(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390- شماره 19918

بررسي ويژگي هاي منحصر بفرد شخصيت استاد شهيد مرتضي مطهري
اگر مطهري امروز بود ارادتش به امام را به رهبري تقديم مي كرد
خون مظلومان بحرين و دامان آل سعود
مسئوليت ما در قبال مردم بحرين چيست؟



بررسي ويژگي هاي منحصر بفرد شخصيت استاد شهيد مرتضي مطهري
اگر مطهري امروز بود ارادتش به امام را به رهبري تقديم مي كرد

پريسا جلالي
«ولايت فقيه» به عنوان موهبتي از جانب خداوند مصداق پيشگيري از انحراف جامعه اسلامي و محرك صدور ارزش ها و آرمان هاي راستين انقلاب به ديگر جوامع است. درايت در رفع توطئه، استقامت در مقابل تهديدات داخلي و خارجي، شجاعت در برابر دشمنان و پشتكار در توسعه علمي جامعه از جمله ويژگي هاي قابل شمارش براي اثبات ضرورت حضور ولي فقيه در جامعه اسلامي است؛ همان ويژگي ممتازي كه در آثار استاد شهيد مرتضي مطهري مي توان يافت و در گفت وگو با دكتر حميد نگارش پژوهشگر و استاد دانشگاه پرداخته ايم.
¤ در بيان ويژگي شخصيتي استاد مطهري اجازه دهيد سؤال ماه را با بحث پيرامون ولايت پذيري استاد آغاز كنيم.
-بله. در بعد ولايت پذيري ايشان مي توان به تعابير و ارادت استاد نسبت به امام خميني(ره) اشاره داشت. استاد مطهري خطاب به امام خميني(ره) ايشان را «اي ابراهيم بت شكن اسلام»، «اي روح خدا» و «اي جان عزيز ملت» و غيره مي ناميدند و ارادت ايشان به ولي فقيه تا آنجا بود كه مي توان گفت اگر اين ارادت به ولي فقيه زمان در وجود ايشان جاري نبود قطعا پيشرفتي هم در آثار وي پديد نمي آمد و از امتيازات فوق العاده او محسوب مي شود. تعابير ديگري مبني بر اين اعتقاد داشتند كه «امام به مردم ما شخصيت داد»، «ايشان هويت و شخصيت واقعي مردم را بازگرداند.»، «امام موهبتي است كه خدا در قرن ما به ما عنايت كرده است.» امام راحل نيز متقابلا براي ايشان احترام خاصي قائل بودند. به حتم اگر الان شهيد مطهري در قيد حيات بودند همان ارادت را به رهبر معظم انقلاب داشتند و با توجه به دورانديشي ايشان قطعا همان توجه را به ولي زمان معطوف مي داشت. البته در زمان حياتش شبهاتي هم درباره ولايت فقيه مطرح مي شد.
¤ جهت گيري ايشان نسبت به شبهات مطرح شده چگونه بود؟
-نگاه او به امام خميني به عنوان شخصيتي است كه جهت دهنده حركت و انقلاب بودند. امام راحل را به عنوان ولي فقيه، شخصيتي مي ديدند كه مي كوشد راه را نشان دهد. تأكيد او مبني بر هويت بخشي انقلاب اسلامي و اين حركت عظيم معمار بزرگ انقلاب به ملت ايران اثبات بحث ولايت فقيه از سوي اوست و اينكه واقعا اين اتفاق جايگاه و مقام ولي فقيه را نمايان مي كند. در واقع استاد هويت بخشي را از امتيازات نايب امام عصر(عج) مي داند و قطعا در صورتي كه اكنون در قيد حيات بود همين نگاه را به ولي فقيه زمان و رهبر معظم انقلاب داشتند. چرا كه در جايي ديگر تأكيد دارد «نداي امام از قلب و اعماق تاريخ و ژرفاي روح ملت برمي خيزد.» قطعا ولي فقيه اين شرايط را دارد كه زمامدار ملت باشد و نيابت دارد در جايگاه ولايت قرارگيرد. در جايي ديگر اين اعتقاد قلبي را هم دارند كه اگر امروز كسي بخواهد بدعتي به وجود بياورد و در هر جايگاه و سمتي بخواهد انحراف ايجاد كند ديگر با شخص كار نداريم بلكه متناسب با اهداف نظام اسلامي ولي فقيه به عنوان يك ايدئولوگ مسير تصميم گيري را روشن مي سازد.
¤رمز جاودانگي شهيد مطهري و افكار ايشان چيست؟
-بنا به تعبير رهبر معظم انقلاب شهيد مطهري ديده بان جبهه اعتقادي هستند و همه جلوه هاي ماندگاري را در آثار خود دارند. ايشان علاوه بر ويژگي هاي شخصيتي ارزشمند در زمان حيات، القاب نابي هم از سوي رهبر معظم انقلاب دريافت كردند؛ به طور مثال معمار نظام جمهوري اسلامي ايران، ديده بان جبهه اعتقادي. رهبر معظم انقلاب اين لقب را به ايشان اعطا كردند چون وي همه ويژگي هاي مطرح ديده باني را در وجوه اعتقادي و شخصيتي دارا هستند. شرايط خاص را رصد مي كرد و با بررسي مشكلات جامعه اسلامي چالش ها را شناسايي مي كرد. راه هاي نفوذ دشمن و تأمل در چگونگي مصاف با دشمنان همين طور تأمل در جبهه اعتقادي كه دشمنان با شبهه افكني قصد ورود به حريم دين اسلام را داشتند، شناسايي مي كردند و نقش فعالي در پاسخ به شبهات داشتند.
¤قدري هم به شخصيت اعتقادي و عرفاني ايشان بپردازيم.
