(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 23 دی 1389- شماره 19839

نقص هاي رتبه بندي IMF
ازبكستان در حلقه ناتو



نقص هاي رتبه بندي IMF

سيدياسر جبرائيلي
محتواي تخصصي آنچه در ادامه مي آيد، شايد در ظاهر مناسب يك «رسانه» نباشد و چنين مسئله اي قاعدتا بايد به تفصيل در يك مجله علمي- پژوهشي مورد بررسي قرار گيرد. اما از آنجا كه موضوع نوشته به طور مكرر در رسانه هاي جمعي مطرح، و بعضا شاخص تحليل هاي سياسي-اقتصادي روز قرار مي گيرد، «توجه عمومي» به مسئله نيز خالي از لطف نيست.
نهادهاي مالي مختلف بين المللي از جمله مشهورترين آنها يعني صندوق بين المللي پول (IMF) و بانك جهاني (WB) همه ساله ليستي را به عنوان رتبه بندي اقتصادي كشورهاي جهان منتشر مي كنند كه تقريبا به عنوان يك معيار عرفي براي شناخت قدرت اقتصادي يك كشور مورد پذيرش قرار گرفته است. تنها شاخصي هم كه مورد استفاده اين دو نهاد قرار مي گيرد، ميزان توليد ناخالص داخلي (GDP) است. بر اين اساس، فرضا ژاپن با 5 هزار ميليارد دلار توليد ناخالص داخلي در رتبه دوم و ايران با 325 ميليارد دلار در رتبه بيست و هفتم جهان قرار مي گيرد (تمامي داده هاي اطلاعاتي مورد استفاده در اين يادداشت متعلق به سايت رسمي آژانس اطلاعات مركزي آمريكا (CIA) است).
شاخص قرارگرفتن توليد ناخالص داخلي در اين رده بندي ها، نشان مي دهد كه از ديد دو نهاد پيش گفته بين المللي، «توانمندي بالفعل اقتصادي» (De facto Economic Power) كشورها و نه «ابزارهاي اقتصادي»شان، معيار تشخيص جايگاه اقتصادي آنها در دنياست. به اين معنا كه مواردي چون قدرت تاثيرگذاري يك كشور بر معادلات اقتصادي جهان يا مانند آن، از جمله ابزارهاي اقتصادي محسوب شده وحاصل آن، بايد در همان توانمندي بالفعل اقتصادي نمود پيدا كند؛ يعني در واقع ميزان «انباشت سرمايه»، ملاك نهايي بوده و اين امر نيز تنها با محاسبه توليد ناخالص داخلي (ارزش مجمع كالاها و خدماتي كه طي يك سال در يك كشور توليد مي شود) دست يافتني است. اين نوع رده بندي اما از پاسخگويي به سوالاتي از اين دست عاجز است: براي نمونه اگر ايتاليا قدرت هفتم جهان است، پس اين همه «رياضت اقتصادي» و جار و جنجال و شورش و بلوا براي چيست؟ آيا فقر و فلاكت به قدري در جهان شايع شده كه هفتمين اقتصاد دنيا بايد «كمربندهايش را محكم ببندد» و رياضت بكشد، يا ماجرا چيز ديگري است؟!
پيش فرضي كه صندوق بين المللي پول و بانك جهاني براي رده بندي اقتصادي كشورها معين كرده اند، يعني معيار قرار دادن توانمندي بالفعل اقتصادي، تا حدي معقول و منطقي است، هرچند شايد برخي دانشمندان، اشكالاتي را به آن وارد مي دانند. اما اشكالي بنيادي و اساسي كه مي توان به نحوه رده بندي كشورها از سوي اين دو نهاد وارد كرد، بي توجهي به دو عنصر مهم «ذخيره ارزي» (FER) و بدهي ملي (ND) در محاسبات است. براي روشن تر شدن ضعف اين نگاه، به مثال ساده زير توجه كنيد؛
فرد A طي يك سال، 2 هزار تومان درآمد حاصل كرده، يك هزار تومان از قبل ذخيره داشته و به هر دليلي 2500 تومان هم بدهي بالا آورده و هم اكنون موجودي واقعي اش، مجموعا 500 تومان است. فردB نيز يك هزار تومان درآمد، 400 تومان ذخيره و 200 تومان بدهي دارد و بنابراين، مجموعا 1200 تومان موجودي واقعي دارد. اما از ديد دو نهاد پيش گفته، جايگاه فرد A در رتبه بندي بالاتر از فرد B است، چرا كه فقط به ميزان «درآمد» افزون تر وي توجه شده است.
