(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 18 آبان 1389- شماره 19785

جلوگيري از پشيماني
پاسخ قرآني بخشش
راهكار سلوكي
حكمت هاي قرآني
آشنايي با برخي مصاديق گناهان زباني در قرآن گناه زبان، گناهي آسان و بزرگ
علم اسلامي محور دانشگاه اسلامي
نقش تواضع در تبليغ



جلوگيري از پشيماني

قال الامام الجواد(ع): ثلاث من كن فيه لم يندم: ترك العجله، والمشوره ، والتوكل علي الله عندالعزم.
امام جواد(ع) فرمود: سه چيز است كه هر كس آن را مراعات كند، پشيمان نگردد:
1- اجتناب از عجله 2-مشورت كردن 3-توكل بر خدا در هنگام تصميم گيري.(1)
1-مسندالامام الجواد، ص247

 



پاسخ قرآني بخشش

يك نفر از افرادي كه به واسطه تخطي و جنايتي كه نموده بود، حكم قتلش صادر شده بود، به حضرت علي(ع) متوسل شده و عرض كرد: يا علي! چه كنم تا حضرت رسول(ص) مرا مورد عفو قرار دهد؟
علي(ع) فرمودند: «به خدمت آن حضرت برو! و اين آيه را تلاوت كن! «تالله لقد اثرك الله علينا و ان كنا خاطئين» به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برتري بخشيده، و ما خطاكار بوديم. آن مرد چنين كرد. پيامبر اكرم(ص) بدون تأمل آيه بعد را قرائت كرد:
«لاتثريب عليكم اليوم يغفرالله لكم و هو ارحم الراحمين» امروز ملامت و توبيخي بر شما نيست، خداوند شما را مي بخشد و او مهربان ترين مهربانان است و اين آيه به منزله حكم عفو درباره آن شخص قرار گرفت.(1)

1-تفسير سوره يوسف، ذيل آيه 91

 



راهكار سلوكي

پرسش:
طلبه جوان 23 ساله از مرحوم علامه طباطبايي(ره) سئوال مي كند؛ آيا مي توانيد مرا راهنمايي كنيد تا عاشق خدا شوم، عاشق پيامبر شوم و عاشق اولياي خدا شوم؟ راه چيست و چاره كدام است؟
پاسخ:
مرحوم علامه طباطبايي(ره) در پاسخ به نامه اين جوان طلبه در رساله لب اللباب صفحه 368 مي فرمايند: «... عرض كنم روشي كه براي ما در همه حال و همه شرايط در حد ضرورت است، روش بندگي و به عبارت ديگر روش خداشناسي است و راه آن طبق آنچه از كتاب و سنت برمي آيد. همانا ياد خدا و امتثال تكاليف عملي است، يعني همان مراقبه و محاسبه است كه در نامه اولي خدمتتان عرض شد. فعلاً به اين ترتيب كه هر صبح كه از خواب بيدار مي شويد تصميم بگيريد كه خدا را فراموش نخواهيد كرد. آن گاه به طور استمرار خود را در برابر خدا تصور كنيد و شب، وقت خواب به حساب كارهاي روز بپردازيد. اگر غفلتي شده استغفار كنيد و توبيخ نفس و اگر نشده حمدي به خدا بكنيد. و ضمناً براي تقويت ذكر تا چهل روز، روزي هزار مرتبه طرف صبح با توجه نام، كلمه طيبه «لااله الاالله» بگوييد. «حال بندگي» كه از اين روش به دست مي آيد. الگو و مقياس همه حالات زندگي است.»
والسلام عليكم- محمدحسين طباطبايي
توضيح اينكه عدد چهل و چهل روز، در ميان اهل معنا داراي ويژگي هاي خاصي است. پيامبر اعظم(ص) چهل سالگي به رسالت مبعوث شد. ميقات موسي(ع) چهل روز بود وهر كس چهل حديث حفظ كند، خداوند او را در روز قيامت فقيه محشور فرمايد. هر كس چهل روز اعمالش را براي خداوند خالص كند، حق تعالي چشمه هاي حكمت بر زبانش جاري كند. در ميان اهل باطن و رياضت شرعي، چله (چهل روز) نشيني مرسوم بوده است.
ذكر «لااله الاالله» آن است كه به ياد محبوب باشي وخود را در حضورش احساس كني و به فرمانش از دل و جان گردن نهي و از نافرمانيش در بيم و حذر باشي. امام صادق(ع) مي فرمايد: ذكر خداوند فقط، سبحان الله، الحمدلله، لااله الاالله و الله اكبر گفتن نيست، بلكه بدان معناست كه هرگاه فرمان الهي بر تو وارد شد، به كاربندي و هرگاه نهي اي رسيد، آن كار را ترك كني (بحارالانوار، ج 90، ص 155) لكن براي تقويت حضور عندالله، در روايات به اذكار فراواني توصيه شده كه بنده بر زبان جاري و ساري سازد.

