(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 25 دی 1389- شماره 19840

نگاهي به ركود اقتصادي آمريكا و پيامدهاي آن بخش نخست



نگاهي به ركود اقتصادي آمريكا و پيامدهاي آن بخش نخست

كيسه خالي اقتصاد بر شانه هاي بابانوئل آمريكايي!
گاليا توانگر

«كندلي» مديرعامل شركت «انرون» در روياهايش خود را رئيس بزرگترين شركت انرژي دنيا مي ديد. در اين شركت دست كم سي هزار نفر كارمند و كارگر اشتغال داشتند. نرخ فروش اين شركت سالانه صدويك ميليارد دلار اعلام شد. كندلي در انتخابات از جرج بوش پدر حمايت كرد و بعد از پيروزي وي مزد خود را با انعقاد قراردادهاي كلان انرژي (نفت و گاز و...) بازپس گرفت. اين اتفاقات درست زماني رخ دادكه رئيس كل بانك مركزي آمريكا به عنوان برترين مدير اقتصادي اين كشور مدالي به گردن كندلي مي اندازد.
دو هفته بعد در كمال ناباوري انرون سقوط مي كند!! ارزش سهام اين شركت به ناگهان از 90دلار به يك دلار مي رسد.
اما چگونه چنين اتفاقي مي افتد؟ اين تزلزل با اين سرعت گواه چه چيز است؟ كندلي هميشه در اطلاعات مربوط به شركت خود ستون بدهي ها را خالي مي گذاشت و تنها ارزش سهام را درج مي كرد. اين گونه هيچگاه كسي متوجه نمي شد كه به راستي اندوخته شركت نسبت به بدهي ها چه قدر است؟
از سوي ديگر آنها سياست افزايش تقاضا را به شدت با تبليغات خود دنبال مي كردند و به هر قيمتي درپي جذب سرمايه گذاران بودند.
در اين حين به خاطر خوش خدمتي هاي كندلي ميلياردها دلار پول بي پشتوانه از طرف بانك مركزي به حساب شركت انرون خوابانده مي شد.
پولي كه فقط يك تكه كاغذ بي ارزش بود و توليدات شركت به آن ميزان نبود كه پشتوانه چنين سرمايه اي باشد. سرانجام شكاف بين بدهي ها و سرمايه واقعي شركت به حدي رسيد كه ظرف دو هفته انرون را ورشكسته كرد.
همه آنچه كه مي خواهيم پيرامون اقتصاد آمريكا بگوييم در همين مثال نهفته است. تزريق پول بي پشتوانه، سرمايه گذاران را اندك اندك به ارزش دلار بي اعتماد مي كند و از آنسو پرداخت وام هاي كلان با بهره بالا از سوي بانك ها، اين كشور را از قطب اول اقتصادي دنيا به مقروضترين كشور جهان تبديل كرده است. اين همان اتفاقي است كه براي شركت انرون نيز افتاد تا مشت نمونه خروار باشد. چراكه اكثر وام گيرندگان با اين نرخ بهره نمي توانند قرض خود را بازپس دهند و هم اكنون هزاران نفر از خانواده هاي آمريكايي در آستانه بي خانماني و از دست دادن مسكن و كارشان قرار دارند.
وام هاي پي درپي و ورشكستگي بانك ها
تاريخ اقتصادي آمريكا بارها و بارها شاهد بحران هاي ريز و درشتي بوده است.
شاخص ترين آنها به بحران 1930 و 1970 مشهور است. بعد از اتمام ركود تورمي دهه هفتاد تا به امروز آمريكا چهار ركود را پشت سر گذاشته است:
1) ژانويه سال 1980 تا جولاي همان سال (به مدت شش ماه) 2)جولاي سال 1981 تا نوامبر سال 1982 (شانزده ماه) 3)جولاي سال 1990 تا مارس 1991 (هشت ماه) و مارس سال 2001 تا نوامبر 2001 (هشت ماه).
