(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 30 آذر 1390- شماره 20102

تنها يك جمله: متأسفم!
وقايع نگاري يك سلوك خطير
فرج الله سلحشور خبر داد: افشاي توطئه هاي صهيونيستي در سريال عظيم حضرت موسي (ع)
نگاهي به فيلم بدرود بغداد اثر مهدي نادري
تماشاي يك تمرين ناب و سترگ عاشقانه
تكان دهنده از شبكه هاي كارتوني
تدوين سريال شهيد باقري آغاز مي شود



تنها يك جمله: متأسفم!

پژمان كريمي
در جشنواره فيلم فجر، فيلم «بيست» را ديدم. از فضاي فيلم خوشم آمد. حس كردم سازنده آن، اگر خلاقيت بيشتري به خرج دهد، وسواس افزون تري اعمال كند، آينده خوبي دارد. فكر كردم سازنده «بيست» مي تواند سينماي سالمي را شكل دهد. به همين دلايل، در يادداشتي كوتاه، به تحسين فيلم پرداختم و ضعفهاي آن را برجسته نكردم! اگرچه همان موقع نگران بودم تحسين يك فيلم ساز تازه كار، به اعتماد به نفس كاذب وي بينجامد كه انجاميد!
براي يك هنرمند و در مجموع براي هر انساني، زشت است تصور كند تبديل به قطبي اثرگذار شده است. فردي است كه مي فهمد و ديگران نمي فهمند. او تنها مي داند و كسان ديگر ناآگاه اند، زيبايي و خوبي واقعيت ندارد و سراسر دنياي اطراف ما، پلشتي و سياهي است. سازنده «بيست» شايد زودتر از «برخي» سينماگران كه به ورطه «سياه بيني» و «زشت گويي» گرفتار آمدند، دچار تفرعن شد. دچار بيمار بيني دنياي پيرامون و خود! براستي؛ چرا اگر فكر مي كنيم هنرمنديم، اگر احساس مي كنيم حرفي داريم، بايد همه چيز را تيره و تار ببينيم، زبان تنها به شكوه بگشاييم ولو اينكه قلب واقع كنيم، به حقيقت پشت كنيم و به روي واقعيت خوبان و خوبي ها، به روشني و اميدها، خط بطلان بكشيم!
رسالت هنر و هنرمند اين است؟!
يكي از نقدهاي من به تئاتر كشور اين است كه بسياري از اهالي اين عرصه تصور مي كنند چون اهل هنرند پس مجازند هرگونه كه مي پسندند و خيال مي كنند؛ نگاه كنند، معنا كنند و حرف بزنند! مهم نيست نگاهشان، معني كردنشان و حرفشان منطبق با واقعيت و منطق باشد يا خير! مؤدبانه باشد يا خير! ستم به اين و آن باشد يا خير! در سينما هم همين طور! كم نيستند به اصطلاح هنرمنداني كه پنداري به خود حق مي دهند هر جور مي خواهند فكر كنند. فكرشان هم هرچه هست مخاطب مجبور است با آن روبه رو شود و بپذيرد. محصول اين طيف مي شود مثلا فيلم «اسب حيوان نجيبي است»!
انسان خجالت مي كشد در كنار خانواده به تماشاي اين اثر مهوع بنشيند. فيلمي عاري از انديشه، به شدت منطق گريز، به شدت ضدواقعيت و غيراخلاقي! فيلمي كاملا مستهجن! كافي است چند ديالوگ اين فيلم را بشنويد تا به عمق عفونت اين فيلم پي ببريد!
فيلم سازان ما به كجا مي روند؟!
آيا با فيلم هايي مثل اسب حيوان نجيبي ا ست، نگاه به افق آينده داريم؟
با اين جور كارها مي خواهيم به سينماي ملي ايران برسيم؟
سينماي ملي ايران، با اوهام پردازي و بي بندوباري فكري و ديالوگهاي جنسي محقق مي شود؟
من نمي دانم چرا بايد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به سادگي به فيلم هايي مانند «اسب...» مجوز نمايش بدهد؟ نگران چيست؟
اصلا چرا بايد يك فيلم ساز به خود اجازه دهد با ساخت يك فيلم ضعيف و مستهجن به مخاطب خود اهانت كند! به شعور ملت اهانت كند!
از چه واهمه داريم؟!
آيا مي توانيم بگوييم به حرمت آزادي بيان و انديشه، هر فردي مي تواند از تريبون رسانه ملي، هرچه در ذهن و خيالش مي گذرد، با هرگونه لفظ و با هر نوع ادبياتي به زبان بياورد؟
آيا مي توانيم بگوييم به حرمت آزادي بيان و انديشه، هر كسي مي تواند با ابزار رسانه، هتاكي كند، تهمت بزند و سياه نمايي نمايد؟
مي خواهم بگويم نگران واكنش ها نباشيم!
جلوگيري از ساخت و نمايش فيلم هايي مثل «اسب...» به نفع فرهنگ و سينما و اخلاق جامعه است. احترامي است به باور و شعور و سليقه مخاطب، احترام به وقت و پول مخاطب.
فضاي سينما و فرهنگ ايران بايد طوري مهندسي شود كه فيلم ساز غيرهمسو با مردم، به خود اجازه حضور در اين فضا را ندهد. اما متاسفانه فضاي ياد شده طوري است كه فيلم ساز فيلم سياه مي سازد، توهين مي كند و بعد دولت را تهديد مي كند كه اگر فيلم مرا نمايش ندهيد چنين و چنان مي كنم!
در كجاي دنيا، يك فيلم ساز غيرهمسو با مردم، براي مردم و دولت مملكت اش شاخ و شانه مي كشد؟
درباره فيلم «اسب...» مي توان به يك جمله هم قناعت كرد:«فيلمي كه نمايش آن تاسف آور است»! همين!

