(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 18 آبان 1389- شماره 19785

نسبت ميان دين و وفاداري مردم به نظام
محافظه كاري، قتلگاه انقلاب جنبش دانشجويي آنچه هست، آنچه بايد باشد
چه كسي از علوم انساني مي ترسد جمهوري اسلامي يا دشمنانش؟
مديركل فرهنگي وزارت علوم: توقيف نشريات دانشجويي بسيار محدود است
تصويب آئين نامه كرسي هاي آزادانديشي
دانشگاه علوم پزشكي ايران چرا منحل شد؟
تشكيل معاونت مستقل فرهنگي در دانشگاه ها اولويت آموزش عالي كشور



نسبت ميان دين و وفاداري مردم به نظام

علي طاهري
«اگر فاصله اي بين مردم و نظام ايجاد مي شد، نظام نمي توانست در مقابل دشمنان مقاومتي بكند، اين حضور مستحكم مردم است كه پشتوانه ايستادگي مسئولان نظام است. اين، دو نقطه اصلي است، دين و مردم. لذا دشمن هم همين ها را آماج حملات خود قرار داده است؛ دين را يك جور؛ وفاداري و اعتقاد مردم را يك جور»
«مقام معظم رهبري- اجتماع مردم قم»
در فلسفه سياست ازمنظر مكاتب غربي، كليدي ترين مفهوم كه مناقشات فراواني را به وجود آورده، مساله «قدرت» و منشأ آن است. از نگاه اين مكاتب، كسب قدرت به خودي خود موضوعيت و اصالت دارد حال آنكه در فلسفه سياسي اسلام قدرت و تحصيل آن ذيل برقراري عدالت معنا مي يابد. با اين حال سر يك موضوع توافق وجود دارد و آن اينكه: «اطاعات ستون فقرات و هسته مركزي قدرت است «چه آنكه اگر اطاعات مردم از حكومت نباشد، قانونگذاران و مجريان قانون قادر به انجام هيچ كاري نخواهند بود.» «لا امراً لمن لامطاع له.»
حال يك سؤال كليدي مطرح مي شود و آن اينكه اطاعت چگونه شكل مي گيرد؟ در پاسخ به اين سؤال بايد توجه كرد كه اگرچه آداب و رسوم، عادت ها، منافع شخصي، ترس از مجازات، همراهي با اكثريت و امثالهم همگي در شكل گيري سطحي از اطاعت موثر هستند، لكن اطاعتي كه تنها بر اين اساس باشد، بسيار موقت و ناپايدار خواهد بود. شهيد مطهري معتقد است پايه اطاعت در علاقه و محبت است1 و رمز محبت نيز جز سنخيت نيست. دو نفر يا دو چيز تا در بينشان مشابهتي نباشد همديگر را جذب نمي كنند و متمايل به دوستي با يكديگر نخواهند شد و به طور كلي نزديكي هر دو موجود بر يك نحو مشابهت و سنخيت است در بين آنها. مولوي در مثنوي معنوي داستان شيريني را آورده است؛ مي گويد حكيمي زاغي را ديد كه با لك لكي طرح دوستي ريخته، با هم مي نشينند و با هم پرواز مي كنند! دو مرغ از دو نوع! زاغ نه قيافه اش و نه رنگش با لك لك شباهتي دارد. تعجب كرد كه زاغ با لك لك چرا؟ نزديك آنها رفت و دقت كرد، ديد هر دو لنگند. اين يك پايي بودن دو نوع حيوان بيگانه را با هم انس داد.
آن حكيمي گفت ديدم هم تكي
در بيابان مرغ را با لك لكي
در عجب ماندم بجستم حالشان
تا چه قدر مشترك يابم نشان
چون شدم نزديك و من حيران و دنگ
خود بديدم هر دوان بودند لنگ
آنچه كه تا اينجا بيان شد در قالب نمودار زير قابل توضيح است:
سؤالي كه در اين مرحله طرح مي گردد آن است كه در ارتباط حكومت و مردم در قالب يك نظام سياسي، سنخيت به چه معناست؟ جواب به طرز وحشتناكي ساده است: انديشه ها، باورها و آرمان ها. هرگاه باورها و آرمان هاي يك ملت با انديشه ها و آرمان هاي نظام سياسي حاكم در تعارض قرار گيرد، اين عدم سنخيت، عدم محبت و عدم اطاعت را به دنبال خواهد داشت كه آن هم به نوبه خود قدرت نظام سياسي حاكم را با ترديد رو به رو مي سازد و موجب ناكارآمدي آن خواهد شد. در صورتي كه اين ناكارآمدي استمرار يابد به بحران تبديل مي شود و ادامه يافتن بحران ثمره اي جز فروپاشي نظام حاكم نخواهد داشت.
انديشه ها، هنجارها را مي سازند و به ارزش هاي سياسي جامعه شكل مي دهند، در مرحله بعد اين ارزش ها هستند كه الگوهاي رفتاري از جمله رفتارهاي سياسي و اجتماعي جامعه را رقم زده و شكل گيري دولت ها را موجب مي گردند. به عبارت ديگر با تغيير الگوهاي رفتاري جامعه، ساخت نظام سياسي حاكم نيز تحت تأثير قرار خواهد گرفت.
بر اين مبنا راه كار اساسي در كاهش وفاداري مردم نسبت به نظام اسلامي، ايجاد و ترويج انديشه هايي است كه با بينش و جهان بيني نظام موجود تعارض داشته باشد. انديشه سازي نيز از مسير ترويج نمادها و سبك هاي رفتاري همراه با ترديدافكني در باورهاي كنوني تحقق مي يابد. هر نماد يا سبك رفتاري در بستر زمان تبديل به يك عادت و رفتار مي شود، وقتي تبديل به رفتار شد بار ارزشي پيدا كرده و تبديل به هنجار مي شود، از اين مرحله به بعد، هنجار به وجود آمده توجيه فلسفي پيدا كرده و تبديل به يك باور و انديشه مي شود:
بر اين اساس ستون فقرات ايجاد فاصله ميان مردم و نظام و ترديدافكني در وفاداري آنها نسبت به نظام اسلامي، جدا نمودن ايشان از انديشه هاي ديني اي است كه اين نظام براساس آن استقرار يافته است.
¤ دانشجوي كارشناسي ارشد دانشگاه شريف

