 1320ش./ 1941م. و زمامداري مرحوم فروغي به من فرصتي داد تا بار ديگر درباره امكان فعاليت فراماسونري در ايران مطالعه كنم. از اين رو چند ماه بعد از زمامداري مرحوم فروغي، روزي آن مرحوم را ملاقات نمودم و با وي درباره فعاليت لژ گفتگو كردم. فروغي ضمن ابراز خوشوقتي از افكارم گفت كه از دو ماه قبل اعضاي لژ بيداري ايران مجدداً شروع به فعاليت كرده اند ]و[ من هم مي توانم با آن كار كنم16.
ملاحظه مي شود كه در اين زمان نيز سخن بر سر تجديد فعاليت «لژ» است و نه تشكيلات عالي ماسوني.
برخي از اعضاي لژ بيداري ايران كه در اين زمان زنده بوده اند، عبارتند از: محمدعلي فروغي، حسين سميعي (اديب السلطنه) سيدحسن تقي زاده، ابراهيم حكيمي (حكيم الملك)، علي اكبر دهخدا، دكتر اسماعيل مرزبان، حسين شكوه (شكوه الملك)، سيدمحمد صادق طباطبائي، احمد قوام (قوام السلطنه)، حسن وثوق (وثوق الدوله)، دكتر سعيد مالك (لقمان الملك)، محمود جم (مديرالملك)، دكتر كريم خان مخبري (سرلشكر كريم هدايت) و... و مي دانيم كه بجز يكي دو مورد معدود، بسياري از اينان به لژ پهلوي نپيوستند.
اسماعيل رائين كه ابراهيم حكيمي را «استاد اعظم لژ گرانداوريان فرانسه كه 53سال فراماسون بود» مي خواند17، و يا درباره پيوند او با دكتر مرتضي يزدي (از رهبران حزب توده) سخن مي گويد18، مشخص نمي كند كه او در كدام لژ عضويت داشت و به كدامين تشكيلات ماسوني فعال در سالهاي 1320 تا 1337 (زمان مرگ او) وابسته بود. بدينسان، پيشينه فعاليت ماسوني تقي زاده و حسين علاء، تا تأسيس لژ مهر (1338) و لژ بزرگ ملي ايران (1339) مكتوم است. معهذا، در كتاب رائين شواهدي است كه پيشينه فعاليت برخي بلند پايگان ماسوني ايران در سالهاي 1320- 1330 را بيان مي دارد. حسين علاء، عضو پيشين جامع آدميت19، در دوران سفارت آمريكا (1324- 1328) مجدداً و در بازگشت با تقي زاده و حكيم الملك ارتباط دائم داشت، و در مرداد 1330/اوت 1951- يعني 5ماه پيش از تأسيس لژ پهلوي- عالي ترين نشان ماسوني را از گراندلژ ايده آلي جهاني مصر دريافت نمود. 20ابوالحسن حكيمي (برادرحكيم الملك) «از 50سال پيش» (يعني از حوالي سال 1297 ش.) عضو لژالپيناي سويس بود، 21 سيد حسن امامي «سالهاي قبل» در لژهاي فرانسه عضو شده بود. 22، و« دربين فراماسونهاي لژ همايون ]لژپهلوي[ عده اي بودند كه در فرانسه، آمريكا، عراق، هندوستان، مصر، لبنان و سوريه به طور قانوني فراماسون شده و درجات را طي كرده بودند». 23
علاوه بر شواهد پراكنده درلابلاي اوراق كتاب حجيم رائين، داده هاي جسته و گريخته ديگر نيز شايان توجه است. ازجمله بايد درخاطره اي كه دكتر باقر عاقلي از مهندس محسن فروغي-پسر محمد علي فروغي و از فعالين ماسوني آن دوران - نقل مي كند، دقت نمود. هرچند اين اطلاع پس از انتشار با تكذيب تعصب آلود بازماندگان مصدق و مراجع معين «متكفل» اين امور مواجه شد، ولي دليل معقولي برنادرستي آن ارائه نگرديد. براستي اگر اين اطلاع دروغ است، ناقل يا منبع آن چه انگيزه اي براي اين «جعل» مي توانست داشته باشد؟! مهندس محسن فروغي شرح مي دهد كه به سبب دوستي با دكتر غلامحسين مصدق، براي پدرش ساختماني درخيابان كاخ ساخت و در پايان از پذيرش وجه امتناع نمود.
دكتر مصدق وقتي استنكاف مرا از قبول پول مشاهده كردند قلم و كاغذي از روي ميز برداشتند. شرحي روي كاغذ نوشته و امضاء كردند و به دست فرزند خود داده گفتند: حالا كه رفيق شما از من دستمزد قبول نمي كند، من كار مهم تري براي او انجام مي دهم و تا حال براي كسي اين كار را نكرده ام.
