(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 28 مهر 1390- شماره 20053

وقتي صداي تخلف از تريبون رسمي دولت مي آيد
احكام عجيب وغريب علي محمد شيرازي و حسينعلي نوري

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




وقتي صداي تخلف از تريبون رسمي دولت مي آيد

پروين مقدم
در هفته پاياني مرداد ماه امسال روزنامه ايران ويژه نامه رايگاني را با عنوان «خاتون 1» منتشر كرد كه حرف و حديث هاي بسياري را به دنبال داشت؛ از اعتراض محافل روحاني و دانشگاهي و رسانه ها گرفته تا برافروختگي و تكذيب برخي از مصاحبه شوندگان نسبت به اصل مصاحبه با خاتون را تكذيب كردند و يا با آوردن اصلاحيه بر گفته هايشان تحريف گفت وگوها را متذكر شدند.
خاتون با دست گذاشتن بر مسئله زنان كه به طور معمول از مسايل حساس و بحث برانگيز جامعه است و به خصوص موضوع حجاب، در فاصله يك روز پس از انتشار، صداي اعتراض همه را درآورد و مورد نقد محافل مختلف قرار گرفت. تيترهاي به كار رفته و مطالب گزينشي به قدري سؤال برانگيز شد كه در همان ابتدا تعدادي از مصاحبه شوندگان از جمله «آيت الله حائري شيرازي»، «آيت الله قائم مقامي» و «استاد رحيم پور ازغدي» كه براي ايجاد وجاهت از نام آنها استفاده شده بود، از محتواي آن اعلام برائت كردند. حتي «حجت الاسلام غريب رضا» نيز در صددتوضيحي درباره مطلبي كه به نقل از وي در ويژه نامه خاتون چاپ شده بود، برآمد و نوشت: «مقاله اي كه ويژه نامه ايران از بنده منتشر كرده است را سه سال پيش براي نشريه الكترونيكي چارقد نوشته ام و بدون اجازه و هماهنگي با بنده آن را در اين ويژه نامه منتشر كرده اند، مايه ننگ است كه اسم يا اثرم در چنين نشريه اي باشد.»
«رضازاده محمدي» هم كه نام وي در ليست گروه مشاوران ويژه نامه خاتون به چشم مي خورد، در وبلاگ شخصي اش اين موضوع را تكذيب كرد و نوشت: «از طريق يكي از دوستان باخبر شدم كه روزنامه ايران كه ماه هاست رنگ آن را نديده ام، ويژه نامه اي منتشر كرده و در آن نام اينجانب را به عنوان مشاور تحريريه آورده است. بدين وسيله اعلام مي كنم هيچ ارتباطي با اين ويژه نامه كه «خاتون 1» نام دارد، ندارم. درباره محتواي آن هم بايد بگويم باز تكرار ايده هاي مشايي و [...] درباره حجاب است و بعضي اضافات خاص. خدا را شكر بينش و سواد ديني حقير آن قدر هست كه پيشواي ديني ام فلان مهندس پيش پا افتاده نباشد.»
«عباس انساني»، «مجتبي زارعي» و «وحيد خاوه اي» هم كه نام هايشان به عنوان جانشين سردبير و گروه مشاوران در اين نشريه ذكر شده بود، هر نوع همكاري با نشريه را تكذيب كردند و حتي عباس انساني در گفت وگو با خبرنگار سياسي خبرگزاري فارس گفت: «مطالب حاشيه اي و نابجاي مندرج در اين ويژه نامه به هيچ وجه مورد تأييد من نبوده است.»
پاورقي

 



