(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه اول  آبان 1390- شماره 20055

شعر
يادي از حسين پرتوي عكاسي كه لحظه اي تاريخي را ثبت كرد
مطالبات رهبر معظم انقلاب اسلامي در باب كتاب و كتابخواني
ترجمه آثار ادبيات دفاع مقدس
كلمات از ديروز تا امروز!



شعر
مي سوختي همچنان شمع ...

شعري درباره بيتي كه رهبر معظم انقلاب درجمع شاعران به مطروحه گذاشتند...
رندانه آخر ربودي جامي زخمخانه دل
خونين چو برگ شقايق رنگين چو افسانه دل
اي قبله گاه عبادت عمري به شوق شهادت
مي سوختي همچنان شمع برگرد پروانه دل
پا دردل خون نهادي وز خويش بيرون نهادي
تا كوه غيرت بسازي از خاك ويرانه دل
ازلحظه جانفشاني تا موعد جانسپاري
برپاست در تارو پودت شام غريبانه دل
امروز برشانه برديم از جسم تو، آنچه برجاست
جا داشت عمري گذارم دست تو برشانه دل
مست است دنيا زشورت باقي ست عطر حضورت
آري به نام تو عمري ثبت است پيمانه دل
اي باده نوش اقاقي نور دل و چشم ساقي
با جان و دل پركشيدي، تا سوي كاشانه دل
بال از كبوتر ربودي پرواز ازپر ربودي
رندانه آخر ربودي جامي زخمخانه دل
فرامرز عامري

 