-شهيد مطهري معتقد بودند علم به تنهايي كافي نيست چرا كه اگر علم به تنهايي كافي بود آگاه ترين شخص شيطان بود. شيطان كفر ورزيد چون ايمان نداشت و عابد نبود. اين بحث مهمي است و ثابت مي كند در كنار علم بايد ايمان باشد و در اين صورت روشنايي مي بخشد، تهذيب نفس ايجاد مي كند و انسان را به خدا نزديك خواهد كرد. نمود شخصيت اعتقادي ايشان در تلاش وي براي ايجاد كارگاه انديشه اي بود كه همه نيازهاي بشر را در بعد مسائل اعتقادي و كلامي پوشش دهد، درك نيازهاي بشر را پاسخگو باشد. او در هر ميداني كه وارد مي شد نگارستان زيبايي را پديد مي آورد كه انسان از تماشاي آن لذت مي برد. توسل به اهل بيت (ع)، انس با قرآن و ادب در نماز شخصيت معنوي ايشان را شكل مي داد. او برخلاف برخي از افراد تك بعدي، فقيه زبردست، فيلسوف و مفسري دانا بود. در مسائل كلامي و اعتقادي حرف هاي جامعهي داشت و همين ويژگي او را در نظر عالمان هم عصرش فردي پويا و مومن معرفي مي كند. مي فرمود: «از نعمت هايي كه خدا به من داده اين است كه در طول عمرم يك بار هم پيش نيامد كه حتي يك صفحه از نوشته هاي قبلي ام را دوباره ببينم و احساس كنم اشتباه است.» در حالي كه محققين زيادي با مراجعه به نوشته هاي قبلي و آراء قديمي خودگاهي به خطاي گذشته شان اعتراف مي كنند. همچنين مي گفت: «هر وقت احساس وظيفه مي كردم دست به قلم مي بردم و مي نوشتم.» به همين خاطر هنوز قلم ايشان قابل توجه است. علاوه بر اين او يك روانشناس بود. اين يك ويژگي ديده بان موفق است. اگر روانشناس باشد نيازها و شرايط را درك مي كرد و با توجه به آن قلم مي زد. بعد ديگر ديده باني ايشان و نگرشي سيستمي و جامع نگري ايشان بود. به همه ابعاد كاملا اشراف داشت.
¤ در صحبت هايتان به شبهات اشاره كرديد. اين سوال به ذهن متبادر مي شود كه در پاسخ به شبهه افكني دشمنان چه وظيفه ونقشي براي مردم مسئولان ترسيم مي كردند؟
- تامل در اين سوال ما را به اين ويژگي توجه به جوانان در همان بدو پيروزي انقلاب مي رساند. بارها به نسبت به جايگاه جوان ايراني تذكرمي داد و با اين تاكيد كه بايد نقص هاي موجود در جامعه ايران را بشناسيم و ريشه انحرافات اين نسل را از نظر ديني بررسي كنيم، مهم ترين علت ايجاد انحراف را در بين اين نسل عدم پاسخگويي جامع و قانع كننده به شبهات آنان مطرح مي كرد و اعتقاد داشت درحوزه و دانشگاه بايد بستر پاسخگويي به شبهات فراهم شود. البته در بحث شك و ترديدهاي به وجود آمده عصر حاضر را از نظر ديني براي نسل جوان عصر دو دلي و ترديد مي دانست و مي گفت شك، مقدمه رسيدن به يقين است با اين تعبير كه «شك معبر و گذرگاه خوبي است اما توقفگاه نامناسبي است». يعني ممكن ا ست سوال و ترديد براي اين نسل به وجود آيد اما پاسخ ها بايد جامع باشد.
¤ آيا جامعيت افكار ايشان را به مقابله با مباحث عرفان هاي نوظهور هم مي توان تعميم داد؟
اتفاقا شهيد مطهري در بحث عرفان هاي نوظهور صاحب تفكرند. ايشان به صراحت از عرفان هاي نوظهور به عنوان عرفان منهاي خدا ياد مي كنند و مي فرمودند: اين عرفان ها مي خواهند اسلام را منهاي خدا ترسيم كنند، مساله اي كه امروز رواج يافته و شاهديم. بحران آينده بشر را بحران معنويت مي دانستند. امروز معنويت كاذبي كه مطرح مي شود مي خواهد جايگزين دين شود و در مقابل معنويت ديني متكي به دعوت خدا و ارزش هاي انساني و اخلاقي و تهذيب نفس، دعوت به پوچي و بحران هويت مطرح مي شود. به همين دليل مطرح مي شود بزرگترين بحراني كه الان بر جامعه بشر به ويژه جوامع پيشرفته حاكم است، بحران معنويت است. متعاقب همين بحران، غرب با رواج پوچ گرايي اختلالات رواني را ميان جوانان شدت بخشيده تا بتواند مسير دستيابي به مطامع خود را كوتاه تر كند. راه حل شهيد مطهري اين بود كه در دامن معنويت ديني قرار بگيريم تا به معرفت نسبت به خود دست يابيم.
¤در بحث دشمن شناسي به چه زوايايي از گفتار ايشان مي توان دقت داشت؟
- موقعيت شناسي ايشان در عصر حاضر و جبهه گيري وي نسبت به رژيم صهيونيستي به عنوان گرداننده پليدي ها وخباثت ها و مساله فلسطين قابل تامل است. ايشان زماني كه خطر صهيونيست در خفا بود به صراحت از اقدام صهيونيست ها در فلسطين صحبت مي كرد و در اين رابطه كه اگر پيامبر اسلام (ص) امروز زنده بود چه مي كرد و درباره چه مساله اي مي انديشيد؟ مي گويد: «قسم مي خورم كه پيامبر در قبر مقدسش از يهود مي لرزد». ايشان خيانت يهود كه در قرآن هم به آن اشاره شده است آن زمان به عنوان يك ديده بان شناسايي و رصد كردند. تعبير ديگري دارند مبني بر اينكه «والله در برابر صهيونيست ها مسئوليد» و «والله مساله اي كه دل پيامبر را امروز خون كرده است قضيه فلسطين است.»
¤ با توجه به شخصيت ديده باني استاد مطهري چطور مي توان از ايشان الگو گرفت؟
- به نظر مي رسد اگر كسي بخواهد درمقام ايشان قرار گيرد بايد به او اقتدا كند و بتواند پاسخگوي سوالات عصر خود باشد. اينكه رهبر معظم انقلاب معتقدند «ما نياز به مطهري ها داريم» يعني جامعه ما نيازمند افراد مسلح به علم و ايمان است. در بعد الگو بايد به اين نكته توجه كرد كه معلم ها به دو صورت مي توانند مخاطب خود را القا كنند. گروه اول آموزگاراني با آموزش گفتاري و بياني و گروه دوم معلماني كه از طريق جنبه هاي معرفتي درون خود علم شان را آموزش مي دهند و صاحب درجه معنوي اند. رفتار، تواضع، اخلاص و معنويت او الگو و ويژگي ممتازش است همان معلمي كه قرآن از آن به عنوان اسوه ياد مي كند. او الگو و اسوه شد به همين منظور كساني كه الگو مي گيرند بايد به حفظ ارزش ها، شناخت چالش ها و مشكلات، اعتماد به نفس ابعاد معرفتي و اطلاعاتي اشراف كامل داشته باشند و در حفظ آن كوشا باشند.