 



وقايع نگاري يك سلوك خطير

محمدرضا محقق
چه ارتباطي ميان قرآن و سينما و به عبارت ديگر مفاهيم و امور قدسي و دستاوردهاي وحياني و هنر امروز بشروجود دارد. آيا اين ارتباط از جنس تقابل است يا تعامل. تعاطي يا تنافر. و به عبارت ديگر چه رهيافت و رويكردهايي درجهت فهم لطايف هنري و به ويژه ارزش هاي داستاني و بصري متون مقدس ديني هست كه مي توان آنها را به عنوان منبعي براي توليد آثار فاخر و اصيل و سودمند تلقي كرد و از آنها دراين راه بهره برد.
بحث درباره ارتباط قرآن و سينما و يا استفاده از متون ديني و روايي درساخت و پرداخت محصولات بصري در سالهاي اخير مطمح نظر بسياري از رسانه ها و كمتر مورد مداقه و پژوهش بزرگان انديشه اسلامي بوده است. بحثي كه اساسا جايگاه و پايگاه اصلي آن را بايد درحوزه علميه تعريف كرد و از آن بازخواست نمود.
در نگاه اول، چه از جهت ساختار و چه نوع پردازش و محتوا، سينما و قرآن در دو وادي كاملا منفك و مجزا و حتي متنافر و متناقض قراردارند.
سينما، ساحت «غفلت» مدرن و خلاقيت فريبنده تصوير است و قرآن،كلام وحي و جايگاه عروج انسان و نقطه تعالي و منزه از هرگونه تشبه به انواع شرك و تجسم و سراسر وحدانيت و توحيد.
سينما، ساحت «دروغ بزرگ» و بازتاب روح منتزع از شبه هنر معجوني هفتم كه تلفيقي از ساير هنرهاست، چگونه مي تواند محل بازگويي و بازسازي و ديگر گونگي قرآن خاصه درعرصه داستاني اش باشد؟
تفاخر قدمي حاصل از تلفيق داستان قرآني و سينما هم از منظر وحياني بودن تجربه امر قدسي قرآن و هم از جهت ساختار و ساخت فرمي سينما، محل انفكاك اولي است. تا مگر در مراحل بعدي به لطايف الحيل يا دقايق فكري و عملياتي، پيوندهايي از جنس متن يا حاشيه بين آن دو برقرار شود.
اين از سويي و درعين حال از سوي ديگر، قرآن محل ظهور و بروز عميق ترين و انساني ترين و «هنرورزانه ترين» هنرآفريني هاي بياني و- نيز- داستاني است؛ آن سان كه مثلا شكل داستان ورزانه و سينما گرانه «فلاش بك» اول بار در داستان هاي قرآني يافت مي شود.
از اين منظر و با اين نگاه، تجلي قرآن در سينما، خاصه در وادي داستان، امري «سهل» و «ممتنع» مي شود.
از طرف ديگر بايد ديد در بعد «زيبايي شناسي» و نيز «هستي شناسي» سينمايي كه رابطه اي زمينه اي و متداخل و پيوندي تنگاتنگ با يكديگر دارند، جايگاه و تعريف مقولاتي همچون «جذابيت»، «روايت» و «بيان» چگونه و از چه جنسي و با چه حد و رسم و فصلي است و آبشخورش آيا درحوزه كلام است يا فلسفه يا از سرمنشأ وحي نشأت مي گيرد؟
بنابراين بحث درچند حوزه تقسيم بندي مي شود:
1- ساختار داستان هاي قرآني چگونه است و هستي شناسي و زيباشناسي آن چيست؟
2-ساختار سينما در حوزه داستان گويي درمصادفت با ساير شاخصه هاي خويش، بر چه اساس است؟
3-تلاقي داستان هاي قرآني با ساخت وساختار سينمايي چه نقاط مشترك و متناقض و متنافري - احياناً دارد؟
4- امر «سهل» و «ممتنع» دراين حوزه چگونه شكل مي گيرد و زمينه هاي فلسفي و هستي شناسي، زيبا يي شناسي آن كجاست و چگونه؟
5-نوع تداخل و تلاقي اين دو ساحت، به لحاظ عموميت و خصوصيت، چگونه شكل مي گيرد و سينما و قرآن- مخلص ساختار سينمايي و داستان هاي قرآني با تمام عقبه و ويژگي هاي ذاتي و ماهوي و عرضي شان - چه ارتباطي با هم برقرار مي كنند؟
ساختار داستان هاي قرآني، درخدمت مضامين و قالب كلي كتاب است و اساساً از نوع «داستان پردازي» و «روايت سازي» مصطلح به دور است. داستان در قرآن، كاملاً محتوا محور و در چينشي خاص، نوعي از «تذكره» را براي مخاطب به همراه دارد. اينكه يك آيه از مضمون يك داستان و يا با اشارت به يك واقعه، در ميانه دو آيه كه ربط مستقيمي با آن ندارند، قرار مي گيرد خودگوياي همين امر است.
