(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 3 مرداد 1390- شماره 19982

ورود واژگان بيگانه و راهكارهاي مقابله با آن در فرهنگ و ادب فارسي- بخش پاياني
واژگان فارسي نشان برتر هويت ايراني



ورود واژگان بيگانه و راهكارهاي مقابله با آن در فرهنگ و ادب فارسي- بخش پاياني
واژگان فارسي نشان برتر هويت ايراني

گاليا توانگر
زبان فارسي زباني است كه با حروف و كلمات آن نام، نام خانوادگي و نيز هويت و مذهبمان در شناسنامه هاي ما به ثبت رسيده است. اين زبان با رگ و ريشه هر ايراني عجين شده و حتي در خلق آثار هنري متعدد از جمله تابلو خط هاي زيبا، اشعار بديع، داستان هاي تاثيرگذار و... نقش محوري و اصلي دارد.
هيچ چيز نبايد و نمي تواند اين رگ شرياني را قطع كند و به هويت ملي و مذهبي ما ضربه بزند. چون معنويت پشتوانه محكم اين زبان است، خوشبختانه در گذر زمان آفتي نبوده كه بتواند قامت رعناي زبان ما را خميده ساخته و فصل پيري براي آن بيافريند.
در سراسر دانشكده هاي زبان هند و آسيا، زبان فارسي جزء شاخص ترين زبان هايي است كه تدريس مي شود و يك نوع همبستگي از هند تا كشورهايي چون افغانستان، پاكستان، تاجيكستان و... آفريده است.
شعر زيباي سعدي همچنان بر سر در سازمان ملل مي درخشد و اشعار مولانا و حافظ دل هر اروپايي را به لرزه سير و سلوك مي اندازد. اين همان اعجاز ناشناخته و قدمت دار زبان فارسي است كه به آن مفتخريم.
زبان فارسي پرچم دار سرزمين ماست. اين زبان گهربار كه بزرگ ترين پشتوانه مليت و معنويت ما به حساب مي آيد تا دنيا، دنياست نشان سربلندي، پيروزي و افتخارات مردم ما خواهد بود.
هزاران سال است كه زبان فارسي در اين سرزمين پهناور، مانند آب روان زندگي بخش ساكنان اين سرزمين است و در برابر بنيان براندازترين هجوم هاي نظامي، فرهنگي و سياسي ايستادگي كرده و مي كند.
زبان و سرزمين هميشه پيوندي ناگسستني با هم دارند و تنها نقطه مشترك همه ساكنان يك سرزمين مليت آنان، عشق به وطن، مذهب و زبان ملي شان است.
فرض كنيد روزي زبان فارسي از يكي از اقوام ايراني برچيده شود، مثلا كرد يا عرب و... در آن صورت رفت و آمد مردم ديگر شهرها به آن گوشه ايران كم شده و اندك اندك از مابقي سرزمين ايران جدا مي افتند.
و يا در مثال ديگر بيدل دهلوي اگرچه اهل دهلي هند است و يا مولوي اهل بلخ و سپس روم، با اين حال چون زبانشان فارسي بوده، هر دو ايراني اند. پس سخن گفتن با زبان فارسي يعني پاسداري از هويت ايراني و دوست دار ايران بودن.
معادل سازي واژگان چه وقت ضرورت دارد؟
نگريستن به مساله «زبان فارسي» بدون يك نگاه كل نگرانه، كارآيي نخواهد داشت. زبان يكي از عناصر مهم فرهنگ است و فرهنگ از مؤلفه هاي تمدن به شمار مي آيد. بنابراين پاسداشت و گسترش زبان فارسي يك راهبرد اساسي در حركت تمدني انقلاب اسلامي است. در يك افق تمدني، در كنار زبان عربي به عنوان زبان ديني، زبان فارسي بايد به زبان فرهنگي و علمي جهاني تبديل شود.
براساس اين چشم انداز، مهم ترين اقدام امروزي ما، پاسداشت زبان فارسي در مقابل هجمه زبان انگليسي است. به نظر بنده، مهم ترين مجراي آسيب زبان فارسي در زمان كنوني، بازي هاي رايانه اي هستند. بيشتر كاربران اين بازيها، نوجواناني هستند كه در سن افزايش گنجينه واژگاني قرار دارند و گذران زمان زيادي از اوقات فراغت آنها با بازي هاي رايانه اي غيرفارسي در كنار نياز اين بازي ها به تمركز زياد ذهني، سبب شده است كه به شكلي ناخودآگاه و البته متاسفانه عميق، زبان انگليسي به آنان آموزانده شود.