 



حكمت هاي قرآني

عباسعلي كامرانيان
نه افراط، نه تفريط تعادل!
زني نزد حكيمي آمد و از خست شوهرش شكايت كرد و اظهار داشت: اي حكيم! شوهرم مرد ثروتمند و پولداري است، اما من و فرزندانم از دست خسيس بازي هاي او خسته شده ايم. هرچه به او مي گوييم كه: حداقل براي ما يك زندگي متوسطي فراهم آورد، قبول نمي كند. من تصميم دارم از او جدا شوم چون ديگر طاقت و تحمل كارهايش را ندارم!
حكيم گفت: اجازه بدهيد با شوهرتان صحبت كنم و نظر او را بشنوم. زن مشخصات شوهرش را به او داد و رفت.
حكيم شوهر زن را يافت. مردي را ديد كه لباسهاي رنگ و رو رفته پوشيده و بيشتر به گدايان شبيه است تا به افراد ثروتمند. پس از احوالپرسي به مرد گفت: برادر! ظاهرا شما نيازمند نيستيد اما چرا مثل فقرا زندگي مي كنيد؟ مرد گفت: من دنيا را طلاق داده ام! همين مقداري هم كه شما مشاهده مي كنيد را زيادي مي دانم! حكيم گفت: منظورتان اين است كه كسب و كار را رها كرده و به عبادت پرداخته ايد و درآمدتان را صرف خانواده و كارهاي خير مي كنيد؟
مرد گفت: نه! كار و تلاش مي كنم، خانواده ام را هم مثل خودم اداره مي كنم.
حكيم افزود: آنها اعتراضي نمي كنند! مرد گفت: چرا با هم اختلاف نظر داريم! حكيم گفت: در بين آشنايان ما مردي بود كه مثل شما زندگي مي كرد چندي پيش عمرش را به شما داد و درگذشت. او وصيت كرده بود كه در قم دفن شود. من در تهران براي تشييع جنازه اش حاضر شدم. مردم هم آمده بودند زيرا فردي معروف و پولدار بود. از پسرش پرسيدم: آقا رضا! جنازه مرحوم پدرتان را كي به قم مي بريد؟ گفت: تا نيم ساعت ديگر. گفتم: آمبولانس كجاست؟ گفت: آمبولانس پول زيادي مي گيرد. جنازه را در صندوق بغل اتوبوس گذاشته ايم، مردم هم سوار اتوبوس شده اند (روي جنازه!) و حركت مي كنيم.
برادر جان! بدان كه وراث آن مرد با اينكه ثروت زيادي به ارث برده بودند، حاضر نشدند براي پدرشان آمبولانسي كرايه كنند و جنازه اش را محترمانه به قم ببرند من از اين جريان، خيلي درس گرفتم و نيز متاثر شدم.
مرد كه تا آن لحظه ساكت به حرفهاي حكيم گوش مي داد گفت: ولي ساده زيستي كه كار بدي نيست. حكيم اظهار داشت: ساده زيستي خوب است مشروط به اينكه انسان با اينكار، وارد گروه افراد خسيس نشود. خست موجب مي شود كه انسان خود و ديگران را از مواهبي كه خداوند متعال آنها را براي انسان حلال كرده است، محروم سازد و خداوند سبحان چنين نمي پسندد. چرا بي جهت به خود و خانواده مشكل و ناراحتي وارد كنيم؟!
خداوند متعال در آيه 32 اعراف در اين باره مي فرمايند:
قل من حرم زينه الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق قل هي للذين امنوا في الحيوه الدنيا خالصه يوم القيامه كذلك نفصل الايات لقوم يعلمون (اي پيامبر! به مردم) بگو: چه كسي زينت هاي الهي را كه براي بندگانش آفريده، و روزهاي پاكيزه را حرام كرده است؟! بگو: اينها در زندگي دنيا، براي كساني است كه ايمان آورده اند (اگرچه ديگران نيز در دنيا با آنها مشاركت دارند؛ ولي) در قيامت خالص (نعمات براي مومنان) خواهد بود. اينطور آياتمان را براي آگاهان شرح مي دهيم. مرد گفت: يعني بروم و مثل پولدارها زندگي كنم؟! حكيم گفت: مثل خودت و افرادي كه هم شان خودت هستند زندگي كن. متعادل باش. نه افراط و نه تفريط. هم به خودت برس و هم به خانواده ات تا خودت، خانواده ات و خداي تو، همه از تو راضي شوند.
مرد گفت: انشاءالله اينكار را خواهم كرد. سپس از حكيم خداحافظي كرد و رفت. پس از چندي زن آن مرد حكيم را ديد و از زندگي خودش اظهار رضايت كرده و گفت: زندگي خوبي داريم. حكيم به زن گفت: مبادا شوهرت را به وادي افراط و ولخرجي و... بكشاني كه اينكار نيز گناه و موجب خشم خداست. زن گفت: چشم حاج آقا و رفت.
حكيم نگاهي به آسمان كرد عرضه داشت: پروردگارا! ما را در تعادل حفظ فرما!

 