 



خون مظلومان بحرين و دامان آل سعود

1- مبارك صهيونيست ها
بيش از سه سال از محاصره مردم مظلوم اما مجاهد غزه قهرمان توسط دولت سفاك اسرائيل و دولت سازشكار حسني مبارك مي گذرد. تمامي تلاش هاي دلسوزان مسلمان و حتي شخصيت ها و سازمان هاي حامي حقوق بشر براي شكستن اين حصر ظالمانه ناكام ماند. در اين ماجرا كه تكليف اسرائيل روشن بود، اما آنچه بيش از همه قلب مسلمانان را جريحه دار مي كرد، همكاري كامل و مطلق دولت سازشكار مبارك با برنامه هاي اسرائيل و آمريكا بود. همكاري اي كه بدون آن تحميل جنگ ظالمانه 22روزه و قتل عام زنان و كودكان بي گناه فلسطيني ميسر نمي شد. جلوگيري از ورود غذا و دارو، جلوگيري از ورود پزشكان و امدادگران داوطلب مسلمان و غير مسلمان و حتي جلوگيري از خروج مردم بي گناه و بيماران مجروحان از غزه و اعزام آن ها به كشورهاي ديگر جهت مداوا، اقداماتي بود كه تنها از دولتي درست به همان اندازه رژيم صهيونيستي سفاك و دور از انسانيت، ولي در عين حال بزدل و تابع محض اسرائيل و آمريكا مي توانست سر بزند. دولت مبارك مصداق كامل «اذله علي الكافرين و اعزه علي المسلمين» بود.
اما همكاري دولت مبارك با صهيونيست ها به اين جا نيز ختم نشد، مردم مقاوم غزه به مثابه استخواني در گلوي اسرائيل و خاري در چشم آمريكا بودند، كه نه موشك هايشان، بلكه اين تنها «ايستادگي» و «مقاومت» آن ها بود كه اصل موجوديت اسرائيل و حضور و سلطه آمريكا در منطقه را تهديد مي كرد. «فئه قليله اي» كه نه با قتل علم و مرگ تدريجي براثر گرسنگي و بيماري، تمام مي شوند و نه دست از مقاومت مي كشيدند. آخرين توطئه دشمن كه بدون همكاري دولت نامبارك مصر ميسر نمي شد، ايجاد ديوار حائل در مرز رفح و همچنين تخريب پي درپي تونل هايي بود كه مردم فداكار مصر براي كمك به برادران فلسطيني خود ايجاد مي كردند. به عبارت ديگر، دولت مصر بسياري از مردم كشور خود را نيز قرباني حفظ و بقاي موجوديت اسرائيل كرد و زنده زنده در اين تونل ها دفن نمود. و اي كاش مردم انقلابي مصر با شناسايي اين شهدا و ارائه آمار و تعداد آنان، هم ياد شهداي خويش را زنده كنند و هم جنايات آن رژيم سفاك را رسوا نمايند.
در آن زمان، دولت نامبارك مصري نخواست و نمي توانست هشدارهاي مكرر رهبر فرزانه انقلاب را بشنود كه پي درپي او و ديگر سران عرب را از همكاري با دشمنان اسلام برحذر مي داشتند تا خون هاي مردم مظلوم غزه دامن آن ها را نگيرد؛ «چه مصيبتي از اين بالاتر كه دولت هاي مسلمان كه بايد در برابر رژيم غاصب و كافر و محارب، از مردم مظلوم غزه حمايت مي كردند، رفتاري پيشه كنند كه مقامات جنايتكار صهيونيست، گستاخانه آن ها را هماهنگ و موافق با اين فاجعه آفريني بزرگ معرفي كنند؟ سران اين كشورها چه جوابي در برابر رسول الله صلي الله عليه وآله خواهند داشت؟ چه جوابي به ملت هاي خود كه يقيناً عزادار اين فاجعه اند خواهند داد؟ به يقين امروز دل مردم مصر و اردن و ساير كشورهاي اسلامي از اين كشتار، پس از آن محاصره طولاني غذايي و دارويي لبالب از خون است1.» «خيانتكاران عرب بدانند كه سرنوشت آنان بهتر از يهوديان جنگ احزاب نخواهد بود كه خداوند فرمود: «و انزل الذين ظاهروهم من اهل الكتاب و من صياصيهم..2.» ملتها با مردم و مجاهدان غزه اند. هر دولتي كه برخلاف اين عمل كند فاصله خود و ملتش را عميق تر مي كنند و سرنوشت چنين دولتهايي معلوم است3.»
2- و ناگهان انفجار!
هيچ كس تصورش را نمي كرد كه ديكتاتور نامبارك مصري، نتواند حتي يك ماه هم در مقابل اراده ملت مصر دوام بياورد. بالاتر از آن حتي كسي نمي توانست پيش بيني كند كه آتش خشم مردم مصر اين گونه شعله ور شود و تاج و تخت فرعون مصر را سرنگون كند. اما «اخذناهم بغته» وعده تخلف ناپذير الهي است؛ چرا كه «ان ربك لبالمرصاد4» و چه زود مقاومت مردم قهرمان غزه به اولين ثمره خود رسيد و خون شهدايشان دامنگير متهم درجه اول خائنين عرب شد. دشمن آمريكايي تلاش كرد و مي كند كه علت رستاخيز مصري را فقر و بيكاري و دموكراسي خواهي قلمداد كند، اما «بزرگ ترين جرم نظام كنوني مصر اين است كه اين كشور را از آن جايگاه رفيع به رتبه يك مهره بي اختيار در بازيهاي سياسي اش در منطقه، تنزل داد. انفجار امروز ملت بزرگ مصر، پاسخي به اين خيانت بزرگ است كه ديكتاتور وابسته، نسبت به ملت خود مرتكب شد5.»