براي رفع اين نقص عمده، مي توان يك فرمول جديد با در نظر گرفتن دو مولفه بدهي ملي و ذخيره ارزي طراحي كرد و براي رده بندي واقعي توانمندي بالفعل اقتصادي كشورها آن را مورد استفاده قرار داد. اگر «توانمندي بالفعل اقتصادي» را DEP، توليد ناخالص داخلي را GDP، ذخيره ارزي را FER و بدهي ملي را NP در نظر بگيريم، توانمندي بالفعل اقتصادي يك كشور برابر خواهد بود با مجموع توليد ناخالص داخلي و ذخيره ارزي، منهاي ميزان بدهي ملي؛ يعني:
DEP=GDP+FER-ND
در اين ميان، طبعا اگر توانمندي بالفعل اقتصادي كشوري منفي باشد، نشانه بدهكار بودن آن كشور است.
با اين حساب، رده بندي «توانمندي بالفعل اقتصادي» كشورها كه از سوي صندوق بين المللي پول ارائه شده، كاملا دگرگون مي شود. پيشتر اشاره كرديم كه ژاپن در سال 9200، بيش از 5 هزار ميليارد دلار توليد ناخالص داخلي داشته است، اما اگر به ميزان بدهي اين كشور كه 219 درصد توليد ناخالص ملي آن است (تقريبا دو برابر) توجه كنيم، نظرمان درباره اينكه «ژاپن دومين اقتصاد برتر دنياست» تغيير خواهد كرد.
مي توان يكهزار ميليارد دلار ذخيره ارزي ژاپن را به اين معادله اضافه كرد، اما چون اين كشور 10 برابر مبلغ مذكور بدهكار است، همچنان در رده كشورهاي بدهكار قرار خواهد گرفت. البته عاملي كه تاكنون مانع ورشكستگي ژاپن شده و آن را گرفتار شورش هايي از جنس ناآرامي هاي اروپا نكرده، آن است كه 90 درصد از طلبكاران آن «داخلي» اند. هر چند داخلي بودن طلبكاران نشانه بدهكار نبودن يك كشور نخواهد بود. اين وضعيت اما درباره ديگر كشورهاي بدهكار به هيچ رو صادق نيست.
به ميزان بدهي برخي كشورها نسبت به توليد ناخالص داخلي شان، كه طبق رده بندي صندوق بين المللي پول در ميان 30 كشور برتر دنيا قرار دارند توجه كنيد: آمريكا 39 درصد؛ فرانسه 79 درصد؛ انگليس 68 درصد؛ آلمان 77 درصد؛ ايتاليا 115 درصد؛ يونان 108 درصد؛ پرتغال 57 درصد؛ اتريش 86 درصد و...
حال با در دست داشتن اين منطق و اين محاسبات دقيق، شايد بهتر بتوان وضعيت اروپا و آمريكاي امروز را درك كرد. اينجاست كه مفهوم «بحران اقتصادي» روشن تر، و علت اجراي برنامه هاي «رياضت اقتصادي» چون كاهش حقوق و دستمزد كارمندان و كارگران، كاهش بودجه خدمات عمومي و بهداشتي، كاهش بودجه نظام آموزشي، اخراج و تعديل نيروي كار، افزايش سن بازنشستگي و... با هدف ايجاد توان اقتصادي لازم براي بازپرداخت بدهي ها و نيز جبران كسري بودجه، كه شورش هاي بي سابقه اي را در سراسر اروپا رقم زده، كاملا براي ناظر بيروني ملموس خواهد شد.
براساس محاسبه اي كه راقم اين سطور انجام داده و به يك رده بندي دقيق و معقول دست يافته- كه البته اين امر با مراجعه به اسناد موجود براي هر فردي ممكن است- «توانمندي بالفعل اقتصادي» (DEP) ايران با 532 ميليارد دلار توليد ناخالص داخلي، 100 ميليارد دلار ذخيره ارزي و كمتر از 02 درصد بدهي ملي نسبت به توليد ناخالص داخلي، برابر با رقمي حدود 236 ميليارد دلار است كه كشورمان را در جايگاه هجدهم جهان قرار مي دهد. گفتني است براساس اين محاسبات، كشورهاي آمريكا، چين، روسيه، برزيل، آلمان و كره جنوبي در رتبه هاي اول تا ششم قرار دارند و كشورهايي چون يونان و ايتاليا به مجموعه كشورهاي بدهكار (با DEP منفي) خزيده اند. در حالي كه براساس رده بندي صندوق بين المللي پول، رتبه هاي اول تا ششم عبارتند از: آمريكا، ژاپن، چين، آلمان، فرانسه و انگليس؛ يونان نيز رتبه بيستم و ايتاليا، همانطوريكه پيشتر اشاره شد، رتبه هفتم است. در جدول سمت چپ، 27 اقتصاد برتر دنيا از نظر صندوق بين المللي پول، با استفاده از فرمول DEP مجددا رتبه بندي شده اند.
