(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 3 مرداد 1390- شماره 19982

روايت تلخ اسيران فلسطيني از سياهچال هاي رژيم صهيونيستي
مقاومت در سلول هاي اسرائيل
پايان سلطه آمريكا در خاورميانه
بيداري اسلامي منطقه ادامه دارد اردن و دلارهاي نفتي عربستان
تاريخچه



روايت تلخ اسيران فلسطيني از سياهچال هاي رژيم صهيونيستي
مقاومت در سلول هاي اسرائيل

اشاره
گرفتاري هايي كه اسراي فلسطيني به ويژه زنان با آن مواجه هستند وصف ناپذير است.
بسياري از اين زنان از بازگويي رفتارهاي غيرانساني نظاميان صهيونيست و شكنجه ها و جناياتي كه زندانبانان اسرائيلي عليه آنان مرتكب مي شوند شرم دارند و حاضر به يادآوري آن خاطرات نيستند. خبرگزاري فارس با چند تن از اسراي آزاده فلسطيني گفت وگوهايي انجام داده و آنها گوشه اي از شكنجه در زندان هاي اسرائيل را فاش كرده اند.
«سهام الحيح» يكي از اين اسراي آزاد شده درباره دوران اسارتش و شكنجه آن دوران مي گويد: 25 سال دارم و از ساكنان شهرك صوريف در كرانه باختري هستم كه دو بار يكي در 25 ژوئن 2005 و بار دوم در 3 مارس 2009 به اسارت گرفته شدم كه اولين بار در چهارم ماه مه 2006 و دومين بار در 20 سپتامبر 2009 آزاد شدم.
اولين بار كه به اسارت درآمدم حدود نيمه شب 25 ژوئن 2005 بود و در حالي كه همه خواب بودند.
يكباره صداي كوبيده شدن در و شيشه پنجره ها را شنيدم و آن طرف تر چند نظامي صهيونيست فرياد مي زدند كه در را باز كنيد، بعد از اينكه در را باز كردم آنها خانه را به اشغال خود درآورند و ساكنان خانه را كه در خواب بودند، با همان لباس خواب از خانه بيرون كردند و به من دستور دادند، به گوشه ديگر بروم، سپس يك افسر صهيونيست نزد من آمد و به من گفت كه حكم بازداشت مرا دارد.
آنها بعد از آن وارد خانه شدند و به بهانه بازرسي خانه و يافتن اسناد و مدارك تمام خانه را به هم ريختند و وسايل خانه را از بين بردند. سپس دست ها و چشمانم را بستند، يكي از برادرهايم به اين كار آنها اعتراض كرد كه به شدت توسط نظاميان صهيونيست با قنداق تفنگ مورد ضرب و شتم قرار گرفت. مادرم نيز به اين اقدام آنها اعتراض كرد و گفت كه پسرهايم را گرفتيد بس نبود و حالا نوبت دخترهايم رسيده كه آن افسر صهيونيست در جواب او گفت: «اگر لازم باشد تو را هم بازداشت مي كنيم.»
من از آنها خواستم قبل از بردن من بگذارند، وضو بگيرم آنها در ابتدا قبول نكردند و گفتند، حتماً نيتي از اين كار داري و مي خواهي فرار كني اما من به آنها گفتم تا زماني كه وضو نگيرم با آنها نخواهم رفت.
بعد يك افسر صهيونيست كه خود را كاپيتان زوهر معرفي كرد من را به باد ناسزا گرفت و تهديد كرد كه حجاب مرا برمي دارد... اما من به تهديدات او توجه نكردم چون مي خواست از لحاظ روحي و رواني مرا آزار دهد.
تهديد مي كرد كه مرا 10 سال در زندان نگه خواهد داشت و من در پاسخ او با خونسردي تمام و اعتماد به نفس گفتم اگر مشيت خدا بر اين قرار گرفته باشد آن را مي پذيرم. در آن لحظه وقتي به چهره آن افسر نگاه كردم درماندگي و بيچارگي در صورتش موج مي زد و از شدت خشم گردن مرا گرفت و بلند كرد و گفت برو به دستشويي گفتم با دست و پاهاي بسته كه نمي توانم به دستشويي بردم. گفت، اين مشكل توست و سپس بدون اينكه اجازه دهد به دستشويي بروم گفت، بايد هرچه سريع تر به زندان منتقل شوي.