 



محافظه كاري، قتلگاه انقلاب جنبش دانشجويي آنچه هست، آنچه بايد باشد

زهرا شميراني
حضرت امام(ره) همواره دانشجويان را سياسي مي خواستند و از دانشجوي گريزان از سياست و سرنوشت سياسي، اجتماعي كشور تا حدي نگران بودند و هشدار مي دادند از اينكه دانشجو به رسالت تاريخي خود و به شرايط پيراموني اش توجه نداشته باشد. ايشان تأكيد بسيار زيادي داشتند بر اين مسئله كه دانشجويان در بينش خود دچار غرب زدگي يا شرق زدگي نشوند و خواستار آن بودند كه دانشجويان از بينش پيشرو و متناسب با جامعه برخوردار باشند و بيگانه از جامعه خود نباشند كه لازمه اين بينش آگاهانه را حضور مستمر در عرصه سياست و اجتماع مي دانستند كه يقينا اين نگاه، متأثر از ديدگاه حضرتش به رابطه مستقيم دين و سياست مي باشد.
ايشان در عين اين كه تأكيد مي كردند دانشجو داراي بينش سياسي باشد اين قشر را به پرهيز از سياست زدگي دعوت مي كردند، زيرا سياست زدگي باعث مي شود تا همه چيز را سياسي ببينيم و همه فعاليت ها را سياسي تعريف كنيم كه اين با انديشه اسلام ناب سازگار نيست.
رهبري نيز در ديدار با اساتيد دانشگاه تهران خاطرنشان كردند كه دانشگاه غيرسياسي محل رشد ميكروب هاست و درباره ركود دهه 70 دانشگاه فرمودند: خدا لعنت كند آن دست هايي را كه دانشگاه ما را غير سياسي مي خواهد.
¤ ¤ ¤
لازمه اثرگذاري در مرحله عمل، داشتن سبك رفتاري است. سبك رفتاري واحد و موثر و منسجم نيز تنها از طرز فكري هم آهنگ و عميق برخواهد خواست. جنبش دانشجويي تنها به دو شرط خلوص معنوي و عمق فكري است كه مي تواند اعتلاي شايسته خود را بيابد. آگاهي سياسي، مهارت هاي علمي و ابتكار عمل لوازم پويايي جنبش دانشجويي اند اما اگر به آن دو پشتوانه اصلي متكي نباشند مي توانند زمينه ساز تهي شدن اين حركت از درون باشند.
مجموعه هاي دانشجويي بايد پيوندهاي دروني و بيروني خود را متناسب با دغدغه هاي آرماني و خصايص دانشجويي تعريف كنند. جنبش دانشجويي، جنبش دانشجويي است و نه يك نهاد دولتي با يك جماعت مردمي صرفا توده وار؛ بنابراين بايد ساختاري متناسب با اقتضائات خود داشته باشد. جنبش دانشجويي بايد براي پرسش هاي زير پاسخ هايي دقيق و واقعي و چاره ها و راهكارهاي عملي داشته باشد:
¤ نسبت جنبش دانشجويي با انقلاب و قاعدتا رهبر انقلاب چيست؟ آيا حقيقتا مكانيزم هايي براي سنجش خود براساس نگرش هاي انقلاب و رهبري تعريف كرده است؟
¤ نسبت جنبش دانشجويي با جريان هاي موجود سياسي و نيز نهادهاي حكومتي چيست؟
آيا توانسته است خود را مستقل از آنان ببيند و شأن منتقدانه خود را حفظ كند؟ آيا خودساختگي معنوي و آزادگي لازم براي نقد دوستان و بي باكي از برچسب هاي اتهام آميز را دارد؟
¤ نسبت جنبش دانشجويي با عموم دانشجويان چيست؟ آيا مجموعه هاي فعال دانشجويي از واقعيت زنده و پوياي دانشجويي برمي خيزند يا تبديل به گروه هايي منفك از فضاي عيني دانشگاه ها شده اند؟
¤نسبت جنبش دانشجويي با حركت هاي اجتماعي ديگر در سطوح مختلف اجتماعي چيست؟ تشكل هاي مردم نهاد، پايگاه هاي مساجد، فعالان طلبه و... آيا جنبش دانشجويي اساساً توانايي فكري و عملي تعامل با اين سطوح را در خود ايجاد كرده است؟ اگر نه، به اين معناست كه جنبش دانشجويي معتقد است به تنهايي برجامعه و حكومت تأثيرگذار است؟
¤نسبت جنبش دانشجويي با نخبگان و توليدكنندگان فكر و هنر در جامعه چيست؟ آيا از محصولات اين قشر استفاده مي كند؟ آيا فقط بايد به استفاده از توليدات آنان اكتفا كند يا مي تواند از آنان نيز مطالبه داشته و براي آنان نيز نقاط خلأ را تبيين كند؟
ساختار يك مجموعه اساسا براساس پاسخ به پرسش هايي اين چنين است كه تعيين خواهد شد.
