(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 14 اردیبهشت 1390- شماره 19918

قائم مقام وزيرارشاد در اولين كنگره ملي شعر خليج فارس:
خليج فارس همزاد و همراه هويت فرهنگي ماست
حضرت فاطمه زهرا(س) در آينه شعر فارسي
شعري كه ناميراست!



قائم مقام وزيرارشاد در اولين كنگره ملي شعر خليج فارس:
خليج فارس همزاد و همراه هويت فرهنگي ماست

قائم مقام وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي گفت: خليج فارس فقط يك نام نيست؛ بلكه همزاد و همراه هويت فرهنگي ماست و نام اين مكان از كشور عزيز ما يادآور تمدني بزرگ است.
يحيي طالبيان در مراسم اختتاميه اولين كنگره ملي شعر خليج فارس در هنديجان با اعلام اين مطلب افزود: خليج فارس يادآور تمدني بزرگ است كه اگر آن را واكاوي كنيم به درازاي تاريخي مي رسيم كه قدم به قدم و سنگ به سنگ آن يادآور مردمي است كه در اين مرز و بوم زيسته اند و تمدن ايران اسلامي را به وجود آوردند.
وي با اشاره به تلاش هاي بيگانگان براي جعل عنوان خليج فارس، اظهار داشت: نام خليج فارس با ماندگاري مجموعه هويت ملي ما ماندگار است. قائم مقام وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي ادامه داد: ارزش و اهميت خليج فارس به تاريخ، اسطوره ها و باورهاي مردمي است و آنان كه سعي در تخريب اين واقعيت دارند بايد اقدامات آنها را از طرق مختلفي از جمله پژوهش هاي عميق و رسانه اي و غيره خنثي كنيم.
در ادامه مراسم مدير كل فرهنگ و ارشاد اسلامي خوزستان گفت: بيش از 500 هزار سال پيش در جنوب ايران خليج فارس شكل گرفت و قبل از مسيح اولين فرهنگ و تمدن دريانوردي در حوزه خليج فارس به وجود آمد.تمدن استفاده از دريا براي حمل و نقل و تجارت توسط ايراني ها در خليج فارس تشكيل شد. حجت الاسلام سيد لطف الله سپهر افزود: شايسته و زيبنده است كه خليج فارس در ايران به يك حركت تمدن ساز تبديل شود .

 