داستان هاي قرآني يا همان قصص، وجه «تذكر» و «تنبه» و «معرفت» دارند و اگر هم چيزي بيرون از اين باشد درخدمت گويايي يك واقعه يا طرح و تثبيت و تاكيد و تاييد آن رويداد تاريخي به لحاظ نزديكي اش به واقعيت است و فارغ از اين، وجوه مصطلح در داستان نويسي كه همان عبارت اخراي «شخصيت پردازي» يا «فضاسازي» باشد در آنها نيست و يا حداقل مقصود و غرض اصلي نيست.
داستان هاي قرآني، مبناي «معرفت» آموزي دارند و تذكار و همين مبنا، ساختار را هم به دنبال داشته است. ساختاري كه برپي «انت مذكر» بنايافته و «ساخت»ي درخور و منحصر به فرد را دارا است. آنچه در احسن القصص قرآني، داستان حضرت يوسف پيامبر(ع) ديده مي شود را مي توان اوج قرابت داستان هاي قرآني با مضامين مصطلح دانست كه درعين حال زيباترين و گيراترين و جذاب ترين داستان قرآني هم هست. تعبير «احسن القصص» به نوعي بازگويي الگوي فرامتني قصص قرآني است كه بر وجه «معرفت»، مبناي شناخت و تذكر را با رويكردي ملهم از محوريت انديشه و حكمت برمي سازد.
همين نوع داستان گويي كه در پهناي «قصص» قرآني ظهور و بروز مي يابد، در تلاقي با عرضه مصطلح و بازنمايي در قالب هاي مالوف و مانوس بشر امروز و از آن جمله ادبيات داستاني و پردازش تصويري سينمايي، تئاتري و ... موقعيتي خطير و ريسك پذير را پديد مي آورد.
سينما، ساحت «دروغ بزرگ» و محل اعتلاي تخيل و پردازش و خلاقيت «نفس» آدمي است و قرآن و مضامين و قصص اش از اين همه، مبرا.
همين واقعيت موجب مي شود كه طرح سؤال اصلي در وادي اين تلاقي هماره اين باشد كه آيا اصل اين تلاقي و همپوشاني درست و صواب است و آيا مي تواند در جهت ظهور و بروز بهتر و جذاب تر آيات و مضامين قرآني در قالب هاي ديگر بياني و بناني باشد؟
اصليت حقيقت قرآن در كنار ذات و ماهيت ساير قوالب، خاصه سينما، چه موقعيتي را برمي سازد؟ و اينكه تا چه حد مي توان وفاداري به اصل و متن روايت قرآني را بي كم و كاست، فداي ارزش هاي داستاني و بصري سينمايي كرد و به نتيجه دلخوش بود و اعتماد نمود؟
نكته ديگر تفاوت مديوم و قالب است اينكه مفاهيم قرآني براساس «وحي» منزل، در قالبي قرار گرفته اند كه گيرايي و رسانايي و انطباق هاي هارمونيك و... را دارا باشد و آن «كلام» وحي است.
درحالي كه داستان، سينما، تئاتر، موسيقي و... هر يك ذاتيات و ماهيات خاص خود را دارند و چه بسا هر كلامي را نتوان در وجه مطلوب و درست و به جا و متناسبش، در قالب هاي ديگر هم بازآفريد و به مخاطب عرضه نمود و نتيجه درخور گرفت.
تجربه هاي قرآني ما در حوزه تصوير، خاصه سينما چه خاطراتي و چه دستاوردهايي برايمان به ارمغان داشته است؟ آيا اين «تجربه»ها صرفاً ماهيتي لجستيكي دارد و از متن و بطن و هويت تهي است؟ آنچه به عنوان تجربه امر قدسي قرآن در حافظه سينمانيي ما وجود دارد كمابيش قابل دفاع نيست. اين نتيجه و خروجي حاصل كدام خلل و نارسايي ها و از ناحيه كدام سوءتفاهم ها و استنباط هاي ناروا است؟ محصولات تصويري ما در حوزه قرآن يا معصومين در زمينه ها و شاخصه هاي مختلف و متنوعش كمتر قابل دفاع است و بيشتر، نشانگر حوزه هاي خواسته و ناخواسته فكري و عملياتي و اجرايي در اين حوزه. علت اين وضعيت، يكي در عدم فهم درست ويژگي ها و خاصيت ها و اساساً ذات و ماهيت كلام وي است. واقعيت و حقيقت آن است كه اصل متن وحي قابل انطباق و جاري شدن در هر قالب و ساختاري نيست و اساساً تصوير و خاصه سينما از محدوديت هاي فراواني آن هم در يك قالب خاص با ويژگي ها و مختصات خاص تر برخوردار است كه نمي توان از او هر توقعي را داشت. في الواقع تعبير سينماي اسلامي يا سينماي قرآني بيش از آن كه از دقت و توجه و تمركز برآيند، حاصل كم اطلاعي است.