به هر صورتي بود وضو گرفتم و نماز خود را خواندم اين در حالي بود كه باران فحش و ناسزا بر سرم مي ريخت.
پس از آن مرا با يك جيپ نظامي به پادگان «عتسيون» بردند. هنگامي كه به آنجا رسيديم مرا در سرما رها كرده و خود به داخل رفتند، هوا آن قدر سرد بود كه مثل بيد مي لرزيدم، پس از آن مرا به بازداشتگاه بردند.
- مرا در اتاقي به نام «قبو» انداختند كه در واقع يك اتاقك آهني است كه براي يك نفر اختصاص داده شده بي آنكه براي آن پنجره يا منفذي براي جريان هوا در نظر گرفته باشند و در جلو در آن سگ هاي نگهبان گماشته بودند، اين اتاق مانند گور بود. بيش از 4 ساعت در اين اتاق نگهداري شدم تا اين كه به اتهام عضويت در جهاداسلامي مرا به بخش بازجويي بردند.
بازرسي بدني در تمام مراحل تحقيق، بصورت برهنه از ما انجام مي شد. به ياد مي آورم كه بازجويم به من گفت: چه به اتهام خود اعتراف كني چه اعتراف نكني حكم تو آماده است و اين دستگاه اطلاعات است كه درباره تو تصميم مي گيرد، بدان نه دادگاهي وجود دارد و نه قاضي و حكم تو پيش از اين صادر شده كه من گفتم: «اين چيزها از شما بعيد نيست و تازگي ندارد.»
بعد از آن مرا به زندان منتقل كردند و تا زمان صدور حكم چندين بار مرا براي بازجويي بردند تا اينكه به يك سال زندان و پرداخت 3000 شيكل (معادل 850 دلار) محكوم شدم.
- پس از گذشت حدود يك ماه كه از هر نظر تحت فشار بودم و هنگام بازجويي نمي دانستم بر سر خانواده ام چه آورده اند، در يكي از مراحل بازجويي تصاويري را به من نشان دادند و از من خواستند به آنها بگويم كه اين افراد را مي شناسم يا خير؛ اما يكي از عكس ها را به من نشان ندادند كه من احساس مي كنم، مربوط به يكي از اعضاي خانواده ام بود، پس از آن بي آنكه چشم هاي مرا ببندند، به خارج از اتاق بازجويي بردند و در راه از اتاق بازجويي ديگري عبور كردم كه در آن باز بود و در آن جواني تحت بازجويي قرار داشت، وقتي دقت كردم، ديدم آن جوان برادرم است، در آن هنگام وانمود كردم كه درون اتاق را نديده ام، پس از آن افسر همراهم شروع به داد و فرياد كردن بر سر سربازان كرد كه چرا چشم هاي او را نبسته ايد، در حالي كه مي دانستم آنها به عمد اين كار را كرده بودند تا من آن صحنه را ببينم و عصبي شوم.
بدترين صحنه اي كه با آن مواجه شدم زماني بود كه ديدم برادرم و تمام اعضاي خانواده ام حتي پدرم را بازداشت كرده اند و مورد بازجويي و شكنجه قرار داده اند. آنچه كه خيلي عذابم مي داد اين بود كه مرا وادار مي كردند حجابم را بردارم.
سهام الحيح درباره وضعيت زندان هاي اسرائيلي مي گويد:
- اسرا در اتاق هاي بسيار كثيف كه حتي براي زندگي حيوانات هم مناسب نبود، زندگي مي كردند. اتاق ها بسيار بوي تعفن مي داد و تمام آنها از هيچ گونه تهويه اي برخوردار نبودند، در آنها هيچ پنجره اي براي ورود هوا و نور وجود نداشت و اگر هم بود، توسط ورق هاي آهني پوشانده شده بودند. اين اتاق ها بسيار تنگ و كوچك بودند و در آن دستشويي هايي بسيار كثيف و متعفن و بدون در تعبيه شده بودند.
