(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 17 آبان 1390- شماره 20068

زكات علم با قول و فعل
نياز به موعظه حتي براي پيغمبر
امامت علي(ع) در قرآن
ضرورت حفظ سلامتي روح سالك
روان شناسي شخصيت كودك از منظر اسلام
نگاهي اجمالي به رابطه تعليم و تربيت



زكات علم با قول و فعل

قال علي(ع): زكاه العلم بذله لمستحقه، و جهادالنفس في العمل به. امام علي(ع) فرمود: زكات علم، بذل و آموزش آن به طالب و مستحق دانش است كه شايستگي آموزش و آموختن را داشته باشد، و تلاش و كوشش نفس در عمل به علم و دانش است. (1)
1- مصابيح الهداه ، ص701، به نقل از غررالحكم

 



نياز به موعظه حتي براي پيغمبر

در حديث آمده است كه: به حضرت داود(ع) وحي شد براي لقمان حكيم يك كرسي (به قول ما صندلي يا منبري) بگذار تا بر آن بنشيند و تو را موعظه كند. حضرت داود(ع) خودش پيغمبر زمان بود و لقمان، بنابر نقل مشهور پيغمبر نبوده بلكه به فرموده قرآن كريم، حكيم بوده و درعين حال به حضرت داود(ع) خطاب مي شود كه كرسي يا منبري بگذار كه او سخني حكمت آميز بگويد و تو بشنوي. اين خيلي عجيب است و نشان مي دهد كه انسان چقدر احتياج به موعظه دارد، اگرچه درحد اعلاي مقام علمي بوده و يا حتي پيغمبر زمان باشد.
موعظه، يعني همان مطلبي كه انسان، خودش مي داند، از ديگري بشنود. حضرت داود(ع) پيغمبر است و خودش همه چيز را مي داند، اما اينكه ديگري بگويد و او بشنود، اثري دارد كه دانستن تنها، آن اثر را ندارد. (1)
1- صفير هدايت12، جزوه توبه، آيت الله ضياءآبادي

 



امامت علي(ع) در قرآن

پرسش:
درقرآن كريم چه آياتي بر امامت حضرت علي(ع) وخلافت بلافصل بودن آن حضرت بعد از رسول خدا(ص) دلالت دارد؟
پاسخ:
نكته اساسي در پاسخ به اين سؤال اين است كه در هيچ آيه اي از قرآن به صراحت نامي از علي(ع) به عنوان امام و رهبربلافصل بعداز پيامبر اسلام(ص) نيامده است، اما در شأن نزول و تفاسير برخي از آيات، شأن و جايگاه حضرت علي(ع) و امامت و خلافت بلافصل آن حضرت درقرآن كريم ذكر شده است. دراينجا به برخي از اهم اين آيات مي پردازيم:
1-آيه ولايت
خداوند متعال در سوره مائده آيه 55 مي فرمايد: سرپرست و ولي شما، تنها خداست و پيامبر او و كساني كه ايمان آورده اند، آنهايي كه نماز را بر پا مي دارند و درحال ركوع زكات مي دهند. و هركس كه ولايت خدا و پيامبر او و افراد با ايمان را بپذيرند، (پيروزمند است) پس حزب خدا (گروه خداپرستان) بي گمان همان پيروزمندانند.
مفسران قرآن، در دهها كتاب تفسيري تأكيد مي كنند كه بعداز آنكه علي(ع) انگشتر انگشت كوچك دست راست خود را در نماز و درحال ركوع، به فقيري صدقه داد، اين آيه شريفه ولايت در شأن ايشان نازل شد. اين حقيقت را دانشمندان و مفسرين در بيش از چهل كتاب، از منابع اسلامي خاطرنشان كرده اند. به عنوان نمونه زمخشري در تفسير الكشاف، ج1، ص347 ضمن تأكيد بر شأن نزول آيه كه درباره حضرت علي(ع) بوده مي نويسد! «اگر كسي بپرسد كه چگونه ممكن است آيه ولايت درباره علي(ع) نازل شده باشد، درحالي كه آيه با واژگان و الفاظ جمع به كار رفته است؟ درپاسخ خواهم گفت: اگرچه سبب نزول آيه تنها يك نفر بوده است، اما آيه با لفظ جمع آمده است، تامردم را به اين گونه كارها تشويق نمايد و مردم بدانند كه عادت و طبيعت مومنين بايستي به اين سمت و سو باشد كه در كارهاي نيك و خير و دلجويي از مستمندان، حريص باشند. حتي اگر درحال نماز بودند و كار خيري پيش آمد كه تأخير بردار نيست، آن را به بعد از انجام دادن نماز نيندازند.»
بنابراين دو گروه بزرگ اسلامي يعني اهل سنت و تشيع در مورد اينكه آيه ولايت درباره علي(ع) نازل شده است، اتفاق نظر دارند.
2- آيه صادقين
خداوند متعال در سوره توبه آيه 119 مي فرمايد: «يا ايهاالذين آمنوا اتقوالله و كونوا مع الصادقين» هان اي كساني كه ايمان آورده ايد: از خدا پروا كنيد و با صادقان و راستگويان باشيد. سيوطي در تفسير الدرالمنثور، ج3، ص390 بعد از آنكه اين آيه شريفه را ذكر مي كند، مي گويد كه ابن مردويه از ابن عباس نقل كرده است كه منظور از آيه شريفه اين است كه با علي بن ابيطالب(ع) باشيد.