توجه مفرط به حال و غفلت از آينده از يك سو و سياست زدگي و ورود زود هنگام به بازي هاي سياسي و جناحي از ديگر سو، در زمره آفات بزرگ و پرمخاطره جنبش دانشجويي هستند.تشكل هاي دانشجويي بر مبناي سنجش هاي عقلايي و ملاك هاي قابل اعتماد، بايستي حق گرايي و حقيقت طلبي خود را به عنوان شاخص هايي آرماني از هرگونه انحراف و خدشه دار شدن مصون دارند.
در منظومه اخلاق دانشجويي، حق شناسي و باطل ستيزي دو مؤلفه غيرقابل خدشه هستند.
دانشجو در هر موضوع و در قبال هر رويدادي، در پي حقيقت است و هرگز در ورطه منافع اشخاص و احزاب نمي افتد؛ چرا كه به خوبي مي داند دولت ها، جناح ها، اشخاص و... مي آيند و مي روند، مهم اين است كه بايد مدافع حقيقت بود و از حق طلبي فاصله اي نگرفت و اين حق طلبي يعني عدالت و آزادي براي هميشه تاريخ جنبش دانشجويي، دو پارادايم لايتغير اين جنبش خواهد بود و به محض نفي يكي از اين دو پارادايم جنبش دانشجويي سراشيبي سقوط را طي خواهد كرد.
چنانكه در دهه قبل به دليل حذف پارادايم عدالت و اكتفا به آزادي خواهي- آن هم نه از نوع حقيقي- بر جنبش دانشجويي، آن رفت كه نشايد و صدالبته كه نمي توان عدالت طلب بود و آزادي را ذبح نمود؛ چرا كه اين زوج- عدالت و آزادي- توأمان بايسته استقلال اند استقلال فكري ضامن استقلال عملي است و استقلال فكري محقق نخواهد شد جز با درايت، تحليل به روز و عميق، پرهيز از سطحي نگري، پرهيز از شتاب زدگي، نگاه جسورانه و عدم محافظه كاري كه بلاي خانمان سوز جنبش دانشجويي است. محافظه كاري قتلگاه انقلاب است.
چرا محافظه كاري بلاي خانمان سوز جوامع دانشگاهي و جنبش دانشجويي است؟ زيرا در حوزه تشكيلات، مانع از نقد منصفانه و عمل هوشمندانه و شجاعانه مي شود و در حوزه فعاليت علمي، مانع اختراع، اكتشاف و ابداع نظريه مي شود و به زعم نويسنده يكي از دلايل كمبود (تأكيد مي كنم كمبود، نه فقدان) نظريات جدي و جديد همين محافظه كاري است و محافظه كاري دليلي ندارد جز ضعف اراده، اعتمادبه نفس و تقوا.
جنبش دانشجويي بايد همواره در جريان و فرآيند نقد و نظارت باشد و بايد فاعل شناسايي نقد باشد و از اينكه موضوع شناسايي نقد شود اجتناب كند. گاهي شناسايي نقد واقع شدن به حدي اوج مي گيرد كه بعضا تشكل هاي دانشجويي ابزار هژموني دولت هاي مستقر مي شوند كه اين مسئله آسيبي جدي به جنبش هاي دانشجويي و فرآيند آگاهي بخشي به توده هاست. جنبش دانشجويي به دليل پيوندش با روشنفكري و آگاهي بخشي، نسبتي عميق با وجهه فرهنگي، فكري و معرفتي انقلاب دارد؛ به بياني ديگر جنبش دانشجويي نسبتي با وجهه سخت افزارانه و تمدني انقلاب ندارد، زيرا اگر جنبش دانشجويي اسير وجه تمدني انقلاب شود گرفتار ابزارگرايي، كميت گرايي وبازي عدد و رقم خواهد شد. اما اگر نسبت ماهوي خود را با وجوه فرهنگي انقلاب حفظ كند، بيشترين توجهش معطوف به ابعاد اخلاقي، معنوي، كيفي، رهايي بخشي، استكبار ستيزي، عدالت خواهي و آزادمنشي انقلاب خواهد بود. عده اي كه رسالت حقيقي جنبش دانشجويي را برنمي تابند اين جنبش را صرفا به عنوان ابزاركار سياسي خود مي خواهند و يا دانشجو را دعوت به سكوت، سكون و آرامش براي رسيدن به وجوه كمي و به اصطلاح تمدني مي كنند.
¤¤¤
به عنوان يك واقعيت تاريخي همواره حركت هاي دانشجويي درآگاهي بخشي هاي سياسي و اتفاقات عمده سياسي اثرگذار بوده است.
وظيفه و رسالت به گونه اي برعهده دانشجويان ما و در برخي مقاطع حساس مثل «16آذر» و «13آبان» و يا مثل جرياناني كه درسالهاي 82-83 ايجاد شد به عهده جنبش دانشجويي بوده است. درحقيقت روز 16آذر يخ انجماد سياسي شكسته شد و بارديگر اميد به فعاليت هاي سياسي بازگشت.
روز 16 آذر اميد وحيات مجددي را به حيات سياسي و اجتماعي كشورمان به وضعيتي كه گروه هاي سياسي و فعالان سياسي درمقطع بعد از كودتاي 28مرداد و تحكيم پايه هاي رژيم سلطه داشتند، دميد. دومين جنبش دانشجويي، جنبش دانشجويي 13آبان است. درحقيقت روز 13آبان نقطه عطف انقلاب اسلامي يا همان بازگشت گفتمان انقلاب اسلامي به حيات سياسي و اجتماعي ما است.