محمد سرشار، مدير عامل كانون انديشه جوان و عضو انجمن قلم ايران ضمن بيان مطالب بالا به مهم ترين روش هاي پاسداشت زبان فارسي اشاره كرده و مي گويد:
«يكي از روشهاي مهم پاسداشت زبان فارسي، توجه ويژه به ويژگي زايايي زبان است. به همين دليل، حتي از ديد حكومت و نظام سياسي كشور نيز، واژه سازي در برابر واژگان بيگانه، يكي از راه كارهاي مطلوب دانسته شده است. اما در اين فرآيند، گويايي، رواني و كوتاهي واژه ساخته شده به همراه زمان برابرگزيني، بسيار مهم است.
به بيان ديگر واژه هاي برگزيده يا ساخته شده بايد رساننده معناي واژه بيگانه باشند؛ در گويش روزمره به راحتي تلفظ شوند و به كار روند؛ به نسبت واژه بيگانه، واجها و هجاهاي كمتري داشته باشند و مهم تر از همه، اينكه در زمان مناسب انتخاب شوند.
بديهي است كه پس از شيوع يك واژه بيگانه در كلام فارسي زبانان، جايگزيني آن با واژه برابر فارسي، بسيار دشوار و زمان بر خواهد بود. واژه هايي مانند ماشين، كامپيوتر، سايت، موبايل، وبلاگ، اس ام اس، اي دي اس ال، ام ام اس، و... از اين گونه واژه ها هستند.
از طرف ديگر مي بينيم كه واژه گزيني در زمان مناسب، چگونه به زبان فارسي كمك كرده است. واژه هاي دانشگاه (University)، دانشكده (Faculty)، ماهواره (Satellite) و غني سازي (Enrichmant) هم اكنون در كلام روزمره فارسي زبانان نشسته اند و گاه ممكن است مردم كوچه و بازار، حتي با اصل واژه بيگانه آشنا نباشند.
وي پيرامون فرايند برابرگزيني يا معادل سازي واژگان و اين كه اصولا بايد در چه مواردي از اين اصل بهره برد، توضيح مي دهد: «در حوزه نظريه هاي فلسفي و فرهنگي، برابرگزيني راهكار درستي نيست. چرا كه چارچوب و مباني نظري مفاهيم غيرايراني در برابرگزيني، با مفاهيم بومي خلط مي شوند و اشتراك الفاظ، گويندگان و شنوندگان را به غلط مي اندازد. بنابراين نبايد براي مفاهيمي چون ليبراليسم، دموكراسي، سكولاريسم و...، به دنبال گزينش معادل فارسي بود. چرا كه به عنوان نمونه، مراد از مردم در مفهوم فارسي مردم سالاري با مفهوم آن در دموكراسي متفاوت است. در واقع به نظر من بايد اين مفاهيم را به عنوان اسامي علم بيگانه پذيرفت و تنها در اصلاحات گويشي- كه تلفظ آنها را براي فارسي زبانان آسان تر كند- ورود پيدا كرد.
بايد دقت داشت كه فرآيند برابرگزيني، يك راهكار دفاعي است. در يك حركت تمدني، تا انقلاب اسلامي ايران در مرزهاي توليد علم و فناوري قرار نگيرد؛ چاره اي جز دفاع وجود نخواهد داشت. اما اگر در مرحله توليد علم و فناوري بومي، به زبان فارسي توجه ويژه شود؛ اين تبادل فرهنگي در حوزه زبان، روندي معكوس به خود مي گيرد و واژه هاي فارسي، جهانگير خواهند شد. خوشبختانه در برخي موارد، اين اتفاق افتاده است. به عنوان مثال، هنگام رونمايي از موشك سفير، به جاي واژه بيگانه «Satellite Carrier»، از برابر «ماهواره بر» استفاده شد. اما متاسفانه اين روند، هميشگي نبوده است. آنچنان كه علي رغم ساخت نسل جديد چرخاننده هاي اورانيوم در داخل كشور، همچنان از واژه بيگانه «Centrifuge» براي ناميدن آنها استفاده مي شود.»