 



ضرورت حفظ سلامتي روح سالك

اسلام مي گويد همان طور كه از جسمت مراقبت مي كني و پيشگيري مي كني تا بيمار نشوي، از روحت هم مراقبت كن، اگر هم بيمار شدي، دستور مي دهد كه زود برو و از طريق توبه روحت را مداوا كن. حالا همان گونه كه در باب جسم معمولا بيماري ها از راه تغذيه و تزريق وارد پيكره انسان مي شود و كارشناس جسم كه طبيب است مي گويد: «اين چيزها را بخوري، اين مرض ها را مي آورد، اين چيزها را بخوري، جسم را تقويت مي كند، مراقبت كن كه بيمار نشوي و...» اسلام هم همين را مي گويد: آن مفاهيمي كه وارد ذهن تو مي شود تغذيه روح تو است. هر مفهومي كه وارد شود، در ذهن و روحت جايگزين مي شود. پس مراقب باش كه چه مي خواهي وارد ذهنت كني. مراقب باش كه ويروس همراهش نباشد كه سلامتي روحت را از بين مي برد. هم پيشگيري اش را گفته كه چگونه از ورود بيماري ها به روحت جلوگيري كني، هم تقويتي اش را گفته كه چه مفاهيمي را در روحت وارد كن تا سلامتي روحت حفظ شود، و هم بيماري اش را گفته است كه اگر بيمار شدي چگونه معالجه كن... امام حسن(ع) مي فرمايد: «عجبت لمن يتفكر في ما كوله كيف لايتفكر في معقوله، فيجنب بطنه مايوذيه و يودع صده مايرديه» يعني من در شگفتم از كسي كه در باره غذايي كه مي خواهد بخورد فكر مي كند كه چه بخورم مفيد باشد و مضر نباشد ولي «لايتفكر في معقوله» يعني براي جسمش فكر مي كند كه چه چيزي را وارد معده ام كنم، اما براي روحش فكر نمي كند كه چه مطلبي را دارم گوش مي كنم و در دل و روحم جايگزين مي كنم.(1)
ـــــــــــــــــــــــــ
1- سلوك عاشورايي، آيه الله شيخ مجتبي تهراني، منزل اول، ص 126

 