آشنايي با برخي مصاديق گناهان زباني در قرآن گناه زبان، گناهي آسان و بزرگ

كريم حسن زاده
يكي از نعمت هاي بزرگ الهي به بشر، زبان است. اين ابزار كوچك در دهان، مهمترين وسيله ارتباطي انسان هاست. اگر زبان نبود هرگز چيزي به نام علم و دانش معنا و مفهومي نداشت؛ چنان كه فرهنگ و تمدن نيز پديد نمي آيد و جامعه اي به اين شكل مترقي درميان انسان ها تحقق نمي يافت.
به سبب نقش محوري زبان در تمدن و فرهنگ سازي، گاه واژه زبان براي بيان فرهنگ ها به كار مي رود و از افراد خواسته مي شود كه با زبان فرهنگي ديگر ملتها آشنا شوند؛ زيرا زبان فرهنگي جداي از آموختن واژگان زبان ديگر و به كارگيري آن است.
علي رغم همه كاربردهاي محوري و مهم زبان در زندگي بشري، بايد يادآورشد كه زبان يكي از آسان ترين ابزارهايي است كه آدمي را از مسير متاله و خدايي شدن بازمي دارد، زيرا ارتكاب گناه زباني بسيار آسان و به ظاهر بي هزينه است؛ ولي پيامدها و عواقب بسيار سنگين دربردارد. از اين رو بخش بزرگي از آموزه هاي وحياني اسلام به مسئله عدالت زباني و تقواي آن اختصاص يافته و از ارتكاب گناه به وسيله آن باز داشته شده است.
نويسنده دراين مطلب بر آن است كه تا با مراجعه به آموزه هاي قرآني، نقش زبان درگناه و هبوط و سقوط از مقام انسانيت را بازگو كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
زبان، عضو تمدن ساز
زبان كه در عربي به آن لسان مي گويند، عضوي از اعضاي بدن انساني است كه نقش بسيارمهمي در زندگي بشر ايفا مي كند، به گونه اي كه در آيات بسياري خداوند به اين نعمت بزرگ اشاره كرده است كه از آن جمله درآيه9 سوره بلد مي فرمايد: آيا براي انسان دوچشم قرار نداديم؟ و يك زبان و دو لب؟ و او را به سوي خير و شر ره ننموديم.
انسان از اين عضو كوچك براي چشيدن، بلعيدن و سخن گفتن بهره مي گيرد و اصولا همين عضو بسيار كوچك عاملي است براي اينكه انسان از لذايذ مادي زندگي بهره ببرد بطوري كه اگر زبان نبود انسان از درك لذت شيريني، ترشي، شوري و تلخي و غيره بي بهره بود و اين يعني اينكه زندگي مادي انسان فاقد لذت براي او بود و اصولا عمده لذتهاي دنيايي انسان ازطريق زبان صورت مي گيرد. اما اين تنها كاركردها و نقش زبان نيست، زيرا زبان نقش اساسي در ارتباط و انتقال عواطف و احساسات و همچنين تجربيات و دانش ها دارد. از اين رو همين واژه «زبان» در فارسي و «لسان» در عربي كاربرد ديگري نيز يافته و گاه از زبان مفهوم ديگري اراده مي شود كه همان گويش است. زبان به معناي گويش، در اصطلاح به نظامي از علايم اطلاق مي شود كه جنبه آوايي آن، قراردادي باشد و به افرادي كه داراي فرهنگ مشتركي اند اجازه ارتباط با يكديگر را مي دهد. دايره المعارف تطبيقي علوم اجتماعي، ج1، ص304، «زبان»)
همين كاركرد مهم دوم است كه خداوند از آن به عنوان نعمتي بزرگ ياد مي كند و در آياتي از جمله 3و4 سوره الرحمن از توانايي و قدرت انسان در گويش و بيان به عنوان نعمتي كه نمي بايست آن را تكذيب كرد سخن به ميان مي آورد؛ زيرا اين عضو كوچك در دهان موجب مي شود تا چيزي به نام «بيان» در انسان تحقق يابد و بدان كرامت يابد.
انسان به كمك اين عضو كوچك تفهيم مقاصد و بيان منويات مي كند و عواطف و احساسات خويش و مقاصد گوناگون خود را به ديگري منتقل مي كند و دانش و تجربيات را انتقال مي دهد و يا از دانش و تجربيات ديگران بهره مي گيرد. (آل عمران، آيه 87 و مائده، آيه87 و نحل، آيات26 و 116 و آيات ديگر).
بنابراين، مي توان گفت كه تمدن انساني مرهون همين عضو كوچك در دهان است كه به عنوان زبان شناخته مي شود و آدمي را قادر مي كند تا عواطف و دانش خويش را به ديگري منتقل كرده و وفرهنگ و تمدن ها را پديد آورد. به اين معنا كه عضو زبان با همه وحدتي كه در ميان همه انسان ها دارد، ولي در مقام به كارگيري، تفاوت هايي را پديد مي آورد كه از آن به تفاوت هاي زباني در گويش ها و در نتيجه تفاوت فرهنگي و تمدني تعبير مي شود. (روم، آيه 22) خداوند در همين آيه تفاوت در گويش ها و زبان ها به عنوان نشانه اي الهي ياد مي كند و شكوفايي علم و آگاهي و همچنين راهنمائي آدمي به رازهاي نهفته را در گوناگوني زبان هاي انسان مي داند.به هر حال، زبان با توجه به كاركردها و نقش محوري آن در زندگي انسان هم در جهت حفظ بدن و رشد و كمال آن و هم در رشد و شكوفايي معنويت فرهنگ در حوزه روح و روان، از بزرگ ترين نعمت هاي الهي به بشر است. همين توانايي بهره گيري زبان در «بيان» است كه آدمي را قابل و شايسته خلافت بر ديگر آفريده ها كرده است.
از آيه 4 سوره ابراهيم برمي آيد كه اگر زبان نبود، امكان ارتباط ميان انسان به اين طريق رسا و گويا و زيبا وجود نداشت و خدا و پيامبران نمي توانستند معارف بلند را به گوش و دل انسان ها برسانند؛ زيرا شرايط تفهيم و تفاهم فراهم نمي شد. زبان است كه شرايط تفهيم و تفاهم را فراهم كرده واجازه داده تا پيامبران معارف بلند وحياني را به گوش و دل انسان ها برسانند و آنان را به سوي خدايي شدن و متاله گشتن رهنمون سازند.
البته در اين آيه و آيات ديگر به همزباني فرهنگي و گويشي ميان پيامبران و ملتها توجه داده است تا دانسته شود كه همزباني فرهنگي و گويشي به سبب حذف واسطه اي به عنوان مترجم و برگردان و نيز درك درست مفاهيم از سوي دوطرف، يك اصل مهم و اساسي در تبليغ و بلكه هر انتقال درست و كامل مفاهيم و معارف بلند است.
