(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 17 آبان 1390- شماره 20068
PDF نسخه

رودخانه همت جهادگران در دل محروميت كوير
داستان سيستان...
خشت اول
شما بفرماييد چه كنيم؟
يادداشت سوم
اتاق انتظار
ساعت 25
خبرسوم
فصل مشترك
بوي بارون
گردش گودري



رودخانه همت جهادگران در دل محروميت كوير
داستان سيستان...

گاليا توانگر
جايي را تصور كنيد در پس سينه كوير، بدون آب، بدون برق، بدون زرق و برق هاي زندگي شهري. جايي كه شايد انتهاي دنيا باشد! راستي اين انتهاي دنيا براي من و تو چه معنايي دارد؟ اگر خوب دقت كنيم، خوب غرق حقايق شويم، شايد تفكر در احوالات اين روستاييان بي ادعاي بلوچ پايان دنيا باشد. پايان حرص دنيا و نقطه رهايي ... كيلومترها اين سوتر، در بازار تجملات چرخ مي زنيم و نگران ست شدن رنگ مبل و پرده مان هستيم و آن جا دختران بلوچ روي گليم شن ها زانو مي زنند و آرزوهايشان را با زخم خون سرانگشتانشان بر تار و پود پارچه سوزن دوزي مي كنند. عطر دل انگيز زندگي مان در خم كدام خيابان روزمرگي ها گم شده است؟ اصلا اين فرصت كم بودن را مي خواهيم براي رسيدن به كدام نقطه خرجش كنيم؟ كمي جلوتر بيا، دلت را به كاروان منتظران خورشيد بسپار تا با هم راهي سرزمين بي ادعاهاي قناعت پيشه شويم. جايي كه اگر بخواهيم مي توانيم نگاهمان را به زندگي عوض كرده و در سينه كوير خودمان را بيابيم. اصلا شايد نقبي زديم ميان تودرتوي دل شهري شده مان، قناتي حفر كرديم و جرعه نوش زلالي و پاكي اش شديم!
مردم مجتمع روستاهاي پيامبر اعظم(ص) كه قريب به 80 خانوار مي شوند، اتحاد دو روستاي سني نشين سيستاني به نام كيل كنار و كوردان را در خود دارد و يك روستاي اهل تشيع به نام زبرينگ كنارشان پهلو گرفته است. اين اجتماع روستاها در دل كوير الگوي خوبي شده كه بقيه روستاهاي دورافتاده هم به فكر كنار گذاشتن اختلافات قومي و قبيله اي خود افتاده و اتحاد را براي آباداني و سازندگي بپذيرند.
اگر از جانب انصاف نگاه كنيم مي بينيم كه زمينه ساز بسياري از اتحادهاي اينچنيني و نيز آباداني در دل كوير گروه هاي جهادي دانشجويي بوده اند. گروه منتظران خورشيد يكي از گروه هاي جهادي فعال در اين مناطق است كه در نوروز 89 و نوروز 90 كلنگ بسياري از پروژه هاي عمراني و فرهنگي را در مجتمع روستاهاي پيامبر اعظم(ص) به زمين زده و طي چشم اندازي كه براي خودشان تدوين كرده اند، قرار است 2 سال ديگر در منقطه مذكور ادامه فعاليت داشته باشند و همچنان در همسايگي كوير، در دل آفتاب احسان و احساس، دل به محروميت هاي مردم منطقه بدهند.
از قلب ايران تا كوير سيستان و بلوچستان
فرشاد عالي، مسئول گروه منتظران خورشيد را خيلي اتفاقي پيدا كرديم. عالي اگرچه خيلي تاكيد داشت نامي و عكسي از او چاپ نكنيم، اما به دليل توضيحات اصلي اين گزارش ناگزيريم كه ذكر نام داشته باشيم. عالي، دانشجوي دائم السفري است كه يك كوله پشتي كتاب و يك كوله پشتي فكرهاي بكر عمراني براي روستاهاي محروم به ويژه روستاهاي منطقه سيستان و بلوچستان دارد. او ساده و گيرا صحبت مي كند، آن قدر با مردم اين مناطق نشست و برخاست كرده كه مي توان از پس كلماتش فهميد يكي از خودشان شده است. اصولا همنشيني با محرومان اهل دل، آدم را با آفتاب همسايه مي كند!
وي درباره اعضاي فعال در گروه منتظران خورشيد توضيح مي دهد: «اين گروه از سال 88 فعاليت خود را آغاز كرده و متشكل از دانشجويان دانشگاه هاي مختلف، استادان، پزشكان، دندانپزشكان، روحانيون و خواهران است. يك جورهايي مي توان گفت به دانشگاه و نام خاصي تعلق ندارد، فقط قشر نخبه بسيجي از هيئت دارالذكر به گروه جهادي منتظران خورشيد رسيده اند.»
اين خادم اردوهاي جهادي از فعاليت گروه نيز چنين مي گويد: «در تابستان 88 در دشت احمد قم مستقر شديم. نوروز 89 به روستاهاي سيستان و بلوچستان رفتيم. تابستان 89 در منطقه محروم پس قلعه تهران فعاليت داشتيم و نوروز 90 دوباره رهسپار سيستان و بلوچستان شديم. هدف ما اين است كه دو سال ديگر در منطقه روستاهاي نيك شهر ادامه فعاليت داشته باشيم.»