روان شناسي شخصيت كودك از منظر اسلام

فرشته محيطي
آموزه هاي اسلام راهنماي رشد به سوي كمالات انساني است. اين راهنماي هدايتي به همه ابعاد وجودي بشر و زندگي او توجه داشته و ضمن تجليل شخصيت انسان، دشمنان و بيان موانع، به تبيين سبك زندگي نيز اهتمام مي ورزد.
از اين رو به همه آن چيزي كه در ساخت انسان سالم و جامعه سالم و تحقق اهداف و فلسفه وجودي انسان، يعني خدايي شدن كمك مي كند، توجه ويژه اي مبذول داشته است. برهمين اساس، مسئله خانواده، انتخاب همسر و تربيت كودك نيز در همين راستا حائزاهميت مي شود.
نويسنده با مراجعه به آموزه هاي اسلامي برآن است تا شخصيت كودك را تبيين كرده و براساس آن، تبيين و توصيه هاي اسلامي را براي رسيدن به هدف بيان نمايد و راهكارهاي تربيت كودك را روشن كند.
تربيت مبتني بر شناخت
تربيت امري پيچيده است. پرورش و تربيت انسان، به سبب پيچيدگي خود انسان بسيار سخت تر و در يك فرآيند طولاني تري انجام مي گيرد. پيچيدگي ابعاد وجودي انسان مستلزم آن است كه ما شناخت دقيق و كاملي از او داشته باشيم. هرچند كه انسان براساس خودشناسي، اطلاعاتي دارد كه مي تواند بر طبق آن تربيت ديگران را انجام دهد ولي به سبب آنكه انسانها با همه مشتركات داراي اختلافاتي هستند كه متأثر از وراثت، محيط اجتماعي و زمان و مانند آن مي باشد، نمي تواند به سادگي اصول تربيتي را براساس شناخت از خود پايه گذاري كرد. براين اساس مي بايست شناخت جامع و كاملي از انسان داشته باشد تا بتواتد براساس مشتركات قطعي و يقيني نه ظني و گماني تربيت را سامان داد.
دستيابي به شناخت جامع و كامل از انسان نيازمند نوعي احاطه علمي بر موضوع شناختي است. اين احاطه علمي براي انسان يا ناشدني و غيرممكن يا بسيار و دشوارياب خواهدبود؛ زيرا هركسي با فرد يا افراد و يا جامعه اي از جوامع بشري يا درنهايت يك بخشي از انسان ها به عنوان معاصران مواجه است و نمي تواند احكام معاصران آن را به دوره هاي قبل يا بعد تعميم دهد. اين محدوديت انسان در شناخت انسان، عاملي است كه بسياري از تحليل و تبيين هاي موجود را با همه ادعاي علمي بودن مخدوش مي سازد و در نتيجه توصيه هاي ارائه شده ازسوي دانشمندان را با اما و اگرهاي بسيار مواجه مي كند؛ زيرا توصيه هايي براساس استقراي ناقص يا حتي تمام نسبت به معاصران است و نمي توان براساس آن براي نسل هاي بعدي و تربيت آنان توصيه اي ارائه نمود. از اين رو بسياري از توصيه هاي علمي دانشمندان روان شناسي يا غيركارآمد در نسل هاي ديگر است. يا اينكه اصولا به جامعه اي است و نمي توان با نوعي بومي سازي آن توصيه ها را تعميم داد؛ زيرا شرايط محيطي و فرهنگي و عوامل ديگر دخيل در شخصيت انسان، اجازه نمي دهد تا اين روش ها و توصيه ها را به همه جوامع بشري حتي جوامع بشري معاصر تعميم داد.
براي حل مشكل عدم احاطه مي بايست به منبع و مرجعي مراجعه كرد كه داراي احاطه كامل علمي بر انسان و نه تنها يك زمان و يا يك دوره بلكه همه انسان ها باشد و شناخت جامع و كاملي را نسبت به حقيقت و ماهيت انساني ارائه دهد.
بي گمان خالق و آفريدگار انسان بهترين منبع و مرجع شناختي انسان است. راهنمايي هايي كه در قرآن و ديگر كتب آسماني ارائه شده در حقيقت بهترين منبع شناختي است؛ زيرا خداوند در آيات قرآني براساس آنچه فطرت آدمي مي داند، آموزه ها و دستورها و برنامه هايي را ارائه داده كه از آن به سبك زندگي انسان الهي ياد مي شود.
مراجعه به آموزه هاي اسلامي تنها راهنماي شناخت از انسان به شكل كامل، دقيق و علمي است؛زيرا بر اساس منطق عالمان، گزاره هاي علمي قرآن را مي توان درقضاياي برهاني قرار داد و براساس آن نتيجه گرفت و توصيه نمود.
شيوه هاي تربيتي كه براساس آموزه هاي قرآني واسلامي ارايه شده به سبب آنكه مبتني بر شناخت جامع از انسان و شخصيت و ماهيت اوست، روش ها و توصيه هاي علمي مي باشد و مي تواند جايگزين همه آن چيزي باشد كه اكنون به عنوان علم روان شناسي ارايه مي شود؛ زيرا علم روان شناسي كنوني كه در مدل غربي ارايه مي شود، روان شناسي مبتني بر استقراي ناقص و غير برهاني و غير علمي و تنها ادعاهاي چند دانشمند براساس مشاهدات از گروه هاي سني دريك جامعه يا چند جامعه و درنهايت جوامع معاصر است؛ درحالي كه جوامع بشري به سرعت درحال تغيير است و متغيرات تاثيرگذار آن چون وارثت، محيط زيست، زمان و مانند آن به سرعت تغيير مي كند و نمي توان براساس تحليل و تبيين هاي پيشين همان توصيه هاي گذشته را ارايه كرد.
عوامل و متغيرات درشكل گيري شخصيت
چنان كه گفته شد، عوامل بسياري درتحقق آن چيزي كه به نام شخصيت از آن ياد مي شود، تاثير دارد؛ زيرا شخصيت هر انساني تركيبي از ويژگي هاي بدني، زيستي، رواني و اجتماعي است كه بر اثر شرايط زيستي- اجتماعي پديد مي آيد. روان شناسان براين باورند كه شخصيت هرشخص در جامعه، دركنش متقابل اجتماعي