آنچه گذشت بحثي مبنايي درباره انحراف موجود در رده بندي اقتصادي كشورهاي جهان، و ارائه يك فرمول كامل تر براي انجام اين رتبه بندي بود كه البته مي تواند به عنوان يك «آغازگر» براي بحث هاي جدي در محافل علمي و رسانه اي محسوب شود.

 



ازبكستان در حلقه ناتو

اشاره: ازبكستان پرجمعيت ترين و با ثبات ترين كشور در منطقه آسياي مركزي است و همچنين مقتدرترين قدرت نظامي را در منطقه دارد. موقعيت جغرافيايي ازبكستان كه به ارتقاي جايگاه
ژئو استراتژيك آن كمك فراواني كرده، باعث شده اين كشور تلاش كند تا خود را به عنوان قدرت مسلط در منطقه نشان دهد. از سال 1990 تا كنون كه »اسلام كريم اف« در راس قدرت است، اين كشور به دنبال احراز نقش رهبري در منطقه بوده و با وجود حفظ رابطه با روسيه و چين، پيوندهاي عميق و نزديكي را با آمريكا، اتحاديه اروپا و ناتو برقرار كرده است. ازبكستان بيش از هر كشور ديگري در منطقه آسياي مركزي عامل واگرايي است و بيشتر خود را با كشورهاي غربي و آمريكا هم سو مي داند. اگر چه حوادث انديجان در سال 2005 باعث از هم پاشيدگي روابط گرم و صميمي آمريكا با ازبكستان شد، اما دور جديد همكاري هاي مختلف ميان ازبكستان با آمريكا و ناتو از جمله در زمينه نظامي مدتها است كه به طور جدي آغاز شده است . مقاله حاضر به بررسي پيوندهاي ازبكستان و سازمان پيمان آتلانتيك شمالي مي پردازد.
سرويس خارجي كيهان
از نظر برخي از تحليل گران بين المللي ازبكستان در آسياي مركزي تنها كشوري است كه پتانسيل منحصر به فردي را براي تثبيت نقش خود به عنوان قدرت منطقه اي دارد، به طوري كه نقش اين كشور به عنوان قدرت منطقه اي در آسياي مركزي از روزهاي اوليه اقتدار و فرمانروايي شوروي به رسميت شناخته شده بود. با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي وضعيتي پديد آمد كه ناتو بتواند منطقه امنيتي خود را گسترش دهد و به اين منظور اين سازمان از سه روش ايجاد شوراي همكاري آتلانتيك شمالي،
به اجرا گذاشتن طرح مشاركت براي صلح و نهايتا از طريق
همكاري هاي انفرادي با كشورهاي منطقه بهره برده است. در اين ميان شايد بتوان ازبكستان را در ميان كشورهاي مستقل هم سود فعال ترين كشور دانست كه در سال 1994 رو به تقويت همكاري با ناتو آورده است. ازبكستان از 13 ژوئيه 1994 به برنامه ناتو موسوم به «مشاركت براي صلح» پيوسته و از سال 1996 كمك هايي شامل آموزش كادر نظامي و فناوري برنامه ريزي هاي غير نظامي را از اين سازمان دريافت كرده است.