در هر اتاق بيشتر از هشت اسير نگهداري مي شد، افزون بر اين كه سراسر اتاق را سوسك و موش فرا گرفته بود، وضعيت غذاي اسرا هم بهتر از اتاق هايي كه در آن نگهداري مي شدند، نبود و همه جور حشره در غذايي كه به ما داده مي شد، پيدامي شد.
همه مي دانستند، اين غذا هماني است كه به جانيان داده مي شد و كسي نمي توانست آن را بخورد به همين دليل مجبور بود، از بوفه اي كه در زندان وجود داشت و غذا را به چندين برابر قيمت مي فروخت براي خود چيزي بخرد و بخورد.
اين آزاده فلسطيني درباره دومين دوره اسارتش مي گويد:
- پس از گذشت دو سال و نيم از اسارتم براي بار دوم بازداشت شدم اما بازداشتم اين بار براي پدر و مادرم بسيار سخت تر از دفعه اول بود، چون چهار برادرم در زندان هاي رژيم صهيونيستي بودند و تنها من براي آنها در خانه مانده بودم.
آن روز را به خوبي به يادمي آورم. سه شنبه 23مارس 2009 بود كه نظاميان صهيونيست به خانه ما و خانه هاي برادرانم يورش آوردند،نيمه شب كه اين حادثه روي داد و هيچ كس باور نمي كرد، اين لشكركشي براي بازداشت يك دختر است.
در آن وقت شب درخانه ما زده شد و هنگامي كه مادرم در را باز كرد، به سرعت از او پرسيدند كه سهام كجاست؟ به همراه نظاميان صهيونيست اين بار دو زن نظامي هم بودند كه مرا به اتاقي برده و برهنه بازرسي كردند وپس از بستن دست ها و چشم هايم مرا در يك جيپ نظامي گذاشتند، سه ساعت و نيم درآن جيپ بودم و از آنجا صداي شكستن اسباب و اثاثيه منزل و داد و فرياد آنها را مي شنيدم.
پس از آن يك افسر صهيونيست به من اطلاع داد كه از هم اكنون در بازداشت اداري به سرمي برم و سپس مستقيما به يكي از مراكز تحقيق و بازجويي منتقل شدم، مرا در اتاق تنگ و تاريك قرار دادند كه هيچ پنجره اي به بيرون نداشت. 6 روز در آن اتاق به سر بردم و نمي دانستم كه الان روز است يا شب،بعداز آن مرا به بخش بازجويي منتقل كردند.
براي مدت 6 ماه درزندان به سر بردم دراين مدت هم با انواع شكنجه هاي رواني و جسمي مواجه شدم و در طول اين دوران آنچه به من روحيه مي داد و عزم و اراده مرا براي مقابله با صهيونيست ها مقاوم تر مي كرد مشاهده ديگر عزيزاني بود كه سالها يي را درزندان سپري كرده بودند و هنوز از عقايدشان دست برنمي داشتند و استوار با صهيونيست ها مقابله مي كردند.
از جمله كساني كه برمن تاثير زيادي داشت «لينا جربوني» بود كه محكوم به 17سال زندان بود و با ايستادگي خود زندانبانان صهيونيست را مايوس كرده بود، او همچون مادري براي تمام اسرا بود كه به آنها درس استقامت و پايداري مي داد.
به همين دليل لحظه آزادي از دوران اسارت تلخ تر است. چرا كه وقتي آزاد مي شويم كساني را در زندان جا مي گذاريم كه اسطوره مهرباني، مقاومت و ايثار هستند و از اينكه هنوز در زندان هستند ناراحت و غمگين مي شويم.
اين آزاده فلسطيني درباره عامل اصلي هراس صهيونيست ها مي گويد، آنچه دشمن صهيونيستي را به وحشت مي اندازد ايستادگي و مقاومت است. به عنوان مثال آنها به شدت از جنبش جهاد اسلامي واهمه دارند و اعضاي آن را هرجا بيابند بازداشت مي كنند.
