(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 30 آذر 1390- شماره 20102

استكبارستيزي در گفتمان امام خميني(ره) (قسمت چهارم)
انقلاب اسلامي كانون بيداري هاي بدون مرز
غرب و سياست يك بام و دو هوا



استكبارستيزي در گفتمان امام خميني(ره) (قسمت چهارم)

مهدي سعيدي
ب- مخالفين و معارضان دكترين استكبارستيزي حضرت امام(ره)
در طول نيم قرن نهضت اسلامي ملت ايران از 15خرداد 42 تاكنون كه دكترين استكبارستيزي حضرت امام(ره) به تدريج شكل گرفت و گسترش يافت، جريانهاي سياسي مختلفي به مخالفت با آن قدعلم كردند كه هريك به نوعي تلاش داشتند تا از گسترش و نفوذ انديشه حضرت امام(ره) جلوگيري كنند. اين جريانها را از يك منظر مي توان به سه دسته تقسيم نمود: مدعيان دروغين استكبارستيزي، مخالفين مبارزه، تجديدنظرطلبان در مبارزه
1- مدعيان دروغين استكبارستيزي
در بين نيروهاي سياسي دهه هاي اخير، جريانهاي ديگري نيز بودند كه علي رغم مخالفت باجريان خط امام، خود را پيشقراول و سردمدار مبارزه با استكبارجهاني و امپرياليسم بين الملل معرفي مي كردند. در راس اين گروههاي سياسي در ايران كه در مجموع جزو اردوگاه چپ ماركسيستي - مائوئيستي، محسوب مي شدند، مي توان به سازمان مجاهدين خلق(منافقين) و چريكهاي فدايي خلق اشاره كرد كه در دهه 50 و ابتداي دهه60، مواضعي سوپرانقلابي داشته و شعارهايي تندعليه اردوگاه غرب و در راس آن آمريكا سر داده بودند.
اين جريان حتي تا بدان جا پيش مي رفت كه نهضت اسلامي ملت ايران به رهبري حضرت امام خميني(ره) را حركتي ارتجاعي و برخاسته از اردوگاه امپرياليسم معرفي مي كرد كه تنها به ظاهر مدعي مبارزه با استكبار است.
اين گروهها متاثر از انديشه هاي ماركسيستي به ظاهر در تلاش بودند تا به قول خود براي آزادي طبقات محروم كارگر (پرولتاريا) از بند اسارت سرمايه داران و سرمايه داري اقدام كنند، و خود را بزرگ ترين مبارزان عليه امپرياليسم معرفي مي كردند.
مهم ترين تفاوت و زاويه اين مدعيان مبارزه با استكبارجهاني با گفتمان حضرت امام(ره) را بايد در ماهيت مبارزه جست وجو كرد. همانطور كه گفته شد در نگاه حضرت امام(ره) مبارزه خاستگاه الهي داشته و مبتني بر آموزههاي اسلامي تداوم مي يابد. اما اهداف مبارزه نزد جريانهاي چپ اهدافي مادي و دنيوي بوده و مبتني بر منافع تعريف شده بود. كه يكي از نتايج آن محوريت يافتن اصل «هدف وسيله را توجيه مي كند» بود.مبتني بر اين اصل تنها هدف مقدس بوده و براي رسيدن به هدف مي توان از هر ابزاري استفاده كرد. و همين انديشه انحرافي بود كه آنها را در به خدمت گرفتن روشهاي كثيف و غيرانساني آزادگذاشته بود.
خيلي زود مشخص شد كه مبارزه با امپرياليسم جهاني نيز تنها وسيله اي براي رسيدن به اهداف بزرگ منفعت طلبي و قدرت طلبي اين جريان بوده كه متناسب با شرايط و مقطع زماني انتخاب شده بود، و با تغيير شرايط و مبتني بر اصل فرصت طلبانه «هدف وسيله را توجيه مي كند»، اين شيوه و ابزاركنار گذاشته شد و اين بار منفعت در آن بود كه به آغوش امپرياليسم بين الملل رفته و از قلب تمدن غرب و با حمايت همه جانبه سران استكبار جهاني به مبارزه عليه انقلاب اسلامي ادامه دهند.
در مورد جايگاه و پيوند امروزين منافقين با سياستمداران كاخ سفيد همين بس كه اغلب گروه هاي 30 گانه تروريستي دفتري در آمريكا ندارند و در اين بين، سازمان يك استثناست كه دفتر نمايندگي رسمي آن در ساختمان باشگاه مطبوعات در خيابان 14 واشنگتن دي.سي. است.1
«تريتا پارسي» رئيس «شوراي ملي آمريكايي هاي ايراني تبار» در مورد نفوذ منافقين در كنگره آمريكا مي نويسد: «در طول زندگي ده ساله ام در واشنگتن، هرگز نديدم كه نمايندگان القاعده در راهروهاي كنگره امريكا رژه بروند. هرگز نديدم كه حماس مراسمي در كنگره آمريكا برگزار كند و هرگز نديدم كه سياستمداران امريكايي در كارزار يك گروه جهادي اسلامي مشاركت كنند، اما مجاهدين خلق، سازماني كه دست هايش آلوده به خون ايراني ها و آمريكايي ها است، با وجود قرار گرفتن در فهرست سازمان هاي تروريست بين المللي دولت امريكا، آزادانه تمام اين كار ها را در پايتخت ايالات متحده انجام مي دهد.»2
آخرين اقدام حمايتي غرب از منافقين را مي توان تلاش دولت آمريكا براي خارج كردن نام گروهك منافقين از فهرست سازمانهاي تروريستي و معرفي آن به عنوان «اپوزيسيون اصلي جمهوري اسلامي» دانست. پيش از اين انگليس، در سال 2008 و اتحاديه اروپا در سال 2009، نام اين گروهك را از فهرست سازمان هاي تروريستي خود خارج كرده بودند. 3
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 - «منافقين از پيدايي تا فرجام، بخش سوم»، خبرگزاري فارس، 29/3/90.