شيوه هاي خوش زباني
از آن جايي كه زبان از جايگاه مهم و حساسي در زندگي بشر برخوردار است، خداوند به عنوان يك وظيفه و تكليف از انسان ها خواسته است تا همواره حافظ و نگه دار زبان خويش باشند و در كاربرد آن استواري و استحكام را مراعات كنند. يكي از شايع ترين تعبيرات قرآني، قول سديد است. خداوند در آيه 9 سوره نساء يكي از مصاديق تقوا را تقواي زبان معرفي مي كند كه با قول سديد و استوار تحقق مي يابد. بنابراين كسي كه در انديشه تقواي زباني است بايد آن را از طريق قول سديد و استوار به دست آورد. (احزاب، آيه 07)
خوش زباني كه گاه از آن به گفتار نيك نيز تعبير مي شود، به شيوه هاي گوناگوني تحقق مي يابد. نيك گفتاري، افزون بر اين كه تقواي زباني را تحقق مي بخشد هم چنين استواري و استحكام زباني را نيز سبب مي شود.
در آموزه هاي قرآني با توجه به شرايط گوناگون و موقعيت هاي مختلفي كه هر فرد با آن مواجه مي شود، نيك گفتاري و قول سديد را به شكلي تفسير و تبيين نموده است؛ زيرا در هر موقعيت و شرايطي بايد به شيوه اي خاص سخن گفت. از اين جاست كه در آموزه هاي قرآني، تعابير و تركيباتي چون قول كريم (اسراء آيه 32)، قول معروف (بقره، آيه 235 و نساء، آيات 5 و 8)،
قول ميسور (اسراء، آيه 82)، قول عظيم (اسراء، آيه 04)، قول لين و نرم (طه، آيه 44)، قول ثقيل و سنگين (مزمل، آيه 5)، قول بليغ و رسا (نساء، آيه 36) و قول فصيح و شيوا (قصص، آيه 43) و مانند آن به كار رفته است. گاه انسان لازم است بزرگوارانه و كريمانه سخن بگويد و گاه مي بايست براساس عرف جامعه و ادب هر جمع و گروهي سخني بر زبان آورد كه پسند آن جامعه و گروه اجتماعي است. ادب آن است كه انسان معروف هر جامعه را بشناسد و آن چه را آن گروه و جامعه مي پسندد به بهترين وجه به كار گيرد. اگر در جايي ادب اقتضا مي كند كه سخن به آرام و نرمي گفته شود، همان معروف و پسنديده آن جامعه و گروه است. بنابراين لازم است كه شخص نسبت به عرف هر جامعه و ادب كلامي آن آگاهي داشته باشد تا بتواند نيك سخن بگويد تا پسند ديگران شود.
سخن گفتن براساس فهم مخاطب، همان قول سديد و نيك گفتاري يعني قول احسن است. از اين رو در روايات آمده است: نحن معاشر الانبياء نكلم الناس بقدر عقولهم، ما پيامبران با مردم به اندازه ظرفيت عقلاني و فهم و دركشان سخن مي گوييم. بنابراين، نيك گفتاري و قول سديد در جايي اقتضا مي كند كه ميسور و آسان سخن گويد و گاه ديگر به گونه اي ديگر سخن براند. بلاغت و فصاحت و مانند آن در همين چارچوب معنا و مفهوم مي يابد.
انسان مي بايست با پدر و مادر خويش كريمانه سخن بگويد. بنابراين، ادب و معروف و سديد سخن گفتن نسبت به والدين به اين است كه شخص كريمانه سخن بگويد. (اسراء، آيه 32)
اعتدال و عدالت در سخن گفتن به ويژه در مجادله و حقوق افراد از مسايلي است كه قرآن بارها آن را مورد تأكيد قرار داده است. كسي كه بخواهد در جامعه، عدالت را رعايت كند بايد آن را در قول و كلام خويش نيز مراعات كند. (انعام، آيه 51)
به هر حال بايد با توجه با شرايط رفتار كرد و سخن بر زبان راند. با اين همه هرگز نمي توان از دايره معاشرت نيك و نيك گفتاري بيرون رفت و بايد همواره آن را مراعات كرد. به عبارت ديگر، معاشرت مبتني بر عدالت بايد به گونه اي باشد كه كف آن نيك گفتاري و عدالت در قول باشد و فراتر از آن با توجه به شرايط، نكاتي مانند نرمي، كرامت، شيوايي و رسايي و مانند آن را مراعات نمود.
مصاديق گناه زباني
چنان كه بيان شد زبان نقش مهم و بزرگي در زندگي بشري ايفا مي كند و لازم است در كاربرد زبان، اصولي را مراعات كرد كه عدالت و سداد در گفتار و نيك گفتاري بنياد آن مي باشد. اما همين زبان با همه نقش و اهميتي كه در زندگي بشرايفا مي كند، بزرگ ترين دشمن جان و روح آدمي است و بسياري از بي عدالتي ها، زشتكاري ها، بزهكاري ها و گناهان از آن سرچشمه مي گيرد؛ زيرا كوچك ترين خروج از مرز عدالت و نيك گفتاري موجب مي شود تا در دام گناهي بزرگ افتيم كه منشأ بسياري از گناهان ديگر است.
برخي براي زبان هفتاد گونه گناه برشمرده اند. در آموزه هاي قرآني نيز هشت گناه بزرگ و اساسي براي زبان بيان شده كه هر يك از آنها، ريشه بسياري از گناهان خرد و درشت ديگري است.
بي گمان از نظر عقل و وحي و ايمان، هرگونه سخن گفتن به درشتي، تندخويي و بدگفتاري، عملي ناپسند ومذموم است. خردمندان به نيك گفتاري مي خوانند و بدگفتاري را زشت و ناروا مي شمارند. خداوند در آيه 63سوره مائده هرگونه گناه زباني را كه با زشت گويي و بدگويي همراه است، به عنوان عملي زشت، تقبيح و سرزنش مي كند.
گناهاني كه قرآن براي زبان برشمرده است عبارتند از:
1- اذيت و آزار: يكي از گناهان زبان، بكارگيري عبارت و سخناني است كه موجب اذيت و آزار مومن مي شود. بدگفتاري به عنوان گناه در آيه 2 سوره ممتحنه از سوي خداوند بيان و نكوهش شده است. خداوند در اين آيه مي فرمايد كه زبان، وسيله اي جهت اذيت و توهين كافران به مؤمنان است و اين گناهي نابخشودني نسبت به كافران است.
مومنان نيز بايد همواره خود را از هرگونه اهانت و توهين به ديگر مومنان حفظ كنند تا همانند كافران رفتار نكنند.
2-استهزاء و تمسخر: از ديگر گناهان زبان مي توان به سخنان تمسخر آميزي اشاره كرد كه به شكل بذله گويي و جوك و مانند آن صورت مي گيرد و خداوند درآيات 29 تا 31 سوره مطففين آن را زشت شمرده و به عنوان گناه نكوهش و سرزنش كرده است.