آنها به خوبي مي دانند جنبش مقاومت هيچ گاه از پاي نخواهد نشست و از حقوق خود نخواهد گذشت و همين موجب مي گردد تمام عناصر مقاومت را هرجا كه باشند،بازداشت يا ترور كنند.
آنها هرگاه نامي از ايران يا حزب الله نيز برده مي شد، بسيار هراسان مي شدند چون مي دانند ايران اين توانايي را دارد كه موجوديت آنها را از روي زمين محو كند.
«نعمه النقايره» يكي ديگر از اسراي زن فلسطيني است كه درباره نحوه اسارتش مي گويد: 19 سال دارم و از اهالي شهرك «الرماضين» واقع درجنوب كرانه باختري هستم. در ششم ماه مه سال 2005 هنگامي كه 13 سال بيشتر نداشتم و مي خواستم عملياتي را عليه نظاميان صهيونيست به اجرا بگذارم به اسارت گرفته شدم.
وي مي افزايد: پس از پايان امتحانات قصد داشتم به طرف ديواري بروم كه بر روي اراضي روستايمان توسط صهيونيست ها ساخته شده بود و نظاميان صهيونيست در كنار آن نگهباني مي دادند، مي خواستم به ديوار نزديك شوم و با سلاح سرد به آنها حمله كنم چون نمي توانستم ببينم صهيونيست هاي اشغالگر بر روي سرزمين مان هرآنچه بخواهند انجام دهند و آن را به اشغال خود درآورند.
وقتي به طرف نظاميان صهيونيست نزديك مي شدم، چون آنها اين حركت مرا غيرطبيعي ديدند، شروع به داد فرياد زدن برسر من كردند و از من خواستند سرجايم بايستم، بعداز آن نظاميان صهيونيست برسر من ريختند و مرا بر زمين كوفتند و پس از بازرسي بدني آنها دست و پاي مرا بسته و سوار جيپ نظامي خود كردند و به مركز بازجويي بردند. در آنجا پس از بازرسي بدني به اتاق بازجويي برده شدم، در آنجا يك افسر صهيونيست بود كه به محض ديدن من شروع به ناسزا دادن به من كرد.
بازجويي از من شروع شد و من مدام آنها را خوك توصيف مي كردم. افسري كه از من بازجويي مي كرد، وقتي اين سخنان را شنيد، تهديد كرد كه مرا در اتاقي خواهد گذاشت كه روز و شب خود را تشخيص ندهم و پدرم را احضار خواهد كرد تا او مرا به حرف بياورد. من از تمام آن تهديدها نترسيدم به همين دليل به مدت دو ماه در سلول انفرادي بودم كه واقعا نه شب و نه روز را مي توانستم در آن تشخيص دهم و آنها هرچند روز يكبار به سراغم مي آمدند و مرا تهديد و از من سؤال مي كردند، من هم در پاسخ به آنها مي گفتم چون خدا را دارم از هيچ چيز نمي ترسم.
پس از اين كه بازجويم نتوانست روحيه مرا خرد و تضعيف كند و از بازجويي با من به نتيجه اي نرسيد، مرا به يك پادگان منتقل كردند و در آنجا سربازان دورم را مي گرفتند و مرا مسخره مي كردند و من هم چون عصباني مي شدم به آنها مي گفتم كه شما يك مشت خوك هستيد و همين موضوع آنها را عصباني مي كرد، به همين دليل با «قنداق تفنگ» به سروكمر من مي زدند.
بعداز آن از من اثر انگشت گرفته شد و با تشكيل پرونده و ضميمه كردن سلاح سرد (چاقو) كه در وسايلم پيدا كرده بودند، به دادگاه فرستاند و از آنجا مرا به زندان انفرادي منتقل كردند و بيش از يك ماه در سلول انفرادي بودم و هر روز براي محاكمه به دادگاه برده مي شدم. واقعا دوره بسيار سخت و تلخي بود.
براي مدتي هم به زندان منتقل شدم و مرا در بخش جنايي و در بند زنان جنايتكار قرار دادند، در آنجا آن زنان جاني مرا خيلي اذيت مي كردند و به ياد مي آورم يكي از آنها به شدت مرا مورد ضرب و شتم قرار داد. اما همه اينها نتوانست خللي در عزم و اراده من به وجود آورد.