بنابراين و براساس اين تحليل و آن وعده تخلف ناپذير الهي كه گفته شد، در حقيقت اين مقاومت و ايستادگي ملت مجاهد و نستوه غزه است كه تاج و تخت فرعوني مبارك را منهدم كرد! اين خون هاي پاك و به ناحق ريخته شده مسلمانان فلسطيني و مصري است كه در تونل هاي زيرزميني رفح به هم آميخت، در رگ هاي غيرت جوانان شجاع متحصن در ميدان التحرير قاهره جوشيد و از گلوي شهداي تظاهرات 25 ژانويه در قاهره و اسكندريه و سوئز فوران كرد!
3- خون مظلومان بحرين و دامان آل سعود
فاجعه امروز كشتار مردم مسلمان در بحرين، فراموش كاري و عبرت نگرفتن از سرنوشت غزه را روشن مي سازد؛ چه اگر بنا بر عبرت آموزي بود، تاريخ پر است از عبرت هايي نظير مبارك مصري و بن علي تونسي. جنايتكاران بحريني و سعودي، سرخوش از لشكركشي به محلات و خانه هاي محقر مسلمانان بحريني، از لشگريان مزدور خود در بحرين سان مي بينند؛ غافل از اين كه «فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم ابواب كل شيء حتي اذا فرخوا بما اوتوا، اخذناهم بغته فاذا هم مبلسون6» اما اگر آن ها نشنيده اند، ما شنيده ايم كه «و من أظلم ممن ذكر بايات ربه ثم أعرض عنها انا من المجرمين منتقمون7» رهبر انقلاب در سخناني خطاب به جنايتكاران فجايع بحرين هشدار دادند: «ممكن است شما يك فشاري بياوريد، وحشيگري اي بكنيد، يك چند صباحي يك آتشي را خاموش كنيد؛ ليكن خاموش نخواهد شد، روزبه روز عقده هاي مردم را بيشتر و غيظ آنها را شديدتر خواهيد كرد. يك وقت آنچنان زمام كار از دستتان در خواهد رفت كه ديگر هيچ جوري نشود بخيه زد. اشتباه مي كنند؛ هم آنها اشتباه مي كنند، هم آن كساني كه از خارج از بحرين نيرو وارد مي كنند، بشدت در اشتباهند؛ خيال مي كنند با اين حرفها مي شود حركت يك ملت را از بين برد8.»
دور نباشد آن روزي كه خون ملت مظلوم اما مقاوم بحرين، در امتداد خون مظلومان مجاهد غزه، دامان حكومت بحرين، دولت سعودي و شركايشان در جنايت هاي بحرين را بگيرد و شاهد تحقق وعده الهي انتقام از مجرمين در منطقه باشيم!
منبع: پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي خامنه اي
پي نوشت:
1- پيام درباره قتل عام مردم مظلوم غزه 8/10/87
2- سوره احزاب: آيه.26 ترجمه: «و كساني از اهل كتاب را كه با [مشركان] همپشتي كرده بودند، از دژهايشان به زير آورد و در دلهايشان هراس افكند: گروهي را مي كشتيد و گروهي را اسير مي كرديد.»
3- پيام به اسماعيل هنيه نخست وزير دولت حماس 27/10/87
4- سوره فجر: آيه.14 ترجمه: «به يقين پروردگار تو در كمينگاه (ستمكاران) است.»
5- بيانات در ديدار شركت كنندگان همايش غزه 8/12/88
6- سوره انعام: آيه.44 ترجمه: «پس چون آنچه را كه بدان پند داده شده بودند فراموش كردند، درهاي هر چيزي [از نعمتها] را بر آنان گشوديم، تا هنگامي كه به آنچه داده شده بودند شاد گرديدند؛ ناگهان [گريبان] آنان را گرفتيم، و يكباره نوميد شدند.»
7- سوره سجده: آيه.22 ترجمه: «و كيست بيدادگرتر از آن كس كه به آيات پروردگارش پند داده شود [و] آنگاه از آن روي بگرداند؟ قطعا ما از مجرمان انتقام كشنده ايم.»
8- بيانات در جمع مردم فارس 3/2/89

 



مسئوليت ما در قبال مردم بحرين چيست؟

سرزمين كوچك بحرين در جنوب خليج فارس و در همسايگي قطر و عربستان سعودي قرار دارد و شامل يك جزيره بزرگ و بيش از 32 جزيره كوچك است. بحرين اگر چه قرنها از ايالات ايران محسوب مي شد اما در دوران صفويه مدتي در دست پرتغالي ها و سپس در اختيار انگليسي ها قرار گرفت. انگليسي ها نيز پس از مدتي به دليل مخالفتهاي مردم غالبا شيعه در آنجا، حكومت آن جزاير را به خاندان عربستاني و سني مذهب آل خليفه سپردند. آل خليفه دست نشانده استعمار نيز با وجود دلبستگي و خواست قلبي مردم بحرين براي ملحق شدن به ايران، با دسيسه هايي مانند، تبعيد علماي شيعه بحريني و تحقير و يا اخراج شيعيان و همچنين انتقال اعراب اهل سنت از سرزمين هاي مختلف به بحرين، تصميم به تغيير ساختار جمعيتي و فرهنگي داشتند. تا اينكه بالاخره و پس از چندين دهه در تاريخ 22 مرداد 1350 شمسي، انگليسي ها و آمريكايي ها با توجه به ضعف و زبوني حكومت پهلوي، مجمع الجزاير بحرين را از ايران جدا كرده و اعلام استقلال نمودند.
در هر حال مردم بحرين و بويژه شيعيان اين سرزمين در طول چند قرن گذشته هيچ گاه زير چتر عدالت زندگي نكرده اند. در طي چند سال گذشته نيز صدها نفر از شيعيان بحريني از سوي حكومت پادشاهي آل خليفه دستگير و زنداني شده و حقوق آنها ناديده گرفته شده است. آمريكائيها و انگليسي ها و خاندان سعودي نيز در تمام اين سالها از اين حكومت مستبد و فاسد و وابسته به غرب حمايت كرده و از آن بهره مند مي شده اند. در عين حال، با وجود اقدامات مستمر خاندان آل خليفه براي تغيير هويت بحريني ها و استخدام و تابعيت دادن به گروههاي سني مذهب مهاجر و حتي مسيحيان خارجي و سپردن پستهاي كليدي به اقليت اهل سنت و اعمال فشار و ايجاد محدوديت هاي فراوان براي شيعيان، هم اكنون نيز حدود هفتاد درصد از جمعيت حدودا يك ميليوني اين سرزمين را شيعيان اثناعشري تشكيل مي دهند. لازم به ذكر است كه بحرين پس از ايران و عراق و جمهوري آذربايجان، چهارمين مركز شيعي در جهان اسلام است و علماي بزرگي از آن برخاسته اند.
