(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 22  آذر 1389- شماره 19814

تفاوت آرمان شهر ايراني با يوتوپياي يوناني
امام خميني : راه ما از جبهه ملي جداست
نقش آفرينان عصرتاريكي - 35

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




تفاوت آرمان شهر ايراني با يوتوپياي يوناني

محمد مددپور
نكته اساسي آن است كه براي ايرانيان ستيزه گر با بيگانه، فكر آرمانشهري بسيار ويرانگر و نافي وضع موجود اهريمني است. آرمان شهري افقي براي عالم اصلح و اكمل است. البته، اين عالم مي تواند به نحوي ممسوخ موضوعيت پيدا كند، چنان كه يوتوپياي مدرن سياسي صرفاً تمثيلي و تخيلي است.
جمهوري افلاطون و به تعبير صحيح تر ولايت نامه (Politeia) او آغاز اين يوتوپياست. هر چند او اين مفهوم را مانند مثال و ايده از عالم باستاني شرقي اقتباس كرده، اما به صورتي متافيزيكي و عقلاني، نقطه عزيمت همه فلسفه هاي بعدي، كه اين مفهوم را صرفا ذهني نه عيني تلقي مي كنند، قرار مي دهد. چنين است تمثيل غار افلاطوني كه صرفاً خيالي است، خيالي كه در اختيار عقل متافيزيكي افلاطون قرارگرفته است.
وجود نمونه آسماني يعني ايده (Idea) يا مثال اعلي (Paradigm) يا صورت و نمونه اصلي ازلي (Archetype) براي افلاطون احتمالي است، و براي قبول آن در مكالمات ولايت نامه (جمهوري)، از عبارت «شايد نمونه آن در آسمان موجود باشد.»3 بهره مي برد، و وجود خارجي آن نيز احتمالي است. از اينجا يوتوپيا و مدينه فاضله افلاطوني در سپهر آسمان هاي انديشه بشري برافراشته شده است، و هر كس بخواهد مي تواند به تماشاي آن برود، و هر كه آن را تماشا كرد، مي تواند بر خود حكومت كند. براي اين بيننده اهميت ندارد كه چنين شهري بر روي زمين هست يا خواهد بود!! اما براي انسان كهن شرقي و ايراني، آرمان شهر و شهريار عادل واقعيتي در اين جهان است، و اين جهان برزخي است كه مرز ميان عالم غيب و شهادت را درمي نوردد.
بنابراين آرمان شهر و ايران شهر و ايرانويچ صرفا يوتوپيايي ذهني نيست كه به جامعه بي طبقه سوسياليستي يا جامعه اشرافي فاشيستي تبديل شود، مگر آن كه به صورتي بديل در آيد و ديگر زمين از قدسيان و انسان هاي معنوي تهي مي شود، و انسان هاي فرومايه و ميان مايه به نام عالم مثالي آرمان شهري حكومت كنند، چنان كه در گذشته و حال چنين شد هاست.
يوتوپياها از عصر افلاطون تا روزگار ما در نظريه شبه يوتوپيايي پايان تاريخ فوكوياما مبناي تغيير سياسي بوده است و به ايدئولوژي هاي ناسوتي پيوند مي خورد، كه نماد كامل آن يوتوپياي جامعه بي طبقه ماركس است، يا آرمان شهر تامس مور و شهر آفتاب كامپانلا در عصر رنسانس آغاز شده است. همه اين مراتب نمونه هايي براي جامعه بشر مدار و اومانيستي غربي اند. اما آرمان شهر قدسي را در روزگار كهن و عصر طلايي هر تاريخي انساني قدسي پديدآورده، و نمونه اي قدسي براي آينده و حال مي تواند باشد. آرمان شهر با گذشته و مبدأ پيوند دارد و به آينده و پايان تاريخ مي پيوندد.
در حالي كه يوتوپيا و مدينه فاضله به آينده تعلق دارد و نمونه اي صرفا خيالي است و فاقد هرگونه ساحت قدسي و معنوي و ديني اصيل است، از اينجا با عقل و فلسفه ناسوتي ارتباط پيدا مي كند تا دين و وحي لاهوتي. بدين معني «و درجمكرد» شهر مثالي و آسماني جمشيد در اديان و اساطير ايران قوه اثبات و محركه خويش را از دين و اسطوره و مكاشفه هاي قدسي مي گيرند و چونان تجلي بهشت ازلي، اكنون گمشده، ولي يافت شدني مي نمايد. نه طرحي صرفاً عقلاني و بشري است و قدر مسلم بدون استمداد قدسيان تحقق نايافتني؛ در حالي كه توپوپيا با اراده و عقل ناسوتي بشري تحقق مي يابد و ربطي به الهيات لاهوتي ندارد. از اينجا يوتوپياي خيالي بشري به فلسفه عقلاني مي پيوندد و آرمان شهر قدسي به دين وحياني و معرفت الهي.