(Social interaction) ؛ يعني در نتيجه تماس با اشخاص ديگر در گروه هاي اجتماعي، به تدريج تكوين مي يابد، رشد پيدا مي كند و طي زمان در محيط فرهنگي و اجتماعي و زيستي تحقق مي يابد و اين جريان تحت تاثير ده ها پديده فرهنگي صورت مي گيرد و هريك از آنها در رفتار و عاطفه او ظاهر مي شود.
پيامبر (ص) به سبب تاثير وراثت در شخصيت انسان است كه از مردم خواسته تا درانتخاب همسر دقيق شوند؛ زيرا از طريق وراثت هوش و حماقت و مانند آن به فرزند منتقل مي شود. پيامبر اكرم (ص) فرمود:« درخانواده صالح ازدواج كنيد زيرا اخلاق و خصوصيات روحي به ارث مي رسد. (بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، دارالكتب الاسلاميه، ج 16، ص 223 روايت 103) آن حضرت درجاي ديگر فرمود:« تخيروا لنطفكم، فان النساء يلدن اشباه اخوانهن و اخواتهن؛ همسر مناسبي براي توليد مثل انتخاب كنيد، زيرا زنان همانند برادران و خواهران خود فرزند به دنيا مي آورند.»(همان، 22 و منتخب ميزان الحكمه، همان ص 234 روايت 2793 و 2794)در روايت ديگري هم اين معنا را تاييد مي كند و مي فرمايد:«انظر في اي شي ء تضع ولدك فان الزق اساس؛ ببين فرزند خود را درچه محلي مستقر مي كني، زيرا اخلاق اجداد و پدران، به فرزندان به ارث مي رسد.» (ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي، 1404ق، ج 12، ص 116).
زنان نيز مي بايست در انتخاب مردان اين دقت را داشته باشند كه با مرداني سالم و شجاع و عاقل و مومن ازدواج كنند و از مردان بيمار و شرابخوار و مانند آن پرهيز كنند. پيامبر اكرم (ص) فرمود: «هرگاه كسي نزد شما به خواستگاري آمد كه دين و امانت داري او را مي پسنديد، پس دخترتان را به او تزويج دهيد، وگرنه فتنه و فساد بزرگي ايجاد مي شود.» (بحارالانوار، همان، ج 103، ص 372 و منتخب ميزان الحكمه، ص 234 روايت 2788).
امام حسن مجتبي (ع) به مردي كه درباره ازدواج دخترش با او مشورت نمود، فرمود:«زوجها من رجل تقي، فانه ان احبها اكرمها و ان بغضها لم يظلمها؛ به مرد باتقوا او را تزويج كن پس اگر او را دوست بدارد گرامي مي دارد و اگر از او نفرت پيدا كرد در حق او ستم روا نمي دارد؛ زيرا تقواي او چنين اجازه نمي دهد. (همان، ص 234 روايت 2789 و مكارم الاخلاق، ج 1، ص 446، روايت 1534).
پيامبر اكرم(ص) فرمود: «الشقي شقي في بطن امه و السعيد من سعد في بطن امه؛ انسان بد و شقي در شكم مادر، بد و شقي مي گردد و انسان صالح و سعيد در شكم مادر رستگار و صالح مي شود». (صدوق، التوحيد، قم مؤسسه النشر الاسلامي، باب 85، ص 356).
بنابراين، شخصيت هر انساني در شكم مادر و از طريق وراثت شكل مي گيرد و همين شخصيتي كه از طريق وراثت شكل مي گيرد، به نوعي آينده كودك را رقم مي زند و در خوشبختي و بدبختي دنيوي و اخروي او نقش اساسي را ايفا مي كند. بنابراين، يكي از متغيرات اصلي در شخصيت هر انساني، وراثت است.
البته هر آن چيزي كه والدين بويژه مادر انجام مي دهد از طريق خون به فرزند منتقل مي شود. از اين رو در آموزه هاي اسلامي به مساله لقمه و غذايي كه مادر مي خورد توجه شده است. پيامبر اكرم(ص) درباره نقش غذا در فرزند از نظر ظاهر و باطن فرمود: «به زنان باردار، به بخورانيد؛ زيرا اين ميوه مايه زيبايي كودك و حسن خوي او خواهد بود.» (بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، ح 36، ص 176)
در روايت ديگر نيز آمده كه آن حضرت فرمود: «اطعموا نساءكم الحوايل اللبان فانه يزيد في عقل الصبي؛ به همسران باردار خود كندر بدهيد؛ زيرا كندر در افزايش عقل بچه مؤثر است» (شيخ عباس قمي، سفينه البحار، دارالاسوه ، دوم، 6141 ق، ج 7 ، ص 075)
روايات بسياري درباره تاثير خوراكي كه مادر مي خورد در شكل و ظاهر و نيز خلق و خوي فرزند بيان شده است؛ زيرا از طريق خون و شير بسياري از خصوصيات به فرزند منتقل مي شود. (نگاه كنيد: كافي، ج 6، ص 753، ح 3؛ طب النبي، ص 01؛ مكارم الاخلاق، ص 961؛ عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 83، ح 96)
درباره نقش شير و دوره شيرخوارگي در شخصيت كودك همين بس كه امير مؤمنان(ع) براي انتخاب شيردهنده به همان شرايط انتخاب همسر اشاره مي كند و مي فرمايد: تخيروا للرضاع كما تتخيرون للنكاح، فان الرضاع يغير الطباع؛ براي شير دادن، دايه هاي شايسته انتخاب كنيد، همان گونه كه براي ازدواج انتخاب مي كنيد، چرا كه شير، طبيعت ها را تغيير مي دهد. (قرب الاسناد، ص 39، ح 213)
از ديگر عوامل موثر در شكل گيري شخصيت كودك مي توان به محيط اجتماعي اشاره كرد. خانواده و محيطي كه كودك در آن زندگي مي كند، نقش بسيار مهمي در شكل گيري كودك دارد و مي بايست به عنوان يك متغير مهم مورد توجه قرار داد.
خداوند با اشاره به نقش محيط زيست در شكل گيري شخصيت كودك به نقل نفرين حضرت نوح(ع) مي پردازد و از زبان آن حضرت مي فرمايد: «اي خدا! كافران را از بين ببر و اگر آنها بمانند، همانند خود را به دنيا مي آورند و بندگانت را گمراه مي كنند؛ زيرا آنان جز فرزند فاجر و كافر به دنيا نمي آورند.» (نوح، آيه 26-72)
