(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 22 فروردین 1390- شماره 19898

جامعه جهاني و بحران ليبي
خيزش هاي منطقه در راه عربستان



جامعه جهاني و بحران ليبي

محمد معرفي
اشاره
بحران ليبي كه از يك ماه پيش تاكنون به دليل دخالت آمريكا و غرب بعد بين المللي پيدا كرده است، همچنان در صدر اخبار حوادث سياسي جهان قرار دارد.
كشتار مردم بي دفاع ليبي از سوي «معمر قذافي» و مقاومت جانانه انقلابيون در مقابل گردان هاي قذافي، دو ويژگي بارز در اين بحران به شمار مي رود.
رژيم قذافي كه از نظر سياسي در مغرب عربي منحصر به فرد است، نه فشار جهاني را برمي تابد و نه حاضر به واگذاري قدرت به مردم است و بحران همچنان ادامه دارد.
دخالت آمريكا و غرب تحت عنوان حمايت از شهروندان غير نظامي، جداي از منظور و مقصود نهايي آن، جامعه جهاني را به حوادث اين كشور حساس كرده است.
در اين مقاله از زواياي مختلفي به بحران ليبي پرداخته شده است.
سرويس خارجي
خيزش اسلامي در كشورهاي شمال آفريقا و خاورميانه افق جديدي براي شكل گيري دولت هاي مبتني بر اصول آزاديخواهي را نويد مي دهد .
بهار خيزش اسلامي كه نسيم آن از چندي پيش در بسياري از كشورهاي مسلمان جهان عرب وزيدن گرفته است، نشان مي دهد كه اسلام مدافع حقيقي و واقعي حقوق ملت ها است و دموكراسي جزء لاينفك آن به شمار مي رود و دموكراسي بدون فرهنگ ديني معنايي نخواهد داشت.
در سه قاره آفريقا، آسيا و اروپا، مسلمانان نشان دادند كه مي توان با تمسك به اعتقادات ديني، دموكراسي و آزادي هاي فردي را نيز به دست آورد.
اگرچه اين خيزش در برخي از كشورها، بسيار خونين و دردناك است، اما به يقين پيروزي از آن مردم خواهد بود. اگرچه غرب و آمريكا تحت لواي قطعنامه سازمان ملل، خود را ملزم به دخالت در ليبي كرده اند، اما هنوز هم اهداف نهايي اين دخالت را پنهان مي كنند.
با نگاهي به پيشينه تاريخي دخالت هاي سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) و در رأس آن آمريكا در كشورهاي مختلف جهان اين موضوع به خوبي نمايان مي شود كه هدف اصلي آنها سيطره بر منابع نفتي و ثروت هاي خدادادي ليبي است.
اشاره به اين موضوع خالي از لطف نيست كه پيش از به وجود آمدن خيزش مردمي در ليبي، روسيه و اوكراين بسياري از طرح هاي عمراني را در بخش هاي مختلف نفت، گاز و معادن در دست داشته اند.
همچنين روسيه با صادرات چهار ميليارد دلاري اسلحه در سال 2011 به ليبي، مهم ترين شريك رژيم معمر قذافي به شمار مي رود.
اوكراين نيز با حضور در بخش هاي بالادست صنعتي و خدماتي، مهم ترين شريك تجاري و سياسي رژيم قذافي به حساب مي آيد و علاوه بر كارشناسان فني، صنعتي و پزشكي، حتي برخي از محافظان نزديك ديكتاتور ليبي نيز تابعيت اوكرايني دارند.
تلاش هاي آمريكا و هم پيمانانش از يك سو و مخالفت روسيه و برخي از كشورهاي طرفدار رژيم قذافي از يك نبرد سخت براي استيلا بر ثروت هاي ليبي در آينده حكايت مي كند.
آمريكا و غرب كه با زيركي در زير لواي پرچم سازمان ملل، دخالت خود را در امور داخلي ليبي آغاز كرده اند، با برنامه ريزي بلندمدت و با دلسوز نشان دادن خود براي حفظ جان و مال شهروندان غيرنظامي ليبيايي وارد اين معركه شده اند.
اگرچه مسائل سياسي از پيچيدگي خاصي برخوردار است و حدس زدن اتفاقات آينده در صحنه شطرنج جهان سياست، كار ساده اي نيست، اما مي توان اين موضوع را به خوبي اثبات كرد كه تنفر جهاني از درنده خويي يك ديكتاتور باعث شده است كه اتفاق نظر براي سرنگوني وي به وجود آيد.
حتي كشورهايي مانند انگليس و ايتاليا كه منافع و مصالح فراواني در ليبي داشتند، حاضر شدند در كوتاه مدت از آن دست كشيده و به اردوگاه مخالف وي بپيوندند.
همان طور كه قبلا اشاره شد، از لحاظ رژيم سياسي، حكومت 42 ساله معمر قذافي در مغرب عربي منحصر به فرد است، چرا كه اين نوع حكومت فقط مختص ليبي است و در هيچ جاي دنيا وجود ندارد.
تمسخر مخالفان، مخالفت با تشكيل احزاب و اتكا بر نيروهاي قبايلي براي قلع و قمع مخالفان در طول چهاردهه حكومت قذاقي، موضوعي است كه منحصر به فرد بودن اين رژيم ديكتاتوري را در جهان مي رساند.
آمريكا و غرب با اذعان به اين موضوع و تحت لواي دلسوزي و انساندوستي با دخالت نظامي در ليبي، در تلاش است تا رژيم معمر قذافي را ساقط و يك حكومت وابسته به غرب را جايگزين آن كند.