حتي نمي توانيد فكرش را هم كنيد كه رهسپاري يك گروه 30-20 نفره به منطقه سيستان و بلوچستان چه مشقت هايي را بر دوش گروه مي گذارد.
عالي و چند تن ديگر از مسئولان بسيجي گروه در هر مرحله شناسايي چندين نوبت به مناطق مورد نظر اعزام شده و نيازهاي اهالي را مي سنجند. با مسئولان بومي منطقه جلسات متعددي را تشكيل داده، شرايط و هزينه ها را برآورد مي كنند. اما مهم ترين دستاوردهاي كارهاي عمراني طي 2 سال فعاليت در منطقه سيستان و بلوچستان چه بوده است؟ اصلا اين جمعيت در اين 2 سال چه كرده اند؟ عالي توضيح مي دهد: «300 متر آبرساني ويژه اهالي روستاي زبرينگ، ارائه خدمات دندانپزشكي و پزشكي ويژه مجتمع روستايي پيامبر اعظم(ص)، اهداي صلواتي دو ميليون تومان داروي تجويز شده دكتر به اهالي، برگزاري كلاس هاي معارفي، يادوارده شهدا و محافل انس با قرآن، برگزاري مسابقات ورزشي، اختصاص بودجه ساخت سوله 300 متري ورزشي ويژه مجتمع، ساخت 7 مستند از اردو و حتي پخش از رسانه ملي، اهداي يك دستگاه رايانه به جوانان روستا، ساخت 4 باب خانه 60 متري در روستاي زبرينگ، پيگيري و راه اندازي تعاوني خياطي حضرت زهرا(س) ويژه بانوان روستا و پيگيري وام مسكن بيش از 30 خانوار روستايي در منطقه و...»
رها كردن اجباري روستا به اميد سراب زندگي شهري
رضا شه دوست، تنها دانشجوي مجتمع روستاهاي پيامبر اعظم(ص) شهرستان نيك شهر است. مديريت مي خواند هر چند خوب مي داند كه در حال حاضر بعيد است در زادگاهش كاري پيدا كند و ناگزير به مهاجرت خواهد شد.
وي مي گويد: «بيشتر اهالي كارگر فصلي هستند. مردها مي روند عسلويه و با كارگري در پروژه هاي عسلويه پولي درمي آورند، بعد از آن چند ماهي به روستا بازگشته و عايدي شان را خرج مي كنند، دوباره براي كار روانه عسلويه مي شوند.»
از اين جوانان خونگرم بلوچي سؤال مي كنم: «اوقات چند ماهه بيكاري شان در روستا چه طور مي گذرد؟» وي پاسخ مي دهد: «كشاورزي و دامپروري هم هست، اما چون حمايتي وجود ندارد، جوان ها رغبتي به ادامه اين كارها ندارند، بعضا سرگرم قاچاق كالا و چيزهاي ديگري مي شوند.»
وي مهم ترين مشكلات فعلي اهالي را نبود جاده عنوان كرده و مي گويد: «اگر نصف شب بيماري داشته باشيم، قوز بالا قوز است. شانس بياوريم ماشين دربستي باشد، مي رويم جلگه چاهاشم را دور زده و خودمان را به ايرانشهر مي رسانيم. نيكشهر اگر چه نزديك تر است، اما مسير صعب العبورتري دارد، به ناچار كل جلگه را دور مي زنيم.»
وي درباره وضعيت تحصيلي بچه هاي روستا توضيح مي دهد: «پسرها براي دوره راهنمايي به مدرسه شبانه روزي قلعه گنج استان كرمان مي روند و دخترها هم تنها تا ابتدايي درس مي خوانند.»
البته فرشاد عالي از خادمين گروه منتظران خورشيد اين نويد را به ما مي دهد كه از امسال زمينه تحصيل دختران در مدرسه راهنمايي فراهم شده و هم اكنون با پيگيري اردوهاي جهادي مدرسه راهنمايي دخترانه در منطقه داير شده است.
استعدادهايي كه به قاچاق مشغول اند
حجت الاسلام حاج انور جام شيري تنها روحاني مجتمع روستايي پيامبر اعظم(ص) تاكيد دارد كه اگر بخواهيم و حمايت شود، مي توانيم در همين سه روستاي اجماع شده، ظرفيت هاي كاري ايجاد كنيم. وي توضيح مي دهد: «زمين هاي اين جا پتانسيل بالايي براي يونجه كاري دارند. مي توان بيش از 20 جين در سال برداشت يونجه داشت و اين رقم شگفت انگيزي است. از سوي ديگر نبايد معادن كشف شده در منطقه را براي ايجاد شغل ناديده گرفت.
آب هاي جاري اين جا در پس بي توجهي ها هرز مي روند. از خيلي وقت پيش نقشه ساخت سد طراحي شده، ولي هنوز ساخت سد را عملي نكرده اند. اگر اين آب ها مهار شوند، مطمئنا در رونق كشاورزي و دامپروري منطقه موثر خواهد بود.»
اين روحاني خوش ذوق ذهني پر از طرح و برنامه دارد كه شايد اگر حتي بخشي از اين برنامه ها عملي شود، اميد است نيمه عظيمي از چالش هاي منطقه خيلي سريع حل بشود، اما مشكل اينجاست كه اصولا شهرها و روستاهاي حاشيه اي كشور براي مديران ما زياد محل اعتبار نيست!! گويي همه چيز پايتخت است و شهرهاي اصلي.