يادي از حسين پرتوي عكاسي كه لحظه اي تاريخي را ثبت كرد

ليلا كريمي
وقايع انقلاب از دريچه دوربين بسياري از عكاسان ثبت شد. يكي از اين عكاسان حرفه اي حسين پرتوي است. وي متولد سال 1331 تبريز است. كودكي خود را در جنوب تهران در خانواده اي كه پدري كفاش آن را اداره مي كرد گذراند. به گفته خودش از كودكي عاشق عكاسي بوده و با دوربين برادرش كه شبيه جعبه بود بازي مي كرد.
عكاسي را به صورت حرفه اي از هفده سالگي در سرويس عكس روزنامه كيهان با عكاسي ورزشي شروع كرده و كار خود را با عكاسي خبري در شاخه هاي مختلف عكاسي ادامه داده است. خودش مي گويد: «من معتقدم كه اصلاً بايد عكاسي خبري را از بخش ورزشي شروع كرد چون در عكاسي ورزشي عكاس بايد سرعت، دقت و مهارت را يك جا در خود جمع كند تا بتواند عكس خوبي بگيرد.»
همه دوستان او به اتفاق وي را با عكس معروفش «بيعت همافران با حضرت امام خميني(ره)» ياد مي كنند. عكسي كه بسياري معتقدند در ايجاد شور انقلابي مخاطبان تأثيرگذار بوده است.
صبح پنجشنبه 19 بهمن ساعت 30:8 در حالي كه ميليون ها نفر در تهران راهپيمايي مي كردند، زماني كه هنوز پيروزي انقلاب در تاريخ ثبت نشده اين عكس در دوربين پرتوي ثبت مي شود.
او با اين عكس درخشيد. عكسي كه بختيار آن را مونتاژ خواند، اما حضرت امام وجود اين عكس را در همان روزها تأييد كردند. در خبر روز 21 بهمن 57 در روزنامه كيهان آمده بود: «آيت الله العظمي امام خميني ديروز شخصاً عكس اختصاصي كيهان مربوط به رژه نظاميان را تأييد كردند. دكتر مفتح پس از انتشار اعلاميه ستاد ارتش راجع به غير واقعي بودن اين عكس موضوع را با آيت الله العظمي در ميان گذاشت و ايشان گفتند: «عكس كاملاً صحيح و واقعي است».
عكس بيعت همافران به قدري مهم بود كه بختيار حكم دستگيري پرتوي را صادر كرد. وي در يكي از مصاحبه هايش مي گويد: «يك روزنامه نگار واقعي هيچ وقت به خطر فكر نمي كند و هميشه دنبال اعتقادش است.»
از ديگر عكس هاي معروف و به ياد ماندني پرتوي مي توان به بسته شدن فرودگاه در دوره بختيار و اعدام سران رژيم سابق در دبيرستان علوي اشاره كرد.
اين عكاس حرفه اي و پرجنب و جوش اين روزها در بستر بيماري است. او با چشماني كه روزي لحظه هاي ناب را مي ديد و با دوربين شكار مي كرد، تكلم مي كند.
پسر او- سياوش پرتوي- هزينه هاي سنگين درمان پدر را تقبل كرده است؛ ماهيانه سه ميليون تومان. پرتوي تمام مدت بر تخت بي حركت و كپسول اكسيژن به او متصل است.
به سراغ دوستان قديمي پرتوي رفتيم تا از او بيشتر بدانيم:
فرهاد اكبرنژاد:
حسين پرتوي مهربان بود و از من در سركار حمايت مي كرد و نسبت به نيروهاي سرويس عكس علي رغم جديت، همراهي و خوش رفتاري مي كرد. پرتوي عكاس پرجنب وجوشي بود و هميشه لبخندي بر روي لبش بود. به دوستان و همكاران عكاس، عكاسي آموزش مي داد.
يادم هست زماني كه ايشان مسئول بخش عكس كيهان بودند، من در لابرآتوار عكاسي و در تاريكخانه بعضي وقت ها تا صبح عكس هاي متري در زمان انقلاب چاپ مي كرديم.
روزي كه پرتوي عكس بيعت همافران با امام خميني را گرفتند. فيلم عكس را به من و عباس ملكي دادند و با نظارت خودشان چاپ كرديم. پرتوي به مدت سه روز مخفي شدند و بعد از سه روز هم به خاطر اينكه مأموران هنوز در جست وجوي او بودند در تاريكخانه مخفي بودند.