ضعف انقلابيون ليبي در شكست دادن ارتش وفادار به معمر قذافي، نيز باعث شده است كه استعمارگران خارجي خود راسا دست به كار شوند و همانند سناريوي عراق، اين كشور را درآينده به اشغال نظامي خود درآورند.
با وجود اين، انقلابيون ليبي، با چنگ و دندان از وجب به وجب خاك كشور خود دفاع كرده و آن را از لوث گردان هاي قذافي پاكسازي مي كنند.
آينده جنگ در ليبي
در حال حاضر نيروي هوايي ارتش وفادار به قذافي با به وجود آمدن منطقه پرواز ممنوع تمامي تمركز خود را بر نيروي زميني متمركز كرده است تا به خيال خود، انقلابيون را شكست دهد، اما مقاومت شجاعانه انقلابيون اين ترديد را به وجود آورده است كه اگر امور به همين منوال پيش برود ممكن است كه جنگ در ليبي مدت ها طول بكشد.
اما اين سوال پيش مي آيد كه جامعه جهاني در اين صورت چه كار خواهد كرد، آيا صرف طرفداري كردن از مخالفان ديكتاتور ليبي، باعث كمك به آنها و حل بحران خواهد شد يا اينكه بايد، اقدامات و تحريم هاي عملي تري براي وادار كردن معمر قذافي براي كناره گيري از قدرت اتخاذ شود.
متاسفانه در حال حاضر جامعه جهاني فقط به موضع گيري هاي جداگانه اكتفا كرده است و كشتار غيرنظاميان در ليبي از سوي قذافي همچنان ادامه دارد.
رژيم قذافي كه پس از سرنگوني حكومت پادشاهي بر امور ليبي تسلط يافت به سرعت پايه هاي ديكتاتوري را براي شكل گيري يك حكومت مبتني بر فرد در مغرب عربي فراهم كرد.
اين رژيم كه مبتني بر قلع و قمع مخالفان بود، برخلاف كره شمالي توسط يك حزب يا گروه اداره نمي شد، بلكه بر ايدئولوژي مبتني بر عقايد سركرده آن «معمر قذافي» طي اين 42 سال اداره مي شد.
معمر قذافي ديكتاتور ليبي با شعار «من تحزب خان» (هر كه حزبي شد خيانت كرد) طي حكومت 42ساله خود اجازه تاسيس هيچ گونه حزبي را در خاك اين كشور نداد و با انتخاب رنگ سبز و نوشتن كتاب «الخضر» افكار پوسيده خود را در اختيار ملت گذاشت، غافل از اينكه روزي خيزش مردمي تومار حكومت وي را در هم خواهد پيچيد.
سرهنگ قذافي كه پس از تسلط كامل بر ليبي، اخيرا خود را ملك ملوك افريقا (شاه شاهان افريقا) ناميده است، بر همه ثروت هاي اين كشور از جمله نفت چنگ انداخت و بدون اينكه ترس از مجازات و حساب و كتاب داشته باشد، هر كاري كه دلش مي خواست انجام داد.
ديكتاتور ليبي علاوه بر اين در سطح جهاني دست به ماجراجويي هاي فراواني زده است و از گروه هاي تروريستي گرفته تا فرقه هاي منحرف مذهبي حمايت و دلارهاي نفتي را در اين راه حيف و ميل كرده است، در حالي كه ملت ليبي، با سختي معيشت و به دست آوردن لقمه اي نان به دليل سوء مديريت و نداشتن طرح هاي عمراني از سوي دولت در اين سال ها با فقر دست به گريبان بوده است.
انقلابيون در مصاف سرهنگ هنگامي كه انتفاضه مردمي در بنغازي كه در ابتدا يك حركت مسالمت آميز سياسي بود، آغاز شد، سرهنگ خونخوار با خط و نشان كشيدن در مقابل آن ايستاد و مخالفان خود را خائن و مشتي حيوانات پست عنوان كرد وعده داد كه آنها را خانه به خانه و كوچه به كوچه تا نابودي كامل تعقيب خواهد كرد.
در اين راه فرزند بزرگ سرهنگ «سيف الاسلام» قذافي نيز براي كم نياوردن، قول داد كه مخالفان پدر را نابود خواهد كرد و پس از آن گردان هاي قذافي به فرماندهي سيف الاسلام، عمليات نظامي خود را با استفاده از سلاح هاي پيشرفته در ليبي براي از بين بردن مخالفان آغاز كردند، اما تا اين تاريخ نه تنها كاري از پيش نبردند، بلكه با مقاومت و ايستادگي جانانه انقلابيون، زمينگير شده اند.
اين در حالي است كه جامعه جهاني در ابتدا با نگراني شديد، تحولات خونين در ليبي را دنبال مي كرد تا اينكه، كشتارهاي وحشيانه مردم باعث شد كه شك و ترديدها براي محكوميت جهاني ديكتاتور ليبي به يقين تبديل شود.
پس از اندك زماني از اين موضوع، شوراي امنيت در نشست خود، با ايجاد يك منطقه پرواز ممنوع در آسمان ليبي موافقت كرد و برخي از كشورها كه در مقدمه آنها فرانسه و انگليس و آمريكا بودند، پيش نويس قطعنامه را تنظيم و ارائه دادند كه ناتو را ملزم به اجراي آن و باز كردن زمينه دخالت نظامي در ليبي مي كرد. در حالي كه قطعنامه سازمان ملل و نحوه اجراي آن سؤالات فراواني در اذهان در مورد درست بودن آن به وجود آورد، اما متاسفانه توجهي به آن از سوي قدرت هاي بزرگ نشد و اجماع جهاني بر ضد ديكتاتور ليبي را دچار نشست و تفرقه كرد.
