(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 22  آذر 1389- شماره 19814

حميد سبزواري: شعر دفاع مقدس برگ زريني از دفتر شعر پارسي است
موسي بيدج: شعر دفاع مقدس قابليت جهاني شدن را دارد
دبيركل بنياد فردوسي خبر داد
ثبت شاهنامه؛ بلندترين منظومه حماسي فارسي در كتاب گينس
حسين(ع) عاشورا و شعر فارسي
حسين(ع)دردانه آفرينش
آبروي مشك ها
اميره زينب (س)
عنصر انديشه ؛ بر رواق شعر وطن!



حميد سبزواري: شعر دفاع مقدس برگ زريني از دفتر شعر پارسي است

حميد سبزواري شعر دفاع مقدس را برگ زريني از دفتر شعر پارسي عنوان كرد و گفت: اين شعر والا كهنگي پذير نيست، چون با تمام اعتقادات و باورهاي اسلامي و مذهبي ما هم خواني دارد و در جهت تقويت آنها گام بر مي دارد.
شاعر پيشكسوت انقلاب و دفاع مقدس در گفت وگو با ستاد خبري نوزدهمين كنگره سراسري شعر دفاع مقدس با انتقاد از برخي ديدگاه هاي تنگ نظرانه كه سرودن درباره دفاع مقدس را حق كساني مي دانند كه به طور مستقيم در جنگ حضور داشته اند، گفت: شعر دفاع مقدس همواره به نوآوري نيروهاي جوان نياز دارد.
سبزواري -شاعر و ترانه سرا- گفت: جنگ تحميلي عراق عليه ايران با هيچ يك از جنگ هاي پيشين قابل قياس نيست، چون ما به طور ناخواسته درگير جنگ شديم و ماهيت دفاعي ايران در اين رويداد براي همه ملموس است.
وي دفاع از ميهن و شرافت ملي را وظيفه تمام قشرهاي جامعه دانست و گفت: شاعران نيز از اين قاعده كلي مستثني نيستند و بايد به شيوه خود به همراهي كشور بشتابند و طبيعي است كه ابزار آن ها در اين ميدان كلمه و كلام است و بايد شعر خود را در خدمت اهداف بلند ملي قرار دهند.
وي اضافه كرد: البته اين مهم كاري زمان مند نيست و حتي در دوران پس از جنگ هم بايد استمرار پيدا كند؛ كما اينكه همين طور هم شده است. اما بايد توجه داشت كه سرودن از جنگ حق انحصاري برخي شاعران كه به طور مستقيم در جبهه ها حضور داشته اند نيست و همه شاعران جوان مي توانند به اين عرصه پا بگذارند.
وي برگزاري كنگره سراسري شعر دفاع مقدس را اقدامي ارزشمند در جهت حفظ آرمان هاي انقلاب و دفاع مقدس عنوان كرد و خواستار توجه بيشتر نهادهاي فرهنگي به شاعران پيشكسوت شد.
سراينده «سرودي ديگر» همچنين متذكر شد: شعر از جمله هنرهايي بود كه پيش از هر هنر ديگري وارد ميدان دفاع مقدس شد و اديبان بزرگ و شاعران توانمند هنر خودشان را وقف اين عرصه ملي و آييني كردند.
سبزواري از استاد شهريار و مهرداد اوستا به عنوان پيشتازان اين عرصه ياد كرد و گفت: شاعران جواني كه تازه پا به عرصه مي گذارند بايد ضمن احترام به اين بزرگان در جهت عمق بخشيدن به شعر دفاع مقدس تلاش كنند.