درسال هاي بين 82-83 هم يك جريان سوم دانشجويي به وجود آمد كه بارديگر مولفه هاي انقلاب را احياء كرد.
يكي از اتفاقاتي كه درمورد جنبش برجسته اجتماعي ما كه همان 13آبان است اتفاق افتاد اين بود كه دانشجويان بعضا براين پندار بودند كه بعد از توفيق به دست آمده و تحولات سياسي و اجتماعي ناشي از اين تحولات رسالتشان به پايان رسيده است و به گونه اي بايستي بيش از آنكه نقش روشنفكري و آگاهي بخشي خود را دنبال كنند. بر تحكيم دولت مستقر بپردازند كه اين يكي از آفت هاي همواره جنبش دانشجويي بوده است.
متوليان آن دوره دانشگاه ها را مانند خميري مي دانستند كه مي توانند به آن شكل دهند و صد البته كه دانشجو و جنبش دانشجويي مقصرترين است چرا كه اگر دانشجو خود را مهياي دادن سواري سياسي به احزاب، گروه ها و دولت ها نكند، كسي نخواهد توانست از گرده او سواري بگيرد و سوار بر دانشجو، موج سواري كند و آنگاه كه از وي بي نياز شد او را حسود و تنگ نظر و مزاحم بخواند؛ چنانكه اين اتفاق تلخ افتاد. دانشگاه بايد زادگاه انديشه هاي نوين باشد و به اقتصاد و سياست خط دهد زيرا انديشه مقدم بر اقتصاد و سياست است.
مسأله مهم ديگر اينكه تشكل هاي دانشجويي بايد در تلاش باشند يك تصوير عيني و مجسم از آينده كشور و انقلاب ارايه دهند. مثلا وقتي بر مبناي سند چشم انداز مي گوييم ايران اسلامي درسال 1404 به اين رتبه و درجه خواهد رسيد، دانشجو اولاً به طور عيني از اين چشم انداز و افق مطلوب تصويرسازي كند، ثانياً معلوم كند خود او دركجاي اين افق است و جايگاه فردي او كجاست؟ كار و منزلت خودش را تعريف كند. هويت بخشي و هويت جويي براي دانشجو اينگونه حاصل مي شود. ثالثاً هويت و جايگاه مجموعه دانشجويي و دانشگاهي و نيازهاي كشور و جامعه را در اين نقطه تعريف كند. بنابراين تشكل هاي دانشجويي مي توانند ضمن فعاليت هاي خود، آينده را آنگونه كه مطلوب ايشان و آينده كشور است، بسازند.
نكته حائز اهميت ديگر ضرورت قانونمندي و قانون گرايي است. دانشگاه به عنوان مهد علم و دانش و عقلانيت، بايد ساز وكار حاكم بر آن نيز مبتني بر ضابطه و قانون باشد تا بستر را براي تحرك و پويايي اصحاب و معرفت فراهم سازد. بنابر اين دانشجو و دانشگاهي در هر اقدام و تحركي قانون گراست و پا را از محدوديت هاي قانوني فراتر نمي نهد. نظم و ضابطه مندي درفعاليت سياسي و فرهنگي دانشجويان، آموزشي و تمريني براي آنهاست تا بتوانند خود را براي تلاش درحوزه هاي كلان سياسي و اجتماعي آماده سازند. چرا كه بي قانوني دانشجو و جنبش دانشجويي مقدمه ايست بر بي قانوني هاي بزرگتر و حتي گاهي منجر به قدم علم كردن دربرابر قانون اين منشور وحدت - نيز مي شود؛ همچون وقايع فتنه گون سال .88
¤¤¤
نه بايد نگاهي تلخ و نااميد داشت ونه هيچ گاه بايد وضع موجود را بسنديده ديد و به حفاظت حداقلي از آن دل خوش كرد؛ چرا كه محافظه كاري، قتلگاه انقلاب است و جنبش دانشجويي بايد متواضعانه خود را درحال تجربه كردن ببيند و بداند بدون آسيب شناسي و بازگشت مكرر به مباني، نمي تواند سربلند از آزمون هاي خود بيرون بيايد.
آخر اينكه دانشجوي تشكيلاتي درحال تمرين نقش سياسي است؛ يعني:
1- عدم تمرين مكفي به ناپختگي ايفاي نقش منجر مي شود.
2- تفاوت است ميان تمرين نقش و ايفاي نقش.
3- درهنگام تمرين نقش است كه خلافيت و زبدگي شكل مي گيرد.
4- درخصوص تمرين نقش سياسي تشكل هاي دانشجويي و جنبش دانشجويي تنها يك استثنا وجود دارد كه به اقتضاي رسالت تاريخي اين جنبش از ايفاگران نقوش سياسي همچون دولت مردان و نمايندگان و... پيشي مي گيرد؛ زماني كه سياست پيشگان اقدام شايسته و انقلابي نكنند مثل ماجراي كردان، دانشگاه آزاد و...
¤ دانشجوي فلسفه دانشگاه تهران