- بدترين خاطره اي كه دارم وقتي است كه با دست ها و پاهاي بسته به زندان انفرادي انداخته شدم و براي يك ماه مرا مجبور كردند كه با همان دست و پاي بسته غذا بخورم و پس از آن بود كه به زندان «رمله» منتقل شدم.
- در 13 مارس 2006 و پس از سپري كردن 10 ماه بازداشت آزاد شدم در آن زمان هم خوشحال بودم و هم ناراحت. خوشحال از اين بودم كه دوباره آزادي را لمس مي كردم و ناراحت از اين كه دوستان خود را كه به آنها خيلي انس گرفته بودم، ترك مي كردم.

 



پايان سلطه آمريكا در خاورميانه

با وجود تلاش بي وقفه واشنگتن براي به انحراف كشاندن بهار خيزش هاي مردمي در جهان عرب، خاورميانه به سمت دوره اي عاري از سلطه آمريكا گام برمي دارد.
پايگاه اطلاع رساني شوراي روابط خارجي آمريكا با انتشار گزارشي اعلام كرد: گرچه واشنگتن براي سازگاري با بهار خيزش هاي مردمي در جهان عرب تلاش مي كند؛ اما خاورميانه به تدريج به سمت دوره اي پس از سلطه آمريكا پيش مي رود. هر دوگروه مخالف و هم پيمان آمريكا در منطقه تا حد زيادي در قبال اوامر و نواهي واشنگتن بي تفاوت شده اند و با مشخص ترشدن تغييرات در خاورميانه؛ كاخ سفيد در پيگيري اهداف و منافع ديرينه خود از جمله احياي روند به اصطلاح صلح ميان اسراييل و فلسطينيان؛ با دشواري بيشتري روبه رو خواهدشد.
كشورهاي منطقه خاورميانه ثابت كردند كه سلطه آمريكا در منطقه را نمي پذيرند و از دولت هايي كه دنباله رو كشورهاي غربي بودند تبعيت نمي كنند.
كشوري مثل عربستان سعودي نيز با اينكه طي 60 سال گذشته امنيت خود را برپايه حمايت هاي آمريكا تأمين كرده است با اين حال، امروزه با توجه به تغيير قابل توجه شرايط منطقه، رياض نه تنها اثرگذاري هم پيماني اش با آمريكا را مورد ترديد قرار داده است كه حتي فراتر از آن حركت مي كند. عربستان ضمن بازنگري در وضعيت امنيتي خود، احتمالا به اين نتيجه مي رسد كه ناگزير است به جاي آمريكا كه آن را به طور فزاينده اطمينان پذير يافته است؛ برمنابع سرزميني اش و حتي هم پيماني با رژيم هاي همفكر تكيه كند.
تصميم تشكيلات خودگردان فلسطين نيز مبني بر پيگيري به رسميت شناخته شدن كشور فلسطين در سازمان ملل، حيرت و سرگشتگي زيادي را در واشنگتن موجب شده است. همچنين ايده شركت در مذاكره اي تحت رهبري آمريكا براي حل و فصل قضيه فلسطين با كاهش مخاطبان فلسطيني روبه رو شده است.
اين همه درحالي است كه دموكراسي هاي نوپايي همچون عراق و مصر نيز با آمريكا همراه نيستند. پيوند ميان ناسيوناليسم و دموكراسي؛ آن دسته از رهبران را كه حفظ جايگاه خود را در گرو خدمت به منافع مردم كشورشان مي بينند؛ از توجه به اولويت هاي موردنظر واشنگتن بازمي دارد. چنين احساساتي در عراق و مصر نمود بيشتري دارد و با توجه به بيزاري افكارعمومي عراقي ها از حضور نظاميان آمريكايي؛ بعيد است كه سياستمداران عراقي اين احساسات ملي را ناديده بگيرند، مصر پس از مبارك نيز با تلاش براي برقراري روابط ديپلماتيك با جمهوري اسلامي ايران؛ آمريكا را به چالش كشيده است.دولت انتقالي جديد مصردليل چنداني براي تداوم سياست خصمانه رئيس جمهوري ساقط شده مصر در قبال دولت و نظامي كه تحسين توده ملت هاي عرب را برانگيخته است، نمي يابد.
