(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 23 دی 1389- شماره 19839

پيش به سوي راديكاليسم

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




پيش به سوي راديكاليسم

حميدرضا اسماعيلي
اگر فرض كنيم كه موسوي هيچگاه مسئوليت اجرايي نداشته و تنها در مقام يك منتقد سياسي و اجتماعي در سال 87 و يكباره ظهور يافته است، بايد گفت آنچه كه گفتمان او را با پرسش هاي جدي مواجه مي ساخت و حتي صداقت نقدهاي او را با چالش مواجه مي ساخت، افراط و تفريطي بود كه وي درباره دولت هاي هفتم و نهم به كار مي برد. حتي اگر نقدهاي موسوي درست باشد، اما مسئله برخورد يك بام و دو هواي او بود كه از يك سو هيچ نكته مثبت درخوري در دولت نهم نمي ديد اما از سوي ديگر خاتمي را تاحد اسطوره شدن به برمي كشيد. جالب تر اين كه به صورت نخ نما سياست هاي موفق دولت نهم در موضوع انرژي هسته اي را به دولت خاتمي نسبت مي داد. در واقع همين نكات تاريك و مبهم بود كه در مجموع مانع از آن شد تا گفتمان موسوي در انتخابات دهم در اكثريت جامعه نفوذ كند. اگر نقدهايي كه موسوي بر دولت نهم وارد مي كرد، كه در سطور پيشين مشاهده كرديم، درست هم باشد آن نقدها به طريق اولي و تقدم زماني به دولت هفتم وارد بود. دنيوي كردن، اصولاً ايدئولوژي اصلاحات بود و ايدئولوگ هاي آن كه در دوران اصلاحات گاه از قدرت اجرايي نيز برخوردار بودند به اين منش خود افتخار مي كردند. گذشته از مطالبي كه در فصل نخست ذكر شد در دوران اصلاحات و در ميان اصلاح طلبان بود كه گفتمان انقلاب و امام خميني به طور عامدانه و ايدئولوژيك به مبارزه فراخوانده مي شد. همان گفتماني كه موسوي داعيه دار احياي آن بود. در دوران اصلاحات، اكبر گنجي كه بعدها به حمايت از موسوي و راديكاليسم سبز پرداخت، اظهار كرد كه ما تلاش مي كنيم خميني را به گونه اي تفسير كنيم كه مخالف با دمكراسي نباشد. خميني ديگر وجود ندارد. آنچه وجود دارد فقط برداشت هاي ما از سخنان اوست. اما او به هر حال يك روزي در موزه خواهد رفت و هيچ كس نمي تواند جلوگيري كند. اين يك تكامل تاريخي است.142
در همين دوران، برخلاف شعار مقاومت در برابر سلطه قدرت هاي استعماري كه موسوي مدافع آن بود، عطاءالله مهاجراني، وزير ارشاد وقت، از وحشيانه بودن شعار مرگ بر آمريكا سخن مي گفت. او معتقد بود سر دادن شعار مرگ و آتش كشيدن پرچم آمريكا، اعمالي زشت و وحشيانه است.143 عبدالكريم سروش، كه بعدها به راديكاليسم سبز پيوست و تلاش كرد خود را از رهبران آن معرفي كند، فرهنگ شهادت را كه موسوي بر آن تأكيد داشت فرهنگي خشونت آفرين معرفي كرد. زيرا به اعتقاد او اگر كشته شدن آسان شود، كشتن هم آسان مي شود.144 محمد قوچاني نيز هيأت هاي مذهبي را منشأ خشونت دانست.145 در همين راستا مهاجراني نيز غيرت ديني را ويران كننده انديشه و فرهنگ و تمدن تبليغ كرد.146 در اين دوران اصغرزاده مدعي مي شود عليه خدا هم مي توان تظاهرات كرد. زيرا اگر مجوز راهپيمايي به هر گروه بر اساس قانون داده شود اشكال ندارد، حتي عليه خدا.147