حضرت فاطمه زهرا(س) در آينه شعر فارسي

علي خوشه چرخ آراني
اگرچه سخن گفتن از شخصيت جامع و بي نظير وديعه رسول اعظم(ص) حضرت فاطمه زهرا(س) آن گاه كه خداوند هستي او را توصيف و ايشان را خير كثير معرفي نموده است بسيار سخت و صعب است اما براي اظهار محبت و ابراز مودت و عشق به آستان آسماني اش، شاعران و نويسندگان فارسي زبان آثار ارزش مند خويش را با نام و ياد و ذكر مناقب و سجاياي حضرت فاطمه زهرا مزين نموده و شاهكارهايي آفريده اند كه علاوه بر جنبه هاي معنوي، ديني و اعتقادي از نظر ادبي نيز حاير اهميت و جايگاهي به سزا هستند.
وجود مقدس آن بانوي پرهيزگار مجموعه اي از عالي ترين صفات و ارزش هايي است كه كمتر در وجود يك انسان اجتماع مي كند. آن بانو آيينه تمام نماي فداكاري، ادب، عصمت، ساده زيستي، نوع دوستي، دين داري، عفت، گذشت، صبر، استقامت، جهاد، صداقت و دفاع از حريف ولايت و ده ها سجاياي ممتاز انساني است.
محبوب ترين بانوان جهان در نگاه سخن سرايان، خاتون آب و آيينه، بانوي عاطفه و ايثار و يگانه يك دانه دردانه اي است كه در عظمت ولادت خجسته اش سوره گران قدر كوثر نازل شد و به پيامبر رحمت و قلب محزون او حرارتي مضاعف بخشيد و به او نويد آينده اي بزرگ را بخشيد.
هيچ كس نمي تواند فاطمه را بستايد و هيچ كس هم نمي تواند فاطمه را نستايد و به راستي قلم و تقرير ما خاكيان چگونه مي تواند عظمت و شكوه و هيبت افلاكي او را بستايد يا نستايد و از اين رو هركس اين همه فضايل و شكوه و مجد را ناديده انگارد خود را حقير و كوچك نمايانده است و بس.
علاوه بر تمام فضايل و مناقب مذكور، فاطمه دختر محمد(ص) و خديجه (س) و همسر علي مرتضي(ع) و مادر حسنين (عليهما السلام) و زينب و ام كلثوم و ام الامه و ام الائمه و ام النساء است و خويشان و سلاله پاك او همه از مجاهدان و شهيدان والامقام. فاطمه ممتازترين بانوي دو گيتي است و در چنين مرتبتي آسماني هيچ بانويي هم شأن و هم رديف او نبوده و نخواهد بود.
ايشان شخصيتي بي همتا و «عديم النظير و غريب الدهر»اند كه هم چون خورشيدي فروزان فراسوي ره پويان طريق هدايت و سعادت و ولايت در آسمان انسانيت پرتوافشاني و نوررساني مي كنند و كالبد ارزش هاي والاي اخلاقي و كمالات و سجايا و ارزش هاي گران قدر انساني را روح مي بخشند و الگويي تمام معنا از جميع كمالات و برجستگي هايي كه يك انسان الهي در همه ابعاد وجودي خويش مي تواند داشته باشد در زندگي اندك و پرعظمت آن در دانه رسول ترسيم شده است.
معنويات، جلوه هاي ملكوتي، جلوه هاي الهي و جلوه هاي جبروتي، ملكي و ناسوتي همه در اين شخصيت جمع بود و بي شك شخصيت عظيم و والاي عصاره هستي هنوز هم براي ما ناشناخته باقي مانده است.
پيرامون نخستين اشعاري كه درباره حضرت فاطمه(س) سروده شده ذكر اين نكته ضروري است كه تمامي اشعاري كه درباره آن بانوي بزرگوار سروده شده به ما نرسيده است و سهواً و يا عمداً از بين رفته و يا به صورت مكتوب ثبت نشده است.