جام شيري ادامه مي دهد: «از آب رودخانه زبرينگ كه در حال حاضر به جازموريان سرازير مي شود نيز براي كشت و زرع و دامپروري مي شود استفاده كرد، اگر كانال كشي داشته باشيم. صادقانه بگويم با اين همه زمينه هاي فعاليت براي كسب روزي حلال متأسفانه به دليل عدم حمايت مردان روستا در ماه هاي بيكاري شان كه پيش زن و بچه شان هستند، سرگرم قاچاق موادمخدر مي شوند و اين گونه هر چه اردوهاي جهادي با كار و تلاش و فرهنگ سازي كشت كرده اند، يكباره بر باد مي رود. براي به ثمر رسيدن تلاش ها لازم است زيربنايي اصلاحاتي صورت گيرد و عواملي را كه به رونق كشاورزي و دامپروري در منطقه مي انجامد، تقويت كرد.»
اينجا سعادت آباد مي شود!
وقتي صحبت از فعاليت هاي فرهنگي در روستاهاي سيستان پيش مي آيد، حساسيت هاي خاص اين مناطق كه تحت تضادهاي قومي، قبيله اي و مذهبي هستند در ذهن تداعي مي شود اما حيات اردوهاي جهادي نه تنها اين اختلافات را خط زده، بلكه توانسته مردمان روستاهاي شيعه و سني نشين را به يك وحدت براي سازندگي برساند براي تولد سعادت آباد واقعي.
مجتبي آزادنيا، دانشجوي رشته مهندسي برق و مخابرات و دست راست عالي برايمان توضيح مي دهد: «شايد باورتان نشود كه وقتي در شب ها براي اهالي روستا فيلم دفاع مقدس پخش مي كنيم، حتي مولوي هاي اهل تسنن نيز در پاي اين فيلم ها اشك مي ريزند. در رابطه با كارهاي فرهنگي براي مشاركت اهل تسنن محافل قرآني برگزار مي كنيم و در اين محافل قاريان برتر كشوري نيز حضور دارند و در كنار قاريان اهل تسنن برادرانه نشسته و محفل نور را هدايت مي كنند.»
وي فايده برگزاري اردوهاي جهادي را صرف نظر از اين كه در چه منطقه اي برگزار مي شود، براي شركت كنندگان اردوها توصيف كرده و مي گويد: «اگرچه مطمئنا اردوهاي جهادي براي اهالي مناطق محروم خيرات و بركاتي دارند، اما بيش از آن آثاري در جوان هاي شركت كننده ايجاد مي كند. ما و دوستان مان وقتي محروميت ها را مي بينيم بيش از گذشته شكرگزار نعمت هايي مي شويم كه در پايتخت نصيبمان شده، از سوي ديگر تلنگري به بچه هاست كه اگر فردا روزي در جايگاه مسئولان مملكت جاي گرفتند، رسيدگي حال محرومان را در اولويت قرار داده و درد را بهتر و بيشتر درك كنند.»
مردم بايدخودشان بيايند
سردار عليرضا عظيمي جاهد، فرمانده سپاه سلمان سيستان و بلوچستان درباره وضعيت جغرافيايي منطقه مذكور توضيح مي دهد: «استان سيستان وبلوچستان علي رغم محروميتي كه بر آن حاكم است، يكي از پهناورترين استان هاي كشور محسوب مي شود ضمن اينكه گاه از يك شهر تا شهر ديگر 1100كيلومتر فاصله است.
خوشبختانه در حال حاضر سپاه با همياري دولت دغدغه عمران و سازندگي اين مناطق را دارد. ساخت جاده روستايي، خانه بهداشت، زمين ورزش، گلخانه، تصحيح زمين براي كشاورزي، آبرساني، برق رساني، ساخت و تعمير مدرسه، ساخت و تعمير مسجد از جمله كارهايي است كه در روستاهاي بيشمار منطقه انجام شده يا در دست انجام است.»
وي با اشاره به اين كه سازمان هاي بومي و منطقه اي استان از قبيل بهزيستي، كميته امداد، سازمان كشاورزي نيز مشغول فعاليتند، در جمع بندي صحبت ها مي گويد: «همه اين سازمان ها نيازمند حمايت و همكاري هستند. سپاه منطقه براي محروميت زدايي دو دستور كار دارد، يكي اين كه از بودجه سازمان هاي فوق درصدي در اختيار مي گيرد و به پروژه هاي عمراني اختصاص مي دهد و دوم اين كه گروه هاي خودجوش جهادي نظير گروه منتظران خورشيد را به سمت فعاليت هاي عمراني و فرهنگي منطقه هدايت مي كند. نظر ما اين است كه خود مردم را با همكاري گروه هاي جهادي به صحنه فعاليت بكشانيم و تا حدود زيادي هم موفق شده ايم. حتي مردم منطقه در تامين امنيت هم با سپاه همكاري تنگاتنگي دارند و نقش بزرگي عهده دار هستند براي مثال چيزي در حدود 4هزار نفر از نيروهاي مردمي را در قالب دسته هاي رزمي در كنار تيپ هاي مردم پايه به كار گرفته ايم.»
از سيستان نمي شود دل كند چون بخشي از خاك اين گربه دوست داشتني است، بخشي عزيز كه مردماني عزيز را در دل كويري خود جاي داده است اگرچه گاه بار محروميت اين منطقه بغض سنگيني مي شود كه راهي براي رهايي اش نيست جز قطره هاي اشك...سيستان و بلوچستان، بخشي از پيكر اين جغرافياي محبوب است...فراموشتان نمي كنيم!