بيان اين مطالب به اين معني نيست كه دموكراسيهاي جديد درخاورميانه رابطه با آمريكا را قطع خواهندكرد؛ بلكه به عبارت بهتر بايد گفت كه سياست هاي آنها در برخي از حوزه هاي مهم مي تواند پارامترهاي مورد نظر واشنگتن را به چالش بكشد.
آغاز روند دوري گزيني خاورميانه از سلطه آمريكا به پيش از حاكميت اوباما برمي گردد و پيامدهاي آن احتمالا تا مدتها پس از پايان دولت او ادامه خواهد يافت. با كاهش تدريجي نفوذ كاخ سفيد و متزلزل شدن سيستم هم پيماني واشنگتن در منطقه؛ آمريكا با افول توانا يي اش براي پيشبرد برخي از اهدافش روبه رو خواهدشد، خاورميانه كه يك قرن گذشته را با عزم جزم صرف تلاش براي دوركردن خود از رقابت و سلطه ابرقدرت ها كرده است؛ پس از پايان سلطه آمريكا احتمالا از برخي جوانب دموكراتيك تر خواهدشد و به رغم پاره اي از چالش ها و مشكلات ناشي از خودمختاري به هرحال احتمالا زمان دستيابي منطقه به استقلال فرارسيده است.
منبع: خبرگزاري جمهوري اسلامي

 



بيداري اسلامي منطقه ادامه دارد اردن و دلارهاي نفتي عربستان

فريده شريفي
موج بيداري مردم كه از تونس در شمال آفريقا آغاز شد كشورهاي عربي را نيز در برگرفت. مردم براي تحقق خواسته هاي مشروع خود به خيابان ريختند و قيام هايي را به وجود آوردند كه نقطه عطفي در تاريخ اين كشورها به حساب مي آيد.
اردن يكي از اين كشورهاست كه اعتراض هاي مردمي از ماه ژانويه آغاز شد و شهروندان اردني به وضعيت موجود در كشور اعتراض كردند و خواستار تغييرات اساسي در نحوه اداره كشور شدند.
مردم خواستار مبارزه با فساد، اجراي عدالت اجتماعي و فراهم كردن زمينه هاي آزادي هاي فردي و اجتماعي شدند و اعلام كردند دولتي مي خواهند كه برخاسته از اراده مردم باشد.
ملك عبدالله پادشاه اردن با تغيير نخست وزير و اكثر اعضاي كابينه اش نشان داد كه از خيزش و بيداري اسلامي ملت خود سخت در هراس است و پيشاپيش با دادن وعده اصلاحات سعي در ساكت كردن مردم دارد.
عبدالله دوم كه در سال 1378 جانشين پدرش شده، اعلام كرد كه به دنبال ايجاد نظام پادشاهي مشروط واقعي نظير مدل حكومتي انگلستان است كه زماني قيمومت اردن را به عهده داشته اما بهره جويي كامل پادشاه جوان از اختيارات سلطنتي نظير آنچه در نظام سياسي خودكامه بسياري از كشورهاي عربي در جريان است فاصله اين ادعاي اوليه تا واقعيت هاي سياسي اردن را به نمايش گذاشت.
تغيير نخست وزير مردم را راضي نكرد چرا كه سهل انگاري در اصلاحات مورد انتظار مردم همچون اصلاح قانون اساسي و قانون احزاب و انتخابات، تداوم سوء استفاده هاي مالي مسئولان دولتي، وضعيت نابسامان اقتصادي و بي توجهي پارلمان به خواسته هاي مردم باعث شد كه دولت اردن در مظان اتهام هاي پيشين قرار گيرد و مردم خواستار بركناري دولت و انحلال پارلمان شدند.
در همين زمان بود كه كارشناسان هشدار دادند در صورت بي تفاوتي دولت به خواست ملت ممكن است اين كشور وارد بحراني جدي شود.
به همين دليل پادشاه اردن وادار شد كه بار ديگر وعده اصلاحات بدهد تا راه گريزي از بحران پيش رو را جست وجو كند.