در اينجا سخن اين نيست كه آيا انديشه هاي موسوي صادقند يا كاذب؛ سخن آن است كه چرا ترازوي عدل او درست عمل نمي كند و معيارهاي دوگانه را براي سنجش امور به كار مي برد. حتي اگر معيارها، ارزش ها و باورهاي موسوي درست نيز باشند، وي بايد با همان ملاك ها دولت هاي پس از انقلاب را بسنجد، نه آن كه به دليل مصلحت هاي سياسي در توصيف دولت احمدي نژاد تا به درجه سياهي برسد و در توصيف دولت خاتمي تا اوج سفيدي پيش برود و حتي تأسف بخورد كه چرا «مخالفان» خاتمي منزلت اين «ذخيره اسلام و انقلاب» را درك نكرده اند و به وجود او «افتخار» نكرده اند. نكته جالب اينجاست كه احمدي نژاد دقيقاً با همين انتقادهايي كه موسوي به او كرد، در سال 84 به نقد دولت هاي پيشين پرداخت و توانست آراي اكثريت را به سوي خود جلب كند. به عبارت ديگر، احمدي نژاد نه تنها مولد آن اشكالات و معايب نبود بلكه در پي اصلاح آنان توانست به قدرت دست يابد و به اين طريق بسياري از نقدهايي كه موسوي به دولت نهم وارد مي سازد، ميراث بر جاي مانده از ادوار گذشته و دولت هاي پيشين و از جمله دولت سه دهه پيش خود موسوي بود كه تا به امروز بازتوليد شده بود. گرچه شايد موسوي نيز خود ميراث بر مشكلاتي از دوران پهلوي بود، اما او اين بار داعيه دار بسياري از انتقادهايي بود كه احمدي نژاد نيز به دليل اعتراض به همان ها توانسته بود تا مقام رياست جمهوري پيش برود.
به هر طريق با استعفاي خاتمي و ماندن موسوي در عرصه، به تدريج بسياري از فعالان جبهه تجديدنظر طلب به ناچار پس از كنار كشيدن خاتمي به موسوي رجوع كردند و از آغاز سال جديد توانستند در تحول و دگرگوني گفتمان وي نقش مهمي را ايفا كنند. از اين پس گفتمان موسوي با مرور زمان و افزايش فشارهاي عصبي مربوط به انتخابات هيجان زده تر، راديكال تر، غيراخلاقي تر، غيرمنطقي تر، ژورناليستي تر و پوپوليستي تر مي شود. يعني موسوي خود به همان دامي كه ديگران را از آن نهي مي كرد افتاده بود. وي در اين ميان با تناقضاتي مواجه شد كه در بخش هاي بعدي به آنها خواهيم پرداخت.
در سال 88 گفتمان موسوي با تغييرات محسوسي مواجه شد و آثار ايدئولوژي تجديدنظرطلبان در آن هويدا شد. موسوي در بازديد برخي نخبگان فرهنگي در نهم نوروز 88 از وضعيت آزادي در دانشگاه ها سخن گفت. او اظهار داشت: «بايد در دانشگاه ها آزادي باشد و با محدود كردن جوانان هيچ مشكلي برطرف نمي شود. فضاهاي بسته در محيط هاي دانشگاهي جواب نمي دهد.»148
موسوي در ديدار با جمعي از روزنامه نگاران سابق جمهوري اسلامي از ايجاد يك رويكرد سوم سخن گفت. وي اين سه رويكرد را چنين توضيح داد كه عده اي تسليم هر نوع تحولي مي شوند و عده اي ديگر تلاش مي كنند سدي نفوذ ناپذير در مقابل سيل تغييرات و دگرگوني ها بسازند و براي توقف آنها تلاش مي كنند، اما در رويكرد سوم تغييرات به رسميت شناخته شده و براي مديريت آنها با استفاده از مزاياي نسبي كشورمان تلاش مي شود. در رويكرد منفعلانه يعني رويكرد اول بايد تسليم هر نوع اتفاقي شد كه در جهان رخ مي دهد، نتيجه اين رويكرد آمريكايي شدن جامعه ما و تسليم در مقابل پروژه هاي «جهاني كردن» و نه «جهاني