عبدالعزيز درويش، كارشناس اقتصادي و مدرس دانشگاه توضيح مي دهد: «چارلز پونزي در سال 1920 سرمايه دار آمريكايي بود كه پي درپي وام مي گرفت و وام قبلي را با وام بعدي پرداخت مي كرد. اينگونه به افراد سودهايي برگردانده مي شد كه به طرز غيرعادي از حد عادي بالاتر بودند و در حقيقت گواه اين بود كه مبلغ وام بعدي بزرگتر از قبلي بوده است. شركت پونزي هيچ گونه توليدي نداشت و فعاليتش به دست به دست كردن مبالغ وام معطوف مي شد. نهايتاً هم پس از چند سال ورشكسته شد و پونزي به زندان افتاد. در حال حاضر چنين اتفاقي براي بخش مسكن آمريكا رخ داده است.
اين مشكل در سال 2005 آغاز و در فاصله 2007 تا 2009 ميلادي به اوج خود رسيد. بانك هاي آمريكا چون وام هاي بسيار زيادي دادند، و از آن سو نرخ بهره وام ها به حدي بالا بود كه بدهكاران نتوانستند اين مبالغ را باز پس دهند، به يكباره بحران شكل گرفت. معمولا وام گيرندگان وام درجه دوم خانه هايي را براي وثيقه گذاشته بودند. اين خانه ها حتي اگر مصادره مي شدند، پتانسيل اين كه سريعاً به نقدينگي تبديل شوند و كمبود بانك ها را جبران كنند، نداشتند. به اين ترتيب هزاران نفر بي خانمان شدند و اكثر بانك ها در آستانه ورشكستگي قرار گرفتند. وام درجه دوم به وامي گفته مي شود كه افرادي چون پونزي پايه گذارش بودند. اين قبيل افراد وام معمولي را مي گيرند، اما چون نمي توانند بازپرداختش كنند، وام روي وام مي گيرند تا حساب ها و بدهي هاي قبلي شان را صاف كنند، اما تا كي مي توان به وام درجه دوم تكيه كرد؟»
كل ميزان وام داده شده توسط بانك هاي آمريكايي تاكنون 12 تريليون دلار تخمين زده شده كه يك تريليون دلار آن را وام درجه دوم يعني وامي كه هرگز پشتش توليدي نخوابيده، شامل مي شود.
اين كارشناس اقتصادي موج وام هاي درجه دوم را در اقتصاد آمريكا پررونق اما خانمان برانداز ارزيابي كرده و مي گويد: «وام هاي دست دوم چون سودده بوده همه وارد آن شدند. اين گونه وام (الف) را از بانك مي گيري و بعد به نفر بعدي مي فروشي. نفر بعدي هم به نفر سوم مي فروشد. اين گونه وام ها دست به دست مي چرخند. در چنين سيستمي ناگهان كليه محاسبات به هم مي ريزد و همه با هم سقوط مي كنند.»
تزريق دلار بي پشتوانه
سياست اقتصادي معيوب
مردم غرب به ويژه آمريكا در پي نيازهاي غيرضروري اندك اندك به سمت فرهنگ مصرفي سوق داده شدند. اين گونه در پي زندگي قسطي درآمدهاي آينده مردم مصادره شده است.
اقتصاد موتور محركه اي مي خواهد كه سرمايه ها به سمت توليد سوق داده شوند، اما در حال حاضر مردم آمريكا در وام غرق شده اند و با خريد اقساطي درآمدهاي آينده خود را به باد داده اند. اين گونه سرمايه ها به بخش توليد سرازير نمي شوند.
سيد محمد هاشم پور يزدان پرست، استاد اقتصاد دانشگاه شيراز توضيح مي دهد: «علاوه بر اين كه در داخل آمريكا فرهنگ مصرفي قارچ گونه توسعه يافت، در سطح جهاني نيز با تقاضاسازي گوناگون از جمله راه اندازي جنگ هاي مختلف و بازارگرمي براي فروش اسلحه سردمداران آمريكايي كوشيدند به درآمد سرانه خود بيفزايند.