 



خشت اول
شما بفرماييد چه كنيم؟

وقتي در كل سال، دائم فرياد مي زنيم اين فوتبال، هيچ چيزش با انقلاب ما همخواني ندارد؛ نه اخلاقش، نه حرفه اي شدنش و نه حتي جام جهاني رفتنش؛ مي گويند شما بدبين هستيد! وقتي مي گوييم فرزندمان، برادرمان، دوست عزيزمان را نمي توانيم با خيال راحت به استاديوم ورزشي بفرستيم؛ مي گويند شما خيلي حساس هستيد! وقتي مي گوييم قرار بود ما بر اساس «اصول» خودمان در كشور رفتار كنيم و نه اصول ديگران؛ مي گويند نمي شود كه! دهكده جهاني چه مي شود؟ حيثيت بين المللي و جايگاه جهاني و...وقتي نوبت آمارگيري و رصد رفتار مديران مي شود؛ مي گويند اين سايت هاي خارجي با ما خوب نيستند؛ در رتبه بندي ها هواي ما را ندارند! وقتي اما بي اخلاقي ما تيتر يك سايت ها و رسانه ها مي شود؛ در تلويزيون مي گوييم: واقعا آبرويمان در رسانه هاي غربي رفت! خب شما خودتان آبروي خودتان را برده ايد و به همه جهان نشان داده ايد!
واقعا با اين همه تناقض چه بايد كرد؟ چطور بايد به اين همه علامت سوال نسل ما پاسخ داد؟ اصلا چه مرجع اخلاقي مورد اعتمادي داريم كه نسل ما سوالاتش را از او بپرسد و با خيال راحت حرفش را بپذيرد؟ كدام گوشه زمين فوتبال ما پاك پاك مانده؟ اصلا كدام بخش متصل به اين فوتبال لعنتي كه همه زندگي نسل من شده؛ پاك و بي آلايش مانده است؟ روزنامه نگاري فوتبال؟ گزارشگري فوتبال؟ توپ جمع كني فوتبال؟ مربي گري فوتبال؟ نقل و انتقال فوتبال؟ ليگ حرفه اي فوتبال؟ تماشاچي بودن فوتبال؟ داوري فوتبال؟ ...كجا هستند ستاره هاي دهه 70 و 80 فوتبال ما؟ همانها كه سوار بر ماشين هاي خارجي آخرين سيستم، پوسترهاي قدي شان در اتاق دختران و پسران هم نسل ما قاب شده بود؟ كجايند آنها كه يا سر از شغل ديگري در آوردند و فوتبال را رها كردند و يا امروز اصلا خجالت مي كشيم بگوييم كجا هستند؟ در كدام روزنامه ورزشي ما، يك خط تنها يك خط درس اخلاق يك مرجع عزيز و يا يك استاد اخلاق وجود دارد؟ به جاي اين يك خط چند صفحه دعواي آقاي الف با آقاي ب چاپ مي شود و با آن ادبيات لمپن كوچه بازاري دهه 30 و 40 روي صفحه اول روزنامه مي نشيند؟ نام باشگاه ها را كرده ايم «فرهنگي - ورزشي» خيالمان راحت شد؟ اصلا چرا همه تعجب كردند از اين اتفاق تلخ؟ آيا دوستان دلسوز امروز كه مشكي پوشيده اند و وامصيبتا سر مي دهند؛ توقع ديگري از اين فضاي فوتبالي كشور داشتند؟! واقعا تلخ شديم در اين چند روزي كه در داخل و خارج داريم به صورت خودمان چنگ مي اندازيم؛ از محصولي كه خودمان آن را در مزرعه اي بزرگ كاشته ايم و حالا حالا بايد منتظر برداشت چنين ميوه هايي باشيم؛ چه در نهان و چه در آشكار...
¤
عرفه؛ روز رهايي ماست؛ روز آخرين تير تركشي كه به حضرتش بگوييم ما نااميد رحمت تو نيستيم از پس رمضان المبارك مغفرت تو اما آمده ايم زير چتر آسمان به حرمت نام سيد الشهداء(ع) كه عرش و فرش بر او سلام مي فرستند؛ كشكول هاي گدايي مان را به سوي تو بگيريم و تو هم جرعه اي از آن لبخند سحرآميزت را در چشم هاي باران خورده و قلب هاي زنده شده از عطش مناجات با تو جاري و سيراب مان كني. ما تو را به رحمتت مي شناسيم و همه دارايي هايمان براي حضور در محضر عزيزت؛ نام حسين(ع) و تكان هاي دلمان از ذكر اين سرخ ترين نام عالم است...خدايا شكر كه اجازه دادي بازهم زير گنبد فيروزه اي ات نشستيم و دل داديم و نفس تازه كرديم در هواي تو...
¤
حالا ديگر صحرا منتظر شنيدن صداي اسب هاست...كاروان در راه است و ياران در هواي يك استقبال بي نظير گام در ركاب ارباب نهاده اند. فرشته ها بالاي سر كاروان هم بازي علي اصغر(ع) شده اند و ابرها سايه باني متحرك براي راهبر و رهبر...عباس(ع) عاشقانه
علي اكبر(ع) را نظاره مي كند و در دل بر پيامبر اعظم صلوات مي فرستد و زينب(س) به قدوبالاي رقيه شيرين زبان نگاه مي كند و در دلش قند اب مي شود از هيبت برادر وقتي كنار كاروان سوار بر ذوالجناح حركت مي كند...تقويم را نگاه كن! دارد كم كم قرمز
مي شود! آن قدر كه به سياهي برسد...دست بر قلبت بگذار؛ به جاي تپش گويي دارد مي گويد: حسين ميا به كوفه!
¤
ادب يك مسلمان عاشق اهل بيت(ع) حكم مي كند؛ اين روزها حواست به اين كاروان عزيز باشد؛ اين تنها كارواني است كه در طول تاريخ هنوز از حركت باز نايستاده و همچنان در حركت است و تاريخ را مبدا شده است. مراقب دلت باش! مراقب دلمان باشيم...هواي كشورمان بدجوري سياست زده شده است و گاه سوار بر اين موج هاي زودگذر فوتبال و اقتصاد و اختلاس و استيضاح...يادمان مي رود كه اين كاروان؛ همه زندگي ماست! همه زندگي دنيا و آخرتمان همين ياد كاروان حضرت شهيد است...دانه هاي دل هر ايراني؛ يك نخ تسبيح بيشتر ندارد و آن ذكر حسين(ع) است كه جان مي گيرد و جان مي دهد به زندگي مرده ما! ادب حكم مي كند حالا كه باران رحمت الهي هم بر كوير خسته كشورمان مي بارد؛ دلمان هم باراني شود و از پس همين باران عزيز، از خودش بخواهيم كه حواسش به كشور و نظام عزيزمان باشد...دل ما براي انقلاب عزيزمان بدون اين بازي هاي سياسي و زدوبندهاي كثيف اقتصادي و بي اخلاقي هاي خبرهاي ورزشي و حادثه اي تنگ شده است؛ باور كنيم كه انقلاب عزيز ما اين تصاوير گل درشت برخي رسانه ها نيست؛ انقلاب عزيز ما همين رنگ و بوي حج عزيز و عيدي دادن هاي روز غدير است...همين شال سبز سيدي است- نه آنكه قدرت طلبان مي خواستند ملوثش كنند - و ميهماني هفت خانه سيد...
0