 



چه كسي از علوم انساني مي ترسد جمهوري اسلامي يا دشمنانش؟

مدتي است كه به دنبال طرح بومي سازي علوم انساني از سوي مقام معظم رهبري، جريان هاي معارض و مخالف و پايگاه هاي رسانه اي آنها برآشفته اند و تلاش نظام جمهوري اسلامي در اين راستا را ناشي از ترس نظام از علوم جديد به ويژه علوم انساني عنوان مي كنند. به دنبال هر اقدامي كه از مسئولين امر در راستاي بومي سازي علوم انساني صورت مي گيرد، امواج عمليات رواني رسانه هاي غربي و جريانات ضدانقلاب و مخالف، به راه مي افتد تا اين تصميم را تحت تاثير قرار دهد؛ تخطئه و طرد «اسلامي شدن دانشگاه ها»، واكنش در برابر «تسويه دانشگاه ها از عناصر سكولار»، مخالفت با «بازنگري در رشته هاي علوم انساني» و... از جمله تاكتيك هاي مورد استفاده در اين مسير مي باشد. اخيرا و در واكنش به بازنگري در 12 رشته هاي علوم انساني، سايت جرس، متعلق به اتاق فكر خارج نشين جريان فتنه، در مصاحبه با محمود صدري، نويسنده سكولار ساكن آمريكا و مترجم آثار الحادي عبدالكريم سروش به زبان انگليسي، به زعم دست اندركاران اين سايت، موانع و مشكلات سر راه علوم انساني در ايران را بررسي كرد. در اين مصاحبه صدري پا را فراتر نهاده و حتي «تهاجم فرهنگي» را تئوري توطئه و ناشي از احساس خطر هيئت حاكمه جمهوري اسلامي نسبت به كاهش قدرت تامشان بيان مي كند. كارشناس جرس ضمن دفاع از علوم انساني اومانيستي و سكولار، در مقابل به جاي پيش فرض هاي علوم انساني، خواهان تجديدنظر در پيش فرض هاي ديني شده و مي گويد: «بنابراين فكر مي كنم آنچه نياز به قرائت مجدد دارد علوم انساني نيستند بلكه پيشفرض هاي خام ديني و سنتي هستند كه بي جهت خود را در مسير مسابقه يا مناقشه با علوم قرار مي دهند.» اين اظهارات و هزاران شواهد ديگر نشان مي دهد؛ برخلاف امواج عمليات رواني ساطع كنوني، اين دشمنان جمهوري اسلامي و فراتر از آن دشمنان دين مبين اسلام هستند كه نگران شكل گيري، تبيين و تعريف و گسترش علوم انساني «خدامحور» هستند؛ چرا كه در آن صورت علوم انساني «غيرتوحيدي» در رقابت با علوم انساني خدامحور و در برابر برهان و منطق آن از پا خواهد افتاد و بساط همه سكولارهاي ارتزاق كننده از اين علوم ضاله در هم پيچيده خواهد شد.

 



مديركل فرهنگي وزارت علوم: توقيف نشريات دانشجويي بسيار محدود است

جليل دارا، مديركل فرهنگي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، با تشريح جزئيات فعاليت نشريات دانشجويي، توقيف نشريات دانشجويي را بسيار محدود اعلام كرده و خاطرنشان كرد:«يكي از بيشترين علت هاي توقيف نشريات دانشجويي اين است كه نشريه پس از چند شماره، منتشر نمي شود و يا از نگاه كميته ناظر دانشگاه، نشريه نتوانسته است به فعاليت ادامه دهد». جليل دارا با بيان اينكه نشريه اي نيست كه در قالب ضوابط درنظرگرفته شده درخواست مجوز كند و با مانع يا مشكل مواجه شود، تصريح كرد:«درعين حال اگر مدير مسئول نشريه، قوانين و ضوابط را رعايت نكند، طبيعي است كه با او بر خورد خواهد شد.» دارا با بيان اينكه گاهي بحث متوقف كردن نشريات دانشجويي بي حساب و كتاب مطرح مي شود، درخصوص ارائه نشريات دانشجويي در كيوسك هاي مطبوعاتي گفت:« براي هرنشريه مجوز نشر در داخل دانشگاه درنظر گرفته شده است، اما برخي از نشريه ها مي توانند مطابق با ضوابط، درخارج از فضاي دانشگاهي مانند توزيع در دانشگاه ديگر به انتشار خود ادامه دهند، اگر در خواستي در كميته ناظر وزارتخانه هاي علوم و بهداشت ارائه شود مطمئناً به مشورت گذاشته مي شود.»

 



تصويب آئين نامه كرسي هاي آزادانديشي

غلامرضا خواجه سروي، معاون فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، از تصويب آئين نامه كرسي هاي آزادانديشي با امضاي كامران دانشجو خبر داد. خواجه سروي در خصوص آخرين وضعيت آئين نامه كرسي هاي آزادانديشي، با بيان اين كه اين آئين نامه به تصويب و امضاي وزير علوم رسيده است، اظهار داشت: «اين آئين نامه مانند آئين نامه كرسي هاي نظريه پردازي و نقدي است كه از حوزه اساتيد وجود دارد، اما كمي تسهيل شده است.» معاون فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم با بيان اينكه براي كرسي هاي نظريه پردازي سخت گيري بيشتري مطرح است، گفت: «در كرسي هاي آزادانديشي دانشجويي قرار است به حداقل ها توجه شود و در مقابل بحث آزاد انديشي آن پررنگ تر شود.» خواجه سروي در پايان اين آئين نامه را قابل بازنگري و اصلاح دانست و يادآور شد: «اين آئين نامه يك سال در دانشگاه هاي كشور اجرا خواهد شد تا اشكالات آن نمايان و اصلاح شود و اگر اشكالي نداشت، اجراي آن ادامه خواهد يافت.»