هرچند در دهه 60 تا 70 توانستند درآمد سرانه خود را از چهار هزار دلار به چهل هزار دلار برسانند، اما چگونه و به چه قيمتي موفق شدند؟!»
اين استاد دانشگاه در ادامه توضيح مي دهد: «يكي از شيوه هاي افزايش نرخ درآمد سرانه آمريكا چاپ دلار بي پشتوانه و توزيع آن در شريان هاي اقتصادي دنيا بود. براي مثال آمريكا نفت عربستان سعودي را مي خرد و با استناد به همين دلارهاي بي پشتوانه هم خريد و فروش مي كند. جالب است بدانيد حتي دلارهاي بي پشتوانه كه در اصل كاغذ باطله اي بيش نيستند نيز به دست اعراب داده نمي شود، بلكه رقمي به حسابشان در بانك جهاني وارد مي كنند.
اينگونه است كه كشورهايي چون عربستان به ناچار مدافع منافع اسرائيل در خاورميانه مي شوند و سياست هاي آمريكا و اسرائيل را مي پذيرند. اگر نپذيرند، مثل اوايل انقلاب كه پول هاي ما در بانك هاي آمريكا بلوكه شد، حسابشان به سرعت خالي مي شود، اگر چه از همان ابتدا رقم حسابشان هم نمايي بيش نبوده است!!»
استاد اقتصاد دانشگاه شيراز در ادامه مي گويد: «اين شيوه ها به صورت مقطعي و آني جوابگو هستند، اما در دراز مدت، مولد مشكلات ديگري خواهد بود. در حال حاضر صنايع بزرگ نظير صنايع ماشين سازي نتوانسته اند سوددهي مورد انتظار را داشته باشند، لذا اعلام ورشكستگي كرده اند. ميزان اشتغال سقوط پيدا كرده و بازپرداخت وام هاي داده شده توسط بانك ها به تأخير افتاده است. بحران دامنه دار ادامه دارد تا جايي كه بحران در بخش مسكن صدها هزار نفر را بي خانمان كرده است.»
پوريزدان پرست اقتصاد آمريكايي را يك اقتصاد سرمايه داري معرفي كرده و مي گويد: «سياست هاي اقتصادي آمريكا در طول تاريخ نشان داده كه تنها به نفع سرمايه داران تنظيم مي شود و در اين سياست ها طبقه كارگري، كارمندان و مردم جايي ندارند. براي مثال هفتصد ميليارد دلاري كه جديداً به چرخه اقتصادي تزريق شد، در اختيار مراكز توليدي قرار نگرفت، بلكه به بانك ها اختصاص يافت. در نظام سرمايه داري آمريكا شخصيت هاي اصلي سرمايه داران هستند، نه كارگراني كه پاي چرخ توليد ايستاده اند.
در حالي كه كل توليدات كشور آمريكا 33 هزار ميليارد دلار تخمين زده شد.
در طي بحران هاي پي درپي 30 هزار ميليارد دلار پول بي پشتوانه به چرخه اقتصادي اين كشور تزريق شد كه اخيراً نيز هفتصد ميليارد دلار ديگر تزريق كرده اند. اين گونه ميزان رقم ها كه معرف سرمايه پوچ است از ميزان توليدات اين كشور كه بايد پشتوانه حقيقي دلارهاي به حساب خوابيده باشد، بالا و بالاتر مي رود. با همين پول تجارت جهاني را مي چرخانند و در حقيقت بزرگترين كلاهبرداري تاريخ بشر را رقم مي زنند.»
ثروت هاي بادآورده
در چرخه اقتصادي آمريكا
در سال 2008 آمريكا رسماً اعلام كرد: ورود سرمايه اضافي به بازار، وام هاي پي درپي بانك ها، در نظر نگرفتن نرخ ريسك در اعطاي وام ها و نيز نظارت كم رنگ دولت باعث ايجاد بحران شده است.