 



موسي بيدج: شعر دفاع مقدس قابليت جهاني شدن را دارد

موسي بيدج با تاكيد بر اهميت معرفي شعر دفاع مقدس به جهانيان عنوان كرد: من به دور از هرگونه تعارف و اغراق اعلام مي كنم كه اين شعر قابليت جهاني شدن را دارد و بايد بر روي ترجمه آن به زبان هاي ديگر سرمايه گذاري كنيم.
بيدج -شاعر و مترجم ادبيات عرب- در گفت وگو با ستاد خبري نوزدهمين كنگره سراسري شعر دفاع مقدس از اين رخداد به عنوان اقدامي شايسته و در جهت تكريم و بزرگداشت مفاهيم ملي و مذهبي ياد كرد و متذكر شد: بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس كه متولي اصلي اين حركت فرهنگي است در اين سال ها توانسته توجه قشر وسيعي از شاعران را به مساله دفاع مقدس جلب كند.
وي ادامه داد: به گمان من مسؤولان فرهنگي و در رأس آن برنامه ريزان بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس بايد به مسأله برگردان و معرفي ادبيات دفاع مقدس به زبان هاي ديگر دنيا توجه كنند و براي آن برنامه ريزي داشته باشند.
بيدج خاطرنشان كرد: من با توجه به شناختي كه از كشورهاي عربي نظير سوريه، لبنان و... دارم؛ با جرات مي گويم كه آنها تشنه دانستن درباره ادبيات جديد ما هستند؛ اما تاكنون اقدام موثري در اين زمينه صورت نگرفته است و اميدوارم كه به زودي اين خلأ جدي فرهنگي مرتفع شود.
وي گفت: متاسفانه وضعيت ترجمه در كشور ما مطلوب نيست و فرآيند ترجمه آثار فارسي به زبان هاي ديگر و همچنين برگردان متون ادبي ديگر زبان ها به فارسي معيوب است و بايد ساماندهي شود.
وي اضافه كرد: مشتركات فرهنگي ميان ايران و كشورهاي عرب زبان بسيار بيشتر از كشورهاي اروپايي است، اما به اندازه اي كه در كشور ما به ادبيات غرب توجه نشان داده مي شود، به ادبيات عرب بهاء نمي دهيم و حتي چهره هاي سرشناس و جهاني ادبيات عرب را هم در كشورمان معرفي نكرده ايم.
وي با اشاره به تاثيرپذيري دو ادبيات غني فارسي و عربي از يكديگر عنوان كرد: تا همين گذشته نزديك اين قبيل مراودات ميان ما و اعراب وجود داشت و از جهات متعددي با هم تعامل فرهنگي داشتيم، اما از مشروطه به اين طرف توجه ما بيشتر معطوف به ادبيات غرب شد.
وي ادامه داد: در حال حاضر ما هيچ گونه شناختي از آثار ادبي كشورهاي همسايه خود نظير پاكستان و عراق نداريم و في المثل نمي دانيم كه در ادبيات چين يا كره چه تحولاتي روي داده است و اين به طور قطع يك نقطه ضعف بزرگ براي ما تلقي مي شود.

 



دبيركل بنياد فردوسي خبر داد
ثبت شاهنامه؛ بلندترين منظومه حماسي فارسي در كتاب گينس

دبيركل بنياد فردوسي گفت: شاهنامه بلندترين منظومه حماسي گيتي به پيشنهاد آكادمي علوم اتريش در كتاب ركوردهاي جهاني گينس (GUINNESS) ثبت مي شود.
ياسر موحدفر دبيركل بنياد فردوسي در گفت و گو با فارس درباره برنامه هاي اين بنياد گفت: انيميشني با عنوان «طبيعت در شاهنامه» براي يكي از جشنواره هاي زمستاني محيط زيست اروپا با نام اكو اكو آماده شده است، البته اين جشنواره در اسفندماه (از سوم تا هفتم مارس2011) برگزار مي شود.
موحدفر در مورد برنامه هاي اين بنياد چنين گفت: تلاش داريم هم در عرصه فرهنگي و هم هنري جشنواره هايي را برپا كنيم، و در اين مسير «نشست هاي تخصصي شاهنامه پژوهي» با حضور فردوسي شناسان و برخوانان شاهنامه در سراي اهل قلم گشايش يافته است؛ از آن جمله، روز يكشنبه 21 آذر نيز از ساعت 17 تا 19 با حضور شروين وكيلي، فهيمه باروتچي به عنوان نقال و شاهنامه خوان نشست «آيين شهرياري و سياست در شاهنامه» برگزار مي شود.
وي با اشاره به نشست هفته گذشته اين بنياد در سراي اهل قلم عنوان كرد: خطيبي، مرجان فولادوند، عزيزالله جويني، ضياء الدين هاجري «نگاهي نوين به داستان هاي شاهنامه» را در هفته گذشته بررسي كردند.
دبيركل بنياد فردوسي در ادامه با تاكيد بر روند افزايش برنامه هاي بنياد فردوسي اشاره كرد و با اعلام اين خبر كه اين بنياد در حال تدارك و ساخت يك فيلم سينمايي با موضوع شاهنامه است، اظهار داشت: بنياد فردوسي همواره بر حمايت از آثار هنري تاكيد دارد، از آن جمله مي توان به ساخت يك فيلم سينمايي با موضوع شاهنامه اشاره كرد.