غلام نامه را به دست من داد. ديدم دكتر مصدق مرا به لژ فراماسونري معرفي كرده و خود معرف من شده است به اين ترتيب با معرفي ايشان من فراماسون شدم. 24
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
16- همان مأخذ، ص7.
17- همان مأخذ، ص.101
18- همان مأخذ، ص.139
19- پدر حسين علاء، (ميرزا محمدعلي خان معين الوزرا) از اعضاي فراموشخانه ملكم بود (رائين، ج1، ص522). در ليست اعضاي جامع آدميت نام ميرزا حسين خان درج است كه به احتمال قريب به يقين بايد حسين علاء باشد (همان مأخذ، ص681). حسين علاء در سال 1343 درگذشت.
20- همان مأخذ،ج 3، ص 528
21-همان مأخذ، ص .574
22-همان مأخذ، ص .325
23- همان مأخذ، ص .325
24- دكتر باقر عاقلي، ذكاء الملك فروغي و شهريور 1320، تهران: علمي، چاپ اول، 1367، ص 160-161به گفته فريدون آدميت، ميرزا هدايت الله وزير دفتر-پدر دكتر محمد مصدق- از زمره 17تن اعضاء، نخستين فراموشخانه ملكم بود. (انديشه ترقي و حكومت قانون -عصر سپهسالار، خوارزمي، چاپ دوم، 1365، ص 68- زير نويس20)
پاورقي

 



نقش آفرينان عصرتاريكي - 8
تأييد كاپيتالاسيون از سوي مصدق

مرتضي صفارهرندي
دستگيري طهماسبي نه تنها فدائيان اسلام را منفعل نكرد، بلكه حتي جسارت حمايت از وي را به اعضاي جبهه ملي نيز داد و اجتماع عظيمي براي حمايت از اين فدايي اسلام در ميدان بهارستان تشكيل شد. آيت الله كاشاني هم افكار عمومي را صادر كننده حكم قتل رزم آرا خواند و خواستار آزادي طهماسبي شد. رعب ناشي از اين وضعيت، جرأت به عهده گرفتن مسئوليت نخست وزيري را از همه رجال درباري گرفته بود. دربار براي خروج از اين شرايط به فدائيان اسلام متوسل شد و به آنها وعده داد كه فرد مورد نظر آنان را به نخست وزيري خواهد پذيرفت. نواب صفوي با استفاده از اين فرصت در جست وجو به منظور يافتن مردي متدين از جبهه ملي با سيد محمود نريمان در اين مورد به توافق رسيد. اما اعضاي جبهه ملي به جاي وي از نخست وزيري حسين علاء
(از عاقدان قرارداد 1933 و كارگزار سياست انگليس) كه مصدق او را دوست سي ساله خود ناميد حمايت كردند.
به هر حال، اقدام شجاعانه خليل طهماسبي باعث تصويب ملي شدن صنعت نفت در مجلس شوراي ملي در تاريخ 24 اسفند 1329 شد و تاب مقاومتي نيز در مجلس سنا باقي نگذاشت و در 29 اسفند ماه اين طرح به تصويب سنا و توشيح شاه رسيد. علا هم به فاصله كمتر از دو ماه
پس از نخست وزيري، مستعفي شد. «ريچارد كروزمان« سياستمدار انگليسي، ترس علاء از تهديدات فدائيان اسلام را عامل استعفاي او مي داند.
نواب صفوي در تاريخ
22/12/1329 بلافاصله پس از آغاز نخست وزيري حسين علاء در اعلاميه اي تصريح كرده بود:
«زمامداري ملت مسلمان ايران در خور صلاحيت تو و امثال تو و حكومت غاصب كنوني نيست. فورا بركناري خود را اعلام كن.»34
پس از استعفاي علاء، آيت الله كاشاني در تماس با مصدق وي را براي پذيرفتن نخست وزيري و تشكيل كابينه متقاعد كرد. مصدق پيش از آن يعني در روزهاي آخر نخست وزيري رزم آرا پيشنهاد شاه براي به عهده گرفتن اين مسئوليت را رد كرده بود. روز هفت ارديبهشت مجلس به مصدق رأي تمايل داد و روز دوازدهم همين ماه او كابينه خود را كه اغلب اعضاي آن را رجالي نامتناسب با آرزوها و ايده هاي آن روز ملت تشكيل مي دادند، به مجلس معرفي كرد.