2 - «تروريست هاي محبوب واشنگتن»، سايت مردمك، 16/4/90.
3 - آنا فيلفيلد، «يك سازمان تروريستي يا اپوزيسيون قدرتمند»، سايت مردمك،
14/5/90.

 



انقلاب اسلامي كانون بيداري هاي بدون مرز

اكبر صفري
موج بيداري اسلامي بسيار سريع تر از آنچه تصور مي شد فراگير شد و بنا بر پيش بيني رهبر معظم انقلاب بيداري ملت ها با عبور از ديكتاتورهاي منطقه و درنورديدن مرزها به قلب اروپا رسيد. امروزه اين بيداري به كانون همه فتنه هاي جهان، به زيستگاه شيطان بزرگ، به نقطه اي غيرقابل تصور از جهان، يعني ايالت ها و خيابان هاي آمريكا رسيده است. چنان كه پنداري بيداري ملت ها به فضايي پرطنين با مركزيتي واحد تبديل شده كه همه جا هست و مرزهاي آن هيچ جا نيست. در اين ميان آمريكا و رژيم صهيونيستي و برخي متحدين اروپايي و عربي آنها در قبال دولت ها و انقلاب هاي منطقه سياست هاي دوگانه و تبعيض آميزي را اتخاذ كردند. رويكرد آمريكا و كشورهاي غربي به انقلابيون و كشورهاي منطقه و سياست هاي اتخاذشده در قبال بيداري اسلامي متناسب با ميزان اثرپذيري اين انقلاب ها و كشورها از انقلاب اسلامي ملت ايران تنظيم شده و لذا متناسب با اين اثرپذيري از شدت و ضعف برخوردار بوده است. طوري كه انقلاب اسلامي به عنوان سمبل انقلاب هاي ضد استعماري و ضدصهيونيستي در جهان معاصر ملاك عمل آمريكا و كشورهاي غربي در برخورد با ملت ها و كشورها قرارگرفته است. در اين ميان دشمنان انقلاب اسلامي ضمن تشديد فشار بر انقلابيون و متحدين جمهوري اسلامي در منطقه، چند ضلعي فشار بر ايران را نيز با هدف مهار انقلاب اسلامي به عنوان كانون بيداري ملت هاي منطقه دنبال مي كنند.
اين روزها كشورهاي حامي رژيم صهيونيستي با چالش ها و مشكلات مختلفي در ابعاد داخلي و بين المللي دست و پنجه نرم مي كنند. چنان كه جنبش ها و اعتراضات مردمي، كسري بودجه و اعتصابات سراسري از يك سو در كشورهاي آمريكا و اتحاديه اروپا و همچنين گسترش موج بيداري اسلامي در كشورهاي عربي منطقه خاورميانه و شمال آفريقا ازسوي ديگر شرايط پيچيده اي را براي حاميان رژيم صهيونيستي در عرصه داخلي و بين المللي فراهم كرده است.
جمعيت يك درصدي در آمريكا، انگليس و بسياري از كشورهاي اروپايي و عربي كه غالبا در راستاي منافع رژيم صهيونيستي فعاليت مي كنند، با ايستادگي درمقابل جمعيت 99 درصدي در اين كشورها از همه توان خود براي مهار، سركوب و مقابله با آنها دريغ نمي كنند. اين درحالي است كه سران همين كشورها در ابعاد خارجي براي مهار موج بيداري اسلامي در ساير كشورها و حفظ منافع خود با اتخاذ سياست هاي دوگانه به دخالت هاي نظامي و سياسي پرداخته اند. طوري كه در برخي كشورها با تمام توان از سركوب معترضان و انقلابيون حمايت مي كنند و در برخي كشورها نيز براي تحريك مردم به آشوب عليه حاكميت و فشار بر حكومت گام برمي دارند.
نكته قابل توجه در اين ميان نقش جمهوري اسلامي در اتخاذ اين سياست دوگانه از سوي حاميان رژيم صهيونيستي است. به طوري كه هرجا انقلاب هاي مردمي در راستاي انقلاب اسلامي و نزديك به سياست هاي ضداستعماري جمهوري اسلامي باشد به همان اندازه نيز اهرم هاي فشارسنگين تر و نگراني غربي ها از تداوم انقلاب افزايش مي يابد. طوري كه جمهوري اسلامي به الگو و ترازي در واكنش غربي ها به موج بيداري اسلامي در كشورهاي منطقه تبديل شده است. لذا همزمان با فشار بر انقلابيون و تاثيرگذاري بر حركت هاي مردمي در كشورهاي مختلف، فشارهاي مضاعفي نيز بر جمهوري اسلامي به عنوان كانون و الگوي بيداري ملت ها از سوي آمريكا و متحدان اروپايي آنها اعمال شده است. طوري كه ضمن ايجاد حدود و ثغور در دايره بيداري اسلامي در كشورهاي مختلف با افزايش اضلاع چندضلعي فشار بر جمهوري اسلامي، تمام تلاش و توان خود را براي مهاركانون و مركز بيداري اسلامي در جهان معطوف داشته و براي خشكاندن انقلاب اسلامي به عنوان چشمه بيداري ملت ها دور جديدي از فعاليت هاي خود را در حوزه هاي مختلف آغاز كرده اند. چنانكه گويي همه مشكلات و گرفتاري هاي آمريكا و رژيم اشغالگر قدس در داخل و خارج مرزهاي اشغالي تنها در مهار انقلاب اسلامي، تبديل جمهوري اسلامي به ايراني ضعيف شده و انجام مذاكره هاي بدون پيش شرط با ايران اسلامي نهفته است. اين يادداشت بر آن است تا پاسخ به چرايي ترس آمريكا و حاميان رژيم صهيونيستي از نقش جمهوري اسلامي ايران در بيداري اسلامي ملت ها، علت تشديد فعاليت هاي ضدايراني را از سوي دشمنان انقلاب اسلامي در شرايط موجود بررسي كند.