در واقع اين سؤالات موجب به وجود آمدن دو ديدگاه در سطح افكار عمومي جهان شد، ديدگاه اول، دخالت سياسي بين المللي در ليبي را بر مبناي قانون خواستار بود و ديدگاه دوم بر اين اعتقاد بود كه دخالت در يك كشور كه احتمال نسل كشي در آن حتي از سوي حكومتش وجود داشته باشد، براساس موازين انساني و بين المللي مواجه است.
آمريكا نيز براساس اين ديدگاه بود كه پس از حوادث 11 سپتامبر با شعار جنگ بر ضد تروريسم افغانستان و عراق را به اشغال خود درآورد در حالي كه جامعه جهاني اين گونه دخالت و اشغالگري را برخلاف قوانين و عرف جاري بين المللي عنوان كرده بود.
در حالي كه بر مبناي افكار عمومي جهان دخالت سازمان ملل و نهادهاي بين المللي تحت نظارت آن در كشورهاي بحران زده مجاز شمرده مي شود، اما آمريكا و ناتو برخلاف اين قاعده عمل كردند.
اما به هر حال اجماع بين المللي براي سرنگوني رژيم ديكتاتوري قذافي براي نخستين بار پس از جنگ جهاني دوم به وجود آمده است و همه كشورهاي جهان بر اين موضوع اتفاق نظر دارند كه معمرقذافي بايد از قدرت در ليبي كناره گيري كند.
اما گذشته از اختلافات موجود در زمينه بحران ليبي، اتفاق نظر عمومي براي كمك هاي انساندوستانه به مردم اين كشور وجود دارد و بسياري از كشورهاي جهان با ارسال مواد غذايي و دارويي به كمك همنوعان خود در آن اقدام كرده اند.
همچنين اين سؤال بي پاسخ مانده است كه براي حفظ سلامت شهروندان ليبيايي در شهرهايي كه تحت سيطره قذافي قرار دارد، چه بايد كرد، آيا منطقه پرواز ممنوعه و وارد كردن ضربات هوايي و صدور قطعنامه ها، باعث خواهد شد كه آنها از گزند سرهنگ ديكتاتور در امان باشند؟
انتقاد از استراتژي آمريكا در ليبي
موضعگيري آمريكا در مورد حوادث ليبي، واكنش هايي را در داخل و خارج ايالات متحده داشته است و بسياري از اقدام اين كشور در دخالت نظامي مستقيم در ليبي و درگير شدن در جنگي ديگر به شدت انتقاد كرده اند.
بسياري از آمريكايي ها بر اين اعتقادند كه آمريكا بايد دخالت خود را به حملات هوايي متمركز كند و از دخالت نظامي مستقيم در اين كشور و دچار شدن در باتلاقي همانند عراق و افغانستان خودداري كنند.
به نوشته روزنامه «واشنگتن تايمز»، سناتور جمهوري خواه، «ليندسي گراهام»، بر اين باور است كه ايالت متحده بايد به كمك انقلابيون بشتابد و نيروي هوايي آمريكا بايد نقش موثري در اين مورد ايفا كند.
همچنين «ماركو روبيو» سناتور جمهوري خواه در واكنش به تحولات ليبي، دخالت مستقيم آمريكا در اين كشور را خواستار شد و از وارد كردن ضربات هوايي به ارتش معمر قذافي حمايت كرد.
اما اين موضع آمريكا، واكنش هاي منفي در برخي از كشورها نيز در پي داشت كه روسيه، تركيه، برزيل، ونزوئلا و چين در اظهارنظري آشكار مخالفت خود را با ورود آمريكا به صحنه جنگ با ليبي مورد انتقاد قرار دادند.
اما موافقان دخالت نظامي در ليبي مي گويند كه انقلابيون از نظر عمليات نظامي، قدرت لازم را ندارند و به صورت گروه هاي نامنظم با گردان هاي قذافي در حال جنگ هستند و در آينده توانايي نظامي آنها تحليل خواهد رفت.
همچنين نبود اسلحه سنگين در دست انقلابيون، به عنوان مهم ترين ضعف اساسي آنها به شمار مي رود و بنابراين در صورت ادامه اوضاع فعلي، تنها اميد به انقلابيون است كه بتوانند با مقاومت خود، گردان هاي تا بن دندان مسلح قذاقي را شكست دهند.
به همين دليل برخي از كارشناسان اين موضوع را مطرح كرده اند كه ممكن است جنگ درليبي سالها طول بكشد و پس از تاثير تحريم هاي بين المللي رژيم قذاقي، اين رژيم ضعيف و متلاشي شود.
ازسوي ديگر تاكتيك جديد جنگي گردان هاي قذاقي بر اين موضوع استوار شده است كه به جاي استفاده از نفربرها و تانك ها، از وانت و خودروهاي سبك، همانند انقلابيون براي درگيري استفاده شود و اين موضوع باعث شده است كه از لحاظ حملات هوايي در امان باشند.
برخي ديگر بر اين اعتقادند كه عامل زمان مي تواند در آموزش هاي نظامي براي انقلابيون موثر باشد و آنها را در مقابل رژيم قذاقي منسجم نمايد.
روايت درد و رنج مردم ليبي
تحميل جنگ ازسوي قذافي به مردم اين كشور، نگراني جهانيان را درپي داشته است و روايت دردناكي از كشتار مردم توسط گردان هاي قذافي صفحات روزنامه ها را پر كرده است.