ديدگاه برخي از دولت هاي آسياي مركزي و از جمله ازبكستان بر اين مبنا استوار است كه با پيوستن به طرح مشاركت براي صلح مي توان به دو هدف عمده كاهش وابستگي نظامي به روسيه و نوسازي امكانات و تجهيزات نظامي و تقويت حاكميت ملي
دست يافت. در اين ميان كشور ازبكستان نيز براي هموار كردن راه خود در همكاري بيشتر با نهاد هاي غربي از جمله ناتو از پيشنهاد مسكو مبني بر انجام اصلاحات در نيروهاي نظامي كشورهاي مستقل هم سود براي ايجاد يك ساختار مشترك نظامي حمايت نكرده و بيشتر براي همكاري با نهاد هاي غربي همچون ناتو مشتاق است. روابط ناتو و ازبكستان در سال 1992 و زماني آغاز شد كه ازبكستان به شوراي همكاري پيمان آتلانتيك شمالي (كه بعدها و در سال 1997 به طرح همكاري در قالب شوراي اورا- آتلانتيك تغير نام داد) پيوست و در سال 1995 و با امضاي برنامه مشاركت براي صلح (pfp) توسط ازبكستان توسعه يافت. در همين سال ازبكستان يك توافق امنيتي را نيز با ناتو امضا كرد . روند صعودي در روابط ناتو و ازبكستان در سال 2002 و با برنامه حمايت ازبكستان از اصلاحات داخلي و نقش اين كشور در فعاليت هاي طرح مشاركت براي صلح ادامه پيدا كرد. اما روند رو به رشد همكاري هاي ازبكستان و ناتو در سال 2005 و به دنبال وقوع حوادث انديجان در كشور ازبكستان تا اندازه زيادي كاهش پيدا كرد.
طبق تصميمات اتخاذ شده در نشست ناتو دراستانبول،
برنامه هاي آن بر مشاركت با كشورهاي دو منطقه مهم و استراتژيك آسياي مركزي و قفقاز تمركز يافت. براي اين منظور يك نماينده ويژه از سوي دبير كل ناتو براي دو منطقه مذكور منصوب شد. اين تدابير با هدف تقويت توان ناتو در ارائه كمك ها و توصيه هاي مورد نياز هر يك از كشورهاي مذكور و همكاري بيشتر در زمينه نهادسازي و اصلاحات دفاعي و مبارزه با تروريسم طراحي شده اند. به طور كلي به استثناي وقفه اي كه در روابط ناتو و ازبكستان در سال 2005 و به دنبال حوادث انديجان رخ داد دو طرف فعالانه همكاري و اتحاد با يكديگر را به مرور زمان ادامه داده اند. از سال 2002 به بعد ازبكستان نقشي كليدي در حمايت از عملكرد نيروهاي ائتلاف در افغانستان ايفا كرده است. ازبكستان اجازه استفاده از قلمرو هوايي كشورش را براي حمل كالاهاي ترانزيتي جهت نيروهاي ناتو و ائتلاف در افغانستان را صادر كرده است. ناتو نيز از پروسه اصلاح نهادي و دموكراتيك سازي در ازبكستان و مخصوصا در زمينه هاي دفاعي و امنيتي حمايت مي كند.
كارشناسان امور بين المللي همواره بر اهميت و در ابتكار عمل ازبكستان در جنگ افغانستان و تثبيت سياست و موقعيت
اجتماعي- اقتصادي در اين كشور و نياز به افزايش تلاش براي جنگ و پيكار عليه تروريسم بين المللي تاكيد كرده اند . اين تحليل گران همچنين بر اين اعتقادند كه ازبكستان مهمترين كشور در منطقه آسياي مركزي است كه مي تواند به اندازه كافي حلال مشكلات افغانستان باشد . ابتكار عمل ازبكستان در ايجاد گروه 6 +3 (كشورهاي همسايه افغانستان، روسيه، آمريكا و ناتو ) و همكاري سازمان ملل متحد مهمترين تلاش براي مكانيزم دهي و سازماندهي پروسه تجديد افغانستان به شمار مي رود. به عقيده اسلام كريم اف، رئيس جمهور ازبكستان استراتژي ناتو در افغانستان نتيجه دلخواه را نداده است و طرح ازبكستان مي تواند باعث حل مشكلات موجود در افغانستان گردد. درك تشديد علاقه مندي ازبكستان در حل مشكلات افغانستان از اين نظر حائز اهميت مي باشد كه اين كشور در سال هاي اخير تمايل چنداني از خود در اين زمينه نشان نداده است.