شدن» است. رويكردي هم كه به دنبال ايجاد سد بزرگ در مقابل سيل تغييرات است، منجر به بسته شدن روزنامه ها و رسانه ها، از بين بردن آزادي ها و قطع كردن نقش مردم در حاكميت ملي و ديني خود خواهد شد. لذا رويكرد سوم يعني قبول تغييرات كه به عنوان واقعيت پيش روي كشور و مديريت آنهاست، تنها راه حل واقعي باقي مانده براي اداره كشور است. در اين رويكرد مي توانيم همه اهداف انقلاب از جمله استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي و استقرار عدالت را حفظ كنيم و از آزادي و باز كردن فضا نمي ترسيم، بلكه در مقابل تغييرات پيش روي جامعه ظرفيت سازي مي كنيم و در اين صورت بي ترديد تغييرات را تبديل به فرصت خواهيم كرد. اسلام آنگاه يك اسلام ناب است كه بتواند با تحولات جهان امروز رو به رو شود و از امتيازات آن استفاده كند و با استفاده از نقاط قوت ديني و ملي در آن تأثير بگذارد. اسلامي كه شرايط زمان را درك نكند، اسلام تحجري و اسلامي كه به منافع مردم پاسخ نمي دهد، طبيعي است جز ابزاري براي عقب ماندگي، استثمار، استحمار و بازهم زنده كردن نفوذ بيگانگان نخواهد بود و چنين اسلامي هرگز نمي تواند در دنيا اثرگذار باشد؛ بلكه به تدريج ما را فرسوده خواهد كرد. موسوي با اشاره به شعار ستاد انتخاباتي خود با عنوان «هر شهروند يك ستاد» گفت: «همه كساني كه دوست دارند در جهت اين تغيير حركت كنند، با ابتكار خود مي توانند بي آنكه منتظر ستاد باشند در گرداگرد خود زمينه اي براي اين تغيير ايجاد كنند.» موسوي در اين نشست از كابينه فراجناحي دولت زمان جنگ به نيكي ياد كرد و از آزادسازي كانال هاي تلويزيون خصوصي و واگذاري مسئوليت نيروي انتظامي به دولت سخن گفت.149
نخستين نشست خبري موسوي درباره انتخابات 88 كه با حضور صدها نفر از خبرنگاران داخلي و خارجي در سالن همايش مؤسسه اطلاعات در دوشنبه هفدهم فروردين برگزار شد، عملاً تمام محورهاي تبليغي موسوي در دو ماه آينده را دربرداشت. در اين نشست چيزي كه بيش از همه جلب توجه كرد حملات شديد موسوي به دولت نهم و تطهير تلويحي دولت هاي گذشته بود كه آن روزها واكنش منفي جامعه را در پي داشت و موسوي را پارادوكسيكال و گفته هايش را نامنصفانه جلوه مي داد. اين موضوع حتي موجب شد موسوي در روزهاي بعد، تبصره هايي را به گفته هاي اين نشست بزند. موسوي در اين نشست خبري گفته بود:
وقتي آقايان هاشمي و خاتمي تشريف آوردند اين نگراني در وجودم نبود كه آيا كسي از جناح راست يا چپ روي كار خواهد آمد. گرچه ممكن بود خودم گرايشي سياسي داشته باشم. اصل را بر اين مي دانستم كه نظام حفظ شود و قواعد رعايت شود به گونه اي كه كشور به جلو رفت. اگر كسي مي آمد و افراط مي كرد، دولت بعدي اين افراط ها را تعديل مي كرد. در جريان انتخابات نهم هم همين شرايط حاكم بود و افراد شايسته اي حضور داشتند و اعتماد به مردم وجود داشت. اما وقتي از هفت ماه پيش از من سئوال مي شد كه شركت مي كنم يا نه، برخلاف دفعات قبل جواب «نه» ندادم. چرا كه آنچه به تدريج در دوره جديد مرا به تصميم گيري وادار كرد اين بود كه احساس كردم اين قواعد در حال