يكي از مهمترين اين روايت ها، روايت 250 تن از زخمي هاي سومين شهر بزرگ ليبي (مصراته) است كه هم اكنون در كشتي بيمارستاني «تركيه رست» در حال درمان هستند.
محاصره و گلوله باران شديد شهر مصراته كه از 45 روز پيش تاكنون ادامه دارد، باعث شده است كه بسياري ازشهروندان آن مجروح و از خانه و كاشانه خود آواره شوند.
همچنين كمبود موادغذايي، دارويي و امكانات پزشكي باعث شده است كه بسياري از نهادهاي انساندوستانه بين المللي به كمك مردم دردمند ليبي بشتابند.
مصراته كه در 200 كيلومتري شرق پايتخت ليبي قرار دارد، سومين شهر بزرگ اين كشور به شمار مي رود و هم اكنون در دست انقلابيون است اما از 45 روز پيش تاكنون همچنان درمحاصره و گلوله باران گردان هاي قذافي قرار دارد.
آمارهاي غيررسمي از كشته شدن يكصد شهروند و صدها غيرنظامي دراين شهر حكايت مي كند و كشتي «تركيه رست» توانست 250مجروح را از اين شهر تخليه و به غرب تركيه منتقل كند.
«محمد مفتاح» (34 ساله) يك شهروند غيرنظامي مصراته در مورد نحوه مجروح شدن خود گفت: روز جمعه درخانه نشسته بوديم كه ناگهان شهر مورد تهاجم توپخانه نيروهاي قذاقي قرارگرفت و يكي از اين گلوله ها در خانه ما منفجر شد و تركش آن به سرم اصابت كرد.
وي افزود: دراين گلوله باران خانواده هاي زيادي به طور كامل از بين رفتند و يكي از همسايگان ما نيز زن و سه فرزند خود را از دست داد.
اين شهروند ليبيايي اضافه كرد: همسر و فرزندانم هم اكنون در مصراته به سر مي برند و از سرنوشت آنها اطلاعي دردست ندارم و گردان هاي قذافي باهدف تخليه شهر و ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم، مصراته را گلوله باران مي كنند.
«محمداحمد علي» ديگر شهروند مصراتي نيز از ناحيه بازو به شدت زخمي شده است مي گويد: در مقابل درب منزل نشسته بودم كه ناگهان يك خمپاره منفجر شد و باعث كشته شدن 6تن از همسايگان كه دور و برم بودند، شد و اصابت يكي از تركش ها نيز بازويم را به شدت مجروح كرد.
وي كه به شدت بي تابي مي كند، گفت: من كه اسلحه اي در دست نداشتم و آنچه كه مي خواستم، آزادي كشورم بود، پس چرا اين گونه بايد زخمي شوم.
اين درحالي است كه پس از آغاز انتفاضه برضد رژيم قذافي در نيمه فوريه سال جاري ميلادي، ارتباط شهر مصراته انگار كه با جهان قطع شده است.
«احمد» يكي ديگر از مجروحان مي گويد: مقاومت فقط تفنگ هاي سبك دارد ولي در مقابل گردان هاي قذافي با توپ و راكت مردم را هدف قرار مي دهند.
شنبه گذشته نيز نيروهاي قذافي ازسه محور مختلف قصد ورود به شهر مصراته را داشتند كه با مقاومت مردم حمله آنها ناكام ماند.
جامعه جهاني و نقش آن در تحولات ليبي
براساس قوانين بين المللي در صورت ارتكاب جرايم انساني در يك كشور از سوي حاكمان آن، جامعه جهاني بايد به مسئوليت خود عمل كند و از كتشار و نسل كشي جلوگيري كند.
براساس قانوني كه در سال 2005 به تصويب سازمان ملل متحد رسيد، بر اين موضوع تاكيد شده است كه سيادت دولت ها به صورت مطلق نبايد باشد و جامعه جهاني حق دارد از طريق نهادهاي بين المللي در صورت احساس ترس از كشتار و نسل كشي در كشوري دخالت كند.
اين مورد عمدتاً، درباره نقض حقوق بشر، جرايم ضدانساني، خطر نسل كشي و... عنوان شده است كه در كنار آن كمبود مواد غذايي به عنوان بحراني براي درخطرقرار گرفتن بشريت تعريف شده است.
از آغاز تظاهرات مردمي در 17 فوريه در ليبي كه طي آن مردم خواستار سرنگوني مسالمت آميز حكومت 42 ساله قذافي شدند و سركوب هاي خونين نظاهرات مردمي، توجه جامعه جهاني به اين كشور معطوف شد.
سرهنگ معمر قذافي كه با يك كودتاي نظامي در سال 1969 قدرت را در ليبي در دست گرفت، از آن زمان تاكنون، بدون اينكه قانون اساسي در كشور داشته باشد، با بهانه قراردادن شريعت اسلام نزديك به 42 سال به صورت ديكتاتوري بر ليبي حكومت كرد. وي طي اين مدت زمان بسياري از مخالفان خود را قلع و قمع كرد و كشتارهاي بي حد و حصري را در ليبي به راه انداخت كه اطلاعات اندكي از قربانيان او در دست است.
آمارهاي غيررسمي حكايت از اين دارد كه در دوران حكومت 42 ساله قذافي 45 هزار نفر كشته و مفقود شده اند.
بي رحمي سرهنگ قذافي و كشتار مردم هنگامي بر جهانيان عيان شد كه نيروهاي طرفدار وي با سلاح هاي سنگين به مردم بي دفاع ليبي حمله ور شده و آنها را از پاي درآوردند.