احكام عجيب وغريب علي محمد شيرازي و حسينعلي نوري

به طور خلاصه، برخي ازمحققان102 گفته اند كه:«بابي گري از لحاظ تحوّل تاريخي،دنباله ي تحولات تاريخي بعضي ازمذاهب پس از اسلام وبه ويژه مذهب شيخي است...منشأ بابي گري ازنظر عقايد،به ترتيب:دين مبين اسلام،مذهب حقّه تشيّع ومذهب شيخيّه؛و در درجه ي دوم، بعضي از فلسفه هاي اخلاقي و سياسي مانند:كتاب هاي«جمهوريت افلاطون» و«مدينه ي فاضله ي فارابي»و اديان،دين مسيح(ع) و زردشت، و اعلاميه ي حقوق بشر بوده است.»و نگارنده، منابع احتمالي ديگري هم در اين نوشتار ذكرنموده است و به نظر مي رسد اشخاص رده ي اول(و رهبران) بابيّت و بهائيّت به دليل كم ظرفيتي و كم دانشي،آنچه را كه اجمالاً از مكاتب و اديان مختلف حفظ كرده يا مي فهميدند، در ذهن خويش چنان انباشته و تكرار مي كردند كه چون با دشمني شديد عليه علماي شيعه و يا حكّام قاجاريه و جاه طلبي و خودبزرگ بيني آنها مي آميخت،به صورت اختلالات رواني و ادّعاهاي شبه ديني بروز مي نمود.
¤ برخي از احكام علي محمد شيرازي و حسينعلي نوري(براي سنجيدن با آراء و مكاتب و اديان قرن19و پيش از آن):
1-درمورد ارث،به بهانه ي اين كه مراتب توحيد در هفت حرف تمام مي گردد(حرف اثبات)لذا طبقات و رّاث را نيز هفت عده دانسته و شوهر را از ارث زنش محروم كرده و معلّم را جزء ورّاث قرار داده است. به طور كلي احكام ارث آن دو با احكام ارث اسلام مغاير و مخالف است.103
2-باب بر پيروانش حلال كرده كه به هم نگاه و با هم صحبت كنند(زنان و مردان نسبت به هم حتي با علاقه و محبت)و آزاد باشند، همان طور كه در بهشت هستند! 104 و زنان لباس هاي حرير بپوشند و آرايش كنند و از خانه ها درآيند و ميان مردان وارد شوند و بدون حجاب بر صندلي ها بنشينند.105
3-وي به زنان و مرداني كه از همسرانشان بچه دار نشوند،پس از گذشت ده سال از موقع ازدواج اجازه داده كه به اجازه ي همسرشان با فرد ديگري قرين و بچه دار شوند106(يعني سياست افزايش تعداد بابيان با تشويق توليد ولدالزّنا از طريق زناي محصنه كه در اسلام،حكم آن اعدام به وسيله ي رجم و سنگسار است)! آيا براي ترويج بي غيرتي و بي بند و باري، راهي بدتر و پليدتر از اين هم وجود دارد؟!
4-وي فضله ي موش و ابابيل (پرستو) و خفاش و امثال آن را پاك دانسته و به دليل آن كه در آينده ي دور (بيش از دو هزار سال بعد!) قرار است«من يظه ره الله«پديد آيد،لذا مني را نيز پاك دانسته است107 و چيزهايي مثل ايمان به كتاب خودش (بيان)و لمس آيه اي از آن و قطع نسبت به غير بابيان و وصل با اهل بيان و عناصر اربعه و خورشيد و نيز 66بار اسم خدا را بر چيز نجس خواندن و غيره را پاك كننده(مطهّ رات)دانسته كه برخي را از اسلام گرفته و برخي را نيز از آيين زردشتي.108 اما حسينعلي نوري همه چيز را در روي زمين، پاك اعلام كرده است.پيداست كه وي نظر خويش را از عرف غربي هاي سكولار و ملحد گرفته كه به چيزي به نام نجس اعتقاد ندارند و به جاي نجس و پاك،به آلوده و تميز بودن(يعني به ظاهر فاقدآلودگي و ميكروب بودن)اشياء توجه دارند و اين، به خاطر رد و انكار شريعت و اديان الهي توسّط آنهاست.
5-هر دوي آنها حلال بودن ربا خواري(به منزله ي نوعي معامله)به شرط رضايت طرفين به خاطر رونق يافتن امور اقتصادي را اعلام كرده اند!109 پيداست كه اين حكم ضد الهي را نه از دين و شريعت، بلكه از مدل اقتصادي رايج در غرب گرفته اند.
6-حرام كردن نماز جماعت به عنوان اين كه امام جماعت به صورت واسطه در عبادت و مانند شريك خدا و نماز جماعت به منزله ي شرك است، و تغيير احكام نماز.110