ضرورت واژه گزيني به موقع
رضا داوري، مدرس ادبيات فارسي در دانشگاه دامغان يكي ديگر از رموز پايداري و جاودانگي زبان فارسي را پيوند آن با مذهب عنوان كرده و مي گويد: «زبان فارسي، زبان مذهب تشيع و دين مترقي و جهان شمول اسلام است. امروز ايران در جايگاه يكي از مهم ترين كشورهاي اسلامي است كه پرچم ايمان برافراشته و در جهان نام و نشاني دارد، پس زبان فارسي، زبان دوم اسلام محسوب مي شود و زبان نخست، قرآن كريم خواهد بود. نتيجه اين كه زبان فارسي نقطه پيوند و تلاقي دو عامل بزرگ و مهم مليت و مذهب است. ناگزير نه تنها يكايك فارسي زبانان كه همه اصحاب سياست و فرهنگ و دانش موظفند لحظه اي از پاسداري آن غفلت نورزند كه تاريخ اين سرزمين حكايت هاي شيريني از عظمت اين قوم و زبان فارسي دارد.»
وي در پاسخ به اين سؤال كه آيا عملكرد فرهنگستان را در واژه گزيني به موقع مثبت ارزيابي مي كنيد؟ مي گويد: «فرهنگستان ناگزير است ديرتر از ورود واژه براي جايگزيني آن تصميم بگيرد، زيرا هم توليدكننده آن دانش و فن نيست و هم تا واژه اي وجود نداشته باشد، نمي توان درباره آن سخن گفت، اما فرهنگستان مي تواند هم زمان با ورود واژه بيگانه دست به كار جايگزيني بشود تا پيش از جاي گرفتن در ذهن و زبان مردم آن را تغيير دهد.»
راهكارهايي براي بالندگي
هرچه بيشتر زبان فارسي
داوري، مدرس دانشگاه در وادي ادبيات فارسي به برخي مشكلات معادل سازي واژگان اشاره كرده و مي گويد: «فرهنگستان تنها به جاي گزيني واژه هاي بيگانه و نشان دادن راه تلاش مي كند، اما ديگر ابزار و امكانات كاربرد، گسترش و روان سازي واژه را در اختيار ندارد. زيرا ده ها عامل ديگر در كار است.
بسياري از واژه هاي بيگانه كه اندك اندك در زبان جا افتاده اند، جزئي از زبان فارسي شده اند. اين موارد نه تنها آسيب نمي رسانند يا آسيب شان جدي نيست، بلكه بعضاً موجب پويايي و رشد زبان نيز مي شوند. چيزي كه آسيب آن جدي است كاربرد واژگان بيگانه اي است كه با روح زبان فارسي سازگار نيست و مسئله ديگر ورود سرسام آور واژه ها و بي قيد و بندي در كاربرد آنهاست كه زبان شناسان به تفصيل در اين باره سخن گفته اند.
متأسفانه بين فرهنگستان و ديگر سازمان ها نظير دانشگاه ها، رسانه ها و صداوسيما و... پيوند نزديك وجود ندارد. پيوند فكري زبان شناسان- كه نسبت به تغيير زبان آزادانديش ترند- با اصحاب ادب و شعر- كه نسبت به تغيير زبان سخت گيرتر و نگران ترند- اجتناب ناپذير است.
خوشبختانه در سال هاي اخير اين پيوند برقرار شده، زيرا در اين صورت است كه در سايه عشق به زبان فارسي به فصول مشتركي دست خواهند يافت و مايه رشد، رونق و سلامت اين زبان شريف مي شوند.»
اين كارشناس زبان فارسي براي بالندگي هرچه بيشتر زبان فارسي به ارائه راهكارهايي پرداخته و مي گويد: «اگر رسانه هاي جمعي، سخنرانان، خطبا و مداحان كه شنوندگان بي شمار دارند، فرهنگ سراها، فيلم سازان و نويسندگان، استادان دانشگاه و معلمان و سازمان كتاب هاي درسي، بازوهاي فرهنگستان نباشند، كار فرهنگستان به سرانجامي نخواهد رسيد. خوشبختانه در سال هاي اخير سازمان كتاب هاي درسي بيشتر از ديگران به ياري فرهنگستان برخاسته است. سرمايه گذاري بي دريغ براي رشد و رونق زبان فارسي، توجه تام و تمام به امر ويراستاري، افزايش ساعت آموزش زبان و ادبيات در دانشگاه و دبيرستان و برپا داشتن هزاران مجلس فارسي گويي و فارسي شنوي در گوشه وكنار كشور، همه اينها از ضروريات است.»