1- تكرار انقلاب اسلامي در كشورهاي منطقه:
رويداد انقلاب اسلامي در سال 1979 در نقطه اي بسيار راهبردي خاورميانه بواقع تحول عظيمي را در حوزه هاي مختلف در سطوح منطقه اي و فرامنطقه اي رقم زد.
ويژگي هاي منحصر به فرد انقلاب اسلامي، تداوم مقتدرانه نظام جمهوري اسلامي علي رغم توطئه ها و تهديدات قدرت هاي استكباري و همچنين اثرگذاري انقلاب اسلامي بر طيف تك قطبي جهان و كشورها و ملت هاي منطقه، سه مؤلفه برجسته در فرآيند شكل گيري انقلاب اسلامي تا به امروز به شمار مي رود كه به عنوان چالشي جدي دشمنان انقلاب اسلامي را نگران و آزرده خاطر كرده است.
تحقق مردم سالاري ديني در پرتو حركت خودجوش آحاد ملت ايران براي تشكيل حكومت اسلامي و قرار گرفتن يك فقيه جامع الشرايط به عنوان رهبري اسلامي در رأس خيزش انقلابي مردم از جمله خصوصيات برجسته و بي نظير انقلاب اسلامي در مقايسه با ساير انقلاب هاي جهان به شمار مي رود. چنانكه همين ويژگي، شكست ناپذيري انقلاب و قرارگرفتن در فضاي گذشته را براي دشمنان غيرممكن و بسيار سخت كرده است. در طي سال هاي پس از انقلاب نيز حضور مردم در كنار رهبري و نقش مؤثر مردم در فراز و فرودهاي انقلاب اسلامي و حمايت آنها از رويش ها و برائت آنان از ريزش هاي پيش آمده عامل مهم و مؤثري در تداوم حيات انقلاب اسلامي به شمار مي رود. در اين بين اجماع قدرت هاي استكباري جهان در عرصه تقابل با انقلاب اسلامي طي 32 سال گذشته، نه تنها در برابر اراده مردم ايران ناكام بوده؛ بلكه در تقويت اراده ملي و روحيه خودباوري براي مقابله با هر نوع تجاوز و تحريم نيز بسيار مؤثر بوده است.
طوري كه امروزه ايستادگي ملت ايران در برابر چپاولگران و غارتگران تنها به مرزهاي كشور و جبهه مقاومت در لبنان و حماس محدود نشده و به الگويي فرامنطقه اي و جهاني تبديل شده است. لذا اگر زماني وقوع انقلاب اسلامي زمينه حذف يك متحد راهبردي از زنجيره حاميان آمريكا و رژيم صهيونيستي را در منطقه فراهم كرد؛ امروزه بيداري اسلامي در كشورهاي منطقه، سقوط زنجيره اي حاميان و دست نشاندگان آمريكا را به دنبال دارد. چنان كه ترس از رسيدن كرسي هاي قدرت به دست نمايندگان واقعي مردم و تكرار تجربه انقلاب اسلامي در كشورهاي عربي اين روزها به بزرگ ترين نگراني دولتمردان آمريكا و سران رژيم صهيونيستي تبديل شده است. زيرا تكرار انقلابي با ماهيت ديني، اثرگذاري منطقه اي و فرامنطقه اي و برخوردار از پشتوانه مردمي قطعا تداوم فعاليت رژيم صهيونيستي و حضور ارتش اشغالگر آمريكا را در منطقه با چالش هاي جدي مواجه خواهد ساخت.
2- پدر خوانده هيچ گونه تمردي را نمي پذيرد:
استقلال سياسي و عدم هماهنگي با سياست هاي اتخاذ شده توسط دنياي غرب عمده ترين دليل دشمني غرب به ويژه آمريكا با جمهوري اسلامي به شمار مي رود. چنانچه غربي ها براي گردن نهادن ايران به سياست ها و برنامه هاي مورد نظر آنها از اهرم فشاري براي مهار ايران و وادار كردن جمهوري اسلامي به اتخاذ سياست هاي هماهنگ با اين كشورها استفاده كردند. وادار كردن ايران به حضور در پشت ميز مذاكره بدون پيش شرط با استفاده از اهرم هاي مختلف از جمله اين موارد است. در اين ميان مي توان به اظهارات چندي پيش «نوام چامسكي» زبان شناس و متفكر آمريكايي در گفت وگو با روزنامه لبناني السفير، در پاسخ به اين سؤال كه چرا آمريكا عليه ايران فعاليت مي كند در حالي كه هنوز در چالش هاي ناشي از دو جنگ عراق و افغانستان گرفتار است؛ اشاره كرد. اين تحليلگر سياسي معتقد است؛ علت مخالفت آمريكا با ايران علي رغم چالش ها و گرفتاري هاي پيش رو را مي توان در دو دليل جست وجو كرد: اول اينكه، ايران تنها كشوري است كه از دستورات [آمريكا] اطاعت نمي كند، در حالي كه همه از دستورات هيئت حاكمه آمريكا پيروي مي كنند كه اين امر براي آنها كه ادعاي سردمداري جهان را دارند؛ غيرقابل قبول است. همين بود كه آمريكايي ها را به نابودي كوبا طي 50 سال واداشت. كوبا كسي را تهديد نمي كرد، ولي از دستورات پيروي نمي كرد.