شكلك درآوردن و با غمز و ادا و اطوار، كسي را مسخره كردن نيز از مصاديق استهزاي زباني است كه بايد از آن پرهيز كرد. (حجرات/ 11)
3- افترا و بهتان: يكي از گناهان ديگر زبان، بيان سخنان جاهلانه و افترا و بهتان به ديگران است كه بسيار درجوامع بشري حتي ميان مسلمانان شايع و رايج است. خداوند در آيات 15 و 16سوره نور اين عمل را زشت و گناه برمي شمارد و از آن برحذر مي دارد.
4-بدعت: از ديگر گناهان زبان، بدعت آفريني است. خداوند در آياتي از جمله 78 سوره آل عمران و 46 سوره نساء و همچنين آيه 116 سوره نحل زبان را ابزاري براي تحريف كتاب خدا و دگرگون كردن آيات الهي مي شمارد و اين عمل را تقبيح و سرزنش مي كند.
5-تحريف: چنان كه گفته شد از ديگر گناهان زبان تحريف گري نسبت به حقايق به ويژه آموزه هاي وحياني است كه بسياري از عالمان گرفتار اين گناه مي شوند. از اين رو خداوند درآيه 63 سوره مائده كساني را كه منتسب به رباني بودن وعالم ديني هستند و اقدام به تحريف مي كنند، سرزنش مي كند و آنان را از ارتكاب تحريف در آموزه هاي وحياني براي مقاصد پست دنيوي از مقام و مال و منال و نهي مي كند. (مجمع البيان، ج 3 و 4، ص 335)
6-دروغ: از مهم ترين و شايع ترين گناهان زباني، دروغ است. خداوند درآيه 197 سوره بقره، دروغ گويي درحج را گناهي بزرگ مي شمارد كه موجب فسق و انحراف شخص مي شود. دروغ بستن به خدا وپيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) در زمان روزه داري از مبطلات روزه است. خداوند در آياتي از جمله 62 سوره نحل و 11 سوره فتح را دروغ بستن به خداوند به وسيله زبان يعني حرام كردن حلال و حلال كردن حرام الهي را از گناهان زبان برمي شمارد و نسبت به اين گونه اعمال هشدار مي دهد.
7-دشمنام: هرگونه ناسزاگويي و فحش و دشمنام، گناهي است كه مرتكب آن به دوزخ تهديد شده است. اگر اين دشمنام نسبت به پيامبر (ص) و معصوم (ع) باشد مجازاتي سخت تر را به دنبال خواهد داشت. خداوند درآيه 46سوره نساء از مومنان مي خواهد تا از به كارگيري برخي از واژگان كه مورد سوءاستفاده و وهن اسلام و مؤمنان مي شود خودداري كنند. در اين آيه بيان شده كه برخي از مسلمانان واژه راعنا به معناي مراعات كن مرا و به من بنگر را به كار مي برند و چون در زبان عبري برخلاف عربي از آن معناي «احمق كن مرا» فهميده مي شود از مسلمانان مي خواهد تا اين واژه را به كار نبرند؛ زيرا يهوديان از آن سوءاستفاده كرده و به پيامبر(ص) دشنام مي دهند.(مجمع البيان، ج1 و 2، ص58)
8- قذف: از ديگر گناهان زباني مي توان به قذف و اتهام روابط نامشروع جنسي ميان زن و مرد اشاره كرد. خداوند در آياتي از جمله 11 و 51 و 61 و 32 سوره نور به اين گناه اشاره كرده و حتي به عنوان جرم، حد براي آن قرار داده است. اين عمل زباني گناهي بزرگ است كه موجبات دوري شخص از رحمت الهي و لعن از سوي خداوند و عذاب بزرگ در آخرت افزون بر حد مي شود.
9- بدگويي: هرگونه بدگويي و بر زبان راندن سخنان ركيك و زشت گناهي است كه خداوند در آيه 128 سوره نساء مؤمنان را از آن برحذر داشته است.
01- غيبت: و بالاخره يكي از بزرگترين گناهان زباني، غيبت و بدگوئي پشت سر ديگران است كه متأسفانه اكثر مسلمانان مبتلا به آن هستند و در اثر بي تقوايي و عدم ترس از خدا و بي اطلاعي از عوارض و تبعات معنوي آن نقل مجالس و محافل شده است. خداوند در آيه 21 سوره حجرات از مؤمنان مي خواهد كه غيبت همديگر را نكنند و اين عمل را معادل خوردن گوشت مردار برادر خود برمي شمارد. در اين راستا بودند علمائي رباني كه بخاطر داشتن چشم بصيرت، شخص غيبت كننده را با چشم برزخي خود مي ديدند كه در حال خوردن گوشت انسان مرده است.
نكته حائز اهميت در اينجا اينكه بسياري از مردم در تشخيص غيبت از غيرآن دچار اشتباه و توهم مي شوند و تصور مي كنند كه اگر سخني را كه پشت سر كسي مي گويند جلوي روي او هم بتوانند بگويند غيبت محسوب نمي شود در حالي كه اين تصور باطلي و اصولا طبق حديثي كه از پيامبر(ص) نقل شده غيبت، هر سخني است كه اگر غيبت شونده آنرا بشنود ناراحت و آزرده خاطر شود چنانكه پيامبر فرمود: «الغيبه ذكرك اخاك بمايكره: غيبت آن است كه درباره برادر ديني ات سخني بگوئي كه آن را ناپسند مي دارد و از شنيدن آن ناراحت مي شود. (كشف الريبه عن احكام الغيبه ، شهيد ثاني، ص5، منشورات المكتبه المرتضويه)
وقتي پيامبر خدا غيبت را اينگونه تعريف كردند اصحاب گفتند ما آنچه را كه شخص دارد بازگو مي كنيم و حضرت فرمود: غيبت همين است و اگر چيزي را كه در او نيست بگوئيد به او بهتان زده ايد (همان) غيبت به لحاظ ماهيت آن، دل را مي ميراند و براي روح و جان آدمي تاريكي و قساوت قلب مي آورد در اين باره شهيدثاني كتاب تحقيقي عالمانه اي نگاشته است كه علاقه مندان براي آشنايي با جزئيات احكام غيبت و آثار روحي و معنوي آن مي توانند به آن مراجعه كنند.
آن چه بيان شد كلياتي از گناهان زبان است كه با پرهيز از آن مي توان به عدالت گفتاري و تقواي زباني دست يافت و از بسياري از گناهان ديگر چون قتل و جنگ و مانند آن رهايي يافت و جامعه به امنيت اخلاقي و بزرگ ترين سرمايه خود يعني اعتماد عمومي دست يابد. باشد اين گونه باشيم و در مسير متعالي خدايي شدن گام برداريم.