اگرچه در سرآغاز تحميد وديعه رسول اكرم به اشعار فراواني از شعراي مشهور و نامي عرب در نخستين قرون هم چون يحيي بن حكم (برادر مروان حكم) ابومحمد عبدالسلام بن رغبان مشهور به ديك الجن (شاعر نامدار عرب در قرن دوم)، دعبل خزاعي، احمد بن محمد بن صنوبري، ابوالحسن مهيار بن مرزويه و شهيد اول و ... برمي خوريم اما ادبيات فارسي ما هم كه ريشه در تعاليم عاليه اسلام عزيز و عجين با روح و فطرت خداجو و اهل بيت دوست است، در اين زمينه غني و پربار است. ولي آن چه قابل تذكر است اين است كه گويا در خصوص شخصيت عظيم و الهي حضرت زهرا(س) در آثار ادبي فارسي، ابيات كم واندكي را مي توان يافت كه دليل اين امر را بايد ناشي از ايجاد جو خفقان و وحشت حكما و خلفاي اموي و عباسي و فقدان آزادي انديشه و سخت گير ي هاي گاهي مهلك و شكنجه هاي شاعران مادح اهل بيت خاصه حضرت زهرا(س) جست وجو كرد، اما قطعاً اوضاع خطير عصر كنوني ايجاب مي كند كه شاعران و خطيبان و نويسندگان عصر حاضر تلاش مضاعف نمايند تا شكوهمند و عظيم، آن حضرت را به جامعه امروزين ما منتقل كنند، زيرا زهرا(س) ستاره ي منور ازهري است كه اگر درست و با ديدي عالي بر او و انديشه ها و اعمال او نظرافكنيم، راه هاي پرتلاطم و پرسنگلاخ حيات را بر ما خواهد نماياند تا به بيراهه نرويم و در فراز و نشيب هاي آن سقوط هم نكنيم.
قطعاً بايد گفت كه در ميان زنان، هيچ بانويي هم اندازه خيرالنساء جهانيان(س) مورد ستايش و تبجيل قرار نگرفته و نامش در حوزه ادب فارسي ما تكرار نشده است.
خواجوي كرماني، شاعر عارف كرماني در مدح فاطمه زهرا ابيات:
به نور چشم پيمبر كه نور ايمان بود
عقيق صفوت ياقوت شرع را كان بود
نبود هيچ به عذر احتياجش از پي آن
كه شمع جمع طهارت از او فروزان بود
از آن به وصلت او زهر شده لآلي
كه از شرف قمرش در سراچه دربان بود
نگشت عمر وحي از «حي» فزون ز روي حساب
چرا كه زندگي او به حي حنان بود
را مي سرايد كه «حي» به حساب ابجد عدد هجده است كه دوران حيات حضرت فاطمه(س) را اشاره مي نمايد، ضمن اين كه خواجو در ابيات ديگري، ام الائمه حضرت زهرا(س) را بر بالانشينان و كروبيان حرم قرب و قدس الهي رجحان و برتري مي دهد:
منظومه محبت دهر و آل او
بر خاطر كواكب ازهر نوشته اند
دوشيزگان پرده نشين حريم قدس
نام بتول بر سر معجر نوشته اند
از ديگر شاعران برجسته ادب فارسي كه نگاهي ويژه و ممتاز به حضرت فاطمه زهرا(س) داشته و در بسياري از ابيات او در مدح و رثاي اهل بيت مي توان عشق و ارادت را مشاهده كرد، ناصرخسرو است:
قال اول جز پيمبر كس نگفت
وآنگهي زي آل او آمد مقال
جز كه زهرا(س) و علي(ع) و اولادشان
مر رسول مصطفي(ص) را كيست آل؟
ناصرخسرو در ادبيات ديگري حضرت فاطمه زهرا(س) را شفيعه روز جزا مي خواند:
رضوان به هشت خلد نيارد سر
صديقه گر بود به حشر يارش
باكش ز هفت دوزخ سوزان ني
زهرا(س) چو هست يار و مددكارش
آن روز بيايند همه خلق و مكافات
هم ظالم و هم عادل بي هيچ محابا
آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع
پيش شهدا دست من و دامن زهرا(س)
چون به حب آل زهرا(س) روي شستي روز حشر
نشنود گوشت ز رضوان جز سلام و مرحبا
پس پي آن پسران رو، پس از آن كه تو را
پسران علي(ع) و فاطمه ز آتش سپرند
حكيم ناصرخسرو در بيتي ديگر به جريان مباهله و همراهي امام حسن(ع) و امام حسين(ع) و حضرت زهرا(س) در اين جريان با پيامبر اكرم(ص) مي پردازد و مي گويد:
ذوالفقار ايزدي سوي كه فرستادم بعد
زن و فرزند كه را برد جز زهرا(س) و شبير