در حال حاضر هم كه ايشان در بستر بيماري است، بيشتر وقت ها به ديدار ايشان مي روم. بين من و آقاي پرتوي يك محبت پدر و فرزندي وجود دارد و ايشان هميشه من را با عنوان «پسرم» صدا مي كردند.
پرتوي در كار عكاسي خبري در حين جديت فوق العاده دلسوز و با محبت بودند و به موقع به دوستان پاداش مي دادند.
عباس ملكي:
پرتوي از همكاران و استادان من بودند. زماني كه به مؤسسه كيهان آمدم، ايشان براي من حكم استاد را داشتند.
من در جايگاهي نيستم كه در مورد عكاسي ايشان نظري بدهم آن زمان در روزنامه ها عكاس خبري كم بود و حرفه عكاسي به شكل امروزي رواج نداشت. از نظر عكاسي او شاخص و كم نظير بود و شخصيت برجسته اي داشت.
عكس بيعت همافران با امام خميني پرتوي در آن روز ماندگار شد و مي توان گفت كه اين عكس در روند انقلاب تأثيرگذار شد و سبب شد نظاميان كه آن زمان از بختيار حمايت مي كردند، بر خود بلرزند آنان فكر نمي كردند كه نيروهايشان- همافران- به خدمت امام بروند و با ايشان بيعت كنند.مهدي ميرزايي:
حسين پرتوي استاد بزرگ و همكار ما بوده اند. اگر واقعا ارادتي نسبت به ايشان داريم صرفا برمي گردد به صداقت ايشان.
سن كمي داشتند كه وارد كيهان شدند به خاطر تجربه و دقت و مهارتي كه در عكاسي داشتند؛ گرفتن عكس هاي خاص به ايشان واگذار مي شد. عكس از همافران در بيت امام به عهده حسين پرتوي كه در بيت حضرت امام(ره) مستقر بود؛ گذاشته شد. اگر قرار بود كه عكس خاصي از اين بيعت گرفته شود، ايشان مي گرفت اگر پرتوي اين عكس را نمي گرفت پس شخص ديگري هم نمي توانست آن را ثبت كند. در مورد اين عكس خاص آقاي بادامچيان تعريف كردند: در محل استقرار حضرت امام، همه عكاس ها را به بيرون راهنمايي كرديم تا كسي عكس نگيرد. روزهايي بود كه هم از لحاظ تاريخي و هم به لحاظ استراتژيك مهم بود و بختيار روي كار بود. آقاي پرتوي گفتند من طوري عكس مي گيرم كه چهره هيچ كسي در عكس معلوم نباشد. و اين عكس مهمي بود كه بختيار آن را مونتاژ خواند اما فردا ما با داشتن كنتاك هاي عكس ، آنها را در روزنامه چاپ كرديم و امام هم حضور آقاي پرتوي و عكس ايشان را تأييد كرد.
آقاي پرتوي سه روز مخفي بودند. ايشان در مورد كارشان صادقانه و دلسوزانه عمل مي كردند. با آن كه سن ايشان كم بود اما با متانت و بزرگي با بچه هاي عكاسي ارتباط خوبي برقرار مي كرد.ويژگي خاص عكس هاي ايشان برمي گردد به كادربندي مناسب و دقت و سرعت بالاي ايشان در عكاسي.
احمد نصيرپور:
سال 1360 در موسسه كيهان با آقاي پرتوي آشنا شدم. ايشان از همان اول به خاطر عكس شاخصشان برايم قابل احترام بودند. در كنار حسين پرتوي شاگردي كردم. ايشان به غير از كار عكاسي در كار چاپ هم تبحر داشتند.
پرتوي علاوه بر عكس هاي شاخصي كه دارد از وقايع اوليه جنگ ايران و عراق در كردستان هم عكاسي كرده است و عكاس منتخب كيهان فرهنگي بودند.
پرتوي هميشه با تشويق به ما آموزش و انگيزه مي دادند.
بعد از بازنشستگي پرتوي، دوستي و ارتباطمان قطع نشد و در دوره كوتاهي كه در فضاي ديگري شروع به كار كرده بودم از توانمندي ايشان در زمينه رنگ و خروجي عكس در كامپيوتر سؤال مي كردم و هر چه ايشان مي گفت، انجام مي دادم. تا اينكه اين بيماري به سراغ ايشان آمد. اميدوارم هر چه زودتر بهبود يابند و مسئولين هم به ايشان توجه كنند.