در اين آيات به صراحت به نقش والدين و محيط اجتماعي در شقاوت و سعادت فرزند توجه داده شده است؛ زيرا والدين كه از نظر اعتقادي كافر و از نظر رفتاري فاجر و هنجارشكن هستند، نه تنها فطرت سالم كودك را تخريب كرده بلكه در محيط آلوده اي آنان را پرورش مي دهند به گونه اي كه همان فطرت سالم آنان به سرعت تخريب شده و آنان اصولا از همان بدون شكل گيري شخصيت، انسان هاي كافر و فاجر به دنيا مي آيند و رشد مي كنند.
به هر حال، از آموزه هاي اسلامي و قرآني به صراحت روشن مي شود كه عوامل و متغيراتي كه در شكل گيري شخصيت كودك تاثير دارند، عوامل زيستي، فرهنگي، اجتماعي و مانند آن است و نمي توان اين عوامل را ناديده گرفت و بدون توجه به آن، به تربيت كودك و شخصيت پردازي آن اقدام كرد.
دوره هاي رشد و تربيت براساس نظريه اسلام
چنان كه گفته شد، شخصيت كودك در يك فرآيند پيچيده حتي پيش از تولد، شروع به شكل گيري مي كند. اما آنچه بيشترين تاثير را در شكل گيري شخصيت و هويت كامل شخص نقش دارد، دوره هاي سه گانه اي است كه مجموعه آن براساس آموزه هاي اسلامي بيست و يك سال به درازا مي كشد.
پيامبر(ص) دوران اصلي شكل گيري شخصيت انسان را به سه دوره هفت ساله دسته بندي كرده است. آن حضرت (ص) مي فرمايد: الولد سيد سبع سنين، و عبد سبع سنين، و وزير سبع سنين، فرزند هفت سال سرور، هفت سال فرمانبردار و هفت سال وزير است. (مكارم الاخلاق، ص222)
دوره هفت ساله سروري و بازي
نخستين دوره اي كه پيامبر(ص) براي شكل گيري شخصيت انسان بيان مي كند، دوره هفت ساله نخست است كه از آن به سروري ياد مي كند. در اين دوره كودك به سبب نفوذ روحي، حاكم مطلق است و هيچ كسي متعرض او نمي شود. استاد حسن زاده آملي بر اين باور بود كه اين حكومت و سروري كودكان به سبب نزديكي و قرب نفخ روح است؛ زيرا روح به سبب اين كه تازه از خداوند به وي دميده مي شود، از همان پاكي و اقتدار الوهيت برخوردار است.
در اين دوره كودك به علل گوناگون حاكم بر زندگي خانواده است و هر كاري را كه بخواهد انجام مي دهد. در روايات چندي اين معنا مورد تاكيد است كه كودكان در اين دوره با بازي، شخصيت خود را شكل مي بخشند. پس در اين دوره بگذاريد تا كودكان بازي كنند، زيرا اين بازي ها در شكل گيري عقلانيت و هوش او بسيار موثر است. پيامبر(ص) در اين باره مي فرمايد: بازي گوشي كودك در خردسالي اش مايه فزوني عقل در بزرگسالي اوست. (دعائم الاسلام، ج1، ص491)
امام كاظم(ع) مي فرمايد: خوب است بچه در كودكي بازي گوش باشد تا در بزرگسالي بردبار گردد و شايسته نيست كه جز اين باشد. (كافي، ج6، ص15، ح2)
حتي خاك بازي كودكان براي آنان مفيد است. از اين رو پيامبر(ص) مي فرمايد: ان التراب ربيع الصبيان، خاك، بهار (تفريحگاه) كودكان است. (معجم الكبير، ج6، ص 041، ح 5775).
پيامبر(ص) درباره گرايش آدمي به كودكان و علاقه مندي به آنان مي فرمايد: احب الصبيان لخمس: الاول: انهم هم البكاوون، والثاني: يتمرغون بالتراب و الثالت: يختصمون من غيرحقد و الرابع: لا يدخرون لغد شيئا و الخامس: يعمرون ثم يخربون؛ كودكان را به خاطر پنج چيز دوست دارم: اول آنكه بسيار مي گريند، دوم آنكه با خاك بازي مي كنند، سوم آنكه دعوا كردن آنان همراه با كينه نيست، چهارم آنكه چيزي براي فردا ذخيره نمي كنند، پنجم آنكه مي سازند و سپس خراب مي كنند و دلبستگي ندارند. (مواعظ العدديه، ص 952).
البته كودك در اين هفت سال نبايد كاملا رها شود، بلكه بايد بازي هاي آنان را نيز هدايت شده به سمت و سويي ببريم كه آنها را به سمت كمالات عقلاني و اهداف زندگاني ببرد. از اين رو توجه به آموزش از طريق بازي مورد تاكيد قرار گرفته است. همچنين در برخي از روايات از اولياي مربيان خواسته شده تا در سنين نزديك به پنج تا هفت سال آموزش هايي را شروع كنند كه كمي از حالت بازي بيرون است.
امام باقر(ع) مي فرمايد: ما كودكان خود را وقتي پنج ساله اند، به نماز امر مي كنيم؛ ولي شما كودكانتان را وقتي هفت ساله شدند، به نماز امر كنيد. ما كودكان خود را وقتي هفت ساله اند، به روزه وامي داريم، به اندازه اي كه توان دارند، چه نصف روز باشد يا بيشتر يا كمتر. وقتي تشنگي و گرسنگي بر آنان چيره شد، افطار مي كنند تا اينكه به روزه، عادت كنند و توان آن را بيابند، ولي شما كودكانتان را وقتي نه ساله شدند، به اندازه اي كه توان دارند، به روزه واداريد و وقتي تشنگي بر آنان چيره شد، افطار كنند. (كافي، ج3، ص904، ح1.)
يا امام صادق(ع) درباره شكل گيري شخصيت دختران و پسران و ايجاد حيا و عفت در ايشان مي فرمايد: چون دختر نامحرم شش ساله شد، او را مبوس و پسر نيز چون از هفت سالگي گذشت، زن نامحرم را نبوسد. (مكارم الاخلاق، ج1، ص974، ح9561)
دوره فرمانبرداري و تقليد
