(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390- شماره 19929

نگاهي به فرآيند فرزندخواندگي در كشور (بخش نخست)
برق نگاه كودكان در تمناي پدر و مادر



نگاهي به فرآيند فرزندخواندگي در كشور (بخش نخست)
برق نگاه كودكان در تمناي پدر و مادر

صديقه توانا
شرشر ملايم آب بر سنگ سنگ آب نما كه در كنار حوض آبي وسط حياط بود آوايي فرساينده داشت، زن و مرد گفته ناگفته هايي در سايه روشن خيال داشتند و آرام به دنياي شيرين روزهاي خوش آغاز عشق قدم گذاشتند... درست آن هنگام كه زوج جوان همچون دو قوي عاشق با هزاران شور و شوق به فكر آغاز زندگي خود بودند، آن هنگام كه روزهاي شيرين دوران آشنايي را در باغ شقايق هاي وحشي با شيطنت هاي بچگانه دنبال پروانه هاي رنگارنگ مي كردند و به فكر آغاز زندگي خود با هزاران اميد و آرزو بودند آن هنگام كه زن جوان هر چه عشق و محبت در درونش داشت را هنگام نظافت منزل، طبخ غذا و... نثار مي كرد و با دستان هنرمندش چين و چروك پرده هاي حرير نيلي رنگ را همانند دل بي ريايش صاف مي كرد و در گوشه گوشه خانه عطر عشق مي پاشيد و فضاي صميمي خانه را با گرماي وجودش معطر مي ساخت، و آن هنگام كه مرد خسته از كار برمي گشت و منتظر چاي تازه دم قند پهلو در استكان كمر باريك با نگاره هاي نقره اي از دست مهربان همسرش بود تا خستگي يك روز كاري را با نوش جان كردن يك جرعه چاي از تن به در كند، آن زمان كه دم غروب روي ايوان سوسو زدن ستاره ها را به نظاره مي نشستند و از خنكاي نسيم بهاري با عطر گلهاي شب بو، نفسي چاق مي كردند، هرگز تصور اين روز را نداشتند كه بخاطر نداشتن فرزند، بايد روي تمام اين لحظات خوش و شيرين خط قرمز بكشند و با دنياي شاد زندگي شان خداحافظي كنند يا مجبور باشند طعم تلخ جدايي را بچشند و آن را جايگزين روزهاي خوب با هم بودن كنند، اما هميشه يك راه، هست و يك روزنه اميد پيدا مي شود...
در آخرين لحظات سخت جدايي در جاده پر از دست انداز زندگي، به جاده فرعي و لغزنده اي سر مي خوري كه انتهاي آن به دروازه اي روشن منتهي مي شود، دروازه اي پر از اميد و آرزو، پر از هياهو، و اين دروازه به دنياي شيرين كودكان و بچه هاي معصومي باز مي شود كه دست تقدير و زمانه آنها را از خانواده هاي خود دور ساخته يا پدر و مادرشان را در اثر سانحه يا حادثه ناخواسته از دست داده اند و اينك چشمان آنها در انتظار وجود داشتن پدر و مادري مهربان ني ني مي زند و دستان كوچكشان منتظر چتري حمايت گر است تا اين كودكان بي پناه را در پناه گيرد و آنها هم مثل ديگر بچه ها طعم شيرين خانواده را بچشند و در آغوش والديني صميمي تربيت شوند. نبايد اين حق طبيعي را از بچه ها و زوجهاي جواني كه بنا به هر دليلي بچه دار نمي شوند گرفت و حالا در اين جاده فرعي براي زوجها اين فرصت فراهم شده تا به وادي عشق قدم نهند و بهشت را براي خود بخرند پس نبايد فرصت را از دست داد، بهشت در يك قدمي است...
وقتي نوزادي پا به عرصه گيتي نهد...
نوزادان در ميان اشك هاي شوق و گاه اندوه متولد مي شوند و پا به دنيايي مي گذارند كه شايد چندان با آنها مهربان نباشد.
در ميان ده ها، صدها و شايد ميليون ها نوزادي كه در روز و ماه و سال پا به عرصه گيتي مي گذارند، كودكاني هستند كه هرگز آغوش گرم و پرمهر مادر و پدر را تجربه نكرده اند، كودكاني كه به دلايل مختلف از همان ابتدايي ترين سالهاي زندگي از نخستين موهبت الهي يعني سرپرست محروم شده اند، آنها بزرگ مي شوند، همان طور ساير بچه ها كه در طول زندگي بزرگ شده اند خوب يا بد! كودكاني كه به دليلي از والدين زيستي خود جدا مي شوند اگر چه در طول زندگي ممكن است با خطرات بيشتري رو به رو شوند، اما اكثر آنها سرپرست هايي بهتر از والدين واقعي خود پيدا مي كنند.