 



حسين(ع) عاشورا و شعر فارسي

علي خوشه چرخ آراني
قيام حسين(ع) عاشقانه است با عشقي كه ريشه در آسمان ها دارد و ملكوتيان و سماويان مي دانند حسين(ع) چه كرد؟ واقعه عظيم و رفيع عاشورا الگو و مقدمه اي براي قيام همه ستمكاران جهان در همه مكان ها و براي همه نسل ها در همه عصرها شد و عجب نيست كه اين رويداد عظيم به حماسه اي عظيم مبدل شود و سرآغاز رستاخيز عظيمي در ادب عربي و فارسي گردد. نام دلرباي حسين(ع) شعار انقلاب بر تمامي ظالمان و ستمكاران شد و شاعران عرب از جمله فرزدق، كميت اسدي، دعبل خزاعي، سيدحميري، ابوفراس حمراني، مصعب بن زبير و ... پس از آن در قرون چهارم تا ششم مرثيه سراياني هم چون صاحب بن عباد، ابوالقاسم زاهي، ابن هاني اندلسي، سيدرضي، سيدمرتضي، خطيب خوارزمي و... و در قرون هفتم تا نهم همانند ابن ابي الحديد معتزلي، كمال الدين شافعي، حسن بن راشد حلي و در قرون دهم تا سيزدهم هجري صدها شاعر ظهور و در قالب الفاظ و دري ناب آثار ماندگارو جاودان و ارزش مندي را با تأسي از اين نام و قيام در تاريخ ادبيات عرب براي هميشه به يادگار نهند كه مقال و مجال ديگري مي طلبد؛ اما آن چه در اين مقال و مجال كوتاه ذكر مي گردد و تلاش شاعران فارسي زبان است كه كوشيده اند قلم خويش را از سرسبزي چمن خون رنگ كربلا عاريه گيرند تا امتي بيدار و سلحشور و مبارزعليه ظالمين و ستم گران بسازند و پيام هاي ارزشمند اين انقلاب قيام و خون فشاني هاي بزرگ را به گوش جهانيان برسانند و لذا قالب مرثيه كه شعرهاي همراه با نوحه و ياد انسان هاي رحيل و كوچ كرده و ذكر محاسن و محامدان و اظهار تاسف از مرگ است در ادبيات فارسي جايگاهي ويژه يافت.
نگاهي به تاريخچه گرايش شعر فارسي به مدح و رثاي خاندان اهل بيت پيامبر نشان مي دهد كه گرايش به مدح و رثاي خاندان پيامبر از قرن چهارم هجري آغاز شد و اگر چه گروهي فردوسي را نخستين شاعر شيعه مذهب ايران مي دانند اما تصور مي شود كه قديمي ترين مراثي را در سوگ شهيدان كربلا كسايي مروزي شاعر قرن چهارم سروده است. كسايي با بيان مناعت خاندان پيامبر و سرودن مراثي براي شهداي اين خاندان كه همواره مورد ستم و آزار بني اميه و بني عباس بودند همدردي مردم ايران را با آن خاندان بازگفته است و بي جهت نيست كه كسايي را پرچمدار شيعه در قرن چهارم و سرآغاز رويش و خيزش شعر فارسي دانسته اند. قصيده مسمط او كهن ترين سوگ نامه كربلاست و از اين رو وي را نيز مي توان پيشقراول همه شعراي شيعه مذهب زبان فارسي دانست كه در سوگ حسين بن علي(ع) سروده است.