كودك هنگامي كه به هفت سالگي مي رسد، گرايش به تقليد دارد. كودك هرچه را از اطرافيان مي بيند تقليد مي كند. اين دوره تقليد و فرمانبرداري بهترين دوره جامعه پذيري كودكان است. از هفت سالگي تا چهارده سالگي اولياء و مربيان از والدين و جامعه اين امكان را دارند كه همه آداب و رسوم جامعه و آيين و اخلاق را به كودك بياموزند.
علاقه شديد كودكان در اين سنين به تقليد اين امكان را مي بخشد تا آموزش و پرورش به سادگي انجام پذيرد. كودك دوست دارد مانند والدين چادر نماز داشته باشد و نماز بخواند. روزه بگيرد و روسري بر سر گذارد. در غذا خوردن و نشستن و برخاستن تقليد مي كند. رفتارهاي جنسي والدين را زير نظر مي گيرد و مي كوشد تا آن را با جنس مخالف تمرين كند. از اين رو پيامبر(ص) مي فرمايد: هرگاه كودكانتان به هفت سالگي رسيدند، رخت خواب هايشان را جدا كنيد. (مستدرك علي الصحيحين، ج1، ص713، ح127)
اميرمؤمنان علي(ع) در سفارشي به فرزندش امام حسن مجتبي(ع) مي فرمايد: دل نوجوان، مانند زمين كشت نشده است. آنچه در آن افكنده شود، مي پذيرد. از اين رو، پيش از آن كه دلت سخت گردد و خردت سرگرم شود، به تربيت تو همت گماشتم. (نهج البلاغه ، از نامه13)
دوره هفت ساله وزارت
اگر در دو دوره هفت ساله دوم كه دوره تقليد و جامعه پذيري است به درستي بر آموزش و پرورش كودكان نظارت شده باشد، پس از چهارده سالگي كودك در مسيري گام برمي دارد كه خانواده از او خواسته است. در اين دوره خود را همانند وزيري در كنار والدين در جامعه مي يابد و در كنار والدين همان كارهايي را انجام مي دهد كه تأديب شده و آموزش و پرورش يافته است. اگر در دوره هفت ساله جامعه پذيري به او امكان تقليد از سنت هاي خوب و آداب اخلاقي پسنديده و هنجاري را داده باشيم، او در دوره هفت ساله سوم به تثبيت شخصيت خود بر اساس دو دوره پيشين اقدام مي كند.
اما اگر در دو دوره پيشين بويژه دوره تقليد و جامعه پذيري او را رها كرده يا از او خواسته باشيم تا كارهايي را انجام دهد كه برخلاف رويه معمول و سنت اجتماعي و ديني و فرهنگي است، نمي توان در دوره تثبيت و وزارت از او خواست تا وزير شما باشد و همان رفتارهاي اجتماعي و هنجاري را در پيش گيرد.
اگر در دو دوره گذشته تمرين آداب نكرده باشد و نماز و روز نگرفته و حجاب و عفت و حيا را رعايت نكرده باشد، نمي توان در اين دوره اميدي به رفتارهاي هنجاري او داشت. دراين سن و سال او تلاش مي كند همان چيزي را انجام دهد و تثبيت كند كه در دو دوره به بازي و تقليد آموخته است. بنابراين اگر رفتار نابهنجاري چون بي حجابي را آموخته همان را انجام مي دهد و به مخالفت مي پردازد. پرخاشگري نوجوانان در اين سن و سال تا بيست و يك سالگي از آن روست كه تاكنون بر چيزي ديگر آموزش و پرورش يافته كه نابهنجار است و اكنون والدين و جامعه از او رفتاري ديگر مي خواهند. اين گونه است كه گروه هاي بزهكار و پرخاشگر اجتماعي در نوجوانان شكل مي گيرد. اما اگر در دو دوره هفت ساله به درستي آموزش و پرورش يافته بود، اكنون در دوره تثبيت با هنجارهاي اجتماعي و ديني مشكلي نداشت.
اگر نوجواني دو دوره پيشين را به درستي پرورش يافته و آموزش هاي هنجاري و جامعه پذيري را مناسب آموخته باشد، اكنون در دوره تثبيت و وزارت با مشكلي مواجه نخواهدشد. اما مشكل اين است كه والدين و جامعه تا سن بلوغ، كودكان را رها مي كنند و در بهترين دوره تقليد و جامعه پذيري اجازه مي دهند تا برخلاف هنجارها آموزش و پرورش يابند. (عده الداعي، ص67)
پدر و مادر اگر در دوره تقليد كودك را بر مدار انسان و اسلاميت آموزش و پرورش مي دادند، اكنون در دوره نوجواني و وزارت با محالفت وزير مواجه نمي شدند و پرخاشگري و طغيان گري او را مشاهده نمي كردند، از اين رو پيامبر(ص) مي فرمايد: ادبوا اولادكم علي ثلاث خصال: حب نبيكم وحب اهل بيته و قراه القرآن؛ فرزندان خود را به كسب سه خصلت تربيت كنيد: دوستي پيامبران و دوستي خاندانش و قرائت قرآن. (كنزالعمال، ج16، ص645، ح 90454) اين تأديب مي بايست در دو دوره نخست انجام گيرد تا در دوره وزارت به تثبيت برسد و شخصيت كامل او بر اساس آن شكل گيرد. اگر به كودك در كودكي و خردسالي آموختيم حيا ورزد در دوره نوجواني مي توانيم به او بياموزيم كه حياي جنسي داشته باشد و بدون اجازه وارد اتاق والدين نشود. (نور، آيه95)
اما اگر او را بي عفت و بي حيا بار آورديم نه تنها نسبت به آموزه هاي هنجاري واكنش منفي نشان مي دهد و بلكه با مخالفت مي كوشد تا شخصيتي كه در دوره گذشته شكل گرفته با ادامه همان روند آن را ثبيت كند و هويت و شخصيت مستقل خويش را شكل دهد.
شخصيت كودك در سه مقطع و در طول بيست و يك سال شكل كامل به خود مي گيرد و از آن زمان ديگر زمان رشد آغاز مي شود كه تا چهل سالگي به بلوغ كامل عقلي مي رسد.
آموزه هاي اسلامي بهترين راهكار براي تبيين شخصيت انسان از جمله شخصيت كودك و تحليل روانشناسي تربيت كودك و امور ديگر است. البته اين امر نيازمند بازخواني علمي و دقيق آموزه هاي اسلامي و به كارگيري آن در تبيين نظريه هاي علمي و توصيه هاي علمي مي باشد.