 



علم اسلامي محور دانشگاه اسلامي

آيت الله جوادي آملي
بايد دانش هايي كه ياد گرفته ايم را در راه صحيح به كار ببريم نه در مسير باطل . منظور از اسلامي كردن دانشگاه ها فقط اين نيست كه تعليم و تعلم در مسير رضاي خدا باشد و هر چه ياد گرفته ايم در مسير صحيح به كار بريم؛ يا اينكه در دانشگاه ها نمازخانه ايجاد شود و دعاهاي كميل و توسل قرائت شود و كلاس هاي دختران و پسران از همديگر تفكيك شوند؛ اين موارد كار حسينيه و مسجد است.
اگر صرفاً اين كارها را در دانشگاه ها انجام داديم، دانشجوي مسلمان تربيت كرديم، نه اينكه دانشگاه اسلامي شده باشد عنصر محوري دانشگاه، علم است؛ اگر علم اسلامي شد، دانشگاه هم اسلامي مي شود و ديگر لازم نيست كه به دختران و پسران بگويند كنار هم ننشينند.
خدمت و خيانت علوم انساني
آيت الله مصباح يزدي:
علوم انساني عرض عريضي دارد و يك بخش آن شامل برخي مسايل كاربردي است كه حتي در زندگي روزمره ما و عموم مردم نقش دارد؛ مسايلي كه به روان شناسي، علوم تربيتي، مسايل خانوادگي و...مربوط است و تقريباً عام البلوي است و هيچ كس از آن مستثني نيست. اگر ديدگاه هاي اسلام در اين مسايل روشن شود بركات فراواني خواهد داشت و اگر خداي ناكرده در آن ها انحرافي صورت گيرد و كساني در اين جهات، نگرشي مخالف با اسلام پيدا كنند دود آن در چشم همه مي رود.
بخش ديگر، علومي است كه سطح خاص تري دارد و بيشتر با نخبگان ارتباط پيدا مي كند؛ با كساني كه در نهادهاي مختلف دولتي و شبه دولتي در تصميم گيري ها و تصميم سازي فعاليت مي كنند. اين افراد از يك سلسله گزاره هاي علوم انساني استفاده مي كنند كه اگر خداي ناكرده انحرافي در آنها پيدا شود، ابتدا زيانش متوجه گروه خاصي مي شود؛ ولي نهايتاً با واسطه به ساير مردم هم سرايت مي كند؛ مثل مسايل اقتصادي، حقوقي، سياسي و... اگر اقتصاد ما به معناي واقعي كلمه اقتصاد اسلامي نباشد و كساني بر اساس همان تئوري هاي اقتصادي غربي كه در دنيا معروف است، تصميم گيري كنند، اختلالاتي در دستگاه هاي مربوط پيدا خواهد شد و طبعاً با واسطه، نقايص آن به عموم مردم هم سرايت مي كند.
انانيت، بالاترين حجاب
آيت الله مكارم شيرازي:
به يقين حجابي بدتر از حجاب خودخواهي، خودبرتربيني، و خودمحوري نداريم، به تعبير بعضي از بزرگان اخلاق، «انانيت» بزرگ ترين مانع سالكان راه خدا است، و طريق نيل به لقاء الله ريشه كن ساختن «انانيت» مي باشد؛ ولي اين كار، كار آساني نيست، چرا كه به يك معني جدا شدن از خويشتن است!
تو خود حجاب خودي، حافظ از ميان برخيز!
ولي اين امر ميسر مي شود با ممارست ها و خودسازي ها و استمداد از حق و توسل به ذيل عنايات اولياءالله، آري، آري تا علف هرزه هاي محبت و عشق به غير خدا از دل كنده نشود نهال محبت و عشق او نمو و رشد نخواهد كرد!
لزوم ارائه دين، مطابق فطرت انساني
آيت الله صافي گلپايگاني:
اگر اين دين و اين برنامه هاي انسان سازي كه در اين دين است، به ديگران شناسانده شود و آن را بشناسند، خود به خود دلهايشان به اسلام مايل خواهد شد، زيرا تشنه اگر به آب خوشگوار هدايت شد، خودش آن را مي نوشد، و گرسنه اگر به سفره غذاي لذيذ و بي ضرر دعوت شد، آن را تناول مي كند. آنچه فطرت انسانها مي خواهد، در اين دين، كه دين فطرت است و دين همه و براي همه است و به يك قوم و نژاد اختصاص ندارد وجود دارد؛ فطره الله التي فطر الناس عليها. (اين فطرت الهي است كه مردمان را بر وفق آن آفريده است) دين اسلام در طبع خود چنان است كه بايد عالمگير باشد و عالم گير خواهد شد. بشريت بدون دين نمي تواند خود را آرام كند و اين زندگي دنيا را معنا و تفسير كند و آن را پوچ و بي معنا نشمارد، و ديني كه مي تواند او را به اين معاني ارزشمند برساند غير از دين اسلام نيست.
ضلالت انسان
آيت الله مظاهري:
معني ضلالت در قرآن يعني اينكه دست عنايت خداوند متعال از روي سر بنده برداشته شود. در قرآن مي خوانيم: «من يضلل الله فلا هادي له و يذرهم في طغيانهم يعمهون» (اعراف- 186). معناي اين آيه و آيات مشابه اين نيست كه خداوند گمراه مي كند، معلوم است كه خدا كسي را گمراه نمي كند. بله قرآن مي فرمايد: اگر انسان كاري كند كه دست عنايت خداي متعال از روي سرش برداشته شود، گمراه مي شود و ديگر كسي نيست كه او را هدايت نمايد.
مثلا شما در بالاي كوهي يك سنگ را نگه مي داريد، تا وقتي اين سنگ را نگه داشته ايد، پرت نمي شود. ولي اگر رهايش كنيد، بدون اينكه نياز به كمترين حركتي از جانب شما باشد، همين مقدار كه دست از سنگ برداشتيد پرتاب مي شود و از بالاي كوه به پايين مي افتد و ذره ذره مي شود.(1)
ملازمت شعار و شعور
آيت الله علوي گرگاني:
مردم و مسئولين به واقعيت ها بيشتر توجه كنند و از شعار دادن و شعارزدگي خودداري كنند، همه چيز نبايد شعاري باشد بايد به شعور نيز توجه داشت.
بسياري از كساني كه شعار مي دادند وقتي امتحانات سخت فرارسيد از مردم و نظام جدا شدند بنابراين شعاردادن هنر نيست.
برخي در ظلمات درون خود گرفتار هستند و فقط شعار مي دهند، ولي خوشا به حال كساني كه شعار را به شعور تبديل مي كنند كه اين افراد سعادتمند هستند.
برخي از مردم به راحتي و آساني دستورات رسول خدا(ص) را پذيرفتند و برخي ديگر با جمود و جهالتي كه داشتند هرگز زير بار نرفتند، بنابراين نبرد كفر و ايمان تا روز قيامت ادامه دارد چون برخي نداي رحماني را هرگز نمي شنوند.