عبدالله دوم در توضيح اصلاحات مورد نظر خود، اصلاح قانون انتخابات و احزاب را مقدمه اي براي يك طرح بلندمدت دانست كه به يك نظام حزبي تكوين يافته در كشور منجر خواهد شد.
پادشاه اردن همچنين متعهد شد كه كميته اي براي بررسي ايجاد يك نظام سياسي دموكراتيك تشكيل دهد.
بررسي اصلاحات وعده داده شده از سوي پادشاه اردن نشان مي دهد كه عبدالله دوم نه به دنبال اصلاحات بلكه بهره برداري از شعار اصلاحات براي تثبيت وضعيت موجود در اين كشور است.
استقبال اردن از پيوستن به شوراي همكاري خليج فارس و بهره گيري از امكانات اين شورا نشان مي دهد كه اين كشور براي گريز از چالش هاي پيش رو به هر وسيله اي توسل مي جويد تا از اين بن بست سياسي موجود رهايي يابد.
اكنون نزديك به شش ماه از آغاز اعتراضات مردمي در اردن مي گذرد و انتقادها و مخالفت هاي احزاب و گروه هاي سياسي شدت گرفته است. اما چرا تاكنون عبدالله دوم اقدام جدي در جهت تامين خواسته هاي معترضان صورت نداده علت را بايد در ساختار اجتماعي اردن جست وجو كرد. ساختار اجتماعي اردن با ديگر كشورهاي عربي متفاوت است و اين تفاوت در تحولات اخير خاورميانه به روشني خود را نشان داده است.
نظام اجتماعي اين كشور مبتني بر مناسبات قبيله اي ويژه اي است و اين گونه نظام ها برخلاف جوامع مدني به سختي خود را با تحولات سياسي تطبيق مي دهند.
در اين ميان دولت اردن تلاش كرده از همراهي و حمايت قبايل بهره مند باشد به اين دليل كه اكثر آنها اردني تبار هستند و نوعي جانبداري و تعصب نسبت به نظام حاكم دارند.
در كنار ساكنان بومي، دومين گروهي كه حضور آنها در صحنه اجتماعي و سياسي اردن قابل توجه است مهاجرين هستند كه اكثر آنان را فلسطيني هايي تشكيل مي دهند كه از سال 1948 كه فلسطين به اشغال رژيم صهيونيستي درآمد در اين كشور سكني گزيده اند.
ملك عبدالله پادشاه اردن روابط خوبي با فلسطيني ها دارد و از مواضع آنها در قبال رژيم صهيونيستي حمايت مي كند به همين دليل اين افراد هم در تحولات سياسي كشور چندان دخالتي ندارند.
در اين ميان مخالفان حكومت با يكديگر متحد شده اند و مطالبات اقتصادي و سياسي شهروندان را پيگيري مي كنند.
مخالفان در عرصه سياسي اردن شامل سه طيف مي شوند: در رأس آنها اسلامگرايان قرار دارند كه نقش محوري در هدايت تحولات اخير دارند و خواستار بهبود اوضاع اقتصادي، مبارزه با فساد و اصلاح امور سياسي هستند.
اسلامگرايان اردن كه شاخه اخوان المسلمين هستند هم اكنون در قالب گروه «عمل اسلامي» سازماندهي شده اند، طيف دوم سنديكاها و اتحاديه هاي صنفي هستند كه از گذشته براي بهبود وضع اقتصادي و رفاهي جامعه تلاش كرده اند.
دسته سوم چپگرايان هستند كه به لحاظ كمي شعار هواداران آنها با دو طيف اسلامگرايان و سنديكاهاي صنفي قابل قياس نيست ، اما در صحنه سياسي و اجتماعي فعال هستند.
با نگاهي به سير رفتار معترضان در اردن و نحوه تعامل كه پادشاه در اين مدت با گروه هاي مخالف برقرار كرده انتظار مي رود كه اوضاع به سمتي پيش برود كه دولت مجبور به اعطاي امتيازات سياسي به اپوزيسيون شود، هم اكنون دولت اردن تمهيداتي براي جلب رضايت اپوزيسيون انديشيده است. دو كميته ويژه در حال مذاكره براي تامين مطالبات مخالفان هستند.