از سوي ديگر اعتراف صريح دشمنان هميشگي ما يعني اسرائيل، آمريكا و دوستان اروپايي آنها و حتي شيخ هاي سرسپرده به آنها در طي دو ماه اخير آن بوده است كه انقلاب اسلامي امام خميني به عنوان مردمي ترين، تأثيرگذارترين و عملي ترين انقلابات، ريشه فكري و عملياتي نهضتهاي اخير است، و يكي از نگراني هاي اصلي آنها اين بوده و هست كه اگر هر يك از كشورهاي مصر، ليبي، تونس، اردن، عربستان، يمن، بحرين و كويت و كشورهاي ديگري كه در حال جوشش هاي مردمي هستند، شرايط و نهايتي مانند ايران پيدا كنند، چه بر سر منافع اقتصادي و سياسي غرب و وابستگان آنها در آفريقا و آسيا خواهد آمد.
اما اگر شرايط بسيار پيچيده و ناگوار آمريكا و اروپا را در منطقه و سردرگمي و گيجي آنها در برابر مردم اين كشورها را فعلا كنار بگذاريم، وظيفه و نقش ايران به عنوان مهم ترين، قوي ترين و مردمي ترين حكومت در منطقه در شرايط خاص كنوني چيست؟ تعهدات اسلامي و مكتبي ما در قبال مردم منطقه چيست و بي تحركي ما در اين برهه بسيار حساس تاريخي چه معنايي دارد؟ روشن است كه اگر سخن از تعهد و مسئوليت جمهوري اسلامي به ميان مي آيد، منظور ما توافقنامه ها و پيمانهاي فرهنگي سياسي تشريفاتي نيست كه راحت تر و سريع تر از آنچه بسته و نوشته شده اند، شكسته و نقض مي گردند بلكه تعهد و وظيفه ديني و ايماني مورد نظر است كه بر دوش و در گوش هر مسلماني است و همان تعهدي منظور است كه براي سياستمداران و برنامه ريزان و مجريان حكومتي بيش از ديگران مسئوليت آفرين است.
آن گونه كه شاهد بوده ايم، با ظهور ناباورانه چندين قيام مردمي در شمال آفريقا و شبه جزيره عربستان، مردم شريف بحرين و بويژه جوانان بحريني نيز خواسته هاي خود را با آرامش و متانت تمام مطرح نمودند اما حكومت سرسپرده و ناتوان آل خليفه كه قدرت پاسخگويي به مردم را نداشت، با طراحي آمريكا و پشتيباني شوراي همكاري شيوخ خليج فارس از سعودي ها درخواست كمك كرد تا مردم مبارز و حقيقت جوي بحرين را سركوب و شرايط را به وضع پيشين بازگردانند. البته سعودي ها نيز كه شديدا نگران قدرت گرفتن شيعيان در عربستان و بحرين و سقوط حاكم بحريني بودند، از اين درخواست استقبال كرده و با ارسال نيروهاي ويژه سركوب و با نام «نيروهاي سپر جزيره» از طريق پل ملك فهد وارد بحرين شدند. از اين زمان به بعد آن گونه كه مي دانيم، نيروهاي حكومتي بحرين، سعوديها و ديگر متجاوزين اماراتي و كويتي، از كشتار و دستگيري و شكنجه مردم و تخريب مساجد و حسينيه ها و هجوم شبانه به منازل مردم و بازداشت مردان و زنان مبارز و سانسور كامل خبري و تصويري، دريغ نكرده اند. هم زمان با اشغال بحرين، خبرهايي از اخراج سفير ايران از منامه، متهم كردن جمهوري اسلامي به دخالت در امور داخلي بحرين و حتي اخراج بحريني هاي ايراني الاصل رسيد. البته آمريكا و انگليس و شيوخ خليج فارس هم، اقدام سعوديها در ورود به بحرين را لازم و بجا دانستند و متجاوزين وهابي نيز به اقدامات شرورانه و خشن خود همچنان ادامه مي دهند.
از سوي ديگر، اكثر مراجع تقليد و علماي برجسته شيعه و مقامات و شخصيتهاي برجسته ايران اسلامي و مردم تعدادي از شهرهاي بزرگ كشور نيز با تظاهرات و شعارهاي خود عليه آمريكا و آل سعود و آل خليفه، نفرت و خشم خود را نشان داده اند و اين ابراز احساسات كماكان ادامه دارد. در چند شهر هند و پاكستان و عراق و تركيه و لبنان و برخي شهرهاي اروپايي نيز تظاهراتي در اين زمينه ديده مي شود.
واقعيت آن است كه ما حساسيت ها و البته مسئوليت هاي بيشتري نسبت به بحرين و بحريني ها داريم و چند راهپيمايي و اطلاعيه و تعدادي تماس تلفني يا كتبي با شخصيت هاي ديگر كشورها و يا با سازمانهاي بين المللي، از تعهد ويژه اي كه خاص جمهوري اسلامي است كم نمي كند، بلكه هرچه بگذرد بر اين تعهدات افزوده مي شود. البته ابراز نفرت مردم ايران و ديگر نقاط جهان نسبت به اقدامات سعوديهاي متجاوز و ظلم و جناياتي كه در بحرين انجام مي دهند طبيعي و پسنديده است. اما تمامي اينها فقط احساسات پاك و مقدورات محدود مردم را نشان مي دهد و كار ديگري از آنان ساخته نيست. پرسش ما اين است كه مقامات كشوري و جز آنها با وجود امكانات گوناگون چه مي كنند؟ آيا اقدامات آنها در طي چند ماه گذشته و بلكه سالهاي گذشته در مورد بحرين متناسب با مقدورات نظام و منطبق بر وظايف ديني ما بوده است؟ و اين پرسشي است كه احتمالا در ذهن هر ايراني غيور مسلمان شكل مي گيرد كه آيا بي حركتي در برابر تحولات منطقه اسلامي و در انتظار وقايع آينده نشستن، خود يك نوع اقام سياسي مفيد است؟ آيا آناني كه تصور كرده اند با تذكرات و تماس هاي بدون پشتوانه سياسي، اندكي از شرايط و مصائب پيش آمده، تغيير خواهدكرد در اشتباه نيستند؟ و آيا چشم انداز كنوني نشاني از عقب نشيني و يا سقوط آل سعود و آل خليفه و رفع ظلم دارد؟ پاسخ اين پرسش مسلما منفي است و همان گونه كه هر مسلمان با ايماني مي داند تحولات جوامع بشري فقط با اقدام و عمل انسانها شكل مي گيرد و خداوند متعال فقط به كساني كه در مسير مبارزه با ظلم و فساد و انحراف تلاش داشته باشند ياري خواهد رساند.