 



يادداشت سوم

محمد امين آبادي - وال استريت (Wall Street) نام خياباني در بخش جنوبي منهتن در ايالت نيويورك آمريكا است كه ساختمان بورس نيويورك كه بزرگ ترين بورس جهان از نظر ميزان معاملات و حجم مالي است، در آن قرار دارد. همچنين محل اجتماع بزرگ ترين مراكز اقتصادي آمريكا و چند بورس مهم اقتصادي اين كشور در وال استريت قرار دارد. اين خيابان البته نماد سرمايه داري و حاكميت سيستم اقتصاد بازار آزاد در ايالات متحده نيز هست.
26شهريورماه مصادف با 17سپتامبر سال جاري ميلادي گروهي از جوانان و مردم آمريكا براي ابراز نارضايتي از بحران اقتصادي، بيكاري ميليوني و قرباني شدن مردم به پاي منافع سرمايه داران، بانكداران و بورس بازان بزرگ در پارك آزادي در نزديكي منهتن و محل سابق برج هاي تجارت جهاني در منطقه وال استريت و به تاسي از بيداري اسلامي كشورهاي عربي تجمع كردند. تجمعي كه به سرعت ابعاد گسترده اي به خود گرفت و به صدها شهر در ايالت هاي مختلف آمريكا و نيز در كشورهاي عضو اتحاديه اروپا و كشورهايي كه داري نظام سرمايه داري هستند سرايت پيدا كرد.
در ميان شعارهاي معترضان به نظام سرمايه داري، شعارهايي نظير «وال استريت را اشغال كنيد»، «ما99درصد هستيم»، «به كار بانك مركزي پايان دهيم»، «وقتي ثروتمندان پول فقرا را مي دزدند نام آن را معامله مي گذارند، وقتي فقرا از خود دفاع مي كنند نام آن، خشونت مي شود»، «وال استريت را نابود كنيم قبل از آن كه دنيا را نابود كند» و... وجود دارد. اين جنبش به دليل همين شعارها و گستردگي استفاده از آنها به جنبش وال استريت و جنبش 99درصدي معروف شده است.
معترضان در قالب جنبش 99درصد معتقدند كه بانكداران و سرمايه داران اقتصاد جهاني كه اغلب در وال استريت حضور دارند، قصد دارند تا مشكلات ناشي از ركود، تورم، بحران اقتصادي، ورشكستگي بانك ها و شركت هاي بزرگ آمريكا را بر دوش 99درصد مردم عادي بگذارند و به نفع آن يك درصد فعاليت كنند.
جنبش اشغال وال استريت در وبسايت خود و در بخش معرفي خود را اينچنين معرفي مي كند: «ما 99 درصدي هستيم كه از خانه هاي خود بيرون رانده شده ايم. ما از خدمات درماني مطلوب محروم بوده ايم. ما از آلودگي محيط زيست رنج مي بريم. ما ساعات طولاني را براي مقدار اندكي دستمزد و بدون بهره مندي از حقوق قانوني خود سخت كار مي كنيم، البته اگر بتوانيم كاري پيدا كنيم. در حالي كه يك درصد ديگر از همه چيز برخوردار است، ما از هيچ چيز برخوردار نيستيم. ما 99 درصد جامعه هستيم»
همزمان با سرايت اين جنبش از نيويورك به ساير به ايالت هاي آمريكا و به بيش از 1500شهر دنيا دانشجويان، اتحاديه هاي صنفي و شخصيت هاي برجسته آمريكا مثل نوام چوامسكي و مايكل مور حمايت خود را از اين جنبش اعلام كردند. به موازات گسترش تجمعات ضد نظام سرمايه داري برخورد پليس امريكا نيز با مردم خشن تر شده است و در اين ميان صدها نفر مضروب و بازداشت شده اند.
براي اولين بار در آمريكا جنبشي شكل گرفته است كه خارج از نظام حزبي اين كشور است و نيروي پيش برنده آن «نارضايتي عميق مردمي» است و سازمان يا حزب سياسي خاصي آن را مديريت و رهبري نمي كند. نظر سنجي موسسه گالوپ كه اخيرا انجام شده است نشان مي دهد 81درصد از مردم آمريكا از نحوه اداره كشورشان ناراضي هستند، اين نظر سنجي بالاترين ميزان نارضايتي از روش اداره آمريكا را در طول 40سال گذشته نشان مي دهد. بر مبناي همين نظر سنجي همچنين 82درصد مردم آمريكا از عملكرد كنگره نيز رضايت ندارند. نارضايتي هاي گسترده و وجود شكاف هاي عميق اجتماعي بين دارا و ندار در قالب جنبش 99درصد خود را بروز داده است و به نظر مي رسد به دليل گستردگي و عمق اجتماعي، پايين ترين لايه هاي اجتماعي و بخش وسيعي از طبقات متوسط آمريكا و ساير كشورهاي سرمايه داري از اين جنبش متاثر شده اند و اين بحران به اين سادگي هاي قابل رفع و رجوع نخواهد بود.
نكته جالب توجه تلاش آمريكا براي سانسور رسانه اي اين اتفاق تكان دهنده است؛ آژانس اجراي قانون آمريكا از شركت گوگل خواسته تا تعدادي از تصاوير ويدئويي مربوط به رفتار خشونت آميز پليس آمريكا عليه اعتراضات مردمي در اين كشور را از سايت يوتيوب حذف كند! اين اولين بار نيست كه گوگل در چنين شرايطي قرار گرفته و ظرف مدت 6 ماه اول سال 2011، اين شركت 92 درخواست از سوي دستگاه هاي مختلف دولتي آمريكا دريافت كرده است...و البته كه داستان وال استريت ادامه دارد!