حضور پيامبران و قدسيان و شهريان را عادل در شهر آسماني امري انتزاعي نيست، به همين دليل، به خلاف نظر افلاطون، دين مبتني بر ظن و گمان و عقيده نيست، بلكه اين فلسفه ظن و پنداري بشري است كه از معرفت يقيني وحياني و شهود و الهام قلبي مي گريزد و به پندارها و مفاهيم انتزاعي عقلاني پناه مي برد.
اين قواعد در هنر نيز مصداق دارد، يعني هنر يوناني نگاه خيالي و حسي زيبايي شناسانه و استيتكي بشري درباره طبيعت مادي و حيواني و سيرت انساني است، در حالي كه هنر در عالم دين و اسطوره از نظم موجود در كيهان و عالم مثال و الگويي مقدس تبعيت مي كند، و از اينجا شعر و موسيقي قدسي ابداع مثال ها و خيال هاي سماوي يا محاكات نغمات كيهاني است. و نيز اشياي صنايع مستظرفه هنري همه تقاليدهايي است از فرشتگان و الهگان هنر و نمونه هاي ازلي و هنر آسماني ابداع آنها، كه هندوان از آن به دوا (deva) و يونانيان كهن به موز (muse) تعبير مي كردند، از اين منظر چه فيلي از گل بخته باشد، چه شيئي رويين، چه جامه اي يا شيئي طلايي يا گردونه اي كه به اسبان مي بندند، همه ابداع و محاكاتي از نمونه اي ازلي (Archetype)اند2. البته، براي افلاطون نيز هنر حقيقي محاكاتي از صور مثالي است. و اگر چنين نباشد، كه هنر رسمي مدينه روزگار افلاطون چنين نيست و بيشتر تصويري كج و معوج از واقعيت و حقيقت و دروغ و كذب است، هنرمند و شاعر گريزان از هر قيد متعارف و رها از اصول و رسوم معقول همگاني بايد از مدينه رانده شود.
برخي نويسندگان مي پندارند آرمان شهر ايراني يعني «كنگ دژ» و «سياوشگرد»، كه دو شهر برساخته سياوش، از شهر ياران معصوم اساطيري ايران است، و نيز «ورجمكرد» كه ساخته جم يا جمشيد2، مبدع جشن هاي نوروز، است، جايي در زمين ندارند؛ در حالي كه كالي پوليس (شهر زيباي) افلاطون اين جهاني است. حقيقت آن است كه آرمان شهرهاي اساطيري ايراني، گرچه جايگاهي در عالم مثال و خيال دارند، چنان كه سهروردي از آن به جغرافياي ناكجا آباد و سرزمين هورقليا تعبير مي كند؛ اما در واقع اين شهرهاي آسماني- زميني مرز ميان غيب و شهادت را در مي نوردند و ضمن داشتن صوتي مينوي و مثالي، با هياتي مادي و اين جهاني در زمين ظهور مي كنند.
تخت جمشيد نماد اين جهاني چنين منظري در ايران باستان است، يعني اين شهر براساس نمونه اي ازلي و اصلي (Archetype)، به يوناني آرخئوس توپوس (Archeostypos) و بنيادي مينوي و مثالي بنا مي شود و تصوير زميني شهر مثالي را دارد. شهرهاي باستاني دريايي و اساطيري اورشليم و شوش و بابل و نينوا، و حتي بناي كعبه نيز، مصداق اين نظرگاه معنوي اند. كعبه در عالم اسلامي، صورت زميني بيت المعمور و بيت العرش است. اين نكته را قاضي سعيدقمي از حكماي معنوي اسلام دريافته و به شرح و تفسير آن پرداخته؛ هانري كربن نيز بدان توجه كرده است.