 



نگاهي اجمالي به رابطه تعليم و تربيت

سابقه تعليم و تربيت بشر به آغاز خلقت وي برمي گردد. خداوند اولين معلم و اولين مربي عالم و آدم است. علم آدم الاسماء كلها- خداوند همه اسما و حقايق را به آدم آموخت. (بقره31)- الذي علم بالقلم، علم الانسان ما لم يعلم- خدايي كه به وسيله قلم آنچه را كه انسان نمي دانست به وي تعليم نمود. (علق 4 و 5) و يا درباره هدايت و تربيت همه موجودات مي فرمايد: ربنا الذي اغطي كل شيء خلقه ثم هدي- پروردگار ما كسي است كه پس از خلقت موجودات آنها را هدايت و راهنمايي كرد.(طه 50)
در دعاي كميل داريم كه- يا من بدء خلقي و ذكري و تربيتي و بري و تغذيتي- اي آن كه آفرينش مرا و نام و نشان مرا و تربيت مرا و نيكي مرا و روزي دادن به مرا آغاز فرمودي. و نيز در قسمت ديگري از آن دعا آمده است- هيهات انت اكرم من ان تضيع من ربيته - تو كريم تر از آني كه كسي را كه پرورش داده اي تباه سازي.
در مرتبه بعد، انبياء الهي معلمان و مربيان بزرگ بشر بوده اند. يعلمهم الكتاب و الحكمه و يزكيهم (بقره 129) و در جاي ديگر خداوند به پيامبر اكرم(ص) دستور مي دهد كه از مردم صدقه و زكات بگير تا به اين وسيله آنها را تربيت كني- خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزكيهم (توبه 301)
پس از پيامبران، طبقات حكما و فيلسوفان و نيز علماي اخلاق و عرفان و يا ساير متخصصان علوم انساني با نظريه پردازي خود كوشيده اند، براي هدايت و تربيت انسان مكتب هاي گوناگوني عرضه نمايند. نخستين كتابهايي كه در زمينه تربيت وجود داشته است، كتابهاي مقدس آسماني مانند زبور داود(ع)، صحف ابراهيم(ع)، تورات موسي(ع)، انجيل عيسي(ع) و قرآن پيامبر اعظم(ص) است.
در قرآن كريم واژه تزكيه (كه مترادف با تربيت است) در سه جا جلوتر از واژه تعليم آمده است. (بقره 151- آل عمران 461- جمعه 2) به عنوان مثال در آيه دوم سوره جمعه چنين مي خوانيم: هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه ... اوست كه در ميان بي سوادان رسولي از خودشان برانگيخت تا آيات او را بر آنها بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به ايشان بياموزد...
از طرف ديگر فقط در يك جا (بقره 921) در دعاي ابراهيم(ع) تعليم بر تزكيه مقدم شده است. گويا تصور حضرت ابراهيم(ع) مقدم بودن تعليم است. اما خداوند در اجابت دعا، تزكيه را مقدم داشته تا به ابراهيم(ع) هشدار دهد كه تزكيه با ارزش تر است و تعليم در مرتبه بعدي است. (تفسير نور ج 1 ص 362)
چنانچه از لحاظ منطقي و واقعيت خارج هم درنظر بگيريم قاعدتا بايستي ابتدا به فضايل و رذايل اخلاقي، كمال و نقص، اعمال صالح و فاسد و بطور كلي به خوبي ها و بدي ها، آگاهي و علم پيدا كنيم سپس با مراقبت و تمرين بديها را از خود دور كرده و خويش را به زيور خوبي ها آراسته كنيم. لذا از اين حيث علم مقدم بر تزكيه و تربيت بوده و به تعبير زيباي امام خميني(ره) تعليم كتاب و حكمت مقدمه تزكيه است. (صحيفه نور، ج9 ص531) اما چرا واژه تزكيه بر تعليم در بيشتر موارد مقدم ذكر شده است؟ درپاسخ بايد گفت: اولا: به يك اعتبار- تزكيه و تربيت از اهداف تعليم شمرده مي شود. همانطور كه امام راحل(ره) تأكيد داشتند، تعليم كتاب و حكمت شأن مقدمه اي نسبت به تزكيه دارد.
ثانيا: تزكيه نقش بسيار موثر و تعيين كننده اي در حيات فردي و اجتماعي انسان ها ايفا مي كند. بطوري كه علم منهاي تربيت غالبا براي فرد و جامعه زيان بار بوده است.
ثالثا كمال نهايي هر انسان از كانال تربيت عبور مي كند، لذا توجه ويژه به آن ضرورت دارد.
علامه طباطبايي مي فرمايد: درمقام تربيت، تزكيه مقدم بر تعليم علوم حقه و معارف حقيقيه است و معلوم است كه در عالم تحقق و خارج، اول علم پيدا مي شود بعد تزكيه. چون تزكيه از ناحيه عمل و اخلاق تحقق مي يابد. (تفسير الميزان ج19 ص744).