نمي توان براي سينما و قرآن، شباهت ظرف و مظروفي قائل شد و اين گونه پنداشت كه بي توجه به واقعيت مختصات و ويژگي هاي هر يك از سينما و قرآن، مي توان كلام وحي و مفاهيم و معارف آن را با هر شرايطي و به هر نحو دلخواه و موردنظر، در ظرف سينما يا ادبيات يا تئاتر ريخت و از آن بهره جست و محصولاتي مفيد به معناي درست كلمه ارائه كرد.
شاهد مثال اين موقعيت انبوه محصولاتي است كه تحت عنوان و ذيل تعبير سينماي اسلامي و قرآني ارائه مي شوند، ولي در واقع چيزهايي مضحك و عبث هستند كه نه تنها در رسانايي مفاهيم عظيم و عاليقدر قرآني نقش ندارند، بلكه موجبات وهن اين منبع لايزال الهي را نيز پديد مي آورند.
در بحث ارتباط و تلاقي سينما و قرآن و نوع همپوشاني كه در اين حوزه مي تواند وجود داشته باشد، مهم ترين نكته، درنظر گرفتن همين امر مهم و حياتي است كه همانا فهم درست و اصيل مديوم سينما باشد و آنگاه درك درست و هستي شناسانه و معرفتي تعاملي كه مي توان ميان آن و مفاهيم قرآني به وجود آورد و از آن در راه بازنمايي هنرمندانه و غيرشعاري و به دور از سطحي زدگي آن مفاهيم ارزشمند بهره جست. آنچه در حوزه سينما و بنا بر ساخت و ساختار آن حائز توجه و اهميت است، نوع شكل گيري محصول نهايي است كه براساس مؤلفه هاي از پيش پرداخته شده پديد مي آيد.
در اين بحث، ارتباط ميان مفاهيم قرآني و ساخت سينمايي از يك موقعيت خواه و ناخواه و اجتناب ناپذير تبعيت مي كند و آن هم ساختار سينمايي است.
ساختار سينمايي از عناصري تشكيل شده است كه فرم، دكوپاژ، ميزانسن و جزئيات عناصري اينها يعني فيلمنامه، بازيگري، لوكيشن، حركت دوربين، قالب بندي و كادرگذاري ها و موسيقي و... آن را قوام مي دهد و به منصه ظهور و بروز مي رساند.
در عين حال، ذات سينما، علاوه بر اينها از مختصاتي «فرهنگي» پيروي مي كند كه جزئي از ماهيت آن شده است كه اين ماهيت را نمي توان با شعار و سطحي نگري و ادا و اطوار حتي زور و ضرب و چنگ و خدنگ به تصرف خود درآورد و آنچه را خواست و دوست داشت در آن ريخت و به مصداق همان ظرف و مظروف و امثالش. اينكه تصرف در ذات سينما، امكان پذير است يا نه و اينكه تا كجا مي توان با تسلط بر امر سينما و تشرف در امر قدسي در اين راه به جايي درخور و مطلوب رسيد، محل طرح سؤال، تمرين و ممارست، صبر و استقامت و تكاپو و پرتلاش است و البته فروتني و طلبگي.
بايد دانست كه در اينجا در اين حيطه يا درجه با ريسك بالا و خطير و مخاطره آميز، تسلط بر يكي از اين دو سو صرفا كارگر نيست و نمي توان با سلاح تكنيك به محراب رسيد يا با مناسك و ظواهر صرف به توفيق «خرق حجاب تكنيك» دست يافت.
در اين موقعيت شناخت در هر دو ميدان لازم است و آن هم به قدر كفايت در رسيدن به هر مرتبت بنابر مرتبتي كه سازنده اثر بدان نائل آمده، اثر نيز از آن متأثر است و آيينه اي كه به خوبي و بيرحمي(!) بطن و متن و درون و دماغ سازنده را رو مي نمايد و باز مي تاباند. رهيافتي كه بايد در امتداد اين مسير مدنظر سازنده باشد البته ماحصل يك سلوك است، يك آذوقه فكري و عملي.
سلوك سازنده سينما در مسير شناخت و درك درست و استاندارد از فرم و توفيق او به لمس تجربه امر قدسي و برگزيدن راهي درخور و متناسب براي عبور از سنگلاخ حجاب هاي ظاهري و باطني تكنيك و ظاهرپرستي و روي و ريا و آنك دست يابي به گوهر بي دليل و جوهر اصيل و ژرف و اثرگذار هنر ناب و تصوير خالص.