چامسكي درباره دليل دوم اين امر گفت: موضوع اين است كه كساني رهبري اصول اصلي روابط بين الملل را برعهده دارند، شبيه سران مافيا عمل مي كنند. پدرخوانده هيچ گونه تمردي را نمي پذيرد. عناصر كوچك تر بايد اطاعت كنند؛ زيرا اگر پدرخوانده در حق يكي از سركشي ها سهل انگاري كند بايد با ديگران نيز چنين رفتاري داشته باشد.
بنابراين هيئت حاكمه آمريكا تلاش زيادي دارد كه براي حفظ جايگاه خود در رهبري جهان و سنگين كردن كفه هاي ترازو در معادلات بين المللي به نفع خويش، از هر نوع نافرماني و تك روي در ساير كشورها خودداري كند. به طوري كه تنها با هدف مهار كشورها و ملت هاي مستقل ضمن توسل به ترفندها و تهديدهاي مختلف از هر نوع ابزار قدرتي نيز استفاده مي كند. اما از آنجا كه ويژگي برجسته انقلاب اسلامي مبارزه با سياست هاي جهاني سازي و تك صدايي با محوريت قدرت هاي شيطاني است؛ لذا در طول 32 سال گذشته از ناحيه آمريكا و متحدان غربي اش در حوزه هاي مختلف در معرض انواع تهديدات، تحريم ها و اهرم هاي فشار قرار داشته است.
با اوج گيري بيداري اسلامي در كشورهاي منطقه و سقوط زنجيره اي دولت هاي دست نشانده در منطقه زنگ هاي خطر براي آمريكا و رژيم صهيونيستي به صدا درآمد و شماره هاي معكوس براي افول جايگاه جهاني آمريكا آغاز شد. لذا نگراني سران آمريكا، رژيم صهيونيستي و اتحاديه اروپا از گسترش موج اسلام خواهي شدت گرفت. در اين بين تلاش براي حذف يك الگوي برجسته اسلامي براي ممانعت از گرايش دولت ها و ملت ها وارد فاز جديدي شد. طوري كه براي مهار انقلاب اسلامي به عنوان اولين خاكريز موفق در برابر آمريكا تهديدات با شكل جدي تري از زواياي مختلف مطرح شد.
تلاش هاي آمريكا و همراهي چند دولت اروپايي و عربستان براي متهم سازي ايران به فعاليت هاي تروريستي، نقض حقوق بشر، فعاليت هاي غير صلح آميز هسته اي و پولشوئي كه اخيراً صورت گرفت از جمله اين موارد به شمار مي رود.
3- انحراف افكار عمومي:
گرچه انقلاب هاي مردمي در كشورهاي منطقه در مقايسه با انقلاب اسلامي مردم ايران از يك رهبر ديني و سياسي واحد با پشتوانه هاي مردمي بالا محروم است؛ اما خواست حداكثري مردم و اراده ملي حاكم بر انقلاب هاي مردمي مبني بر تداوم قيام ها تا شكست حكام دست نشانده همچنان عامل مهمي در پيروزي انقلاب هاي اخير در منطقه به شمار مي رود.
در اين ميان مي توان به نتايج ارزشمند وحدت مردمي در انقلاب مصر اشاره كرد؛ كه علي رغم سقوط ديكتاتور اين كشور،همچنان برخواست خود تا خروج شوراي نظامي از رأس حكومت پايداري كردند. اين موضوع در ميان انقلاب هاي مردمي ساير كشورها همچون بحرين، يمن، تونس و ليبي نيز به چشم مي خورد. لذا تلاش براي اختلاف و تفرقه در صفوف متحد انقلابيون، انحراف در افكار عامه مردم از موضوع انقلاب و سست كردن اراده مردم در تداوم انقلاب و پيگيري مطالبات خويش به طور جدي بخشي از سياست آمريكا و رژيم صهيونيستي با هدف مصادره انقلاب هاي منطقه است.
در اين بين تداوم و پايداري بيش از سه دهه ملت ايران در برابر توطئه هاي آمريكا و رژيم صهيونيستي، جمهوري اسلامي را به عنوان الگو و پيشگامي در ميان انقلاب هاي ضداستكباري جهان قرار داده است. لذا ترس از تكرار انقلاب اسلامي و قرار گرفتن ايران به عنوان كانون ارتباط انقلابيون منطقه و الگوي دولت هاي آتي باعث شد؛ غربي ها اضلاع چند ضلعي فشار عليه ايران را افزايش و عرصه را تنگ تر كنند.