از سوي ديگر، ستمكاران جهان هم تا جايي كه بتوانند از راه و روش خود و دوستانشان حمايت و براي ماندگاري آنها اقدام و هزينه مي كنند و مسلما مردم حق جو و عدالت خواه را نيز منحرف قلمداد كرده و به سركوب آنان مي پردازند. و اين جرياني است كه هميشه در تاريخ وجود داشته و هم اكنون نيز در شمال آفريقا و خاورميانه شاهد آنها هستيم. مبارزه اي مداوم و مستمر بين گروه عظيم حق جويان وعدالت خواهان با گروه اندك ستمكاران و دنياپرستان.
مسلم است كه استكبار جهاني و بويژه آمريكا، انگليس و همراهان و متحدان سنتي وقديمي آنها در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا، به راحتي دست از منافع سياسي اقتصادي خود بر نمي دارند و سرزمينها و حكومتهايي را كه از سالها قبل به چنگ آورده اند، به سادگي در اختيار مردم ستم ديده قرار نخواهند داد. و تمام تلاشهاي سياسي و نظامي ابرقدرتهاي چپاولگر غربي در جهان نيز در همين مسير است.
حكام فاسد و ستمكار عرب وشيخهاي منطقه خليج فارس هم اگر چه به راحتي و با خواست و برنامه ريزي اروپا و آمريكا به قدرت رسيده اند اما حاميان آنها تا آخرين مرحله براي ماندن و سلطه بر اين بخش حساس از جهان تلاش خواهند كرد؛ و براي اين ماندن هم، تا جايي كه لازم باشد از مردم و مخالفين خود خواهند كشت و هرچه را لازم بدانند نابود خواهند كرد.
بنابر اين، اميد داشتن به اقدام عادلانه از سوي سازمان ملل و شوراي امنيت آن و يا كنفرانس اسلامي و يا ديگر مجامع بين المللي براي نجات مردم بحرين و جلوگيري از جنايات و ستمهاي آل سعود و آل خليفه، تا زماني كه آمريكا و اروپا در اين منطقه حضور ونفوذ دارند و مقدرات كشورها را در غفلت و بي حركتي مسلمانان طراحي مي كنند، تحول مهمي به نفع حق جويان رخ نخواهد داد. از اين رو، نظاره گر بودن و هيچ نكردن، نه تنها مغاير دستورات اسلامي است (1) بلكه اعتبار و موقعيت كشور ما ونظام جمهوري اسلامي را در منظر مردم چشم انتظار خاورميانه زير سوال خواهد برد. بعلاوه، عدم اقدام در برابر فجايعي كه در بحرين رخ داده و مي دهد و اكتفا نمودن به پاره اي تماسها و مذاكرات بي حاصل اگر چه كاري سياسي به حساب مي آيند اما به هيچ وجه كاري متناسب با اقتدار و قدرت سياسي نظامي و امنيتي ما نيستند و خواسته هاي مردم را برآورده نمي سازند.
نتيجه نشستهاي شوراي همكاري خليج فارس كه پس از وقوع نهضتهاي مردمي و اسلامي در كشورهاي عربي صورت گرفته، شاهد بر اين حقيقت است كه آنها باز هم نه اسرائيل و آمريكا بلكه جمهوري اسلامي ايران را همچون دشمن تصور كرده اند و آن گونه كه در دوران انقلاب و در طول جنگ 8 ساله ما با صدام ديده ايم هميشه نه با ما، بلكه در برابر ما بوده اند. در حال حاضر هم با پشتيباني محتاطانه دولت از انقلابهاي مردمي در منطقه، خصومت آنان با نظام جمهوري اسلامي شدت گرفته است و با وجود آنكه هيچگونه اقدام برجسته اي از سوي ما صورت نگرفته، ايران را متهم به دخالت در امور داخلي مي كنند. البته اين دقيقا به اين معنا است كه آنها ضمن آنكه از قدرت گرفتن تشيع در منطقه به شدت نگران هستند و افكار انقلابي و شيعي را كه برگرفته از انقلاب ايران است براي ماند و سلطه خود خطرناك مي دانند، مي خواهند جهانيان را با اين الفاظ فريب داده و ما را از انجام هر اقدام مؤثري براي نجات مردم بحرين بازدارند و هجوم و اشغال سرزمين بحرين را اقدامي ضروري براي مقابله با ايران و گسترش تشيع وانمود سازند.
حال كه چنين است و آنان دست از عناد و مخالفتهاي خود بر عليه اسلام راستين و كشور ما برنمي دارند، آيا نبايد اقدام و روش مناسبي مطابق با منافع ملي جهاني و اسلامي اتخاذ شود؟ اساسا چرا و تا چه زماني بايد اين برخوردهاي خصمانه و دروغ گوئيهاي حكام عرب را بر عليه ايران تحمل كرد ودم نزد؟ آيا براستي تقويت روابط برادرانه باچنين كساني در شوراي خليج فارس كه سالهاي سال با مردم خود نيز جز ظلم و جنايت نكرده اند افتخاري براي دولت و يا گامي به جلو براي مردم و كشور ما بوده و تاكنون ثمري براي ما داشته است؟
البته نبايد فراموش كنيم كه نه آمريكاييها حقي در اين منطقه دارند و نه حكومت وهابي سعودي بايد اجازه داشته باشد كه به حقوق مسلمانان و شيعيان اهل بيت تعرض كند و وارد قلمرو ملل ديگرشوند. شيوخ فاسد و جنايتكار منطقه و بويژه سعوديها همانهايي هستند كه در تمام طول جنگ هشت ساله، صدام متجاوز را چه از نظر تسليحاتي و چه از جهت مالي پشتيباني كردند و حالا آنقدر جرأت پيدا كرده اند كه به بحرين لشكركشي مي كنند و باز هم جرأت يافته اند كه ايران را مورد تهاجم تبليغاتي قرار مي دهند. و اين نيست مگر به دليل مسامحه و ضعيف برخورد كردن ما با آنها در ميادين مختلف.