رسيدن به مرتبتي كه پشتوانه انسان هنرمند را در حوزه قرآن و ائمه اطهار(ع) به بازتابندگي هنري و سينماورزي معرفتي و ديني نائل كند از جمله لطيف ترين آفرينندگي هاي بشري و شريف ترين ادراكات و خلاقيت هاي هستي است.
ساخت و ساختار در داستان هاي قرآني درگذر از مضامين كه اصلي ترين وجوه هستي شناسانه آنهاست و به معرفت و انديشه و حكمت و تنبه منتج مي شود، منشا از ادبيات متن گرفته است. به تبع اعجاز قرآن، قصص قرآن نيز برآيند فرآيند ادبيات متن است و شگرفي و سترگي و زيبايي و جمال و جلالي كه در متن وحي، سرشاري كلمات را با زيبايي ادب و هنر بيان دربرگرفته است و به بار نشانده.
داستان هاي قرآني فراتر از قيد و بندهاي تصويرگري است و اساسا تجسم به عنوان نازل ترين وجه تصور و پايين ترين سطح تفكر، راهي به متن و بطن كلام وحي ندارد.
قرآن ساحت سطوت و مكنت و شوكت مضامين و بارگاه عظمت و جلال و تاثيرگذاري كلمات است و آهنگي كه از متن كلام برمي آيد و از دل خدا مي افروزد و لاجرم بر دل مي نشيند.
دوري از پيچش غريب و ثقيل هنر مدرن، منزه بودن از معايب داستان پردازي بشري، خلوص اهم رسانايي معرفتي و در عين حال شكوه آهنگين كلام و اعجاز با وقار متن و انديشه و تفكر و تذكر و تنبه، همگي در قصص قرآني جمع است.
و اين همه از شالوده اصلي متن وحي منتزع مي شود كه همان «اعجاز» است.
رفعت كلام سرمدي و شوكت اعجاز محمدي در سايه كلمات فخيم و شريف و متين وحي جلوه اي جدا از ساخت و پرداخت هاي انساني دارد و اساسا انسان را راهي براي رسيدن به آن نيست حتي اگر تماما جمع گردند و حتي اگر بخواهند سوره اي و آيه اي اتيان كنند.
ترديدي نيست كه براي بازنمايي داستان هاي قرآني و اساسا جلوه بخشي تصويري به آيات وحي و مضامين قرآن بايستي راهي ديگر و سلوكي ديگر يافت و پرداخت.
اين سلوك گرچه بي ترديد از دايره تجربيات بشر خارج نيست و با همين لوازم و ابزار تصويري بايستي به دنبال آن رفت و آن را جست و كشف نمود اما آنچه مسلم است اين سلوك براي به تصوير درآوردن متن وحي ويژگي ها و شاخصه هايي را براي سازنده اثر به دنبال دارد و در پي كه توجه به آن رمز عبور و رسيدن است.
نزديك كردن دو حيطه محاط قرآن و سينما جز با «سلوك» ديني سازنده و استعانت از متن وحي و بطن ساختار اصيل هنر امكان پذير نيست و الا صرف تمسك به اشتراكات هنري و لايه هاي ظاهري و متني هر يك از قرآن و سينما و بي توجهي به عمق معاني و شناخت عميق از مفاهيم و ساختار آن دو به تنهايي كارايي رسانده آن معنايي را در انتقام پيام و اثرگذاري را در استيفاء كامل و جامع و مانع مفاهيم معرفتي وحي و بطن ساختار اصيل هنر امكان پذير نيست والا صرف تمسك به اشتراكات هنري و لايه هاي ظاهري و متني هر يك از قرآن و سينما و بي توجهي به عمق معاني و شناخت عميق از مفاهيم و ساختار آن دو به تنهايي كارايي رساندن آن معنايي را در انتقال پيام و اثرگذاري را در استيفاء كامل و جامع و مانع مفاهيم معرفتي وحي البته در حوزه به تصوير كشاندن و بازنمايي هنري و نه خواندن و بهره گيري متني از اصل كتاب ندارد مگر نه آنكه همان طور كه خواننده قرآن بايد در آن تدبر و تدقيق و تفكر نمايد تا از آن سهمي از ادراك و فهم و رستگاري برد، سازنده اثر تصويري هم بايد همين مواجه را هم با قرآن و هم با تصوير و ساخت و ساختار آن داشته باشد كه: «ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم».