رابرت سيمونز، نماينده ويژه ناتو در چارچوب سفر خود به ازبكستان تاكيد كرده بود كه گسترش روابط ناتو با ازبكستان در چارچوب
برنامه هاي «بنياد اعتماد» و « دانش براي صلح امنيت » پيگيري
مي شود. سيمونز با ارزيابي سهم كشورهاي عضو ناتو در بازسازي خرابي هاي افغانستان، ازبكستان را همكار كليدي ناتو در منطقه عنوان كرده و اظهار داشته است كه ناتو براي تلاش هاي ازبكستان در تامين امنيت و صلح در افغانستان و كمك به توسعه اقتصادي و اجتماعي در اين كشور ارزش زيادي قائل است. سيمونز همچنين در ديدار خود در مراسم اختتاميه پروژه استفاده از سوخت موشك «ملانس» شركت كرده و عنوان كرد كه همكاري هاي ازبكستان و ناتو در آينده نيز روند رو به رشد خود را ادامه مي دهد. اين پروژه توافقنامه اي در خصوص تامين و تجهيز پروژه استفاده از سوخت موشك ملانس است كه در ماه نوامبر سال 2008 بين ناتو و ازبكستان به امضا رسيده است.
آمريكا و همكاري هاي نظامي با ازبكستان
سابقه حضور آمريكا در منطقه آسياي مركزي، منطقه اي كه حياط خلوت روس ها محسوب مي شود به حوادث 11 سپتامبر 2002 باز مي گردد. اين واقعه بهانه لازم را براي حضور آمريكا يي ها در منطقه آن هم با تائيد روسيه فراهم آورد. هر چند در ميان كشورهاي آسياي مركزي مخالفت چنداني با حضور آمريكا در اين منطقه به چشم
نمي خورد اما ازبكستان پا را از اين فراتر نهاده و در كشور خود اجازه تاسيس پايگاه نظامي به آمريكا يي ها را داده است. از سال 1999 تا كنون كه كميسيون مشترك ازبكستان- آمريكا در تاشكند تشكيل شد و چندين توافقنامه از جمله مبارزه عليه تروريسم و همكاري مشترك بين دو وزارت خانه دفاع دو كشور منعقد شد، ازبكستان همواره به آمريكا به عنوان متحدي اساسي نگريسته است . ازبكستان علاوه بر داشتن بزرگترين نيروي نظامي و بيشترين جمعيت در منطقه آسياي مركزي در منطقه مجاور با كشور افغانستان قرار گرفته است و اين مساله باعث اولويت دار شدن اين كشور براي آمريكا براي كمك نظامي و همكاري هاي گسترده نظامي در منطقه شده است. مجموع كمك هايي كه آمريكا از سال 1992 تا سال 2008 و به طور عمده در امور نظامي به ازبكستان كرده، مقادير قابل توجهي را به خود اختصاص داده است. اين مساله نشانگر عزم جدي آمريكا براي پيوندهاي محكم بين ازبكستان و آمريكا است. در دولت اوباما نيز گفتگوهاي سالانه در سطح مقامات عالي براي بالا بردن همكاري ها و مشاركت بيشتر صورت گرفت و در اين رابطه اولين جلسه مشورت سالانه بين طرفين در اواخر دسامبر 2009 با ديدار هيئت آمريكايي با نمايندگان ازبك به رهبري ولاديمير نوروف، وزير خارجه اين كشور برگزار شد.
اين قسمتي از پروژه عظيم آمريكا براي ارتقاي نقش ترانزيتي
دولت هاي باقي مانده از شوروي براي حمايت از گسترش حضور سربازان آمريكايي در افغانستان به دنبال قطع مسير تهيه تداركات از طريق پاكستان و ضرورت كشورهايي مانند ازبكستان براي آمريكا جهت پيشبرد اهداف خود در افغانستان شد. حضور گسترده آمريكا در ازبكستان و ساير كشورهاي آسياي مركزي است موجبات اعتراض روس ها را فراهم آورده است. اگر چه حادثه انديجان در سال 2005 باعث ركود روابط گرم و صميمي آمريكا و ازبكستان شد و آمريكايي ها مجبور شدند پايگاه هوايي خان آباد در ازبكستان را ترك كنند اما دور جديد همكاري هاي ازبكستان امكانات زيادي را در اختيار ارتش آمريكا قرار داده است تا به ادامه تداركات و پشتيباني نيروهاي ناتو و ائتلاف در خاك افغانستان و پاكستان ادامه دهد. اخيرا نيز ازبكستان و آمريكا براي همكاري هاي دوجانبه امنيتي در سال 2011 به توافق رسيدند. اين توافق در جريان سفر جيمز مايتس، فرمانده كل نيروهاي مركزي آمريكا به تاشكند و در توافق با برديف، وزير دفاع ازبكستان امضا شده است. طبق اين برنامه وزارت دفاع ازبكستان و ستاد مركزي نيروهاي مسلح آمريكا در سال آينده همزمان با اجراي تدابير مشترك دفاعي، رزمايش و دوره هاي مشترك آموزش نظامي نيز برگزار مي كنند. سفر مقام ارشد نظامي آمريكا به ازبكستان در حالي صورت گرفت كه قبل از آن نيز مايكل گيل مري هاستيج، فرمانده عالي رتبه ارتش آمريكا كه فرمانده ستاد مركزي نيروي هوايي ارتش آمريكا در جنوب غرب آسيا است نيز به ازبكستان سفر كرده بود.