ورود حماسه كربلا به عرصه شعر و ادب، راز ماندگاري آن قيام بي بديل است چرا كه قالب موثر و قالب نافذ شعر و قالب مرثيه ميان دل ها و خون ها از يك سو و حادثه عظيم عاشورا از سوي ديگر پيوند زده و عواطف و احساسات علاقه مندان را به آن حادثه وصل كرده است. ادبيات عاشورايي غني ترين ذخيره فكري و احساسي شيعي است و رابطه متقابل ميان شعر فارسي وعاشورا امري واضح و مبرهن است و هر دو به ماندگاري و جاودانگي ديگري كمك كرده اند به گونه اي كه مي توان گفت يكي از رموز جاودانگي و دوام ادبيات فارسي را در اين رويداد و همچنين عامل ماندگاري حماسه عظيم عاشورا را بايد در شعر شاعران فارسي زبان يافت و چه بسيارند شاعراني كه ماندگاري و شهرت خويش را مديون سرودن شعر درباره عاشورا و بيان مظلوميت خامس آل عبا هستند كه محتشم كاشاني و فدايي مازندراني و صباحي بيدگلي از آن ها هستند.
در اواخر قرن چهارم حكيم ناصرخسرو قبادياني عمق حسرت و اندوه خود را از فاجعه وااسفاي كربلا اين سان بيان مي دارد كه:
دفتر پيش آر و بخوان حال آنك
شهره از او شد به جهان كربلاش
تشنه شد و كشته و نگرفت دست
حرمت و فضل و شرف مصطفاش
در قرون ششم تا هشتم شعله هاي تابناك مرثيه هاي مذهبي را مي توان مشاهده كرد به طوري كه قديمي ترين مرثيه را در سوگ شهيدان كربلا در قرن ششم قوامي رازي اين گونه سروده است.
روز دهم زماه محرم به كربلا
ظلمي صريح رفت بر اولاد مصطفي
هرگز مباد چو عاشور در جهان
كان روز بود قتل شهيدان به كربلا
آن تشنگان آل محمد اسيروار
بر دشت كربلا به بلا گشته مبتلا
فرزند مصطفي و جگرگوشه رسول
سر بر سرسنان و بدن بر سر ملا
سنايي غزنوي ديگر شاعر و حكيم نامدار ايراني در قرن ششم هجري است كه در مثنوي طويلي عشق و ارادت خود را به خاندان نبوي خاصه سيدالشهدا چنين بيان نموده است.
پسر مصطفي اميرحسين
كه چنوني نبود در كونين
كربلا چون مقام و منزل ساخت
ناگه آل زياد بر وي تاخت
راه آب فرات بربستند
دل او زآن عنا و غم خستند
سيف فرغاني نيز از جمله قديمي ترين سخن وران است كه خلق را به اقامه تعزيت كشته كربلا و فرزند رسول و گريه و زاري فراخوانده است.
اي قوم در اين عزا بگرييد
بر كشته كربلا بگرييد
فرزند رسول را بكشتند
از بهر خداي را بگرييد
قرن نهم دوره شكفتن و تولد شعر مذهبي و اشعار عاشورايي است. در اين دوره شعر فارسي از جهت كميت و تا اندازه اي كيفيت تعالي و رشد يافت كه از شاعران برجسته اين قرن سلمان ساوجي است كه در ذكر حادثه كربلا سروده است.
خواهشت آب است و ما آوريم اينك به چشم
خاكسار آن كس كه با دريا به آبش ماجراست