 



دانشگاه علوم پزشكي ايران چرا منحل شد؟

اعلام انحلال دانشگاه علوم پزشكي ايران، با اعتراض دانشجويان اين دانشگاه و سوءاستفاده و جنگ رواني رسانه هاي معارض نظام مواجه شد. گفتني است؛ روز جمعه، وزير بهداشت در نامه اي به محمدباقر لاريجاني رئيس دانشگاه علوم پزشكي تهران، دانشگاه علوم پزشكي ايران را منحل و واحدهاي آموزشي آن را به دانشگاه تهران و واحدهاي درماني و بهداشتي آن را به دانشگاه شهيدبهشتي سپرد. گفته مي شود اين امر پيرو ابلاغيه معاونت نيروي انساني رياست جمهوري، صورت گرفته است. اما تأملي در اظهارات مسئولين وزارت بهداشت دلايل اين اقدام را علي رغم جوسازي هاي رخ داده آشكار مي نمايد:
الف) اصلاح ساختاري ناشي از تفكيك استان البرز: در اين مورد، مرضيه وحيد دستجردي، وزير بهداشت، ادغام دانشگاه علوم پزشكي ايران را با توجه به «اصلاح ساختاري» دانست كه به دنبال تفكيك استان البرز از تهران بايد در شهر تهران اتفاق مي افتاد، چرا كه به گفته وي اين دانشگاه سه چهارم شبكه بهداشتي خود را به دليل تأسيس استان البرز به همراه بيمارستان هاي منطقه كرج به دانشگاه علوم پزشكي البرز منتقل كرد. همچنين، يك هزار و 700 پرسنل دانشگاه علوم پزشكي ايران ساكن استان البرز بودند كه همگي آنها به كرج منتقل مي شوند.
ب) همخوان نبودن مناطق جغرافيايي: وحيد دستجردي «همخوان نبودن مناطق جغرافيايي» سه دانشگاه علوم پزشكي مادر در تهران را عامل ديگر ادغام دانشگاه علوم پزشكي ايران عنوان كرده است؛ به طوري كه به عنوان مثال در يك خيابان منطقه بهداشتي يك دانشگاه بوده و پايين آن خيابان منطقه بهداشتي دانشگاهي ديگر. همچنين عدم همخواني مناطق از نظر جغرافيايي نيز از مشكلات موجود بوده است كه يك دانشگاه از منطقه شمال بايد بر منطقه اي در غرب نظارت مي كرد.
ج) خلوت سازي پايتخت: اقداماتي از اين قبيل براي جلوگيري از مشكلاتي مانند تلفات زلزله احتمالي، خدمت رساني بيشتر، عدم تمركز نظام اداري... مفيد به نظر مي رسد؛ به ويژه از آن جهت كه بدين وسيله بخش هاي مهمي از مراكز و شبكه بهداشت و درمان كه تحت پوشش دانشگاه علوم پزشكي ايران بود از اين دانشگاه منفك شده، همچنين زمينه انتقال بخشي از كارمندان از تهران فراهم شده است.

 