پاورقي

 



امام خميني : راه ما از جبهه ملي جداست
نقش آفرينان عصرتاريكي - 35

مرتضي صفارهرندي
جالب است كه امام در همان ايام (در چهلم شهداي 19 دي قم) تأكيد كرده بودند:
«ما همه بدبختي هايي كه داشتيم و بعد هم داريم، از اين سران كشورهايي است كه اين اعلاميه حقوق بشر را امضا كرده اند.»259
اين سخن امام نشان مي داد كه تفاوت روش ها و اهداف جنبش اسلامي مورد نظر آن بزرگمرد، با جمعيتي كه روش خود را به صراحت «مبتني بر يك رشته فعاليت هاي معتدل و قانوني و در چارچوب قانون اساسي و اعلاميه جهاني حقوق بشر» اعلام كرده بود، از زمين تا آسمان است.
پس از برگزاري مراسم اربعين شهداي يزد، جهرم، اهواز و... در تهران ـ كه براي اولين بار پس از 15 سال يك تظاهرات خياباني وسيع و پربرخورد را به دنبال داشت ـ ساواك ديگر نتوانست كنترل گذشته را بر مساجد و محافل ديني پايتخت اعمال كند و موج گسترده مجالس مذهبي ضدرژيم تهران را نيز فراگرفت. اينكه جمعيت دفاع از حقوق بشر ملي گرايان، به مناسبت سالگرد قيام 15 خرداد اطلاعيه صادر كرد، بازتابي از سيطره اسلام گرايي بر محيط مبارزه بود. با اين حال رهبر نهضت آزادي با تقاضا از مردم براي عدم خروج از منازل در روز 15 خرداد به طور مرموزي سعي كرد نوعي دوگانگي را در واكنش به تصميم امام در بزرگداشت اين روز به عنوان آغاز نهضت اسلامي، ايجاد كند. امام خميني در سخنراني خود به اين مناسبت از روزي سخن گفته بودند كه شاه نباشد و حكومت اسلامي تشكيل شود.
پاسخ مثبت مردم به تقاضاي امام درباره عدم برگزاري جشن نيمه شعبان آن سال، جلوه ديگري از نفوذ كلام يگانه رهبر نهضت اسلامي، درميان عموم ملت بود. چنان كه حتي شيخ محمود «حلبي» مؤسس انجمن حجتيه به رغم اصرار ساواك، از خوف برخورد مردم، با بهانه كردن «احتمال خرابكاري داغ هاي بي حيا»(!) در اين جشن ها از انجام آن طفره رفت.260
واكنش هاي مردمي به خواسته هاي امام و مواجه شدن نيروهاي سياسي با يك نيروي فوق العاده قوي كه يك تنه هدايت عواطف وافكار مردم را در دستان خود داشت، جريان هاي سياسي را دچار حيرت و دل مشغولي غريبي كرده بود. با اين حال آنها در پشت پرده، همچنان برنامه محدود سازي مبارزات مردم به سهيم ساختن احزاب ناراضي در قدرت و متقاعد كردن شاه به پذيرش قانون اساسي مشروطه را ادامه مي دادند.
گروه هاي سازش طلب در ميان نيروهاي مذهبي نيز به كارشكني هاي سيدكاظم شريعتمداري در برنامه هاي مبارزاتي امام اميد داشتند. شريعتمداري بي اعتنا به تأكيد هاي مكرر امام، در ديدار با مأموران رژيم بر حفظ شاه به عنوان «نقطه اتكاي موجوديت ايران» تأكيد مي كرد و سعي داشت مطالبات را در سطح همان خواسته هاي احزاب ملي گرا و نيز موضوعات نازلي مثل جلو كشيدن ساعت، بازگشايي مدرسه فيضيه و بازگشت تاريخ شاهنشاهي به تاريخ هجري محدود سازد.261 اما تلاش هاي ملي گرايان و شريعتمداري و رفت و آمدهاي افرداي مثل اسلامي نيا و بهبهانيان بين قم، دربار و سفارت آمريكا براي تغيير روند روبه رشد همراهي مردم با نهضت اسلامي ياراي مقاومت در برابر شيفتگي مردم به راه و روش و هدف امام را نداشت.
شريعتمداري در خرداد ماه 1357 توانست ديگر مراجع قم را متقاعد كند كه مردم را به توقف مبارزات دعوت كنند.262 اما اين چيزي نبود كه بتواند مردم را از همراهي با خواسته هاي امام باز دارد. اينكه درگذشت مرموز واعظ شهير مرحوم شيخ احمد كافي در يك تصادف رانندگي از سوي مردم به عنوان مستمسك جديد درگيري با رژيم شاه مورد استفاده قرار گرفت و موج تازه اي را پس از 15 شعبان ايجاد كرد ناظر برهمين واقعيت است.
