(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 23 آذر 1390- شماره 20096

مفهوم نسخ در احكام
مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
مردم سالاري معجزه انقلاب اسلامي

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مفهوم نسخ در احكام

از آنجا كه اگر ناسخ و منسوخ از هر جهت همانند و برابر باشند، نسخ كردن عمل لغو و بيهوده اي خواهد بود؛ لذا حق تعالي قضيه ي كليه ي شرطيه اي بيان فرموده مبني بر اين كه هر آيه اي را كه نسخ فرمايد يا آن را از يادها ببرد؛ حتما بهتر از آن يا همانند آن را مي آورد و اين همانندي و برتري ممكن است از جهت تناسب با شرايط جديد( مصلحت) و فايده براي مردم يا ثواب و پاداش الهي باشد.
مرحوم فيض كاشاني اين آيه را اين گونه معني كرده كه: هر آيه اي كه حكم آن را بر مي داريم يا رسم آن را بر مي داريم و حفظ و ياد آن را از دلها و از دل تو يا محمد(ص) برطرف و تبديل مي كنيم، بهتر از آن را از جهت بزرگي پاداشتان و سازگاري بيشتر باصلاح و مصلحتتان مي آوريم و غرض ما از نسخ و تبديل آيات، مصالح شماست. زيرا مصالح با دگرگوني اعصار و اشخاص مختلف مي شود. به گونه اي كه چيز سودمندي در يك عصر و براي يك شخص، گاهي در عصر ديگر و در مورد شخص ديگر زيانبار است و ملاك خداوند در نسخ و تبديل آيات، مصالح شماست. زيرا مصالح با دگرگوني اعصار و اشخاص ، مختلف مي شود . به گونه اي كه چيز سودمندي در يك عصر براي يك شخص ، گاهي در عصر ديگر و در مورد شخص ديگر زيانبار است و خداوند بر نسخ و تبديل به خاطر مصالح و منافع شما تواناست.
اگر چيزي به حكم عقل مباح شمرده شود و دليل شرعي خلاف آن وارد شده باشد، گفته نمي شود كه شرع، حكم عقل را نسخ كرد يا اين كه حكم عقل، منسوخ است (يعني ناسخ و منسوخ بايد از يك سنخ باشند).
همچنين « ننس ها» از نسيان است كه دو معني احتمالي دارد: يا به فراموشي سپردن( واداشتن به فراموشي)، و يا امر به ترك نمودن ( فرد يا گروهي را به ترك فعل يا رسمي خاص واداشتن). اولي در مقابل ذكر(يادآوري) و دومي در مقابل انجام فعل است. و ممكن است هر دو معني، مراد آيه شريفه بوده باشد. زيرا مثلاً هم يهود و نصارا را به ترك آيين و كتاب خود و ايمان به اسلام و قرآن امر فرموده و هم چون مؤمن شدند، رسم و آيين گذشته را از يادشان برده و چيزي ديگر را در انديشه و دل و عمل ايشان جايگزين آن كرده است.همين طور در مورد احكام قرآن كريم يا سنّت رسول اكرم(ص) و غيره. مثلا ع دّه زن شوهر مرده از يك سال به چهار ماه و ده روز تقليل يافت. يا براي مؤمنان به خاطر اين كه ضعيف شده بودند، برابري يك نفر در برابر ده كافر را به يك نفر در برابر دو نفر( صد در برابر دويست) تخفيف داد يا قبله را تغيير داد و غيره.
نسخ در احكام يعني امر ، نهي ، بازداشتن (تحريم)، آزاد گذاشتن، منع كردن و مباح كردن اتفاق مي افتد، اما در اخبار(خبرها)، ناسخ و منسوخ نيست ونسخ ممكن است به صورت برداشتن آيه اي و زائل كردن لفظ آن يا حكم آن يا تلاوت آن باشد. اما چون هر آيه ي الهي براي هدايت مردم است ، لذا وقتي مضمون آيه و شريعتي صلاحيّت و مناسبت خود را در مرحله اي از دست بدهد، نقش آن هم به پايان مي رسد و آيه و تشريعي جديد مناسب با شرايط جديد و براي هدايت جديد مردم به مصالح و فوايد جديدشان خواهد آمد و ابواب معرفت نويني به روي مردم گشوده مي شود. و دين خدا اين گونه زنده مي ماند و كمال مي يابد. در مورد آيات قرآن كريم گفته مي شود كه نسخ آيات منسوخ به منزله ي زوال عملي آنهاست، هرچند كه لفظاً در قرآن كريم باقي بماند. گاهي هم عين ظاهر آيه تبديل مي شود يا معجزه اي جاي معجزه ي قبلي را مي گيرد.