تشكيل معاونت مستقل فرهنگي در دانشگاه ها اولويت آموزش عالي كشور

اهتمام به اسلامي شدن دانشگاه ها با تاكيد بر تقويت بينش، نگرش، فرهنگ و رفتار اسلامي- انقلابي و تشكيل معاونت مستقل فرهنگي و اجتماعي و... از اولويت هاي اصلي سند تحول فرهنگي آموزش عالي كشور است.
به گزارش خبرنگار فرهنگي «شبكه خبر دانشجو» سند تحول فرهنگي آموزش عالي كشور كه براساس «سند دانشگاه تمدن ساز؛ تمدن نوين ايراني - اسلامي» تدوين شده است بر زمينه سازي، توسعه و ساماندهي فعاليت هاي جمعي دانشگاهيان، طراحي و انجام پژوهش ها و مطالعات متناسب با نيازها دربرنامه ريزي ها و فعاليت هاي فرهنگي و توسعه حضور ومشاركت فرهنگي بانوان مبتني بر الگوي ارزشي زن مسلمان، به عنوان ديگر اولويت هاي فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم در دوره جديد تاكيد دارد.اهتمام به اسلامي شدن دانشگاه ها با تاكيد بر تقويت بينش، نگرش، فرهنگ و رفتار اسلامي - انقلابي، ساماندهي اوقات فراغت دانشگاهيان متناسب با نيازها و ساماندهي نظام اداري و تشكيل معاونت مستقل فرهنگي و اجتماعي دردانشگاه ها را از اولويت هاي اصلي سند تحول فرهنگي آموزش عالي كشور است.
¤¤¤
در دي ماه سال گذشته «خواجه سروي»، معاون فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم، درمراسم معارفه مديركل جديد دفتر مطالعات اجتماعي و برنامه ريزي فرهنگي وزارت علوم با اشاره به تاكيد وزير علوم مبتني بر تشكيل معاونت فرهنگي در دانشگاه هاي متقاضي گفته بود كه در اين زمينه لازم است كه بعد از درخواست دانشگاه هاي متقاضي، معاونت فرهنگي با دستور وزارت علوم دراين دانشگاه ها تشكيل شود.
وي دراين مراسم فصل جديد فعاليت هاي فرهنگي دولت دهم را برمبناي برنامه هاي بديع و جديد خواند و گفت:
«شرايط كسب موفقيت دراين مسير جديد انجام برنامه ريزي هاي دقيق است.»
ابلاغ حكم تاسيس معاونت مستقل به 40دانشگاه؛ تأسيس در 20 دانشگاه
همچنين خواجه سروي درمرداد ماه سال جاري اعلام كرد:
4«سري از ابلاغ هاي دستور وزير علوم براي تشكيل معاونت مستقل فرهنگي در دانشگاه هاي كشور انجام شده است.»
به گفته معاون فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم قرار بود حكم تاسيس معاونت فرهنگي و معرفي معاونان دانشگاه تا مهر ماه و آغاز سال تحصيلي براي اهتمام تمام دانشگاه هاي كشور ابلاغ شود و برهمين اساس با توجه به اينكه اكثر دانشگاه هاي كشور خواستار ايجاد معاونت فرهنگي مستقل بودند، معاونت فرهنگي وزارت علوم نيز بعد از موافقت وزير علوم وبه خصوص تأكيد رئيس دولت دهم به ارتقاي فعاليت هاي فرهنگي دانشگاه ها، براساس رتبه بندي و معيارهاي خود اولويت هايي را براي ايجاد معاونت فرهنگي مستقل در دانشگاه ها مشخص كرد.
پيگيري اين روند درسال گذشته به ايجاد چندين معاونت فرهنگي مستقل در دانشگاه هاي كشور انجاميد و سرانجام «كامران دانشجو «در اوايل سال جاري در راستاي تحقق اهداف سند تحول فرهنگي آموزش عالي كشور و با توجه به رويكرد فرهنگي دولت دهم و موافقت رئيس، در نخستين مرحله از اجراي طرح تأسيس معاونت مستقل فرهنگي در دانشگاه هاي كشور، احكام تأسيس معاونت فرهنگي مستقل در دانشگاه هاي تهران، تبريز، تربيت معلم تهران، صنعتي اصفهان، صنعتي شريف، صنعتي اميركبير، صنعتي خواجه نصيرالدين طوسي، شهيد چمران اهواز، مازندران و كردستان را صادر كرد.
استقلال معاونت فرهنگي منجر به تحول
در حوزه فرهنگ
در دانشگاه ها مي شود
در اين راستا برخي كارشناسان فرهنگي دانشگاه ها با تأكيد بر نياز مبرم دانشگاه به ساختار مشخص و مدون در حوزه فرهنگي معتقدند كه با استقلال معاونت فرهنگي دانشگاه ها مي توان به تدوين نقشه اي جامع در حوزه فرهنگ در دانشگاه ها اميدوار بود. در همين زمينه «مهدي ميرزايي تبار»، معاون فرهنگي دانشگاه علامه طباطبايي، معتقد است كه نگاه رؤساي دانشگاه ها نسبت به مسائل فرهنگي در دانشگاه متفاوت بوده و اگر نگاه رئيس يك دانشگاه در جهت ارتقاي فرهنگي دانشگاه باشد؛ قطعا در سطح مديريت فرهنگي دانشگاه ها نيز مي توان كار كرد.
وي با تأكيد بر اينكه استقلال معاونت فرهنگي منجر به تحول در حوزه فرهنگ در دانشگاه خواهد شد، مي گويد فضاي دانشگاه به لحاظ فيزيكي و نيروي انساني كيفي و متخصص براي اين امر در دانشگاه ضروري است.
معاون فرهنگي دانشگاه علامه طباطبايي ادامه مي دهد كه براي تحقق واقعي استقلال معاونت فرهنگي، بايد بودجه لازم نيز تأمين شود تا نيروي انساني و فضاي فيزيكي كارآيي بيشتري داشته باشند، البته تاكنون نيز مديريت فرهنگي اين دانشگاه در حد يك معاونت عمل كرده و به بيش از 80درصد از تقاضاهاي فرهنگي دانشگاه پاسخ داده است.
ميرزايي تبار كمبود فضاي فيزيكي، نبود نيروي انساني متخصص در حوزه فرهنگي دانشگاه ها و واگذاري چندين بخش از فعاليت هاي فرهنگي به يك كارشناس به دليل كمبود نيروي انساني در دانشگاه ها را از جمله مشكلات جدي در اين زمينه عنوان كرد.
وي با تأكيد بر اينكه اگر نيروي فرهنگي متناسب با ساختار مستقل فرهنگي دانشگاه ها در اختيار رؤساي دانشگاه ها قرار گيرد، گفت:
«مسئولان فرهنگي دانشگاه ها هم به لحاظ ساختار و تشكيلات و هم از نظر برنامه و اجرا به حوزه فرهنگي در دانشگاه ها اهميت ويژه مي دهند كه بدون ترديد اثر گذارترين بخش در اين ميان به نيروي انساني متخصص مربوط مي شود.»