بشري يك ماهه بود كه پدر و مادر خود را در اثر سانحه از دست داد و در يكي از مراكز بهزيستي نگهداري مي شد، دست تقدير براي او اين طور رقم خورد خانم و آقاي دكتر محمد.ع كه پس از 5 سال زندگي مشترك بچه دار نمي شدند، بشري كوچولو را به فرزندي انتخاب كردند. فرزندي كه به گفته خانم فرشته- خ الان او را جزئي از پاره تن خود مي داند و حاضر نيست به هر قيمتي او را از دست بدهد.
مادر بشري با اشاره به اينكه هرگز احساس نمي كند اين بچه، فرزند واقعي او نيست، مي گويد: «به نظرم شاد كردن دل يك بچه بي پناه و بي سرپرست لذتي كمتر از بزرگ كردن بچه خود آدمي ندارد، مخصوصا اينكه اگر اين بچه را از دوران نوزادي تحت سرپرستي خود درآورده باشي. الان حاضرم تمام دارايي، مال و اموالم را بدهم، اما بشري را از دست ندهم.»
پدر بشري دكتر- ع كه متخصص بيهوشي است و سالها براي نجات جان بيماران تلاش كرده است نقطه نظرات خود را در مورد احساسش نسبت به فرزندخواندگي اين طور مطرح مي كند: «عشق به فرزند هر روز در آدم رشد پيدا مي كند و كم كم به بچه وابسته مي شويد و بعد در نهايت قسمتي از وجودت مي شود، گويي اصلا فكر نمي كني اين فرزند خوانده ات باشد، او را همچون پاره تن خود دوست خواهيد داشت.»
اين پدر مي گويد: «فرزندم الان 7 ساله شده و امسال قرار است به مدرسه برود و وارد اجتماع شود، قصد دارم وقتي 16 ساله شد حقيقت زندگي اش را به او بگويم، اما همسرم كاملا با اين موضوع مخالف است، ولي او حق دارد واقعيت را بداند و اينكه يك خواهر و برادري هم دارد، حال اگر آن قدر اين درك را داشته باشد كه ما را پدر و مادر واقعي خود بداند، هيچ واقعيتي مانع تصميمش نخواهد شد. حتي اگر حقيقت برايش تلخ باشد.»
اشتياق پيرمرد 83 ساله
براي پذيرش فرزند
كوله بار سنگين زمانه بدجوري پشت پيرمرد را خم كرده و گذشت ايام برف پيري بر موهاي پرپشتش نشانده است، اما ناسازگاري دوران و تلخي ايام نتوانسته از شادي دل بزرگش بكاهد، چنان با عشق از حركت خداپسندانه اش سخن مي گويد كه انگار هنوز هم اگر توان مي داشت و اميدش به زندگي مثل ايام جواني اش بود، باز هم حاضر مي شد بچه ديگري را به فرزندي قبول كند، حتي حالا كه پس از سالها و پس از ورود گلي زيبا به زندگي اش، خود صاحب 4 فرزند ديگر شده بود.
براي شروع صحبت خيلي نياز به سؤال و جواب نبود فقط وقتي از سوژه گزارشم مطلع شد، چنان از عشقش به دختر 40 ساله اش سخن مي گفت كه فكر كردم دخترش هنوز كوچك است و دارد تاتي تاتي مي كند. پيرمرد كه 83 سال سن دارد و چند روز ديگر تولدش مي باشد فقط از مهر و محبتش به اين فرزند مي گويد و اينكه چگونه هنر و حرفه خود را همراه با شيره جانش به او آموخته است وي مي گويد: «او برايم خيلي عزيز است، وقتي وارد زندگي مان شد با خود نور و سرزندگي و نشاط را به ارمغان آورد، اما از وقتي مادرش از دنيا رفت خيلي احساس دلتنگي مي كند، و الان تنها آرزويم سر و سامان دادن به زندگي اش است تا با خيالي آسوده با دنيا وداع كنم.»
خانواده كانون رشد و تعالي انسان
خانواده واحد بنيادين جامعه و كانون اصلي رشد و تعالي انساني است و به تجربه ثابت شده كودك در محيط و فضاي خانوادگي سالم، بهتر رشد مي كند و تكامل و تعالي مي يابد، فرزنداني كه در محيط خالي از عشق و دلبستگي خانوادگي تربيت و بزرگ شوند، در معرض بحران هاي عاطفي و روحي بسياري قرار خواهند گرفت، اما خوشبختانه با توجه به اينكه مؤسسات خيريه و سازمانهاي بهزيستي به منظور پيشگيري از كودك آزاري و حمايت از كودكان موظف به نگهداري بچه هاي معلول، بي سرپرست و بدسرپرست هستند و با خلوص نيت، عشق و محبت خود را به اين بچه ها نثار مي كنند، شاهد تربيت و بزرگ شدن بچه هايي سالم و صالح هستيم. اما نياز بچه ها در اين مراكز به مهر و عاطفه مادر و حمايت هاي پدر همچنان به قوت خود باقي است.