خدمتي لايق نمي آيد زما بهر نثار
خرده اي آورده ايم و آن درّ منظوم ثناست
يا اباعبداله از لطف تو حاجات همه
چون روا شد گر بر آيد حاجت من هم رواست
ابن حسام خوسفي از ديگر شاعران اين دوره است كه ديوان قصايد او دربردارنده مدايح امامان شيعي و به ويژه امام علي(ع) و امام حسين(ع) است.
دلم شكسته و مجروح و مبتلاي حسين
طواف كور شبي گردبلاي حسين
ز حلق تشنه او رسته لاله سيراب
ز خون كه موج زد از جانب قضاي حسين
ظهور صفويان و به رسميت شناختن مذهب تشيع و جايگزين شدن مرثيه و مدح و منقبت اولياي دين و ذكر كرامات ائمه اطهار و مصيبت شهداي كربلا به جاي غزل و مديحه باعث شد كه شاعران باب تازه اي را در اين نوع شعر بگشايند كه تركيب بند سوزناك و غم نامه محتشم كاشاني در شرح واقعه كربلا مصداق اين جريان است.
باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز اين چه رستخيز عظيم است كز زمين
بي نفخ صور خواسته در عرش اعظم است
گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست
اين رستخيز عام كه نامش محرم است.
پس از محتشم تا روزگار ما شعراي بسياري همانند صباحي بيدگلي، صبا، و صاف بيدگلي وقاآني و ساير شعراي شيعي مذهب اشعاري زيبا و دل نشين در رثاي سالار شهيدان كربلا و ياران او سروده اند.
قاآني مرثيه اي از نوع بسيار عالي و در رثاي حسين بن علي سروده است كه با اين مطلع شروع مي شود.
بارد چه؟ خون، ز؟ ديده چه سان؟ روز و شب، چرا؟
از غم، كدام غم؟ غم سلطان كربلا
نامش كه بد؟ حسين، زنژاد كه؟ از علي(ع)
مامش كه بود؟ فاطمه، جدش كه بود؟ مصطفي
چون شد؟ شهيد شد، به كجا؟ به دشت ماريه
كي؟ عاشر محرم، پنهان؟ نه برملا
شب كشته شد؟ نه روز، چه هنگام؟ وقت ظهر
شد از گلو بريده سرش؟ ني ني از قفا
سيراب كشته شد؟ نه، كس آبش نداد؟ داد
كه؟ شمر، از چه چشمه؟ ز سر چشمه ي فنا
مظلوم شد شهيد؟ بلي، جرم داشت؟نه
كارش چه بد؟ هدايت، يارش كه بود؟ خدا
قابل ذكر است كه يغماي جندقي نيز كه از شاعران برجسته معاصر در مراثي اهل بيت است مبتكر سبكي در اين مقوله گرديد كه به نام «نوحه خواني و سينه زني» مشهور گرديد و خود نخستين گوينده اي است كه قطعاتي در اين زمينه سرود
سال و ماه و شب و روز از تونيم شاد فلك
از تو فرياد فلك
خاك اولاد پيامبر همه بر باد فلك
از تو فرياد فلك
در پايان بايد گفت كه همزمان با خيزش عاشوراي مردم حسيني ايران بر عليه ظلم و استكبار شاعران معاصر نيز با الهام گيري از اين قيام عظيم اشعاري زياد در ياد كرد مرثيه كربلا سروده اند كه به جهت پرهيز از اطاله كلام از آن پرهيز مي گردد.