 



مطالبات رهبر معظم انقلاب اسلامي در باب كتاب و كتابخواني

2- سهم قابل قبول كتاب در سبد خريد خانواده
لازمه كتابخواني و مطالعه كتاب بطور منظم و عادت و در ايام فراغت، خريد كتاب است. اگرچه رسم امانت و يا مطالعه در كتابخانه ها، يكي از راههاي انس با كتاب و مطالعه است. اما ضرورت اين روش، داشتن فرصت رجوع به كتابخانه ها و مطالعه دراين مكانهاست. در هر صورت خانواده ها، ضرورتهايي را در سبد خريد خود پيش بيني مي كنند كه ابتدا درآمد خود را صرف خريد آنها مي نمايند و سپس به ساير مواردي كه ضروري نيست يا در اولويت هاي بعدي است مي پردازند. درحال حاضر در اغلب خانواده ها، خريد كتاب، جزو اولويت هاي پايين و كالاهاي غيرضروري است و مواردي چون كالاهاي تزئيناتي در اولويت بالاتري نسبت به كتاب قرار دارند كه اين موضوع بايستي برعكس شود. اين انتظار رهبري از مردم و راه ارتقاء فرهنگ كتابخواني است.
1/2- اولويت خريد كتاب
«بايد جوري شود كه در سبد كالاي مصرفي خانواده ها، كتاب يك سهم قابل قبولي پيدا كند و كتاب را بخرند براي خواندن، نه براي تزيين اتاق كتابخانه و نشان دادن به اين و آن.» (1)
بايد خريد كتاب، يكي از مخارج اصلي خانواده محسوب شود. مردم بايد بيش از خريد بعضي از وسايل تزييناتي و تجملاتي مثل اين لوسترها، ميزهاي گوناگون، مبل هاي مختلف و پرده و... به كتاب اهميت بدهند. اول كتاب را مثل نان و خوراكي و وسايل معيشتي لازم بخرند؛ بعد كه اين تأمين شد، به زوايد بپردازند.»(2)
«امروز كتاب جزو لوازم و اشياي لوكس، تشريفاتي و خوبي است كه اگر باشد، بهتر است؛ اگر نبود هم، آسمان به زمين نمي آيد؛ بايد از اين حالت خارج شود.»(3)
2/2- قيمت كتاب به نسبت ساير كالاها گران نيست
«اگر كتاب از لوازم زندگي شود، ديگر گران نيست... شما يك جفت جوراب، يا يك دستمال، يا چند تا آدامس كه براي بچه ها مي خريد، ببينيد چقدر پول مي دهيد؟ كتاب را با اينها مقايسه كنيد.»(4)
«البته كساني هستند كه پول ندارند و نمي توانند همه چيزهاي لازم زندگي را بخرند. خوب، بايد براي آنها فكري كرد. آن، جزو مسائل ماست. گراني، جزو مسائل كتاب محسوب نمي شود.»(5)
3- انتخاب و گزينش كتاب براي خريد و مطالعه
كتاب هاي مختلفي در سطح جامعه تأليف يا ترجمه، چاپ و منتشر مي شوند. براي هر خانواده و هر فرد بايستي اين سؤال اساسي مطرح شود كه آيا هر كتابي كه در سطح جامعه توليد و توزيع مي شود براي خواندن مناسب است؟ آيا همچون برخي مواد و توليدات، در ميان كتاب ها نيز، خوب و بد، سالم و مضر هست كه لازم به انتخاب و گزينش باشد؟
رهبر معظم انقلاب اسلامي، هر سه گروه مخاطب را در اين مسئله دخيل مي دانند اما از آنجا كه مردم مصرف كننده اين توليدات هستند، لازم است آنان بيشتر دقت كنند و به صرف وجود يك كتاب در جامعه، آن را مناسب و سالم ندانند، بلكه از سالم و مفيد بودن آن اطمينان حاصل كنند بعد آن را بخرند و مطالعه كنند.
در اين زمينه هم تعابير و رهنمودهاي مبسوط و ارزنده اي از سوي مقام معظم رهبري، وجود دارد كه توجه به آنها، زمينه نفوذ و انحراف و فساد از طريق كتاب را از بين مي برد.
1/3- پرهيز از كتاب هاي غيرمفيد و بد
«خوشبختانه كتاب زياد است و كتاب هاي زيادي چاپ مي شود. نمي خواهم عرض كنم همه آنچه كه چاپ مي شود، كتاب هاي خوب و مفيدي است يا نه! اي بسا كتابي كه چاپ مي شود و به بازار هم مي آيد، اما كتاب مفيدي نيست. كتاب بي فايده و عاطل و باطلي است، كه اگر كسي نگاهش كند، از آن استفاده اي نخواهد كرد. واي بسا كتابي كه چاپ مي شود و به بازار هم مي آيد و مضر است! نه اين كه فايده ندارد؛ بلكه ضرر هم دارد.»(6)