در ماه مبارك رمضان سال 57 تعدد مجالس مذهبي ضد رژيم در تهران و شهرستان ها عملاً كار را از اختيار بازيگران سياسي سازش طلب خارج كرده بود. امام پيوسته و حتي در مخاطب قرار دادن گروه هاي سازشكار، براسلاميت نهضت و يگانه هدف آن، يعني تشكيل حكومت اسلامي تأكيد داشتند. دعوت امام به اتحاد براي برچيدن رژيم پهلوي و ايجاد حكومت اسلامي خطاب به «افراد محترم نهضت آزادي داخل و خارج» 263 پاسخي روشن به تلاش بي ثمري بود كه آنها در آن روزها براي مصادره جنبش اسلامي به نفع حفظ رژيم سلطنت داشتند.
تلاش جبهه ملي در واسطه قرار دادن مرحوم آيت الله پسنديده برادر حضرت امام براي كسب پشتيباني امام از خود هم تنها اين پاسخ امام را به دنبال داشت:
«اينجانب نمي توانم نه از جبهه اي ها و نه از بزرگشان (مصدق) اسمي ببرم و ترويجي بكنم. راه آنها با ما مختلف است.»264
اولين شعاري كه تمامي گزارش هاي مربوط به اولين تظاهرات ميليوني تاريخ اين سرزمين در روز عيد فطر 57 به آن اذعان مي كند، همان شعاري است كه مردم در روز وشب هاي پرخاطره رمضان آن سال در جنگ و گريزهاي خياباني آن را تكرار مي كردند: «استقلال، آزادي، حكومت اسلامي». اين چيزي بود كه در كيهان و اطلاعات آن روز رژيم شاه هم چاپ شد.
اما سخن كريم سنجابي دبيركل جبهه ملي در همان روزنامه ها جالب توجه است. او اين راهپيمايي ميليوني كه ابتدا و انتهاي آن تشكيل حكومت اسلامي را فرياد مي كرد، با چنين جملاتي توصيف كرده بود:
«تظاهرات ديروز تجلي روح آزادي خواهي بود.»
اما واقعيتي كه افرادي همانند سنجابي حاضر به اذعان آن نبودند، اعترافي است كه بعدها سوليوان در خاطرات خود بيان كرد. او اين تظاهرات را «نمايشي از قدرت مخالفان مذهبي شاه و تشكيلات قوي و منظم آنها» خواند.265 براي سنجابي و همفكرانش اعتراف به اين واقعيت كه اين نهضت متكي به مردمي است كه حكومت اسلامي را هدف خود قرار داده اند مساوي با پذيرش شكست بود. شهيد محلاتي نقل مي كند:
«يك شب يادم هست كه جبهه ملي درخواست كرد كه چند نفر از طرف جامعه روحانيت بيايند و جلسه مشتركي داشته باشيم تا بتوانيم مبارزه را هماهنگ كنيم... شب ماه رمضان بود. من در آنجا يك مقداري تند شدم به اينها و گفتم اين كيفيت مبارزه شما با ما هماهنگ نيست، با امام هم نمي خواند. شما اگر راست مي گوييد بايد بياييد دنبال امام. مردم امروز دنبال شما نيستند، دنبال امام هستند. دكتر سنجابي گفت: آخر امام مي گويد حكومت اسلامي، من دو دفعه كتاب ولايت فقيه ايشان را خوانده ام و هيچ نفهميده ام. من اصلاً معناي حكومت اسلامي را درك نمي كنم.»266
اگر در سال هاي اخير از سوي «ملي- مذهبي ها» به ندانستن آنچه مي خواستند متهم شدند، ازآن روست كه هدف ايجاد حكومت اسلامي در شرايطي در اجتماع هاي ميليوني مردم در عيد فطر 1357 فرياد زده شد كه به گواهي اسناد لانه جاسوسي آمريكا، ناصر ميناچي عضو نهضت آزادي در همان ايام در ديدار مسئولان سفارت آمريكا در تهران »از دولت جعفر شريف امامي حمايت نموده و اظهار داشت كه مذهبيون ميانه رو مخالف بايد در جهت آزادي هاي سياسي با دولت همكاري نمايند.» 267
روحانيت يگانه هدايت گر مبارزات نهايي
اثبات اينكه روحانيت، در انقلاب اسلامي يگانه تشكل منسجم و داراي پشتوانه توده هاي عظيم و لايه هاي مختلف اجتماعي در سال 1357 بوده است، به جست وجو و تحقيق ويژه اي نياز ندارد. از اعتراف هاي سياستمداران و نويسندگان آمريكايي و اروپايي و مقامات رژيم شاه گرفته تا آثار برخي از نويسندگان موسوم به دگرانديش، همگي به اين واقعيت اذعان دارند. شبكه و تشكيلات كهن روحانيت، استعدادي ريشه دار در ارتباط با قشرهاي مختلف اجتماعي از شهري و روستايي به شمار مي رفت، هرچند برخي دستكاري ها در درون حوزه هاي علميه و ايفاي نقش منفي از سوي جريان هايي مثل بيت سيدكاظم شريعتمداري و نيز متحجران سياست گريز از بروز كاركردهاي تعيين كننده روحانيت جلوگيري كرده بود.