 



اتاق انتظار

او همين جاست همين جا/ نه در خيال مبهم جابلسا
و نه در جزيره خضرا/ و نه هيچ كجاي دور از دست
من او را مي بينم/ هر سال عاشورا
در مسجد بي سقف آبادي/ با برادرانم عزاداري مي كند
او را پشت غروبهاي روستا ديدم/ همراه مردان بيدار
مردان مزرعه و كار/ وقتي كه «بالو» بر دوش
از ابتداي آفتاب برمي گشتند/ او را بر بورياي محقر مردم ديدم
او را در ميدان شوش در كوره پز خانه ديدم
او را به جاهاي ناشناخته نسبت ندهيم، انصاف نيست
مگر قرار نيست او نقش رنجها را/ از آرنجمان پاك كند
و در سايه استراحت/ آرامش را بين ما تقسيم كند
وقتي مردم ده ما/ راي آبياري مزرعه ها
به مرمت نهرهاي قديمي مي رفتند/ او كنار تنور داغ
با «سيب گل» و «فاطمه» نان مي پزد/ براي بچه هاي جبهه
او در جبهه هست/ با بچه ها فشنگ خالي مي كند
و صلوات مي فرستد/ او همه جا هست
در اتوبوس كنار مردم مي نشيند/ با مردم درد دل مي كند
و هر كس كه وارد اتوبوس مي شود/ از جايش بر مي خيزد
و به او تعارف مي كند/ و لبخند فروتنش را به همه مي بخشد
او بيشتر پياده راه مي رود/ اتومبيل ندارد
كفشهايش را خودش پينه مي زند/ او ساده زندگي مي كند
و ساده ديگر كسي است كه مثل او
هنوز هم نخلهاي كوفه عظمتش را حفظ كرده اند
او از خانواده شهداست/ شبهاي جمعه به بهشت زهرا مي رود
روي قبر شهدا گلاب مي پاشد/ باور كنيد فقيرترين آدم روي زمين
از او ثروتمند تر است/ او به جز يك روح معصوم
او به جز يك دل مظلوم هيچ ندارد
...
او خيلي مهربان است/ او مثل آسمان است
او در بوي گل محمدي پنهان است
سلمان هراتي

 



ساعت 25

مي گويند در روزگاران قديم شاهي بود از جزاير بابل كه ساحران و معماران خود را گردآورد و به آنها دستور داد هزارتوئي بسازند چنان پيچيده و نفس بر كه هيچ آزموده اي را پرواي درآمدن به داخل آن نباشد و هر كه درآمد راه خويش گم كند.
چنين عملي منكر محسوب مي شد، چرا كه غموض و حيرت تنها از آن خداوندست و نه انسان. با گذشت ايّام به درگاهش شاهي از سرزمين عرب وارد شد، و شاه بابل (براي آنكه سادگي مهمان خويش به سخره گيرد) او را واداشت تا به هزارتويش گام نهد، جايي كه با خواري و پريشان حالي سرگرداني كشيد تا وقت شام. در اين هنگام از خداوند ياري طلبيد و راه برون شو را يافت. لب هايش به شكوه اي گشوده نشد، امّا به شاه بابل گفت او نيز در خاك عرب هزار توي بهتري دارد و اينكه، اگر خدا خواست، روزي آن را به او خواهد نماياند.
آنگاه به عربستان بازگشت، سرداران و رزمندگان خود را فراهم آورد و به قلمرو بابل تاخت با چنان بخت مساعد كه قلاعش را در هم كوبيد، مردمانش را شكست و خود شاه را نيز به اسارت گرفت. او را بر شتري تيزرو بست و به صحرا درآورد. سه روز براندند، و آنگاه به او گفت: «اي خداوندگار دوران و افسر و صاحب قرن! به بابل در هزارتوئي برنجي، در هم تنيده از پلكان ها، درها و ديوارها، به سرگردانيم كشاندي؛ اكنون قادر متعال چنين مقدر كرده تا من نيز از آن خويش به تو بنمايم، كه نه پلكاني دارد تا برآيي، نه دري تا به جبر بگشايي، نه دالان هاي طاقت فرسايي تا درنوردي، نه ديوارهائي كه راه بر تو بندد.»
آن گاه بند از او گشود و در دل صحرا رهايش كرد؛ جايي كه بميرد از تشنگي و گرسنگي...