بر هم خوردن است و اين انگيزه من براي حضور در اين انتخابات بود و اين مسئله در يك يا دو ماه گذشته در من شكل نگرفته است و از ماهها پيش در اين فكر بودم. يكي از مهم ترين اين دلايل قانون گريزي است. وقتي قانون گريزي نه يك بار، بلكه به دفعات به رويه تبديل شود بايد درباره نظام احساس خطر كنيم. من با انگيزه هاي قانون گريزي كاري ندارم، اما هيچ مسئله و اولويتي بالاتر از رعايت قانون وجود ندارد. دليل ديگر حضورم، بر هم خوردن ساختارها در سيستم تصميم گيري است. بر هم زدن ساختارها امكان تصميم گيريهاي عقلاني را از بين مي برد و امكان تصميم گيري درست در شرايط پيچيده داخلي و جهاني را از ما مي گيرد و ما را به قهقرا مي برد. ... من به كرات مواجه شدم كه ملت ما، كشور ما، جوانان و ايران ما با آمار و اطلاعات متفاوتي مواجهند كه امكان يافتن حقيقت را در اين ميان ندارند. در شرايط مبهم كه امكان گردش اطلاعات درست وجود ندارد، بايد گفت كه در واقع يكي از اساسي ترين حقوق ملت سلب شده است. ... مهم تر از آن نحوه برخورد ما با سرمايه اجتماعي است. اين سرمايه، عزت و كرامت ملت ماست كه بر اساس آن انقلاب پيروز شد. اگر شبهه به وجود بيايد كه به اين عزت نفس با دادن پول، صدقه و گوني سيب زميني لطمه مي زنيم ومردم را تحقير مي كنيم، نمي توانيم اميد داشته باشيم كه عزت نفس ملتمان را براي روزهاي سخت ذخيره كنيم. ... بنده سعي خواهم كرد به آزادي هاي مصرح در قانون اساسي بپردازم و اين را براي بقاي نظام خودمان حياتي مي دانم. در جهت آزادي بيان و عقيده، آزادي مطبوعات و آزادي در نشر كتاب ها در چهارچوب قوانين موجود، اگر چه به آن قانون اعتقاد نداشته باشيم تلاش مي كنيم و اگر بخواهيم تغييري ايجاد كنيم آن را از راه قانوني انجام مي دهيم.150
موسوي در اين نشست خبري در پاسخ به خبرنگار روزنامه اعتماد كه پرسيد «شما نخست وزير دوراني بوديد كه دوران بگير و ببند بود، اگر شما رئيس جمهور شويد با طرح امنيت اجتماعي و طرح هاي مشابه چگونه برخورد مي كنيد؟» گفت: «پروژه امنيت اجتماعي اثرات سوء دارد و تأمين كننده اهداف نظام ما نمي باشد و همه مسائل اجتماعي با تكيه بر مزيت هاي ما در اعتماد به جوانان و زنان بايد تهيه شود و به صورت آمرانه و خشن هر نوع برخوردي كه داشته باشيم، آثار مثبتي نخواهد داشت. بخشي از برخوردها اساساً موضوعيت ندارد و با سوءنيت انجام مي شود و اين به حساب نظام گذاشته مي شود و من اين گشت ها را جمع خواهم كرد.« موسوي همچنين در اين نشست با انكار مرز «خودي و غيرخودي» گفت: «من براي خودم قيد درست نمي كنم و اينگونه نيست كه سريع خط قرمز بكشم و افرادي را به غيرنظام يا خودي و غيرخودي تبديل كنم. من با اصلاح طلبان و اصول گرايان ارتباط قوي دارم و گفتم من اصلاح طلبي هستم كه دائم به اصول رجوع مي كنم و دستم را به ]سوي[ كساني كه قانون، اصول و نظام را قبول دارند، دراز مي كنم. هنوز مي گويم بسيج مدرسه عشق است و در عين حال مي دانم در ميان شعارهاي اصلاح طلبي هم شعارهاي زيبايي هست و به معناي اين نيست كه تأييد آن شعارها اصول را نفي مي كند.»