اين فشارها و تهديدات كه با همراهي برخي دولت هاي عربي منطقه همراه بود؛ ضمن تقويت پروژه ايران هراسي درصدد نشان دادن ناتواني ايران در برابر فشارهاي غرب است. در اين ميان غربي ها با رهبري آمريكا براي اجماع جهاني در جبهه مخالفت با جمهوري اسلامي و بردن پرونده ايران به شوراي امنيت تلاش هاي فراواني را آغاز كردند. چنانچه بتوانند در پرتو تبليغات رسانه اي گسترده ضمن عوض كردن سمت و سوي تهديدات از آمريكا و رژيم صهيونيستي به ايران، افكار عمومي ملت ها را به سوي ايران متمايل كنند.
اين پروسه زماني شكل جدي تر به خود گرفت كه دولت آمريكا براي رهايي از تنگناي اعتراض هاي مردمي در اين كشور تحت عنوان جنبش وال استريت و همچنين مسائل و مشكلات اقتصادي از درون به شدت تحت فشار بود. وقوع اين اعتراضات و گسترش آن به شهرها و ايالت هاي مختلف كه هنوز نيز ادامه دارد مي طلبد كه دولت آمريكا براي انحراف افكار عمومي از ترفندهاي اين چنيني استفاده كند.
4-نجات رژيم صهيونيستي و عبور از جبهه مقاومت:
تلاش براي حذف رژيم صهيونيستي از سرزمين هاي اسلامي از اصلي ترين و مهم ترين موضوعات مورد توجه بنيانگذار انقلاب اسلامي در سال هاي قبل و پس ازانقلاب اسلامي بوده است. چنانكه در طول سه دهه گذشته نيز تشكيل كشور مستقلي به نام فلسطين به عنوان سياست جمهوري اسلامي در قبال مساله اشغال فلسطين همواره مد نظر بوده است. اين موضوع در پنجمين كنفرانس بين المللي حمايت از انتفاضه فلسطين كه مهر ماه سال جاري با حضور رهبر معظم انقلاب در تهران تشكيل شد به صراحت مورد توجه قرار گرفت. در اين مراسم رهبر معظم انقلاب در حضور هيئت هاي پارلماني عاليرتبه از جمله روساي مجالس، شخصيت ها و صاحب نظران برجسته سياسي و رهبران گروه هاي فلسطيني از بيش از 50 كشور اسلامي و غيراسلامي به تشريح سياست هاي جمهوري اسلامي مبني بر تشكيل كشور مستقل فلسطين با مشاركت همه فلسطينيان اشاره كرد.
با آغاز موج بيداري اسلامي در كشورهاي منطقه نيز مساله فلسطين به عنوان زخمي كهنه بر پيكر جهان اسلام ديگر بار با جديت و تاكيد در كنار خواسته هاي ملل مسلمان در كشورهاي منطقه مطرح شد. طوري كه انقلاب هاي منطقه علاوه بر رنگ و بوي ديني و اسلامي و رهايي از دست ديكتاتورها با پيام هاي ضدرژيم اشغالگر قدس نيز همراه بود. اين پيام در كشوري مانند مصر كه از متحدان راهبردي آمريكا و رژيم صهيونيستي به شمار مي رفت و در جنگ 22روزه در همراهي اين رژيم نقش برجسته اي داشت؛ در مقايسه با ساير كشورها بسيار چشمگير بود.
طوري كه حكومت مبارك طي ساليان متمادي ضمن پاي بندي بر توافقات و معاهدات صورت گرفته با رژيم صهيونيستي و ارائه خدمات فراوان به اين رژيم از هر تلاشي براي فشار بر مسلمانان در بند غزه نيز دريغ نورزيد. لذا دولت آمريكا و رژيم صهيونيستي براي حفظ دوستان خود بر رأس حكومت مصر و پاي بندي دولتي آتي به توافقات صورت گرفته با اين رژيم- از جمله توافق نامه كمپ ديويد- تلاش هاي فراواني كرد. اما مردم مصر ضمن مخالفت با حضور مبارك در رأس حكومت، از حمايت هاي وي از رژيم صهيونيستي نيز انتقادهاي جدي كردند. چنانكه مردم با تسخير سفارت اين رژيم در قاهره و به آتش كشيدن لوله هاي انتقال گاز از مصر به فلسطين اشغالي خواستار قطع ارتباط و عدم همكاري بين مصر و رژيم صهيونيستي شدند.
لذا بلافاصله پس از سقوط مبارك با حمايت آمريكا و در راستاي منافع رژيم صهيونيستي، از شوراي نظامي مصر- كه همان ژنرال هاي حكومت مبارك بودند- براي حضور در رأس حكومت، حمايت هاي لازم و جدي به عمل آمد. پس از استقرار شوراي نظامي نيز با حمايت غربي ها تلاش هاي زيادي براي منصرف كردن انقلابيون از تداوم انقلاب و پيگيري خواسته هاي خود از طريق درگير كردن ارتش با مردم و به تعويق انداختن انتخابات آغاز شد.
در اين ميان براي نجات رژيم صهيونيستي از بحران موجود و برون رفت از شرايط موجود، عبور از جبهه مقاومت با محوريت انقلاب اسلامي ايران در دستور كار قرارگرفت. لذا كشور سوريه به لحاظ قرارگرفتن در جبهه مقاومت و به عنوان يكي از متحدان راهبردي ايران در منطقه و همچنين مستعد بودن بحران، در كانون توجه حاميان رژيم صهيونيستي قرارگرفت.