درويش كارشناس اقتصادي توضيح مي دهد: «مدير 26 ساله فيس بوك در حقيقت با يك معادله خطي و يك شبه در رديف ثروتمندترين مردان جهان قرار گرفت: فيس بوك 500 ميليون كاربر دارد. ولي تخمين زده بود كه ارزش هر كاربر 100 دلار است به اين ترتيب بايد 50 ميليارد دلار به جيب مي زد. اما اين جوان 26 ساله در قبال 100 دلار چه محصولي را به كاربران اعطا مي كرد؟ يكي از اركان اصلي كار سرمايه داران در آمريكا اين است كه در اطلاعات تجاري خود شفافيت ندارند. نمي گويند كه براي چه بايد در اين شبكه يا شركت سرمايه گذاري كرد؟ ميزان سرمايه ها چقدر است و ميزان بدهي ها چگونه است.
يك مسئول اسرائيلي گفته بود كه غرب با تمام ارزش هايش در غزه ايستاده است! اما كدام ارزش؟ وقتي تاريخ اقتصادي غرب را از 1700 ميلادي به اين طرف مورد بررسي قرار مي دهيم، سراسر دروغ و حقه بازي است.
جان لو فرانسوي در سال 1700 آدمكش و قماربازي بود كه شركت مي سي سي پي را در سال 1700 تأسيس كرد. وي با تبليغات گسترده اي جزيره اي را براي فروش مي گذارد تا با اعتمادي كه در مشتريان برمي انگيزد، افراد را تشويق به ساكن شدن در اين جزيره كند. بعدها 80 درصد اين افراد بر اثر نيش حشرات سمي مي ميرند. قصه چارلز پونزي آمريكايي و نيز كندلي مديرعامل انرون هم از همين دست قصه هاست.»
كسري بودجه آمريكا در سال مالي 30 سپتامبر 2010 ميلادي يك هزار و دويست و نود ميليارد دلار بوده كه دومين رقم كلان از كسري بودجه در تاريخ آمريكاست. نرخ بيكاري به 6/9 درصد رسيده و باعث كاهش درآمد مالياتي دولت شده است. چهار ميليون و دويست هزارخانه در آستانه مصادره قرار دارند.
دروغ بزرگ ژانويه
تعطيلات خانوادگي كريسمس رئيس جمهوري آمريكا در هاوايي دست كم 5/1 ميليون دلار هزينه برداشته كه اين هزينه ها شامل 63 هزار دلار پرواز زودهنگام همسرش به هاوايي، 800/16 دلار هزينه محافظان مقامات كاخ سفيد و گارد ساحلي براي مدت 2 هفته بوده است.
اين در حالي است كه اوباما پشت تريبون قرار گرفت و دروغ بابانوئل را مبني بر اين كه عنقريب اوضاع اقتصادي رو به بهبود خواهد گذاشت! به مردم هديه داد!
اوباما در نطق راديويي خود كه همزمان از طريق اينترنت نيز پخش مي شد، ادعا كرد: «وضعيت اقتصادي آمريكا رو به بهبود بوده و مهم ترين وظيفه دولتمردان آمريكا حفظ روند رو به رشد است.» وي در حالي اين سخنان را به زبان مي راند كه 10 درصد از نيروي كار جامعه آمريكا بيكارند.
وي در سخنراني خود ادامه داد: «به شما تعهد مي دهم هر كاري از دستم برآيد، براي بهبود وضعيت اقتصادي انجام داده، در مسير ايجاداشتغال و بهبود اوضاع اقتصادي طبقه متوسط جامعه گام بردارم. اين تصميمي قطعي است كه من براي سال نو اتخاذ كرده ام.»
در حالي كه اوباما مي توانست از هزينه هاي سفر خود با اقامت در يك پايگاه نظامي بكاهد و لااقل همدلي خود را با مردم بحران زده به صورت نمايشي نشان دهد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14