«كتاب، يك غذاست؛ يك غذاي روح است؛ يك نوشيدني روح است و چنانچه مقوي باشد، روح را تقويت مي كند. ما كه سفارش مي كنيم از اين نوشيدني بخوريد، نوع نوشيدني را معين نكرده ايم. بايد مواظب باشيم كه مبادا نوشيدني مسموم، خطرناك، فاسد، گنديده و مضر، با رنگ آميزي هاي خيلي خوب، دست مردم داده مي شود؛ بدون اين كه مردم بدانند.»(7)
«يك نكته ديگر، انتخاب و گزينش كتاب است. كتاب، محصول فكر و مغز و تجربه و هنر و ذوق يك كسي يا كساني است كه اين كتاب را تهيه و توليد كرده اند.
لزوما هر كتابي مفيد نيست و هر كتابي غيرمضر نيست. بعضي كتاب ها مضر است... بايد كتاب خوب را، كتاب سالم را در اختيار گذاشت. بيشتر هم بايد توجه كرد به اين كه آن كتاب بتواند هم پرورش فكري بدهد، هم راه درست را در اختيار بگذارد.»(8)
كتاب هاي بد و فاسد يعني غذا و نوشيدني مسموم را مي توان در صحبت ها و رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي در شش مورد ذيل يافت:
الف: كتاب هايي كه ترويج فساد و فحشا مي كنند. 21/2/1372
ب: كتاب هايي كه احساسات جنسي جوانان را تحريك مي كنند.
5/2/77 و 30/7/75
ج: كتاب هايي كه نشر اكاذيب و دروغ هاي گمراه كننده سياسي مي كنند. 5/3/77
د: كتاب هايي كه تفرقه انگيزي مي كنند. 1/7/70
هـ: كتاب هايي كه برخلاف اسلام مطلب مي نويسند. 5/3/77
و: كتاب هايي كه حقايق تاريخي و كشور و جنگ را تحريف مي كنند. 30/7/75
2/3- روي آوردن به كتاب هاي مفيد و سالم
«كتاب هاي شهيد مطهري، قابل مردن و قابل تمام شدن نيست... هنوز جامعه و نسل جوان و جامعه فرهنگي و علمي ما، به دانستن همان مطالبي كه آن بزرگوار از زبان و قلمش فيضان كرد و در اختيار امت اسلام گذاشت، محتاجند... مبادا وسوسه خناسان و زمزمه دشمنان- كه با فكر شهيد مطهري مخالف بودند و به همين جهت هم او را از دست ما گرفتند- موجب شود كه كتاب هاي آن بزرگوار از رواج بيفتد.»(9)
«اين كتاب (فرهنگ جبهه اثر سيدمهدي فهيمي) از بس من را جذب كرد، آن را تا آخر خواندم؛ بعد ديدم اين كافي نيست؛ به خانه بردم و گفتم همه بنشينيد اين كتاب را بخوانيد! در جمع خانواده، جاهايي از اين كتاب را خود من باز كردم و خواندم؛ گفتم اين كتاب اصلا بايد در فضاي خانه ها باشد و همه بايد آن را هميشه داشته باشند.»(10)
«اين نوشته هايي كه راجع به رزمندگان و جنگ منتشر مي شود... هر چه به دستم مي رسد، مي خوانم. با اين كه ما اين همه از نزديك و از دور، به وسيله گزارش و از طريق خبرهاي شخصي و فردي، در جريان مسائل اينها بودم و چقدر از اينها را من خودم ديده بودم، در عين حال الآن كه مي خوانم، مي بينم نخير، ما هرگز نمي توانستيم آن ابعاد و آن هفت توي حوادث را از دور ببينيم؛ حالا كه انسان مي خواند، مي فهمد كه چه دنياي عجيبي بود.»(11)
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- ديدار با مسئولان كتابخانه ها و كتابداران 29/4/1390
2- ديدار با اعضاي شوراي فرهنگي اجتماعي زنان، 4/10/.1370
3- ديدار اعضاي هيئت تحريريه دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 18/2/.1374
4- همان.
5- همان.
6- مصاحبه بعد از بازديد از پنجمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران، 17/2/.1371
7- مصاحبه بعد از بازديد از ششمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران، 21/2/.1372
8- ديدار مسئولان كتابخانه ها و كتابداران، 29/4/.1390
9- ديدار با كارگران و معلمان كشور، 11/2/.1370
10- ديدار با اعضاي دفتر پژوهش و گسترش فرهنگ جبهه، 16/10/.1370
11- همان.