معناي « آيه» علامت و نشانه ي آشكار است و حقيقتش براي هر چيزي آشكاركننده و ملازم آن چيز است، به گونه اي كه چون علامت و آيه ي آشكارساز چيزي ادراك شود، آن ديگري كه ذاتاً (يا خودش) درك نشده، ادراك مي شود ، چون حكم هر دو يكي ست. و اين مطلبي آشكار در محسوسات و معقولات است. هر كه بداند كه شناختن راهي، ملازم راهيابي به آن است و سپس به آن علم دست يابد، مي داند كه آن راه را يافته است و هر كه بداند كه چيزي مصنوع وساخته شده است، مي فهمد كه آن چيز ناگزير صانع و سازنده اي دارد: و في كل شي ء له آيه تدل علي انه واحد.
بر اين اساس ، صعوبت و سهولت و سختي و آساني هر آيه و تشريعي چه براي زندگي اجتماعي و عمومي و چه حيات فردي در هر دوره اي بايد مناسب تر و سازگار تر با آن دوره و مرحله ( نسبت به دوره ي قبل از آن) و براي مردم مفيدتر و رهگشاتر و پرثواب تر باشد، هر چند ظاهرًا دو آيه ناسخ و منسوخ مثل هم باشند. غايت آيه ي ناسخ و آيه منسوخ يكي است. اما هر يك از آنها ويژگيهايي دارند كه در زمان خاصي به نتيجه مي رسند و مقتضاي هر زمانه اي، آياتي با ويژگيهاي مناسب آن زمان است و به همين خاطر بايد توجه داشت كه علم بي انتها، قدرت مطلقه و مالكيت و سلطنت خداوند متعال در تمام عالم هستي (كائنات ) موجب مي شود كه آيه اي را خلق كند و آنرا در عالم هستي به حركت درآورد يا در تشريع انساني داخل كند براي مصلحتي معين در مقطع زماني خاص؛ و پس از تغيير شرايط و مصالح، آن آيه را زائل يا آن شريعت يا حكم شرعي را نسخ و به جاي آن آيه ي ديگري ابداع فرمايد. همان قدرت و حكمت و حكومت( مالكيت) كه او را قادر بر ايجاد مي كند، همچنين حاكي از قدرت او در نابودي وجود فعلي و تبديل آن به وجود ديگر است و فعليّت هيچ چيزي، قدرت او را تعطيل و محدود نمي كند.
پاورقي

 



مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
مردم سالاري معجزه انقلاب اسلامي

امروز دشمنان در تبليغات خود مي خواهند اين طور وانمود كنند كه ايران بايد به سمت دموكراسي برود! انقلاب، ايران را از آزادترين نوع دموكراسي برخوردار كرد؛ امروز ايران كجا مي خواهد برود؟! دموكراسي يعني مردم سالاري؛ يعني حكميّت و معيار بودن رأي مردم در شيوه ي سياسي حكومت و اداره كشور.
اين كاري است كه انقلاب به صورت معجزه در ايران انجام داد؛ كاري كه اصلاً تصوّرش در تمام طول دوران دهها سال بعد از مشروطه تا انقلاب اسلامي وجود نداشت. البته در دوران نهضت ملي كه انتخابات آزاد وجود داشت، اين كار عملي شد؛ ولي متأسفانه بر اثر اشتباهات مكرّر مسئولان وقت، اين دوران بيش از حدود دو سال طول نكشيد. به هرحال، منظور اين است كه غير از آن دوران كوتاه، يك روز ملّت ايران در اين كشور براي انتخاب سرنوشت خود آزادي نداشت.
ملت ايران به بركت انقلاب توانست با كرامت خودش آشنا شود، بينديشد، تصميم بگيرد و اقدام و انتخاب كند. خوشبختانه ايمان عميق ملّت ايران به مباني اسلامي به طور طبيعي مردم سالاري را بر پايه تفكّرات ديني استوار كرد، كه بهترين شكل مردم سالاري هم همين است. در چارچوب ارزشهاي اسلامي و ديني است كه مي توان به طور مطلق از مردم سالاري حمايت كرد، و اين به طور طبيعي در كشور ما پيش آمد؛ چون مردم ما مؤمنند و ايمانشان سطحي نيست.