با مطالعه تاريخ سراسر افتخار اسلام عزيز درمي يابيم كه فاطمه زهرا شمع حيات معنوي بود و به همان آرامش و وقاري كه زنان بايد داشته باشند رسالتش را انجام داد و از خانه كوچك علي(ع) حيات بشريت را از حقيقت سيراب كرد اما با عظمت و شكوه غيرقابل توصيفش علي(ع) را انتخاب كرد و علي(ع) هم او را و به راستي كه اگر علي(ع) نبود كفو و همسري براي فاطمه(س) نبود.
حكيم قباديان اين مسئله را در قالب بيت زير توصيف مي كند كه:
كفوي نداشت حضرت صديقه(س)
گر مي نبود حيدر(ع) كرارش
نگاه عطار نيشابوري هم به فاطمه زهرا(س) و زندگاني و تقواي ايشان ويژه و برجسته است. در الهي نامه و مصيبت نامه، نام حضرت فاطمه زهرا(س) چندين بار به مناسبت در حكايات آمده است مثلاً در الهي نامه عطار از جهاز ناچيز فاطمه زهرا سخن مي گويد و اين كه هنگامي كه اسامه جهاز حضرت زهرا(س) را به خانه امام علي(ع) مي برد مي گريد. پيامبراكرم(ص) سبب را از اسامه مي پرسد. او مي گويد:
بدو گفتم ز درويشي زهرا(س)
مرا جان و جگر شد خون و خارا
كسي كاو خواجه هر دو جهان است
جهاز دخترش اينك عيان است
عطار در الهي نامه براي حضرت فاطمه زهرا لقب «خاتون جنت» را به كار مي برد و مي گويد:
همه ياران در آن اندوه و محنت
شدند آخر بر خاتون جنت
سنايي غزنوي نيز توصيف زيبايي از ام الائمه دارد. او سيماي حضرت زهرا(س) را خيرالنساء مي داند كه زني هم چون او در اين دنيا نيست.
سراسر جمله عالم پر زنان اند
زني چون فاطمه خير النساء كو؟
هلالي جغتايي شاعر غزل سراي عهد صفوي در بيتي چهارماه سعادت را چنين معرفي مي نمايد كه:
كيست آن چهار مه به مذهب من
علي(ع) و فاطمه(س)، حسين(ع) و حسن(ع)
اقبال لاهوري شاعر و متفكر پاكستاني در مثنوي نسبتاً طولاني خود، حضرت فاطمه زهرا(س) را اسوه كامل و دل گرمي براي تمام زنان جهان مي داند:
نور چشم رحمه للعالمين
آن امام اولين و آخرين
بانوي آن تاجدار هل اتي
مرتضي مشكل گشا شير خدا
پادشاه و كلبه ايوان او
يك حسام و يك زره سامان او
مادر آن مركز پرگار عشق
مادر آن كاروان سالار عشق
به جهت پرهيز از اطاله كلام به بيان ابياتي از ديگر شاعران بلندآوازه ادب فارسي كه در حقيقت سندي مستند بر حقانيت و بزرگواري بانوي حقيقت است، اشاره مي گردد:
ابن يمين:
كه خاتون جنت گذر مي كند
ز آب مژه خاك تر مي كند
شيخ بهايي:
الهي الهي به صدق خديجه
الهي الهي به زهراي اطهر
كه بر حال زار بهايي نظر كن
به حق امامان معصوم يكسر
محيط قمي:
چشم اميد نيست به هيچ آستان مرا
الا به آستانه فرخنده بتول
ام الائمه النقبا بانوي جزا
نور الهدي حبيبه حق بضعه رسول
آن بانويي كه دور حريمش گذر نكرد
از دور باش عصمت او و هم بوالفضول
در پايان بايد گفت كه در ادبيات عرب و فارسي هيچ بانويي تاكنون به اين مرتبه مورد توجه و تكريم سخن سرايان قرار نگرفته است. پس از گذشت بيش از 14قرن سيماي ملكوتي حضرت فاطمه زهرا(س) همچنان تابناك و شمار ارادتمندان و شاعران شيفته فضايل و كمالات آن حضرت هم چنان رو به افزايش است.
پس از خيزش انقلابي مردم ايران توصيف مقام حضرت زهرا(س) رنگ خاصي به خود گرفت و چه بسيار اشعار ارزش مندي كه در مدح و ثناي دردانه يكتاي پيامبر سروده شد كه به راستي دل انگيز و دل نواز و بيان گر نياز انسان امروزي به سرچشمه خوبي ها و فضايل و نيكي هاست.