وي در تكميل سخنانش مي گويد: «حمايت بي دريغ از نويسندگاني كه ساختار زباني آثارشان به تأييد فرهنگستان برسد- البته به دور از بستگي هاي سخت گيرانه و حب و بغض ها و... كه خود موجب ركود نوشتن مي شود- در بالندگي زبان فارسي مؤثر خواهد بود. معرفي آثار برتر زباني به جامعه جوان كشور با ذكر دليل و برهان، در برنامه هايي منظم و دقيق به ويژه از طريق سيما و شبكه آموزش و... يكي ديگر از راهكارهاي قابل اجرا به نظر مي رسد.»
آثار ادبي بايد
به زبان فارسي رسمي پايبند باشند
جعفر ابراهيمي (شاهد) شاعر كودك و نوجوان و سراينده شعر معروف خوشا به حالت اي روستايي به اختلاف نظر موجود بين زبان شناسان اشاره كرده و مي گويد: «اين يك واقعيت است كه هيچ زباني نيست كه كاملا بدون واژه هاي بيگانه باشد. زبان فارسي هم از اين قاعده مجزا نبوده و نخواهد بود.
حتي خود بنده بارها و بارها شاهنامه را رصد كرده ام. علي رغم نظر برخي كه مي گويند در شاهنامه كلمه عربي وجود ندارد، برخي كلمات عربي را ديده ام.
به نظر بنده مشكل اساسي در اين موارد نيست. مثلا تركيبات عربي با كلمات فارسي يك چيزي است كه جاافتاده و نبايد هم ريز شد. براي مثال همه ما از واژه اعتماد كردن استفاده مي كنيم. اعتماد عربي است و كردن به يك جز ء فارسي به حساب مي آيد. از اين موارد گريزي نيست و اتفاقاً توانمندي زبان فارسي در تركيب شدن بر بالندگي آن افزوده است.
مشكل اساسي اين است كه با استفاده بي رويه از واژگان ورودي زمينه مشوش شدن زبان فارسي را فراهم آوريم.»
وي ادامه مي دهد: «در ده، پانزده سال اخير به نظر مي رسد سريال هاي تلويزيوني و مكالماتي كه در آنها جريان دارد، زبان فارسي را مشوش كرده اند. براي مثال بيا بگير و حالش رو ببر! چه معنايي دارد؟! بعضي از اين كلمات و جملات اصلا معناي درستي ندارند و گاه ترجمه لفظ به لفظ زبان هاي ديگرند. حمام آفتاب گرفتن ترجمه لفظ به لفظ است. اين اصطلاحات را مردم مي شنوند و به مرور زمان جا مي افتد.
مجريان تلويزيوني و گوينده ها مكرر جاي «را» را در جمله عوض كرده و بعد از فعل مي آورند، اين يك نمونه از اشتباهات آشكار است كه در آن اصرار مي ورزند و هرگز تصحيح اش نكردند. براي مثال، من كتابي كه خوانده بودم را به تو دادم!»
وي به جايگاه خطير نويسندگان حوزه كودك و نوجوان اشاره كرده و مي گويد: «در ادبيات كودك بايد زبان فارسي رسمي (كتابت) رعايت شود. نبايد بر زبان محاوره تأكيد داشت. چون محاوره با لهجه هاي منطقه اي به هم مي آميزد و كودكان متعلق به خطه هاي مختلف ايران متوجه نمي شوند. با اين حال چنين مسئله اي به وفور ناديده گرفته مي شود و جملات را در آثار كودك و نوجوان محاوره اي مي آورند. يكي از دلايل اين كه شعرهاي هفتصد سال پيش فردوسي و رودكي و غيره را امروز به راحتي روخواني مي كنيم و مي فهميم اين است كه شعرا و ادبا به زبان فارسي رسمي پايبند بوده اند.»
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14