بيانات در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاي
استان زنجان ـ 22/7/82
دوران تلخ چپاولگري جهانخواران
اين ايام، سالگرد انقلاب عظيم اسلامي است و براي ملّت ايران و بلكه مسلمانان عالم يك عيد است. اسلام توانست اين افتخار را به دست آورد كه بر سيطره و سلطه قدرتهاي چپاولگر و جهانخوار پنجه بيندازد و يك ملّت را نجات دهد. دهها سال قدرتهاي استعماري بر ايران سلطه و سيطره داشتند. بلاهايي كه دولت استعمارگر انگليس در طول دهها سال بر سر ملّت ايران آورد، فراموش نشدني است. انقلاب مشروطيت را مصادره كردند، ديكتاتوري سياه رضاخان را بر اين مردم تحميل كردند، نفت را غارت كردند، كشور را عقب نگه داشتند، ملّت را مورد اهانت قرار دادند و ذليل كردند و حقّ عمومي يك ملّت را در طول دهها سال پامال نمودند. بعد هم كه قدرت انگليسيها در سطح بين المللي رو به كاهش رفت، امريكاييها خود را سر اين سفره رساندند و تطاول را شروع كردند. ديكتاتوري بيست و پنج ساله سياه محمّدرضا و همان جنايتهايي كه انگليسيها مي كردند، به وسيله امريكاييها در ايران صورت گرفت و روزبه روز پنجه قدرتشان را در اين كشور بيشتر فرو مي كردند. ثروتها را مي بردند، فرهنگ اسلامي و ملي را نابود مي كردند و فرهنگ بيگانه پرستي را به جاي آن رسوخ مي دادند. همه چيز اين كشور تحت سلطه و در پنجه آنها بود و رمق اين ملّت را كشيده بودند. اسلام توانست خون دوباره اي به رگهاي اين ملّت بدواند. شعار بيداري اسلامي، اين ملّت را به حركت درآورد. رهبري امام بزرگوار راه را به اين ملّت نشان داد. اين ملّت - همچنان كه قرآن فرموده است - سرنوشت خود را با اراده و ايستادگي و مجاهدت خود عوض كرد؛ نظام ديكتاتوري را از بين برد؛ امريكا را از اين كشور بيرون راند؛ سلطه قدرتها را از اين كشور قطع كرد و حقّ انتخاب كردن و حكومت بر سرنوشت خود را دوباره به دست آورد. در نتيجه ملّت ايران زنده شد.
بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم ـ 15/11/82
دهه ي فجر، جشني براي همه ي مسلمانان
دهه فجر، يادبود حيات دوباره ملّت ايران و كشور عزيز ماست. مردم اين ايام را جشن مي گيرند و حق دارند جشن بگيرند. شما عزيزان من! بدانيد؛ در دنيا هم هرجا مسلمانان آگاه و بيداري وجود دارند، نسل جوان، زبدگان و نخبگان فرهنگي و سياسي آنها هم اين جشن را جشن خودشان محسوب مي كنند و اين بيداري را به نفع خود مي دانند. دنياي اسلام كه زير سلطه و سيطره قدرتهاي استكباري در خواب بود، بيدار شد. بعضي جاها توانستند خود را نجات دهند؛ در بعضي جاها هم خود بيداري، مقدّمه نجات است.
ارزش اين انقلاب از اين جهت است كه ايران را از سلطه قدرتهاي مستكبر جهاني نجات داد. شما ببينيد در دنيا زياده خواهان و انحصارطلبان بين المللي با ملّتها چه مي كنند! همينها بر اين كشور، بر اين ملت، بر نفت ما، بر فرهنگ ما، بر دولت ما و بر همه منابع انساني و مالي ما مسلّط بودند. انقلاب دست اينها را قطع كرد؛ اينها را از اين كشور بيرون راند و سلطه شان را از سر اين ملّت كم كرد. اين، ارزش انقلاب ماست. قدر اين انقلاب را بدانيم؛ آن را در مسير خود حفظ نماييم و كمك كنيم به سمت اهداف والاي خود پيش برود. همين اصول و مباني و پايه هاست كه آينده و سرنوشت و اقتصاد و فرهنگ و دين و دنياي ما را بهبود خواهد بخشيد و زخمهاي پيكر ايران عزيز و مظلوم را التيام خواهد داد.
بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم ـ 15/11/82
آثار شوم ديكتاتوري و وابستگي حكومتهاي گذشته
در اين خطبه قدري راجع به انقلاب صحبت مي كنم. اوّلاً انقلاب ما چه بود و اين پديده چه نقشي را بر عهده داشت و ايفا كرد؟ ثانياً انگيزه دشمنيها با اين پديده كه تا امروز هم ادامه دارد - اگرچه دشمنان گاهي عوض مي شوند - چيست؟ ثالثاً ترفندي كه دشمنان اين انقلاب و اين نظام به كار مي برند، چيست؟ رابعاً راه علاج چيست؟ اينها سرفصل عرايض من در خطبه اوّل است كه سعي مي كنم ان شاءالله كوتاه عرض كنم.
اين انقلاب شروع يك دوران نو در تاريخ ما بود. در يك دوران طولاني در گذشته، ما ملّت ايران دچار استبداد بوديم؛ پادشاهان ديكتاتور و مستبد و خودكامه همه اختيار اين مملكت را در دست داشتند؛ مملكت را مال خود و مردم را رعيّت خود مي دانستند. در دوران اخير - يعني از اواخر دوران قاجار تا همه دوران پهلوي - بر اين پديده يك درد و مرض ديگر اضافه شد و آن وابستگي بود. پادشاهان قديم اگر ديكتاتور بودند، وابسته و گوش به فرمان قدرتهاي بيگانه نبودند؛ اما از اواخر دوران قاجار و همه دوران پهلوي، پادشاهان، هم ديكتاتور بودند و هم وابسته! اين شد بيماري مضاعف نظام سياسي حاكم بر ايران در دوران گذشته. اين ديكتاتوري و وابستگي آثار و تبعات زيادي در كشور ما و روي ملّت ما داشته است. همين ديكتاتوري و وابستگي بود كه كشور ما را عقب مانده نگهداشت؛ منابع و ثروتهاي طبيعي ما را به كام دشمنان داد و مانع رشد و پيشرفت فكري و علمي ملّت ما شد و ما كه يك روز در دنيا پرچمدار علم بوديم، دريوزه گر دانش - آن هم نقاط ضعيف و كم اهميت و پسمانده هاي دانش ديگران - شديم و دست نياز به سمت ديگران دراز كرديم! آنها هم هر وقت خواستند، چيز كمي كف دست ما گذاشتند؛ هر وقت هم نخواستند
- كه غالباً هم نخواستند - منع كردند. بنابراين ملّت ما به شئامت آن ديكتاتوري و آن وابستگي، ملتي عقب افتاده و ضعيف شد. نفت و ديگر منابع ما هم رفت. براي آينده هم نقشه هايي به مراتب خطرناك تر از گذشته كشيده بودند. انسان وقتي به اسناد دوران اخير حكومت شوم پهلوي نگاه مي كند، به وضوح مي بيند كه اينها براي آينده اين كشور و اين ملّت برنامه هاي بسيار خطرناكي داشتند كه در صورت اجرا باز صد سال ديگر ما را عقب مي انداخت. انقلاب آمد اين روند را قطع كرد و دوران نويي در تاريخ ملّت ما شروع شد. چهار خصوصيت اصلي انقلاب كه عبارت است از استقلال، آزادي، خودباوري و پيشرفت، پايه هاي مستحكمي است كه علي رغم همه مخالفتها و دشمني ها، انقلاب در اين مملكت پايه گذاري كرد.
بيانات در خطبه هاي نمازجمعه تهران ـ 24/11/82
اركان اصلي انقلاب
1. استقلال
استقلال يعني اين كه ملّت و دولت ايران ديگر مجبور نيستند تحميل قدرتهاي بيگانه را قبول كنند. بيگانگان هرچه خواستند، بر طبق ميل آنها انجام شود؛ اگر آنها مصالح كشور را قرباني كردند، دولت دم نزند؛ اگر به منابع ملي كشور تعرّض و تجاوز كردند، كسي حرف نزند؛ اگر ملّت هم مخالفت كرد، دولت توي سرش بزند! اين وضعي بود كه در دوران پهلوي، خود ما با پوست و گوشت و جسم و جان خود آن را لمس كرديم. انقلاب آمد ملّت و كشور و دولت را مستقل كرد. امروز هيچ قدرتي در دنيا نمي تواند در مسائل كشور ما اعمال نفوذ و ما را مجبور به كاري كند. مسئولان كشور نگاه مي كنند و هر كاري را كه مصلحت تشخيص دادند، انجام مي دهند. ملت، تماشاگر و قضاوت كننده كارهاي مسئولان است؛ اگر آنها را پسنديد، پشت سر مسئولان مي ايستد؛ اگر نپسنديد، آنها را عوض مي كند؛ اختيار دست ملّت است.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14