خانم اميري 7 سالي مي شود كه با همسرش محسن حميديان ازدواج كرده و هر دو فرهنگي هستند اما ظاهرا مقدر نبوده كه بچه دار شوند. بارها زوج جوان تصميم گرفته اند بچه اي را از شيرخوارگاه براي فرزندي انتخاب كنند، اما هميشه از حرف و حديث دور و بري ها و فاميل از اين تصميم خداپسندانه منصرف شده اند، از سوي ديگر از گوشه و كنايه هاي تحقيرآميز هم به ستوه آمده اند چون بسيار از اين و آن شنيده اند كه پشت سرشان يا در حضورشان پچ پچ مي كنند كه... نمي داني چرا بچه دار نمي شوند، خوب چرا محسن زن ديگري نمي گيرد، حالا كه... عرضه بچه دار شدن نداره چرا طلاقش نمي دهد،... اين حرفها هميشه مثل پتك بر سر خانم اميري كوبيده مي شود اما او خم به ابرو نمي آورد چون مي داند همسرش شرط بقا و دوام زندگي را فقط در بچه داري نمي داند، آنها همديگر را دوست دارند و حاضر به جدايي نيستند، اما نمي دانند واقعاً چه كاري بايد انجام دهند؟ در گفت وگويي كوتاه كه با خانم اميري داشتم به او پيشنهاد مي كنم به اتفاق همسرش به مراكز بهزيستي و شيرخوارگاه آمنه سري بزند و از نزديك با مسئولان مركز صحبت كند و شرايط فرزند موردنظرش و جنسيت آن را با آنها در ميان بگذارد تا ان شاءالله بتوانند يكي از بچه هاي كوچك و دوست داشتني را زير پر و بال خود بگيرند و با عشق بزرگش كنند. به فكر فرو مي رود و مي گويد: «بارها به اين موضوع فكر كرده و آن را با همسرم در ميان گذاشته ام، خودش حرفي ندارد، اما خانواده اش با اين كار مخالفند.»
به او مي گويم: «با آنها هم صحبت كنيد.» مي گويد:«همسرم به تنهايي صحبت كرده اما اين بار بايد خودم دست به كار شوم، از صميم قلب دوست دارم يكي از بچه هايي را كه پدر و مادر ندارند، دختر كوچولويي كه بتوانم خودم بزرگش كنم و به او عشق بورزم را به خانه ام بياورم و كانون خانوادگي ام را گرمتر نمايم.»
بچه هايي كه فقط يك مادر مي خواهند
اصلاً بابايي در كار نيست تا وقتي خسته از سر كار به خانه برمي گردد براي پسرش خوراكي بخرد، از مادر هم خبري نيست، مادري كه فقط مال خودش باشد. مادري كه فقط علي را بغل كند و همبازي اش شود. علي و بچه هاي ديگر شيرخوارگاه را- كه به قول خانم موقر همه سحرخيز هستند، و صبح زود از خواب بيدار مي شوند- خيلي ها مادرانه صدايشان مي كنند، بغلشان مي كنند و همبازي شان مي شوند، اما مادرشان نيستند، فرشته هستند اما مادرشان نيستند، مددكار و زنان خيري هستند كه تنها جاي خالي مادر را براي بچه ها پر مي كنند. علي و ديگر بچه ها به همراه مددكارشان به خانه فرشتگان شيرخوارگاه مي روند تا كمي با فضاي خانه آشنا شوند، به آشپزخانه مي روند تا ببينند مادر بقيه بچه ها چه طور آشپزي مي كند، اين آشپزخانه با آشپزخانه هاي ديگر و آشپزي مادر فرق دارد، بچه ها در اينجا مادر مي خواهند نه آشپز، اما اين جا شيرخوارگاه است، شيرخوارگاه آمنه، جايي كه خيلي هامان حداقل اسمش را شنيده ايم، شيرخوارگاهي كه شايد قدمتي پنجاه و چند ساله دارد، هنوز هم بعد از نيم قرن برايش مهمان مي آيد، مهماناني موقت و شايد هم دائمي و از بچه هاي بي سرپرست و سرراهي گرفته تا بدسرپرست هايي كه با حكم دادگاه چند صباحي را مهمان شيرخوارگاه مي شوند، اما اين جا همه در چشم كاركنان برابرند و مثل فرزندان خود به آنها نگاه مي كنند. كسي نمي داند مريم بدسرپرست است يا بي سرپرست، كسي جز مددكار نمي داند، هادي را پدر و مادرش سر راه گذاشته اند يا اينكه پدر و مادر معتادش در زندان هستند و نمي توانند از فرزندشان مراقبت كنند، اما تمام 250 بچه اي كه در اين خانه هستند از بچه هاي يك روزه تا 7ساله از محبتهاي بي شائبه مادران و مربيان دلسوز برخوردارند.