مردم ليبي كه در 17 فوريه به صورت مسالمت آميز و با الگوپذيري از حركات اعتراض آميز در تونس و مصر به تظاهرات پرداختند، ناگهان مورد حمله قرار گرفتند و به صورت وحشيانه اي به خاك و خون كشيده شدند.
اين درنده خويي رژيم قذافي باعث شد كه در 26 فوريه 2011 سازمان ملل به منظور حمايت از جان شهروندان بي دفاع، قطعنامه اي صادر و منطقه پرواز ممنوع را در ليبي ايجاد كند.
همچنين معمر قذافي، فرزندان و بسياري از اعوان و انصار وي به عنوان جنايتكار جنگي تحت تعقيب قرار گرفته و حساب هاي بانكي آنها مسدود شد.
اما با وجود دخالت جامعه جهاني، از ابتداي انتفاضه در ليبي تاكنون، بيش از ده هزار نفر كشته و ده ها هزار نفر نيز مجروح شدند. در حالي كه هنوز از سرنوشت سه هزار نفر از مخالفان قذافي اطلاعاتي در دست نيست؛ سرهنگ قذافي براي بقاي خود بر مسند قدرت علاوه بر نيروي زميني، از نيروي هوايي و دريايي جهت سركوب مردم سود برده است.
او به همين مورد بسنده نكرد و در برخي از حملات براي به زانو درآوردن انقلابيون، از مردم به عنوان سپر انساني استفاده كرد و از رسيدن كمك هاي غذايي و دارويي به مجروحان نيز جلوگيري كرد.
نبش قبر و خارج كردن اجساد قربانيان جنگ از جمله جنايات ديكتاتور ليبي به شمار مي رود كه تنفر مردم را از وي بيشتر كرده است.
بدون شك قذافي و نيروهاي وابسته به وي در آخر راه خود قرار دارند و عن قريب به زباله دان تاريخ روانه خواهند شد. اما موضوعي كه اهميت آن كم نيست، اين است كه در قطعنامه شوراي امنيت نه از حمايت مردم و نه از سرنگوني سرهنگ قذافي سخني به ميان نيامده است.
همين موضوع باعث شده است كه ديكتاتور ليبي هر روز تعداد زيادي از مردم را قرباني اهداف و اميال خود كند و با استفاده از پول و نفوذ خود در كشورهاي غربي و آفريقايي به جمع آوري مزدوران براي مقابله با انقلابيون بپردازد و در اين راه نيز از موسسات اسرائيلي سود ببرد.
اما آيا جامعه جهاني بايد همچنان نظاره گر كشتار در ليبي باشد يا اينكه تصميم قاطع و موثري در اين راه اتخاذ كند؟
منبع: خبرگزاري ها

 



خيزش هاي منطقه در راه عربستان

احد كريم خاني
باسرنگوني رژيم هاي ديكتاتوري درمصر و تونس، خاورميانه عربي شاهد تحولات كم نظيري است. در اين ميان،با توجه به جايگاه محوري و اساسي عربستان سعودي درميان كشورهاي عربي، تحولات اين رژيم زير ذره بين قرارگرفته است و سؤال اساسي اين است كه آيا موج بيداري اسلامي درعربستان نيز اتفاق خواهد افتاد؟
«عبدالله بن عبدالعزيز» پادشاه فرتوت و بيمار عربستان سعودي به تازگي پس از بازگشت از سفر درماني خود به رياض درراستاي جلوگيري ازقيام مردمي اين كشور دستورالعمل هايي را براي بهبود اوضاع اقتصادي و اجتماعي شهروندان عربستان صادركرد كه به موجب آن، 30ميليارد ريال سعودي (هرريال تقريباً معادل 300تومان است) به بانك ها براي اعطاي وام به مردم پرداخت گرديد و بودجه صندوق مسكن نيز 40ميليارد ريال سعودي افزايش يافت، هم چنين يارانه 15درصدي به حقوق كارمندان براي جبران افزايش قيمت كالاها اختصاص داده شد.
فراهم كردن 1200 فرصت شغلي براي پيشبرد برنامه هاي نظارتي، حمايت از بودجه بورسيه هاي تحصيلي، حمايت مالي از خانواده هاي نيازمند درجامعه، عفوشماري از زندانيان مقروض، افزايش بودجه باشگاه هاي ورزشي و اعطاي 10ميليون ريال سعودي به انجمن هاي صنفي، كمك مالي به بيكاران به مدت يك سال واختصاص 10ميليون ريال سعودي به هر انجمن ادبي ازجمله اين اصلاحات به شمار مي رود.
ازسوي ديگر، شماري از كارشناسان سعودي 23فوريه (4اسفند) طي بيانيه اي خطاب به عبدالله بن عبدالعزيز اعلام كردند كه كشور به حمايت از وحدت ملي و تقويت ثبات داخلي نياز دارد كه اين امر برگزاري گفت وگوي ملي را اقتضا مي كند. دربخش ديگر بيانيه همچنين برضرورت تسريع دراصلاحات سياسي وتوسعه مشاركت مردمي وجدايي ميان دستگاه هاي اجرايي، قانون گذاري وقضايي به ويژه استقلال دستگاه قضايي تأكيد شده است.
دربيانيه از پادشاه عربستان خواسته شده تشكيل دولت طبق اصول، قوانين فراگير و دقيق صورت گيرد به طوري كه ميانگين سني وزيران 40سال باشد و فرصت حضور زنان درعرصه سياسي نيز فراهم شود. آزادي، عدالت،حاكميت قانون، برقراري مساوات ميان شهروندان، احترام به حقوق فردي، اجتماعي و اعطاي حقوق كامل زنان از ديگر خواسته هاي مردم دراين بيانيه بود.