7-تحريم مسكرات و توتون و ترياك و داروهاي طبي.111
8-حلال كردن استماع موسيقي و به كار بردن طلا و نقره و تراشيدن ريش.112
9-حسينعلي نوري در بخشي از كتاب«الواح»،نماز را(به كيفيت خاص خودش نه مطابق شرع اسلام)نه ركعت قرار داده كه در ظهر و شب و صبح انجام مي شود و بقيه ي نماز را به بهائيان بخشيده است!(در حالي كه نماز،لطف خدا و باعث تقرّب بندگان به خدا و نردبان ترقي پرهيزگاران است و حذف آن،موجب دوري از خدا و غرق شدن در دنيا و گناهان و هوي و هوس ها مي شود)وي در زمان حياتش،مقام مقدس خود در عكا(!) و براي پس از مرگش قبرش را قبله ي بهائيان قرار داد! حكم نماز آيات و حكم نماز جماعت جز در نماز ميّت را نيز لغو نمود!
10-همچنين براي بيت العدل(حيفا)سهمي در ارث در نظر گرفت كه ثلث مال ميت(و اگر فرزند نداشته باشد،تمام ما ترك او )است.
11-باب خانه ي خود در شيراز را و بهاء هم خانه و مدفن خود در عكاي فلسطين را به جاي كعبه قرار داده اند كه به سوي آن حج به جا آورند! و اين خلاف عرف همه ي پيامبران(ع)است.
12-باب دست بوسي را حرام اعلام كرده است(شايد براي قطع نفوذ علماي دين و محترمين و معمّرين بلاد اسلامي كه مردم دست هاي ايشان را مي بوسيدند) و دستور داده كه مردم موهاي خود را نتراشند.
13-اشتغال به يك كار و صنعت و كسب و امثال آن را كه براي بهائيان و ديگران نفع داشته باشد،واجب و بطالت و كسالت و طلب كردن مال از مردم را ممنوع كرده است.
14-اوقاف را متعلق به خودش،سپس به پسرانش و پس از آن به بيت العدل مي شمرد.
15-حسينعلي نوري علم آموختن و خط آموختن به فرزندان را بر پدران واجب نموده است و علي محمد شيرازي نيز گفته كه بچه را تا 5 سال مطلقاً نبايد بزنند و پس از آن هم فقط تا چند ضربه مي توانند روي لباسش بزنند، طوري كه به بدنش نخورد و دردش نيايد.
16-ثلث ديات را متعلّق به بيت العدل دانسته و مجازات هر زن و مرد زناكار را پرداخت چند مثقال طلا جريمه ي نقدي(ديه!)به بيت العدل تعيين نموده است! (توجه كنيد:بودجه ي بيت العدل از محل زنا تأمين مي شود!)
17-كسي كه خانه اي را عمداً آتش بزند،او را بسوزانيد و كسي كه فردي را عمداً بكشد، او را بكشيد.
18-خريد و فروش غلامان و كنيزان حرام است(شايد به دليل اعلام لغو برده داري توسط انگلستان).
19-از نظر حسينعلي،آب نطفه(مني) پاك است و تمام اشياء در اوّل رضوان كه او بر هركس كه در امكان است،تجلي كرده در درياي طهارت فرو رفتند و همه چيز پاكند و نجاستي وجود ندارد!(پيداست كه نجاست مربوط به پليدي و زيانباري است نه به تجلي و عنايت خدا!)
20- زكات صد مثقال طلا،نوزده مثقال طلا است كه متعلق به خداي زمين و آسمان(خود وي)است!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
102 . همان،ص71.
103 . همان،ص71.
104 . بيان،واحد هشتم.
105 . همان،واحد هشتم،باب دهم.
106 . تفسير سوره يوسف(خطاب به قرّه العين).ميرزا حسينعلي نوري نيز ممنوعيت ازدواج را فقط در مورد زن پدر اعلام و در بقيه ي موارد سكوت كرده و حرمت محارم جنسي را اصلاً مطرح ننموده است و از بيان حكم لواط هم خجالت كشيده است!(متن نوشته ي اين خداي خجالتي را در صفحه ي38 كتاب اقدس او بخوانيد).
107 . بيان،واحد4،باب15،و واحد8،باب15.
108 . بيان،واحد6،باب15و16.
109 . بيان،واحد5،باب15.
110 . بيان،واحد5،باب18. و اشراقات بهاءالله.
111 . بيان فارسي،واحد9،باب9.
112 . بيان،واحد9،باب8.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14