 



غرب و سياست يك بام و دو هوا

علي قاسمي- حسين بابايي
شكل گيري اعتراضات مردمي در جوامع اروپايي به ويژه در كشور انگلستان و جنبش وال استريت در ايالات متحده آمريكا؛ بيانگر واقعيت هايي است كه در استمرار تحولات اخير خاورميانه و شكست سياست هاي غرب در منطقه، از ناكامي و بن بست در سياست هاي داخلي كشورهاي اروپايي حكايت دارد. در واقع اعتراضات اخير مردم اروپا در ماه هاي گذشته، نه تنها حاكي از شكست سياست هاي كنوني غرب و نظام حاكم در اين كشور قلمداد مي گردد، بلكه حاكي از ماجرايي بس عجيب از تفاوت نگاه و تناقص در عملكرد سردمداران دولت هاي غربي در خصوص وقايع كنوني جوامع اروپايي و برخورد دوگانه در بيان گفتار و جنس رفتار در قبال فعاليت هاي مدني در اين كشورها مي باشد.
چرا كه اين دوگانگي در رفتار و تناقص در گفتار از سوي سران كشورهاي اروپايي بويژه دولت ايالات متحده آمريكا و سران انگليس در حالي صورت مي گيرد كه نگاه اجمالي به حوادث اخير در اروپا و وقايع جريان فتنه در كشور عزيزمان ايران، عمق نفاق و دروغ نمايي در رفتار و دروغ پردازي در گفتار نظام سرمايه داري غرب را بر ملا ساخته و رويكرد انسان ستيزانه با جوامع شرقي بويژه جهان اسلام را نمايان مي سازد.
ازاين رو در بررسي دقيق در عملكرد سردمداران غربي در برخورد با اعتراضات مردمي در انگلستان و جنبش وال استريت در ايالات متحده و نحوه پوشش خبري و انعكاس و بازتاب رسانه اي آن و تفاوت آن در انعكاس رسانه اي با جريان فتنه 88 در ايران به موارد زير مي توان اشاره نمود:
¤ ادعاي تقلب در انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري در ايران، آغازي براي فتنه اي بسيار پيچيده در داخل كشور گرديد. سناريويي سهمگين كه به تعبير مقام معظم رهبري پيچيده ترين توطئه دشمن در طول انقلاب كه تا ماهها چرخه فعاليت سازندگي كشور را از حركت بازداشت و بهانه اي براي حمايت و هدايت غرب، بويژه دولت ايالات متحده آمريكا و دولت انگليس براي شكل گيري رفتارهاي قانون گريزانه و ساختار شكنانه در داخل كشور گرديد و خيمه شب بازي و هدايت پشت پرده فتنه 88 را ايجاد نمود.
از اين رو در كمتر زمان ممكن همه رسانه هاي وابسته غربي با جنجال سازي و هوچي گري رسانه اي در دامن زدن به دروغي بزرگ يعني تقلب در انتخابات، بدون هيچ ادله قانوني نظام اسلامي را متهم نموده و فتنه انگيزي در ايران را پوشش داده و با اعلام بيانيه هاي پي در پي بويژه از شبكه بي بي سي، بلندگوي وابسته به سرويس هاي جاسوسي انگلستان، موج نا آرامي و اغتشاش آفريني در داخل را گسترش دادند.
لذا در چنين شرايطي، ادعاي تقلب در انتخابات بدون هيچ دليل قانع كننده اي جرم نظام اسلامي تلقي شده و رفتارهاي فتنه انگيزان داخلي و خارجي بعنوان فريادهاي آزاديخواهانه از سوي سردمداران انگليس و شبكه بي بي سي ترجمه و تفسير مي گرديد؛ بي آنكه مدعيان اين دروغ بزرگ دليلي بر اثبات اين ادعا ارائه نمايند.
از اين رو رهبري فرزانه انقلاب با روشن بيني الهي خويش، براي اثبات واهيگرايي اين جريان و رفع بهانه هاي احتمالي با ايجاد فرصت و لزوم رسيدگي و پيگيري مطالبات همه گروه ها در انتخابات، همگان به ويژه مدعيان تقلب در انتخابات را به ضرورت رسيدگي از مجاري قانوني و حركت در مسير قانون فرا مي خواندند؛ چرا كه رسيدگي به اين ادعاي فتنه انگيز يعني تقلب در انتخابات، از طريق مجاري قانوني قابل رسيدگي بوده و در قانون بعنوان فصل الخطاب رفتارهاي سياسي و اجتماعي، نحوه اعاده و احقاق حقوق سياسي نيز در نظر گرفته شده است؛ ليكن بر خلاف همه اعلام هوشياري ها از سوي دلسوزان نظام، سردمداران غربي به ويژه دولت انگليس با ذوق زدگي ناشيانه خود نه تنها رفتارهاي قانون گريزانه و ساختار شكنانه اغتشاشگران در ايران را محكوم نكردند، بلكه با حمايت و تعبير از اين رفتارهاي قانون شكنانه؛ حوادث و وقايع 8 ماهه فتنه را در نظام اسلامي بعنوان موج آزادي خواهي در ايران تلقي نموده و با ژست مدافع حقوق بشر و گفتار آزاديخواهانه، عدم رعايت حقوق بشر در ايران اسلامي را به عنوان خوراك رسانه ها و بوق هاي تبليغاتي خود مطرح نمودند و دولت انگليس با اتهامي بي پايه و اساس- كه هيچ گاه از سوي فتنه گران نيز دلائل و مستنداتي جهت اثبات اين ادعا ارائه نگرديد- جريان برانداز فتنه 88 را جنبش مردمي خوانده و حمايت خود را در دفاع از حقوق بشر در ايران عنوان نمود.