درشرايطي كه خيزش هاي مردمي دركشورهايي مانند مصر وتونس به دگرگوني درساختار قدرت منجر شده و به كشورهاي ديگري چون اردن، يمن، بحرين، ليبي و... تسري يافته، موقعيت ويژه عربستان درمنطقه، تحليل هاي گوناگوني درباره آينده تحولات آن را به دنبال داشته است.
شعله ورشدن آتش نارضايتي عمومي و دروني ملت هاي عرب منطقه كه اكنون دامن گير دولت هايي مانند ليبي، اردن،يمن، بحرين، الجزاير، عمان و... شده،بسياري از حاكمان خودكامه كشورهاي منطقه را به وحشت انداخته است.
دراين نوشتاربا نگاهي كلي به دلايل قيام هاي مردمي درمنطقه خاورميانه و شمال آفريقا به اين سوال پاسخ داده خواهد شد كه آيا اين تحولات دامن عربستان را هم خواهد گرفت؟
دلايل قيام هاي مردمي
1-تأثيرپذيري از جريان مقاومت درمنطقه: پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال (1357)، اين توهم را كه پس از شكست هاي مكرر ارتش هاي عرب درمقابل غرب و رژيم صهيونيستي- مبني براينكه هيچ اميدي به نتيجه بخش بودن قيام درمقابل حكام دست نشانده و بهبود وضع موجود نيست به كلي دگرگون ساخت. در واقع پيروزي انقلاب اسلامي ايران اولين تلنگر به باورهاي جمعي در منطقه خاورميانه درباره «بي تحركي» را زد. البته با درگيرشدن ايران در جنگي تحميلي و ناخواسته تا حدودي اين اميد در بين ملت هاي منطقه كم رنگ شد اما پيروزي ايران درجنگ تحميلي و ارائه الگوهايي جديد از پيشرفت و استكبارستيزي طي 32 سال گذشته و همچنين پيروزي هاي مقتدرانه حزب الله لبنان درسال (2000 م) كه به عقب نشيني رژيم صهيونيستي از جنوب اين كشور منجر گرديد و پيروزي در جنگ 33 روزه و مقاومت جانانه مردم غزه در برابر 22 روز حمله وحشيانه رژيم صهيونيستي، همگي نويد پايداري و مقاومت در برابر حاكمان ظالم و قدرت هاي استكباري را داد. برهمين اساس ملت هاي منطقه با الگوبرداري از اين اتفاق ها، قيام هايي را شروع كردند كه اميد فراوان به اثربخش بودن آن را دارند. بنابراين، عامل اصلي اين قيام ها را بايد در عوامل ايدئولوژيك آن جست وجو كرد.
2- شكست هاي پي درپي آمريكا در منطقه: به دنبال گرفتارشدن آمريكا در باتلاق عراق و افغانستان و ناكامي هاي متعدد رژيم صهيونيستي كه با ايستادگي و مقاومت مردم اين كشورها به وقوع پيوسته، ملت هاي منطقه را به اين باور رساند كه وقتي مي توان ابرقدرت ها را به زانو درآورد به طور قطع سران ديكتاتور و دست نشانده كشورهاي خود را نيز مي توان از پاي درآورد.
3- مشكلات اقتصادي: بيشتر كشورهاي عربي منطقه از لحاظ اقتصادي دوران بدي را تجربه مي كنند. مشكلاتي مانند بيكاري و فقر، قشر عظيمي از مردم اين كشورها را با خود درگير كرده است. به گونه اي كه مردم اين كشورها درآمد سالانه بسيار پاييني دارند. به عنوان مثال درآمد سالانه مردم در تونس سالانه 3500 دلار، درمصر حدود 1750 دلار و در يمن 2300 دلار است. آمار بيكاري در كشورهاي عربي در كنفرانس اخير «شرم الشيخ» به طور متوسط 14 درصد اعلام شد و اين درحالي است كه هر ساله 3 درصد به اين رقم اضافه مي شود.
دنياي عرب همچنين به شدت از لحاظ غذايي به خارج وابسته است و اين كشورها هرگز نتوانسته اند كه توليدكننده هاي خوبي دراين عرصه باشند. بهترين نمونه اي كه مي توان ذكر كرد، مصر است. اين كشور بزرگ ترين واردكننده گندم، در دنياست. شورش هاي اجتماعي مصر در دهه هاي اخير به علت بحران نان بوده است.
از دهه (1950) تاكنون رژيم هاي قدرت طلب در جهان توزيع مايحتاج اوليه غذايي توده مردم مانند نان، شير و تخم مرغ به شكل يارانه اي را در دستور كار خود قرار دادند تا در قبال آن به آرامش سياسي دست يابند. بنابراين، نابرابري هاي اجتماعي يكي از عوامل مهم در قيام مردم عرب عليه حاكمان است. هضم شدن اقتصاد اين كشورها در اقتصاد سرمايه داري و حركت در جهت ليبراليسم اقتصادي افسارگسيخته در طول سال هاي گذشته موجبات توسعه نامتوازن را فراهم كرده است. پيوستن به سازمان تجارت جهاني و اجراكردن نسخه هاي صندوق بين المللي پول و بانك جهاني فاصله طبقاتي دراين كشورها را به گونه اي فزاينده بيشتر كرده است.