 



حسين(ع)دردانه آفرينش

عباسعلي كامرانيان
ما فراوان آفريديم مرد و زن
جن و انس صاحب روح و بدن
هر يكي نام آور بزم بلا
ليك هست «دردانه»اي در كربلا
كربلا را ما پريشان كرده ايم
علقمه را مست و حيران كرده ايم
ما كشيديم اينچنين طرحي عظيم
تا ملائك مات گردند و فهيم!
شط خون طوفان تيغ و بحر غم
محشري برپا شده در اين حرم!
اين طرف آزاده مردان غيور
خالصان و مخلصان غرق نور
سرخوشان بادي سرخ ولا
راهيان بزم مخصوص خدا
آن طرف اصحاب جهل و خشم و كين
ياوران خام شيطان لعين
چون «حسين(ع)» آمد به ميدان نبرد
عشق از ناي حقيقت ناله زد!
بزم عشق و خون بپا شد ناگهان
محو اعجاز حسينند قدسيان!
اينك او «خون خدا»ي اكبر است
قدسيان را پيشوا و رهبر است(1)

 



آبروي مشك ها

محمد حسين مهدويان
مي رود آيينه دار ماه سوي مشك ها
بوسه بر دستان پاكش آرزوي مشك ها
مي رود مردي به سوي موج هاي بي قرار
با لبان خشك مانند گلوي مشك ها
آب ها مشتاق يك دم لمس لب هايش ولي
او خجالت مي كشد شايد ز روي مشك ها
خيمه ها چشم انتظار آب اما صف كشيد
لشگري از تيغ و نيزه روبروي مشك ها
ماجراي كوفه و محراب آن تكرار شد
در كنار علقمه بعد از وضوي مشك ها
بر زمين افتاد ناگه ماهتاب كربلا
بر زمين مي ريخت وقتي آبروي مشك ها
دست هايش شد جدا از پيكرش اما هنوز
بوسه بر دستان پاكش آرزوي مشك ها

 



اميره زينب (س)

حسين منزوي
بعد از حسين اي كاروانش را تو رهبر
وان كشتي غرق تلاطم را تو لنگر
اي پدر را زيب و زينت از صفايت
وي زينت دنياي هستي از وفايت
تنها نه مير مومنان را نور عيني
بنت الاميري زينبا، اخت الحسيني!
اي دستگير كودكان بي پدر، تو
وي غمگسار مادران بي پسر، تو
اين بارها آن قامت رعنا خميده
وز پاي طفلان خارها بيرون كشيده
اي سايه هايش از نيزه افتاده به سرتو
در زير نيزه با برادر همسفر، تو
رفتيد با هم تا به شام غم رسيديد
رفتيد و تا ويرانه ماتم رسيديد
وقتي كه بار كاروان افتاد، شب بود
جام شفق از خون و ظلمت لب به لب بود
انگار مي گوييد چشمان زمان هم
چشم زمين تر بود و چشم آسمان هم
چون دودمان مصطفي(ص) كردند غارت
بستند طفلان را به زنجير اسارت
گفتند: اينك! اينكا! پايان نهضت
پايان طوفان هاي درياي ولايت
كنديم شيرازه كتاب مرتضا را
در گل گرفتيم آفتاب مصطفي را»
غافل كه زينب مانده است و مي خروشد
مانده است تا چون شير غراني بجوشد
آن جا در آن مخروبه كز عالم جدا بود
يك زن، امير كاروان كربلا بود
زن نه كه او مرد آفرين روزگار است
زن نه كه «بنت الجلال»، «اخت الوقار» است
نام خدا بنفش جبينت بود، زينب!
دست خدا در آستينت بود، زينب!
گر زاده مرجانه را رسوا نمي خواست
ايزد زبانت را چنان گويا نمي خواست
ايراد اگر آن خطبه غرا نمي شد
آن دوده اهريمني رسوا نمي شد
از خطبه ات ظلم يزيدي ريشه كن شد
فريادهايت كفر را انديشه كن شد.
اين ماجرا دنباله آن ماجرا بود
شام انتهايش ابتداي كربلا بود

 



عنصر انديشه ؛ بر رواق شعر وطن!