 



فرج الله سلحشور خبر داد: افشاي توطئه هاي صهيونيستي در سريال عظيم حضرت موسي (ع)

نويسنده، كارگردان و تهيه كننده مجموعه عظيم تلويزيوني »موسي(ع)» گفت: هنوز بازيگر نقش حضرت موسي(ع) مشخص نشده است و اگر بودجه مقدماتي سريال را از تلويزيون بگيريم كار انتخاب بازيگران را آغاز مي كنيم تا بتوانيم بازيگران مناسب اين سريال را پيدا كنيم.
فرج الله سلحشور در گفت و گو با فارس افزود:ترجيح من اين است كه در اين مجموعه از بازيگران پاك و سالم سينما و تلويزيون استفاده كنيم و حتي در اين مسير از بازيگران آماتور نيز استفاده خواهيم كرد.
وي با بيان اينكه كمر صهيونيسم در اين سريال خواهد شكست، عنوان داشت: دو كارگردان آمريكايي تا شنيدند ما مي خواهيم سريال موسي(ع) را بسازيم، ساخت سريالي نظير آن را آغاز كردند. هاليوودي كه طي اين سالها حضرت موسي را فراموش كرده بود وارد عمل شده است و مي خواهد درباره اين پيامبر فيلم بسازد. نزديك به چهارهزار سال توطئه صهيونيست ها را كه دنيا را فريب داده همه اين ها در بخش هايي از اين سريال بيان مي شود.
سلحشور درباره تحقيقات صورت گرفته روي فيلمنامه سريال حضرت موسي(ع) نيز توضيح داد: يك سال روي آن تحقيق كرده ايم تا فقط داستان كلي را به دست آوريم و حدود 22 تن از علما و اساتيد روي آن كار كرده و كمكمان كرده اند. مانند آيت الله خاتمي، حاج مهدي طائب، دكتر ميرباقري، دكتر نقيب فر، دكتر زنجاني كه تاريخ شناس بسيار قدري هستند و ... چنين افرادي در اين پروژه ما را ياري كرده اند و الان نيز در حال نگارش سناريو هستيم. فعلا هم حدود 13 قسمت از سناريو آماده شده است. سيناپس اوليه ما 300 صفحه است و سريال طي70 قسمت به پايان مي رسد و حدود چهار هزار نفر سياهي لشكر در بخش هاي مختلف هستند و اجمالي بيشتر از 50 هزار نفر خواهيم داشت.
اين كارگردان در پاسخ به اين سوال كه امكان دارد شما قبل از آماده شدن فيلمنامه سريال را كليد بزنيد؟ گفت: خير. من عادت دارم كه با سناريوي صحافي شده كار را جلو ببرم چون آماده نبودن فيلمنامه خسارت هاي بسياري به بودجه مي زند و گمان مي كنم بيش از 300 نفر بازيگر ديالوگ خواهيم داشت و حداقل 50 بازيگر اصلي در سريال ايفاي نقش كنند.
وي افزود: اگر خداوند توفيق بدهد تا آخر سال 91 ما سناريو را تمام خواهيم كرد و قبل از آن وارد مرحله پيش توليد خواهيم شد كه گمان مي كنم حدود شش الي هفت ماه طول بكشد و ما مي توانيم از ابتداي سال 92 كار را كليد بزنيم. ان شاءالله قرار است اين سريال در شبكه يك سيما ساخته شود. تا به حال هم در حد سيناپس تلويزيون پرداخت هايي به ما داشته است و ما تقاضاي اصلاح برآورد ارائه كرده ايم و اميدوارم كه مشكل بودجه به زودي مرتفع شود.
سلحشور در پايان سخنان خود گفت: من صدها بار گفته ام كه سينماگر نيستم و مبلغي هستم كه حرفهايم را از طريق سينما عنوان مي كنم ولي عضو و جزو اين جريان نيستم.