ليكن عبور از فتنه و شناخت عرصه ها و درك لحظه ها براي ملت بصير ايران و همچنين ردپاي برجامانده از حمايت ايادي استكبار و خود فروختگان گروهكهاي تروريستي، همچون نفاق، كومله، سلطنت طلب ها و حمايت سران رژيم صهيونيستي از اين جريان، نه تنها پس از مدتي رسوايي سران فتنه را ايجاد نمود، بلكه ماهيت ضد بشري و ايران ستيزانه سردمداران غرب به ويژه دولت انگليس و آمريكا را بيش از پيش آشكار نمود. چرا كه پروژه كشته سازي در حوادث فتنه 88 تنها بخشي از جنايات دولت انگليس به حساب آمد، كه از مدت ها قبل با طرح ريزي، هدايت و حمايت از اين پروژه، جنجال سازي در داخل كشور و اتهام به حاميان نظم اجتماعي را دنبال مي نمود. لذا جريان قتل ندا آقاسلطان گوياترين مثالي است كه نشان دهنده اين واقعيت ايران ستيزانه است كه دولت انگليس با طرحي قبلي اين اقدام را عملي و در كمتر از چند دقيقه اين موضوع بعنوان تيتر خبري در رسانه هاي وابسته به غرب از جمله بي بي سي مطرح مي گردد.
اين سياست غرب هم اكنون در حالي است كه نگاه به اعتراضات مردمي در اروپا و تغيير مواضع دولت انگليس و مقايسه آن با رفتارهاي اين روباه پير، در جريان فتنه براندازانه سال 88 نشان از سياست يك بام و دو هواي غرب مي باشد چرا كه در بررسي اعتراضات مردمي در ماه هاي اخير در كشور انگلستان و ديگر كشورهاي غربي با دليل دوگانگي در رفتار و تناقض گويي حاكمان غرب مواجه مي شويم. زيرا در شكل گيري اعتراضات مردمي در غرب بويژه جنبش وال استريت در ايالات متحده آمريكا و اعتراضات مردمي در انگليس به اين موضوع مي توان اشاره نمود كه مردم اروپا با توجه به فشارهاي اقتصادي و نابساماني هاي سياسي در كشورشان به دنبال بيان حقايق و اعلام نظرات خود بوده و اين مسئله نيز جاي هيچ بحث و شبهه اي ندارد؛ زيرا بحران مالي موجود در اروپا و افتضاح اقتصادي دولت اوباما در آمريكا نيز، از نابساماني و نارضايتي مردمي حكايت دارد، لذا يادآوري اين موضوع به حاكمان اروپايي به ويژه دولت انگليس حائز اهميت است كه در ماهيت اين اعتراضات مردمي، هيچ دروغ خلاف واقعي مطرح نبوده و اعتراضات مردمي در شرايط فعلي از وضعيت موجود سرچشمه مي گيرد و توطئه اي خارجي نيز در بطن آن وجود ندارد؛ و حضور مردم آمريكا و انگلستان در اعلام نارضايتي خود تنها به رفتارهاي سياسي و اقتصادي حاكمان وقت مربوط مي باشد. لذا چرا اين اعتراضات هم اكنون به صورت شفاف در رسانه هاي غربي مطرح نمي گردد و در كمترين انعكاس هاي خبري نيز از مردم به عنوان اشرار خياباني ياد مي كنند و اين اعتراضات مردمي از سوي حاكمان غربي سركوب و در رسانه هاي وابسته به غرب بويژه بي بي سي اقدامي براندازانه و خرابكارانه قلمداد مي گردد، برهمين اساس در چنين شرايطي اين سئوال مطرح مي گردد كه با توجه به ادعاي وجود آزادي و ايجاد فضاي انتقاد و اظهار نظر براي منتقدان و مخالفان در كشورهاي اروپايي بويژه در كشور آمريكا و انگلستان، چرا صداي اعتراضات مردمي با ضربات خشونت آميز پاسخ داده مي شد و دستگيري هاي اخير در هفته هاي گذشته و نحوه بررسي و برخورد با جوانان انگليسي در محاكم قضايي با وضعي نامطلوب و عجيب، در پشت درب هاي بسته صورت گرفت. در واقع اين رفتار تناقضي آشكار در گفتار سران اروپايي قلمداد مي گردد؛ چرا كه ادعاي فضاي باز سياسي و پذيرش منتقدان اجتماعي و اقتصادي در جوامع اروپايي شعاري است كه از سوي اين افراد مطرح مي گردد؛ ليكن اكنون رفتارهاي سركوب گرايانه حاكمان انگليسي آن هم در كمتر از دو سال از فتنه 88 در ايران، با برخوردي دوگانه و سكوتي مركبار در رسانه هاي وابسته به غرب همراه گشته و شبكه بي بي سي بعنوان مفسري كه تا ديروز اغتشاش آفريني در ايران را حركت آزاديخواهانه عنوان مي نمود، در روزهاي اخير نه تنها اعتراضات مردمي ملت انگلستان را ناديده انگاشته است، بلكه برچسپ شورشي خياباني را براي افرادي كه بيان حقايق مشهود كنوني از وضعيت بحراني اقتصادي اروپا را مطرح مي نمايند بكار مي برد. در همين راستا روزنامه انگليسي تلگراف با بيان اين كه به پليس قضايي اختيار ناديده گرفتن قوانين براي مجازات شديد معترضان داده شده، اين واقعيت را عنوان مي نمايد كه طبق آمار منتشر شده توسط وزارت دادگستري، دو سوم افرادي كه متهم به داشتن ارتباط با اعتراضات اخير در هفته هاي گذشته هستند، در بازداشت به سر مي برند. در واقع به نقل از روزنامه انگليسي تلگراف، به پليس قضايي گفته شده است كه آن ها مي توانند قوانين محاكمات را ناديده گرفته و مجازات هاي شديد براي معترضيني كه آن ها را آشوب گران و غارت گران مي نامند، اعمال كنند .