به نظر مي رسد كه گاه برخي از برنامه ريزان سياسي ما اندكي از منش اسلامي و انقلابي نظام و روشهاي خميني بزرگ فاصله مي گيرند و به جاي در نظر گرفتن خواسته هاي مردم رنج ديده در كشورهاي منطقه، دوستي و همياري با حكامي كه هم اكنون ظلم و فسادشان آشكار شده است را براي رسيدن به برخي تصورات سياسي لازم مي دانند و حاضر به اقدامي كه اين روابط به اصطلاح حسنه را خدشه دار كند نمي شوند. اين در حالي است كه مردم عادي مصر، اردن، عربستان، يمن و بويژه بحرين احساس تعلق خاصي نسبت به ايران و انقلاب اسلامي ما دارند. خوب است در شرايطي كه اكثريت مردم اين كشورها بپاخاسته و خواهان تغيير در نظم و نظام كشور خود هستند، مسئولين ما نيز با روش مناسب تري از مردم و خواسته هاي آنان حمايت نمايد. محبوبيت ايرانيان و نظام اسلامي و مسئولين كشور ما در خاورميانه و خاصه در ميان جوانان عرب منطقه، به خاطر اقدامات شجاعانه در برابر استكبار جهاني و بويژه آمريكا و اسرائيل و روشن ساختن ماهيت حكومتهاي مزدور آمريكا در خاورميانه و همچنين آشكار كردن اسلام انقلابي پيشرو است و نه غير از آن. در مورد بحرين و مسئوليت ايران اسلامي در قبال آن سرزمين نيز نظراتي وجود دارد كه محل طرح آنها در اين مختصر نيست اما از نظر نگارنده اين مقاله، جمهوري اسلامي ايران لازم است با قدرت نقش و ديدگاه خود را مشخص ساخته و آنچه را كه وظيفه ديني و بين المللي او به عنوان ام القراي جهان اسلام است انجام دهد.
به اختصار بايد گفت كه ما نسبت به بحريني ها از چند جهت مسئول هستيم. 1-به اين جهت كه آنها مسلمان هستند و نياز به ياري دارند و كمك به مردمي كه با صراحت از ما ياري مي خواهند وظيفه شرعي ما يعني وظيفه اي است كه خداوند بر دوش ما گذاشته است(2). 2-اگرچه برادران شيعه و سني ما هر دو در بحرين تحت ظلم و فشار هستند اما اكثريت مردم شريف آن را شيعيان تشكيل مي دهند و بيشترين ستمها در مورد آنها صورت مي گيرد و از اين رو ايران به عنوان قوي ترين و بزرگ ترين كشور شيعه جهان در قبال آنها مسئول است. 3-دلبستگي و وابستگي تاريخي و هميشگي ايرانيان به سرزمين بحرين و مردم آن كه حداقل 70% آن را شيعيان مي سازند و حدود 15% آنان فارسي زبان هستند واقعيتي انكارناپذير است و در مورد سرنوشت اين سرزمين نمي توان بي توجه و بدون احساس مسئوليت بود4.-كشور بحرين همسايه جنوبي ما در خليج فارس است و اشغال نظامي آن توسط سعودي ها كه با هدف سركوب شيعيان و سلفي پروري آمده اند قطعا تاثيرات فرهنگي و سياسي جديدي نيز در آينده خليج فارس خواهد داشت و مشكلات جديدي براي ايران فراهم خواهد نمود. 5-جمهوري اسلامي ايران داراي منافع و حساسيت هاي ملي و امنيتي در خليج استراتژيك فارس است و نمي تواند از اين دو امر مهم غفلت نمايد و چون تحولات سياسي نظامي و امنيتي اخير در سرزمين بحرين در اين حيطه قرار دارند، نبايد مورد تسامح، ساده انگاري باشد.
6-اگرچه تصرف علني بحرين از سوي حكومت سعودي و همراهان او از طرف شوراي امنيت سازمان ملل محكوم نگرديد اما هيچ قانون بين المللي نيز اجازه چنين كاري را به ويژه اگر با كشتار و شكنجه مردم غيرنظامي و تخريب اماكن مذهبي آنان همراه باشد تاييد نمي كند. از اين رو، اقدام متجاوزين آن هم در منطقه حساس خليج فارس نبايد بي پاسخ و بدون اقدام قاطع بماند و فقط با اعتراض شفاهي همراه باشد زيرا در غير اين صورت هر تجاوز و اشغال گري، چه غربي باشد و چه عرب، ممكن است تعرض به خاك ديگر كشورها را حق خود بداند و براي آن توجيهاتي بتراشد. بنابراين فقط با برخورد و اقدام متناسب و قاطع مي توان متجاوزين را تنبيه و پشيمان كرد تا هيچ متجاوزي جرات تجاوز پيدا نكند و اين نيز يكي از مسئوليت هاي ما است.