 



خبرسوم

كتاب «يادداشت هايي از زندگاني خصوصي ناصرالدين شاه» نوشته دوستعلي خان معيرالممالك با قيمت 5 هزار تومان از سوي نشر تاريخ ايران روانه بازار نشر شده كه تا كنون چندين بار هم تجديد چاپ شده است. كتاب از اين جهت كه هم «تاريخ» است و هم مروري بر آنچه كه پادشاهان بر سر اين مرز و بوم آورده اند، خواندني است به ويژه براي نسل ما كه بايد تاريخ قبل از انقلاب را بداند تا طعم نظام مورد نظر امام(ره) را بهتر درك كند. كتاب يادداشت هاي جالبي از روزگار غريب ايران زمين دارد كه گاه تاريخ ساز شده است! مثل همين داستان ساخت يك امامزاده جعلي! در عرض سه سوت:
«يكي از خدمتكاران اندرون مرتكب خلافي شده و از آنجا كه دانست مورد خشم و بازخواست خانم خود قرار خواهد گرفت شبانگاه فرار كرده در حضرت عبدالعظيم بست نشست. چون اين خبر به گوش شاه رسيد سخت به رقت آمد و به بانوي كنيز فراري گفت تا از تقصير وي درگذرد. آنگاه براي آنكه اهل اندرون ملجأ و مأمني نزديك تر داشته باشند و هنگام ضرورت بدان پناه برند در نهان به يكي از گيس سپيدان حرم دستور داد تا آواز دهد خواب نما شده و به وي گفته اند در پاي چنار كهن سال كه كنار مظهر قنات «مهر گرد»در اندرون واقع است امامزاده اي به نام عباسعلي مدفون است. گيس سفيد گفته شاه را به كار بست و اين خبر در اندرون انتشار يافت. اهل حرم شادي ها كردند و از شاه خواستند تا نرده اي دور درخت كشيده شود. شاه به نصب نرده امر كرد و آن را به رنگ سبز اندود كردند. از آن پس درخت مزبور به چنار عباسعلي معروف شد. زيارتنامه اي مخصوص به تنه آن آويختند و اطرافش شمع هاي نقره كوبيده هر شب شمع ها در آن افروختند. رفته رفته چنار مزبور اهميتي به سزا يافت و بستي محكم شد. اهل اندرون نذور خود را از قبيل حلوا و غيره در پاي آن مي پختند و بر تنه اش دخيل ها مي بستند بدين گونه براي نيازمندان حرمسرا نقطه توجهي و پناهگاهي نزديك بوجود آمد...»

 