اين روزنامه در ادامه اعتراف مي نمايد: كه به دادگاه ها مشورت داده شده است كه ميزان نافرماني هاي داخلي از قوانين در هفته گذشته بدين معناست كه با جرايم مرتكب شده در طول آشوب ها بايد به شكل شديد تري برخورد كرد. در همين راستا ديلي تلگراف در گزارشي نيز اظهار داشته كه پليس انگليس از چند ماه قبل اقدام به نظارت شديد بر فضاي اينترنت كرده است تا در صورت وجود برنامه ريزي هاي براي انجام حركت هاي اعتراضي با آن برخورد كند. ديلي تلگراف همچنين مي نويسد كه افسران پليس با لباس شخصي نيز در ميان مردم در رفت و آمد هستند؛ به گونه اي كه چندي پيش حدود 40 نفر را در چند روز اخير براي جلوگيري از اعتراضات احتمالي بازداشت كرده است. در واقع همه موارد فوق حاكي از اين مي باشد كه قيام مردم انگليس با موجي از سركوب هاي خشونت بار پليس در حال برخورد و توقف مي باشد. واقعيتي كه با رفتارهاي خشونت آميز و سركوب گرايانه همراه گرديده و سكوت رسانه اي غرب نيز آن را اغتشاش و آشوب تلقي مي نمايد. ماجرايي كه واقعيت دموكراسي غرب را معنا مي سازد.
از اين رو در بررسي نوع رفتار و نحوه عملكرد سردمداران غرب بويژه دولت انگليس در هفته هاي اخير و سركوب معترضان داخلي و مقايسه با موضع گيري در وقايع سياسي در ديگر كشور ها به واقعيت دوگانگي در رفتار و گفتار متناقص دنياي غرب مي توان اشاره نمود؛ كه مطالبان احقاق حق در اين كشور شرور خوانده مي شوند و افراد و جريان هاي برانداز در نظام اسلامي و ديگر كشورهاي آزاديخواه منطقه، مدافعين حقوق بشر و آزادي خواه معرفي مي گردند.
لذا در پاسخ به هر گونه شبهه و ايجاد خلل در عقايد آحاد جامعه اسلامي، به ضرورت درك وقايع كنوني جوامع اروپايي مي توان اشاره نمود كه حاكي از رفتارهاي دوگانه و شعارگونه حاكمان غرب در استعمال كليد واژه هايي همچون آزادي آراء و انديشه و همچنين رفتارهاي آزاديخواهانه و دفاع از حقوق بشر مي باشد.
از اين رو براي درك واقعي تفاوت وقايع اخير در اعتراضات مردمي انگليس و جنس آن با حوادث فتنه 88 اشاره به اين واقعيت ضروري است كه در سال 88 در ايران افرادي فضاي خيابان هاي تهران را به آشوب مي كشاندند، كه فضاي ارائه دلايل محكمه پسند به آنان داده شد و اين افراد به علت عدم تمكين به قانون، سر به ناسازگاري گذاشته و فرايند قانون گريزي؛ قانون شكني و شكل گيري رفتارهاي ساختارشكنانه را ايجاد نمودند؛ و پس از فرصت سازي رهبري معظم انقلاب براي بازگشت افراد خاطي به آغوش ملت نه تنها هيچ اقدام بازگرايانه اي از سوي اين افراد صورت نپذيرفت؛ بلكه پس از حماسه عظيم نهم دي ماه؛ اين جريان در سناريوي كاملاً ديكته شده از سوي آمريكا و انگليس در همگرايي كاملاً جهت دار با گروهك هاي سياسي برانداز در مسير تحقق اهداف ايران ستيزانه غرب گام برداشته و خط خود را از ملت ايران جدا نمودند؛ ليكن جنس اعتراضات مردمي در اروپا بويژه در جنبش وال استريت و اعتراضات مردمي در كشور انگليس حاكي از اعلام نارضايتي مردم به سياست هاي غلط حاكمان كنوني اروپايي و اعتراض به راهبردهاي شكست خورده غرب بويژه مشكلات اقتصادي مي باشد، كه هم اكنون با رفتارهاي خشونت آميز، اعتراضات مردمي سركوب و مطالبات و خواسته هاي مدني آنان به عنوان شرارت خياباني تلقي مي گردد. برهمين اساس با توجه به موارد مطروحه آنچه بيش از پيش از رفتار و گفتار متناقض دنياي غرب بر مي آيد به دروغ گويي و دروغ پردازي از گفتار تا رفتار سردمداران غربي بويژه دولت ايالات متحده آمريكا و انگليس مي توان اشاره نمود كه حاكي از سياست يك بام و دو هوا مي باشد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14