 



شعري كه ناميراست!

پژمان كريمي
شاعره انقلابي، آيات القرمزي گويا هنوز در اسارت دژخيمان رژيم نامشروع آل خليفه است.جرم اين هنرمند بحريني تنها اين است كه همدل و همگام با مسلمانان مظلوم بحرين، قطعه شعري در ستودن قهر انقلابي مردم و محكوميت ددمنشي عمال وهابي سعودي، سروده است.جرم خواهر بصيرمان، اين است كه در ميدان مرواريد منامه، در صف آزاديخواهان، سروده متعهدانه خود را فرياد كرد.
القرمزي 20 ساله، با وجود سن كم به عنوان شاعره اي حرفه اي شناخته مي شود.
او نيز متاثر از شور و شعور انقلابي پدر، تلاش كرد، قلم را در پرتو رسالت ديني و انساني به حركت و تكاپو وادارد.
آيات القرمزي اما تاب آورده نشد! به عبارتي؛ كلام شور انگيز و انقلابي و روشنگرانه آن شاعره قهرمان را ستمگران تاب نياوردند.
عمال ديكتاتور خون آشام بحرين، القرمزي را دستگير كردند و او را وحشيانه شكنجه نمودند. بي شك اما تنها مأموران امنيتي و يا مقامات بحريني، شكنجه گران شاعره جهان اسلام نيستند. مزدوران سعودي و اماراتي و حاكمانشان، دولت آمريكا و رژيم صهيونيستي و هر دولت و گروه و فردي - غربي و شرقي- كه در برابر موج بيداري و عدالت خواهي و اسلام طلبي مسلمانان بحرين ايستاده است، در جايگاه بدخواهان و دشمنان «آيات» قرار دارند. هماناني كه بر طبل ادعاي حقوق بشر مي كوبند، اما اينك براي حفظ مطامع و منافع نامشروع شان، دست به هر جنايتي مي زنند و در برابر هر ستمي سكوت مي كنند.
هماناني كه فرياد «آزادي انديشه و آزادي بيان» سر مي دهند، اما آن «آزادي» كه در برابر آنها معنا نشود! آن «آزادي» كه وجهي از «اسلام» ندارد! آن «آزادي» كه دستگير مستمند و مظلوم نيست!
اكنون، رسانه هاي غربي نامي از آيات نمي برند! حرفي از او نمي زنند! آناني كه - مثلاً - براي مميزي نسبت به كتابي مبتذل و شعري مستهجن در ايران، به تقلا مي افتند، آناني كه دستگيري يك فيلم ساز در ايران را بنا به جرم ضدامنيتي مقابله با «هنر» معنا مي كنند و بيانيه هاي رنگارنگ صادر مي كنند، از حيات و شعر و هنرش يادي نمي سازند! چون آيات، شاعره اي مردمي است. چون از عدالت مي گويد! چون دغدغه آزادي و برقراري عدالت اسلامي دارد!
دستگيري و شكنجه وي به طرزي وحشيانه، وجدان ليبرال دمكراسي و سكولاريسم و نفاق را جريحه دار نمي كند! تصاوير او در لندن و پاريس برفراز دست مدعيان انسانيت و انسان مداري و حقوق مدني ديده نمي شود. براي مجازات عوامل شكنجه او، كمپين و كميته حقيقت ياب تشكيل نمي شود!
چرا كه شاعره اي مسلمان است. چرا كه او هنرمندي انقلابي است. چرا كه او جاهليت و نفاق را نشانه رفته است. چرا كه شعر او شعر بيداري است و فرياد او، صداي اعتراض به بي درداني كه كاخ هاي ستم و عافيت طلبي خود را به بهاء ويراني انديشه و دل ها و به قيمت رنج ناتوانان بنا كرده اند. با شكنجه حيات اما، صداي مظلوميت وي و مظلوميت هر انسان دردمندي خاموش نمي شود. ميدان مرواريد منامه، اينك توفنده تر از پيش آخرين نغمه هاي شاعره مسلمان را به سوي هر وجدان بيداري روانه كرده است. از پژواك صداي شعر او فرشتگان آينه ساخته اند. شعر او نمي ميرد! چرا كه عشق و شور عدالت خواهي ناميراست! هرچند دنيا و دنياطلبان تجاهل نمايند!

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14