فرامرز محمّدي پور لنگرودي
يك
شاعر يعني ذهني جستجو گر تا تجلّي انديشه اش در شعر نشان دهد به مانايي فكر مي كند و در همجواري با عاطفه و خيال پا را فراتر مي نهد تا صاحب انديشه اي چون جوهر روشن خلاقيت شود و در عرصه ي نقد ادبي معاصر به اين روزنه كمتر پرداخته شد و سردر گمي شعر همين بس كه نتواند هنرمندي شاعر را پيش رو گذارد و « انديشه » از عناصر معنوي شعر است كه با تلفيق حضور شاعرانه خط هاي پيام را « نسخ » مي نويسد تا « نستعليق » نشود زيرا شكستگي انديشه را تداعي مي كند و اين شاهد مثال ها دليلي روشن تر:
گرت هواست به هر نيك و بد ، بسر بردن
دلي چو آينه بايد به دست آوردن - « فياض لاهيجي »
انديشه: بايد دلي چون آينه صاف و زلال داشت
نشان ماه و مهر آسمان ، درياي ابهام است
كه كس رازي از اين اسرار پنهاني نمي داند - « شهدي لنگرودي »
انديشه : از اسرار خلقت كسي بدرستي آگاه نيست.
و امّا : استاد بهمن صالحي از شاعران توانا و سرآمد معاصر در مجموعه » خنجر و گل سرخ- نشر فصل پنجم- » ؛ دفتري در راستاي ادبيات پايداري كه « انديشه » را دوست تر مي دارد و نشان داد از « افق سياه تر-1345» تا « باغ كاغذي - 1387 » - صالحي - به ماندگاري مي انديشد ، صاحب انديشه است و عميق تر مي سرايد تا « خودش » باشد ؛ شاعري با تفكري زلال ، زباني صميمي و از همه مهم تر داراي آرمان هاي ميهني ( وطني ) مذهبي و عرفاني چونان آرماني اثر گذار و به دور از لحظه هاي گذرا و مقطعي!
دو
« شهيد » به عنوان يك كلمه ي واحد در اشعار صالحي حضوري انديشمند دارد و« فكري » را به تصويرمي نشيند با خط هايي چون : سرفرازي ، ايثار ، وطن ، حق طلبي ، عاشورا و..
& عاشورا
زان شد نصيب فيض شهادت مرا كه بود
عشق حسين ( ع ) همسفر كربلاي من
شعر نامه اي از بهشت - ص 82
... و پرندگان واژه هاي من / كه جسد كوچك تو را / - شهيدك نازنين ! / دوباره ي اصغر ! - / بر تابوتي از دستان مادر/ تا ابديت / تشييع مي كنند
شعر دوباره اصغر - ص 20
در جنگ چو با حضم بد آهنگ شديم / وارسته ز قيد و سازش و ننگ شديم / بي واهمه از شكست و بي ترس ز مرگ / » ما مثل حسين وارد جنگ شديم »
شعر جوانه هاي جنگ - ص 11
انديشه : شعر پايداري ، شعر دفاع مقدس يعني تلفيقي روشن و مؤ منانه با لحظه هاي ماندگار عاشورايي
& وطن
سلام ما به شهيدان خاك خوب وطن
به گورهاي غريبانه در جنوب وطن
....
سلام ما به تو اي ميهن مقدس نور
سلام ما به تو اي زادگاه شعر و شعور
شعر سلام نامه - ص 42
اي دل بنگر جنوب ميهن را / هنگامه ي تازيان ريمن را / آن شنعت روبهان صحرايي / در بيشه ي شيرهاي موطن را
شعر جنوب خونين - ص 58
ايران ديار مردم آزاد و جنگجوست
ايران از دفاع وطن بر كنار نيست
شعر حجم جنايت - ص 64
انديشه : وطن يعني سرزميني كه هميشه مقدس است.
& ايثار
ز رزمتان شده دشمن ز خاك ميهن دور
درود ما به شما اي سپاهيان غيور
هزار تهنيت اي عاشقان راه حسين ( ع )
كه تنگ ، عرصه به دشمن نموده ايد چو گور
شعر نماز شكر گزاريم - ص 73
بنگر ، بنگر به صحنه ناورد / مردان غيور و شير اوژن را / با شور حماسه آفريني ها /بس سينه به رنگ خون مزين را
شعر جنوب خونين - ص 60
اي به آغوش صحنه هاي نبرد / دست امداد غيب ياورتان / لاله هاي كوچك سرود مرا / چه قياسي به زخم پيكرتان