امام خميني(ره) مي فرمايند: از تقدم تزكيه بر تعليم معلوم مي شود كه تزكيه نفس بالاتر از علم و حكمت است و همينطورهم هست. يك ملت چنانچه افرادش تزكيه شده باشند، تربيت شده باشند، اين ملت پيشرو است. (صحيفه نور ج9 ص431)
لذا از ديدگاه امام راحل(ره) از شاخص هاي مهم پيشرفت يك جانبه، سطح تربيت افراد آن و ميزان تزكيه روحي و بعد معنوي آنان است.
به عبارت ديگر آموزش منحصراً در بستر پرورش سالم و صحيح مي تواند مفيد و موثر واقع شود. علم اگر بخواهد ميوه شيرين و گوارا بار آورد و براي بشر فايده برساند و تاريكي ها را با نور خدا روشنايي بخشد، لازم است در كشتزار سالم و آفت نخورده ببار بنشيند.
درتعقيبات نماز عصر مي خوانيم- اللهم اني اعوذبك من علم لاينفع. خدايا از علمي كه سودي ندارد به تو پناه مي برم.
حضرت امام (ره) درباره خطر علم بدون تزكيه مي گويند: تعليم تنها، تعلم تنها، فقه تنها، فلسفه تنها، علم توحيد تنها فايده ندارد. (صحيفه نور ج8 ص623)
اكثر اين دين هايي كه باطل بوده و درست شده است به وسيله اهل علم درست شده است.
غير اهل علم دين سازي نمي كند. بسياري از اين خيانت هايي كه به كشورما شده است از همين درس خوانده هاست. (همان ج 9ص2و3)
نكته مهم ديگري كه در نگاه كلي به تربيت مي توان لحاظ كرد اين است كه بايد رويكرد تربيت به آينده باشد. هر جا كه ايستاده بايد نقطه دور را ببيند. امام خميني(ره) مي فرمايند: بچه هاي ما در هر زماني موافق آن زمان بايد تربيت شوند. در روايات هست كه بچه هاي خود را به غير آن طوري كه خودتان هستيد تربيت كنيد.
علي(ع) مي فرمايند: لاتقسروا اولادكم علي آدابكم فانهم مخلوقون لزمان غير زمانكم- يعني فرزندان خويش را بر آداب و روش خود مجبور نكنيد كه آنها براي زماني غير عصرتان آفريده شده اند (شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج20 ص762- به نقل از صحيفه نور ج 6 ص991) نكته مهم ديگر اين است كه از ديدگاه قرآن دو مقوله «علم حقيقي» و قدرت «از دستاوردهاي خودسازي و تربيت اخلاقي و به اصطلاح قرآني ثمره و نتيجه «تقوا» است. در آيه دوم طلاق چنين آمده است: و من يتق الله يجعل له مخرجا- هر كس تقواي الهي را پيشه خود كند خداي مهربان براي او راه خروج از تنگناها و بن بست ها را فراهم مي سازد و به تعبير شهيد مطهري(ره) به وي «قدرت» و نيروي خارق العاده عطا مي كند. به طوري كه سرچشمه معجزات انبياء الهي و كرامات ائمه(ع) و عرفاي بزرگ همه ناشي از اين مرتبه از تقواست. و در سوره انفال آيه 92 مي خوانيم: ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا- اگر تقواپيشه نماييد خدا براي شما فرقان و وسيله تشخيص حق از باطل و به تعبير شهيد مطهري «علم حقيقي» عطا خواهد كرد. (نبوت ص 491)
تشخيص حق و باطل چه در اعتقادات يعني جدا كردن ايمان و هدايت از كفر و ضلالت و چه در عمل يعني جدا ساختن اطاعت از معصيت و تميز دادن فكر صحيح از فكر باطل، همه اينها نتيجه و ثمره ميوه اي است كه از درخت تنومند تقوا و تربيت سالم به دست مي آيد. (الميزان ج9 ص 07 و 17)
5-به نظر مي رسد كه تعليم (آموزش) در واقع يك فرآيند اجرايي براي امر يادگيري است. و نبايد اين فرآيند را با محصول آن كه «علم و آگاهي» است اشتباه گرفت. البته علم صحيح و درست، قطعا در كمال انسان دخالت تام دارد. در تحليل مفهوم تقوا دقيقا نوعي توجه ويژه و آگاهي خاص نهفته است. تقوا عبارت از توجه جدي انسان به حضور لحظه به لحظه خداوند در همه عرصه هاي حيات فردي و اجتماعي، نهان و آشكار است. لذا از اين حيث علم كه محصول تعليم و تقوا كه محصول تزكيه است، هر دو قدر و ارزش يكسان خواهد داشت. زيرا در اين مرتبه تقوا حامل و حاوي علم است، البته با شدت و ضعف در اشخاص گوناگون.

 

(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14