 



نگاهي به فيلم بدرود بغداد اثر مهدي نادري
تماشاي يك تمرين ناب و سترگ عاشقانه

محمد آرمان
با يك تجربه كم نظير در سينماي ايران روبه روييم.
هم از اين جهت كه جوانانه است و هم تجربي و هم از جهت تلاش و ممارست و ظرافت كاريهاي خيره كننده اي كه در تار و پود فيلم مستتر و منتشر است.
يك فيلم با قالب بندي هاي كارشده و زيبا و تصاوير خيره كننده اي كه البته اي كاش اين حس ناب تجربي را در تداركي داستاني و معرفتي مضمون ياب، براي مخاطب به تكميل و تدقيقي محتوايي هم منجر مي نمود كه البته...!
تمام كساني كه فيلم «بدرود بغداد» را ديده اند در يك نقطه متفق القولند و آن اينكه اين فيلم نتيجه يك تلاش جدي و عشق ورزي سينمايي است. در اين حال نكته اي كه در اين وادي و در حيطه اين تلاش جوانانه و سينماورزانه مطرح است و جاي سؤال جدي دارد اين است كه به راستي فيلم «بدرود بغداد» تا چه حد توانسته است اين ممارست ها و كوشش هاي كم بديل را به نتيجه اي در خور منتهي سازد نتيجه اي كه بي ترديد حاصل يك فرايند سينمايي است و نه صرفا به دست آمده از تلاش هايي پراكنده و ممارست هايي كه نتوانسته اند در خدمت يك كل واحد قرار بگيرند.
ما در فيلم «بدرود بغداد» شاهد سكانس ها و قالب بندي هاي شكيل و منحصر به فردي هستيم كه توانسته در لحظات قابل توجهي صحنه هاي خيره كننده را به لحاظ زيبايي شناسي بصري پديد آورد ضمن آنكه اين موقعيت ها در فرآيندي شكل مي گيرد كه همه چيز آن و شايد هم بتوان گفت هيچ چيز آن شكل مطلوب و استانداردي ندارد از امكانات ساخت گرفته تا ويژگي هاي موقعيت و زمان شكل گيري فيلم جزئيات اين فضا و موقعيت را مي توان در مصاحبه هاي مختلف كارگردان فيلم دنبال كرد.
اما آنچه در اين ميان مهم است اين نكته است كه چرا بايد روند فيلم سازي يك كارگردان جوان اجتماعي ايران با اين حجم از خلاقيت و ابتكار و تمرين و سخت كوشي به اينجا منجر شود كه فيلم او پس از گذراندن يك دوره پرفراز و نشيب چندساله در حالي اكران شود كه دغدغه او صرفا ساختن فيلم بعدي اش است و اين يك واقعيت تلخ و سوزناك براي سينماي تجربه گرا و مستقل و به خصوص براي سينماگران جوان ما است.
فيلم «بدرود بغداد» با عنايت به اينكه اولين ساخته بلند سينمايي مهدي نادري كارگردان جوانش است توانست به ميزاني از قابليت هاي بصري و ويژگي هاي فردي دست يابد كه بتواند به عنوان آينده سينماي ايران در آكادمي اسكار در سال گذشته معرفي شود بي ترديد اين نكته مويدي بر ويژگي هاي ارزشمند ساختاري و بصري فيلم است كه البته با شرحي كه رفت و اشاره اي كه به فرجام داستاني فيلم و موقعيت كارگردانش شد حاصلي جز تلخ كامي به همراه نداشت.
«بدرود بغداد» را مي توان از تجربه هاي چالش برانگيز سال هاي اخير سينماي ايران دانست كه علاوه بر وجود حركتي تلاشمند و جوانانه به لحاظ اجرايي و متريال و پروداكشن سينمايي هم تجربه خاصي محسوب مي شد.
فيلمي كه مي توان در بسياري از نماها، قالب بندي ها، سكانس ها و حتي پلان هايش به ظرافت و ريزبيني و دقت كارگردان و به خصوص فيلم بردارش را سراغ گرفت و مشاهده نمود و شايد بتوان گفت «بدرود بغداد» از جهت تصويربرداري يكي از كارهاي شاخص و كم نظير سينماي ما طي سال هاي اخير باشد كه هست.
شايد اگر تجربه مهدي نادري در ساخت فيلمش نتيجه بهتر و درخوري به ويژه به لحاظ اكران و صنعت توزيع پيدا مي كرد نشانه اي مي شد براي ساير جوانان اين عرصه كه بتوانند با اميد و پشتوانه بهتري دست به تجربيات جديد بزنند و سينماي ايران را از رخوت و نخوت حاكم بر آن برهانند نكته اي كه البته در مورد اين فيلم رخ نداده و متأسفانه فضاي تيره و تاري را براي كارگردان جوانش به همراه داشته باشد.
حقيقتا بايد گفت حق فيلمي همچون «بدرود بغداد» با اين ويژگي هاي ارزشمند سينمايي، چيزي بيش از اين بود كه نصيبش شد.