 



ترجمه آثار ادبيات دفاع مقدس

محمدحسن مقيسه
ترجمه در استغنا و تنوع بخشي به گنجينه فرهنگ و تمدن هر ملتي، نقش حتمي و انكارناپذير دارد. ترجمه قالب هاي گوناگون ادبي از زبان يك فرهنگ به زبان فرهنگ ديگر سبب نشر انديشه هاي بشري مي شود و به توسعه ديد و گسترش افق تفكر آدمي كمك شاياني مي كند؛ ضمن اين كه در نزديك كردن ديدگاه انسان ها به يكديگر- با هر مسلك و فرهنگ و اعتقادي- بسيار موثر است.
اما ترجمه آثار دفاع مقدس، ديدگاه متفاوتي را مي طلبد؛ ديدگاهي كه ضمن بهره گرفتن از كوله بار قرن ها ترجمه در ايران، به دنبال روزنه هاي جديد و هوايي تازه است.
نگاه مترجم به دفاع مقدس، نه از پشت عينك آفتايي است و نه با دوربين هاي كم برد؛ نگاه مترجم به جنگ، نگاه تمام برانداز است در آيينه هاي قدي، تا آن چه را كه هست و نيست، در يك نما ببيند و بنماياند؛ آن قدر كه با همين يك نگاه، بتواند تمام زواياي پيدا و پنهان اين وسعت پرشگفت هشت ساله را به ديده خاطر بسپارد و با گزينشي صحيح، آثار نخبگان ادبيات پايداري اين ملت را- از قصه و رمان و خاطره گرفته، تا يادداشت و شعر و تحقيق و... - به جد و از سر حوصله و دقت ترجمه كند و در دستان غيربومي ها بگذارد.
اين نگاه اگر يكجانبه باشد و از سر تسامح و تساهل، نه تنها نمي تواند پيامبر پاكي و اصالت دفاع همه جانبه ملت ما باشد، بلكه به تحقيق و يقين در برآوردن مقصود ناكام خواهدماند و راه به جايي نخواهد برد. انتخاب شيوه و زاويه ديدي كه بتوان با آن هم از دفاع جانانه ملت بزرگ ايران به نيكي سخن گفت و هم واگوي آرمان هاي الهي- اسلامي مدافعان اين سرزمين كهن باشد، منشي است كه جنگ را فقط در توپ و تانك و آتش و سلاح خلاصه نمي كند و آن را در دعا و مناجات و اشك و قرآن و نماز شب هم شكل مي دهد. اين نگاه فقط در ميادين جنگ به دنبال رزمندگان دوطرف نيست؛ از تمام دارايي آن پيرزني كه در چهاردانه تخم مرغ خلاصه شده بود و آنها را به رزمندگان وطنش هديه كرد، نيز مي نويسد. اين نگاه فقط به دنبال ترجمه كتاب هايي نيست كه برتري نظامي رزمندگان اسلام را به رخ خوانندگان بكشاند- كه البته اين نيز بخشي از واقعيت جنگ است و به جاي خود، قابل شنيدن و خواندن است- اين نگاه رزم و جنگ را دركنار كمك هاي مردمي به جبهه ها، گذشت كريمانه مردم در شهرها، صبوري مادران شهدا و... نيز مي بيند.
با اين نگره، مترجم مي تواند در گلستان ادبيات دفاع مقدس سير كند، گل هاي سرسبدش را ببويد و بچيند، در دسته هاي خوشرنگ به نظم بيارايد و به خوانندگان و مشتاقان فرهنگ و هنر ايراني و اسلامي- كه تشنگاتش در دنياي غرب امروز و جهان اسلام كم نيستند- ظرافتمندانه و هنرمندانه پيشكش كند.

 



كلمات از ديروز تا امروز!