نفي نگاه مطلق گرايانه
آيت الله سيداحمد خاتمي:
مطلق گرايانه نگاه كردن، مطلوب يك جامعه ديني نيست و براي تحقق يك جامعه نمونه و اسلامي بايد از آن دوري كرد، در جامعه مطلوب، اگر كسي كه قبلا در راه كج مي رفته، اما امروز راه درست مي رود، نبايد حقش ضايع شود.
جامعه نمونه جامعه اي است كه حق مداري در نگاه خود داشته باشد و مسئولانش در انتصابات، در اجراي احكام و... براساس رابطه عمل نكنند.(2)
وحدت معيار جامعه نمونه
آيت الله سيداحمد خاتمي:
جامعه نمونه از ديدگاه امام علي(ع)، جامعه اي است كه شهروندان آن در پي وحدت باشند و همه به دنبال اين باشند كه دل ها روز به روز به هم نزديكتر شوند، چرا كه دست خداوند همواره با جماعت است.
براساس آيات قرآن بايد از تفرقه و تكروي در جامعه پرهيز شود، چرا كه تفرقه در همه جا، حتي بين خودي ها، زيان بار است.
ممكن است كه در جامعه ما نيز اختلاف سليقه باشد، اما بايد به خاطر خدا، آن ها را كنار گذاشت و در يك مسير حركت كرد. البته تحقق وحدت در كشور هزينه دارد و براي رسيدن به آن بايستي هزينه ها را پرداخت كه مهمترين اين هزينه ها، تحمل سليقه هاي يكديگر است و بدون اين تحمل سلايق مختلف وحدت امكان پذير نخواهد بود.(3)
قرآن، بهترين شيوه جذب جوانان
حجت الاسلام والمسلمين قرائتي:
بهترين شيوه براي جذب جوانان گفتن حرف ها و سخنان حكيمانه و منطقي است و در اين راستا با ارائه مطالب قرآني مي توان جوانان را جذب كرد سخنراني ها بايد وحي و از كلام خدا باشد، قرائت خطبه هاي طولاني در ابتداي سخنراني ضرورتي ندارد و بايد حذف شود.(4)

1- سايت حضرات آيات عظام
2- مركز خبر حوزه، 9/8/98
3- حوزه نيوز، 8/8/98
4- خبرگزاري رسا، 7/8/98

 