آن ناسپاسي خسارت بار
جبهه ملي براي اجراي احكام اسلام با فدائيان اسلام عهد بسته بود اما مصدق در زمان نخست وزيري نه تنها به اين تعهد جامه عمل نپوشاند بلكه جبهه ملي با متهم كردن فدائيان اسلام به وابستگي به انگليس، مقدمات سركوب آنها را فراهم ساخت.35
مصدق، درست چهار روز پس از آغاز نخست وزيري با طرح ادعاي قصد فدائيان اسلام براي ترور خود زمينه را براي حذف اين پشتوانه هاي پرانگيزه نهضت ملي شدن نفت بيش از پيش آماده كرد. دولت مصدق حتي اجازه برگزاري اجتماع فدائيان اسلام براي پاسخ گويي و روشنگري درباره اين اتهامات را نداد و نواب صفوي را درست يك ماه پس از آغاز به كار دولت دستگير و روانه زندان كرد. اتهام اعلام شده نواب، تحريك مردم در حمله به مشروب فروشي هاي شهر آمل و ايراد خسارت بر آنها در سال 1326 بود!36
در ماه هاي بعد، اقدامات مربوط به خلع يد از انگليس با پشتوانه معنوي تهديد آيت الله كاشاني به صدور فتواي جهاد در صورت عملي شدن تهديد نظامي انگليس، دنبال شد. جالب است كه در آن مقطع نيز همانند مسأله هسته اي ايران در 5 دهه بعد، مجامع بين المللي و به طور مشخص دادگاه لاهه ابتدا رأي به نفي ملي شدن صنعت نفت ايران داد. پيغام ترومن رئيس جمهور آمريكا به مصدق در حمايت از انگليس و رأي دادگاه لاهه نيز پاسخ تقديرآميز مصدق نسبت به «تمايل او راجع به كمك به كشور ايران» را به دنبال داشت!
نقش آيت الله كاشاني در اين مقطع نيز قابل توجه است. آيت الله كاشاني به انگليسي ها گوشزد مي كرد كه ذره اي تخطي مصدق و حاميانش و از جمله خود وي از ملي شدن نفت موجب رويگرداني ملت از آنها و گرفتار شدن به سرنوشت رزم آرا خواهد شد. برگزاري اجتماع اتحاد در برابر دشمنان نهضت ملي ديگر اقدام آيت الله كاشاني بود كه در 14 بهمن 1330 با هدف خنثي سازي تشنج هاي ايجاد شده از سوي عوامل داخلي انگليس صورت گرفت.
اما اقداماتي از سوي مصدق مثل تأييد كاپيتولاسيون در ازاي دريافت
كمك هاي مالي از آمريكا در قالب اصل چهار ترومن،37 ادامه فشارها بر فدائيان اسلام و متهم كردن آنها به انگليسي بودن، سبب واكنش هاي عصبي از سوي آنان و اقداماتي مثل ترور فاطمي شد. صدور دستور اذيت فدائيان اسلام از سوي فاطمي چيزي است كه حتي مهندس عزت الله سحابي]6[ (از رهبران جريان موسوم به ملي مذهبي در دوران پس از انقلاب اسلامي) به آن اذعان مي كند.38
دلبستگي مصدق به حمايت آمريكايي ها عامل آغاز مخالفت آيت الله كاشاني با وي در فروردين 1331 بود. با اين حال آيت الله كاشاني به حمايت از دولت مصدق ادامه داد و اگر فراخوان آيت الله كاشاني در ماجراي 30 تير همين سال نبود، تلاش دربار براي جايگزيني قوام السلطنه در مسئوليت نخست وزيري ثمر مي داد.
آيت الله كاشاني بر ادامه نخست وزيري مصدق در مجلس جديد (دوره هفدهم) تأكيد داشت. اما برخي اقدامات مصدق، نظير انتصاب سرلشكر وثوق عامل سركوب و كشتار مردم در 30 تير به معاونت خود در وزارت دفاع و گماردن رضا فلاح ـ از ياري كنندگان قواي انگليس در حمله به خوزستان در اواخر جنگ جهاني دوم ـ و فوأد روحاني ـ تهيه كننده شكايت انگليس از ايران براي ارائه در دادگاه لاهه ـ به مسئوليت هاي مهم شركت ملي نفت اعتراضاتي را برانگيخته بود. آيت الله كاشاني اين اقدامات و نيز گزينش افراد ضعيف در مسئوليت هاي اقتصادي را مورد انتقاد قرار داد. مصدق در پاسخ، از وي خواست:
«چنانچه مي خواهند اصلاحاتي بشود بايد از مداخله در امور خودداري فرمايند، خاصه اينكه هيچ گونه اصلاحاتي ممكن نيست مگر اينكه متصدي مطلقاً در كار خود آزاد باشد.»39
مصدق همچنين مانع اجراي مصوبه مجلس براي مصادره اموال
قوام السلطنه به نفع ورثه شهداي 30 تير ماه شد. او سپس لايحه اي را به مجلس آورد كه براساس آن اختيارات وسيعي برخلاف قانون اساسي به نخست وزير داده مي شد.