با نزديك شدن به پايان سال2010 ميلادي ديدار و گفتگوهاي مقامات آمريكايي با مسئولان ازبك بيشتر شد و اين امر ناشي از مقررات مصوبه شماره 1258 است كه ماه فوريه 2010 توسط رئيس جمهور ازبكستان به تصويب رسيده بود. اين سند طيف وسيعي از موضوعات را در راستاي گسترش همكاري هاي
تاشكند-واشنگتن در بخش هاي مختلف براي سال 2010 ميلادي در نظر مي گرفت. اكنون مقامات آمريكايي بر تحركات خود افزوده اند، تا در قالب اين مصوبه به توافق هاي بيشتري با دولت ازبكستان دست يابند. سفر «جيمز ماتيس»، فرمانده مركز فرماندهي ارتش آمريكا به ازبكستان در روزهاي 15 - 17 نوامبر سال گذشته در همين راستا قابل ازريابي است. در ديدار وي با مقامات ازبك مسائل مختلف در بخش هاي فني، مهندسي، آموزش و ... بررسي شد، اما اصلي ترين انگيزه سفر جيمز ماتيس به آسياي مركزي و از جمله به ازبكستان حل مشكلات مربوط به تسريع عمليات انتقال محموله هاي مورد نياز نيروهاي نظامي ناتو و آمريكا از طريق ازبكستان به افغانستان است. با توجه به تشديد درگيري ها در مناطق مختلف افغانستان اين موضوع عامل اصلي تحركات جديد آمريكا در آسياي مركزي است. افزايش سفر مقامات آمريكايي و از جمله مقامات نظامي به ازبكستان حاكي از گسترش همكاري هاي نظامي و امنيتي بين دو كشور است و اين فرضيه را تداعي مي كند كه شايد آمريكا يي ها در فكر استقرار دوباره پايگاه نظامي در ازبكستان هستند. با وجود انكار مكرر مقامات آمريكا مبني بر تلاش براي بسط حضور نظامي در ازبكستان، شواهد موجود گواه آن است كه مقامات اين كشور اقدامات عملي براي متقاعد كردن مقامات ازبك براي ايجاد پايگاه نظامي در اين كشور را از چندي پيش آغاز كرده اند. البته اين احتمال وجود دارد كه استقرار مجدد پايگاه نظاميان آمريكايي در ازبكستان در پوشش نيروهاي ناتو انجام شود .
نتيجه گيري
اگر آمريكا و نهاد هاي غربي مانند ناتو در پي حوادث انديجان روابط خود را با ازبكستان محدود كرده بودند، اما امروزه منافع ژئوپليتيك غرب ايجاد مي كند كه نقض حقوق بشر در ازبكستان را ناديده بگيرد. با وجود سابقه اسفناك حقوق بشر در ازبكستان، دولت اين كشور همواره يكي از دريافت كنندگان كمك هاي فراوان نظامي و امنيتي از آمريكا بوده است. درباره ناتو نيز بايد گفت كه هر چند نشانه اي از درگير شدن گسترده اين سازمان در ازبكستان و يا فروش و عرضه تسليحات نظامي به اين كشور وجود ندارد، اما با اين حال ناتو نقش مهمي را در تكميل ظرفيت دفاعي ازبكستان داشته است. ازبكستان از طريق برنامه مشاركت براي صلح به امكانات آموزشي و نظامي ناتو دسترسي پيدا مي كند. نكته مهم در زمينه همكاري هاي نظامي آمريكا و ناتو با ازبكستان درگير بودن آنها در افغانستان است در غير اين صورت شايد ازبكستان اهميت چنداني در سياست خارجي آمريكا و ناتو نداشته باشد. به طور كلي مي توان نتيجه گرفت كه آمريكا و ناتو از ازبكستان به عنوان ابزاري براي پيشبرد اهداف خود در افغانستان بهره مي برند.
منبع : ايراس

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14