فصل مشترك

دختر و پسر قبل از ازدواج بايد تكليف برخي از شرايط و ملاك هاي زندگي در كنار هم را به صورت قاطعانه روشن كنند. دختر و پسرها قبل از ازدواج بايد 8 موضوع براي زندگي مشترك خود در نظر گرفته و برايشان مهم باشد.
1- حس برتري طلبي و مديريت
بايد قدرت مديريت و تصميم گيري بين دختر و پسر كاملا مشخص و واضح باشد. اگر دختر و پسر بعد از ازدواج، بخواهند دست به كار مهم بزنند، صميمانه و بسيار منطقي با همديگر مشورت كرده و تصميم گيري كنند، بايد مشخص شود كه در نهايت چگونه مي خواهند جمع بندي كنند و مديريت برعهده كيست. گاهي اتفاق مي افتد كه صميمانه و منطقي با همديگر بحث مي كنند، اما نمي توانند در آن شرايط همديگر را قانع كرده و تصميم گيري كنند. در اصل بايد بدانند كه چه زماني بايد مسئوليت را برعهده همديگر بگذارند و به عبارتي به هم اعتماد كنند.
2- مسئوليت پذيري
مسئولانه برخوردكردن بين زوجين بسيار مهم است و بايد اين موضوع قبل از ازدواج مشخص شود. مسئوليت پذيري يعني چسبندگي داشتن به كار. آيا كارهاي نيمه تمام و يا رها شده دارند يا خير؟ يعني از آن دسته افرادي هستند كه كارها را نيمه رها كرده و يا آنها را به نتيجه مي رسانند؟ آيا كاري كه برعهده آنهاست، تا انتها انجام مي دهند يا خير؟ دختر و پسر خيلي راحت مي توانند به مسئوليت پذيري افراد پي ببرند، مثلا دختر و يا پسر، كتابش را نيمه مطالعه كرده و به حال خود رها كرده است و يا از كار خياطي و بافتني كه در دست داشته، نيمه تمام گذاشته است. داشتن حس مسئوليت پذيري و مسئولانه برخورد كردن بسيار مهم است.
3- ثبات عاطفي
دختر و پسر بايد قبل از ازدواج از ثبات عاطفي همديگر باخبر شوند. يعني آنها وقتي عصباني مي شوند، چطور خود را كنترل كرده و نحوه بروز ناراحتي و خشم ها چطور است؛ زيرا برخي از افراد از ثبات عاطفي برخوردار نيستند، امروز عاشق هستند، فردا متنفر. زندگي با افرادي كه از ثبات عاطفي برخوردار نيستند، بسيار دشوار است. دختر و پسر بايد از روحيات همديگر باخبر شده و بدانند كه طرف مقابلشان احساساتش را چطور ابراز مي كنند به هر حال هميشه همين لبخند فعلي و آرامش ظاهري در كار نيست؛ موقعيت هاي چالش برانگيز است كه نشان مي دهد طرفين چگونه خود را بروز مي دهند.
4- اجتماع پذيري
برخي افراد هيچ تمايلي ندارند در جمع قرار بگيرند، اما برخي برعكس، برخي ديگر ترجيح مي دهند در مسافرت ها، جشن ها و يا مهماني ها در كنار خانواده و يا جمع باشند. اين موضوع بايد قبل از ازدواج مشخص شود. مرد تمايل دارد در كنار خانواده و يا اجتماع باشد، اما خانم هيچ تمايلي ندارد و ترجيح مي دهد همراه همسرش به مسافرت برود و يا برعكس. اين رفتارها بسيار مهم است كه دختر و پسر قبل از ازدواج بايد به آن توجه كرده و تكليف خود را روشن كنند، زيرا عدم تفاهم در اين مقوله، باعث اختلاف مي شود؛ اختلاف هايي كه گاه باعث دلخوري هاي عميق ميان خانواده دو طرف مي شود.
5- قدرت ريسك پذيري
معمولا افرادي وجود دارند كه قدرت ريسك پذيري بسيار بالايي دارند، اما با دختر و يا پسري ازدواج مي كنند كه كاملا محتاط است و تحمل هيچ گونه ريسكي در زندگي خود ندارند. دختر و پسر قبل از ازدواج بايد بدانند كه طرف مقابلشان چقدر قدرت ريسك پذيري دارد. مثلا ممكن است يكي از زوجين شبانه هوس كند كه به شمال برود، اما طرف مقابل چنين در نظر دارد كه بايد از قبل همه چيز فراهم باشد و با برنامه ريزي و هماهنگي هتل و تمام شرايط مهيا باشد، در نتيجه اين اختلاف نظر به مرور مشكل ساز شده و باعث اختلاف مي شود. و يا اينكه يكي از زوجين امكان دارد تمام پس انداز خود را صرف يك معامله اي كه نتيجه آن مشخص نيست، كند و طرف مقابل با چنين كار موافق نباشد. مسلما هيچ دونفري كاملا با يكديگر هماهنگ نيستند اما تفاوت كامل در اين زمينه باعث جدايي عاطفي طرفين مي شود؛ يك نفر بسيار فعال و يك نفر كاملا آرام؛ دو جنس صددرصد مخالف هم! اين دو قطب كاملا متضاد زياد نمي توانند جاذب هم باشند!
6- استاندارد سازي
دختر و پسر بايد از لحاظ درك و تحصيلات و فرهنگ با هم همخواني داشته باشند و حرف همديگر را بفهمند و همديگر را درك كنند.
برخي افراد سعي دارند كه طرف مقابل خود را تحت استانداردهاي خود قرار داده و طبق آن رفتار كنند. بايد مشخص شود كه اين افراد چقدر اصرار دارند كه طرف مقابلشان را وارد استانداردهاي خود كنند و يا چقدر آمادگي اين را دارند كه طرف مقابل را هرچه كه هست بپذيرند. بايد مشخص كنند كه دقيقا چه ملاك هايي را بايد رعايت كرده و با طرف مقابلش زندگي كند. ملاك هايي مانند اينكه چطور لباس بپوشد؟ چطور برخورد كند؟ سركار برود يا خير؟ اين ملاك ها بسيار مهم است و اگر قبل از ازدواج مشخص نشود، مشكل ساز خواهد شد.

 



بوي بارون

مباش در پي كتمان... كه اين گناه تو نيست
كه عشق مي رسد از راه و دل به خواه تو نيست
به فكر مسند محكم تري از اينها باش
كه عقل مصلحت انديش تكيه گاه تو نيست
سياه بخت تر از موي سر به زير تو باد
هر آن كه كشته ابروي سر به راه تو نيست
سياه لشگر مويت شكست خورده مباد!
نشان همدلي انگار در سپاه تو نيست
كشيده اند نشابور را به بند و هنوز
خيال صلح درين خيل روسياه تو نيست
به خويش رحم كن اي شاهدخت كشور حسن
چرا كه آينه تاب آور نگاه تو نيست...

عليرضا بديع

 



گردش گودري

علامت آنكه حق او را دوست دارد آن است كه سه خصلت بدو دهد؛ سخاوتي چون سخاوت دريا، شفقتي چون شفقت آفتاب و تواضعي چون تواضع زمين...
¤
وقتي ميان نفس و هوس جنگ مي شود/ قلبم به چشم هم زدني سنگ مي شود
آقا ببخش، بس كه سرم گرم زندگي است/ كمتر دلم براي شما تنگ مي شود
¤
مريد را حلاوت طاعت دهند، چون بدان خرم شود شادي او، حجاب قرب او گردد
¤
حسن ظن به خلق الله، احترام به خالق آنان است!
¤
پاييز آمده است پشت پنجره/ بيا برويم كمي قدم بزنيم.
نگران نباش!
دوباره بازمي گردانمت
به قاب عكس

 

(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14