در اين نشست موسوي بدون آن كه به مطرح شدن مسئله هولوكاست در سياست خارجي واكنش تندي كه بعدها نشان داد، نشان بدهد؛ به طور ضمني و با تفسيري آن را مي پذيرد. وي در اين باره گفت: «بحث هولوكاست، بحث اين كه چه تعداد يهودي بودند، نيست. بحث اين است كه آيا از هولوكاست كه جنايتي اتفاق افتاده، فلسطيني ها چه گناهي دارند و چرا بايد تقاص جنايت نازي ها را پس بدهند. اگر از اين منظر نگاه كنيم خواهيم ديد كه ما مطابق همه هنجارهايي كه بشريت به آنها معتقد است صحبت مي كنيم.»151
از حاشيه هاي اين نشست ملقب شدن موسوي به «دكتر» توسط خبرنگار تهران تايمز بود. اما موسوي كه مدتها در دانشگاه تربيت مدرس عنوان «دكتر» را با خود داشت، در واكنش به اين خبرنگار و در كنايه اي به ماجراي كردان و قانوني كه در اواخر وضع شده بود، مبني بر ممنوعيت مهندس و دكتر ناميدن كساني كه داراي چنين مدركي نيستند، گفت: «من دكتر نيستم. از اين عنوان هاي خطرناك به من ندهيد.»152
موسوي كه در اين نشست مافياي نفتي را خيالي خواند، مدعي شد «پيرامون حضور در انتخابات با كسي مشورت نكردم.» او همچنين افزود: «البته مقام معظم رهبري به من وقت دادند كه خدمت ايشان خواهم رسيد. فكر نمي كنم كار خلافي كرده باشم و بدون شك ايشان از حضور بنده يا هر شخص ديگري ناراحت نمي شوند، بلكه خوشحال خواهند شد.» موسوي درباره ضعف ستاد انتخاباتي اش پيش از آن كه وارد دوره جديد كاري خود شود، گفت: «ستاد ضعيف نيست. روش ما با نوع كار ستادهاي ديگر متفاوت است، ما با پول كار نمي كنيم؛ اساس كار ما بر اين نيست كه با هزينه چند ده ميليارد توماني در صحنه حضور داشته باشيم. فكر مي كنم چاپ و پخش تصاوير بزرگ از كانديدا در سطح شهر مي تواند حداقل در درازمدت ذهنيت بدي در ميان مردم ايجاد كند و البته از نظر زيبايي شناختي هم سالم نيست. اين مسئله مي تواند باعث ايجاد احساس سركوب و دلزدگي ميان مردم شود؛ ضمن اين كه هزينه گزافي هم دارد.»
موسوي درباره پيوستن ستاد خاتمي و به دست گيري امور كه هنوز صورت نگرفته بود نيز گفت: در مورد استفاده از نيروهاي ساير ستادها مثلاً ستاد آقاي خاتمي حق انتخاب آنها باز است، ولي آنچه كه مشخص است در هفته هاي اخير استقبال از ستاد در حال افزايش است و در حد وسيع مشغول فعاليت هستيم و بسياري از اين مباحث كه مطرح مي شود ناشي از اختلاف روش ها در اداره ستاد است. موسوي در پايان اين كنفرانس خبري عنوان كرد كه دولت ها مي روند و خدمات در كشور باقي مي ماند، بحث هاي امروز هم به اين معنا نيست كه ما از خدمات مديران كشور، وزرا، كارمندان و آقاي رئيس جمهور چشم پوشي كرده باشيم. در اين كشور با نيت هاي خوب كارهايي صورت مي گيرد، اما انتخابات است و ما ايراداتي داريم. فكر مي كنيم نگاه به اين ايرادات امكان تجديدنظر درستي را ايجاد كند.153
موسوي در ايام تبليغات ضمن نگارش نامه براي اصناف گوناگون از جمله معلمان و پزشكان بر روي مباحث قوميتي نيز تأكيد داشت.
او همچنين براي جذب اصول گرايان و بخش هاي مذهبي جامعه نيز گفت: «بنده اين جمله را در يك مراسم كه تعدادي از بسيجيان در حال اعزام به جبهه بودند، گفتم. اين بسيجيان دل كنده از هر چيز در حال عزيمت به جبهه ها بودند و بنده نتوانستم با هيچ بيان ديگر احساساتم را در مورد بسيج بيان كنم و اكنون هم هنوز بر آن عقيده هستم. به نظر بنده يك بسيجي كه متعلق به مدرسه عشق است، فراتر از جناح عمل مي كند. اين بسيجي رأي مستقل خود را دارد و مثل رهبر خود، كه فرمودند من يك رأي دارم و كسي آن را نمي داند، رأي مي دهد.