رهبران مخالفان نيز مطالبات خويش را در قالب يك متن 100 صفحه اي به حكومت ارائه كرده اند و كميته جداگانه اي با حضور حقوقدانان و شماري از دولتمردان سابق بحث اصلاح بندهايي از قانون اساسي را دنبال مي كنند. همچنين عبدالله دوم از تشكيل يك نظام حزبي با جريان هاي راست، چپ و ميانه سخن به ميان آورده است كه با مبارزه سياسي در پارلمان مي توانند مسئوليت انتخاب رئيس دولت يا نخست وزير را از دوش پادشاه بردارند.
علاوه بر فشارهاي داخلي از سوي مخالفان كه به اعلام وعده اصلاحات از سوي عبدالله دوم منجر شده است جريا ن هاي تاثيرگذار فرامرزي نيز بر دستگاه تصميم گيري اردن فشار وارد مي كنند.
عربستان سعودي با توجه به روابط تنگاتنگي كه با رژيم حاكم در اردن دارد با استفاده از دلارهاي نفتي و كمك هاي مالي به دنبال سد كردن روند اصلاح طلبانه دراين كشور است.
رياض به هر طريق ممكن مي كوشد كه از سقوط متحد منطقه اي خود جلوگيري كند، از اين رو وزنه سنگيني براي حفظ تعادل فعلي اين رژيم به حساب مي آيد.
به همين دليل انتظار تحقق اصلاحات از سوي پادشاه اردن با واقعيت هاي موجود در اين كشور سازگار نيست.
از سوي ديگر، در مدت خيزش مردمي در اردن هيچ گاه شعار براندازي نظام سلطنتي از سوي گروه ها و جريان هاي مخالف مطرح نشد و بالاترين سقف مطالبات مخالفان، تغيير دولت و اجراي اصلاحات در تمامي زمينه هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي بوده ضمن اينكه معترضان خواستار بر چيده شدن فساد از نهادهاي دولتي بودند به همين دليل تحولات اردن را بايد با ملاحظه بافت و ساختار سياسي متفاوت دراين كشور مورد ارزيابي قرارداد.
ويژگي هاي اجتماعي اين كشور كه مبتني بر اصول عشيره اي است چنين اقتضا كرده كه گروه هاي مخالفان، همچنين زمامداران اين كشور مسير متفاوتي را در بحث اصلاح و تغييرات سياسي طي كنند.

 



تاريخچه

پادشاهي اردن هاشمي كشوري از منطقه خاورميانه است كه در گذشته هاي دور با نام سرزمين كنعان از آن ياد مي شد.
اين كشور سال ها مستعمره انگليس بود اما سرانجام درسال 1964 ميلادي استقلال خود را به دست آورد.
اردن يك كشور پادشاهي مشروطه است، رئيس حكومت پادشاه است. نخست وزير رئيس دولت است. پادشاه تمامي قانون ها را امضا و تصويب مي كند. دوسوم از هر دو مجلس اردن مي توانند وتو پادشاه را لغو كنند و نيروهاي مسلح سلطنتي و اداره كل اطلاعات اردن تحت كنترل پادشاه هستند.
مجلس سناي اين كشور 55 كرسي دارد كه نمايندگان آن را پادشاه تعيين مي كند و مجلس نمايندگان يا مجلس نواب 110 كرسي دارد كه نمايندگان آن براي دوره اي چهارساله با راي مردم انتخاب مي شوند.
اين كشور بيش از شش ميليون نفر جمعيت دارد و 92 درصد از مردم اردن مسلمان هستند.
زبان رسمي دراين كشور عربي است اما به دليل سلطه انگليس بر آن زبان انگليسي نيز درآن رايج است.
نرخ بيكاري دراين كشور 5/13 درصد است اما منابع غيررسمي معتقدند رقم حقيقي حدود 30درصد است. 2/14 درصد از جمعيت آن زيرخط فقر زندگي مي كنند. درسال 2007 نرخ تورم در اردن 5/4 درصد بود.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14