البته نكات ديگري نيز در اين باره وجود دارد. با نگاهي كلي به وقايعي كه در بحرين رخ مي دهد روشن مي شود كه با تجاوز نظاميان سعودي، اماراتي و برخي ديگر به بحرين، شرايط بحرين از شكل داخلي و دروني بودن خارج شده است و نه تنها اظهارنظر در مورد بحرين از طرف همسايه قدرتمند شمالي آن يعني ايران دخالت نيست بلكه حتي در شرايطي كه مردم بي دفاع بحرين از جهانيان و خاصه از ايران اسلامي استمداد مي كنند اقداماتي جدي و عملياتي تر نيز تجاوز به حساب نمي آيد. در واقع هدف اصلي شيوخ خليج فارس و حاميان غربي آنها از فرافكني و تبليغات دروغين بر عليه ما با اتهام «دخالت در امور داخلي بحرين از سوي ايران» آن است كه ايران را از هر نوع اقدام سازنده و موثري در جهت كمك به مردم بحرين مانع شوند و اين در حالي است كه آمريكائيها و سعوديها و دوستانشان در طول چند هفته گذشته در برابر چشم جهانيان دست به تجاوز و دخالت در امور مردم بحرين زده اند. ظلم علني و بي پرواي نيروهاي سعودي بر مردم مسلمان آن سامان، تخريب مساجد و حسينيه ها، آتش زدن قرآن ها و كتب ادعيه، دستگيري و شكنجه مبارزان، هتك حرمت به علماي ديني و زنان و برخي ستمهاي ديگر كه هر انساني را خشمگين و منزجر مي كند، نشانگر واضح ترين اقدامات مداخله جويانه متجاوزين وهابي در امور ملي و داخلي مردم شريف بحرين است. اما تجاوزها و دخالت هاي اينان نبايد موجب شود كه سياستگزاران و مسئولين ايران اسلامي مسئوليت خود را از ياد ببرند. اين در حالي است كه تمامي اين فجايع را نظاميان سعودي و ديگر شيخ نشينها و تعدادي مزدور خارجي كه از ضعيف ترين نظاميان منطقه هستند و به شدت از شيعيان و مخصوصا مبارزين ايراني وحشت دارند، انجام داده اند.(3)
بديهي است علاوه بر مسئوليت هايي كه بر دوش ما است و به پاره اي از آنها اشاره شد، بي تدبيري و يا عدم اقدام موثر و تغييردهنده در بحرين نيز از جهات مختلفي براي ما و ديگر كشورهاي منطقه مضر و خطرناك است كه برخي از آنها عبارتند از: ميدان پيدا كردن سعوديهاي وهابي در خليج فارس و تبديل شدن آنها به عنوان ژاندارم منطقه، به وجود آمدن روحيه ياس و نااميدي از پشتيباني ايران قدرتمند به مسلمانان محروم منطقه و به ويژه شيعيان، ناامن شدن روزافزون شرايط شيعيان در بحرين و عربستان و ديگر مناطق، تشديد و گسترش خصومت هاي شيوخ منطقه در برابر ايران پس از ميدان پيدا كردن سعوديهاي متجاوز، اطمينان يافتن ناتو و به ويژه امريكا در ماندگاري در خليج فارس و خاورميانه، و و.
و در هر حال عدم اقدامات سياسي و عملياتي به موقع و مناسب در قبال فجايعي كه در خاورميانه و به ويژه در ممالك همسايه رخ مي دهد، اگرچه نشان دهنده روحيه سياسي برخي برنامه ريزان كشور است اما يك نوع اقدام سياسي متين و قوي براي كشوري قدرتمند مانند ايران به حساب نمي آيد و آثار مثبتي براي كشور ما و منطقه نخواهد داشت در حالي كه كم تحركي و عدم اقدام مناسب و موثر، نه تنها شرايط را بهبود نمي بخشد بلكه آن را بدتر كرده و ايران را در شرايط جديدي قرار خواهد داد كه پيش بيني آن چندان آسان نخواهد بود.
سخن آخر آنكه در شرايطي كه غالب گروه هاي مردمي در ايران، عراق، عربستان، پاكستان، تركيه، لبنان و برخي نقاط ديگر دنيا خشم و نفرت خود را از جنايات مداخله جويانه سعوديها و ياران آنها در بحرين نشان داده اند و سعوديهاي منفور نيز به خوبي مي دانند كه برخلاف مقررات بين المللي دست به اشغال اين سرزمين كوچك زده اند، بسيار ضعيف و شكننده هستند و هر اقدام متناسب و معقولي مشروط بر استمرار و استحكام، آنها را وادار به شكست و عقب نشيني خواهد نمود. نگارنده اين سطور معتقد است كه براي آزاد كردن مردم بحرين از چنگال متجاوزين سعودي و حتي قطع دخالت هاي سياسي نظامي آنان در كشورهاي عرب خاورميانه و شمال افريقا، علاوه بر روش ها و اقدامات تبليغاتي كه بايد دائما و در ابعادي بسيار گسترده تر از وضع كنوني صورت گيرد، حداقل هفت پروژه چندان پيچيده براي شكستن و عقب راندن سعوديها و آزادسازي سرزمين بحرين وجود دارد كه همه و يا برخي از آنها را مي توان در يك زمان به كار گرفت.
حقيقتي كه در چند ماه گذشته بيش از هميشه آشكار و قطعي شده آن است كه غربيها و در راس آنها امريكائيها هيچ پشتوانه مردمي و محبوبيتي در خاورميانه و شمال افريقا ندارند و نوكران آنها هم در كشورهاي عربي روز به روز خفيف تر و منفورتر از قبل شده اند. اما جالب آن است كه در شرايط فعلي اتكا و اميد اصلي ناتو و امريكا در منطقه به وجود حكومت هايي مانند حكومت هاي مستبد و فاسد عربستان، اردن، مصر، ليبي، يمن، كويت، بحرين و مانند اينها است و متقابلا پشت گرمي حاكمان بدبخت اين كشورها نيز به غرب و بيش از همه به آمريكا بوده است. در عين حال آن گونه كه در طي يك ماه گذشته در وقايع مصر و ليبي و تونس مشاهده گرديد، جنايتكاران غربي نيز كه پشتوانه هاي نظامي و تبليغاتي حكام مستبد منطقه هستند، از دست زدن به هر اقدام نظامي و سياسي حاد و مستقيم وحشت دارند و آن را مغاير با منافع آينده شان مي بينند. واقعيت آن است كه شيوخ منطقه تنها مانده اند و دقيقا از اين جهت است كه هرگونه مسامحه و كوتاه آمدن در برابر شيوخ منطقه كه نه مردم آنها را مي خواهند ونه اروپا و امريكا جرات حمايت كامل از آنها را دارد، مساوي با از دست دادن فرصتها و رها و تنها گذاشتن دوستان انقلاب اسلامي خواهد بود.
پي نوشت ها:
1-پيامبر خدا(ص) فرمودند: من سمع رجلا ينادي يا للمسلمين ولم يجبه فليس بمسلم= هر مسلماني كه فرياد كمك خواهي انساني را بشنود و به او كمك نكند مسلمان نيست.
2-چنان كه خداوند فرموده است كه: «و مالكم لاتقاتلون في سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان...» (النساء75)؟
3-چنان كه در قرآن مجيد مي خوانيم كه: فقاتلوا اولياء الشيطان ان كيد الشيطان كان ضعيفا (النساء 76)

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14