تقاضاي ادامه حكومت نظامي از مجلس در كنار ديگر مسائل به تدريج موجبات اصطكاك بين مصدق، برخي از ياران سابقش و آيت الله كاشاني
(در مقام رئيس مجلس) را فراهم كرد.
آمريكا و انگليس با استفاده از بروز تدريجي اين تشتت در بين طرفداران
ملي شدن نفت، اقداماتي مثل تقاضاي پرداخت غرامت به شركت انگليسي را پيگيري كردند. با اين حال مصدق در صحنه داخلي به جاي كمك به احياي پشتوانه هاي مردمي خود، با استفاده از اختياراتي كه از مجلس گرفته بود، ماده واحده عفو قوام و لايحه افزايش تعداد نمايندگان و قانون امنيت اجتماعي را ـ كه مي توانست وي را در انجام رفتار هاي خود محور كمك كند ـ به مجلس آورد.
فاميل سالاري مصدق، افرادي را مثل مرتضي قلي خان بيات (از امضاكنندگان قرارداد 1933) و سرتيپ دفتري (مجري تبعيد آيت الله كاشاني) به رياست هيئت مديره و نيز رياست گارد گمرك رسانده بود. همه اين كارها در كنار تقاضاي تمديد قانون امنيت اجتماعي، روز به روز جبهه طرفدار نهضت ملي را دچار تشتت و تضعيف بيشتر مي كرد.
خود رأيي مصدق گاه حتي در كلام علي شايگان سخنگوي دولت وي هم مورد اذعان قرار مي گرفت.40
همزماني حمايت مصدق از استمرار قرارداد انحصار شيلات شمال با شوروي و حمايت هاي وي از آزادي عمل حزب توده و تعرض اين حزب در شهر قم به مقدسات ديني
(از جمله مقام مرجعيت عالي شيعه
آيت الله بروجردي) باعث جدايي بيشتر مردم از وي شده بود. اعلام تحت تعقيب بودن نواب صفوي به جرم معاونت در قتل رزم آرا و نيز بازداشت حجت الاسلام شيخ محمد تهراني به استناد قانون حكومت نظامي، نشان از اعمال تضييقات جديدي عليه روحانيت داشت. ظاهراً مرحوم شيخ محمد تهراني به اقداماتي مثل ادامه مجوز كسب شراب فروشي ها (صرفاً به اين دليل كه ماليات
مي پردازند) اعتراض كرده بود. در اين ايام توهين هايي كه به آيت الله كاشاني مي شد، اعتراض مراجع بزرگ نجف (آيات عظام سيد جمال گلپايگاني، سيد عبدالهادي شيرازي، محمدحسين آل كاشف الغطاء و...) را برانگيخته بود. ماجراي شرم آور آويختن نام آيت الله كاشاني برگردن يك سگ و گرداندن آن در خيابان ها از سوي مدعيان ملي گرايي ـ كه امام خميني(ره) پس از انقلاب به تلخي از آن ياد مي كردند ـ مربوط به همين زمان است.
با همه اينها، نواب صفوي در30 خرداد (دو ماه قبل از كودتاي 28 مرداد 32) در نامه اي به مصدق با اين هشدار كه «شما و مملكت در سخت ترين سراشيبي سقوط قرار گرفته ايد» به او گوشزد كرد:
«در صورتي كه آماده اجراي احكام مقدس اسلام بشود، قول مي دهد او را به ياري خداي توانا و به بركت اجراي تعاليم اسلام از بدبختي و سقوط حفظ كند.»41
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
34- سيدهادي خسروشاهي، فدائيان اسلام، ص178 به نقل از:منصور مهدوي، كشف تاريخ، جلد1، ص304.
35- رك: مذاكرات مجلس شوراي ملي، دوره شانزدهم، جلسه 145، يكشنبه 22 ارديبهشت 1340، به نقل از منصور مهدوي، كشف تاريخ، جلد 2، ص 26.
36- كشور تاريخ، جلد 2، ص 29.
37- رحيم زهتاب فرد، افسانه مصدق، ص486، به نقل از كشف تاريخ، ج 2، ص 89.
38- رك: روزنامه رسالت، ويژه نامه صحابه صبح، بهمن 1379، ص 7، به نقل از همان، ص 95.
39- حسين مكي، سال هاي نهضت ملي، ج 1، ص 327.
40- سيد جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 1، ص 248.
41- سيدهادي خسروشاهي، فدائيان اسلام، ص 179.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14