¤ محمدرضا تركي
واژه ها در بستر تاريخ و فرهنگ درحال تولد و تبديل و تحولات آوايي و معنايي هستند و اين امكان وجود دارد كه واژه اي از پس تغييرات مختلف حتي به فراموشي و مرگ دچار آيد يا معنا و معناهايي تازه بيابد. واژه ها گاه از بستر جامعه و فرهنگي به سرزميني ديگر كوچ مي كنند و به عنوان واژه هاي دخيل به رنگ فرهنگ و قاموس مردمي ديگر در مي آيند. اين قبيل واژه ها در فضاي فرهنگي و اجتماعي جديد، چه بسا آهنگ و معنا يا معناهاي متفاوتي مي يابند. به هر روي تحولات آوايي و معنايي واژگان حقيقتي انكارناپذير است. همواره درك يك نسل از مفهوم يك كلمه با آنچه نسل هاي پيش از يك واژه مي فهميده اند يكسان نيست و درهر دوره اي هاله اي از تداعي ها و ملازمات معنايي كلمات را احاطه كرده است كه مفاهيمي متفاوت را ايجاد مي كند.
از اين رو نبايد انتظار داشت كه آنچه ما امروز از مفهوم كلمه اي درمي يابيم، پيش از ما هم به ذهن نسل هاي گذشته راه مي يافته است.از اين رو براي درك مراودات گذشتگان بايد با فضاي ذهني آنان آشنا شد. انطباق دريافت هاي امروزي از واژگان بر سخن گذشتگان يكي از مغالطه هاي وحشتناكي است كه گاه بر ذهن محققان متون استيلا مي يابد. كم نيستند كساني كه سعي دارند مفاهيم امروزي را از دل آثار گذشتگان و انديشه هاي كساني كه قرن هاست تا رخ در نقاب خاك كشيده اند بيرون بياورند و مفاهيم مدرن را بر آثار ماقبل مدرن تحميل نمايند. پيش از اين دراين باب سخن گفته ايم، اما در اينجا برآنيم كه نمونه هايي از اين تحولات مفهومي را با توجه به فهم گذشتگان و امروزيان ا ز برخي كلمات نشان بدهيم. بنابراين در فهم معاني سخن پيشينيان نهايت احتياط را بايد به كار بست و بويژه از سرايت دادن مفاهيم و ديدگاه هاي امروزي به دنياي آنان جدا^ پرهيز كرد. گفتني است كه آنچه در اينجا آورده ايم تنها مشتي از خروار و اندكي از بسيار است.
آزادي: همه ما كمابيش با مفهوم غربي اين اصطلاح كه تحت تاثير انديشه هاي ليبرال، عمدتا بعدازمشروطه به زبان فارسي راه يافته آشنا هستيم. اما پيشينيان، از اين تعبير، علاوه بر «رهايي» احيانا مفاهيمي چون: دوري و جدايي و شكر و سپاس و قناعت را نيز درك مي كرده اند. مثلا: ز مهر خويش جز شادي نبينم
كه از پيروزي آزادي نبينم (شاعري ناشناخته به نقل از لغت نامه)
نيا طوس را ديد و در برگرفت
بپرسيد و آزادي اندر گرفت (فردوسي)
نعمتي بهتر از آزادي نيست
برچنين مائده كفران چه كنم! (خاقاني)
تكاور: تكاور امروزه يك اصطلاح نظامي است و تكاوران گروهي از جنگجويان زبده را تشكيل مي دهند، اما در فرهنگ ديروزيان به معني اسب و شتر و امثال آن بوده است:
شهنشاه اسب تكاور براند
به دهليز با او زماني نماند (فردوسي)
چهره: اخيرا اين واژه را به معني شخصيت برجسته و شاخص و آدم خيلي مهم به كار مي برند و مثلا مي گويند: «فلاني چهره برجسته اي است!» گذشتگان علاوه بر «صورت» احيانا از اين كلمه معناهايي چون: «امرد (= جوانك بي مو) و غلام و نوكر و احيانا معشوق در مي يافته اند، مثلا:
چهره شد آن مه و آراست صف خوبان را