4- بحران سياسي: كشورهاي عرب از لحاظ توسعه سياسي و به رسميت شناختن آزادي هاي مدني و سياسي بسيار عقب مانده هستند. حكومت ديكتاتورها در دهه هاي مختلف براين كشورها، اجازه هرگونه تلاش براي برقراري دموكراسي و مشاركت در تصميم گيري را از مردم سلب كرده است. كافي است نگاهي كلي به وضعيت اين كشورها دراين زمينه انداخته شود. «مبارك» در مصر بيش از 3 دهه به تنهايي زمام امور را در دست داشت. افراد ديگري هم چون «بن علي» رهبر سابق تونس، پادشاه عربستان و «قذاقي» درليبي كه دهه هاست نماينده كشورشان در جهان هستند و اين درحالي است كه هيچ كدام مشروعيت خود را از جانب مردم در يك فرآيند دموكراتيك كسب نكرده اند، اما نسل جديد تحصيل كرده دراين كشورها احساس مي كند كه به آنچنان شعور و آگاهي رسيده است كه ديگر خود مي تواند براي تحقق آزادي هاي مدني و انساني اش تلاش كند.
نسل جديد چاره اي جز طغيان عليه نظام هاي كهنه و غيردموكراتيك دراين كشورها ندارد و مي رود كه صفحه جديدي از تاريخ خاورميانه و حتي جهان را بر اساس ميل و اراده خود بر اساس حقوق شهروندي و انساني اش ورق بزند.
5- بحران مشروعيت: نظام هاي سياسي كشورهاي عربي و به خصوص شمال آفريقا بيشتر سكولارهستند؛ سكولاريسمي كه با چاشني خشونت ديكتاتوري تمام عيار، همراه بوده و اين درحالي است كه اين نوع سيستم سياسي در جهان عرب همواره ازسوي كشورهاي مدعي حقوق بشر و دموكراسي هم چون آمريكا پشتيباني شده است.
رهبران نامشروع اين كشورها همواره در جهت هويت زدايي اسلامي برآمده اند، تا جايي كه «بن علي» ديكتاتور سابق تونس حتي اجازه پخش صداي اذان از تلويزيون را نيز نمي داد. اين رهبران سعي كرده اند به هر وسيله اي كه شده است در برابر گرايش جامعه به سمت اسلام سياسي مقابله كنند. «حزب نهضت اسلامي» در تونس و «اخوان المسلمين» درمصر، از جمله اين احزاب هستند.
دولت هاي حاكم بر اين كشورها تا جايي پيش رفتند كه با غيرقانوني خواندن اين احزاب اجازه شركت نامزدهاي برآمده از آنها را به شكل سازمان يافته و حزبي در انتخابات، نمي دادند. انتخابات فرمايشي و نمايشي يكي از صحنه هاي تكراري در اين كشورها بوده است.
عربستان و چالش هاي پيش رو
عربستان در زمره كشورهايي است كه داراي ساختار سياسي، اجتماعي و اقتصادي خاص خود است. اين جامعه با ارزش هاي تجدد در ساختار اقتصادي آشناست و با آن سر و كار دارد. در حوزه فرهنگ عمومي متأثر از عوارض تجدد هم چون مصرف گرايي، رفاه و شيوه هاي مدرن زندگي است، اما در حوزه فرهنگ خصوصي به شدت سنت گراست و از آنچه پيامدهاي دنياي مدرن ناميده مي شود، دوري مي جويد. اين كشور در ساختار سياسي محافظه كار و سنت گرا است و در الگوهاي اجتماعي و فرهنگي در تنگناي سنن محلي- بومي و عارضه هاي مدرنيسم گرفتار شده است.
در چنين وضعيتي عربستان و بسياري از كشورهايي كه داراي مشخصه هاي مشابه هستند، با اثر پذيرفتن از روند عمومي جهاني شدن و نيز وضعيت سياسي خاص حاكم بر نظام جهاني، اصلاحات- البته به شكل كنترل شده- را به عنوان يك ضرورت پذيرفته و ناخواسته در مسير آن قرار گرفته اند.
اصلاحات در عربستان سعودي متأثر از عوامل داخلي و خارجي است. از جمله زمينه هاي داخلي اصلاحات مي توان به روند تعامل اقتصادي- سياسي غرب با عربستان سعودي طي شش دهه گذشته اشاره كرد كه مرزهاي اين كشور را در برابر موج مدرنيسم باز كرد و باعث گرديد تا سطح توقعات اجتماعي- سياسي تغيير كند. ساختار قدرت در برابر خواسته هاي اجتماعي آسيب پذير شده و بافت فرهنگي نيز تغيير كرده به گونه اي كه رويارويي بين سنت و مدرنيسم به تغيير تعادل اجتماعي منجر گرديده است.
جداي از گسست هاي اجتماعي- سياسي كه ناشي از تقابل سنت و مدرنيسم در اين كشور است و در بروز مطالباتي چون حقوق بشر، حقوق زنان و ديگر ارزش هاي ليبرالي مصداق يافته، تعارضات آشكار و پنهان ديگري از ابتداي تشكيل حكومت سعودي در اين كشور بوده است كه اكنون وجهي ديگر از گسست هاي سياسي و اجتماعي را هويدا ساخته است.
پايه ريزي حكومت آل سعود بر مبناي اتحاد با جنبش هاي سلفي گري و وهابيت، خود مبنايي براي بروز تنش ها و بحران هايي بود كه اكنون ريشه هاي حكومت سعودي را هدف قرار داده است. در نوامبر 1979 ميلادي (آبان 1358ه.ش) وهابيون افراطي كه حاكمان رياض را مرتد دانسته و خواستار بازگشت به اصول، سنت ها و ارزش هاي ديني بودند، با غلبه بر نيروهاي امنيتي سعودي، مسجدالحرام را به تصرف خود درآوردند.