... اگر كسي به قانون اساسي اعتقاد نداشته باشد و نامزد شود، با مردم خدعه كرده است. بنده هم به ولايت فقيه معتقدم و اگر انتخاب شوم براي حل مشكلات مردم حتماً ارتباطي قوي با مقام معظم رهبري ايجاد خواهم كرد.»154
موسوي پس از ديدار با برخي مراجع و علماي ديني در قم در نخستين سفر تبليغي خود در دوشنبه 24 فروردين به شهر ايلام سفر مي كند. وي كه در گذشته از قانون گريزي انتقاد كرده بود، در سخنراني خود در ايلام با هيجان بيشتر ميان «قانون گريزي» و «استبداد» پل مي زند و رئيس جمهور و رقيب انتخاباتي وقت را به طور تلويحي به «استبداد» متهم مي كند. با اين قدم، موسوي دوره جديدي را در گفتمان انتخاباتي خود آغاز مي كند. وي در ايلام مي گويد: «من در صحبت هايم گفته بودم دولت قانون گريز است و هر وقت در كشور ما قانون دور زده شد، شاهد ايجاد استبداد در كشور بوديم. اول انقلاب مردم با وجود عدم حضور پليس در برابر چراغ قرمز
مي ايستادند و احترام به قانون را يك مسئله شرعي مي دانستند. در دهه اول انقلاب اين روحيه باعث رشد انقلاب ما بود.« موسوي در جلسه پرسش و پاسخ در ايلام در پاسخ به خبرنگاري كه به وضعيت برخي حاميان موسوي و گرايش هاي نادرست سياسي آنان اعتراض كرده بود، گفت: «ما بايد وسيع تر از اين حرفها فكر كنيم. معتقدم راجع به برخي احزاب رسمي كشور طوري رفتار مي شود كه انگار آنها اسرائيلي هستند. شما ممكن است در مسجد برويد و فردي را در حزب مخالف ببينيد كه مشغول نماز خواندن است. منتها گرايش فكري او با شما مغاير است. فكر مي كنم آن قدر كه كشور ما از سوي بيگانگان دائماً تهديد مي شود و با مشكلات داخلي بسياري كه داريم، وحدت ملي و احترام به يكديگر به عنوان يك برادر ديني بايد از مهمترين برنامه هاي ما باشد. گرچه كسي كه مخالف نظام، امام، رهبري و قانون است، آن موقع بايد مرزها بين ما و او مشخص شود. من بر خلاف شما نگاه بازي دارم.»155
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
142 . كيهان؛ 24/1/1379.
143 . جبهه، 30/5/1378.
144 . نشاط، 12/3/1378.
145 . عصر آزادگان، 20/1/1379.
146 . آريا، 16/1/1379.
147 . آفتاب امروز، 2/6/1378.
148 . «عيد ديدني مردم و جوانان با ميرحسين موسوي»؛ پايگاه اينترنتي كلمه؛ يكشنبه 9 فروردين 1388؛ كد مطلب 5458.
149 . «اسلامي كه نتواند با تحولات روز روبه رو شود، اسلام ناب نيست»؛ پايگاه اينترنتي كلمه؛ دوشنبه 10 فروردين 1388؛ كد مطلب: 5468.
150 . «براي گردش آزادي اطلاعات و آزادي بيان تلاش مي كنم.«؛ پايگاه اينترنتي كلمه؛ دوشنبه 17 فروردين 1388؛ كد مطلب: 5829.
151 . «در صورت پيروزي گشت هاي ارشاد را جمع آوري مي كنم»؛ پايگاه اينترنتي كلمه؛ دوشنبه 17 فروردين 1388؛ كد مطلب: 5830.
152 . «مهندس موسوي: به من دكتر نگوييد، خطرناك است»؛ پايگاه اينترنتي كلمه؛ دوشنبه 17 فروردين 1388؛ كد مطلب: 5836.
153 . «رابطه تابو نيست، منافع ملي تعيين كننده نوع رابطه با آمريكاست»؛ پايگاه اينترنتي كلمه؛ دوشنبه 17 فروردين 1388؛ كد مطلب: 5387.
154 . «تنوع قومي را يك فرصت بدانيم و نه يك تهديد»؛ پايگاه اينترنتي كلمه؛ پنجشنبه 20 فروردين 1388؛ كد مطلب: 5988.
155 . «قانون گريزي به استبداد ختم مي شود»؛ پايگاه اينترنتي كلمه؛ دوشنبه 24 فروردين 1388؛ كد مطلب: 6209.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14