همچو سروي كه دهد زيب نهالستان را (سيفي)
و «چهره اي» رنگي بوده است نزديك به رنگ گلابي:
از عكس گل روي تو دانم چون گل
آيينه لباس چهره اي مي پوشد! (سليم تهراني)
دولت: تبادر امروزي اين واژه تشكيلات سياسي و اجرايي و بخشي از حاكميت است، اما پيشينيان از اين تعبير به ياد بخت و اقبال و ثروت و... مي افتاده اند:
يارب اين نودولتان را بر خر خودشان نشان
كاين همه ناز از غلام ترك و استر مي كنند! (حافظ)
رسانه: رسانه امروز بزرگترين نهاد قدرت در عالم را تشكيل مي دهد و مفهوم بسيار گسترده اي را در برمي گيرد. عظيم ترين نبردها امروز در اين عرصه درحال اتفاق افتادن است، اما درك پيشينيان از اين كلمه بسيار متفاوت است. آنها از اين واژه غم و اندوه و وحسرت و افسوس و تاسف را مي فهميده اند كه البته با توجه به سپهر رسانه اي در جهان امروز و آثار و عوارض آن پر بيراه هم نيست! ناصر خسرو گويد:
دسترست نيست جز به خواب و خور ايراك
شهر جواني پر از زر است و رسانه!
گردهمايي: واژه هايي چون همايش و گردهمايي در متون گذشته وجود ندارد و پيشينيان هم آن قدر بي كار نبوده اند كه هر روز گردهمايي و همايش و نشست و كنفرانس و سمينار و... برگزار كنند! اگر اين واژه را گرفته شده از «گردآمدن» بدانيم، با مراجعه به آثار قدما مفاهيمي چون «آرميدن» و حتي «مجامعت كردن» را از آن مي توان دريافت. به عنوان مثال فردوسي سروده است:
به گردآمدن چون ستوران شوند
تگ آرند و برسان گوران شوند!
ملت: اين كلمه تا مشروطيت به معني كيش و آيين و دين و شريعت بوده است، در سال هاي مشروطيت وقتي روحانيون و «علماي ملت» به طرفداري از مردم وارد مبارزات سياسي شدند، اين تعبير رفته رفته، در تقابل با حاكميت و دولت معناي تازه اي يافت و با ترجمه مفاهيم جديد سياسي به معناي امروزين خود تغيير مفهوم داد. عطار درهمان عوالم ماقبل مدرن اين كلمه را اين چنين به كار برده است:
هست كيش و راه و ملت بي شمار
تا تو بشماري نيابي روزگار
و سعدي گويد:
جوري كه تو مي كني در اسلام
در ملت كافري نديدم
نمونه: اين تعبير اين روزها در اصطلاحاتي چون: كارمند و مدير نمونه و امثال آن كاربرد فراوان دارد و جز در مدح و تشويق به كار نمي رود، اما قدما از آن- احيانا- مفاهيمي كاملا متفاوت در مي يافته اند. به عنوان نمونه خاقاني اين كلمه را به معني تباه و باطل آورده است:
ز رهنمون بدي نيك ترس خاقاني!
كه رهنمون چو بدآيد رهت نمونه شود
و از اين بيت نظامي «زشت» درك مي شود:
احمدك را كه رخ نمونه بود
چون دمد آبله چگونه بود!
وطن: وطن امروزه يك تعبير سياسي خاص است با تعريفي تقريبا مشخص و معلوم، اما پيشينيان به سادگي از آن معناي مسقط الراس و زادگاه را مي فهميده اند. سعدي با اشاره به روايت: «حب الوطن من الايمان» سروده است:
سعديا حب وطن گرچه حديثي ست صحيح
نتوان مرد به سختي كه من اينجا زادم!
و اهل عرفان اين وطن را در سرزميني بي نام نشان داده اند:
اين وطن مصر و عراق و شام نيست
اين وطن شهري ست كان را نام نيست! (شيخ بهايي)

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14