 



تكان دهنده از شبكه هاي كارتوني

سازمان «والدين و تلويزيون» آخرين نتايج تحقيقاتي خود با عنوان «كارتون سرگرمي نيست» را منتشر كرد.
براساس اطلاعات سايت نيلسون، نتايج تحقيقات بيان كننده حقايق تكان دهنده اي از محتواي كارتون هاي شبكه هاي مخصوص كودكان و نوجوانان سنين 12-17 سال مي باشد. اين تحقيقات بازتاب كننده آن است كه كودكان، بيشترين وقت خود را صرف كارتون هاي محبوب شبكه هايي همچون ادالت اسويم، كارتون نتورك، ديزني كانل، و نيك ات نايت مي كنند.
تيم وينتر، رئيس اين سازمان مي گويد: داده هاي مؤسسه نيلسون بيان مي كند كه كودكان و نوجوانان بيشترين وقت خود را صرف كدام يك از شبكه ها مي كنند. يافته هاي اين گزارش براي بسياري از پدرها و مادرها ناراحت كننده خواهد بود. كلمه «بزرگسال» نه تنها بيان كننده مضمون خود كارتون ها مي باشد، بلكه بيان كننده محصولاتي است كه به كودكان عرضه مي شود.
وي در ادامه مي افزايد: نه تنها بسياري از مطالبي كه به بزرگسالان مرتبط مي باشد، به درون كارتون هاي كودكان خزيده است، بلكه اكثر برنامه هاي كودكان را نيز در برگرفته است. ما درباره شخصيت هاي كارتوني كه با پوست موز سر مي خورند و به زمين مي افتند صحبت نمي كنيم. داده ها نشان مي دهد داستان هايي كه امروز محبوب است، مملو از بي حرمتي است كه شامل همه چيز است. از تجاوز جنسي گرفته تا مصرف موادمخدر همچون كوكائين، اس تي دي، كريستان و... هم اكنون محتواي و مضامين جنسي بيشتر از مضامين خشونت در كارتون ها يافت مي شود.
طي اين دوره مطالعاتي، بي حرمتي هاي تند و تصاوير جنسي، بخش عمده اين كارتون ها را تشكيل داده است. شبكه هاي كارتوني در استفاده از سيستم ارزيابي به منظور هشداد دادن به والدين در خصوص مضامين جنسي، گفت وگوهاي اغواكننده و سخنان ركيك، صددرصد ناموفق عمل كرده اند.
وي ادامه داد: ما نيز پي برديم كه اين شبكه ها محصولات سرگرم كننده بزرگسالان همچون فيلم ها و دي وي دي هاي مستهجن و شوها را براي كودكان تبليغ مي كرده است. والدين در اين خصوص بايد كمال دقت را در تصميمات خود به كار ببرند.اين سازمان 123قسمت از برنامه هاي انيميشني كه از شبكه هاي مذكور پخش مي شد را به منظور يافتن مضامين جنسي، خشونت، مواد مخدر و بي عفتي و بي حرمتي از 21 مارس2011 الي 14 آوريل 2011 بررسي كرد.
كارشناسان طي چهار هفته بررسي اين برنامه ها يك هزار و 487 مورد درباره مضامين مختلف فوق مستندسازي كردند. به طور متوسط اين بينندگان كوچك در هر دو دقيقه و 19ثانيه، در معرض يكي از موضوعات فوق قرار مي گرفته اند.

 



تدوين سريال شهيد باقري آغاز مي شود

تدوين مجموعه تلويزيوني شهيد باقري كاري از گروه حماسه و دفاع شبكه يك سيما، به زودي آغاز مي شود.
محمدحسين مهدويان كارگردان مجموعه تلويزيوني شهيد باقري در گفتگو با رسانه خبري شبكه يك سيما با اعلام اين مطلب گفت: پس از يك هزار و 300 دقيقه تصويربرداري بر روي فيلم 16 ميليمتري (به علت نزديك شدن كيفيت تصاوير با فيلم هاي باقي مانده از دوران دفاع مقدس)، اين تصاوير براي انجام مراحل فني تحويل لابراتوار شده و پس از آماده سازي، تدوين مي شود.
سريال شهيد باقري، كاري مستند است و در 10 قسمت 50 دقيقه اي به زندگي سردار شهيد غلامحسين افشردي ملقب به حسن باقري مي پردازد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14