تأسيس معاونت مستقل فرهنگي به تنهايي راهگشاي مشكلات فرهنگي دانشگاه ها نيست
در همين زمينه نيز برخي كارشناسان فرهنگي دانشگاه ها معتقدند كه راه اندازي و تأسيس معاونت مستقل فرهنگي در دانشگاه ها به تنهايي نمي تواند راهگشاي مشكلات فرهنگي در دانشگاه ها باشد.
«دكتر احمد نوري»، مديرسابق فرهنگي دانشگاه لرستان، معتقد است افزايش بودجه با استفاده بهينه از نيروي انساني كارآمد در فضاي فيزيكي موجود، مي تواند نتايج بهتري داشته باشد.
به هر حال بايد يادآور شد كه توجه ويژه جامعه و دولت به فرهنگ و مسائل فرهنگي به خصوص در دانشگاه ها، انتظار و توقعاتي را هم در پي خواهد داشت كه تحقق مطلوب آن نيازمند اختصاص بودجه لازم است، بنابراين بودجه فرهنگي و افزايش آن در سطح دانشگاه ها يكي از مواردي است كه مي تواند تأثير مثبتي در روند ارتقاء فعاليت هاي فرهنگي داشته باشد، البته به شرطي كه مديران متخصص برنامه مدوني را براي جذب اين بودجه ها و از آن مهمتر براي صرف آنها طراحي كنند.
نيروي فرهنگي متناسب
با ساختار مستقل فرهنگي در اختيار رؤساي دانشگاه ها قرار گيرد
در كنار مشكلات مالي و كمبود بودجه، يكي ديگر از آسيب هاي موجود در حوزه فرهنگي دانشگاهيان به عملكرد ضعيف برخي از مديران فرهنگي مربوط مي شود كه بعضا سابقه آكادميك، آموزشي و حتي اجرايي در حوزه فرهنگ نداشته و بسياري از آن ها تنها دغدغه هاي شخصي براي فعاليت هاي فرهنگي و هنري دارند.
عدم به كارگيري مديران مستعد و متخصص بيشتر به آن دليل است كه كشور در حوزه فرهنگي، كمتر به كادرسازي تخصصي پرداخته است، امري كه در ساليان اخير و با اهتمام مسئولان مربوطه براي تأسيس رشته هاي مديريت فرهنگي در مقاطع تحصيلات تكميلي مورد توجه قرار گرفته است.
در هر حال انتظار اين است كه مسئولان فرهنگي دانشگاه ها هم به لحاظ ساختار و تشكيلات و هم از نظر برنامه و اجرا به حوزه فرهنگي در دانشگاه ها اهميت ويژه دهند كه بدون ترديد اثرگذارترين بخش در اين ميان به نيروي انساني متخصص مربوط مي شود، يعني لازم است كه نيروي فرهنگي متناسب با ساختار مستقل فرهنگي در اختيار رؤساي دانشگاه ها قرار گيرد.
«دكتر علويان»، معاون فرهنگي دانشگاه مازندران، با اشاره به معيارهاي لازم براي انتخاب كارشناسان فرهنگي دانشگاه ها نيز مي گويد:
«كارشناس فرهنگي بايد دغدغه فعاليت فرهنگي داشته باشد و براي گزينش كارشناسان مسائل فرهنگي بايد ضوابطي ويژه در نظر گرفت كه مباحث اعتقادي و ديني نظير؛ انتظار و مهدويت نيز در آن وجود داشته باشد».
وي همچنين تغيير سريع مديران و استفاده از نيروهاي بي تجربه را مهمترين مشكل موجود در عرصه فرهنگي دانشگاه ها دانست.
تأخير دانشگاه ها در راه اندازي معاونت مستقل فرهنگي با وجود ابلاغ حكم وزير
با وجود تأكيد ويژه وزارت علوم بر استقلال معاونت فرهنگي از معاونت دانشجويي در دانشگاه هاي سراسر كشور و ابلاغ حكم كارمان دانشجو براي اين جداسازي در دانشگاه تهران، روند پيگيري و اجراي فعاليت هاي فرهنگي در اين دانشگاه همچون گذشته دنبال مي شود.
معاون فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم در خصوص تأخير برخي از دانشگاه ها در تأسيس معاونت مستقل فرهنگي گفته بود تشكيل معاونت مستقل فرهنگي و جداسازي آن از معاونت دانشجويي بايد در هيئت امناي دانشگاه هم مطرح شود كه البته اين كار پيش از اين انجام شده است.
دكتر خواجه سروي با بيان اينكه برخي از دانشگاه ها همچنان به دنبال گزينه مناسب براي معاونت فرهنگي خود هستند، اضافه كرد:
«تأسيس و راه اندازي معاونت مستقل فرهنگي بايد روال طبيعي خود را طي كند، چون اين كار بعد از موافقت رئيس جمهور و با حكم وزير علوم انجام شده است.»
در اين شرايط و با وجود نياز مبرم دانشگاه به ساختار مشخص و مدون درحوزه فرهنگي و همچنين ابلاغ حكم وزير علوم، تحقيقات و فناوري به بسياري از دانشگاههاي كشور براي راه اندازي معاونت مستقل فرهنگي، شاهد تاخير برخي دانشگاهها در اجراي اين مهم هستيم؛ درحالي كه با استقلال معاونت فرهنگي مي توان به تدوين نقشه اي جامع در حوزه فرهنگ دانشگاهها و نهايتا مشخص شدن مسئوليت هربخش اميدوار بود.
درهرصورت استقلال معاونت فرهنگي از معاونت دانشجويي، يكي از سياست هاي مهم وزارت علوم درسال «همت مضاعف و كار مضاعف» بوده است كه بعد از چندين ماه بحث و بررسي كارشناسي، با ابلاغ ماهانه حكم وزير علوم به 10 دانشگاه كشور به سمت اجرايي شدن رفته است.
معاون فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم درهمين زمينه گفته بود: «تاكنون اجراي برنامه هاي فرهنگي در دانشگاهها از لحاظ ساختاري برعهده معاونان فرهنگي و دانشجويي بوده است كه از ابتداي سال جاري به سمت استقلال اين معاونت حركت كرده ايم.»
درپايان با نگاهي منصفانه به فعاليتهاي فرهنگي دانشگاهها در5 سال گذشته كه منجر به تحولات اساسي دربخش هاي مختلف شده است، بايد اذعان كرد كه پيگيري هاي جدي تر مسئولان وزارت علوم و ساير نهادهاي مرتبط براي ايجاد معاونت مستقل فرهنگي در دانشگاههاي سراسركشور مي تواند زمينه ساز پيشرفتهاي بيشتر در اين زمينه باشد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14