در سال 1991 ميلادي (1370ه.ش) به دنبال افزايش حضور آمريكاييان در خليج فارس و عربستان، 700نفر از علماي وهابي به رهبري «عبدالعزيز بن باز» مفتي بزرگ عربستان با صدور بيانيه اي ضمن انتقاد از سياست ها و رويه هاي دولتي، اعلام كردند كه خواهان اجراي كامل اصول سلفي گري هستند. اقدام هاي اين چنيني از سوي وهابيون افراطي تفاوت فاحش ديدگاه آنان را با رهبران رياض هويدا ساخته و چالشي آشكار را در برابر خاندان آل سعود به وجود آورده است. علاوه بر اين، به رغم حمايت هاي پيشين رياض از تشكيل گروه هاي شبكه اي چون «القاعده» تهديدهاي ناشي از فعاليت اين گروه ها هم اكنون دامن گير رهبران سعودي شده است.
علاوه بر تهديدهايي كه از سوي وهابيون متوجه خاندان حاكم شده است، چالش ايدئولوژيك ديگري كه آل سعود با آن روبه روست، وجود يك اقليت حدود 15درصدي شيعي به ويژه در منطقه شرقي «الاحساء» عربستان است. وجود اين اقليت شيعي از يك سو زمينه حساسيت افراطيون سلفي را فراهم ساخته و از سوي ديگر موجب ايجاد يك نگاه امنيتي از سوي حكومت به شيعيان شده است.
زمينه ديگري كه مسئله اصلاحات در آن مورد بررسي قرار مي گيرد مربوط به پيوند محكمي است كه خاندان حاكم سعودي از ابتدا با غرب داشته است. آل سعود از ابتداي روي كار آمدن در عربستان با نظر مساعد لندن توانست تا سال (1932م) تسلط خود را بر عربستان كامل كرده و حكومت سعودي را تشكيل دهد. از آن پس تا به امروز حكومت عربستان رابطه تنگاتنگي با غرب به ويژه با آمريكا داشته است، به طوري كه روندهاي سياسي واشنگتن در زمره متغيرهاي مهم تأثيرگذار در سياست و حكومت عربستان بوده است.
دولت سعودي به واسطه ماهيت ساختاري حكومت، به صورت اساسي با طرح ها و استراتژي هاي تغيير كنترل شده وضع موجود كه از سوي آمريكا براي دولت هاي منطقه درنظر گرفته شده مخالف است. دكترين هاي خاورميانه جديد و خاورميانه بزرگ اگرچه به عنوان واكسن هايي براي تثبيت دولت هاي طرفدار آمريكا در خاورميانه مطرح شد، اما نظام خشك حكومتي رياض در برابر هرگونه تحول در زمينه هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي غيرقابل انعطاف است.
تا ابتداي قرن بيست ويكم نيازها و خواسته هاي غرب با وضعيت عربستان هم خواني داشت.معادله امنيت عربستان در برابر امنيت انرژي براي غرب معادله اي بود كه از دهه 30ميلادي پايدار تلقي مي شد، اما پس از سپتامبر 2001ميلادي (شهريور ماه1380) در اولويت قرار گرفتن تهديد تروريسم براي امنيت ملي آمريكا روابط رياض- واشنگتن را وارد فاز جديدي ساخت.
با وجود نامطلوب بودن هرگونه تغيير براي حكام سعودي، الزامات روابط پيچيده و تنگاتنگ رياض با دنياي غرب به ويژه آمريكا، حركت به سوي اصلاحات را براي پادشاهي عربستان ناگزير ساخت و حركت به سوي كم ترين ميزان دموكراسي اجتناب ناپذير شده است.
تغيير در عربستان حتمي است
درباره اينكه آيا ما شاهد بروز اتفاقاتي نظير آنچه در مصر، تونس، ليبي و ديگر كشورهاي منطقه رخ داده است در عربستان نيز خواهيم بود بايد به اين مسئله توجه كرد كه در تئوري «تغيير اجتماعي» در جايي كه جامعه مدني قوي است يك نوع تحليل وجود دارد و در جوامع سنتي يك تحليل متفاوت ديگر، قابل تصور است. بنابراين به دليل توافق هاي محكم حكومت سعودي با سران قبايل اين كشور و وابستگي آنها به دولت رياض شايد در آينده، انتظار خيزش هاي بزرگ مردمي در اين كشور وجود نداشته باشد مگر اينكه در شرايط كنوني به واسطه برخي حقوق تضييع شده مردم اين كشور به خصوص جامعه زنان عربستان، شاهد اعتراض هايي باشيم.
نكته ديگري كه نبايد ناديده گرفته شود، اين مطلب است كه از جمعيت حدود 15درصدي شيعيان ساكن در 4استان عربستان نيز نبايد انتظار به راه انداختن قيامي سريع نظير قيام مردم بحرين كه اكثريت جمعيت آن را شيعيان تشكيل مي دهند، داشت. چراكه آنان اول، در دو منطقه جدا از هم محصور شده اند و دوم، به شدت از سوي دولت رياض تحت مراقبت و كنترل هستند. ولي مسلم اينكه باتوجه به شرايط موجود و بيداري اسلامي مردم منطقه، دير يا زود حكومت فرتوت و سنتي آل سعود نيز بايد جاي خود را به يك حكومت داراي حداقل موازين دموكراتيك و پايبند به ارزش هاي اسلامي بدهد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14