در كنار تلاش مدرسين حوزه علميه قم براي انجام فعاليت متشكل، در تابستان 1356 موضوع ضرورت ايجاد يك تشكيلات روحاني در نشستي با حضور مرحوم آيت الله رباني املشي و آيت الله موحدي كرماني از سوي حضرت آيت الله خامنه اي در مشهد مطرح شد. از حسن اتفاق، تشرف شهيد بهشتي و شهيد باهنر به اين شهر مقدس در آن روزها، بنيانگذاري اين تشكل را ـ كه بعدها نام جامعه روحانيت مبارز برآن نهاده شد ـ به دنبال داشت. جامعه روحانيت مبارز از زمان شهادت حاج آقامصطفي خميني به بعد با افزايش اعضا تا حدود 80 نفر عمده ترين مجموعه براي عملياتي كردن برنامه هاي امام در داخل كشور بود. اين كار در قالب ارسال پيام هاي حضرت امام براي علماي برجسته شهرستان ها، صدور بيانيه هاي علني در همراهي با منويات حضرت امام و تدارك اجتماعات مردمي مثل چهلم ها صورت مي گرفت. نماز و راهپيمايي بزرگ عيد فطر 1357 از تپه هاي قيطريه، نماد روشني از توانمندي اين تشكل در بسيج همگاني براي خواسته هاي رهبري انقلاب بود. وقتي راهپيمايان عيد فطر در انتهاي مسير طولاني اين راهپيمايي شعار «پنجشنبه، هشت صبح، قيطريه» را سردادند روحانيت مبارز تدارك يك راهپيمايي عظيم ديگر را براي روز پنجشنبه 16 شهريور ماه 57 را ديد. راهپيمايي پنجشنبه در همان ابتداي صبح از سوي نيروهاي مسلح رژيم شاه مورد حمله قرار گرفت، اما حركت جمعيت ميليوني مردم ادامه يافت و در هنگام بعدازظهر با سخنراني شهيد بهشتي و قرائت قطعنامه توسط آقاي ناطق نوري در ميدان آزادي پايان يافت. در اين قطعنامه برچيده شدن حكومت شاهنشاهي و تشكيل حكومت اسلامي به رهبري امام خميني به صراحت خواسته شده بود. چنين حركت عظيم مردمي طبيعتاً مورد طمع گروه هاي سياسي غيرديني هم قرار مي گرفت. حزب توده و ديگر گروه هاي كمونيست در اين راهپيمايي با بلند كردن تابلوي شعارهاي كمونيستي و پخش خبرنامه خود با عنوان «نويد» به ابراز وجود پرداختند. اما عكس العمل مردم، چيزي جز پايين كشيدن تابلوها و دور ريختن خبرنامه هاي آنان نبود. بدين ترتيب پس از استفاده ملي گرايان از اجتماعات اسلامي براي مطرح كردن خود حالا گروه هاي الحادي نيز مي خواستند شانس خود را از اين طريق آزمايش كنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
259- صحيفه امام، جلد 3، ص 332.
260- انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، كتاب هفتم، ص 188، به نقل از حسينيان، پيشين، ص252. تعبير »داغ ها« در محاورات جريان هاي سنتي مخالف مبارزه با رژيم، براي انقلابيون به كار مي رفت.
261- احمدعلي مسعود انصاري، پس از سقوط، مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، تهران، 1371، ص 1241 و حسينيان، پيشين، ص 242.
262- حسينيان، پيشين، ص 206.
263- صحيفه امام جلد 3، صص 447 و 448.
264- همان، ص 439.
265- ويليام سوليوان، مأموريت در ايران، ص 113.
266- خاطرات و مبارزات شهيد محلاتي، ص 101.
267- دانشجويان پيرو خط امام، اسناد لانه جاسوسي، جلد 26، ص 47. .
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14