شعر با رزمندگان - ص 35
سرباز تو نخل وادي ايماني
هم عهد تفنگ و همدم قرآني
با قامت سرخ فام تاريخي خويش
مقياس فرازمندي ايراني
شعر جوانه هاي جنگ - ص 9
انديشه : رزمندگان با ايثار ، جوانمردي و از جان گذشتگي نشان دادند سرشار از حماسه ي حسيني بودند
سه
« صالحي » در آغاز مجموعه » خنجر و گل سرخ » با عنوان » سخن شاعر » و خطاب به هموطن! اينگونه نوشت:با اميد به اينكه به عنوان يك حضور عاشقانه در جبهه ي فرهنگي اين جهاد ملي و ديني مورد رضاي حق قرار گيرد.
شاعر در فراسوي نگاهش به پنجره احساس ؛ آرزومند رضايت پروردگار است و اينكه تبيين » ادبيات پايداري » روز به روز حضور فرهنگي عاشقانه و صميمانه را مي طلبد آن هم با ياري و همت دلسوختگان عرصه ي دفاع مقدس !
« بهمن صالحي » همراه با خنجر و گل سرخ ؛ جنگ را اينگونه مي آرايد:
كشتار مردمان مسلمان و بي گناه
حجم جنايتي است كه در روزگار نيست
بنگر چه مايه دشمنيت هست با بشر
كز قتل صد هزارت از اين خلق عار نيست
شعر حجم جنايت - ص 63
افكندن بمب هاي ويرانگر / ويراني شهر و كوي و برزن را
تا راندن خلقي از ديار خود / فرسودن مرد و كشتن زن را
بازيدن پنجه هاي جسارت ها / بس دختركان پاكدامن را
شعر جنوب خونين - ص 59
باري از فرط صدمت صدام / هر چه آباد و سبزش ، ويران بود
هيچ كافر نكرد با كافر / آنچه مقدور اين مسلمان بود
راست گويم بدين قساوت و عذر / بالله انسان نبود ، حيوان بود
شعر رنجنامه آبادان - ص 50
همه كارم به عمر دلتنگي ست
همه حرفم ز جنگ بيزاري
غافل از اينكه در مقام جهاد
نيست اين رسم مردي و ياري
شعر با رزمندگان - ص 34
انديشه : جنگ چيز خوبي نيست ، خرابي پشت خرابي ، امّا جنگ ما نمونه اي از جهاد معاصر بود جهادي سرشار از ماندگاري و جاودانه شدن ها و با عطر خوش « يا حسين ها ...»
چهار
انديشه در اشعار حماسي و ميهني و ديني « خنجر و گل سرخ » حضور ملموس عاشورا و انتظار را از جان و دل به تكرار مي نشيند تا راوي شقايق هاي پرپري باشد كه آواي شان بهشتي هست و يادشان جاويد.
خلاقيت انديشمند در شعر يعني همين: خنجر و گل سرخ را به بازخواني و مرور بنشيني با جوهر انديشه اي از اين دست:
1-خنجر و گل سرخ يعني شعري براي شهيدان ؛ مبادا رنگ فراموشي بگيرند.
2- خنجر و گل سرخ يعني شعري با بهاري هاي عاشورا و انتظار
3- خنجر و گل سرخ يعني شعري با عطر و رايحه ي خوش وطن ، وطني مقدس و پاك.
4- خنجر و گل سرخ يعني شعري تا بي قراري مادر شهيد.
5- خنجر و گل سرخ يعني شعري با سلام به روزان آفتابي عشق.
6- خنجر و گل سرخ يعني :
صالحي هنوز با غزل نفس مي كشد / سبك عراقي رد ّپاي روشن و زيبايي دارد / در مقايسه با ساير قالب هاي شعر ، صالحي هنوز همسايه غزل است / شعر ديروز را خوب مي شناسد و در بكار گيري واژه هاي ديروزي و تلفيق با نو آوري ها توانايي خاصي دارد / اداي دينش را به ادبيات پايداري مؤ منانه و عاشقانه نشان داده است / در اشعار حماسي خود را از طبيعت رها نمي كند و به جغرافياي بومي توجه دارد.
عنصر انديشه ؛ بر رواق شع« خنجر و گل سرخ » چون آينه مي درخشد و اين جاودانگي را تاريخ معاصر مرز و بوم ايران سرفرازانه در سينه دارد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14