به همراه عكاس روزنامه به شيرخوارگاه مي رويم. در اولين نگاه دفتر مديريت توجهم را جلب مي كند كه در آن به روي همه باز است و خانم مهشيد موقر، سرپرست مجتمع علي رغم مشغله زياد كاري به گرمي پذيراي حضورمان مي شود. وي ضمن امضا كردن برگه هاي پرسنل خود و رسيدگي به رتق و فتق امور مركز با حوصله به سؤالاتمان پاسخ مي دهد. او به بخشهاي مختلف مركز اشاره مي كند و مي گويد: «اين مركز بچه ها را در ساعات اداري با دستور اداره سرپرستي قوه قضائيه و اداره سرپرستي سازمان بهزيستي پذيرش مي كند و در غير ساعت اداري هم با دستور قاضي كشيك اين كار را انجام مي دهد، يا از طريق اورژانس 123 سازمان بهزيستي به ياري بچه هاي نيازمند حمايت مي پردازد و براي پرهيز و جلوگيري از هر نوع كودك آزاري در تمام طول شبانه روز، آماده خدمت رساني به بچه هاي بي سرپرست، بدسرپرست و معلول است.»
خانم موقر با اشاره به اينكه اين مجتمع 5بخش خانه موقت، بخش نوزادان، بخش نوپا، نوباوگان و كودكان دارد، مي گويد: «بچه ها در ابتداي ورود به مركز حداقل 28روز براي انجام آزمايشهاي مختلف مثل بيماريهاي ويروسي، سل، ايدز و هپاتيت در قرنطينه نگهداري مي شوند و خدمات آموزشي و توانبخشي شامل گفتار درماني، روانشناسي، كاردرماني و آموزش نيز براي فرزندان سالم در معرض خطر و فرزندان داراي اختلال نيز انجام مي شود.»
شرايط عمومي خانواده هاي متقاضي فرزند
از سرپرست مجتمع شيرخوارگاه آمنه درمورد فرآيند فرزندخواندگي و چگونگي شرايط عمومي خانواده هاي متقاضي فرزندپذيري سؤال مي كنم كه در توضيحات كاملي مي گويد: «به طور معمول زن و شوهر بايد داراي 8شرط ذيل باشند، زوج داوطلب سرپرستي، ايراني و مقيم ايران باشند، پنج سال تمام از ازدواج آنها گذشته و از اين ازدواج صاحب فرزند نشده باشند، سن يكي از زوجين حداقل 30سال تمام باشد، زوجين داراي محكوميت جزايي مؤثر به علت ارتكاب جرائم عمدي نباشند و داراي صلاحيت اخلاقي باشند و از تمكن مالي هم برخوردار باشند، ضمن اينكه زوجين مبتلا به بيماري واگيردار و صعب العلاج نبوده و به الكل و موادمخدر هم اعتياد نداشته باشند.»
در ادامه از خانم موقر درمورد مدت زمان تقاضاي زوج داوطلب براي پذيرش فرزند تا زمان تحويل آن سؤال مي كنم كه در پاسخ خاطرنشان مي كند: «يك دوره 6ماهه طول مي كشد تا كارهاي اداري انجام شود و سپس بچه به فرزند خواندگي درآيد.»
وقتي به او مي گويم اين پروسه خيلي طولاني است و شايد خانواده هاي داوطلب را خسته و پشيمان كند، اين طور پاسخم را مي دهد: «به منظور جلوگيري از هر نوع سوءاستفاده و اطمينان يافتن از سلامتي بچه ها بايد اين دوره طي شود ضمن اينكه متقاضي زياد است، خانواده ها مجبورند اين انتظار را تحمل كنند.»
به خانم موقر مي گويم مگر از بچه ها در بدو ورود آزمايش نمي گيريد و از سلامتي آنها مطمئن نمي شويد، و وي چنين مي گويد: «طبق قانون قبل از واگذاري فرزند به زوج داوطلب تمام آزمايشها دوباره انجام مي شود تا هم خانواده و هم مركز از سلامتي كامل بچه اطمينان حاصل كند و در نهايت پس از تأييد سلامتي بچه، خانواده متقاضي تا 6ماه به صورت آزمايشي و با نظارت كامل سازمان از فرزند نگهداري مي كنند و پس از پايان اين دوره آزمايشي، فرزند رسماً در اختيار خانواده است و نظارت ما هم پايان مي يابد اما تمام خدمات پزشكي كه در مركز انجام مي شود توسط پزشكان و پرستاران خيري است كه به صورت رايگان در اختيار مركز هستند و كارهاي پزشكي بچه ها را انجام مي دهند.»
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14