نقش تواضع در تبليغ

احسان باقري
هركسي به چيزي ايمان داشته باشد،مي كوشد تا آن را تبليغ كند و ديگران را به سوي آن بكشاند تا آنها نيز با او از فوايد و آثار آن بهره مند شوند. اصولا انساني كه به چيزي باور و ايمان داشته باشد نمي تواند تبليغ نكند، هرچند كه در بيش تر مواقع اين تبليغ عملي است نه زباني، ولي همواره تبليغ انجام مي شود. كم تر كسي است كه بتواند از دايره مبلغ بودن بيرون برود و حتي كساني كه از نظر زباني بخل مي ورزند با تمام وجودشان درعمل به تبليغ باورهاي خود مي پردازند؛ چرا كه باور در آدمي از عقل و انديشه مي گذرد و بر احساسات و عواطف او تاثير مي گذارد و نگرش و رفتارش را تغيير مي دهد. بنابر اين اگر كنش تبليغي نداشته باشد واكنش تبليغي خواهد داشت.
ضرورت تبليغ عملي بجاي تبليغ زباني
البته از نظر امام صادق (ع) همين واكنش هاي تبليغي موثرتر و تاثيرگذارتر از كنش هاي گفتاري در تبليغي يك باور است. از اين رو به مومنان و شيعيان خود مي فرمايد: كونو دعاه الناس بغير السنتكم، به غير زبان و گفتار مردم را دعوت كنيد. يعني به جاي اين كه سخنراني كنيد، برويد به همان باورهايتان عمل كنيد. وقتي مردم تاثير باورها را در عملكرد و زندگي شما مي بينند خود به خود به سوي باورهايتان جذب و جلب مي شوند.
وقتي انسان، ايمان به خدا و رستاخيز را در نگرش خود بروز دهد، انساني اخلاقي مي شود و انسان اخلاقي، انساني متواضع و فروتن، نيكوكار و عادل است به گونه اي كه حتي درسخن خويش نيز به عدالت مي رود؛ زيرا عدالت را عين تقوا مي شمارد كه بدان مي تواند به زندگي سرشار از آرامش و آسايش دست يابد.
انسان اخلاقي، با مردم، نرم و لطيف و مهربان است و نسبت به آنان تكريم مي ورزد و احترام مي گذارد. همه وجودش عشق و محبت به انسانيت مي شود و مي كوشد تا ديگران را به اصلاح و نيكي دعوت كند. از اين رو با انواع كمك ها از انفاق و احسان تا ايثارگري، حقيقت باور خودش را به مردم نشان مي دهد. همين نگرش و رفتار مردم را به سوي دين اخلاقي دعوت مي كند و ناخواسته شخص مبلغ دين مي شود كه تاثيرش از مبلغ زباني و گفتاري بيش تر است.
تكريم همگان
اولين تاثير اخلاق اين است كه همگان را تكريم كند. نشانه اين تكريم آن است كه ديگران را بزرگ و برتر شمارد. همين تكريم موجب مي شود تا آدمي نسبت به ديگران و انديشه ها و رفتارشان به گونه اي ديگر داوري و قضاوت كند. چون خود را برتر و بزرگ نمي شمارد، به اين باور مي رسد كه همه چيز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشده اند. بنابر اين به سوي مشورت به همگان رو مي آورد حتي اگر كودكي ويا نوجواني و جواني كم سن سال تر از وي باشد؛ زيرا مشورت يعني بهره گيري از عقل ديگران دركار خويش . (آل عمران، آيه 159) البته اجباري نيست كه پس از مشورت به همان كه گفته شده عمل شود، بلكه اين امكان را به شما مي دهد تا از زواياي مختلف به يك موضوع بنگريد و از آراء و نظرات ديگران بهره مند شويد و هنگامي كه با عقل خود صواب هر يك از اقوال و آراء را به دست آوريد، با عزم و جزم جدي درپي انجام آن باشيد.
خداوند درآيه 102 سوره صافات مي فرمايد كه حضرت ابراهيم (ع) با نوجوانش مشورت مي كند و مي فرمايد: اني اري في المنام اني اذبحك فانظر ماذاتري؛ در رويا ديدم كه من تو را ذبح مي كنم بنگر راي و نظرت دراين باره چيست؟
اين درحالي است كه متكبران و مستكبراني چون فرعون حتي به نخبگان جامعه خويش كه عقلاي قوم و خردمندان آن است، با تكبري شگفت آميز مي گويد: قال فرعون ما أريكم الا ما أري و ما أهديكم الا سبيل الرشاد؛ فرعون گفت: نظر و رايي براي شما جز همان راي و نظرم نيست و من شما را جز به راه رشد و صلاح هدايت نمي كنم.
(غافر، آيه 29)
ديكتاتوري آن است كه انسان خود را برتر بداند و راي خويش را عين رشد و صواب و مطابق با واقع بشمارد و راي ديگران را بي مقدار و نادرست و غير رشدي بداند. چنين رويه اي عين خودپسندي، غرور و ديكتاتوري و استبداد راي است كه سرانجامي جز هلاكت شخص و جامعه ندارد.
بنابر اين اگر كسي مي خواهد تبليغ كند، بايد حتي از مشورت خردسالان بهره مند شود. ديگر اين كه اگر مي خواهد كلامي با بزرگان داشته باشد، ملاطفت نمايد و اصل ملاطفت را نسبت به همگان حتي بزرگان داشته باشد. حضرت ابراهيم (ع) با خردسال به جاي آن كه نامش را ببرد از در تكريم و ملاطفت وارد مي شود و مي فرمايد: يا بني، فرزندم و هنگامي كه با سرپرست پير بت پرستش سخن مي گويد با ملاطفت مي فرمايد: يا ابت (مريم، آيات 42و 44)
به هرحال، تواضع و فروتني در تبليغ موجب مي شود تا ديگران از جان و دل با شما ارتباط پيدا كنند و نوعي پيوند روحي ميان شما برقرار شود كه آثار آن تبعيت محض از مبلغ و الگوبرداري از شيوه گفتاري و رفتاري اوست.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14